گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

واقعیت قیمت‌های نسبی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «نشست تهران ، آغاز یک راه»،«انحصار دولتی بازار ارز باید شکسته شود»،«سایه تروریسم بومی بر امنیت ملی آمریکا»،«جهان آینده ؛جنبش عدم تعهد و راهبردهای ایران»،«آینده تحولات سوریه»،«سوریه با رومانی تفاوت دارد»،«نقدی بر یک ابتکار بین‌‌المللی»،«تثلیث چه، چرا و چگونگی یک رویداد؟»،«واقعیت قیمت‌های نسبی»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۹۴۶۱۱

کیهان:نشست تهران ، آغاز یک راه

«نشست تهران ، آغاز یک راه»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛نشست بین المللی تهران اگرچه با مشارکت تعداد محدودی از کشورها برگزار شد اما در سطوح منطقه ای و بین المللی مهم و «تعیین کننده» ارزیابی گردید و در صدر اخبار رسانه های مهم قرار گرفت. در نشست پنجشنبه تهران دو نکته مهم به چشم می خورد؛ نکته اول به «کاری» بودن آن و «نکته دوم» به «آغاز شدن یک راه حل سیاسی» باز می گردد.

نشست تهران با حضور 12 کشور برگزار شد، ایران، روسیه، چین، عراق، لبنان، قزاقستان، پاکستان و پنج کشور عرب آفریقایی اما این ها همه آن کشورهایی نبودند که مایل بوده و یا می توانستند در اجلاس تهران شرکت کنند. بطور مسلم اکثر کشورهای شمالی ایران-جمهوری های مشترک المنافع-اکثر کشورهای مسلمان آسیای جنوبی شرقی، اکثر کشورهای آمریکای لاتین، حداقل دو کشور عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس و اکثر کشورهای آفریقایی مایل بوده و می توانستند در نشست تهران شرکت کنند کمااینکه حداقل نیمی از 22 عضو اتحادیه عرب آمادگی خود را اعلام کرده بودند اما برگزارکنندگان و بخصوص دو کشور ایران و روسیه ترجیح دادند شیب اقدام دیپلماتیک برای حل و فصل منازعه سوریه ملایم و در عین حال «عملیاتی» باشد.

همه می دانند که وقتی تعداد اعضا زیاد می شود توافق روی موارد به سختی صورت می گیرد و در نهایت توافقات معطوف به صحنه عمل کم رنگ می شود از این رو اجلاس اخیر پاریس که با حضور حدود 80 کشور برگزار شد نتوانست به جمعبندی مشخصی برسد و به سرنوشت اجلاس های اسلامبول و تونس گرفتار شد. شاید به همین دلیل نشست 12 کشور در تهران به نشست 10 کشور در ژنو تشبیه شد نه با اجلاس پاریس و... هر چند نشست تهران به نتایج منسجمی رسید ولی نشست ژنو با مقاومت روسیه به اهداف خود دست نیافت. در ارزیابی رهیافت های نشست تهران می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- نشست تهران با محوریت ایران و روسیه در شرایطی برگزار شد که آمریکایی ها وانمود می کردند زمان راه حل سیاسی بحران سوریه پایان یافته و زمان جایگزین شدن راه حل های امنیتی و نظامی فرارسیده است. منظور آمریکایی ها از این تبلیغات آن بود که کشورهای مخالف اقدام نظامی علیه سوریه که اکثریت قاطع کشورهای دنیا را شامل می شوند به اعمال فشار بر سوریه برای پذیرش کناره گیری اسد متقاعد نمایند. از این رو درست در بحبوحه عملیات ضد تروریستی ارتش سوریه، عنان استعفا داد تا زمینه بالا گرفتن بحث راه حل های نظامی امنیتی هموار شود و دولت سوریه از ترس، عملیات ارتش در حلب را متوقف نماید. نشست تهران این توطئه پیچیده را برهم زد چرا که از یک سو حضور 12 کشور موثر در تحولات سوریه بخصوص ایران، عراق، لبنان و روسیه در این نشست، بحث راه حل سیاسی را از نقطه ای که به ظاهر پایان یافته بود (اعلام رسمی شکست طرح های سیاسی) آغاز کرد و مشخص شد که راه حل سیاسی بدون حضور آمریکا و هم پیمانان آن میسر است.

 از سوی دیگر این نشست یک فرصت تازه را برای پایین کشیدن آتش منازعه و حل و فصل مسایل بین طرفین از طریق گفت وگو و بر مبنای حقوق عادلانه طرفین مطرح کرد که غرب قادر به نفی آن نیست چرا که نفی راه حل سیاسی پذیرش رسمی مشارکت در خونریزی هاست از این رو سخنگوی وزارت خارجه آمریکا- پاتریک ونترل- پس از نشست تهران بطور ضمنی بر این مشکل و پیچیدگی موضعگیری پس از نشست تهران، اذعان کرد؛ او از یک سو گفت: «ما نمونه های اندکی در اختیار داریم تا بر موضع خود مبنی به مخرب بودن رفتار ایران در سوریه تاکید کنیم» و از سوی دیگر موضع سنتی آمریکا در قبال ایران را تکرار کرد: «به هر حال ما نمی توانیم بپذیریم که حامی حکومت سوریه می تواند یک بازیگر سازنده برای تسهیل راه حل سیاسی در قبال بحران سوریه باشد». در واقع نشست تهران تاکید کرد که راه حل سیاسی زمینه دارد و مورد توجه کشورهای مهمی است.

2- نشست تهران در فضایی برگزار شد که عملیات ارتش سوریه در استان حلب و محاصره گروههای تروریستی مورد حمایت آمریکا و هم پیمانان منطقه ای و خارجی آن ادامه داشت و استفاده غرب از ابزار زور برای سیطره بر سوریه و ایجاد تحول در نظام سیاسی آن به بن بست کامل رسیده بود. اگر به صحنه تحولات سوریه بخصوص پس از پایان پاکسازی پایتخت و روستاها و باغات اطراف آن نگاه بیاندازیم درمی یابیم که تمرکز نظامی آمریکا و هم پیمانهای آن روی حلب که با هدف جداسازی حلب، ادلب، حما و حمص صورت گرفت، به نتیجه مورد نظر منجر نشده است. برخی آمار بیانگر آن است که محور آمریکا طی یک دوره یک ماهه حداقل 30 هزار نفر عنصر تروریست که به انواع سلاح های نیمه سنگین و بعضا حساس هم مجهز شده بودند را به درون حلب نفوذ داد.

این نیروها سلاح هایی برای شکار تانکها و حتی هواپیماهای نظامی در اختیار داشتند اما با این وجود نتوانستند کار چندانی از پیش ببرند. ارتش سوریه با هوشمندی خاصی کل استان را محاصره کرد، مرزهای شمالی این استان با ترکیه که بین 150 تا 200 کیلومترمربع می باشد را به کنترل جدی درآورد و با حوصله به تنگ کردن حلقه محاصره تروریست ها مبادرت ورزید تخمین ها بیانگر آن است که تاکنون حدود نیمی از این تروریست ها کشته، دستگیر و یا مجروح شده و از کار افتاده اند و بخشی از این تروریست ها در میان جمعیت محو شده اند.

از این رو توانایی عملیاتی این گروه اینک به چند هزار نفر تقلیل یافته است. این در حالی است که ارتش با کنترل مناطق حساس دیرالزور، حما و حمص از فرار این عناصر به این مناطق جلوگیری کرده اند با این وصف پایان عملیات در حلب به معنای پایان اقدامات منسجم ضدنظام سوریه هم می باشد.

اجلاس تهران در این فضا به آن دسته از کشورهایی که بطور واقعی خواهان پایان این درگیری ها و آغاز روند سیاسی- از جمله محترم شمرده شدن حقوق مخالفان حکومت سوریه- هستند، امکان داد تا در روند سیاسی سوریه مشارکت بورزند و کاملا معلوم است که تعداد زیادی از کشورها از چنین روندی حمایت می کنند. بر این اساس از همین حالا می توان پیش بینی کرد که تحرک از این نوع در سطح بین المللی و منطقه ای افزایش می یابد.

3- نشست تهران ضربه سنگینی به آمریکا زده و ادامه آن می تواند ورشکستگی کامل آمریکا را به تصویر بکشد. چرا که نشست تهران در غیاب همه کشورهای همگرا با آمریکا برگزار شد اگر این نشست به نتایج عملی برسد یعنی به پایان خشونت ها و یا کاسته شدن جدی دامنه خصومت ها منجر شود، این نکته را به اثبات می رساند که کانون حل منازعات منطقه ای و بین المللی در جای دیگری است نه واشنگتن یا پاریس یا لندن و یا اسلامبول.

جایگزین شدن محور ایران و روسیه در تحولات منطقه ای به جای محور آمریکا- اسرائیل منطقه خاورمیانه را از کنترل آمریکا خارج می کند از این رو یک روز پس از نشست تهران، هیلاری کلینتون به ترکیه آمده و بر لزوم ادامه حمایت جدی از تروریست ها تاکید کرد.

وزیر خارجه آمریکا در این سفر از یک سو می گوید خشونت ها باید فورا متوقف شود و از سوی دیگر می گوید کمک تسلیحاتی به مخالفان نظام سوریه را تا سقوط دولت اسد افزایش می دهیم. تناقض گویی کلینتون و عصبانیت شدید او بیانگر آن است که آمریکا می بیند که اوضاع سوریه از کنترل آمریکا، ترکیه و... خارج شده و خشونت ها در سوریه در حال تمام شدن است و حال آنکه دولت بشار اسد بر جای خود باقی مانده است. از این رو او هم از توقف خشونت (به ظاهر و تحت تاثیر شعار نشست تهران) دفاع می کند و هم از افزایش روند ارسال سلاح! و حال آنکه او می داند امکان ارسال سلاح بیشتر به سوریه وجود ندارد و نیروهای آموزش دیده و اعزام شده آنان رو به انهدام کامل هستند. ادامه عملیات پاکسازی ارتش و نشست تهران ثابت کرد که هم اوضاع نظامی- امنیتی و هم اوضاع سیاسی دیپلماتیک در کنترل دوستان واقعی سوریه است.

به عبارت دیگر نشست تهران و شکست عملیات تروریزم در حلب نشان داد که آمریکا و... هم کنترل سیاسی و هم کنترل امنیتی خود بر سوریه را از دست داده اند. این ضربه ای به مراتب سنگین تر از خروج نظامی از عراق پس از روی کار آمدن دولت دوست ایران در بغداد است.

4- نشست تهران و مشارکت دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و دو همسایه عرب سوریه- عراق و لبنان- در آن به خوبی وجهه منطقه ای و خارجی نشست را به تصویر کشید و این مانع آن شد تا این نشست بعنوان یک ابتکار محدود و غیرعملی ارزیابی گردد در این میان حضور روسیه بعنوان هم پیمان نظامی سوریه و عراق بعنوان رئیس اتحادیه عرب از اهمیت خاصی برخوردار بود و پشتوانه های عملی توافقات نشست تهران را مشخص کرد و حال آنکه آمریکایی ها گمان می کردند با تبلیغات سیاسی و تهدیدات دیپلماتیک و توسل به اقدامات وسیع تروریستی در عراق می توانند از حضور روسیه و عراق در نشست تهران جلوگیری نمایند.

در واقع این نشست نشان داد که نظام سوریه علاوه بر آنکه در داخل از توانایی کافی برای مقابله با امواج تروریزم برخوردار است در سطح منطقه ای و بین المللی نیز قادر به جذب همکاری های موثر می باشد. این وضعیت را بگذارید کنار اقدامات 17 ماه اخیر علیه سوریه که از آن رژیمی ضعیف و رو به فروپاشی به تصویر می کشید.

5- نشست تهران برای کشوری که در فضای پرفشار بین المللی به برگزاری آن مبادرت ورزیده است، یک موفقیت مهم به حساب می آید. این نشست در این شرایط، «تهاجمی» و «هوشمندانه» تلقی شد. آسوشیتدپرس روز جمعه آن را «گام بزرگی برای بیرون آوردن سوریه از بحران از طریق دستگاه دیپلماسی» و خنثی کننده «هرگونه بحث از حمله نظامی» دانست کما اینکه نیویورک تایمز این نشست را «جایگزینی مناسب برای گزینه های نظامی» ارزیابی کرد. این نشست در زمان مناسب خود برگزار شد و طبعا از تاثیرات عمیقی هم برخوردار می شود.

اگر این نشست قبل از عملیات تروریست ها در حلب انجام می شد تحت الشعاع تحولات حلب قرار می گرفت و درگیری های بین ارتش و تروریست ها در حلب بعنوان دلیل شکست نشست تهران ارزیابی می شد اما حالا که راه حل های نظامی آمریکایی ها و... امتحان خود را پس داده اند، اجلاس تهران و منطقی و عملی بودن پیشنهادات آن بیشتر دیده می شود کما اینکه بخش هایی از مخالفین حکومت سوریه تمایل خود را به گفت وگو با دولت برای برون رفت از وضعیت فعلی ابراز کرده اند.

خراسان:سایه تروریسم بومی بر امنیت ملی آمریکا

«سایه تروریسم بومی بر امنیت ملی آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم   علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛مردم آمریکا هنوز از شوک کشتار کلرادو بیرون نیامده بودند که چند روز قبل در یک حادثه تروریستی دیگر در حمله ای به معبد "سیک"های هندی در ویسکانسین، دست کم هفت نفر کشته و شمار زیادی مجروح شدند. جان ادواردز، رئیس پلیس شهر "اوک کریک" از این حمله به عنوان "حمام خون" در معبد سیک ها یاد کرد. به گفته پزشکان اکثر مجروحان از ناحیه گردن، صورت و شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفته اند. به همین دلیل وضعیت سلامتی آنان بسیار خطرناک است. در دو هفته پیش نیز در حمله فردی مسلح به یک سینما در ایالت کلرادو ۱۲ نفر کشته و حدود ۶۰ نفر مجروح شدند.

هرچند پس از حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر 2001 و حمله القاعده به برج های دو قلو در منهتن، رسانه های غربی در اقدامی هدفمند تلاش کردند تا واژه تروریسم را با گروه‌های اسلام گرا و جریان های افراطی در خارج از مرزهای آمریکا و اروپا گره بزنند، با این حال این روز ها شاهد افزایش روز افزون تروریسم خانگی در کشورهای اروپایی و آمریکا می باشیم. سال گذشته در همین ایام بود که آندرس برویک، تروریسم نروژی بعد از بمب گذاری دریکی از خیابان های اصلی اسلو راهی جزیره اوتوئیا در خارج از پایتخت نروژ شد و نوجوانانی را که در آنجا حضور داشتند، به گلوله بست. اقدامی وحشیانه که به کشته شدن 77 نفر و زخمی شدن 242 نفر انجامید.

موج افراط گرایی که سال گذشته همزمان با قدرت گیری جریان های راست افراطی در اروپا، قاره سبز را فرا گرفته بود، ظاهرا این روزها امنیت ساکنان قاره جدید را هدف گرفته است. به همین دلیل است که اداره پلیس فدرال آمریکا "اف بی آی" حادثه روز یک شنبه را "یک مورد از تروریسم داخلی" خوانده است. هرچند جریان های سیاسی آمریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری این کشور با دامن زدن به بحث هایی پیرامون قانون حمل و نگهداری اسلحه، ضمن محکوم کردن یکدیگر تلاش می کنند تا به آرامی از کنار این مسئله بگذرند اما واقعیت این است که سیاست های نژاد پرستانه اعمال شده توسط سیستم های امنیتی، سیاسی آمریکا، این کشور را با یک بحران امنیتی جدید به عنوان "تروریسم بومی" مواجه ساخته است.

امری که بعضا ریشه در نگاه تئوریسین ها و اندیشه متفکران سیاسی آمریکا دارد. هانتینگتون اندیشمند شهیرآمریکایی و صاحب نظریه «برخورد تمدن ها» در یکی از آخرین آثار منتشر شده خود قبل از مرگش با تاکید بر برتری نژادی آنچه وی "وسپ" WASPر(White Anglo Saxon Protestant) سفید، آنگلوساکسون و پروتستان، می خواند نسبت به افول جایگاه نژاد اصیل آمریکایی در ایالات متحده هشدار می دهد. وی در "کتاب ما چه کسی هستیم ؟" مهاجرت گسترده به آمریکا و عدم پذیرش فرهنگ آمریکایی توسط مهاجران را بزرگ ترین تهدید پیش روی آینده آمریکا عنوان می کند.

سیاستمداران جمهوری خواه بر اخراج مهاجرین غیر قانونی از آمریکا به عنوان یک برنامه تبلیغاتی در انتخابات ریاست جمهوری مانور می دهند، باراک اوباما میت رامنی را متهم می کند که با انتقال سرمایه هایش به خارج از کشور فرصت های شغلی را در اختیار غیر آمریکایی ها قرار داده است؛ در کنار چنین اندیشه هایی آموزش های نژاد پرستانه پلیس و رسانه های آمریکا قرار دارد که اخیرا مورد اعتراض جوامع مذهبی و قومی این کشور قرار گرفته است. به این مجموعه بحران اقتصادی و رشد بالای بیکاری را هم اضافه کنید، نتیجه چنین معجونی رشد افراط گرایی مذهبی، نژاد پرستی، مهاجر ستیزی و طبیعتا افزایش خشونت خواهد بود؛ افزایش خشونت در سرزمینی که تهیه اسلحه از خرید نوشیدنی آسان تر است مفهومی چون بمب گذاری و ترور ندارد.

چند ماه پیش دادستانان در آمریکا شش عضو یک گروه ضد دولتی با عنوان "شبه نظامیان صلح طلب آلاسکا" را به تلاش برای انجام عملیات تروریستی و ربودن مقامات و نیروهای نظامی آمریکایی متهم کردند. در بازرسی از خانه های تیمی این افراد انواع سلاح و مواد منفجره کشف شده است.

پیش از این وزارت امنیت داخلی آمریکا بارها نسبت به افزایش فعالیت این گروه های شبه نظامی هشدار داده بود اما مقامات دولت اوباما به این هشدارها توجه نکرده اند و این منجر به افزایش فعالیت های گروه‌های شبه نظامی ضد دولتی در آمریکا شده است. حدود دو سال پیش نیز وزارت امنیت داخلی آمریکا در گزارشی چند صفحه ای به آژانس های اعمال قانون در این کشور در مورد تهدیدهای فزاینده تروریستی از سوی افراطیون راست گرا در آمریکا هشدار داده بود.

با این حال پس از این گزارش برخی از سیاستمداران و گروه های محافظه کار از این گزارش انتقاد کردند و وزارت امنیت داخلی آمریکا را به تلاش برای بدنام کردن گروه های راست گرا و محافظه کاران متهم کردند. در مارس ۲۰۱۰ ، ۹ عضو یک گروه شبه نظامی ضد دولتی در ایالت میشیگان به اتهام طراحی توطئه و تلاش برای استفاده از تسلیحات کشتار جمعی برای کشتن افسران پلیس و به راه انداختن جنگ داخلی در آمریکا دستگیر شدند.

در ماه مه سال گذشته نیز گزارشی از کشته شدن دو افسر پلیس آمریکا و همچنین زخمی شدن دو افسر دیگر توسط یک گروه شبه نظامی منتشر شد. این روزها در حالی که سیاستمداران آمریکایی با حمایت از تروریست های القاعده در سوریه به دنبال مدیریت جریان افراط گرایی مذهبی در خاورمیانه و دور کردن تهدید آن از ایالات متحده می باشند، موجی از تروریسم بومی بر امنیت ملی این کشور سایه افکنده است.

جمهوری اسلامی:انحصار دولتی بازار ارز باید شکسته شود

«انحصار دولتی بازار ارز باید شکسته شود»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛شرایط چند هفته اخیر در بازار ارز بسیار شبیه وضعیت آذر و دی سال گذشته در حوزه بازار پول و شبکه بانکی است.

آن ایام نیز مانند هفته‌های اخیر، هرچه دولت و بانک مرکزی تلاش کردند به اسب تازی قیمت دلار و سکه لجام بزنند و قدری از سرعت افزایش لحظه‌ای آنها بکاهند، موفق نمی‌شدند.

این عدم موفقیت در شرایطی ادامه داشت که کارشناسان و ناظران، مدتها قبل ضمن پیش‌بینی وقوع آن اتفاقات، راهکارهای لازم را نیز فراروی مسئولان نهاده بودند اما مدیران اجرایی بدون توجه به توصیه‌های تخصصی همچنان به آزمودن آزموده‌های اشتباه خود مشغول بودند و در این میان نیز بازار به همان سمتی در می‌غلتید که دلال‌ها و واسطه‌ها می‌خواستند.

سرانجام دولت تحت فشار افکار عمومی و رسانه‌ها پذیرفت آنچه را باید، انجام دهد؛ بسته سیاستی بانک مرکزی توسط شورای پول و اعتبار تغییر کرد و نرخ سود سپرده‌های بانکی افزایش یافت. به این ترتیب در کمتر از یک هفته، التهاب تا حدودی فرو نشست و بخشی از نقدینگی‌های سرگردان به بانکها بازگشت تا جایی که آمارهای جدید نشان می‌دهد، نرخ افزایش سپرده‌های دیداری که نشان دهنده نقدینگی سیال در جامعه است از 3/22 درصد در دی ماه 90 نسبت به دی ماه 89 به حدود 4/14 درصد در اسفند ماه 90 نسبت به اسفند ماه 89 کاهش یافته است. اطلاعات مربوط به سایر اقلام پولی نیز حکایت از کاهش نقدینگی سرگردان در جامعه و جذب در بانکها دارد.

به این ترتیب بانک مرکزی توانست با اجرای سیاستی درست، التهاب بازار سکه و ارز را تا حدود زیادی کاهش دهد. تا یک بار دیگر اثبات شود که پذیرش و اجرای صحیح قواعد و اصول علم اقتصاد همواره جواب می‌دهد.

شرایط بازار ارز نیز درحال حاضر به غایت شبیه وضعیت چندین ماه قبل بازار پول و سکه است ؛ دولت و بانک مرکزی هرچه می‌اندازند به در بسته می‌خورد، هر اظهارنظری از سوی مقامات بانکی و اقتصادی آثار وسیعی در بازار می‌گذارد، قیمت‌ها چشم به دهان دلالها دارند و هشدارها و امید دادن‌های مسئولان هم چندان فایده‌ای ندارد. تفاوت این بار با گذشته این است که عوامل تأثیرگذار پیرامونی نیز در ماجرا دخالت دارند و افزایش نرخ ارز خصوصاً دلار، تحت تأثیر برخی از این عوامل نیز می‌تواند ادامه پیدا کند. در شرایط فعلی نیز مانند ماجرای سال قبل، راه حل تقریباً روشن است و کارشناسان تقریباً با اجماعی کامل راه خروج از این شرایط و پایان دادن به وضعیت چند نرخی بودن ارز را، خروج مدیریت بازار ارز از انحصار دولت می‌دانند.

کارشناسان معتقدند تا زمانی که دولت به واسطه بانک مرکزی تنها توزیع کننده ارز در بازار است و قیمت‌گذاری نیز از سوی این نهاد انجام می‌گیرد، نمی‌توان به بهبود شرایط چندان امید بست.

واقعیت این است که بخش بسیار زیادی از هزینه‌های کشور ما همچنان از محل فروش نفت و گاز و سایر فرآورده‌های نفتی پرداخت می‌شود و بودجه جاری و عمرانی کشور نیز از محل تبدیل ارزهای حاصل از فروش نفت به ریال تأمین می‌گردد و چون دولت تنها عامل فروش و توزیع ارز در اقتصاد ایران است، قیمت‌گذاری ارز نیز در انحصار دولت است. بدین ترتیب، طبیعی است که دولت در تعیین این قیمت نیم نگاهی نیز به سیاست‌های خود و تأثیری که قیمت ارز بر سطح رضایتمندی جامعه می‌گذارد، خواهد داشت. همین مسئله نیز کافی است تا پای مؤلفه‌های اقتصاد سیاسی را به تصمیمات اقتصادی باز کند و شاهد برخی سیاست‌های نادرست باشیم. به عنوان نمونه در شرایطی که سالهای سال، فعالان بخش خصوصی و صادر کنندگان کشور از دولت‌های مختلف می‌خواستند با منطقی کردن نرخ برابری دلار و ریال، قیمت کالاهای صادراتی را پشتیبانی کنند تا بازارهای هدف از دست تجار و صادر کنندگان ایرانی خارج نشود، دولت‌های وقت از بیم گران شدن واردات، به این ضرورت کارشناسانه تن نمی‌دادند. این عدم تمکین تا آنجا ادامه یافت که امروز دولت تحت تأثیر مسائل مختلف خود ناگزیر از افزایش قیمت ارز مرجع به 1226 تومان و احتمالاً ارقامی بالاتر از این است، با این تفاوت که افزایش نرخ ارز مرجع در شرایطی به عنوان تنها گزینه پیش رو از سوی دولت دنبال می‌شود که کارشناسان بر بی‌تأثیر بودن این روش برای تک نرخی کردن و کاستن از نرخ ارز تأکید دارند.

رفتار چند روز اخیر بازار نیز کاملاً مؤید این مسئله است؛ از زمانی که قطعیت افزایش قیمت ارز مرجع توسط رئیس کل بانک مرکزی اعلام و شایعاتی حول و حوش افزایش این قیمت در حد 1500 تا 1600 تومان شنیده شد، بازار آزاد دقیقاً همین میزان احتمالی را به قیمت قبلی اضافه کرده و قیمت از حدود 1800 تا 1900 تومان به 2100 تا 2200 تومان افزایش یافت.

از این رو به نظر می‌رسد دولت به جای دنبال کردن روند افزایش قیمت ارز مرجع باید راهکارهایی برای کاهش و حذف انحصار خود در بازار ارز اندیشیده و آن را دنبال کند.
راه اندازی معاملات گواهی ارزی در بورس، تدوین مجموعه سیاست‌هائی برای دادوستد ارز میان وارد کنندگان و صادر کنندگان بدون دخالت دولت و... می‌تواند از جمله این راهکارها و سیاست‌ها باشد.

رسالت:جهان آینده ؛جنبش عدم تعهد و راهبردهای ایران

«جهان آینده ؛جنبش عدم تعهد و راهبردهای ایران»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن می‌خوانید؛مشارکت در مدیریت جهان برای بسیاری که هنوز عمق تحولات در حال انجام جهان را در نیافته اند؛امری خیالی و شعاری بدون مبنا به نظر می رسد.واقعیت آنست که جهان به سرعت در حال دگرگونی است و هر چه در بستر زمان پیشتر می رویم سرعت و حتی عمق این تحولات بیشتر می شود.دگرگونی های اقتصادی و جمعیتی منجر به تغییر جایگاه کشورها در رده بندی قدرت سیاسی شده وصعود و افول کشورها در سطح جهان را رقم می زند.

برای مثال بر پایه پیش بینی واحد اطلاعات اکونومیست  که حاصل نظر سنجی از 1656 مدیر ارشد در 100 کشور جهان      در سال 2005 بود آمده است:

چین در سال 2020 جای آمریکا را در رده اقتصاد جهانی گرفته و رتبه نخست را از آن خود خواهد کرد و آمریکا به مقام دوم نزول خواهد نمود.

در رده بندی سهم در رشد جهانی هند سوم ،برزیل چهارم،روسیه پنجم اندونزی ششم کره جنوبی هفتم و انگلستان هشتم خواهد بود.

اما در میان بزرگترین اقتصادهای جهانی از لحاظ GDP هم آمریکا به رده دوم نزول و چین اول خواهد شد.

ژاپن به رده چهارم سقوط کرده و جای خود را به هند خواهد داد پدیده پیر شدگی موجب تغییرات بزرگ در جایگاه کشور های قدرتمند جهان خواهد شد.
جمعیت جهان به هفت میلیارد و چهارصد و سی میلیون نفر خواهد رسید.
همین امر در ژاپن ،آمریکا و اروپا موجب :
رشد اقتصادی کند تر
عدم ثبات بازار اقتصادی
مشکلاتی در سیستم های نگهداری ازافراد مسن و تغییر قوانین در بسیاری از کشورهای غربی و ژاپن برای افزایش سن کار و عقب انداختن بازنشستگی خواهد شد.

تعداد زنان کارمند در جهان افزایش خواهد یافت و این امر بر روابط خانوادگی بویژه در کشورهای سنتی تاثیر خواهد گذاشت.

نسبت جمعیت  بالای 65 سال در آمریکا از 19% در سال 2005 به 25% خواهد رسید.
در اتحادیه اروپا بدون ترکیه به 30% ولی با ترکیه جوانتر خواهد شد.زیرا نرخ تناسب افراد پیر در ترکیه 13% خواهد بود.

ژاپن به دلیل رسیدن بخش مهمی از زنانش به سن عدم باروری از 29% در 2005 به 46% در سال 2020 و بالاترین در جهان خواهد رسید.همین امر موجب افول جایگاه ژاپن خواهد شد.

این ها صرفا بخشی کوچک از واقعیاتی است که دال بر دگرگونی های عمیق در جهان می باشد.دگرگونی هایی که تصویر جهان سیاست را نیز تغییر خواهد داد.

جنبش کشور‏های غیر متعهد ، یا جنبش عدم تعهد در سال 1961 میلادی برابر با 1340خورشیدی در اوج جنگ سرد و فضای دوقطبی بین غرب و شرق با هدف وحدت میان کشورهایی که نه در اردوگاه کمونیسم و نه در اردوگاه سرمایه‌داری (امپریالیسم)، قرار داشتند، تشکیل شد؛ با اتمام دوران جنگ سرد، هم اکنون اعضای این جنبش را اکثراً کشورهای در حال توسعه تشکیل می‌دهند.کشورهایی که بعضا صعود آنها در رده بندی قدرت های جهانی سرعت گرفته است.تصور کنونی آنست که با پایان جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد دچار نوعی بی هویتی شده و دلیل وجود این جنبش که ایجاد موازنه منفی بین دو ابر قدرت دوران جنگ سرد بود از بین رفته‌است.

اما واقعیت آنست که با سقوط اتحاد شوروی و ورود جهان به مرجله سیالیت که هنوز علیرغم ادعای آمریکاییان نظم نوین جدیدی شکل نگرفته است؛نقش اتحادیه ها یا مجموعه های بزرگ جهانی نظیر جنبش عدم تعهد باید افزونتر از پیش گردد. نقشی که ضروری است مبتنی بر واقعیت های کنونی جهان ما باشد؛واقعیت هایی چون:

فلسفه وجودی جنبش عدم تعهد(ناوابستگی)
 درک فروپاشی نظام دو قطبی
سیالیت موجود در نظم جهانی
تلاش غرب برای ایجاد نظم نوین جهانی مبتنی بر غلبه گفتمان لیبرال دموکراسی
شکل گیری بلوک بندی های جدید بیرون از خواست قدرت های جهانی
و بروز جنبش های خارج از نظم مورد انتظار غرب چون جنبش بیداری اسلامی یا جنبش وال استریت می توان این وقایع را دردهای نزدیکی به یک واقعه بزرگ پنداشت. 118کشور جهان  که تقریباً بیش از دو سوم اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل می‌دهند، عضو جنبش عدم تعهد می‌باشند.طبعا ادعا بر این نیست که همه این کشورها دقیقا بر آرمان ناوابستگی جنبش عمل می کنند ولی توان ایجاد نوعی بلوک قدرتمند در این جنبش وجود دارد.

شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران برگزار شده و ریاست سه ساله ایران بر این جنبش آغاز می شود؛بی‌گمان این فرصتی استثنایی است که در بهترین شرایط نصیب ایران شده است؛فرصتی که مشخص نیست مجددا دست دهد.حرکت بی برنامه و فاقد راهبرد فرصت ها را از کف ایران بدر خواهد برد.

نگارنده پاره ای از راهبردهای مفید و بلکه ضروری را برای جنبش عدم تعهد و نیزجمهوری اسلامی بویژه در حوزه مدیریت برداشت و رسانه در این راستا پیشنهاد می نماید:

ایجاد شبکه رسانه ای مستقل از رسانه های مسلط قدرت های غربی  در میان اعضای جنبش عدم تعهد  ایجاد تصویری متحرک و فعال از جنبش در عرصه دیپلماسی بین المللی
حمایت رسانه ای از جنبش های مستقل که نشانه های بحران در نظام کنونی جهان نامتعادل و ناعادلانه هستند.

مدیریت انتظارات  شهروندان جهان در راستای ایجاد جهانی بهتر از طریق نشان دادن وضع نامطلوب کنونی و فاصله آن از وضع مطلوب مدیریت ادراک شهروندان جهان برای شکستن این اسطوره نادرست که نظام کنونی حاکم بر جهان بهترین نظام سیاسی ممکن است.

خروج از دایره بسته بازیگری قدرت های حاضر از طریق طرح جنبش به عنوان یک بازیگر فعال گسترش این تصویر که جنبش قادر است گشایش گر بی غرض بن بست ها و گره های دیپلماتیک  در عرصه بین المللی باشدقرار دادن اعضای جنبش در برابر پرسش هایی که آزمون گر میزان عدم تعهد آنها باشد(نظیر چالش هسته ای ایران) ایجاد این تصویر در داخل و خارج که نظام اسلامی در جهان منزوی نبوده و اساسا جهان فقط چند کشور غربی نیستند.

ایجاد ارتباط فعال با رسانه های کشورهای غیر متعهد جهت شکستن دایره بسته انتقال اطلاعات در رسانه های غربی در پایان ذکر این نکته شایسته است که گاهی دیده می شود در قبال طرح بحث درست مشارکت ایران در سطح مدیریت جهان که حاکی از درک عمیق از جایگاه ایران و حساسیت شرایط جهانی است ؛کسانی از موضع احساس خود کم بینی به مشکلات درونی اشاره کرده و خواهان دست کشیدن از این درخواست می گردند.

واقعیت های مدیریتی و اقتصادی کشور نادیده انگاشتنی نیست ولی دقیقا ایران زیر این فشارها قرار گرفته است که از ایده های بلند خود دست کشیده و میدان را برای مدعیان همیشگی خالی گذارد.جهان کنونی در حال دگرگونی است اگر سهم خود را با اقتدار نگیریم در آینده با گدایی نیز سهمی به ما نخواهند داد.در جهان آینده ایران اگر در زمره ژنرال های منطقه و جهانی نباشد؛بی‌گمان او را به سربازی هم نخواهند گرفت و جز به بردگی ما در جهان نو رضایت نخواهند داد.البته در مسیرساختن جایگاه ایران در جهان آینده ، عقل ،اراده وایمان راهگشای ما خواهد بود.

سیاست روز:سوریه با رومانی تفاوت دارد

«سوریه با رومانی تفاوت دارد»عنوان یادداشت سردبیر روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛انگار هنوز بحران سوریه آنگونه که باید برای دولت و دستگاه دیپلماسی کشور با اهمیت نشده است. چون اگر موضوع سوریه و بشار اسد، برای مقامات و مسئولین کشورمان همانند کشوری مانند ترکیه، به حساب می‌آمد، حمایت‌های جمهوری اسلامی ایران از کشوری که هنگام جنگ تنها دولتی بود که در قبال حامیان صدام، از ایران دفاع می‌کرد و به ایران سلاح و تجهیزات نظامی می‌فرستاد، طور دیگری بود.

ترکیه در راس کشورهای متخاصم علیه سوریه قرار گرفته است، تمام قد و آشکارا علیه دولت و مردم سوریه اقدام می‌کند، سلاح و تجهیزات نظامی به تروریست‌های مخالف دولت دمشق ارسال می‌کند، افسران خود را به خاک سوریه می‌فرستد و از هیچ کمکی به تروریست‌های وهابی و القاعده و دیگر فرقه‌های تندرو دریغ نمی‌کند.

اکنون هم که سوریه در حال فائق آمدن بر تروریست‌هایی است که توسط ترکیه، عربستان و قطر حمایت می‌شوند، حساسیت حمایت از سوریه بیشتر احساس می‌شود.

دولت سوریه با همراهی مردم اکنون به مرحله‌ای رسیده است که نشان داده، می‌تواند از این بحران تحمیلی گذر کند و فتنه‌ای که علیه سوریه شکل گرفته خنثی سازد. همین امر باعث شده است تا تحرکات دشمنان سوریه افزایش یابد.

آنها آشکارا علیه دولت بشار اسد اقدام می‌کنند و تنها حامی منطقه‌ای این کشور نیز که جمهوری اسلامی ایران باشد، باید حمایت‌های خود را از دولت و ملت سوریه عیان سازد.
اکنون دیده می‌شود که حتی مسئولین دولتی کشورمان در سخنان خود درباره سوریه و تحولات این کشور یا سخن نمی‌گویند و یا آنقدر اندک درباره سوریه سخن به میان می‌آورند که، از آن سخنان هیچ برداشتی نمی‌توان کرد و یا حتی دوپهلو درباره تحولات سوریه سخن می‌گویند.

افکار عمومی جامعه نیز به خاطر عملکرد نامناسب و غیر شفاف برخی مسئولین و رسانه‌ای به ویژه در حوزه تصویری به سوی دریافت اطلاعات و اخبار رسانه‌های خارجی رفته و تحت تاثیر آنها قرار گرفته است و به همین خاطر است که در داخل کشور با دیدگاه‌های متفاوت مردمی هم روبرو هستیم. برای تغییر این رفتار، باید رسانه‌های داخلی به ویژه صدا و سیما اشراف بیشتری به تحولات سوریه داشته باشند. اکنون سوریه با یک بایکوت خبری گسترده روبرو است. شبکه‌های ماهواره‌ای این کشور مختل شده‌اند و همه سایت‌ها و خبرگزاری‌های آن نیز هک شده‌اند و اخباری که از این کشور منتشر می‌شود یکطرفه و به سود نیروهای تروریست و دشمنان این کشور در سطح جهان پخش می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران باید از پتانسیل رسانه‌ای خود تا حد امکان برای خنثی‌سازی این تبلیغات رسانه‌ای گسترده و منفی علیه سوریه استفاده کند و مسئولین دولتی هم در سخنرانی‌ها و دیدارهای خود، به موضوع سوریه بیشتر بپردازند و به آن اهمیت بدهند.

سفر دکتر سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان به سوریه و دیدار با بشار اسد رئیس‌جمهور این کشور، از آن اقداماتی بود که نیاز آن به شدت احساس می‌شد و البته درزمان مناسب این سفر و دیدار انجام شد که مهمترین تاثیر آن دادن این پیام به دولت قانونی بشار اسد و مردم این کشور است که همانگونه که سوریه در زمان دفاع مقدس در کنار ایران قرار داشت، ایران نیز در شرایط فعلی در کنار سوریه خواهد بود.

مسئولین دولتی و دستگاه دیپلماسی کشور با موضع‌‌گیری صریح و روشن به شبهه‌ای که در جامعه ایجاد شده پاسخ دهند و نگران آن نباشند که ماجرای رومانی و سرنگونی چائوشسکو تکرار می‌شود. سوریه با رومانی بسیار تفاوت دارد.

تهران امروز:آینده تحولات سوریه

«آینده تحولات سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دکتر محمدرضا جمالی است که در آن می‌خوانید؛تحولات سوریه، آرایش جدیدی از نیروهای موافق و مخالف در منطقه و جهان ایجاد کرده است به‌طوری‌که تحلیلگران سیاسی معتقدند جنگ جهانی کوچکی در سوریه در جریان است و از طرفی به‌رغم اینکه حدود 80 کشور با امکانات مالی، نظامی و رسانه‌ای به آوردگاه سوریه وارد شده‌اند اما برآیند قدرت گروه‌های خارجی و تروریستی نتوانسته است اقدامات جدی انجام دهد. سوال اصلی این جاست چرا سرنگونی نظام سوریه آنقدر به‌صورت ویژه در دستور کار بلوک متخاصم غربی، ارتجاع عربی و دولت ترکیه قرار گرفته است؟

و از طرف دیگر چرا کشورهایی چون ایران، روسیه و چین به حمایت خود از نظام سوریه ادامه می‌دهند؟ این سوال مهمی است که پاسخ به آن می‌تواند واقعیت امروز معادلات پیرامون سوریه را روشن کند. اگرچه هر کدام از کشورها به دنبال تأمین منافع ملی خود هستند و از یک نقطه مشترک اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنند و در موضوع سوریه نیز از این واقعیت تهی نیست اما مقاومت اسلامی و محور مقاومت علیه فزون‌طلبی اسرائیل نقش ویژه‌ای به سوریه داده چرا که آمریکا توسط اسرائیل در کنار مرز سوریه قرار گرفته است و از طرفی نفوذ معنوی ایران بر حزب‌الله لبنان و قرارگرفتن لبنان در کنار رژیم صهیونیستی آن‌را به گونه‌ای ملموس در کنار مرز تفکر بیداری و مقاومت اسلامی که برگرفته از ایران است قرار داده است، یعنی خط نفود ایران را تا مرزهای رژیم صهیونیستی جلو برده است.

این مهم یعنی اینکه آسیب‌پذیری و ضربه‌پذیری رژیم صهیونیستی را فراوان نموده است. از طرفی آمریکا خود را متعهد به رژیم صهیونیستی و حفظ موجودیت آن می‌داند و لابی صهیونیست‌ها نقش پررنگی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دارد بنابراین آمریکا به هر طریقی می‌خواهد محور مقاومت را در مجاور مرز اسرائیل تضعیف نماید که این مهمترین هدف استکبار است.

اما وجود چین و روسیه به عنوان بازیگران این عرصه و جلوگیری از یکجانبه‌گرایی آمریکا در تصویب قطعنامه شورای امنیت به‌خاطر مقاومت در برابر گسترش حوزه نفوذ آمریکا می‌باشد و از طرفی سوریه به‌صورت استراتژیک خصوصا در زمان اسد پدر با شوروی سابق مراوات گسترده داشت و بندر لاذقیه سوریه نیز به‌عنوان محل استقرار نیروی نظامی روسیه و گسترش حوزه نفوذ آن در این منطقه حساس می‌باشد.

با این‌حال در طرف مقابل، تروریست‌ها و مخالفین نظام سوریه نیز از انسجام کافی برخوردار نیستند و به‌رغم تلاش‌های آمریکا، ترکیه و دولت‌های عربستان و قطر هنوز از رهبری واحدی که مورد قبول مخالفان نظام سوریه که متشکل از منافع متضاد گروه‌هایی است که بعضا اشتراک مواضع چندانی ندارند، برخوردار نمی‌باشند.

مثلاً سلفی‌ها و القاعده‌ که عربستان از آنها حمایت می‌کند با اخوانی‌هایی که قطر از آن حمایت می‌کند تا رژیم ترکیه‌ای که اقدامات اطلاعاتی، لجستیکی و نظامی انجام می‌دهد تا دولت‌های غربی که فقط به آرامش رژیم صهیونیستی فکر می‌کنند کاملاً متضاد می‌باشد. از طرفی، دیگر بازیگر این عرصه یعنی دولت ترکیه به دلیل مجاورت مرزی بیشترین ضرر را از اقدام خود متحمل خواهد شد چرا که تلاش برای بر هم زدن موازنه قدرتی که بین اقوام سوری به‌وجود آمده است اولین آسیب آن را متوجه دولت ترکیه می‌کند و گسل قومی علویان، کردها، سنی‌ها و حتی ترکمن‌ها را فعال می‌کند و آنجا را میدان آشوب می‌نماید و در مرحله بعد القاعده‌ای که به سوریه راه پیدا کرده اگر آنجا را لانه خود نماید حتماً به کشورهای مجاور خصوصاً ترکیه نظر می‌اندازد و موج افراط‌گرایی سلفی بدلیل تفاوت دیدگاه‌های رایج در ترکیه در دراز مدت ترکیه را آسیب‌پذیر می‌کند. بنابراین هرگونه تغییر یا عدم تغییر قدرت در سوریه، آرایش جدیدی در منطقه حاصل می‌کند که ادامه آن الزاما صلح نیست بلکه گسترش ناآرامی به میدان عمل حامیان تروریست‌هاست و منطقه را آبستن حوادث جدیدی می‌کند اگرچه از الان ترک‌ها و سعودی‌ها از آن نگرانند.

به نظر می‌رسد تحولات آتی سوریه حامیان تروریست‌ها را بیشتر ضربه‌پذیر خواهد کرد و روند تحولات گویای این حقیقت است.

حمایت:نقدی بر یک ابتکار بین‌‌المللی

«نقدی بر یک ابتکار بین‌‌المللی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم مهدی دوات‌گر است که در آن می‌خوانید؛نشست مشورتی تهران درباره موضوع سوریه اقدامی به‌جا و مناسب بود که از سوی جمهوری اسلامی صورت گرفت و سبب شد پس از ماه‌ها بحران در سوریه، ایران به عنوان متحد راهبردی این کشور ابتکار عمل را در دست بگیرد.

با این حال نباید از خاطر دور داشت که ایرادهایی هم به نحوه برگزاری این نشست وارد است که بهتر بود مسئولان وزارت امور خارجه قبل از برگزاری نشست به آن توجه می‌کردند تا نتیجه‌ و برون‌دادی که به دست می‌آید به حل بحران سوریه کمک جدی‌تری بکند.

یکی از این ایرادها با عجله برگزار کردن این اجلاس و محدودیت زمانی بین دعوت از مدعوان و زمان برگزاری آن بود. اگرچه ممکن است گفته شود سوریه در وضعی است که هرگونه تأخیری منجر به بیشتر شدن کشته‌شدگان و درگیری‌ها خواهد شد، در پاسخ باید گفت دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید از مدت‌ها پیش به فکر برگزاری چنین نشستی می‌افتاد.

اکنون به دلیل ضیق وقت وزرای امور خارجه بسیاری از کشورهای دعوت شده نتوانستند برنامه‌ کاری خود را برای شرکت در نشست مشورتی تهران هماهنگ کنند و همان‌طور که دیده شد اغلب کشورهای دعوت شده در سطح سفیر در این نشست شرکت کردند.

هرچند انتظار بود سطح اجلاس در حد وزرای امور خارجه باشد که به دلیل محدودیت زمانی این اتفاق نیفتاد، حضور سفیران و معاونان وزارت امور خارجه 30 کشور منطقه‌ای و بین‌المللی، در تهران حاکی از آن است که این کشورها درباره نقش محوری جمهوری اسلامی در حل بحران سوریه اتفاق نظر دارند و جمهوری اسلامی این ظرفیت را دارد که بتواند برای حل این بحران منطقه‌ای راه حلی ارایه دهد.

از سوی دیگر این انتقاد به برگزارکنندگان نشست مشورتی تهران وارد است که چرا تعدادی از کشورهایی که به این اجلاس دعوت شده بودند، نقش چندانی در حل بحران سوریه ندارند؟ در واقع مشخص نیست کشورهایی که درگیر موضوع سوریه هستند به این نشست دعوت شده بودند و خود حاضر به حضور نشدند یا اصلا دعوتی از این کشورها نشده بود.

آنچه مسلم است این است که همه کشورهایی که به نوعی با بحران سوریه در ارتباط هستند، حالا ممکن است برخی از این کشورها خود به وجود آورنده بحران یا تشدید‌کننده این بحران باشند، حضورشان در اجلاس‌های بین‌المللی که درباره موضوع سوریه برگزار می‌شود، لازم و ضروری است چون این کشورها هر کدام یک طرف درگیری محسوب می‌شوند و بدون حضور همه طرف‌های درگیر در بحران سوریه هیچ کنفرانس و نشستی نتیجه‌ای نخواهد داشت.

بنابراین اکنون مقامات دیپلماتیک کشور که به ویژه پس از استعفای کوفی عنان، نماینده دبیر کل سازمان ملل متحد در امور سوریه، تصمیم گرفتند در حل و فصل بحران این کشور بیشتر نقش‌‌‌آفرینی کنند باید به این نکات توجه داشته باشند که برگزاری چنین نشست‌هایی نیاز به برنامه‌ریزی دقیق دارد و صرف برگزار کردن نشست کمکی به حل بحران سوریه نمی‌کند. این موضوع از آن رو اهمیت پیدا می‌کند که وزیر امور خارجه کشورمان از احتمال برگزار شدن دومین نشست مشورتی با موضوع سوریه در تهران و در حاشیه شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها خبر داده است.

مردم سالاری:تثلیث چه، چرا و چگونگی یک رویداد؟

«تثلیث چه، چرا و چگونگی یک رویداد؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی قوامی پور است که در آن می‌خوانید؛از زمانی که اصلاح طلبان قدرت را به رقیب واگذار کرده‌اند تا به امروز عموما با نقد عملکرد اصولگرایان در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ضمن تلاش در اصلاح روند جاری مدیریت کشور بر آن بودند تا به مردم نشان دهند که چه پیش آمده است. در این بخش آنان همواره آن چه را که بیان می‌‌کردند به دلیل محدودیت‌های زیادی که جریان در قدرت بر آنان تحمیل می‌‌کرد، بسیار کم تر از آن چیزی بود که مردم خود مستقیم و بی واسطه لمس کرده‌اند و با آن‌ها مواجه بوده‌اند.

با این همه، تحلیل آسیب شناختی برخی زوایای پنهان اقدامات و تصمیمات اصولگرایان موجب شد تا در برخی از ابعاد عمق آسیب‌ها روشن شود و جامعه درک بهتری از آن چه که رخ می‌‌دهد پیدا کند. هر چند جریان اصولگرا کم تر چشم به انتقادات داشته و با نادیده گرفتن انتقادات تلاش کرد تا نشان دهد که در همه ابعاد و امور به موفقیت‌های چشمگیر و خارق العاده دست یافته است. بنابراین علی‌رغم محدودیت‌های بسیار، اصلاح طلبان در پاسخ به پرسش چه پیش آمده است به طور نسبی موفق بوده‌اند.

 اما آن چه که اصلاح طلبان بسیار کم به آن پرداخته‌اند دو پرسش حیاتی تر و مهم تر برای جریان اصلاحات و طیف وسیع حامیان آنان است : پرسش نخست این که چرا چنین اتفاقی رخ داد؟ چرا اصلاح طلبان در سه انتخابات پی در پی و مهم از رقیب شکست خوردند؟ چرا آن حمایت‌های میلیونی به ناگهان خاموش شد؟ مگر نه این که رای رئیس جمهور اصلاحات در دور دوم بیش از دور اول ریاست جمهوری اش بود و جریان اصلاحات در اوج اقبال عمومی‌‌قرار داشت؟ درک چرایی یک رویداد سیاسی اجتماعی به ما امکان خواهد داد تا نیروهای مختلف و مخالف را بهتر بشناسیم و نقاط ضعف وقوت خود را در مقابل آن تقویت کنیم. لذا همچنان که بارها رقیب را متهم به توهم توطئه کرده ایم خود نیز نباید در دام تحلیل‌های ایده آلیستی گرفتار آییم.

بنابراین اگر بخواهیم در پاسخ به این پرسش صرفا به برخی اقدامات خارج از قواعد رقیب اشاره کنیم یقینا موجب تقلیل پرسش شده‌ایم لذا برای درک موضوع لازم است به واکاوی کل مساله و ابعاد مختلف و گوناگون آن بپردازیم تا ضمن شناختن چرایی این رویداد، راه کارهای مناسب در این زمینه از سوی نخبگان اصلاحات ارائه شود.

آیا می‌‌توانیم به مردم بگوییم در هر انتخابات به ما رای دهید و ما همان راهی را می‌‌رویم که قبلا رفته ایم و کاری را انجام خواهیم داد که قبلا انجام داده ایم ؟ در واقع پاسخ به این پرسش می‌‌تواند در تصحیح و تعیین استراتژی مناسب کمک کند. اصلاح طلبان باید با درک درست این پرسش پاسخ‌های شفاف و مناسب ارائه کنند وگرنه اصلاح طلبی چیزی جز تکرار مکررات نخواهد بود و جامعه علاقه ای به تجربه دوباره آن نخواهد داشت.

پرسش دیگر این که چگونه چنین اتفاقی رخ داد ؟ اقدامات ما و ضد اقدامات مخالفان هر یک چه نقش و وزنی در این فرایند و رویداد داشته است ؟ چرا تاکتیک‌های اصلاح طلبان آنان را به استراتژی‌های مورد نظر نرساند؟ و تاکتیک‌های مخالفان در این مسیر چه بوده ؟ بررسی و تحلیل صحیح و علمی این پرسش‌ها نیز به اصلاح طلبان کمک خواهد کرد تا به تاکتیک‌های مناسب دست یابند.

درک و دریافت واقع‌بینانه چگونگی یک رویداد می‌‌تواند به ما کمک کند تا برنامه واقع بینانه ای نیز برای ادامه راه ارائه دهیم وگرنه در دام اهداف و راهکارهای ایده آلیستی گرفتار خواهیم شد.

با درک صحیح چگونگی یک رویداد می‌‌توان فرایند چگونگی آن را به روشنای روز درآورد و از آن بهره‌های لازم را برد. از این منظر طرح این دو پرسش و پاسخگویی به آن‌ها، که متاسفانه در بین اصلاح طلبان در سال‌های اخیر مغفول مانده، برای بازسازی آنان و بازگشت دوباره آن‌ها به قدرت و اصلاح امور و روند مدیریتی کشور بسیار ضروری است.

ملت ما:اردن مزدور دولت‌های مخالف اسد

«اردن مزدور دولت‌های مخالف اسد»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محی‌الدین ساجدی است که در آن می‌خوانید؛در حالی که دولت سوریه با تمام قوا در حال مقابله با مخالفان است، مخالفان اسد از طرق مختلف کمک‌های مالی و نظامی دریافت می‌کنند. در مرزهای اردن با سوریه نیز درگیری‌هایی در حال وقوع است. وقوع این درگیری‌ها حاکی از ایفای نقش پررنگ‌تر اردن درباره بحران سوریه نسبت به قبل است. زمانی که برنامه‌ای به نتیجه نمی‌رسد بسیار بدیهی است که ائتلاف مخالفان دولت سوریه گزینه‌های دیگر را برای حل مشکل، مورد بررسی قرار می‌دهند.

بنابر این سفر کلینتون به ترکیه نیز احتمالا در همین راستا است تا گزینه‌های دیگر موجود را درباره سوریه بررسی کنند. همچنین به نظر می‌رسد اردن نیز نسبت به گذشته نقش پررنگ‌تری را ایفا می‌کند و به پایگاهی برای مخالفان تبدیل شده است.اردن کشور فقیری است و در ازای دریافت کمک‌های مالی حاضر به مخالفت آشکار با سوریه شده است. دیدار اخیر پادشاه اردن و امیر قطر نیز حاکی از آن است که اردن با دریافت امتیازاتی حاضر به میزبانی از مخالفان سوری شده است.

با وجود این‌که قطر و اردن با یکدیگر مشکل دارند- قطر با پیوستن اردن به شورای همکاری خلیج فارس مخالفت کرده است و حتی خالد مشعل در این میان نقش میانجی را ایفا کرده است تا روابط دو کشور به روابط حسنه‌ای تبدیل شود- اردن در ازای ایفای نقش موثرتری درباره کمک به مخالفان سوریه، کمک یک‌و‌نیم میلیون دلاری از قطر دریافت می‌کند.  این دو کشور اختلاف خود را کنار گذاشته و در یک جبهه قرار گرفته‌اند، چرا که هدفشان مشترک است.

با این وجود به‌طور کلی نمی‌توان گفت که تغییر چندانی را در سیاست‌های این کشور نسبت به سوریه شاهد هستیم، چرا که پیش از این نیز اردن از مخالفان حمایت می‌کرد اما برخلاف ترکیه که بسیار تندرو است اردن در خفا به مخالفان سوری کمک می‌کرد.  در حال حاضر نیز به نظر می‌رسد این درگیری‌ها که در مرزهای سوریه و اردن رخ می‌دهد تنها پوششی برای فرار افراد سرشناس سوریه مانند نخست‌وزیر این کشور به اردن باشد. با این تفاسیر به نظر می‌رسد که با پیوستن علنی اردن به ائتلاف مخالفان اسد، مخالفان سوریه در یک راستا گام برمی‌دارند.

با این حال کشوری مانند ترکیه که از قدرت نظامی، سیاسی و مالی بسیار بالایی برخوردار است ممکن است به صورت مجزا عمل کند و تنها منافع خود را در نظر گرفته و به سوریه حمله کند، اما اردن که کشور فقیری است و چشم به کمک‌های خارجی دوخته است پتانسیل حمله به سوریه را ندارد و تنها مزدور کشورهای مخالف دولت سوریه است.

هرچند گزینه حمله به سوریه نیز خیلی جدی نیست، چرا که حمله نظامی به سوریه اعتراضات را از یک درگیری داخلی خارج می‌کند و به دخالت نظامی و سیاسی کشورهای خارجی در مسائل داخلی سوریه مبدل می‌کند و معادلات موجود را به‌طور کامل به هم می‌ریزد، لذا بسیار بعید است که به سوریه حمله نظامی آن هم از خاک اردن صورت گیرد.

آفرینش:افزایش زندگی مجردی علل وآینده

«افزایش زندگی مجردی علل وآینده»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛با اعلام نتایج سرشماری سال 90 کاهش نرخ رشد جمعیت به‌ رغم افزایش پنج میلیونی عدد جمعیت به نسبت سال 85 و کاهش زاد و ولد در کشور نسبت به سال‌های گذشته خود را نشان داد.

از سوی دیگر نیز در حالی که سن ازدواج در سال 1354 حدود 25 سالگی بود، پس از چند دهه افزایش در سال های اخیر برای پسران در حدود 28 و دختران به 24 رسیده است. این اعداد و ارقام هم از بالا رفتن سن تاهل خبر می‌دهد و هم از افزایش دوران مجردی دختران و پسران جوان در کشور. در این بین در سالهای اخیر نیز بنا به امارهای مختلف کشور عملا شاهد موجی از گرایش به زندگی مجردی در میان نسل جوان بویژه در شهر های بزرگ و متوسط در کشور بوده است .

موجی که دختران و پسران آن تنها زندگی می‌کنند و تمام تلاششان نگاه داشتن استقلال است. چنانچه آخرین آمارهای سازمان ملی جوانان، مشخص کرده است که 30درصد از مجموع کل دختران مجرد در پنج شهر بزرگ کشور برای خود زندگی مستقل از خانواده تشکیل داده اند.

در این حال باید توجه داشت که این امر در بین پسران کشور نیز هویدا است و تعداد پسران تحصیل کرده‌ای که هرگز ازدواج نکرده اند، افزایش یافته است. بر اساس تحقیقات در کشور آمارها بیانگر آن است که ازدواج مردان و دختران در گروه سنی 15 تا 19 سال و 20 تا 24 سال، در دو دهه اخیر کاهش داشته است و در عوض آمار تجرد قطعی و یا افزایش میل به زندگی مجردی بالا رفته است.

 در این حال اگر به علل این امر و افزایش گرایش به زندگی مجردی در بین نسل جوان و میانسال کشور نگاهی داشته باشیم باید گفت در واقع بسترهای گوناگون تحصیلاتی، آموزشی، اقتصادی، خانوادگی، فرهنگی و... را می توان برای افزایش گرایش به زندگی مجردی در کشور ذکر کرد.

در این حال گذشته از نقش زندگی دانشجویی، ضعف تفاهم رفتاری بین والدین و فرزندان، چالشهایی در زمینه های تامین اشتغال، مشکل بیکاری، فراهم نبودن مسکن برای جوانان، تحول الگوهای دختران و پسران در تحصیل و کسب شان تحصیلی، شغلی و اجتماعی، افزایش استقلال، افزایش بی اعتمادی نسبت به جنس مخالف، وسواس بیش از اندازه در انتخاب همسر و... در افزایش زندگی های مجردی نقش داشته و باعث شده است که نسل جوان به زندگی مجردی علاقه زیادی نشان دهد.

آنچه مشخص است علیرغم نظرات، طرحها و راه حلهای گوناگون کارشناسان، روز به روز به تعداد پسرا ن و دختران با زندگی مجردی افزوده میشود گذشته از نیاز به بررسی دقیق و آسیب شناسانه این امر در واقع اگر مسئولان و مقامات کشور در اندیشه ارائه راه حلی برای افزایش میل جوانان به ازدواج و افزایش جمعیت کشور هستند بیش از هر زمانی باید راه حلی دقیق و جامعه شناسانه برای حل معضل گرایش بیش از اندازه جوانان به زندگی مجردی یافت .

این امر زمانی امکان پذیر است که شناخت دقیقی از علل گرایش نسل جوان به زندگی مجردی و حتی تجرد قطعی داشته و نسبت به بر طرف کردن آن اقداماتی عملی و دقیق انجام داد.

ابتکار: تفاوت ما و آنها

«تفاوت ما و آنها» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در ان می‌خوانید؛فرید ذکریا، ستون نویس اصلی مجله تایم و مجری تلویزیونی شبکه خبری سی.ان.ان به دلیل کپی‌برداری چندین پاراگراف از نوشته یک نویسنده دیگر برای ستون خود، عذرخواهی کرد اما فعالیتش در تایم و سی‌ان‌ان به حالت تعلیق درآمد.

این استاد شناخته شده مسائل سیاست خارجی آمریکا روز جمعه در بیانیه‌ای اعلام کرد: من یک اشتباه وحشتناک مرتکب شده‌ام. این یک خطای جدی و فاحش است و اولین و آخرین خطای تمام زندگی من خواهد بود.

سخنگوی مجله تایم نیز در بیانیه‌ای مجزا اعلام کرد که مجله عذرخواهی زکریا را پذیرفته اما برای انجام بررسی‌های بعدی، برای مدت یک ماه ستون وی را گرفته است.

او اگر چه هندی الاصل است امادر امریکا بزرگ شده و فعالیت می‌کند، مانند همه انسان‌های رو ی کره زمین اشتباهی کرده است و در وسوسه ای زود گذر بخشی از نوشته‌های یک نفر دیگر را به نام خود منتشر کرد. اتفاق عجیبی نیست، در کشور ما هم هر روزه بسیاری از افراد گفته‌های دیگران را نقل می‌کنند وبی آن که حرفی از گوینده اصلی به میان آوردند.

هرروزه بسیاری نوشته‌های دیگران را به نام خود در مطبوعات و رسانه‌ها منتشر می‌کنند.
باز هم بگردیم هست.در سالهای اخیر نام برخی از اساتید دانشگاه و حتی مسئولان نیز اعلام شده که در رسالات، پایان نامه‌ها و مقالات علمی خود نتایج یک مقاله یا پژوهش علمی فردی دیگر را به نام خود چاپ کرده اند و جالب اینکه این مقالات را به آدرس مجلات معتبر علمی پست می‌کنند و جالب تر اینکه گاهی چاپ هم می‌شود. اماچندی بعد این اتفاق خود موضوع مقاله ای در مجله ای دیگر می‌شود و نه تنها رسوایی شخصی به بار می‌آورد که اعتبار جامعه علمی و مهم تر از همه نام ایران را خدشه دار می‌کند.

باز هم بگردیم هست. گززارشگر یک رسانه تصویری کشور با جستجو در سایت‌های اینترنتی فیلم‌های ویدیویی جالب را”دانلود"کرده و در رسانه ای که اعتبار از نام ملت گرفته به نام خود و تحت عنوان خبری جدید پخش می‌کند.

مورد شایع تر آن در میان مطبوعات چاپی البته بسیار است. برخی که نام نویسنده و روزنامه نگار را بر خود نهاده اند هرروزه با گشتی کوتاه در دنیای اینترنت مقالات و نوشته‌های افراد گمنام را برداشته و با تغییری کوچک آن را به نام خود و در ستون‌های سرمقاله، یاداشت، گرارش و...چاپ می‌کنند.

در موضوعی خاص، مسئولان یک روزنامه داخلی پیش از نهایی کردن صفحه اول خود، سایت‌های اینترنتی روزنامه‌های دیگر که در ساعات اولیه شب بسته می‌شوند، را رصد کرده و تیتر‌های جذاب و مهم آنها را گرفته و در صفحه اول خود می‌آورند. این در حالی است که مطلب مورد نظر یا مطلب مشابه آن درصفحات داخلی همان روزنامه( متقلب) با تیتر دیگری منتشر شده است. اما مسئولان این روزنامه در یک دزدی آشکار عنوانی که نویسنده‌های روزنامه‌های دیگر با تامل بسیار برای مطلب خود انتخاب کرده و مقاله، گزارش یا خبر خودرا متناسب با همان عنوان تهیه کرده اند، را سرقت کرده و بالای مطلب خود می‌آورند در حالی که نه لید،نه متن ونه نتیجه گیری گزارش یا مقاله آنان با تیتر سرقت کرده تناسب کاملی ندارد.

تا اینجای کار با اقدام اخیر مقاله نویس برجسته هندی - امریکایی همراه هستیم، اما تفاوت ما با «آنها» در بیانیه ای است که فرید ذکریا منتشر کرده. او گفت من یک اشتباه وحشتناک مرتکب شده ام و اولین و آخرین خطای تمام زندگی من خواهد بود.اما کدام یک از از موارد ذکر شده در کشورما به عذر خواهی منجر شده است ؟ فرید ذکریا از سوی مسئولان مجله تایم توبیخ و تعلیق شده است. کدام یک ازمسئولان ما زیر دستان خطا کار خود را توبیخ و تعلیق کرده است؟غیر از این است که با تمام توان پشت اقدامات غیر قانونی آنها می‌ایستند؟

گویی توبیخ و یا حتی پذیرش خطای آنان عقب نشینی از تمام خاکریزهای جغرافیایی تاریخی عقیدتی و سیاسی نظام است کاری که بارها به ضرورت در تاریخ هشت ساله جنگ دربرابر ارتش مسلح عراق نیز اتفاق افتاده است.

تفاوت ما با آنها در همین است. در ذهن و زبان ما عذرخواهی یعنی پذیرش اشتباه و عقب نشینی.اما به نظر می‌رسد اعلام عمومی عذرخواهی خطاکاران به خصوص افرادی که مسئولیت‌هایی قرار دارند از سوی «آنها» نوعی پیشروی و فتح یک خاکریز است.

این همه در حالی اتفاق می‌افتد که فضای مجازی گسترده در سراسر جهان، نظارت بر این اتفاقات را به اندازه سرکشیدن لیوانی آب، آسان کرده است.اما گویی در کشور ما برخی که از کمند وجدان خود رهیده اند از امکانات وسیع نظارتی فن آوری‌های جدید نیز هراسی به دل راه نمی‌دهند.

آرمان:ایران و سیاست واقع بینانه در قبال روسیه

«ایران و سیاست واقع بینانه در قبال روسیه»عنوان یاداداشت روز روزنامه آرمان به قلم شعیب بهمن است که در آن می‌خوانید؛مساله عدم تحویل موشک‏های اس300 توسط روسیه به ایران و شکایت کشورمان از روسیه در دادگاه‏های بین‌المللی، اتفاقی جدی و قابل توجه در روابط دو کشور است. دو کشوری که حداقل به عنوان دو متحد استراتژیک شناخته می‏شوند. در ارتباط با روابط ایران و روسیه دو دسته دیدگاه کلی را می‏توان مورد توجه قرار داد. در این زمینه یک دیدگاه بدبینانه وجود دارد که معتقد است روابط دو کشور نه تنها استراتژیک نیست بلکه در برهه‏‌ای زمانی نگاه متفاوتی به یکدیگر داشته‏اند.

جنگ‏های ایران و روسیه و مداخله روس‏ها در امور داخلی ایران در طول تاریخ، مورد اشاره معتقدین به این دیدگاه در داخل ایران است و البته این دیدگاه منفی در میان برخی تحلیلگران روسی نیز وجود دارد و در حقیقت دیدگاهی است دوطرفه. در مقابل این دیدگاهی خوش‌بینانه وجود دارد که اعتقاد دارد ایران و روسیه دو متحد استراتژیک و طبیعی یکدیگر هستند.

این دیدگاه مبتنی بر این استدلال است که روسیه همچنان به عنوان یک قدرت برتر مشغول بازیگری در عرصه بین‌المللی است و از قدرت حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار است و در نقطه مقابل نظام تک‌قطبی کنونی حاکم بر جهان قرار دارد و در کل مواضع ضدآمریکایی روس‏ها بسیار شبیه مواضع ایران است. همسان بودن این دست دیدگاه‏ها در نظام بین‌الملل باعث خوش‌بینی برخی تحلیلگران و کارشناسان به روابط حسنه و تنگاتنگ دو کشور می‏شود.

اما در میان این دو دیدگاه، دیدگاه سومی هم وجود دارد که قائل به عمل‌گرایی و منفعت‌محوری در روابط فیمابین است. بررسی دقیق‏تر تاریخ روابط دو کشور هم نشان می‏دهد که عموما همین نوع نگاه بر روابط ایران و روسیه حاکم بوده و همواره دو کشور به‌دنبال کسب منافع خود از این فرآیند هستند. به بیان دیگر منافع ملی را باید شکل‌دهنده تاریخ روابط ایران و روسیه دانست. اما بحث اینجاست که نوع تنظیم این روابط تا چه حد می‏تواند بر مصالح استراتژیک ما تاثیر بگذارد.

همواره در اسناد دکترین روابط خارجی و امنیت ملی روسیه، ایران حتی در منطقه خاورمیانه در اولویت چندم بوده و هیچگاه روس‏ها از روابط استراتژیک بین تهران و مسکو صحبت نکرده‏اند. به این ترتیب بیشتر ایران بر داشتن یک اتحاد استراتژیک با روسیه در دهه‏های اخیر تاکید داشته است. مساله فروش اس300 به ایران و یا مساله نیروگاه هسته‏ای بوشهر را هم می‏توان در قالب همین دیدگاه گنجاند. در این میان باید اشاره کرد که مهم‌ترین عاملی که در روابط دو کشور نقش بازی می‏کند، بیش از آنکه موقعیت دو کشور باشد، وضعیت عناصر بین‌المللی است.

به‌نظر می‏رسد عامل بازدارنده هم در بحث نیروگاه بوشهر و هم در بحث موشک‏های اس300 همان مساله تاثیرگذاری نظام بین‌الملل باشد. مساله این است که ما روابط خود را با این کشور باید بر مبنای عمل‌گرایی استوار کنیم، به طوری که هم در سطح نخبگان سیاسی و هم در سطح مردم انتظارات زیادی از روسیه نداشته باشیم.

مثلا روسیه در چند مورد در تقابل غرب با ایران به همکاری و همراهی با طرف غربی روی آورد، این دیدگاه در ایران وجود دارد، ضمن اینکه در شرایط کنونی در خود روسیه هم دیدگاه‏هایی وجود دارد که معتقد هستند دولت این کشور بیش از حد از ایران پشتیبانی می‏کند. آنها بر این اعتقادند که روسیه نباید در معادلات جهانی بیش از حد برای ایران هزینه کند. ما در تنظیم روابط خود با روسیه باید این مورد را در نظر بگیریم که دوران جنگ سرد به پایان رسیده است. ضمن اینکه روسیه نیز مواضع و موقعیت دوران جنگ سرد را ندارد و در تلاش است که خود را در نظام بین‌الملل بالا بکشد.

 بنابراین در یک سیاست واقع‌بینانه ما نباید تمام تخم‌مرغ‏های خود را در سبد روسیه بچینیم و باید به‌دنبال ایجاد روابط سازنده و پایدار با تمامی بازیگران موثر در عرصه بین‌الملل باشیم از این منظر ایستادگی ایران در قبال مساله موشک‏های اس300 می‏تواند سیاستی واقع‌بینانه و امیدوارکننده‌ باشد. با این سیاست ایران می‏تواند نشان دهد که در عرصه بین‌الملل مرعوب کشورهای دیگر نخواهد شد و استقلال خود را حفظ خواهد کرد.

دنیای اقتصاد:واقعیت قیمت‌های نسبی

«واقعیت قیمت‌های نسبی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛دو سناریو درباره متوسط قیمت هر دلار آمریکا به ریال ایران در نیمه دوم امسال را فرض کنید. در سناریوی اول قیمت هر دلار در مدت یاد شده 20 هزار ریال و در سناریوی دوم 17 هزار ریال است.

تفاوت این دو عدد در دنیای واقعی اقتصاد چیست؟ چند پیامد را بررسی می‌کنیم:
الف- فرض کنید دولت در نیمه دوم امسال 30 میلیارد دلار در بازار می‌فروشد، در سناریوی اول درآمد دولت از فروش ارز 600 هزار میلیارد ریال و در سناریوی دوم 510 هزار میلیارد ریال خواهد بود. با توجه به مخارج دولت برای پرداخت حقوق کارمندان، یارانه نقدی و طرح‌های عمرانی، طبیعی است که سناریوی اول بهتر می‌تواند به انجام تعهدات دولت منجر شود.

ب- اما از طرف دیگر در نیمه دوم امسال اگر 30 میلیارد دلار انواع کالا و خدمات (مصرفی، واسطه‌ای، سرمایه‌ای و...) نیاز بازار باشد تا کمبود عرضه احساس نشود و قیمت‌ها با شتاب به سوی بالا حرکت نکنند، ارزش کالاهای وارد شده به بازار در سناریوی اول و دوم به ترتیب 600 هزار میلیارد ریال و 510 هزار میلیارد ریال می‌شود. به این ترتیب مصرف‌کنندگان کالاهای وارداتی در سناریوی اول باید نزدیک 12 درصد بیشتر برای خرید کالاهای وارداتی هزینه کنند.

با توجه به اینکه مصرف‌کنندگان در نیمه دوم امسال با درآمد تازه‌ای (ناشی از افزایش مزد وحقوق) مواجه نخواهند شد پس قدرت خرید آنها کاهش می‌یابد. از طرف دیگر، تولیدکنندگان ایرانی که بخشی از مواد اولیه مورد نیازشان برای تولید را با قیمت‌های بالاتر خریداری می‌کنند با قیمت تمام شده بالا مواجه می‌شوند.

در این شرایط است که دولت با وضعیت عدم تعادل در بازارها مواجه می‌شود و چون نارضایتی مصرف‌کنندگان را یک اتفاق بد می‌پندارد می‌خواهد با فشار بر تولیدکنندگان آنها را مجبور به تثبیت قیمت‌ها کند.

این اتفاقی است که در صنعت مرغداری و لبنیات رخ داده و موجی از حرف و حدیث‌ها را در هفته‌های اخیر در جامعه‌ ایرانی پدیدار کرده است. قیمت‌های نسبی همانند مقوله قیمت‌ واقعیت انکارناپذیری است که با اراده‌های اداری قابل کنترل نیست.

آنچه در پیش نگاشته شد در شرایطی است که عرضه ارز با محدودیت مواجه نیست و دولت می‌تواند با افزایش عرضه و کنترل مقطعی تقاضای بازار، ‌قیمت‌ها را در اندازه‌ای بهینه که به درآمدهای ریالی‌اش آسیب نزند و قیمت کالاها و خدمات را در بازار با شتاب زیاد به سمت بالا نبرد، تحت فرمان قرار دهد. اما اگر عرضه ارز به هر دلیل با محدودیت مواجه شود و تقاضا کاهش نیابد، قیمت ارز به طور طبیعی می‌تواند تغییر کند و این چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت.

اگر دولت احساس می‌کند باید تقاضای ارز را برای دوره‌ای محدود کند، بهترین راه این است که با شهروندان گفت‌وگو کند و به جای اینکه اخبار و گزارش‌های متناقضی از سوی مقام‌های دولتی و بانک مرکزی منتشر شود، راه را برای تعادل در نقطه‌ای تازه هموار سازد.

گسترش صنعت:تعامل بیمه و بورس

«تعامل بیمه و بورس»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم غدیر مهدوی است که در ان می‌خوانید؛شرکت‌های بیمه و درمجموع صنعت بیمه در هر کشور، از مهم‌ترین نهادهای مالی فعال در بازارهای مالی، محسوب می‌شوند که علاوه بر تامین امنیت فعالیت‌های اقتصادی، می‌توانند از طریق ارائه خدمات بیمه‌ای، نقش بسیار اساسی و تعیین‌کننده‌ای در تحرک و پویایی بازارهای مالی و تامین وجوه قابل سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های اقتصادی داشته باشند.

از سوی دیگر از آنجا که در برخی از رشته‌های بیمه‌ای همچون بیمه عمر و سرمایه‌گذاری، بین زمان پرداخت حق‌بیمه‌ها و پرداخت خسارت یک فاصله زمانی زیادی وجود دارد، این امر می‌تواند به تولید و انباشت سرمایه شرکت‌های بیمه کمک کند تا شرکت‌های بیمه بتوانند این نقدینگی را در فعالیت‌های اقتصادی وارد و به افزایش اشتغالزایی و تولید داخلی کمک کنند.

به این ترتیب صنعت بیمه می‌تواند از یک سو باعث تهییج بازار مالی کشور شود و از سوی دیگر نقش حمایتی در بخش‌های اقتصاد داشته باشد. بنابراین نقش حمایتی بیمه در بازارهای مالی همچون بازار پول و سرمایه نیز غیرقابل انکار است اما باتوجه به اهمیت موضوع، این نهاد‌ها آن‌طور که باید نتوانسته‌اند تعامل قابل‌توجهی با یکدیگر برقرار کنند که بهبود این شرایط وابسته به اصلاح زیرساخت‌هاست. این در حالی است که تعامل صنعت بیمه و بازار سرمایه با توجه به این که نقش بیمه در پوشش نوسانات سهام بسیار پررنگ است غیر قابل انکار به نظر می‌رسد.

با این وجود از آن جا که نوسانات در بورس غیرقابل پیش‌بینی است و به عوامل بیرونی بستگی دارد، پوشش این ریسک‌ها برای شرکت‌های بیمه بسیار دشوار است به همین دلیل هم باید تدابیری برای منطقی شدن ریسک نوسانات بازار سرمایه اتخاذ شود.

به همین منظور به نظر می‌رسد برای افزایش تعامل بین سه نهاد بورس، بانک و بیمه، باید نهادسازی شود و زیرساخت‌ها اصلاح شود. به‌عنوان نمونه در شبکه بانکی اگر قرار است، زمان اعطای وام از بیمه‌نامه‌های اعتباری استفاده شود باید اعتبارسنجی مشتریان در دستورکار قرار گیرد و اطلاعات جامع‌تری در اختیار شرکت‌های بیمه قرار گیرد تا صنعت بیمه برای پوشش دادن ریسک‌های موجود در بازار ترغیب شود. البته به جز این باید زیرساخت‌های لازم برای صنعت بیمه نیز فراهم شود تا زمینه تعامل این صنعت با بازارهای مالی بیش از پیش فراهم آید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها