گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

اگر سوریه بشکند

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «متحیرم چه نامم ...»،«خبرنگاران و پیچ تاریخی»،«اگر سوریه بشکند»،«اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی»،«رئیس جمهور آینده و پیچ تاریخ»،«مداخلات ترکیه در امور ایران»،«کار سخت بعدی‌ها»،«پشت‌پرده ربایش زائران ایرانی»،«رسوایی بزرگ»،«مشکل کیفی بانکداری در ایران»،«مصائب و خوشی‌های ارز دوگانه»و...که برخی از آنها در زیر می آید.
کد خبر: ۴۹۳۵۶۴

جام جم:متحیرم چه نامم ...

«متحیرم چه نامم ...»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛اقیانوس را می‌توان توصیف کرد و درباره عظمت و استواری کوه‌ها می‌شود قلمفرسایی نمود. کهکشان‌ها و خورشید و ماه را نیز می‌توان ستود اما در برابر یک انسان لایتناهی که همسنگ قرآن است و یک ضربه شمشیرش بالاتر از عبادت ثقلین و مصداق تمامی حق است و مجموعه‌ای از اضداد که حکیمان و عارفان و پهلوانان و سیاستمداران و زاهدان و ادیبان و ... هر کدام او را مراد خود می‌خوانند، کاری جز اظهار عجز نمی‌توان کرد.

نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

شاید با تمسک به خود او بتوان این عجز را جبران کرد. (برگرفته از نامه 45 و خطبه‌های 3، 175، 189 و 192 نهج‌البلاغه)‌

* وقتی کودک بودم (پیامبر (ص)‌) بر سینه خویش جایم می‌داد و مرا به بوی خوش خویش معطر می‌کرد. نه دروغی در گفتار من یافت و نه خطایی در کردارم.

* من او را پیروی می‌کردم آن سان که بچه شتر، مادر خود را پیروی می‌کند.

* خانه‌ای نبود که اسلام در آن باشد، جز خانه رسول‌الله(ص) و خدیجه و من سومین آن دو بودم.

* نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی نبوّت را می‌شنیدم.

* هنگامی که وحی بر او (پیامبر (ص)) نازل شد، ناله شیطان را شنیدم ... پیامبر فرمود: آنچه را می‌شنوم تو می‌شنوی و آنچه را من می‌بینم تو می‌بینی، جز این‌که تو پیامبر نیستی اما تو وزیری ...

* به خدا سوگند که از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمت‌های آن مالی ذخیره نکردم و بر جامه کهنه‌ام، کهنه‌ای دیگر نیفزودم و وجبی زمین به دست نیاوردم و جز به مقدار خوراک حیوانی شکسته‌پشت که از بسیاری درد از خوردن مانده باشد، از آن چیزی نگرفتم!

* دنیا در چشم من از دانه حنظل تلخ‌تر و بی‌مایه‌تر است ... اگر می‌خواستم، به پاکیزگی این عسل و مغز این گندم و بافته‌های ابریشم راه می‌بردم.

* به خدا سوگند اگر عرب در پیکار با من پشت به پشت دهند، روی از آنان برنتابم و اگر فرصت دست دهد که نشان را بزنم، حتما می‌شتابم.

* به خدا سوگند اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا می‌رود و سرانجام کارش چیست، می‌توانم! اما می‌ترسم به خاطر من نسبت به رسول خدا (ص) کافر شوید.

* ای مردم! به خدا سوگند شما را به طاعتی برنمی‌انگیزم، مگر این‌که پیش از شما به سوی آن طاعت بردم و شما را از بعضی نهی نمی‌کنم مگر این‌که پیش از شما، خود را از آن بازدارم.

* هان! که در این سینه دانش فراوان است اگر فراگیرانی برای آن می‌یافتم. (علوم و معارف) از سرچشمه و وجود من مانند سیل جاری می‌شود و هیچ پروازکننده‌ای به اوج رفعت و افکار بلند و منزلت من راه نمی‌یابد ...

اینها گوشه‌ای است از آنچه آن امیر کلام بنا به ضرورت در معرفی خود فرموده است که سابقه در اسلام، عصمت، عدالت، مقام و جایگاه معنوی، تقوی و زهد، شجاعت و علم و حکمت حضرتش را آشکار می‌نماید. چون دیشبی فرق چنین انسانی شکافته شد و امروز ما مفتخریم که شیعه او هستیم.

کیهان:خبرنگاران و پیچ تاریخی

«خبرنگاران و پیچ تاریخی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛قریب به یک سال است که رهبر معظم انقلاب کلیدواژه حساس و راهبردی، «پیچ تاریخی» را در ادبیات سیاسی کشور مطرح کرده و مراد از این مفهوم را در فرصت های مختلف تشریح کرده اند. ابتدا «آقا» مهرماه سال گذشته در سفر به کرمانشاه با اشاره به واقعیت هایی که در دنیا در حال بروز و ظهور است و تصریح بر اینکه نظام سرمایه داری در بن بست کامل گرفتار شده و ممکن است نتایج این بن بست سال ها بعد به نتایج نهایی برسد اما بحران غرب به طور کامل شروع شده، بر این نکته استراتژیک انگشت تاکید گذاشتند؛ «دنیا در حال یک پیچ تاریخی است، ملت عزیز ما، ملت های مسلمان، امت عظیم اسلامی می توانند نقش ایفا کنند، اینجاست که اسلام، تعالیم اسلام، روش اسلام به کار نیاز مردم می آید و اینجاست که نظام جمهوری اسلامی می تواند الگو بودن خودش را برای همه مردم دنیا اثبات کند.»

همچنین «آقا» در اواخر سال گذشته در جمع صدها جوان انقلابی از کشورهای اسلامی به مسئله پیچ تاریخی اشاره کرده و با تاکید بر اینکه تاریخ بشر بر سر یک پیچ تاریخی و در آستانه تحولی عظیم قرار دارد؛ گوشه ای از این واقعیت را اینچنین ترسیم نمودند: «بشریت از همه مکاتب و ایدئولوژی های مادی اعم از مارکسیسم، لیبرال دموکراسی و ناسیونالیسم سکولار عبور کرده و در آغاز دوران جدیدی است که بزرگ ترین نشانه آن، توجه ملت ها به خدای متعال، استمداد آنها از قدرت لایزال الهی و اتکای ملت ها به وحی است.» در ادامه رهبر انقلاب با اشاره به «تسلط شبکه دیکتاتوری پیچیده، خطرناک، فاسد و شیطانی صهیونیست ها و قدرت های استکباری بر جهان» خاطر نشان کردند؛ «قیام ملت های منطقه علیه دیکتاتورهای وابسته جزئی از مبارزه بشریت با دیکتاتوری صهیونیست هاست و جامعه بشری با پشت سر گذاشتن پیچ بزرگ تاریخی، از سیطره این دیکتاتوری خطرناک رها می شود و این تحول عظیم براساس وعده صادق پروردگار به آزادی ملت ها و حاکمیت ارزش های معنوی و الهی منجر خواهد شد.»

بنابراین اگر بخواهیم فهرست وار ابعاد این «پیچ تاریخی» را که ناظر بر تحولات عظیمی در پهنه جهان است، مورد اشاره و ارزیابی قرار دهیم چند مولفه بصورت برجسته قابل اعتناست؛

الف- افول هژمونی آمریکا بر منطقه خاورمیانه و آنچه بیش از هر چیزی این ادعا را ثابت می کند شکست طرح خاورمیانه بزرگ و سپس طرح خاورمیانه جدید است که اکنون با بیداری اسلامی، به تعبیر راه گشای رهبر بصیر انقلاب، خاورمیانه جدید شکل گرفته ولی آن «خاورمیانه اسلامی» است که رخ نموده است.

ب- روند رو به اضمحلال رژیم صهیونیستی که حتی مراکز مطالعاتی و اندیشکده های مشهور غربی بدان اذعان دارند از دیگر مواردی است که شتاب تغییر معادلات جهانی در چارچوب پیچ تاریخی را نشان می دهد.

جالب اینجاست که دستگاه اطلاعاتی آمریکا ماه گذشته در گزارشی که منابع رسانه ای مانند پایگاه خبری النهار، المحیط و... به بیرون درز دادند صریحا بیان می دارد که تا سال 2025 اسرائیل فرو می پاشد.

بعد از آن است که اخیرا مقامات واشنگتن که همواره امنیت رژیم صهیونیستی را در هم تنیده با امنیت آمریکا می دانند تحرکاتی را شروع کردند و اوباما لایحه همکاری امنیتی با اسرائیل را امضا می کند و در ذیل همین لایحه 70 میلیون دلار را در قالب کمک نظامی، به رژیم صهیونیستی اختصاص می دهد.

پ- بحران اقتصادی غرب که بصورت دومینووار کشورهای اروپایی را دربرگرفته و موج اعتراضات بی سابقه و فراگیر جنبش تسخیر وال استریت با هدف اعلام شده ضدیت با نظام سرمایه داری که آمریکا را فلج کرده است نیز از یک پیچ تاریخی خبر می دهد. کسری بودجه 16 هزار میلیارد دلاری آمریکا و وضعیت قرمز اقتصادی در اروپا شواهد و قرائن روشنی است که حتی امپراتور رسانه ای غرب نمی تواند آن را کمرنگ نماید.

ت- سقوط کشورهای دست نشانده آمریکا که از سوی دیگر متحد استراتژیک رژیم صهیونیستی محسوب می شوند از واقعیت هایی است که روند آن پیچ تاریخی را به وضوح نشان می دهد.

ث- شکل گیری قیام ها و انقلاب های منطقه ای طی نوزده ماه گذشته در بستر بیداری اسلامی از دیگر شیب های تند این پیچ تاریخی است. این واقعیت هنگامی بهتر دیده می شود که سه شاخصه «مردمی بودن»، «اسلامی بودن» و «استکبار ستیزی» (بصورت بارز در ضدیت با آمریکا و رژیم صهیونیستی) در تجمعات و اعتراضات گسترده ملت ها عیان و نمایان است.

ج- و بالاخره الگو بودن جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و افزایش خیره کننده قدرت نرم ایران در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای که نمونه اخیر آن در موضوع سوریه رخ داد می طلبد تا روند و فرآیند پیچ تاریخی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت در شرایطی که یک کودتای بین المللی علیه سوریه و براندازی دولت بشار اسد به راه می افتد در نهایت کوفی عنان پس از کنفرانس ژنو و پاریس که تعمداً ایران در هر دو دعوت نشده بود اذعان می دارد که در قضیه سوریه شکست خوردیم و بدون حضور ایران بحران سوریه حل نمی شود.

اکنون پس از این مقدمه واجب که البته کمی به درازا کشید باید به بهانه این روزها که صحبت از «روز خبرنگار» است موضوع اصلی این نوشته را به رسالت خبرنگاران در پیچ تاریخی مورد اشاره اختصاص داد.

در این باره چند نکته گفتنی است:
1- بدون شک جبهه استکبار و نظام سلطه نیز ارزیابی دقیقی از بحران های پیش آمده در اروپا و آمریکا دارند و پس از آنکه در پیش بینی و تحلیل قیام های منطقه ای در بستر بیداری اسلامی ناتوان بوده اند اکنون با امپراتور رسانه ای به صحنه آمده و با پمپاژ شایعات و دروغ های انبوه به دنبال عملیات های روانی و رسانه ای برای تأثیرگذاشتن بر شرایط منطقه ای و فرامنطقه ای هستند. اینجاست که رسالت رسانه ها و خبرنگاران در پیچ تاریخی تحولات سیاسی باید بیان کردن «واقعیت»ها باشد و شدت اهمیت این قضیه را برای عموم مردم روشنگری نمایند.

2- در این شرایط حساس و سرنوشت ساز که هر اتفاقی در سطح کشور، تأثیری از سوی ایران اسلامی بر تحولات منطقه دارد باید رسانه ها و خبرنگاران فرمول گره گشای «اصلی- فرعی کردن امور» را در دستور کار خود قرار دهند.

بدون تردید بحث بر سر این نیست که نباید مثلاً رسانه ها و خبرنگاران به موضوع گرانی مرغ بپردازند. بلکه سخن این است که خواسته بحق مردم را در مهار گرانی ها از مسیر صحیح و منطقی از مسئولان مطالبه نمایند نه اینکه با طرح جنجالی و شیطنت های رسانه ای اسباب اختلاف میان نهادها و برخی ارگان ها را فراهم نمایند. اگر اختلاف مسئولان بدون دلیل ادامه یابد قطعاً جمهوری اسلامی از نقش خود در شرایط حساس و حیاتی باز می ماند.

3- از دیگر مواردی که رسالت خبرنگاران و رسانه ها را در پیچ تاریخی تحولات منطقه ای و فرامنطقه ای مضاعف می کند حرکت نکردن در زمین بازی دشمن است. متاسفانه گاه علی رغم تمامی هشدارهای دلسوزان نظام بخصوص رهبر بصیر انقلاب در این باره، باز هم جماعتی از اهل رسانه و مطبوعات تنها در زمین دشمن بازی می کنند و طرفه آنکه با حالت طلبکاری برای بقیه رسانه ها و خبرنگاران و مسئولان نسخه هم می پیچند!

منشأ این اشکال بزرگ و حرکاتی که بعضا به امور اصلی لطمه می زند در خواسته های تنگ و تاریک حزبی، باندی، قومی و قبیله گرایی های سیاسی است که خبرنگاران و رسانه های متعهد باید این فضای آلوده را واکسینه نمایند.

4- در شرایطی که مقارن با رشد و پیشرفت های علمی، دفاعی، هسته ای جمهوری اسلامی ایران، دشمن بر خط سیاه نمایی ها از کانال گمارده های داخلی- خواسته یا ناخواسته- اقدام می کند این وظیفه رسانه ها و خبرنگاران است که موقعیت «بدر و خیبر» ایران اسلامی در این پیچ تاریخی را تبیین کنند.

5- از سوی دیگر اگر کاستی ها و نواقصی در کشور وجود دارد و یا خدای ناکرده فلان مسئول یا فلان ارگان در انجام وظایفش به هر نحوی قصور یا تقصیر دارد رسانه ها باید بدون مصلحت سنجی های کذایی آژیر بکشند و جلوی اشتباهات و انحرافات را پیشاپیش بگیرند وگرنه این مسیر و غفلت و سکوت رسانه ها نیز به نقش حساس و ممتاز ایران در پیچ تاریخی تحولات منطقه ای صدمه و آسیب جدی می رساند.

6- و بالاخره باید گفت؛ یکی از آسیب های جدی در مسیر تحولات مهم منطقه ای که طی ماه های اخیر حساس تر نیز خواهد شد، باز ماندن ایران اسلامی از تصمیمات همه جانبه و دقیق و دچار شدن به حاشیه ها به جای توان گذاشتن برای مسائل اصلی و اولویت دار است.

در این میان آنچه به این روند و حرکت شتابان ضربه می زند وارد شدن در بحث های زودهنگام انتخاباتی و دعواهای بی حاصل سیاسی افراد و گروه ها با یکدیگر است.

بنابراین هرچند گفتنی های دیگری نیز هست و ادامه بحث در این ستون دیگر نمی گنجد اما این نکته را باید به تمامی نکات پیش گفته علاوه کرد که با عبور از این پیچ تاریخی، یک نصرت بزرگ در پیش است که البته در گروی بصیرت مثال زدنی عموم و تک تک مردم است و نقش رسانه ها و خبرنگاران در این میدان و کارزار حساس و خطیر بی بدیل و تعیین کننده است.

خراسان:اگر سوریه بشکند

«اگر سوریه بشکند»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛سخنی به گزاف نگفته ایم اگر بگوییم مردم هر کشوری خود از هر داور و ناظر بیرونی مدعی و غیرمدعی و منصف و غیرمنصفی، از کلیات و جزئیات مسائل کشور خودشان در زمینه های گوناگون بیشتر و بهتر آگاهی و اطلاع دارند و قطعا مردم سوریه نیز از این اصل کلی استثنا نیستند مردمی که خود در استان ها، مناطق، شهرها و روستاهای مختلف این کشور استراتژیک و هم مرز با ترکیه، عراق، لبنان، اردن و رژیم صهیونیستی زندگی می کنند بی گمان خود از هر رسانه و ناظر و شخص بیرونی بهتر می توانند حداقل شرایط شهر و روستا و محل زندگی خود را تشریح کنند.

اما آن چه امروز از طریق رسانه های گوناگون اعلام و نشان داده می شود خصوصا رسانه هایی که مشخص است چه خط و برنامه و هدفی را درباره سوریه دنبال می کنند در واقع انعکاس آن چیزهایی است که می خواهند و نه تمام آن چیزهایی که در سوریه می گذرد و البته رسانه های کشور ما نیز به دلیل این که در تمامی مناطق و شهرهای سوریه حاضر و ناظر نیستند و از جزئیات آن چه در شهرهای گوناگون سوریه می گذرد اطلاع دقیقی ندارند و این که نمایندگان رسانه های ما نیز به هر صورت جزو مردم و شهروندان سوریه نیستند و ناظری غیرسوری هستند و علاوه بر این آنان نیز تاکنون بیشتر «یک سویه» به مسائل سوریه پرداخته اند و از همه این ها مهم تر این که کشور ما نیز با وجود درک این واقعیت که خلائی جدی در عرصه اطلاع رسانی منطقه ای و بین المللی وجود دارد هنوز نتوانسته است خبرگزاری و شبکه فراگیر موثر و جریان سازی حداقل در منطقه ایجاد کند، بنابراین حتی مردم کشور ما نیز با وجود حساسیت هایی که سوریه در معادلات جهانی، منطقه ای، جهان اسلام و همچنین برای ایران دارد تصویر واقعی و دقیقی از آن چه در سوریه می گذرد ندارند و بنابراین گرچه اکثریت مردم نگاه و تکلیفشان نسبت به سوریه براساس مواضع رسمی جمهوری اسلامی روشن است اما به هرصورت این واقعیت نیز وجود دارد که برخی از مردم با گرایش های مختلف فکری، سیاسی و سلیقه ای، تحلیل و اظهارنظرهایی برخلاف اکثریت مردم کشورمان درباره سوریه و اتفاقات و تحولات آن دارند.

اما با تمام این تفاصیل به نظر می رسد مسائل و نکات کاملا بدیهی، واضح و روشنی درباره تحولات جهانی و منطقه ای و خصوصا سوریه وجود دارد که آن ها نیز غیرقابل انکار و کتمان است. در این مقال برای جلوگیری از طولانی شدن بیشتر مطلب به آن نکات مورد نظر و بدیهی بدون شرح و تفصیل فقط اشاره ای گذرا خواهم داشت.

۱ - بالاخره هر حاکمیت و حکومتی، معترضان، مخالفان و حتی دشمنانی در داخل و خارج از کشور خود دارد، دولت سوریه نیز از این موضوع مستثنی نیست، خصوصا این که نوع روی کارآمدن حافظ اسد در سوریه و تشکیل حزب بعث و نظام تک حزبی و بسته در این کشور بی شباهت به برخی کشورهای عربی و منطقه ای که پس از تحولات منطقه و بیداری اسلامی ساقط شدند، نیست.

۲ - طی چند دهه اخیر حاکمیت و پست ریاست جمهوری سوریه مثل برخی دیگر از کشورهای عربی منطقه تنها در حافظ و بشار اسد خلاصه شده است که این مسئله نیز در عرف سیاسی و بین المللی پذیرفته نیست و به هر صورت طولانی شدن دوره ریاست جمهوری گرچه ممکن است برای برخی کشورها مزیت هایی داشته باشد اما بالاخره طولانی شدن دوره ریاست جمهوری قطعا هم خلاف عرف جامعه بین المللی است و هم به نوعی عامل بازدارنده ای است برای شور و نشاط سیاسی و اجتماعی و از همه مهم تر طولانی شدن دوره ریاست جمهوری و ماندن قدرت در دست یک رئیس جمهور و خانواده و حتی حزب و جناح علاوه بر این که از چرخش قدرت جلوگیری می کند زمینه خودرایی، انتقادناپذیری و حتی دیکتاتوری را مهیا می کند.

۳ - اصلاحات لازم و وعده داده شده توسط بشار اسد در اوایل در دست گرفتن قدرت پس از حافظ اسد گرچه آغاز شد اما خیلی زود و بیشتر به دلیل فشارهای متقدمان و قدیمی ها و سنتی های حزب بعث متوقف شد.

۴ - گرچه بر خلاف کشورهایی مانند عربستان سعودی که در آن ها نه آزادی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارد و نه حتی زنان حق رانندگی و داشتن گواهینامه دارند و نه حتی این کشور هنوز قانون اساسی دارد و بر اساس نظام قبیله ای ریاستی و پادشاهی اداره می شود در سوریه آزادی های نسبی سیاسی اجتماعی و از آن مهم تر قانون اساسی وجود دارد اما به هر صورت قانون اساسی سوریه دارای اشکالاتی اساسی از جمله محدودیت فعالیت احزاب و طولانی بودن مدت دوره ریاست جمهوری و... داشت که تازه پس از افزایش فشارهای سیاسی معترضان در سوریه، توسط بشاراسد اصلاح شد و از نظر قانونی احزاب دیگر نیز پس از این اصلاحات اجازه فعالیت پیدا کردند.

۵ - حداقل می توان گفت بشاراسد و دولتش تحولات بیداری اسلامی و اعتراضات و خیزش های مردمی در کشورهای مسلمان منطقه را آن چنان که باید، رصد و ارزیابی نکردند و شاید اسد و دولتش به خاطر کثرت طرفداران خود و پدرش چندان فکر نمی کردند که مخالفان و معترضان اسد و دولتش نیز به اعتراضات جدی دست بزنند.این نیز شاید از غفلت های ناشی از ارزیابی نادرست شرایط و واقعیت ها و همچنین عوارض ماندن طولانی مدت حاکمیت در نزد خاندان اسد و همچنین خوش باوری، غفلت و خواب آلودگی دولتیان و نیروهای اطلاعاتی امنیتی و انتظامی سوریه باشد.

۶ - به هر صورت وجود مخالفان و معترضان اسد و دولتش در سیستم تک  حزبی و بسته سوریه و همچنین وجود مطالبات برحق برخی از معترضان و مخالفان که یا اصلا برآورده نشد و یا برخی از آن ها خیلی دیر و با تاخیر انجام شد نیز از جمله واقعیت های غیرقابل انکار سوریه است و در واقع تعداد قابل توجهی از این دست معترضان گرچه به گروه های مسلح نپیوستند اما همچنان معترضند.

اما در کنار این واقعیات روشن و بدیهی، واقعیت های روشن و بدیهی دیگری نیز وجود دارد که آن ها نیز غیرقابل کتمان و انکار است.

۱ - علی رغم برخی اعتراض ها و مخالفت ها از ابتدای روی کار آمدن حافظ اسد و بشار، این خانواده به دلایل متعدد از محبوبیت بسیار بالایی در بین مردم برخوردار بوده اند گر چه در اواخر دوره حافظ و در یک سال و اندی اخیر تعداد معترضان و مخالفان اسد بیشتر شد اما با گذشت این سال ها و علی رغم مسائل و بحران پیش آمده اخیر در سوریه و با وجود جنگ و درگیری در دو شهر اساسی و کلیدی این کشور، یکی دمشق به عنوان پایتخت سیاسی و مرکز قدرت حکومت و دیگری حلب به عنوان پایتخت اقتصادی و فرهنگی و شهری استراتژیک و هم مرز با ترکیه هنوز هم اسد و حکومتش جایگاه قابل قبولی لااقل در نزد بیش از نیمی از مردم سوریه دارد.

۲ - مردم سوریه علی رغم مشکلات اقتصادی که به نسبت در همه کشورهای جهان و خصوصا منطقه وجود دارد با توجه به کمبود ذخایر نفت و گاز این کشور و خلاصه شدن آن ذخایر در شهر «حماء» و «دیرالزور» وضعیت اقتصادی نسبتا قابل قبولی دارند که این مهم نیز نقش اساسی در حمایت مردم از دولت دارد.

۳ - تبدیل برخی معترضان به مخالفان و تبدیل برخی مخالفان به مخالفان مسلح و هجوم پول و انواع اسلحه به همراه تعداد قابل توجهی جنگجو و تروریست از طریق برخی مرزهای سوریه خصوصا مرز این کشور با ترکیه و جنگی کردن فضای این کشور، باعث شد که در حقیقت دیگر بحث اعتراض برای «اصلاح» وجود خارجی نداشته باشد و گروه های مسلح به چیزی غیر از شکست و سقوط ارتش سوریه و دولت بشار رضایت ندهند که این مسئله نیز خود عاملی مهم شد برای این که مردم سوریه در مقابل این عده پشت سر دولت و ارتش سوریه قرار گیرند.

۴ - اصرار و فشارهای سیاسی بیش از حد سران کشورهای غربی مثل آمریکا، انگلیس، فرانسه و... و همچنین برخی کشورهای عربی خصوصا عربستان سعودی و قطر بر سقوط دولت سوریه و حمایت های بی حد و حصر سیاسی و اقتصادی و تجهیز مخالفان به انواع سلاح ها، نیز باعث شد اکثریت مردم سوریه تکلیف خود را در حمایت از کشور خود در مقابل دخالت و هجوم بیگانه روشن تر از قبل بیابند.و البته دغدغه اساسی ملت سوریه از دخالت همه جانبه بیگانگان مثل آن چه در لیبی رخ داد عامل مهم دیگری شد برای تداوم حمایت اکثریت مردم از کشورشان.

دخالت آشکار جبهه غربی عربی و پناه دادن به مخالفان و در اختیار گذاشتن انواع امکانات به طیف های مخالف و برانداز حکومت سوریه نیز عاملی برای پای کارماندن اکثریت مردم سوریه شده است.

۵ - نکته بسیار مهم این که سوریه و بشار اسد به عنوان کشور هم مرز با رژیم صهیونیستی نه تنها مثل بسیاری از حکام و سلاطین عرب دست در دست صهیونیست ها نگذاشت و نه تنها مثل امیر قطر به ننگ آشکاری همچون شهرک سازی برای صهیونیست ها تن نداد بلکه درست در خط مقدم جبهه مبارزه با اسرائیل و دفاع از مردم مظلوم فلسطین و لبنان، جانانه و مردانه مقاومت کرد و همچنان ایستاده است.به گونه ای که سوریه طی سال های اخیر به وزنه ای اساسی و رکنی بی بدیل در محور مقاومت تبدیل شده است.

که اگر حکومت اسد در سوریه هیچ فایده و حسنی جز این نمی داشت، همین مهم کافی است که دولت و ملت ایران هوشیارانه، حساب شده، دقیق و با تدبیر و دوراندیشی شرایط و مسائل سوریه و منطقه را به طور همه جانبه ارزیابی و رصد کنند و حساسیت لازم را داشته باشند و از ملت و دولت و استقلال سوریه در برابر این هجمه کاملا حساب شده و برنامه ریزی شده حمایت کنند.

۶ - تأکید صریح بزرگمرد مقاومت لبنان سید حسن نصرا... که فرزند خلف امام و انقلاب اسلامی و نماد مقاومت، دلاورمردی و ایستادگی در مقابل زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی است بر این که در جنگ ۳۳ روزه و ناجوانمردانه اسرائیل علیه ملت مظلوم لبنان این موشک های سوری دولت بشار بود که تحویل مقاومت شد و آنان با رشادت بر سر ارتش اسرائیل ریختند گواه روشن و مستحکمی بر تأثیر بسیار فوق العاده دولت سوریه بر استحکام و پایداری محور مقاومت است.

۷ - علاوه بر این ها دولت و ملت ایران هرگز از خاطر نمی برد که در دوران جنگ تحمیلی صدام علیه کشورمان که اکثر کشورهای جهان و تقریباً همه کشورهای عربی علیه ایران صف آرایی کرده بودند سوریه از معدود کشورهای عربی بود که به طور همه جانبه در آن شرایط و فضای سنگین بین المللی از ایران حمایت کرد.

۸ - نکته مهم دیگر این است که جبهه غربی عربی برای از هم پاشیدن سوریه تلاش صد چندان می کند تا توفان بیداری اسلامی به کشورهای هم پیمان و همسو با آمریکا در منطقه یا نرسد یا کمتر برسد و یا لااقل دیرتر برسد تا به سقوط نظام های دیکتاتوری و قبیله ای همچون عربستان سعودی منجر نشود تا فرصتی پیدا کنند برای اصلاحات صوری.

۹ - نکته روشن و بدیهی دیگر این که در جریان بحران سوریه، ضدین و بلکه نقیضین علی رغم محال بودن جمعشان در علم منطق در این ماجرا با هم جمع شده اند و گردهم آمده اند و آن هم چه جمع شدنی و با چه گستره ای.

جالب است در این جریان، مخالفان مسلح دولت سوریه در کنار مزدوران مسلح از مرزها وارد شده و همچنین تروریست های اجیر شده از برخی کشورها مثل سعودی، قطر و ترکیه و... تکفیری ها، وهابیت، سلفی ها و حتی عبدالحلیم خدام، نخست وزیر زمان حافظ اسد که چند سالی نیز نخست وزیر اسد بود و حتی گروهی از اخوانی ها و از همه مهمتر القاعده با تمام توان گردهم آمده اند و جالب این که آمریکایی که به بهانه مقابله با تروریسم و نابود کردن القاعده و بن لادن به منطقه و افغانستان لشکرکشی کرد امروز از همین القاعده در مقابله با سوریه حمایت می کند.القاعده ای که لااقل بهانه اساسی دو لشکرکشی آمریکا و غرب به منطقه شد و حالا ایمن الظواهری جانشین بن لادن به صراحت و به تأکید از همه نیروهای القاعده در دنیا دعوت می کند که لوله های اسلحه های خود را به سوی سوریه نشانه بگیرند. این ها همه خبرهای موجود است و نه تحلیل.

۱۰ - تازه ترکیه ای که می خواهد با گرفتن ژست طرفداری از حمایت از معارضه سوریه جای پایی در اتحادیه اروپا باز کند و به دیگر اهداف خود نیز برسد به دخالت علنی و ارسال نیرو و تجهیز مخالفان به اسلحه و ارسال هواپیمای تجسسی و جنگنده به مرزهای سوریه و اقدام به مانور نظامی در مرز سوریه بسنده نکرده است و وزیر خارجه اش را برای ایجاد آشوب و بحرانی دیگر در دل بحران سوریه بدون هماهنگی با دولت مرکزی به کردستان عراق سفر می کند و...که این حرکات نیز خود عاملی است برای تداوم حمایت اکثریت مردم سوریه از حاکمیت و تمامیت ارضی و استقلال کشورشان.

۱۱ - و اما فشارهای سیاسی و اقتصادی و ارسال کمک مالی و نظامی برای براندازی دولت سوریه یک هدف اساسی دیگر را در جهت منافع غرب و خصوصاً اسرائیل و هم پیمانان آنان در منطقه و جهان نشانه گرفته است و آن این که حتی اگر در این بحران و ایجاد جنگ جبهه غربی عربی به خواست کوتاه مدتش مبنی بر سقوط دولت سوریه نرسد قصد دارد با فرسایشی کردن این درگیری ها هم توان اقتصادی کشور سوریه را کاهش دهد، هم توان نظامی ارتش سوریه را به جای این که صرف محافظت از کشور و محور مقاومت در مقابل اسرائیل شود در جنگ داخلی فرسوده و خسته و کم توان کند و هم با جنگ نرم رسانه ای هرچه می تواند افکار عمومی جهان، منطقه و خصوصاً مردم سوریه را علیه دولت بشوراند و پرواضح است که حاصل چنین هدف شومی، کامی را جز کام رژیم صهیونیستی، آمریکا و هم پیمانانش شیرین نمی کند و بزرگ ترین صدمه و خسارت به محور مقاومت و جبهه مقابله با ترکتازی های اسرائیل خواهد خورد.

۱۲ - دیگر این که اگر دولت سوریه سقوط کند و کمر محور مقاومت بشکند آنگاه نه تنها عرصه تهاجم و تجاوز و کشتار توسط اسرائیلی ها گشوده می شود و جان می گیرد، بلکه عرصه ترکتازی وهابیت و سلفی گری و گروه های تکفیری و القاعده در منطقه و جهان اسلام گسترده خواهد شد و مهم تر این که توازن معادلات منطقه ای که در حال حاضر به سود و نفع محور مقاومت و کشور ما ایران است به سود دشمنان و بدخواهان جبهه مقاومت و کشور عزیزمان رقم خواهد خورد و در چنین روزی که امیدواریم پیش نیاید، دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل دیگر از دور برای ما تهدید نخواهند بود بلکه در آن روز که نخواهد آمد در کنار مرزهایمان برای ما تهدید خواهند بود. بنابراین ما به دنبال آن هستیم که کمر محور مقاومت نشکند و رژیم صهیونیستی جان تازه نگیرد و معادلاتی که اکنون به سود مقاومت و ایران عزیز است در منطقه و جهان بر هم نخورد. 

جمهوری اسلامی:اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی

«اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛بالا گرفتن اختلاف میان تعدادی از نمایندگان مجلس و دیوان عدالت اداری از یک طرف و رئیس‌جمهور و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از طرف دیگر بر سر قانونی بودن یا نبودن انتصاب قاضی سعید مرتضوی به ریاست سازمان تأمین اجتماعی، با قطع نظر از اینکه حق با کدام طرف است، اصولاً پدیده‌ای ناپسند و لطمه زننده برای کشور است.

بعضی‌ها با استناد به شرایط حساس کشور و دندان‌هائی که دشمنان برای ما تیز کرده‌اند می‌گویند در داخل نباید اختلاف و تفرقه باشد. این، درست است ولی سخن درست‌تر اینست که حتی در شرایط عادی هم اختلاف و تفرقه‌ای که ناشی از نادیده گرفتن قانون باشد نباید وجود داشته باشد. پایه اصولی و اساسی این سخن اینست که قوام جامعه و قیام حکومت بر قانون استوار است و اگر قانون نباشد هیچ چیز سر جای خود قرار نخواهد داشت. بنابر این، فارغ از اینکه حق با دولت است یا آنها که در طرف مقابل دولت قرار دارند، اصولاً اینکه یک دستگاه قانونی بگوید فلان انتصاب باطل است و دولت بگوید این حکم شما باطل است، چنین روشی برای جامعه و حکومت زیانبار است.

علاوه بر مشکلاتی که این قبیل اختلافات برای دستگاه‌های کارگزار پدید می‌آورد، اصولاً عوارض بدآموزی اختلاف میان دستگاه‌های حکومتی، به ویژه آنجا که اختلاف بر سر اجرای قانون باشد و مسئولان بخش‌های مختلف حکومت حکم و سخن و نظر همدیگر را قبول نداشته باشند و آن را به جدل‌های علنی و رسانه‌ای بکشانند، بسیار خطرناک‌تر است. اینکه در جامعه اسلامی ما موارد گریز از قانون درحال افزایش است، یکی از عوارض همین بدآموزی است. این بیت حکیمانه که "اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی - برآورند غلامان درخت از بن" همین بدآموزی را گوشزد می‌کند. برای محافل علمی و رسانه‌ای و امنیتی ما عادت شده است که به محض وقوع جرائم اجتماعی، اقتصادی، جنائی و اخلاقی به سراغ جامعه شناسان و روان شناسان می‌روند و تحلیل‌های آنها را در گزارش‌ها و جزوه‌های محرمانه خود مطرح می‌کنند و به ظاهر عاملی برای تسکین وجدان خود فراهم می‌سازند. این، در واقع یک تلاش بی‌فرجام برای فراز از واقعیت‌هاست. واقعیت اینست که ریشه جرائم را قبل از هر چیز باید در بدآموزی‌های ناشی از بی‌اعتنائی مسئولان به قانون جستجو کرد.

روح قانون اساسی آشکارا به همه توصیه می‌کند قانون را محترم بشمارند و اگر قانونی را قبول ندارند، ظاهر را حفظ کنند و تا زمانی که تغییر نکرده به آن پای بندی عملی نشان دهند هر چند می‌توانند درصدد تغییر آن از مجاری قانونی برآیند. احکام صادره توسط دستگاه‌های قانونی کشور نیز برای همه لازم الاتباعند و هر کس آن‌ها را قبول ندارد می‌تواند با استفاده از ابزارهای قانونی پیش‌بینی شده برای به کرسی نشاندن نظر خود اقدام کند و نظر خود را تأمین نماید. اما تا زمانی که اقدامات قانونی به نتیجه نهائی نرسیده هیچکس حق ندارد علیه قانون و احکام قانونی سخن بگوید و یا در برابر آن قدرت نمائی کند و از تمکین خودداری نماید.

این روند قانونی اگر توسط مسئولان بلندپایه کشور رعایت نشود، افرادی که در رده‌های پائین‌تر قرار دارند نیز به خود اجازه می‌دهند هر کاری که می‌توانند برخلاف قانون انجام دهند. چرائی ماجرای فساد مالی سه هزار میلیارد تومانی را باید در همین نکته جستجو کرد، واقعه پرونده معروف به بیمه و خانه فاطمی را هم همینطور، حتی بخشی از عوامل کم فروشی‌ها و گران فروشی و کم کاری‌ها و بدکاری‌های کارمندان و کارگران را نیز می‌توان در همین نکته یافت. اگر پای اظهارات همین متخلفان جزء بنشینید و از آنها بخواهید حرف دلشان را بزنند، نه آنچه برای دستگاه‌های رسمی و با هدف توجیه می‌توان گفت، به راحتی به شما می‌گویند وقتی بالاتری‌ها دروغ می‌گویند، به قانون بی‌اعتنائی می‌کنند، هر کاری دلشان می‌خواهد می‌کنند، میخورند و می‌برند، چرا من نکنم؟ البته اینطور نیست که نسبت‌هائی که این افراد به مسئولان می‌دهند تمام و کمال درست باشد ولی آنچه در ذهن خود آنها برای ارتکاب جرم و تخلف از مقررات مجوز می‌شود همان چند موردی است که همه قبول دارند که رخ داده و وجدان عمومی جامعه به وقوع آن شهادت می‌دهد. ریشه ارتکاب جرائم را در اینجا باید جستجو کرد، در بدآموزی‌هائی که از عملکرد غیرقانونی مسئولان ناشی می‌شوند.

اکنون به سراغ ماجرای حکم دیوان عدالت اداری درباره انتصاب قاضی مرتضوی به سمت مدیر عاملی سازمان تأمین اجتماعی برویم و سخن مسئولان دولتی که می‌گویند اصولاً به دلیل اینکه سازمان تأمین اجتماعی یک دستگاه غیردولتی است دیوان عدالت اداری صلاحیت ورود به این مبحث را ندارد را در ترازوی قانون بگذاریم تا روشن شود دولتی‌ها درست می‌گویند یا در برابر قانون موضع گرفته‌اند.

فصل دوم قانون دیوان عدالت اداری مصوب 9/3/1385 به صلاحیت و حدود اختیارات دیوان پرداخته و در ماده یک این فصل "رسیدگی به شکایات و تظلمات و اعتراضات اشخاص حقیقی یا حقوقی از تصمیمات و اقدامات واحدهای دولتی اعم از وزارت خانه‌ها و سازمان‌ها و مؤسسات و شرکت‌های دولتی و شهرداری‌ها و تشکیلات و نهادهای انقلابی و مؤسسات وابسته به آنها" را در صلاحیت دیوان عدالت اداری دانسته است.

با توجه به اینکه سازمان تأمین اجتماعی وابسته به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است، تردیدی وجود ندارد که مشمول این ماده می‌باشد و دیوان عدالت اداری صلاحیت ورود به پرونده مربوط به آن را دارد. مسئولان دولتی برای توجیه زیربار نرفتن خود می‌گویند سازمان تأمین اجتماعی متکفل امور کارگران است که دولتی نیستند و لذا این سازمان یک دستگاه غیردولتی است. پاسخ اینست که اولاً به دلیل اینکه سازمان تأمین اجتماعی زیرنظر وزارت تعاون، کار و رفاه قرار دارد، این سازمان یک دستگاه دولتی است و ثانیاً ماده یک فصل دوم قانون دیوان عدالت اداری که متن آن را آورده‌ایم با صراحت، نهادهای غیردولتی و سازمان‌های وابسته به آنها را نیز در مجموعه‌ای قرار داده است که دیوان عدالت اداری صلاحیت ورود به پرونده‌های مربوط به آنها را دارد. ضمناً شگردهائی از قبیل تغییر نام و صلاحیت‌ها برای فرار از حکم قانونی زشت‌تر است.

علاوه بر این، مسئولان دولتی حتی اگر ایراد قانونی صحیحی به حکم دیوان داشته باشند نباید آشکارا سخن از عدم تمکین در برابرحکم دیوان بگویند بلکه باید به آن احترام بگذارند و خواسته خود را بدون سر و صدا از مجرای قانونی دنبال نمایند. در این مرحله هم حتی می‌توانند با لحنی دوستانه از اقدامات قانونی خود برای پیگیری آنچه معتقد هستند سخن بگویند اما اینکه بلافاصله شخص مورد نظر را به جلسه هیأت دولت ببرند و حرف‌هائی که بوی عدم تمکین در برابر حکم دیوان عدالت اداری می‌دهد بگویند و توسط بازوهای تبلیغاتی خود علیه این حکم فضاسازی کنند، قابل قبول نیست. این، همان چیزی است که بدآموزی دارد و برای جامعه و حکومت خطرناک است.

نکته مهمی که روش برخورد مسئولان دولتی با این ماجرا را زیر سؤال برده، اصرار آنها بر حمایت از قاضی مرتضوی است که از متهمان پرونده کهریزک است و از منصب قضاوت نیز تعلیق شده است. این اصرار، از همان ابتدا موضوع را سیاسی کرده و افکار عمومی را نسبت به عملکرد مسئولان ارشد دولتی بدبین نموده است. هنگامی که جامعه با چنین ذهنیتی با ایستادگی دولت در برابر حکم دیوان عدالت اداری مواجه می‌شود، طبیعی است که نمی‌تواند با این برخورد کنار بیاید و آن را توجیه نماید.

هدف این مقاله تکیه بر مورد جزئی قاضی مرتضوی نیست. هدف اینست که جامعه اسلامی ما نباید در هیچ موردی شاهد عدم تمکین مسئولان در برابر قانون باشد. ما می‌خواهیم خطر بدآموزی ناشی از عدم تمکین مسئولان در برابر قانون را یادآور شویم و درباره آن هشدار بدهیم. این خطر را کوچک ندانید.

رسالت:رئیس جمهور آینده و پیچ تاریخ

«رئیس جمهور آینده و پیچ تاریخ»عنوان قسمت سوم و پایانی سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛در دو قسمت پیشین این نوشتار ضمن تاکید بر ضرورت سازگاری تئوریک و پراتیک رئیس جمهور آینده با ساختار کلان انقلاب اسلامی و یا هم گفتمانی آنها ناظر به تحولات شگفت آور در سالهای آغازین هزاره سوم به برخی از شاخص های رئیس جمهور یازدهم نظیر تقوای سیاسی، صلاحیت های علمی و مدیر و مدبر بودن اشاره کردیم. در این مجال پایانی به تناسب وسع این وجیزه برخی دیگر از مشخصات و امتیازاتی راکه رئیس جمهور آینده باید دارای آنها باشد بر می شمریم.

اعتقاد به عزت ملی
نامزدها در انتخابات مختلف، متعددند اما ملاکها و شاخصها یکی است. اما برخی از شاخص ها در بعضی شرایط تاریخی پر رنگ تر است. در یک شرایط تاریخی، صبوری امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساباط مدائن شاخصه ممتاز است و در شرایط تاریخی دیگر حماسه عاشورای امام حسین(علیه السلام) همه چیز غیر از خود را بی رنگ می سازد. امروز کشور ما در یک پیچ تاریخی بزرگ قرار دارد که به نظر می رسد اعتقاد به عزت و اقتدار ملی شرط ضروری و لازم برای رئیس جمهور آینده یاشد. دولت یازدهم باید به مراتب مقتدر تر از دولت دهم و نهم باشد تا بتواند هدایت کشور در این شیب تند را بر عهده بگیرد. فقط رانندگان ماهر و با اعتماد به نفس می توانند هدایت یک خودرو را در گردنه های فنی و خطرناک به عهده بگیرند. امروز ملت ایران آماده مشارکت در مدیریت جهان است و این مسبوق به انتخاب رئیس جمهوری است که به عزت و اقتدار ملی و منبع کسب این عزت اعتقاد داشته باشد. 

در اندیشه اسلامی عزت ملی فراتر از نگاه های انسان گرایانه و تحلیل های ساده انگارانه بشری است. رهبر معظم انقلاب چندی پیش در بیست و سومین مراسم سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) ضمن اشاره به دمیدن روح عزت ملی در کالبد کشور به عنوان یکی از خطوط اصلی در سیره‌ و منش امام خمینی(ره)  بحث قرآنی دقیقی در این خصوص مطرح فرمودند مبنی بر اینکه" در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبهه خدایی قرار می‌گیرد.

در مصاف بین حق و باطل، بین جبهه‌ خدا و جبهه‌ شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبهه‌ خدایی قرار می‌گیرند. این، منطق قرآن است. در سوره‌ فاطر می‌فرماید: «من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا».(فاطر: 10 ) در سوره‌ منافقون می‌فرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛
(منافقون: 8) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمی‌کنند؛ نمی‌فهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست."

رئیس جمهور آینده کشور باید بداند مرکز عزت واقعی کجاست؟ احیای روح عزت، با تفاخر، غرور و خود شگفتی ممکن نیست. عزت ملی با استحکام ساخت درونی یک کشور محقق می شود. رئیس جمهور آینده باید بداند چه کسی"تُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء" است.عزّت به دست خداست و از دیگران نمی توان توقّع عزیز شدن داشت. اگر این عزت و اعتقاد به این جنس از عزت در دل رئیس جمهور یازدهم ریشه دوانده باشد حصار حصینی به وجود می آورد که نماینده ملت ایران را در شیب تند تاریخ از بسیاری از گزندها محفوظ می دارد.

 به بیان شیوای مقام معظم رهبری "وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه می شود، مثل یک حصار عمل می کند، مثل یک باروی مستحکم عمل می‌کند؛ نفوذ در او، محاصره‌ او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار می‌شود؛ انسان را از نفوذ و غلبه‌ دشمن محفوظ نگه می دارد. آن وقت هرچه این عزت را در لایه‌های عمیق‌تر وجود فرد و جامعه مشاهده کنیم، تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر می‌شود؛ کار به جایی می‌رسد که همچنان که انسان از نفوذ و غلبه‌ دشمن سیاسی و دشمن اقتصادی محفوظ می‌ماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلی، یعنی شیطان هم محفوظ باقی می‌ماند.

آن کسانی که عزت ظاهری دارند، این عزت در دل آنها، در درون آنها، در لایه‌های عمیق وجود آنها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بی‌دفاعند، نفوذپذیرند."( بیانات مقام معظم رهبری،14/03/1391)

رئیس جمهوری که مرکز عزت واقعی را گم کرده باشد یا مثلا کسی که تصور می کند ارتباط با آمریکا مایه عزت حقیقی است مطمئنا در مقابل شیطان هم بی دفاع است و به راحتی در برابر وسوسه های خناسانه ابلیسان و شیطان صفتان در اطرافش خود را می بازد. یا مثلا کسی که تصور می کند چند رای به او عزت می بخشد و فراموش می کند اذن پروردگار در تفویض ملک سرمنشا ولایت است به مرحله طغیان می رسد. خداوند متعال عده ای از بندگان و اولیای خود را بر سایرین مسلط کرده و بدانها مقام اولی الامری بخشیده است. در حقیقت اطاعت از ولی منافاتی با عزت نه تنها ندارد بلکه اگر انسانی می خواهد عزت واقعی داشته باشد حتما می بایست خداباور باشد و این خدا باوری به غیر از اطاعت از ولایت غیر ممکن است.

التزام عملی به پیشرفت کشور
یکی دیگر از مشخصه های رئیس جمهور آینده به مناسبت ضرورت سازگاری ساختار و کارگزار در پیچ تاریخی هزاره سوم التزام عملی به پیشرفت کشور است. التزام عملی یعنی علاوه بر اعتقاد، در مرحله عمل هم کارآمدی لازم برای تحقق شعار پیشرفت در کشور را داشته باشد. تمدن ها زمانی به یک هژمون تبدیل می شوند که در تمام عرصه ها در حال پیشرفت باشند. اگر صفویه در دوره خود تمدن ساز بود بدین خاطر بود که از معماری و شهرسازی گرفته تا فلسفه و فقه و حتی هنر در تمام زمینه ها تمدن ایرانی و اسلامی در حال پیشروی بود. دانشوران بزرگ و برجسته‏ این عصر نظیر شیخ بهائی، میرفندرسکی، ملاصدرا، مجلسی و ملامحسن فیض کاشانی، علامه مجلسی و هنرمندانی نظیر کمال‏الدین بهزاد، آقامیرک، سلطان محمد، میرسیدعلی و علیرضا عباسی و بسیاری دیگر از خوشنویسان و نقاشان بزرگ و نام‏آور این عصر که هنوز آثار آنها بر تارک علم و هنر و دین می درخشند.

ایرانی ها یک ملت پیشرونده هستند و پیشرفت کشور در این شرایط حساس تاریخی بیش از هر زمان دیگری یک ضرورت است. اگر قرار است ایران اسلامی به الگو تبدیل شود باید در حوزه های مختلف علمی، صنعتی، شهری، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... پیشرفت کند و بر مشکلات داخلی خود فائق آید. نمی توان وارد یک پیچ تاریخی و تاریخ ساز شد اما هنوز اندر خم پیچهای داخلی نظیر بی ثباتی قیمت کالاهای اساسی مردم، نرخ ارز و سکه، بیکاری، مشکلات تولید ملی و ... بود.

البته پیش از این در مقاله ای تحت عنوان "راهبرد ما در نبرد گفتمان ها" گفتیم و نوشتیم « دشمن با فهم این واقعیت که پیشرفت، امروز به گفتمان اصلی در کشور با پیوند های غیر قابل انکار اجتماعی تبدیل شده است در صدد است با بازگشایی یک کژراهه گفتمانی، جامعه را از مسیر اصلی پیشرفت منحرف و در نهایت راه های پیشرفت کشورمان را مسدود نماید. دشمن برای انحراف ملت ایران از مسیر پیشرفت یک قید به گفتمان پیشرفت زده است و آن مقوله "سازش" است. » این در حالی است که تجربه 200 سال اخیر از آغاز دوران 151 ساله قاجار تا به امروز که ملت ایران حوادث مهم و بزرگی را پشت سر گذاشته مثل نهضت تنباکو، مشروطیت، روی کار آمدن رضا خان سوادکوهی، ملی شدن صنعت نفت، حوادث سالهای اولیه انقلاب اسلامی، 8 سال جنگ تحمیلی، موضوع مذاکرات هسته ای در دوران اصلاحات و ... هر جا از مواضع اصولی خود عقب نشستیم و به تعبیری سازش کردیم چیزی جز صیرورت قهقرایی برای کشور به ارمغان نداشت.

در ملی شدن صنعت نفت دکتر مصدق به منظور رفع مشکلات پیش آمده ناشی از فشار انگلیسی ها به آمریکایی ها گرایش پیدا کرد. آمریکایی ها نیز همان اوایل به وی روی خوش نشان دادند. ریچارد کاتم استاد دانشگاه پیتسبورگ در رشته علوم سیاسی و یکی از ماموران قدیمی سیا در ایران در مورد موضع آمریکا در قبال دولت مصدق چنین می‌نویسد: «از دیپلماسی ایالات متحده در نخستین سال زمامداری مصدق و نیمه اول دوره حکومت وی چنین برمی‌آید که بسیاری از مقامهای آمریکایی‌، موافق ناسیونالیستها بوده‌اند. گفته می‌شد که آمریکا با اعمال فشار فراوان بر بریتانیا مانع از مداخله نظامی آن کشور در ایران شده و انگلستان را به مذاکره با مصدق تشویق کرده است‌. از دیگر نشانه‌های سیاست مساعد آمریکا نسبت به ایران‌، تمدید مهلت اقامت هیئت نظامی آمریکایی در ایران و اجرای برنامه اصل چهار با کمک 23 میلیون دلار سالانه بود.»

اما نتیجه این سازش چه شد؟ آیا منافع بحق ملت ایران در موضوع ملی شدن صنعت نفت را تامین کرد، آیا آمریکایی ها در روابط خود با انگلیسی ها تجدید نظر کردند و یا نه اینکه آمریکایی ها در نهایت با بریتانیا کنار آمدند و استارت کودتای 28 مرداد را علیه دکتر مصدق زدند. در 18 مارس سال 2000 میلادی مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا در سخنرانی خود به صراحت اعتراف کرد: «در سال 1953 آمریکا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجه‌اند ولی آن کودتا آشکارا باعث پسرفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحت‌اند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بی‌رحمانه سرکوب کرد.»

متاسفانه علی رغم تمام این تجارب تاریخی باز پیاده نظام داخلی دشمن با این استدلال که " یا ما اشتباه می کنیم یا دنیا" و به منظور جا انداختن این فریب که راه پیشرفت ملت ایران از مسیر سازش با غرب می گذرد،  بومی گرایی در پیشرفت و نقشه ایرانی- اسلامی پیشرفت را به استهزاء می گیرند و مبلغ همگرایی و هضم شدن در اقتصادی می شوند که حباب آن با یک بحران مالی و مشتی دلار تقلبی چاپ شده ترکید. سازش نه تنها پیشرفتی برای کشور به ارمغان نمی آورد بلکه داشته های ما را نیز به باد خواهد داد. تحقق گفتمان پیشرفت تنها با راهبرد "مقاومت" در برابر زیاده خواهی های آمریکا و همپیمانانش قابل دستیابی است. گفتمان ( پیشرفت- سازش) یک مسیر انحرافی در راه رسیدن به قلل رفیع یک ایران پیشرفته است و انتهای این مسیر انحرافی دره عمیق عقب ماندگی و فلاکت است.

 تجربه ای که نزدیک به دو قرن گریبانگیر ملت ایران بود. بیش از 3 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و دستاوردها و موفقیت های ملت ایران نشان می دهد که گفتمان (پیشرفت - مقاومت) تنها راه تعالی و ترقی ایران زمین می تواند باشد. براین اساس باید گفت رئیس جمهوری التزام عملی به پیشرفت کشور دارد که منادی مقاومت چه در عرصه نظری و چه در ساحت عملی باشد. یعنی این‌طور نباشد که به ظاهر سخن از مقاومت بزند ولی در پنهان مرتب عقب نشینی کند و ساز سازش را کوک کند. رئیس جمهوری که بوی سازش
می دهد نمی تواند ملت ایران را در پیچ تاریخی هزاره سوم نمایندگی کند و به پیشرفت برساند.

در پایان اما باید گفت ویژگی ها و شاخصه های دیگری نیز برای رئیس جمهور یازدهم نظیر دردمندی یا درد مردم داشتن، مبارزه با فساد، اجتناب از اشرافی گری، قانون گرایی، اخلاق مداری و ... نیز می توان بر شمرد که به دلیل آنکه پیش از این پیرامون آنها چه راقم این سطور و چه سایر صاحب نظران محترم سخن به زبان رانده اند و با توجه به مجال و مجلای اندک این نوشتار از آن صرف نظر می کنیم.

سیاست روز:مداخلات ترکیه در امور ایران

«مداخلات ترکیه در امور ایران»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛پرده از چهره واقعی ترکیه در پس تحولات منطقه در حال کنار رفتن است وهمانگونه که پیش بینی می‌شد و در نوشته‌های گذشته به آن اشاره کردیم، مقامات این کشور هر روز سیاست‌های خود را علیه جمهوری اسلامی ایران پررنگتر می‌کنند.

از زمان بروز بحران در سوریه که با هدایت آمریکا و اجرای ترکیه،عربستان،قطر و دیگر کشورهای وابسته ایجاد شده است،تاکنون شاهد همه نوع اقدام علیه دولت و مردم سوریه بوده‌ایم.

آیا جنگ شیعه و سنی در سوریه به راه افتاده است؟!مردم این کشور که اکثر آنها را علویون تشکیل می‌دهند و به ائمه اطهار ارادت ویژه دارند اکنون توسط وهابیون و گروه‌هایی به قتل می‌رسند که در پاکستان و افغانستان حضور دارند،قتل عام مردم شیعه عراق،پاکستان و حتی شیعیان افغانستان توسط گروه‌های افراطی به اصطلاح اسلامی هنوز ادامه دارد و این جنگی که وهابیون علیه شیعیان به راه انداخته‌اند اکنون به سوریه رسیده است.

ترکیه که خود از حامیان جدی تروریست‌های سوریه است، در جریان عملیات پ‌ک‌ک علیه ارتش ترکیه که البته سال‌هاست این کشور درگیر این گروه است، مدعی شده که درگیری کردهای پ ک ک با ارتش این کشور با حمایت قدرتهای خارجی انجام می‌شود.

اردوغان نخست وزیر ترکیه نامی از کشور خارجی نبرده است، اما کشورهای خارجی را به تحریک و حمایت از اقدامات اعضای حزب کارگران کرد ترکیه (پ ک ک) متهم کرده است.

مواضع خصمانه ترکیه علیه ایران در تازه‌ترین شکل خود به حمایت ایران از دولت مالکی رسیده است.

نخست وزیر ترکیه در مصاحبه با یکی از شبکه های خبری این کشور ایران را به دلیل حمایت از دولت قانونی عراق مورد انتقاد قرار داد.

تودی زمان، "رجب طیب اردوغان" در مصاحبه با شبکه خبر ترکیه، اعلام داشت: به دلیل آنکه گروه های زیادی همچون جریان های کرد و دیگر گروه های شیعی در دولت عراق حضور دارند، حمایت ایران از شخص مالکی مورد انتقاد است.

اردوغان گفته است مالکی نباید همانند گذشته رفتار کند. موضع ایران در این خصوص قابل قبول نیست. ما این موضوع را در عالی ترین سطح گفتگوها به طرف ایرانی گفته ایم. ما به آنها گفته ایم : نگاه کنید این اقدام شما موجب ایجاد شکاف در منطقه شده است.

اردوغان در حالی ادعا می‌کند که حمایت ایران از دولت قانونی مالکی باعث ایجاد شکاف در منطقه شده است که دولت وی با حمایت قاطع از تروریست‌های سوریه‌ و حتی اعزام افسران ترکیه‌ای به خاک این کشور علناً و عملاً در راستای سیاست‌های مداخله‌جویانه خود علیه دولت و مردم ترکیه اقدام می‌کند که در این مدت باعث کشته‌ شدن ده‌ها نفر از مردم بیگناه سوریه شده است.دست‌های ترکیه به خون مردم بیگناه سوریه آغشته است.

این کشور در تحولاتی که در منطقه به وجود آمده نه به عنوان یک کشور اسلامی که به عنوان حامی آمریکا و رژیم صهیونیستی اقدام کرده،اثبات این ادعا بسیار ساده است.

سیاستی‌ دولت ترکیه در قبال انقلاب بحرین گرفت چه بود؟مردم بحرین با تظاهرات آرام خواستار اصلاحات در حکومت آل خلیفه هستند اما با سرکوب و شکنجه مقامات این کشور و آل سعود روبرو می‌شوند.دولت قانونی عراق هم از گزند دخالت‌های دولت ترکیه در امان نیست.هر جا نشانی از شیعه دیده می‌شود،در سرکوب آنها سایه دولت به اصطلاح اسلامی ترکیه بر آن افتاده است.

اکنون نیز اردوغان سخن از دخالت نظامی در سوریه سر می‌دهد و از طارق الهاشمی که متهم به اقدامات تروریستی در عراق است حمایت می‌کند و حتی به او اقامت هم می‌دهد.طارق الهاشمی بر اساس اسناد موجود متهم به کشتار شیعیان در عراق است.همه اینها نشان می‌دهد که سیاست‌های ضد شیعی از سوی ترکیه تقویت و حمایت می‌شود.

بشار اسد و دولت وی و ترکیه پیش از این کشورهای همپیمان هم بودند و همسایه قابل اعتماد برای یکدیگر اما اکنون می‌بینید که ترکیه چه بر سر سوریه آورده است.

از دیگر سیاست‌های خصمانه دولت ترکیه علیه شیعیان و علوی‌‌ها سخنانی است که روز گذشته علیه علویون ترکیه گفته است. اروغان در سخنانی علیه این فرقه از کلمه اعجوبه برای عبادگاه‌های علویون کشورش استفاده کرده است.همین اظهار نظر باعث شده تا علویون واکنش نشان دهند و اینگونه توصیف کردن اردوغان را محکوم کنند.

واقعا ترکیه به کجا می‌رود؟چرا رفتارهای ترکیه اینگونه است؟ آیا مقامات این کشور از آینده اقدامات خود خبر ندارند؟

ترکیه نیازمند هشدار جدی مقامات ارشد کشورمان است تا پا را بیشتر از این از گلیم خود درازتر نکند.

اقدام مقامات این کشور بسیار مشکوک است.شاید با سرکار آوردن دولتی به اصطلاح اسلامی در ترکیه و در لوای آن، مقامات ترکیه به اقداماتی دست می‌زنند که حتی خودشان هم متضرر می‌شوند.این به نظر مشکوک نمی‌آید؟ مردم ترکیه که اکثرا مسلمان هستند آیا با سیاست‌های دولت‌مردانشان موافقند؟

ترکیه در راهی گام برداشته است که پایان آن سقوط ترکیه فعلی را به همراه خواهد داشت و آرزوی بازگشت امپراتوری عثمانی هم تعبیر نخواهد شد.

وطن امروز:کار سخت بعدی‌ها

«کار سخت بعدی‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛این روزها کلا حق با دوم خردادی‌هاست! اصلاح‌طلبان تاکنون اینقدر حرف درست و حسابی نزده‌اند؛ رئیس‌جمهور بعدی بویژه در برابر بعضی امتیازات خاص رئیس‌جمهور دهم کار سختی در پیش دارد، البته فقط رئیس‌جمهور بعد از احمدی‌نژاد نیست که کار سختی در پیش دارد. شهردار بعد از قالیباف نیز کار سختی در پیش دارد.

رئیس روسای شورای شهرهای بزرگ و کوچک نیز کار سختی در پیش دارند و باید در دکترین خدمت بی‌مزد و منت برای ملت گوی سبقت از چمران مردمی و شیبانی ساده‌زیست بربایند و ساعی‌تر از اسلاف خود باشند. حتی رئیس مجلس بعدی هم از حدادعادل و علی لاریجانی باید بسی مقتدرتر و کاراتر باشد. در مزیت عصر حاکمیت اصولگرایی همین بس که کار برای بعدی‌ها سخت و دشوار می‌نماید.

گذشت دوره‌ای که رئیس مجلس شورای اسلامی کسی در مایه‌های شیخ بیسواد بود و «راس امور»، مجلسی در حد بی‌حد مجلس ششم. گذشت دوره‌ای که به اعتراف خود دوم خردادی‌ها، اصلاح‌طلبان در شورای شهر چونان اسبان عصبانی در سربالایی، همدیگر را گاز می‌گرفتند و به هم لگد پرت می‌کردند. گذشت دوره‌ای که یک آدم صرفا حراف و خالی‌بند با وراجی «نمی‌گذارند کار کنیم» و «هر 9 روز یک بحران» بر صندلی قوه مجریه تکیه بزند و خودشان صادقانه اعتراف کنند که فلانی همان به کنج کتابخانه ملی می‌نشست و به جای صدارت، پک‌های عمیق روشنفکری می‌زد و پزهای عتیقه می‌داد و تز پشت بند تز ارائه می‌کرد که اصولا در روز دوم خرداد آمده بود برای باختن، نه ردای ریاست بر جمهور پوشیدن. بعد از زمان اصلاحات، به یک روایت، اصولگرایان کار چندان مشکلی نداشتند؛ بهتر کار کردن از جیغ‌جیغوهای دوم خردادی شورای شهر، هنر نیست.

بدیهی است در هر صورت، کارنامه حدادعادل و علی لاریجانی از کارنامه مهدی کروبی و نمایندگان مجلس ششم برتر و روشن‌تر است. شهرداران اصولگرایان؛ احمدی‌نژاد و قالیباف کجا و ملک مدنی کجا؟! کرباسچی کجا که تورم و اختلاس و ریخت و پاش را در امور شهری به عبارتی برای همیشه نهادینه کرد؟! اگر هنوز هم همگان خاتمی را به مرد بزم و دمدمی بودن و تعلل و بی‌تصمیمی و شل و ولی و خالی‌بندی و یکی به نعل و یکی به میخ می‌شناسند اما همچنان دولت فعلی را به سفرهای استانی، مسکن مهر، پرداخت یارانه، محروم‌نوازی، دوندگی بی‌امان جهت حل مشکلات، پیشرفت‌های خیره‌کننده علمی و... می‌شناسند.

قطعا رئیس‌جمهور بعدی کار سختی در پیش دارد. او باید بیشتر از احمدی‌نژاد بدود و بیشتر از دکتر، دردآشنای لب‌ مرزترین خانه‌های روستایی باشد. اعضای کابینه بعدی باید خیلی کمتر از هیات دولت امروز بخوابند و رکوردهای علی نیکزاد در افتتاح پروژه‌های سحرگاهی را بشکنند. افطار را باید سر سفره ایتام بگذرانند و در طرح‌های ملی بهداشتی روی دست «پزشک خانواده» بلند شوند. نه همین قدر که کافی نیست، بلکه باید خیلی بیش از این بوی خدمت دهند و در کار خیر خدمت عجول باشند.

بعد از احمدی‌نژاد باز هم در مقام عمل ایران باید برای همه ایرانیان باشد و فرقی میان ایرانی روستایی و ایرانی شمال شهر تهرانی نباشد. رئیس‌جمهور بعدی باید خیلی بیشتر از اینکه تاکنون شاهد بوده‌ایم، پاسدار خون شهدای هسته‌ای باشد و حتی برای آنی تداعی‌گر دوره شوم اصلاحات و وکلای بی‌شرم و حیای مجلس ششم نباشد. رئیس‌جمهور بعدی صبح باید سد افتتاح کند، ظهر باید در شهری دیگر آزادراه افتتاح کند، بعدازظهر باید برای محروم‌ترین روستاهای همان شهر پای درد دل پابرهنگان بنشیند، غروب باید خبر خوش هسته‌ای دهد و خستگی را بسی بیشتر از آمارهای برآمده از این دولت، خسته کند.

رئیس‌جمهور بعدی باید تمام مزایای دولت فعلی را داشته باشد، منهای خبط و خطاهای موجود. شهردار بعدی باید بتواند در عرض کمتر از فصلی از سال، بوستانی در مایه‌های «ولایت» بسازد و آنقدر در کار خدمت‌رسانی کوشا باشد که شهروندان اغلب پرادعای شمال پایتخت نیز به راحتی، سنگینی عبور و مرور در پل در حال ساخت صدر را به سرعت و دقت این پروژه بزرگ ببخشند و بوقی به اعتراض نزنند. طرفه حکایت اینجاست؛ بخشی از قوه قضائیه با منتقدان بعضا حزب‌اللهی رئیس مجلس، نامهربان و تند و تیز است اما بزرگ‌ترین اهانت در حق علی لاریجانی هیچ نیست الا اینکه یکی بردارد و رئیس مجلس اصولگرایان را با مجلس و رئیس مجلسی در مایه‌های مجلس ششم قیاس کند.

این روزها اصلاح‌طلبان بویژه آن جماعت از این قوم که در فتنه 88 به درستی سزای اعمال‌شان را ندیدند، در مقام سوء‌استفاده از عطوفت و کرامت نظام، جملگی مدیران اصولگرا را می‌زنند تا کلیت جریان اصولگرایی را زده باشند. مدیران اصولگرا اسم برای ایشان اسم رمز اصولگرایی و اصولگرایی اسم رمز اصل انقلاب اسلامی است.

یکی را می‌زنند که یکی دیگر را ضربه زده باشند. حضرات دوم خردادی برای این عمل خود، مفر خوبی پیدا کرده‌اند. به جای «انقلاب اسلامی» می‌گذارند «اصولگرایی» و بعد هر آنچه بر زبان‌شان می‌آید علیه خدمت‌رسانی و استکبارستیزی و ساده‌زیستی و مردمداری و ولایتمداری نثار می‌کنند. مشکل این جماعت، نه احمدی‌نژاد است و نه قالیباف.

در وهله اول مشکل با اصولگرایی دارند و بعد هم خود انقلاب. پرواضح است در عصر حاکمیت اصولگرایان، صرفنظر از معایب گاه و بی‌گاه‌شان و حداقل در قیاس با عصر دوم خرداد، درجه کارایی و کارآمدی نظام سیر صعودی به خود گرفته است. پس چرا دوم خردادی‌ها مدعی‌اند که رئیس‌جمهور بعدی کار سختی در پیش دارد؟! و چرا همزمان با هم رئیس‌جمهور و رئیس مجلس و شهردار و مدیران شورای شهر و... را مورد تاخت و تاز قرار می‌دهند؟! این وسط آیا دعوای اصولگرا با اصولگرا ابلهانه نیست؟! و آیا خام‌اندیشانه نیست که باز هم مثل قبل، شماری از ما معتقد باشیم فتنه مرده است و اصلاح‌طلبان خواب تشریف دارند؟!

کاش اصولگرایی در قامت یک انسان مظلوم ظاهر می‌شد و ندا سر می‌داد، کیست مرا یاری کند؟!  

تهران امروز:پشت‌پرده ربایش زائران ایرانی

«پشت‌پرده ربایش زائران ایرانی»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم اسماعیل کوثری است که در آن می‌خوانید؛اقدام به ربایش زائران ایرانی که در دمشق صورت گرفته است طرحی آمریکایی- صهیونیستی است که برای ایجاد بی‌ثباتی و ناامنی در سوریه و منطقه است. قدرت‌های بزرگ غربی با استفاده از متحدان منطقه‌ای خود همچون ترکیه، عربستان و قطر به هر روشی برای تحقق اهداف سلطه‌گرانه‌ خود دست می‌زنند.

نباید این نکته را نادیده گرفت که آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه، عربستان و قطر باید پاسخگوی کوچک‌ترین خدشه‌ای باشند که به زائرین ایرانی وارد می‌شود و اگر به اینگونه رفتارهای خود ادامه دهند ضربات شکننده‌ای خواهند خورد که از عملکرد خود پشیمان شوند.

سکوت مجامع بین‌المللی حقوق بشری و سازمان‌های فرا دولتی همچون سازمان ملل متحد در این میان محکوم است زیرا این سازمان‌ها و مجامع ابزاری برای تحقق اهداف و خواست‌های قدرت‌های بزرگ هستند و واکنش‌های آنها منطبق با سیاست‌های آمریکا و غرب است به همین دلیل درباره جنایت‌هایی که توسط این قدرت‌ها انجام می‌شود تنها سکوت می‌کنند و پاسخی برای افکار عمومی ندارند.

به نظر می‌رسد مجامع بین الملل جرات اعتراض و محکوم کردن جنایات روسای خود را نیز ندارند و در این روز‌ها شاهد پاسخ و واکنش مناسبی از سوی آنها نیستیم. باید تاکید شود دستگاه دیپلماسی ایران همیشه از راهکارهای دیپلماتیک برای پیگیری کار‌ها و مسائل استفاده می‌کند. در این مورد نیز دستگاه دیپلماسی در تلاش است با ایجاد ارتباط با حامیان تروریست‌ها بتواند زائران را آزاد کند.

از سوی دیگر مسئولان امنیتی و اطلاعاتی سوریه با همکاری دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در تلاش هستند تا از وضعیت زائرین ایرانی خبرهای مناسب و دقیق تری کسب کنند و سفر آقای صالحی به ترکیه و آقای جلیلی به سوریه برای پیگیری وضعیت ربوده شدگان و رایزنی برای آزادی زائران ایرانی است.

سال‌هاست که زائرین ایرانی بر اساس اعتقادات مذهبی خود برای زیارت حرمین دوبانوی شریف اسلام حضرت زینب و حضرت خدیجه به سوریه سفر می‌کنند و تا کنون نیز چنین مسئله‌ای برای زائرین ایرانی رخ نداده است اما شاهد این هستیم که عوامل آمریکایی-صهیونیستی در این منطقه حضور دارند و حتی به شورشیان سلاح و مهمات می‌رسانند و آنها را حمایت می‌کنند، در نتیجه می‌توان اینگونه استنباط کرد که طرح ربایش زائرین ایرانی نیز بر عهده کسانی است که طرح اغتشاشات در سوریه را عملی می‌کنند.

آنچه در این طرح خواسته آمریکا، رژیم صهیونیستی و به‌طور کلی حامیان اغتشاشگران است این است که با ربودن زائران ایرانی در سوریه تمام تلاش خود را برای ایجاد تنش در روابط تهران و دمشق انجام دهند اما این اقدامات نه تنها موجب تیرگی روابط نمی‌شود بلکه به تقویت مناسبات برای مبارزه با دشمنان خارجی می‌انجامد و دو کشور را به هم نزدیک‌تر می‌کند.

حمایت:رسوایی بزرگ

«رسوایی بزرگ»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛آمریکا در سال 2001 پس از حادثه 11 سپتامبر شعار مبارزه با تروریسم را سر داد. براساس همین ادعا هم جرج بوش لشکرکشی به افغانستان را اجرا کرد. این لشکرکشی با محوریت مبارزه با القاعده صورت گرفت. پس از آن آمریکا به نام القاعده نظامی گری علیه پاکستان و عراق، حضور در آسیای مرکزی و قفقاز و جنگ افروزی در سراسر خاورمیانه را اجرایی کرد. باراک اوباما در سال 2009 در حالی وارد کاخ سفید شد که وی نیز واژه تروریسم را برابر با القاعده تعریف و اراده خود را بر مبارزه با آن استوار کرد.

وی با ادعای مقابله با القاعده نظامی‌گری آمریکا در سراسر جهان را اجرایی ساخت. سرانجام اوباما در اردیبهشت سال 2011 رسما اعلام کرد که در عملیات نیروهای ویژه آمریکا در پاکستان، به بن لادن سرکرده گروهک تروریستی القاعده کشته شده و پرونده القاعده دیگر در حال بسته شدن است.

اوباما مدعی بود که وی در عرصه مبارزه با تروریسم دستاوردی بزرگ داشته است که صلح و امنیت جهانی را تامین خواهد کرد. آمریکا در حالی در طول 11 سال گذشته هر آنچه در توان داشته تا ادعای تهدید بودن القاعده و اراده آمریکا برای مبارزه با آن را به جهانیان القا کند که اکنون تحولات سوریه نقاب از چهره فریب کار آمریکا برداشته است. در هفته‌های اخیر در حالی اوضاع سوریه در شرایطی سخت می‌باشد که از محورهای آن را حملات گروه‌های تروریستی از جمله القاعده در خاک این کشور تشکیل می‌دهد.

گروه‌های تروریستی که از سراسر جهان به سوریه آورده شده‌اند تا طرح سرنگونی نظام و سلطه غرب بر این کشور را اجرایی سازند. فعالیت گروه‌های تروریستی در سوریه در شرایطی صورت می‌گیرد که در رفتارهای آمریکا دو نکته قابل تو جه است نخست آنکه مقامات آمریکا بر حمایت از این گروه‌ها تاکید می‌کنند. سناتورها رسما تسلیح این گروه‌ها را خواستار شدند. همچنین باراک اوباما طرح کمک نظامی و مالی به آنان را امضاء‌کرده است.

 دوم آنکه آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل در اقدامی خلاف امنیت بین ‌الملل با اعمال فشار بر کشورها در نشست مجمع عمومی قطعنامه حمایت از این گروه‌ها را به تصویب رساند.

در حالی که آمریکا همواره بر وتو و قطعنامه‌های بشر دوستانه نظیر مقابله با رژیم صهیونیستی پرداخته، این بار در حمایت از القاعده و تروریست‌ها اقدام به تصویب قطعنامه نموده است. با توجه به رفتارهای آمریکا در قبال القاعده و تحولات سوریه به صراحت می‌توان گفت که تحولات سوریه نشان داد که ادعاهای آمریکا در زمینه مبارزه با تروریسم امری واهی بوده و القاعده صرفا بهانه‌ای برای آمریکا بوده تا ضمن اجرای فضای امنیتی در آمریکا جنگ طلبی‌های خود را توجیه نماید.

القاعده که آمریکا به نام آن هزاران نفر را در آمریکا بازداشت و میلیون‌ها انسان را در جهان قتل عام کرده اکنون به عنوان دوست و همراه آمریکا از آن یاد می‌شود تحولات سوریه پرده از 11 سال فریب کاری آمریکا درباره القاعده برداشته به گونه‌ای که می‌توان آن را رسوایی بزرگ برای آمریکا و ادعای مبارزه با تروریسم آن دانست آمریکا بار دیگر نشان داد که خود محور تروریسم جهان است و برای برقراری امنیت در جهان تنها راهکار مقابله جهان با ایالات متحده و پایان دادن به سلطه‌طلبی‌های آن در جهان است.

آفرینش:مشکل کیفی بانکداری در ایران

«مشکل کیفی بانکداری در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضاعسگری است که در آن می‌خوانید؛با توجه به نیازهای امروز که هرلحظه بیشتر می شود و سطح توقعات افزایش می یابد، بروز رسانی و اصلاح امور خدماتی از ضروریات جوامع بشری می باشد. درعصر حاضر که رقابت های اقتصادی به طوری علنی به جنگ قدرت میان کشورها تبدیل شده است، نظام بانکی نقش خاک ریز این جبهه را دارد که تحت لوای آن بخش اعظمی از سیاست ها و برنامه اقتصادی طرح ریزی و عملی می‌شوند.

خصوصاً در کشورهای درحال توسعه، بیش از نیمی از سرمایه گذاری های داخلی درامر تولید، صنعت، کشاورزی، ایجاد اشتغال، خودکفایی درنیازهای ضروری، تامین نیاز و حمایت از سرمایه های خرد و درعین حال توسعه کمی و کیفی نظام بانکی از وظایف اصلی بانک های دولتی و خصوصی می باشد.

اما مشکلی که نظام بانکداری ما از آن رنج می برد و در طول زمان به وجود آمده، عدم بروزرسانی خود با نیازهای روز و عدم توسعه کیفی مطابق با مدل‌های پیشرفته بانکداری می باشد. این روند با تغییر نقش بانک ها به عنوان سرمایه گذاران عرصه تولید به بنگاه های خدماتی و سودجو، شکل گرفته است. امروز رقابت‌های بین بانکی در کشورما مختص به دادن سود و بهره پول یا دادن وعده‌های بزرگ مالی که آن هم به نوبه خود باعث برخی معضلات اجتماعی همچون افزایش سطح توقعات، حریص شدن جامعه به مال اندوزی و... می باشد که مورد بحث ما نیست.

کسب سود امروز باعث شده تا شاهد حضور چندین بانک دولتی وخصوصی در یک خیابان باشیم به طوری که می توان ادعا کرد که بیشترین و بزرگترین ساختمان های تجاری در تهران و دیگر شهرهای بزرگ دراختیار بانک ها قرار دارد. آیا نیاز اقتصادی و رشد سرمایه های تولیدی باعث تاسیس این همه بانک و موسسه مالی و اعتباری شده؟ ویا رانت پروری و سودجویی از سپرده های مالی انگیزه نظام بانکی ما گردیده است؟!.

زمانی گفته می شد که با آمدن بانک های خصوصی رقابت و انگیزه در نظام بانکی کشور افزایش پیدا می کند، اما به سبب عدم بازتعریف فعالیت‌ها و نظارت‌های کیفی این رقابت فقط در جذب سرمایه صورت گرفت. این رقابت درجذب سرمایه امری منفی نیست، اما تمرکز بر این گزینه و عدم هزینه سرمایه‌های جمع شده به سمت تولید، صرفا باعث انگیزه ای جهت افزایش نرخ بهره می‌شود، که متعاقباً مشکلات دیگری همچون تورم، رشد نقدینگی، عدم توانایی سرمایه گذاران خرد برای استفاده از تسهیلات درامر تولید و ... می‌شود. اینکه بانک ها سرمایه های این کشور را در برج سازی در کشورهای عربی یا ورود به عرصه بازرگانی اختصاص دهند، نه تنها باعث رشد اقتصادکشور نمی شود، بلکه بسترهای وابستگی و اقتصاد رانتی را درکشور فراهم می سازد.

اصولاً بانکداری در کشورهای پیشرفته، عملکردی ورای فعالیت های بانکی در کشورما برعهده دارند. به طوریکه بانک ها با وظیفه اصلی سرمایه گذاری در بخش های خصوصی و یا مشارکت در امر تولید و کارآفرینی با شرکای دیگر را دستورکارخود قرار می دهند.

در نظام بانکی آنها چیزی به عنوان سپرده گذاری و پرداخت سود وجود ندارد، و برخی کشورهایی که چنین اقدامی را انجام میدهند با حداکثر سود 4 درصد عمل می کنند، نه 24 درصد!. این درحالی است که اصولا بانک ها محلی برای سپرده گذاری نیستند و حتی برای نگه داری سرمایه ها و پس اندازهای مالی مردم کارمزدهم دریافت می کنند.

لذا شاهدیم که برخلاف کشورما تعدد شعب در کشورهای پیشرفته وجود ندارد، چون نیازی به این امر نیست و فعالیت بانک ها تعریف شده است و اگر هم شخصی سرمایه ای داشته باشد برای رهایی از مالیات آن را در امر اقتصادی و تولید،‌همچون بورس سرمایه گذاری می کند.

انتظار پیاده سازی مدل بانکداری غربی را نداریم اما لازم است تا نظام بانکی کشور اصلاحاتی در امر خدمات و عملکرد خود که از چندین دهه پیش تا کنون تغییر نکرده داشته باشد تا بتوان از بانک ها به عنوان حمایت کنندگان اصلی تولید و پیشرفت اقتصاد کشور استفاده کرد.

مردم سالاری:جایگاه خبرنگار در دولت

«جایگاه خبرنگار در دولت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم  مهدی عباسی است که در آن می‌خوانید؛ براساس یک رسم نانوشته، چند سالی است که دولت در روز خبرنگار، نشستی با حضور محموداحمدی‌نژاد با برخی نمایندگان رسانه‌ها برگزار می‌کند. روز گذشته نیز چنین نشستی در ساختمان سابق مجلس برگزار شد. جلسه‌ای که بازهم با حواشی و حرف‌هایی همراه بود که جای بررسی و تحلیل دارد.اول آنکه، ای کاش دولتی‌هایی که دست اندرکار مراسم بودند، فضایی ایجاد می‌کردند که رسانه‌های منتقد نیز بتوانند حداقل یک نماینده برای بیان موضوعاتشان داشته باشند. چرا که همه کسانی که در ابتدای نشست به بیان دغدغه‌هایشان پرداختند، خبرنگار رسانه‌های همسو با دولت به حساب می‌آمدند.

«باشگاه خبرنگاران جوان»، «روزنامه ایران»،«خبرگزاری فارس»،«خبرگزاری مهر»،«جام جم» و«شبکه خبر» رسانه‌هایی بودند که نمایندگانشان برای سخنرانی به مناسبت روز خبرنگار پشت تریبون رفتند و به بیان مطالبشان پرداختند.

حتی مجریان حاضر شدند که به نماینده وبلاگ نویسان حامی دولت و احمدی‌نژاد وقت بدهند، اما علی‌رغم شعارهای مختلف نسبت به آزادی بیان، هیچ رسانه منتقد و اصلاح‌طلبی در برنامه‌ریزی از قبل هماهنگ شده برای سخنرانی‌ها، جایی نداشتند.

طبیعی بود به جز چند جمله کوتاه در نقد عملکرد آن هم چند وزیر، بقیه مطالب خبرنگاران در مدح دولت و احمدی‌نژاد بود.

و حملات رسانه‌ای نیز به قوا و نهادهای دیگر صورت گرفت. ای کاش وقتی رئیس دولت در سخنرانی‌هایش و از جمله سخنرانی روز گذشته‌اش از ایجاد فضای بازرسانه‌ای دفاع می‌کرد و گلایه‌هایی نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم از قوای دیگر برای جلوگیری از آزادی مطرح می‌کرد، حداقل در نشستی که برای روز خبرنگار برگزار شده، اجازه اظهار نظر به منتقدان و مخالفان نیز داده می‌شد!

دوم آنکه احمدی‌نژاد مدعی است که دولتش پاسخگو است و جایگاه خبرنگاران را برای اطلاع‌رسانی می‌شناسد، اما فرصتی پیش نیامد تا از احمدی‌نژاد سوال شود، پس چرا حدود یک سال و دو ماه از آخرین کنفرانس خبری رئیس جمهور می‌گذرد و هنوز برنامه‌ای برای یک نشست خبری جهت پاسخگویی به سوالات متعددی که در خصوص دولت وجود دارد و هنوز پاسخی رسمی به آنها داده نشده، برگزار نمی‌شود؟

مگر می‌شود به جایگاه پاسخگویی و رسالت خبرنگاری احترام گذاشت ولی اولین اصل که ایجاد فضا برای پاسخگویی است، فراهم نشود؟

آرمان:ضرورت حفاظت از اتباع ایرانی

«ضرورت حفاظت از اتباع ایرانی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر محمدجواد حق‌شناس است که در آن می‌خوانید؛اتفاقاتی که با فرار و پیوستن نخست‌وزیر دولت و حکومت دمشق «ریاض حجاب» به معارضان و پناهنده شدن وی به کشور اردن به اوج خود رسید. این روند که پس از واقعه انفجار مقر شورای عالی امنیت ملی سوریه و کشته شدن وزیر دفاع، داماد خانواده اسد و رئیس ستاد ارتش سوریه صورت می‌گیرد، دومین شوک جدی به نظام مستقر و حاکم به شمار می‌آید.

شوک اول که یک شوک امنیتی- نظامی محسوب می‌شود و این شوک که بیشتر یک شوک سیاسی و مدیریتی است. پناهنده شدن دومین شخصیت مدیریتی، سیاسی و اجرایی کشور را می‌توان به یکی از دستاوردهای مهم گروه مخالف بشار اسد تعبیر نمود که البته با جایگزینی یکی از معاونان نخست‌وزیر فراری توسط بشار اسد نشان از چالاکی و سرعت عمل حاکمان دمشق در رویارویی با بحران‌های پیش رو را دارد اما اتفاق دیگری که در دمشق روی داد و پیوندی آشکار با مسائل ایران دارد به گروگان گرفته شدن 48 زائر ایرانی است.

اما گروه معارضان سوری که مسئولیت ربایش آنان را به عهده گرفته و شبکه‌های حامی آنها یعنی شبکه الجزیره و العربیه وابسته به دولت‌های قطر و عربستان سعودی تصویری غیر از موضع رسمی سفارت ایران در دمشق دارند و این اتفاق که سومین گروگان‌گیری مهم در سوریه پس از آغاز اعتراضات و تحولات اخیر در یک‌ونیم سال گذشته در سوریه برای ایرانیان به شمار می‌رود، و در مقایسه با آنها نیز از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است، ارتباط ایران را با مسائل سوریه آشکارتر و حساس‌تر کرده است.

 گروگان‌گیری اول مربوط به هفت نفر از مهندسین و کارشناسان ایرانی بود که در خصوص تاسیس و راه‌اندازی نیروگاه تولید برق در مراکز مرکزی سوریه در حال ماموریت اداری بودند، و گروگانگیری دوم مربوط به مسافران اتوبوس زائران ایرانی بود که از طریق مرز ترکیه به سوریه سفر کرده و در مناطق مرزی ترکیه و سوریه به اسارت گروه‌های معارض درآمدند و تعدادشان حدود 30نفر ارزیابی می‌شد و اینک 48 ایرانی که به اسارت گروگان‌گیرهای مسلح درآمدند که هم از نظر تعداد و هم از نظر زمان و مکان گروگان‌گیری که در شهر دمشق صورت گرفته حائز اهمیت تلقی می‌شود. اتفاق مهم‌تر آن است که گروه گروگانگیر خبر از شهادت سه نفر از آنان داده و در موضع‌گیری‌های بعدی نیز احتمال تداوم برخورد و به شهادت رساندن آنها را در صورت تداوم حملات ارتش سوریه به معارضین در شهر حلب خبری نموده است.

اگر در کنار این ماجرا گروگان گرفتن هفت نفر از کارکنان سازمان هلال‌احمر در لیبی توسط گروهی مسلح در آن کشور را قرار دهیم، به ابعاد ماجرا افزوده می‌شود. موضوعی که به نظر بسیار مهم ارزیابی می‌شود، آن است که دولت‌ها یکی از وظایف ذاتی‌شان حمایت همه‌جانبه از اتباع‌شان در داخل مرزها و خارج از مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی است.

هنگامی که در مناطقی از جهان بحرانی شکل می‌گیرد و یا امکان به خطر افتادن منافع ملی و یا منافع اتباع حقیقی و حقوقی کشورها افزایش می‌یابد، یکی از ابتدایی‌ترین وظایف دولت‌ها و مشخصا وزارت امور خارجه آن است به اتباع خود هشدارهای لازم را ارائه داده و آنها را از سفر به مناطق بحرانی برحذر دارد. یا سازمان‌های مسئول در این خصوص به وظایف خود با دقت و حساسیت بیشتری توجه نمایند که در این میان نقش سازمان حج و زیارت درخصوص مسافرت زائران به کشور سوریه و عراق به شدت حائز اهمیت تلقی می‌شود و همین‌طور نقش سازمان هلال‌احمر در رابطه با کارکنانش در کشور لیبی که جای سوال و پرسش دارد وزارت امور خارجه، سازمان حج و زیارت، سازمان هلال‌احمر و دیگر دستگاه‌های مرتبط برای پیشگیری از چنین وقایعی که در چند سال اخیر تعدادشان رو به افزایش بوده است، چه اقدامات پیشگیرانه‌ای را به انجام رسانده‌اند؟

انتظار می‌رود که سازمان‌های نظارتی به‌ویژه مجلس در این خصوص هرچه سریع‌تر به مسائل ورود نموده و قصور احتمالی دستگاه‌های مجری را مورد بررسی و نهایتا به اطلاع عموم برساند و البته دستگاه دیپلماسی نیز گرچه با احضار کاردار سفارت سوئیس در تهران به‌عنوان حافظ منافع آمریکا وارد عمل شده و حتی در خبرها نیز تماس تلفنی صالحی با همتاهای قطری و ترکیه‌ای حاکی از پیگیری ماجرا توسط وزارت خارجه را دارد اما به نظر می‌رسد که این تحرکات برای حفاظت جان اتباع ایرانی کفایت نمی‌کند و دستگاه دیپلماسی باید تمامی ظرفیت‌های خود را برای حفاظت از جان و امنیت ایرانیان در خارج از کشور به کار گرفته و در عین حال برای پیشگیری از وقوع چنین اتفاق‌هایی که علی‌القاعده توسط دشمنان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برای تاثیرگذاری بر سیاست‌های اتخاذی صورت می‌گیرد را به حداقل برساند.

ما باید بتوانیم درخصوص پیگیری سیاست‌های خاص منطقه‌ای که توسط دستگاه دیپلماسی در حال عملیاتی شدن است و حفاظت از جان و مال و اتباع جمهوری اسلامی در خارج از کشور و پیشگیری از حوادثی اینچنینی در آینده ارتباطی منطقی و دقیق برقرار کنیم که پیگیری این سیاست‌ها لطمه‌ای به منافع، امنیت و پرستیژ مردم و ایرانیان وارد نسازد.

دنیای اقتصاد:مصائب و خوشی‌های ارز دوگانه

«مصائب و خوشی‌های ارز دوگانه»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حامد قدوسی است که در ان می‌خوانید؛در مورد پیشینه تحولات نرخ ارز قبلا فراوان نوشته‌ شده است و وارد آن نمی‌شویم. در این سرمقاله روی این سوال متمرکز می‌شویم که آیا نرخ ارز دوگانه اساسا اهداف سیاست‌گذاری مورد نظر را تامین می‌کند یا نه؟

لازم است در مقدمه گفته شود که بسیاری از منتقدان نرخ دوگانه یا کسانی که مدافع بی‌چون و چرای افزایش نرخ ارز هستند یک جنبه خاص از اقتصاد ایران را نادیده می‌گیرند. در اقتصاد ایران به خاطر فقدان ابزارهای پولی فعال (مثل اوراق خزانه) سیاست‌گذار اهرم‌های ضعیف‌تری برای کنترل تورم دارد. لنگر نرخ ارز در این بین به عنوان یکی از ابزارهای ممکن برای کنترل تورم عمل می‌کند و مطالعاتی هم در گذشته تاثیرگذار بودن موردی آن‌را نشان داده‌اند. در واقع سیاست‌گذار در مواجهه با مساله نرخ ارز با بده‌بستانی (Trade-off) مواجه است.

یک طرف این بده‌بستان رساندن نرخ ارز مرجع به میزانی است که صنایع داخلی را از رقابت خارجی محافظت می‌کند (و لذا بیکاری را کنترل می‌کند) و طرف دیگرش حفظ قیمت ارز در سطحی است که با افزایش عرضه کالاهای ارزان خارجی از افزایش قیمت‌ها جلوگیری می‌کند و رفاه مستقیم مصرف‌کنندگان را تضمین می‌کند. به دلیل این ماهیت دوگانه لذا شاید چندان بدیهی نباشد که در همه شرایط افزایش نرخ ارز بهترین تصمیم از دید «بهینه اجتماعی» باشد.

با دنبال کردن استدلال قبلی اگر عرضه ارز در بازار داخل در حدی بود که بانک مرکزی قادر به دفاع از نرخ ارز مرجع مورد نظر می‌بود (یعنی به همه متقاضیان به میزان مورد نظر ارز تعلق می‌گرفت) هدف کنترل تورم از طریق پایین نگاه داشتن نرخ ارز تامین می‌شد. ولی می‌توان نشان داد که در شرایط فعلی اقتصاد ایران عرضه ارز ترجیحی به واردکنندگان ممکن است تاثیری روی رفاه مصرف‌کننده نهایی نداشته باشد و صرفا رانتی باشد که به واردکننده‌ای که به این نرخ دسترسی دارد اختصاص می‌یابد. برای درک جزئیات مساله لازم است که به مکانیسم تعیین قیمت کالاها در بازار دقت کنیم.

اصولا در بازاری که تولیدکنندگان مختلف با هزینه تولید متفاوت وجود دارند قیمت نهایی برای مصرف‌کننده عملا توسط هزینه تولید گران‌ترین تولیدکننده تعیین می‌شود (در غیر این صورت این تولیدکننده باید زیان می‌کرد و از بازار خارج می‌شد). می‌توان تصور کرد که اعطای ارز دولتی به برخی تولیدکنندگان هزینه تولید این بنگاه‌ها یا افراد را پایین می‌آورد ولی اگر واردکنندگان یا تولیدکنندگان داخلی دیگری - برای همان کالا - وجود داشته باشند که به ارز دولتی دسترسی نداشته باشند قیمت بازار نهایتا توسط این گروه از بنگاه‌ها تعیین می‌شود که کالا را از طریق نرخ بازار غیررسمی ارز عرضه می‌کنند.

در واقع تخصیص ارز ترجیحی (دولتی) هزینه‌های برخی تولیدکنندگان سمت چپ منحنی عرضه را پایین می‌آورد ولی نقطه تعادل قیمت را جا به جا نمی‌کند!

شاه‌کلید استدلال ما این جا است: در شرایط فراوانی ارز همه تولیدکنندگان ارز را به یک قیمت یکسان دریافت می‌کنند و لذا کل منحنی عرضه بر اساس این قیمت شکل می‌گیرد و نهایتا قیمت تعادلی بازار هم تابعی از نرخ ارز تعادلی خواهد بود. ولی در شرایطی که عرضه ارز محدود است و بازار دوگانه شکل گرفته است این نرخ ارز بازار آزاد است که قیمت کالاهای مصرفی را برای مصرف‌کننده ایرانی دیکته می‌‌‌‌کند و نرخ ارز ترجیحی در آن بی‌تاثیر است. به همین دلیل هم احتمالا با وجود تخصیص ارز قابل توجه به واردکنندگان قیمت کالاها در بازار رشد داشته است.

طبعا در این بحث می‌توان انواع جزئیات را وارد کرد که مدعای اصلی نوشته را نقض کند. مثلا می‌توان گفت که اگر واردکنندگان با نرخ ارز ترجیحی را مجبور کنیم تا کالا را به صورت مستقیم با قیمت ترجیحی به برخی مشتریان عرضه کنند از اعطای این رانت به واردکننده جلوگیری کرده‌ایم. این حرف درست است، ولی پیامد مستقیم آن (همانند دهه شصت و در برخی موارد سال‌های اولیه دهه هفتاد) شکل‌گیری بازار دوگانه ولی این بار در بازار کالا خواهد بود. به عنوان مثال نویسنده فراموش نمی‌کند که در دهه شصت در حالی‌که قیمت ماشین‌های حساب مهندسی یا ابزارهای کار الکترونیکی در بازار آزاد بسیار بالا بود، کسانی که به نوعی می‌توانستند این محصولات را از «مرکز تهیه و توزیع کالای وزارت بازرگانی» تهیه کنند عملا کل رانت مربوط به تفاوت قیمت دلار هفت تومان و صد و چهل تومان را به خود اختصاص می‌دادند.

یک سخن نهایی می‌ماند و آن‌ اینکه - با قبول همه هزینه‌هایی که قیمت دوگانه در اقتصاد دارد - در برخی شرایط وجود یک نرخ ترجیحی برای مصارف ویژه‌ای می‌تواند قابل دفاع باشد. حرف ما در بخش‌های قبلی نوشته این بود که تخصیص نرخ ارز دوگانه برای کالای وارداتی اساسا غیرموثر است و هدف‌های مورد نظر را تامین نمی‌کند و صرفا هزینه اجتماعی دارد. می‌ماند برخی مصارف محدود ولی حیاتی مثل داروهای خاص که ساختار بازارش با کالای مصرفی متفاوت است و اعطای نرخ ارز ترجیحی می‌تواند مستقیما به نفع مصرف‌کننده نهایی؛ یعنی بیمار باشد.

استدلال ما در مورد موثر نبودن مکانیسم دونرخی ممکن است اینجا صادق نباشد ولی سوال باقیمانده به یک سوال هنجاری - و نه اقتصادی - تحویل می‌شود و آن‌ اینکه جامعه ترجیح می‌دهد به چه گروهی نرخ ارز ویژه بپردازد؟ آیا فقط بیماران داخل کشور؟ بیمارانی که باید به خارج اعزام شوند؟ محققانی که عازم فرصت مطالعاتی هستند؟ کتاب‌های دانشگاهی؟ تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی؟ یا مصرف‌کنندگان سس گوجه‌فرنگی خارجی؟. مورد آخر را ذکر کردیم تا به این نکته اشاره کنیم که نه تنها جواب این سوال بدیهی نیست و در هر صورت ترجیح دادن یک زیربخش از جامعه به بقیه بخش‌‌ها است، بلکه فهرست «موارد ضروری» می‌تواند ناگهان بسیار طولانی شود.

گسترش صنعت:مسکنی بهتر از مهر!

«مسکنی بهتر از مهر!»عنوان سرمقاله روزنامه گسرش صنعت به قلم ایرج رهبر است که در آن می‌خوانید؛یکی از مسائلی که در چند سال اخیر متقاضیان مسکن (در دو بخش خرید و اجاره‌بها) با آن مواجه هستند، افزایش قیمت‌ها در آستانه سال نو یا فصل نقل‌وانتقالات است. البته در این میان نباید از نوسانات سایر بازارهای اقتصادی همچون ارز و سکه و اثرگذاری آن بر این بازار اقتصادی مهم (مسکن) غافل ماند. این طبیعت مسکن ایران است که حتی در مقابل اظهارنظر کارشناسی و البته غیرکارشناسی با تغییر قیمت واکنش نشان می‌دهد. به‌طور کلی می‌توان گفت که این معضل ریشه در ناکارآمدی برنامه‌هایی دارد که در سال‌های گذشته تدوین شده است؛ برنامه‌هایی که بدون در نظر گرفتن کامل نیازهای آینده اجرایی شد.

بی‌شک نتایج این نقص را همگان در سال ۸۵ دیدند، اما رویه معمول افزایش قیمت‌ها در بازار مسکن پس از اجرا شدن طرح مسکن مهر تا حدودی کنترل شد و در سال‌های سپری شده از این طرح بخش ساخت‌وسازهای مسکن نوسانات قیمتی کمتری داشته است.

صاحبخانه کردن اقشار کم‌درآمد مهم‌ترین هدف از اجرای این طرح بود و به خوبی توانست تقاضای دهک‌های پایین جامعه در بخش مسکن را تامین کند. اما دراین بین یک خلأ احساس می‌شد؛ عدم وجود ‌طرحی مشابه برای اقشار متوسط جامعه. بر این اساس بود که امسال طرح «مسکن ویژه مهر» با هدف اصلی خانه‌دار کردن قشر متوسط و تثبیت قیمت‌ها در کلانشهرها به‌خصوص تهران وارد فاز اجرایی شد. با توجه به این‌که همواره تغییر قیمت‌ها در بخش مسکن از پایتخت شروع می‌شود، مسکن ویژه دو خاصیت بارز دارد؛ یکی آن‌که برخلاف پروژه‌های طرح مسکن مهر، مشکلاتی همچون بعد مسافتی با شهر مادر ندارد و دیگر آن‌که مسکن ویژه فاقد مسائل مربوط به کمبود یا نبود تاسیسات زیربنایی یا روبنایی (مانعی که در حال حاضر نیز در برخی پروژه‌های مسکن مهر مشاهده می‌شود) است. یکی دیگر از ویژگی‌های این طرح آن است که انبوه‌ساز به‌طور همزمان عملیات آماده‌سازی، تامین تاسیسات و ساخت را انجام می‌دهد، روندی که در نهایت موجب صرفه‌جویی در زمان ساخت و کاهش هزینه‌ها خواهد شد.

این‌گونه از شواهد پیداست که طرح مسکن ویژه امتیازات «ویژه‌ای» نسبت به طرح مسکن مهر دارد و به همان اندازه نیز اثرگذاری بیشتری در بازار مسکن خواهد داشت. با وجود همه خوشبینی که در این زمینه وجود دارد لازم است به چند نکته مهم در این‌باره اشاره کنم که مدنظر قرار دادن آنها در پیشبرد اهداف طرح مسکن ویژه موثر خواهد بود:
-۱ تامین به‌موقع منابع مالی همیشه یکی از دغدغه‌های فعالان بخش مسکن بوده است، از این‌رو باید در تامین بودجه و اعتبار مورد نیاز مربوط به اجرای این طرح در راستای جلوگیری از ایجاد مشکلات احتمالی برنامه‌ریزی دقیقی صورت گیرد.

-۲ نوسانات قیمت مصالح ساختمانی نیز باعث ایجاد نگرانی‌هایی برای انبوه‌سازان شده است، هر چند در قراردادهای منعقد شده ۲۰ درصد به‌عنوان نرخ تعدیل در نظر گرفته است اما به نظر می‌رسد وزارت راه و شهرسازی باید به فکر رفع این دغدغه نیز باشد.

بدون تردید اجرای طرح‌های این‌چنینی منجر به تعادل رسیدن عرضه و تقاضا در یکی از مهم‌ترین بازارهای اقتصادی خواهد شد، دستاوردی که احتمالا کاهش قیمت‌ها را به دنبال خواهد داشت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها