در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
او خاطرات شنیدنی از آنچه در طول این سالها بر این برنامه رادیویی گذشته در ذهن دارد.
برنامهای که چند سالی است به «جمعه ایرانی» تغییر نام داده، اما همان حال و هوای طنز و مفرح پیشینش را دارد.
زمانی که شما دانشآموز بودید وقتی میپرسیدند میخواهید چکاره شوید جواب میدادید طنزنویس رادیو؟
برای جواب این سوال باید به قبلترش برگردیم. مادرم میگفت زمانی که نوزاد بودی، سیدی آمده و گفته بچه شما در آینده از قلمش نان درمیآید. آنموقع همه میخواستند دکتر و مهندس بشوند. در زمان بچگی ما، اینجور مشاغل ارزش بیشتری داشت. من از ابتدا به نوشتن فکر میکردم. به جای دیگران انشاء مینوشتم. کتاب زیاد میخواندم. آن زمان کتابخانههای مدارس کتابهای بهروزی داشتند و معلمها بچهها را وادار میکردند در طول سال چند کتاب بخوانند. وقتی دوم دبیرستان بودم بشدت دنبال مجلهها بخصوص مجله اطلاعات هفتگی و روشنفکر بودم. مجله روشنفکر هر هفته دو صفحه طنز داشت که خیلی محبوب بود. آقای الهامی، دبیر بخش داستانهای این مجله بود. شروع کار من با راهنماییهای ایشان بود. جوانان، پرتیراژترین مجله آن زمان بود که من در کلاسهای خبرنگاریاش شرکت کردم. من در آن زمان ادعای داستاننویسی داشتم. داستانی نوشتم و به دفتر مجله اطلاعات هفتگی بردم. یکی از نویسندگان آنجا داستانم را خواند و گفت این کار خیلی غلط دارد. فردایش که آمدم، دیدم فقط 16 تا ایراد املایی و انشایی از من گرفته است. زیرش نوشته بود تو بروی طنز بنویسی خیلی بهتر است. به این ترتیب، خیلی ضایع شدم. فکر میکردم خیلی داستان خوبی نوشتم. بعد از این بود که اولین طنزم را درباره اوضاع مدرسهام برای مجله جوانان نوشتم. این مجله روزهای دوشنبه چاپ میشد. دوشنبه که مدرسه رفتم، ظهرش مدیرم من را از آن مدرسه اخراج کرد. من داستانی نوشته بودم درباره گمشدن یک پرونده در مدرسه که پیدا نشد. یعنی اولین طنزی که من نوشتم منجر به اخراجم شد.
یعنی شما به خاطر حرف یک نویسنده طنزنویس شدید و خودتان علاقهای به طنز نداشتید؟
آن زمان نمیدانستم به طنز علاقه دارم یا نه. فقط آن نویسنده به من گفت تو خیلی تلخ مینویسی، ولی دیدگاه طنزت خوب است. حرف او من را کنجکاو کرد.
بعد از مجله جوانان با چه نشریاتی همکاری کردید؟
آن زمان بعد از توقیف مجله «توفیق» مجلهای به نام «کاریکاتور» منتشر میشد. من تعدادی از مطالبم را برایشان پست کردم. خودشان تلفن زدند و گفتند بلند شو بیا اینجا. دفترشان میدان فردوسی بود. آن مدیر خیلی حرفهای نبود، ولی دوست داشت دفتر مجلهاش شلوغ باشد. بیشتر طنزنویسان تهران در آنجا جمع شده بودند. حدود سه سال با مجله کاریکاتور کار کردم. آن زمان خیلی پرکار بودم. از سال 1350 به تلویزیون آمدم. آن زمان یک برنامه انتقادی به نام خارج از محدوده بود که متنهایش را من مینوشتم. همزمان برای برنامه بامدادی رادیو هم مینوشتم. من و ابوالقاسم صادقی در کنار هم متنهای رادیو را مینوشتیم. بتدریج دیدیم که داریم برای همه برنامههای زنده رادیو مینویسیم. آن زمان رادیو زیاد نویسنده نداشت. تعدادی بودند که بیشتر از روی کتابها رونویسی میکردند.
با برنامه صبح جمعه هم از اولش همکاری میکردید یا بعدها به گروه اضافه شدید؟
من همه چیزها را از اولش بودم. (میخندد) قبل از انقلاب یک برنامه با عنوان «شما و رادیو» از رادیو ایران پخش میشد. چهار گروه این برنامه را کار میکردند و هر ماه نوبت به یک گروه میرسید. اسم برنامهای که من برایش مینوشتم «دوخت و دوز» بود. من هنوز ازدواج نکرده بودم و خانه و زندگی نداشتم. شبانهروز برای رادیو مینوشتم.
با رادیو رابطه استخدامی داشتید؟
نه، دستمزد میگرفتم. هر برگهای که مینوشتم ده تومان قیمت داشت. هر برگه حدود دو دقیقه برنامه میشد. در شرایطی که تهیهکننده ارشد رادیو 5000 تومان میگرفت. من نزدیک به 40 هزار تومان دریافتی داشتم، چون خیلی پرکار بودم.
در صبح جمعه با شما قدیمی و جمعه ایرانی جدید چه وجوه اشتراکی میبینید؟ به نظر شما محتوای این برنامه بهمرور زمان دچار چه تغییراتی شده است؟
برنامهای که من 40 سال پیش مینوشتم 80 درصدش همین الان مصداق دارد. موضوعات80 درصد طنزهای برنامههای رادیویی طنزهای سبک و خنثی است. مثلا بداخلاقی و ترافیک که مقصر خاصی هم ندارد. این موضوعات از سال 1350 تا الان جاری بوده است. آن زمان، من طنزی نوشته بودم که یک نفر میگفت ماشین من را دزدیدند. دوستش میگفت نگران نباش. دزد در ترافیک گیر میکند و دستگیر میشود. این موضوع همین الان هم صدق میکند. 40 سال پیش که تعداد ماشینها کم بود هم ترافیک داشتیم. الان حدود 10 درصد طنزها نسبت به آن زمان عوض شده است. مثلا رایانه و اینترنت طنزهای خاصی را با خودش آورده است.
درباره آن بخش از متنها که دچار تغییر شده صحبت کنید. چه چیزهایی عوض شده که شما مجبور شدهاید متنهایی با موضوعات جدید بنویسید؟
یک زمانی مسائل خانوادگی مثل مادرزن و مادرشوهر خیلی مطرح بود. لوسبودن بچهها یکی از سوژههای ثابت بود. الان بهدلیل ماشینیشدن زندگیها خیلی از این مسائل حذف شده است. الان ما دیگر خیلی درباره مادرشوهر نمینویسیم. زندگی ماشینی همهچیز را عوض کرده است. آنموقع خبری از محدوده ترافیکی و زوج و فرد نبود. الان پیامک و تلفن کارها را خراب کرده است. مدتهای مدید میگذرد و شما بزرگترهایتان را نمیبینید.
فکر نمیکنید الان رادیو یک مقدار دنبالهرو شده است؟ مثلا لطیفههای «پنهپ» در اینترنت متولد میشود و بعد رادیو میآید اینها را مصرف میکند.
من این نکته را یک ایراد میدانم. رادیو بهعنوان یک رسانه ملی باید منشأ حرکت باشد. پنهپ را آدمی ناشناس خلق کرده که هویتش معلوم نیست. شما الان میتوانید خبرهای فردا صبح رادیو را در اینترنت بخوانید. در حالی که یک زمانی رادیو اولین منبع خبر بود.
رواج اینترنت توقعات مردم را بالا برده است، مردم الان یکسری طنزهای وبلاگی و اینترنتی را میخوانند و بعد انتظار دارند شما در رادیو هم در همان سطح و با همان صراحت عمل کنید.
الان مردم خطوط قرمز را بهتر از ما میشناسند. میدانند که در رادیو با خیلی چیزها نمیشود شوخی کرد. مطلبی که در یک مجله طنز نوشته میشود، نمیتواند در رادیو بیان شود. چون آنجا مخاطبش محدود است.
معیار خود شما برای نوشتن متنهای طنز چیست؟ مثلا وقتی بخواهید با یک وزیر شوخی کنید چه خط قرمزهایی را در نظر میگیرید؟
معیار ما این است که شوخی نکنیم (میخندد). شاعر میگوید: ز شوخی بپرهیز ای با خرد که شوخی تو را آبرو میبرد. یکی از توصیههای امام صادق(ع) این است که با بزرگتر از خودت شوخی نکن. چون اگر آن آدم ظرفیتش را داشته باشد تو سبک میشوی و اگر آن آدم ظرفیتش را نداشته باشد تو ضایع میشوی. ما اسم برنامههای خودمان را کارهای مفرح و شادیآفرین میگذاریم.
عبداللهی: شخصیت «سقسیاه» را من خلق کردم. اینجور چیزها شانسی اتفاق میافتد. ما آن زمان به روستایی در استان اصفهان رفته بودیم. آنجا دو درخت کنار هم دیدیم که یکی سرسبز بود و دیگری خشک. به فکرم رسید که چه خوب است شخصیتی خلق کنیم که سقسیاه باشد و چشم شوری داشته باشد
دو سال پیش آقای ضرغامی در جلسهای گفتند در برنامههای طنز خط قرمزی نداریم. من در همان جلسه گفتم تمام مهمانان این جلسه که بیشترشان برنامهسازند خودشان جزو خط قرمزها هستند. به نظر من اگر عوامل برنامه نسبت به کاری که میکنند آگاه باشند مشکلی ایجاد نمیشود. ناآگاهی کار را خراب میکند. وقتی میخواهی راجع به وزیر راه حرفی بزنی، هر کسی یک نظری دارد. این نظرات بیشتر سلیقهای است. وقتی مدیر شبکه سه از برنامه نود حمایت میکند این برنامه پرطرفدار میشود، اما اگر مدیر بخواهد دست به عصا راه برود، برنامه خنثی میشود.
در این برنامه که به قول شما مفرح است، بیشتر دوست دارید به چه موضوعاتی بپردازید؟
به چیزهایی میپردازیم که مبتلابه جامعه باشد. موضوع ترافیک برای بسیاری از شهرستانیها جذابیتی ندارد، اما متاسفانه در رادیو خیلی وقتها معیار تهران است. وقتی تهران باران میآید مجری میگوید بهبه چه هوای خوبی. در حالی که هوای بندرعباس بارانی نیست. کاغذبازی اداری یکی از همین موضوعات است. ما یک بار داستانی داشتیم که یک رئیسی یکبار میبیند پروندههای زیادی را بایگانی کرده است. به کارمندانش دستور میدهد همه را آتش بزنند، اما قبلش از همه آنها یک کپی هم میگیرد! یعنی کاغذبازی ادارات ما تمامی ندارد. میخواهند کاری نو بکنند، اما در نهایت همان میشود.
درباره روند نگارش متنهای جمعه ایرانی توضیح بدهید. برنامهتان در مجموع چند نویسنده دارد؟
در جمعه ایرانی هر کسی وظیفهای دارد. برخی فقط ترانه مینویسند،بعضیها نمایشنامهنویس هستند. الان این برنامه حدود هشت نفر نویسنده دارد. من بیشتر متن گویندگان، مسابقهها و ترانهها را مینویسم. سرپرست نویسندگان نداریم. هرکسی متنهایش را به سعید توکل میدهد. شگرد کار من زندهنویسی است. یعنی من از قبل چیزی نمینویسم. همانجا هنگام ضبط برنامه مینویسم. من در برنامههای زنده هم همانجا مینویسم. اینطوری عادت کردم.
از بین تیپها و شخصیتهای برنامه کدامیک را شما خلق کردهاید؟
شخصیت «سقسیاه» را من خلق کردم. اینجور چیزها شانسی اتفاق میافتد. ما آن زمان به روستایی در استان اصفهان رفته بودیم. آنجا دو درخت کنار هم دیدیم که یکی سرسبز بود و دیگری خشک. به فکرم رسید که چه خوب است شخصیتی خلق کنیم که سقسیاه باشد و چشم شوری داشته باشد. مهران امامیه این تیپ را خیلی خوب اجرا کرد. از قضا جایی که برای برنامه «جدی نگیرید» کار میکردیم رودخانه پرآبی در جریان بود. وقتی از آنجا برگشتیم، اهالی آنجا گفتند رودخانه خشک شده است. به سقسیاه بگویید، بیاید. ما شانس آوردیم که آن رودخانه شانسی دوباره پرآب شد.
چرا در طول چند سال اخیر خیلی تیپ جدیدی به برنامه اضافه نشده است؟ اینطور به نظر میرسد که شما دارید از همان تیپهای قدیمی استفاده میکنید.
شخصیتها معمولا از یک جایی تغذیه میشوند. مثلا جاویدنیا شخصیت «خانخان» را براساس یکی از فامیلهای دورش تقلید میکند. زمانی شخصیتها را بر اساس لهجهها تقلید میکردند. الان این کار کمتر شده است. ما یک شخصیت بهمنی داریم که لهجه مازندرانی دارد. ولی غلبه با ویژگیهای رفتاری است. اگر بخواهیم 50 سال تاریخچه رادیو را بررسی کنیم بازیگرانی میبینیم که در دوران خودشان مشخصههای این کار را داشتند. الان اگر متن را به کس دیگری هم بدهید اجرا کند اتفاقی نمیافتد، اما در گذشته نمیشد به جای منوچهر نوذری کس دیگری را جایگزین کرد. به جای عزتالله مقبلی نمیشد کسی را گذاشت. اینها خودشان خالق آن شخصیتها بودند. منوچهر نوذری بدون این که بخواهد تیپی را تقلید کند منوچهر نوذری بود. به قول معروف چاهش آب داشت. الان هر چه جلوی بازیگران میگذاری همان را میخواند. بداهه خیلی کم شده است.
یعنی هنرمندی که برایش متنی اختصاصی را بنویسید خیلی کم است؟
بله. زمانی شعرهای بحر طویلی مینوشتم که امیرحسین مدرس آن را میخواند. مدرس مدتی درگیر بازی در سریال بود و نیامد. هر کسی آمد اینها را خواند شعرها را خراب کرد. من دیگر ننوشتم. برخیها تواناییهای خاصی دارند. الان وقتی مدرس نمیآید من دیگر بحر طویل نمینویسم. من نقش جانعلی را برای عباس محبی مینوشتم. بعضیها ادای جانعلی را درمیآورند، اما این نقش را فقط خودش میتواند بازی کند.
فکر میکنید این طنزهای رادیویی تاثیری هم روی عملکرد مسئولان دارد یا فقط باعث خنده و شادی مردم میشود؟
به نظر من این طنزها هیچ اثری ندارد. وقتی چیزی بارها تکرار شود، اثرش را از دست میدهد. شما وقتی تازه وزیر شدهاید به همه چیز حساس هستید. میترسید یک نفر پشت سرت حرف بزند. ولی وقتی میبینی در رادیو و تلویزیون و روزنامه همه دارند دربارهات حرف میزنند با خودت میگویی بگذار اینقدر بگویند تا خسته بشوند. ما الان به این نقطه رسیدهایم. ولی ما خسته نمیشویم! کارمان را انجام میدهند. الان کار طنز مثل چاه میرزا آغاسی است. مقنی میگفت این چاه برای شما آب ندارد. او جواب داد: اما برای تو نان دارد. شغل ما این است که طنز بنویسیم.
یعنی طنزهایتان هیچ بازخوردی در سطح مسئولان نداشته است؟
اثر منفی داشته است. با ما دعوا کردهاند بابت طنزی که نوشتهایم، اما بعدش کار مثبتی انجام نشده است. من بازخورد چندانی ندیدهام.
مثلا چه اعتراضهایی شده است؟
برنامههای طنز براساس موضوعات روز نوشته میشود. ما مدتی درباره پژوهایی که آتش میگرفتند، برنامه میساختیم، اما نتیجهاش این شد که ایران خودرو دیگر به رادیو آگهی نداد. من اثر مثبتی ندیدهام. من زمانی برای برنامه صبحگاهی رادیو پیام مینوشتم و اثرش را بسرعت میدیدم. وقتی به یک موضوع انتقادی در نقطهای از شهر اشاره میکردیم، بلافاصله مشکل حل میشد، اما الان برنامه طنز را همه به شوخی میگیرند. مسئولان هم با مردم میخندند. وقتی برنامه لحن جدی داشته باشد، قضیه فرق میکند. مثلا اگر مردم زنگ بزنند بگویند فلان نقطه معتاد زیاد دارد ممکن است یک پلیسی به این مشکل رسیدگی کند.
هیچ مسئولی نمیآید براساس متن یک نویسنده خودش را اصلاح کند. این همه درباره هواپیمای توپولف نوشتیم. چه اتفاقی افتاد؟ قراردادهایشان تمام شد که دیگر خریداری نکردند. ما در رادیو به برنامههای خودمان هم که انتقاد میکنیم اتفاقی نمیافتد. ما داریم درباره اتفاقاتی که افتاده و زمانشان گذشته صحبت میکنیم. ما هر سال درباره شهریه مدارس صحبت میکنیم. هر سال وزیر آموزش و پرورش میگوید تخلفات را به ما گزارش کنید، اما مدیران شهریه غیرقانونی میگیرند و اگر دانشآموزی اعتراض کند ثبتنام نمیشود.
ولی همین که برنامهای بتواند مردم را بخنداند کار مهمی کرده است. موافقید؟
من در رادیو فرهنگ برنامهای به نام «یک صبح تازه» دارم. شعار ما این است برنامهای که شما را به فکرکردن وانمیدارد! ما میگوییم در دنیایی که همه در حال فکرکردن هستند یک برنامه باید بتواند کاری کند که شما سبک شوید. همه روانشناسان دنیا میخواهند شما را از چارچوب مشکلات بیرون بیاورند.
بیشتر وقت شما صرف برنامههای رادیویی میشود. وسوسه نشدهاید روی تلویزیون وقت بگذارید؟
الان من به رادیو آلوده شدهام. همزمان برای چند شبکه مینویسم و اجرا میکنم. الان رادیو و تلویزیون هیچ فرقی با هم ندارند. زمانی که ما در صبح جمعه با شما کار میکردیم، هر وقت در تلویزیون برنامه داشتیم، میگفتند رادیوییها آمدند. الان همه برنامههای تلویزیون شنیداری شدهاند. شما میتوانید بروید از یک اتاق دیگر و تلویزیون را بشنوید.
من آخرین بار در شبکه تهران یک سال مجری بودم. همان سال هم سکته مغزی کردم. فکر کردم به خاطر این اجراست. دیگر جرات نکردم به تلویزیون بروم.
احسان رحیمزاده - گروه رادیو و تلویزیون
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد