در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
وزارت امور خارجه آمریکا سالها مهمترین نقش را در اشاعه مردمشناسی ایفا میکرد و با برگزاری کارگاهها و حمایت مالی از مطالعات مردمنگارانه سعی در شناخت فرهنگ جوامع دیگر و برنامهریزی برای ارتباط با آنها داشت.
مردمنگاری، هنر و علم توصیف یک گروه یا فرهنگ است که هدف آن خلق اصول علمی نیست، بلکه هدف اصلی آن بازنمایی کامل جهان اجتماعی و فرهنگهای موجود در یک جامعه است. مردمنگاری برآمده از مردمشناسی است و آن را میتوان به نوعی مردمشناسی فرهنگی با تمرکز بر جوامع کوچک دامنه قلمداد کرد.
دیوید ماچین، یکی از اندیشمندان صاحب نام حوزه مردمشناسی معتقد است مردم نگاری یک شیوه تحقیق است که به آنچه در جهان اجتماعی جریان دارد، میپردازد. نقطه کانونی مردمنگاری مشاهده و گوش کردن به مردم است آنچنان که آنها بر حسب مفاهیمشان رفتار یا فکر میکنند. به عبارت دیگر، مردمنگاری شیوه دسترسی محقق به زندگی روزمره مردم بر حسب معنایی است که آنها به رفتارشان میدهند.
مردمنگاران برای اینکه تصویر جامع و کاملی از گروه اجتماعی به دست دهند نگرشی کلی را مفروض میگیرند و میکوشند تا آنجا که ممکن است یک فرهنگ یا گروه را توصیف کنند. این توصیف ممکن است شامل تاریخ گروهها، دین، سیاست، اقتصاد، محیط و چگونگی پیوندهای واحدهای اجتماعی مورد مطالعه باشد. دستیابی به چنین توصیفی نیازمند سپری کردن زمانی طولانی در میدان تحقیق و جمعآوری انواع دادههایی است که تصویری از کل ایجاد میکند.
کار کردن روی فرهنگهای مردم برای دورههای زمانی طولانی در محیطشان معنای واقعی کار میدانی در روش مردمنگاری است. به عبارتی دیگر، کار میدانی نماد تحقیق مردمنگاری است البته باید تأکید کرد مردمنگاری صرفا یکسری مشاهده و مصاحبههایی که بهطور کیفی تحلیل شود، نیست. بلکه در این مشاهدهها و تحلیلها باید به تمام ابعاد گروه مورد مطالعه توجه کرد تا توصیفی در عالیترین سطح از یک گروه اجتماعی فرهنگی با توجه به واحدها و پیوندهای اجتماعیاش به دست داد.
یکی از اصول مردمنگاری بیطرفی است که از طرفی باعث اعتبار نتایج تحقیقات مردمنگارانه میشود و از سوی دیگر، مردمنگاران را از داوری نامناسب و غیر ضروری درباره آنچه مشاهده میکنند، بازمی دارد. نکته اصلی اینجاست که محقق مردم نگار باید تلاش کند قضاوت خود را در توصیف پدیدهها کنار بگذارد و فرهنگ دیگر را بدون ارزشگذاری ببیند.
اینجا این سوال مطرح میشود که محصول نهایی یک تحقیق مردمنگارانه چیست و چه فایدهای برای جوامع دارد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت اساس هدف مردمنگاری توجه به معنای کنشها و رویدادهای مردمی است که ما در پی درک آنها هستیم. مردم از نظامهای معنایی پیروی میکنند که این نظامها فرهنگشان را میسازند و درنهایت همه آنها بخشی از میراث فرهنگی یک جامعه هستند. از این رو شناسایی این فرهنگها علاوه بر ثبت آنها در حافظه تاریخی ملتها، به حکومتها نیز کمک میکند تا شناخت عمیقی از جامعه خود داشته باشند یا با انجام مطالعات مردمنگارانه درباره جوامع دیگر بتوانند در ارتباط با مردم دیگر سرزمینها موفقتر عمل کنند.
نکته: هدف مردمنگاری توجه به معنای کنشها و رویدادهای مردمی است که ما در پی درک آنها هستیم. مردم از نظامهای معنایی پیروی میکنند که این نظامها فرهنگشان را میسازند و درنهایت همه آنها بخشی از میراث فرهنگی یک جامعه هستند
مردمنگاری از آنجا که با زندگی مردم سروکار دارد و به مطالعه فرهنگهای رفتاری آنان مربوط میشود، حوزههای متنوع و گستردهای را نیز در برمیگیرد و به نوعی تمام فضاهایی که به زندگی مردم مرتبط میشوند در این حوزه قرار میگیرند و میتوانند موضوع مطالعات مردمنگارانه قرار گیرند. از همین رو بررسی ابعاد این موضوع و تبیین حوزههای مختلف مردمنگاری فرهنگی میتواند آغازی بر ثبت فرهنگ مردمی و بایگانی کردن فرهنگ گروههای مختلف جامعه با توسل به شیوههای علمی باشد. مردمنگاری را میتوان بهعبارت دیگر ستونی از ستونهای میراث فرهنگی کشور دانست، ستونی که نیاز دارد دربارهاش بحث و مجادله شده و بیشتر گفته و شنیده شود.
مردم نگاری آموزش یکی از حوزههای وابسته به مردمنگاری است که اخیرا کتابی نیز با همین نام به قلم دکتر نعمتالله فاضلی، استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه منتشر شده است.
کتاب مردم نگاری آموزش، اولین کتاب در زمینه مردمنگاری با نگاه به مدرسه و نظام آموزشی است که دکتر فاضلی در آن، تجارب دوران دانشآموزی خود را در روستای مصلحآباد فراهان در اوج دوران اجرای سیاستهای مدرنیزاسیون شاه به شیوه «خود زندگینامهنگارانه» روایت کرده است. این روایت، توصیفی غنی از فرهنگ و شرایط یکی از روستاهای ایران در سالهای دهه 40 و 50 ارائه کرده و خاطرههای دلنشینی را نقل کرده است که خواندنش برای بسیاری یادآور تجربهای نوستالژیک و برای جوانانی که سالها بعد به آموزش و پروش ایران وارد شدهاند، خاطرهای شنیدنی و جذاب است.
با این حال، این کتاب تنها به استقبال تاریخ و خاطره نرفته است. هدف این کتاب به پیروی از روش پژوهشی مردمنگاری، مطالعه فرهنگ است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است با اتکا به تجربه خود به عنوان محصل، معلم مدرسه و سپس پدری که فرزندش در یکی از مدارس انگلیسی زبان لندن به تحصیل میپردازد، معنای مدرسه را در گذر زمان نشان دهد و کارکردهای فرهنگی مدرسه در جوامع روستایی را مشخص کند. به باور وی با وجود تمام چالشها و کاستیها، کارکرد فرهنگی مدرسه در دوران طاغوت انتقال فرهنگ شهری و ارزشها و باورهای مدرن به روستا بوده است. شهری شدن سبک زندگی روستایی امری است که کارکرد فرهنگی مدرسه در سالهای بعد را نیز رقم زده است.
فاضلی در این کتاب تجربه معلمی را با رویکردی فرهنگی بررسی کرده است. او با چشماندازی تاریخی معنای معلمی را در 3 دوره ظهور معلمی و شکلگیری آن به مثابه موقعیتی فرهنگی، تحول معلمی به سوی فعالیتی حرفهای و شغلی و در نهایت فرهنگیشدن معلمی دستهبندی کرده است. این استاد دانشگاه معتقد است: ما اکنون در آغاز روند جدیدی قرار داریم که کارکردها و نقشهای اجتماعی معلمان بیش از پیش تغییر میکند و معلمان بیش از گذشته خواهند توانست به ایفای نقشهای روشنفکرانه در عرصه عمومی بپردازند. رویکرد آیندهنگرانه فاضلی در این کتاب به واقع نقدی است بر وضعیت فعلی آموزش و پرورش در عصری که بیش از پیش جهانی میشود و شبکهای از دانشهای مرئی و غیرمرئی از طریق کتابها و تلویزیون، خانوادههای حساس به آموزش فرزندان و اینترنت در دسترس دانشآموزان قرار میگیرد.
مهدی جلیلی / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور مطرح شد