
با توجه به این که سایه تحریم همواره بر کشور سنگینی داشته، از تجربیاتی که توانستید این تحریمها را بویژه در حوزه نفت منتفی کنید، بگویید.
اگر بخواهیم تحریم را به عنوان پدیدهای که در دنیا وجود داشته و خواهد داشت تشریح کنیم باید گفت تحریم پدیدهای تنبیهی است و قرار نیست در تحریم کسی مورد تشویق قرار گیرد. عدهای میگویند تحریم نعمت است که من با این حرف موافق نیستم. معتقدم بسیاری از کارهایی که در کشور باید انجام شود ضرورت آن تحریم نیست و حتما نباید ما تحریم شویم تا آن کار را انجام دهیم یا نوآوری داشته باشیم و روی پای خود بایستیم. چرا باید اقتصاد یا سیاست ما سیاستهای عکسالعملی باشد در مقابل آنچه دیگران به ما تحمیل میکنند؟ چرا باید تحریم شویم تا به سیاستها و پلتیکهای بیشتری دست بزنیم؟ تحریم البته میتواند به این موضوع سرعت ببخشد، اما نمیتواند عاملی برای به فکر افتادن باشد. در نتیجه من تحریم را اینگونه میبینم.
متاسفانه تحریم پدیدهای درازمدت است و کوتاهمدت نیست. شاید روزی که کشور تحریم میشد ما به آن ساده نگاه کردیم، ولی تجربه نشان داده در هر جایی که تحریم مطرح بوده دهههای طولانی زمان برد تا محاسبات هزینه ، فایده و اقداماتی که برای کاهش تاثیر یا رفع موارد تحریم صورت میگیرد مورد بررسی قرار گیرد.
تحریمها در واقع دو دسته است. تحریمهای یکجانبه نظیر تحریمهایی است که آمریکاییها علیه کشورها اعمال میکنند. اصولا آمریکاییها تحریمهای زیادیدر دنیا به کار گرفتهاند. یکبار در یک سخنرانی که داشتم کنترل کردم، دیدم در همان لحظهای که میخواستم در کنفرانس حضور پیدا کنم 69 مورد تحریم علیه کشورهای مختلف توسط آمریکا در جریان است. یعنی این پدیدهای است که آنها مرتب از آن در جهت اهدافشان بهرهبرداری میکنند. دسته دوم تحریمهایی است که توسط سازمان ملل اجرا میشود. قواعد بازی در تحریمهای یکجانبه کاملا با نوع دوم متفاوت است. در تحریمهای یکجانبه اگر خوب بازی کنیم میتوان از آن منتفع نیز شد. تا آنجا که من یادم میآید تحریم سازمان ملل 23 مادهای است که از مراحل آسان شروع میشود و بعد که مانیتور و ارزیابی کردند تحریمهای بعدی را اعمال میکنند تا مرحله به مرحله به حد نهایی بیستوسوم برسانند. حال با توجه به این شرایط باید از تجربه سخن گفت. کشور ما اصولا بعد از انقلاب با تحریمهای اعلام نشدهای روبهرو شده که بالاترین آن بعد از موضوع سفارت آمریکا در تهران، بلوکهشدن پولهای ما در آمریکا و تحویلندادن سلاحها و تجهیزات نظامی خریداری شده بود. بعدها تحریم کالاهای نظامی بود. در حالی که ما در جنگ بودیم عراق براحتی مورد حمایت قرار میگرفت و بیشترین کمکها را در آن دوره از شوروی دریافت میکرد، اما ایران تحت شدیدترین تحریمها بود. این تحریمها زمانی که اولین قرارداد نفتی بعد از انقلاب را با شرکت آمریکایی «کانوکا» برای توسعه میدان نفتی سیری منعقد کردیم، آغاز شد. این شرکت آمریکایی در مناقصهای که با حضور شرکتهای نفتی اروپایی برگزار گردید، برنده شد. قرارداد با تصمیم مقامات کشور به امضا رسید، اما دولت آمریکا که در زمان ریاستجمهوری بیل کلینتون، سیاست مهار دوجانبه را دنبال میکرد، دید این قرارداد در تضاد با این سیاست است، لذا در رفتاری کاملا عجولانه قرارداد را به طور یکجانبه لغو کرد و بسرعت این دستور به عنوان فرمان رئیسجمهور مبنی بر ممانعت از هرگونه سرمایهگذاری نفتی آمریکاییها در ایران تبدیل شد و به این ترتیب تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران آغاز شد که هنوز هم ادامه دارد. البته این تحریمها بعدا توسط سناتور داماتو به قانون تبدیل شد و از آن موقع تاکنون هر سال شاهدیم رئیسجمهور آمریکا این قانون را در ماه آگوست تمدید میکند و بیش از 17 سال از این قانون میگذرد.
چطور در همان دوره با وجود این تحریمها قراردادهای زیادی در صنعت نفت با شرکتهای بزرگ منعقد شد؟
در آن موقع وقتی قانون ایلسا که یک قانون فرامرزی بود به تصویب رسید، آمریکاییها کسانی را که در ایران سرمایهگذاری میکردند از هر ملیت و کشوری که بودند تنبیه میکردند، اما ما با یک سیاست بسیار حسابشدهای تقریبا همه دنیا را در مقابل این تحریم قرار دادیم. ما پروژههای نفتی را با دیگر کشورها به مذاکره گذاشتیم. البته همان موقع 800 ـ 700 هزار بشکه نفت به آمریکا صادر میشد که پس از قانون تحریم این صادرات متوقف شد و قراردادهای نفتی را با دیگران از جمله اروپاییها و ژاپنیها شروع کردیم که پیشرفت خوبی بود.
البته با ژاپنیها قبل از آمریکا و قرارداد کانوکا شروع کرده بودیم، ولی در این مذاکرات بر اثر سیاستهای مهار دوجانبه، ژاپنیها کنار کشیدند و رفتند. بعد از تحریم بلافاصله همان قرارداد را با شرکت توتال فرانسه در مدت بسیار کوتاهتر از قبل (64 ماه) امضا کردیم و این شروع مبارزه عملی با تحریم یکجانبه آمریکا بود و پس از آن توسعه میدان گازی پارسجنوبی مدنظر قرار گرفت و برای توسعه این میدان نیز با توتال شروع کردیم. آن موقع ترجیح دادیم به صورت کنسرسیوم حرکت کنیم. قرارداد اول را با توتال آغاز کردیم. توتال لیدر بود، ولی شرکتهای گازپروم روسیه و پتروناس مالزی را همراه خود داشت و به این ترتیب ریسک آنها کاهش پیدا کرد، زیرا این شرکتها منافع زیادی در آمریکا نداشتند و ما از آن مساله حداکثر استفاده را کردیم.
برگزاری مناقصه بزرگ نفتی در لندن که در آن سالها انجام شد یکی دیگر از این تجربیات است که به مناقصه قرن معروف شد. این مناقصه، کشورهایی را که از ما فاصله گرفته بودند، نگران کرد. این مناقصه در شرایطی انجام شد که در آن زمان بدترین روابط را با انگلیس داشتیم به طوری که سطح روابط دو طرف ما به دلیل موضوع سلمان رشدی در حد کاردار پایین آمده بود. انگلیسیها نگران شده بودند از این که بازی را باختند؛ زیرا احساس کردند، دارند فرصتهایی را از حضور در صنعت نفت ایران از دست میدهند. صنعت نفت ما صنعت بسیار جذابی برای شرکتهای خارجی است. زمینشناسان میگویند زاگرس ایران یک دانشگاه برای ماست. زمینشناسان دنیا عاشق این هستند که بیایند و در زاگرس فعالیت کنند. با این وصف پتانسیل نفت ما بسیار بالاست که نفت را با هزینه پایین تولید میکنیم. بنابراین ناگهان شرکتهای انگلیسی احساس کردند کاملا شانس را از دست دادند در حالی که ما پروژههای زیادی را به مناقصه گذاشته بودیم و آنها فرصت را از دست میدادند. شاید باور نکنید در طول آن مناقصه که چند روزی در لندن بودم، تقریبا همه مقامات انگلیس خواهان ملاقات با ما شدند و با هماهنگی وزارت خارجه و سفارت ، این ملاقاتها صورت پذیرفت.
به هر حال آن موقعکه ما سوار مرکب بودیم و آنها پیاده سیاست ما این بود که اروپا را در مقابل آمریکا قرار دهیم؛ بنابراین سخت نگرفتیم که مثلا شرکت شل بیاید یا اتریش یا هر کشور اروپایی دیگر و در مناقصه شرکت کنند. در واقع این صفبندی در مقابل آمریکا شکل گرفت و از طرفی آسیاییها آمدند. جالبتر از همه ماجرای ژاپن بود؛ چون ژاپن بعد از این که در دو امتحان رفوزه شده بود، بعد از این ماجراها دوباره آمد.
چرا؟
زیرا در زمان جنگ پروژه پتروشیمی بندرامام را پس داد و رفت و نیمهتمام گذاشت. امتحان دوم همین قرارداد ما برای توسعه میدان سیری بود که قرار بود با یک شرکت ژاپنی امضا شود، اما میتی ژاپن (وزارت صنعت و تجارت) نگذاشت قرارداد امضا شود، ولی در آن شرایط بسیار علاقهمند بود بازگردد که خود موضوع بازگشت ژاپن، ماجرا و داستان جالبی دارد.
چه ماجرایی؟
در زمان مسئولیت ما در نفت، آقای« آرایی»، قائممقام وزارت صنعت و تجارت ژاپن به ایران آمد. از آنجا که من هر روز اخبار بینالملل را دنبال میکردم، متوجه شده بودم ژاپنیها در مذ اکرات خود با عربستان برای تمدید امتیاز میدان الخفجی (مشترک بین عربستان و کویت) موفق نشدند. از طرف دیگر میدانستم ژاپنیها به مساله تامین انرژی پایدار برای کشورشان حساس هستند و از این منظر ژاپن بسیار ضربهپذیر و حساس است. به هر حال مذاکرات ما شروع شد و او گفت که ما آمدیم در صنعت نفت ایران سرمایهگذاری کنیم. حالا این در شرایطی بود کهتحریم بودیم.
این موضوع مربوط به چه سالی است؟
مربوط به سال 1380. خب طرف ژاپنی انتظار داشت حال که با پول زیاد و با روحیه و باوجود تحریم آمده تا در پروژههای نفتی ایران مشارکت کند، ما هم از آن استقبال کنیم.
من خیلی صریح گفتم ما برای شما فرش قرمز پهن نکردیم و در این مذاکرات تاکید روی آن دو نمره منفی قبلی آنها داشتم. حتی خدمات خودمان را به آنها یادآوری کردم و گفتم زمانی که عراق به کویت حمله کرد، شما با چشمگریان به ایران مراجعه کردید و گفتید دو تا از ساپلایرهای (مبادی صادرات نفت) اصلی نفت ما قطع شده و از ما کمک خواستید. ما آن روز حتیالامکان به ژاپن کمک و تحویل نفت را دو برابر کردیم و این حسننیتها از طرف ما وجود داشت، ولی شما مرتکب اشتباهاتی شدید. من با وجود تاکید بر خوشامدگویی به آنها گفتم با شما کار نخواهیم کرد و این یک شوک برای ژاپنیها بود، در حالی که ما دنبال جلب سرمایه بودیم بیرودربایستی حرف زدیم. مذاکرات به آنجا رسید که او گفت خب، حالا ما چه کار کنیم که شما به ما اعتماد کنید. با توجه به همان اخبار قبلی که عربستان از آنها پنج میلیارددلار پول خواسته بود به وزیر ژاپنی گفتم شما پنج میلیاردلار به ما پول بدهید تا ما با شما حرف بزنیم. اول فکر کرد شوخی میکنم .گفتمنظورتان 500 میلیون دلار است. گفتم نه پنج میلیارد دلار و یک دلار کمتر هم قبول نداریم. مذاکرات 9 ـ 8 ماه ادامه پیدا کرد. در نهایت در آن مقطع پذیرفتند سه میلیارد دلار به ما بدهند. سه میلیارددلار نقد دادند که بعدها ما اعتراض کردیم و چهار میلیارد و 250 میلیون دلار نقد گرفتیم. البته برخوردی را که من داشتم بسیاری از دوستان ریسک میدانستند و حتی باور نمیکردند. یادم هست آقای زنگنه به من گفت ژاپنیها معمولا انگلیسیشان خوب نیست شما مطمئن هستید که آنها پذیرفتند؟ تعبیرشان این بود که آیا این کار شدنی است؟
مهدی حسینی: قراردادهای بیع متقابل حاصل 24 سال کار و تلاش، مطالعه همه قراردادهای قبل از انقلاب و مذاکرات مفصل با شرکتهای مختلف نفتی دنیا ازجمله آمریکاییها، ژاپنیها و فرانسویها بود
حتی با مرحوم نوربخش رفته بودیم مساله را از طریق بانک مرکزی دنبال کنیم. ایشان از موضع دیپلماتیک گفتخب آقای حسینی کارها را دنبال کند ببینیم چه میشود. این مساله نشان میداد چنین چیزی اتفاق نمیافتد، ولی افتاد و همان مبلغ را به صورت دلار از ژاپن نقد گرفتیم، فاینانس و اینها هم نبود. نکته جالبتر این که اواسط مذاکره بودیم بحث هستهای ایران مطرح شد و ما میزان حساسیت ژاپنیها را به این مساله میدانستیم. آنها موضوع هستهای را با حساسیت دنبال میکردند و میگفتند ما خودمان از قربانیان اصلی انرژی اتمی هستیم و این مساله در مذاکرات ما تاثیرگذار بود. به آنها گفتم ما میتوانیم بدون سر و صدا مذاکرات را دنبال کنیم. دوم این که تجربه میگوید، آمریکاییها در تحریم شکست خوردند و در این مساله کاری نمیتوانند انجام دهند، چنانچه نگران آمریکا هستید بروید از آنها اجازه بگیرید. اعتقادم این بود که واقعا شکست خوردهاند، چون آنقدر ما قرارداد بسته بودیم که وقتی در کنفرانسهای بینالمللی شرکت میکردیم، دیگران میگفتند این تحریم مرده است و آن را تمام شده تلقی میکردند. آمریکاییها هم این را خودشان باور داشتند. حتی لابیهای داخل آمریکا نیز آن را قبول داشت.
به هر حال این تاکید ما به ژاپنیها بود که یقینا با این توجیه که شما نیاز شدید به انرژی دارید، آمریکاییها آزادی عمل به شما خواهند داد. از طرفی مذاکرات هم بادولت ژاپن و هم با شرکت اینپکس دنبال میشد.
طوری شده بود که هر بار مقامات ژاپنی به تهران میآمدند، میگفتند ما از واشنگتن داریم میآییم. به این ترتیب آمریکاییها عملا پذیرفته بودند که ما در مقابل تحریمها کوتاه نمیآییم و تسلیم نمیشویم. در آن شرایط توانستیم قرارداد ببندیم.
ضرورتهایی که شما اشاره میکنید همواره در شرایط تحریم وجود داشته، پس چرا الان اینقدر فشار وجود دارد؟
آنچه قبلا درباره انواع تحریم گفتم، میتواند پاسخ سوال شما باشد؛ زیرا دو نوع تحریم یکجانبه و تحریم سازمان ملل در حال اجراست و شرایط متفاوت است. ما اعتقاد داشتیم میتوان از لابی نفتی در آمریکا استفاده کرد. با توجه به این میدانستیم شرکتهای آمریکایی انگیزههای زیادی برای مشارکت در پروژههای نفتی ایران دارند. خواست ما بر این بود که با استفاده از این موضوع، ائتلافی را داخل آمریکا علیه تحریم شکل دهیم و این کار رابدون هزینه انجام دادیم و حتی بدون جنجال و رسانهای کردن مساله. شاید اولین بار است که شما این را میشنوید. ما با کمک شرکتهای نفتی که قبل از تحریم با ما آمده بودند از جمله کا نوکا شروع کردیم و اینها این کار را بسیار خوب انجام دادند و بعد از مدتی اتحاد بیش از 600 شرکت بزرگ نفتی علیه تحریم در دنیا در آمریکا شکل گرفت. یقین دارم اگر قضایای 11 سپتامبر پیش نمیآمد، تحریمها علیه کشور ما برداشته میشد.
یادم هست در یک کنفرانس در لندن شرکت کرده بودم. دیک چنی، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا آن موقع مدیر شرکت نفتی آمریکایی «هالیبرتون» بود. او با آن که یکی از تندروهای کابینه بوش بود، آن موقع درباره ضرورت برداشتن تحریم ایران صحبت میکرد.این تجربه بسیار موفق بود و من معتقدم میتواند همیشه در قبال تحریمهای یکجانبه اعمال شود.حالا وقتی با تحریم سازمان ملل روبهرو هستیم، این تحریمها تعهدی برای کشورها ایجاد میکند. این نوع تحریم با تحریم یکجانبه متفاوت است و قطعا برای رویارویی با آن نیاز به سازوکارهای دیگری است که دشوارتر و پیچیدهتر است.
فکر میکنید با چه سازوکارهایی میتوان با آن مقابله کرد؟
ببینید الان شما کشورهای زیادی را در مقابل خود دارید، البته ضرورتها همان ضرورتهای قبلی است ولی امروز فضای سیاسی متفاوت از گذشته است و شرایط تغییر کرده و لازم است سازوکار خاص خود در این شرایط طراحی و اجرا شود. بنابراین نوع برخورد کشورها نیز متفاوت است. طبیعتا همه کشورها بر اساس منافع ملی خودشان حرکت میکنند و درست است که در ائتلافهای سیاسی جمع میشوند و یکسری از کشورها هم منافع سیاسی گروهی دارند، برای مثال آ.سه.آن، اپک، اوپک و بلوکهای سیاسی مختلف مجموعه کشورهای مشترکالمنافعی هستند، ولی هر کشوری بداند هر جا منافع ملیاش خدشهدار میشود کنار میکشد. اینها واقعیتهایی است که وجود دارد.
چین یکی از کشورهایی است که ظاهرا تحریمهای بینالمللی علیه ایران را نادیده گرفته است، اما عملا اغلب پروژههایی را که چینیها در آن حضور دارند تاکنون به اتمام نرساندند و به گونهای با ما بازی میکنند. این مساله را ناشی ازچه میدانید؟
از نظر من مورد چین بسیار پیچیده است. من معتقدم چین یکسری نقاط قوت و ضعف دارد که اگر به این دو نقطه به طور دقیق توجه نشود، حرکت به بیراهه استکه آسیب وارد میکند. چینیها در سالهای اخیر با توسعه تجارت توانستند اقتصاد بزرگی را شکل دهند و نقطهقوت امروز چین پول فراوان است که یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست و حجم ذخایر ارزی این کشور سر به فلک میکشد. نقطهضعفی که چینیها خصوصا در مقوله نفت دارند این است که در این زمینه کاملا نوپا هستند و تجربیات تکنولوژیکی بسیار ضعیفی دارند و اگر کاری را انجام ندادند علاقهمند بودند انجام بدهند؛ ولی دو دلیل داشته که انجام ندادند. یکی این که نمیتوانستند و آن دانش و تکنیک لازم را نداشتند. هرچند تلاششان بر این است که در این حوزه پیشرفت کنند، زیرا امروزه چین یکی از بزرگترین مصرفکنندگان انرژی است. طبق پیشبینیها تا سال 2030 مصرف نفت چین بیش از 18 میلیون بشکه در روز خواهد بود که شانه به شانه آمریکا پیش خواهد رفت. گرچه ذخایر بزرگ ذغالسنگ نیز دارد، ولی تامین انرژی از طریق نفت برای چین بسیار مهم است، زیرا ستون فقرات اقتصاد رشدیابنده چین تامین نفت است. در بخش گاز بازار ابتدایی دارند. بنابراین باید نگران تامین امنیت عرضه باشند. آنها سیاستگذاری کردند که وارد صنایع نفت و گاز دنیا شده و سرمایهگذاری کنند. در آفریقا، عراق و سودان حضور دارند. هر جا که چین در کنار دیگران که صاحبان تکنولوژی هستند بوده موفق بودهاند، ولی هر جا تنها بودهاند امکان پیشرفت نداشتهاند.
شما از بنیانگذاران قراردادهای نفتی به روش بیع متقابل هستید و توانستید قراردادهای زیادی در این زمینه منعقد کنید. ضرورتهایی که به انعقاد قراردادهای توسعهای در نفت منجر شد چه بود؟
آن زمان حرکتهای جهانی در رابطه با قراردادهای نفتی از نوع قراردادهای امتیازی به طرف قراردادهای مشارکت پیش رفته بود و با گذشت بیش از 40 سال از عمر قراردادهای مشارکت در تولید و افزایش دانش فنی در شرکتهای ملی نفت در سراسر دنیا، صحنه کار در شرکتهای نفتی تغییر یافته و باعث شده بود کشورهای دارای نفت مانند ایران تصور کنند منافع ملیشان در چارچوب قراردادهای مشارکت در تولید حفظ نمیشود. آن موقع حرکتهای بینالمللی به سمت Service Contract (قراردادهای خدماتی) پیش میرفت. ویژگی این قراردادها آن است که از بعد حقوقی مالکیت کشور دارنده نفت بر منابعش حفظ میشود و شرکتهای نفتی در کنار شرکتهای ملی قرار میگیرند. خیزشهای نفتی در کشورها اواخر دهه 70 میلادی نیز به همین سمت بود. تا پیش از رواج این قراردادها احساس میشد مالکیتها مورد احترام نیست و در واقع شرکتهای نفتی بر منابع نفتی حاکم هستند تا خود آن کشورها، بنابراین به سمت تغییر قراردادها رفتند. خب، این نگرانیها در جریان انقلاب نیز وجود داشت و قراردادهای یکجانبه با خارجیها، یکی از انگیزههایی بود که در حرکت انقلابی مردم نقش اساسی داشت.
بعد از انقلاب با موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تهران، امضای بیانیه الجزایر و تشکیل دعاوی نفتی در دیوان داوری لاهه مواجه شدیم و پروندههای نفتی زیادی علیه ما در دیوان تشکیل شد. من هم از سال 67 به بعد مسئولیت مذاکرات را در رابطه با دعاوی نفتی که در دیوان داوری لاهه علیه ایران اقامه شده بود بر عهده داشتم. تحلیل همه این بود که اگر بتوانیم این دعاوی را از طریق مذاکره حل کنیم بهتر است، زیرا در حالی که بیانیه الجزایر نقاط مثبتی داشت، اما دارای ضعفهایی بود که براساس آن ما نمیتوانستیم در مجامع بینالمللی دعاویای را که لاهه علیه ما ارائه میکند دنبال کنیم، در حالی که آمریکاییها و شرکتهای آنها میتوانستند. ما هم دعاویای داشتیم. در مقطع گروگانگیری آنها از ما نفت خریده بودند که پول آن را پرداخت نکرده بودند و نمیتوانستیم آن را در دیوان مطرح کنیم. البته مطرح کرده بودیم، ولی استماع نمیشد و این مسائل ما را تشویق میکرد که مساله را از طریق مذاکره حل و فصل کنیم.با این روش در مورد پروندههای نفتی جز یک مورد رای دادگاه بیرون نیامد و همه موارد را در مذاکره حل کردیم.
ولی درسی که ما گرفتیم درس بسیار بزرگی بود و آنجا متوجه شدیم قراردادهای مشارکت در تولید با آن که ظاهرا دوطرفه نوشته شده و خوب است، اما وقتی درگیر یک دعوی میشود و دادگاه میخواهد آن را حل کند در تعیین جبران خسارت حقوق ما نادیده گرفته میشود. دیدیم دادگاه برای شرکت مدعی علیه ما از نفت تولید نشده نیز سهم در نظر گرفته بود و اگر میخواستیم براساس آرای دادگاه پیش برویم باید تا امروز سهم آمریکاییها را از هر چه نفت در زیرزمین بود پرداخت میکردیم (به موجب قراردادهای مشارکت در تولید ایران که قبل از انقلاب با شرکتهای آمریکایی منعقد شده بود) این نوعی از قرارداد بود که برای ما مشکل ایجاد میکرد.
با این وصف، ما به این نتیجه رسیدیم که از قراردادهای خدماتی استفاده کنیم و این هم از آسمان نیامد. بجز تجربهای که ما کسب کرده بودیم قراردادهای بیع متقابل حاصل 24 سال کار و تلاش و مذاکرات مفصل با شرکتهای مختلف نفتی دنیا ازجمله آمریکاییها، ژاپنیها و فرانسویها بود.
تقریبا همه قراردادهای قبل از انقلاب را مورد مطالعه قرار دادیم. قراردادهای دنیا که موسسه« بارز» به صورت خلاصه منتشر میکند را مورد مطالعه و بررسی قرار دادیم و حاصل کار، قراردادهای بیع متقابل بود که از نظر من در آن فضا توانست سرمایههای زیادی از دنیا را جذب کند و حدود 35 میلیارد دلار فاینانس طی دو سال جذب کردیم و سالهای بعد ارقام بیشتری جذب شد که در آن سالها مقیاس بزرگی بود. آن موقع توسعه یک فاز پارس جنوبی یک میلیارد دلار هزینه برمیداشت، ولی امروز بیشتر است. بیع متقابل موجب شد هشت فاز پارس جنوبی از این محل به بهرهبرداری برسد و امروز 60 ـ 50 درصد سهم گاز کشور از محل این قراردادها تامین میشود.
پس چرا بعضیها بعدها دنبال اصلاح این قراردادها برآمدند؟
طبیعتا این قراردادها ضعفهایی دارد. البته ضعف نمیتوان گفت، شاید بتوان استفاده غلط از قرارداد گفت. این قراردادها برای توسعه میدانهای نفتی طراحی شده و نه مصارف دیگر. معتقدم در توسعه میدانهای نفتی بیشترین کاربرد را دارد و منافع زیادی را برای کشور حفظ میکند، اما اگر این قراردادها را برای اکتشاف بدون انجام اصلاحات به کار بگیریم طبیعتا مانند این است که یک لباس تنگ را تن آدم فربهی کنید. همین طور برای افزایش ضریب بازیافت میدانهای نفتی این قراردادها کاربرد مفید ندارد و قراردادهای دیگری باید طراحی شود، کما این که ما این کار را برای افزایش ضریب بازیافت در سال 84 انجام دادیم که در هیات مدیره نفت مطرح شد، ولی آن موقع عدهای فضای سیاسی را مناسب ندانستند و این قرارداد مطرح نشد. آن قرارداد مدلی است که امروز عراقیها برای توسعه میدانهای خود از آن استفاده میکنند، زیرا بیشترین پروژههای عراقیها افزایش ضریب بازیافت است و درست مدل قراردادی که ما طراحی کردیم به کار میبرند.
قراردادهای بیع متقابل برای هر کاری ساخته نشده، بلکه باید برای هر کاری از مدل خاص آن کار استفاده کرد.
زیبا اسماعیلی / گروه اقتصاد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
علیامین حسنی، بازیگر نقش بهروز در سریال پایتخت در گفتوگو با «جامجم» از خاطرات حضورش در این سریال میگوید
خانمگل جام ملتهای آسیا در گفتوگو با «جامجم»: