گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

نیروی انتظامی وحساسیت‌های مردمی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «شرایط حساس است اشتباه ممنوع!»،«سیاست سلطه در آخر خط»،«لبریز التماس دعایم امام رضا(ع)!»،«آموزه ولایت رضوی»،«نیروی انتظامی وحساسیت های مردمی»،«پلیس، فرهنگ‌سازی نظارت و اقتدار»،«شوخی با اقتصاد کلان خطرناک است»،«سناریویی در پس ترور شهید صلح»،«علم بهتر است یا ثروت؟» و... که برخی از انها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۳۳۵۳۷

کیهان:شرایط حساس است اشتباه ممنوع!

«شرایط حساس است اشتباه ممنوع!»عنوان یادداشت روز ر وزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛«اشتباه» در هر سطحی از رفتار انسان چه به عنوان شخصیت حقیقی و یا در قامت یک شخصیت حقوقی امری اجتناب ناپذیر است.

البته ناگفته پیداست که جوازی برای اشتباه کردن وجود ندارد. در میدان سیاست و دیپلماسی نیز تابلوی «اشتباه ممنوع»! حساس ترین علامت هشداردهنده است، چرا که گاهی جبران یک اشتباه امکان پذیر نیست.

اما علی رغم این حساسیت پهنه پرخطر سیاست هم از مسئله اشتباه مستثنی نیست و بعضاً سیاستمداران و دیپلمات های خبره دچار اشتباه می شوند.

آنچه که در عرف سیاسی و دیپلماسی بدتر از اشتباه است آن که یک اشتباه با اشتباهات دیگر تداوم پیدا کند.
این نوشته نه قصد آن دارد که مقدمات را به درازا بکشاند و نه اصرار و پافشاری داشت که این سطور را قلمی نماید. آنچه که باعث شد یادداشت پیش روی نوشته شود تکرار توجیهاتی است که به دور از استدلال- و تنها در نمای توجیه- بر محور یک اشتباه می چرخد و بیرون از چارچوب دلیل و منطق در صدد است با ظاهرسازی بر عمل اشتباه آلود، لباس صواب بپوشاند.

ماجرا برمی گردد به دیدار آقای علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه کشورمان با شیخ خالد بن احمد بن محمد آل خلیفه وزیر امور خارجه بحرین که در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک انجام شد. این دیدار در 4 مهرماه صورت گرفته است اما در کمتر از دو هفته گذشته چند بار درباره این دیدار از سوی مسئولان وزارت خارجه و شخص وزیر محترم خارجه اظهارنظرهایی بیان شده که با توجه به حواشی پیرامونی آن قابل تأمل است.

آقای صالحی ابتدا در 13 مهرماه که متن اظهارات ایشان از سوی اداره کل اطلاعات و مطبوعات وزارت خارجه منتشر شده و حتی در پایگاه اطلاع رسانی دولت نیز بازنشر شده است در پاسخ به سؤالی در خصوص دیدار و گفت و گو با وزیر خارجه بحرین در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل می گوید: «این دیدار بنا به درخواست وزیر خارجه بحرین صورت گرفت» و سپس می افزاید: «در این ملاقات ضمن تاکید بر مواضع جمهوری اسلامی ایران در دفاع از حقوق مسلم و مشروع مسلمانان نگرانی های خود را از تحولات بحرین و اقدامات انجام گرفته در آن کشور و وضعیت اسفبار حاصله به وی منتقل کرده و تاکید شد که باید مطالبات و خواسته های بحق مردم بحرین هر چه سریع تر تامین شود.»

در همین راستا یک بار دیگر آقای صالحی وزیر محترم امور خارجه در پنج شنبه شب گذشته -15 مهر- در حاشیه جلسه هیئت دولت در گفت وگو با خبرنگاران درباره دیدارش با وزیر امور خارجه بحرین اظهار می دارد: «اصلاً مأموریت وزارت خارجه این است که در عرصه بین المللی به گونه ای عمل کند که هم مصلحت ملی و هم مصالح امت اسلامی را بتواند به خوبی تامین کند.»

آقای صالحی سپس اضافه می کند: «اگر ما اقدامی هم می کنیم، در چارچوبی این عمل را انجام می دهیم و اینگونه نیست که وزارت خارجه سرخود بخواهد کاری انجام دهد، چون قرار نیست جزئیات مسایل گفته شود ما این را به برداشت خود مردم واگذار می کنیم» نکته ای که در این گفت وگو با خبرنگاران وجود دارد این است که وزیر محترم امور خارجه کشورمان یکبار دیگر تصریح می کند که طرف بحرینی درخواست ملاقات کرده بود و توضیح می دهد: «از این جهت ملاقات بسیار خوب بود و نظرات جمهوری اسلامی در آن ملاقات به صورت صریح مطرح شد و ما الان سفارت مان آنجا و سفارت آنها در اینجا دایر است.»

و بالاخره اینکه آقای صالحی تأکید می کند: «وزارت خارجه تنها وزارت خانه ای است که می تواند با دشمن هم تماس بگیرد.»

گفتنی است که در همین خط، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز درباره دیدار آقای صالحی با وزیر خارجه بحرین توضیحاتی داده اند. اما درباره این توضیحات گفتنی هایی هست که با توجه به گنجایش این ستون به برخی از آنها اشاره می شود:

1- آقای صالحی 2 بار در توضیح دیدار خود با وزیر خارجه بحرین تصریح کرده اند که این دیدار به درخواست طرف بحرینی بوده است. اکنون سؤال اینجاست که مگر صرف هر درخواستی برای مذاکره و گفت وگو می تواند به این نتیجه منتهی شود که حتماً باید آن دیدار و گفت وگو انجام پذیرد؟

آنچه که مهم است توجه به شرایط زمانی و تحلیل دقیق و عمیق تحولات منطقه ای است و بدون تردید آقای صالحی به عنوان وزیر خارجه نظام جمهوری اسلامی بهتر از هر کارشناس و دیپلماتی می دانند که رژیم آل خلیفه در پی موج مواج بیداری اسلامی در سراشیبی سقوط است و خیزش اسلامی مردم بحرین نیز مانند سایر ملت های مسلمان منطقه الهام گرفته از الگوی انقلاب اسلامی در ایران است.

از همین روی درخواست وزیر خارجه رژیم آل خلیفه برای ملاقات با وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در این شرایط زمانی خود گویای آن است که رژیم مستبد و دیکتاتور آل خلیفه برای فریب افکار عمومی مردم بحرین به این ملاقات نیاز داشته است. چرا که امروز در صحنه معادلات منطقه خاورمیانه دوست و دشمن به اقتدار و ثبات و موقعیت ممتاز و مؤثر جمهوری اسلامی ایران اذعان دارند.

2- متأسفانه هر چند آقای صالحی تأکید دارند که آن دیدار به درخواست طرف بحرینی بوده است- که قطعاً به گفته ایشان همین طور است- اما وزیر خارجه بحرین چند روز پس از آن دیدار در گفت وگو با روزنامه الشرق الاوسط در پاسخ به این پرسش که کدام طرف خواستار برگزاری ملاقات شده است ادعا می کند: «ما در اجلاس گفت وگوی آسیایی دیدار داشتیم و صحبت کردیم و توافق کردیم دیداری داشته باشیم و از طریق نمایندگی های دائم ترتیب این ملاقات داده شد، من از ایشان درخواست نکردم و ایشان نیز از من درخواست نکرد».

نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که متاسفانه وزیرخارجه بحرین در گفت وگو با الشرق الاوسط از آن دیدار ابزار رضایت کرده و تنها از نبود سفرای سفارتخانه های دو طرف اظهار ناراحتی می کند و وقیحانه می گوید: «تصاویر این دیدار برای مردم بحرین و ایران آثار مثبتی در جهت آرامش امور در همه جا خواهد داشت.»

3- گفت وگوی وزیر خارجه بحرین با الشرق الاوسط که مواضعی خصمانه با جمهوری اسلامی دارد از یکطرف و بازتاب خبر دیدار آقای صالحی با شیخ خالد بن احمد بن محمد آل خلیفه از طرف دیگر نشان می دهد که آن دیدار یک دیدار کاملا عادی بوده و حتی متاسفانه عکس های منتشره از آن دیدار بیانگر آن است که یک دیدار صمیمی میان طرف ایرانی و بحرینی انجام شده است. در حالی که انتظار می رفت اگر به گفته آقای صالحی «نگرانی ها» از تحولات بحرین و خواسته های بحق مردم این کشور مسلمان در این دیدار انتقال داده شده است عملا این دیدار، دیداری باشد که وزیر خارجه بحرین به چالش کشیده شود و از وی درباره رفتار سرکوب گرایانه رژیم آل خلیفه توضیح بخواهند.

4- درست است که دو کشور در شرایط کنونی سفیر ندارند اما این توجیه مناسبی نیست تا تذکر به رژیم آل خلیفه و انتقال خواسته بحق مردم بحرین از طریق یک دیدار کاملا عادی و با خوش و بش انجام شود. بلکه همچنانکه آقای صالحی تاکید کرده اند دو کشور سفارتخانه هایشان دایر است و بهتر بود از این طریق اقدام می شد.

5- ادامه اقدامات جنایت کارانه رژیم آل خلیفه طی چند روز اخیر علیه مردم مظلوم بحرین و شدت یافتن موج سرکوب ها بر ضد ملت مسلمان بحرین نشان می دهد که دیدار آقای صالحی با وزیر خارجه بحرین و خوش بینی نسبت به اینکه رژیم آل خلیفه اصلاح می شود کاملا اشتباه بوده است. همین پنج شنبه گذشته بود که رژیم آل خلیفه یک جوان 16 ساله را به ضرب گلوله به شهادت رساند و روز بعد از آن به عزادارانی که در مراسم خاک سپاری شرکت کرده بودند ناجوانمردانه و گستاخانه حمله کرده و عده ای را زخمی و جماعتی را هم بازداشت کرد. کار بجایی رسیده است که حتی وزارت کشور بحرین نیز به یک نهاد نظامی تبدیل شده و رسما به بیمارستان ها ابلاغ کرده است که حق ندارند مجروحان و مردم زخمی را پذیرش کنند!

با این اوصاف آیا می توان مانند وزیر محترم خارجه کشورمان نسبت به این ملاقات ابراز خشنودی و امیدواری کرد؟!

6- آقای صالحی گفته اند ماموریت وزارت خارجه این است که هم مصلحت ملی و هم مصالح امت اسلامی را تامین کند؛ سوال اینجاست که آن دیدار کدام مصلحت ملی و چه مصلحتی در سطح جهان اسلام را دنبال کرده است؟

7-وزیر محترم امور خارجه کشورمان تصریح کرده اند که وزارت خارجه سر خود کاری انجام نمی دهد و در عین حال اظهار داشته اند که قرار نیست جزئیات تشریح شود اما در این اتفاق و دیدار پر مسئله، آن چه که بیش از هر سوالی اهمیت دارد این است که مشخصا معلوم شود چه کسی یا گروهی این دیدار را به وزارت خارجه و آقای صالحی تحمیل کرده است؟

8- و بالاخره آنکه آقای صالحی به درستی تصریح کرده اند که وزارت خارجه می تواند با دشمن تماس بگیرد ولی سوالی که پیش کشیده می شود این است که آیا این تماس با دشمن باید به نفع دشمن نیز تمام شود؟ قطعا پاسخ منفی است اما آیا دشمنان از این دیدار بهره برداری نکرده اند؟

حداقل این است که این دیدار موجب دلخوری انقلابیون مسلمان و مبارز بحرینی شده باشد که تمام نگاه آنها به ایران اسلامی است، البته مواضع راسخ و روشن جمهوری اسلامی امروز برای ملت های مسلمان در حمایت قاطع ایران اسلامی از آنان کمترین ابهامی باقی نمی گذارد به عنوان نمونه، 2 اجلاس بین المللی «بیداری اسلامی» و «حمایت از انتفاضه فلسطین» در تهران آنهم به فاصله کوتاهی «نقشه راه» را نشان داد و دشمنان را در منحرف کردن جهت قیام ها و انقلاب ها ناکام گذاشت.

خراسان:لبریز التماس دعایم امام رضا(ع)!

«لبریز التماس دعایم امام رضا(ع)!»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که در آن می‌خوانید؛لبریز «التماس دعایم» آقاجان و به هر پلک که می زنم، نامه ای باز می شود پر از تمنای مردمانی که از دور و نزدیک خواسته اند به نیابت از آنان پنجه شوم در پنجره فولاد شما که نرم تر از حریر، «بندیان عشق» را در آغوش سلامت خویش دارد. خواسته اند، نگاه شوم در ضریح شما، که از مشبک هایش نور می تراود. خواسته اند، کاسه های نور بردارم برای لحظه هایی که تاریکی می خواهد راهشان را بپوشاند...

آقاجان، هر پلک زدنم، شرح نامه هزاران نفر است از هزاره های پیش و پس که به حضور آورده ام با این یقین که می دانم، می خوانی، می دانم می شنوی، می دانم، پاسخ می گویی. اصلا همه آنانی که التماس دعا گفته اند و هم من که پاکت های نامه شان را باز می کنم بر این باور مومنیم که «اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی» یک حقیقت است اصلا سلامتی که در جان و جامعه می بینم شرح پاسخ شماست به سلام ما. این درست که سلام از ماست، از لبانی که با گناه بیگانه نیست، اما توبه و استغفرا... را هم نقش خویش دارد، اما مهم تر از ما که به سلام می آییم شمایید که به علیک خویش ما را از کوچه های تاریک و دیار زرد تا دشت های روشن و تا دمن های سرسبز می رسانید. خوب می دانیم اگر ما را روشنی نگاهی است که می توانیم سرمه چشم جهانیان کنیم به برکت نگاه پرکرامت شماست و الا بی عنایت شما ما را نه چشمی می ماند و نه دلی.

آقای خوبی ها و خوب ها، مولای زیبایی ها و زیبادلان و زیبااندیشان، امروز دور باشیم یا نزدیک، در حرم باشیم یا از راه دور با دست هایی بر سینه ارادت و لبانی مترنم به سلام، سفره نشین حریم شماییم و می دانیم نان مان خواهید داد و نور نیز هم و نه از نام که از ایمانمان هم نخواهید پرسید. چه شما حجت بالغه و خلیفه خداوندی هستید که وقتی ابراهیم، میهمان کافر را از سفره خویش راند، خلیل خویش را نهیب زد که یک عمر روزی اش را دادم و از هیچ نپرسیدم و یک وعده به تو حوالت دادم و چنین راندی اش... پس شما هم بی آن که بپرسید بر سر سفره خویش می نشانید. بی آن که بگوییم اجابت می فرمایید بی آنکه خجالت بکشیم می بخشید. بی آن که دستمان به طلب دراز شود و چشمانمان تکان بخورد رازها را می خوانید و گره ها را می گشایید...

آقاجان، ای شفیع شافی! جسممان از درد بر خویش می پیچد و جانمان در بمباران گناه، هر لحظه زخم برمی دارد. پس از باران شفای خویش بر ما ببار تا جسم مان به سلامت رسد و ما را در زلال شفاعت خویش بشوی تا جانمان به سعادت رسد.

آقاجان! من پیغام آور «التماس دعا» گویان هستم، دست هایم را از شفا و شفاعت سرشار کن تا وقتی نگاه در نگاهم، «زیارت قبول» می خوانند، بگویم زیارت آنان نیز قبول شده و سهم شان را از شفا و شفاعت تقدیم شان کنم.

آقاجان! لبریز التماس دعایم، با یقین به لطف شما، به همه وعده اجابت داده ام و گفته ام دعای همه شما به درگاه امام مهربان مستجاب است. گفته ام، از این در به سرای دیگر نروند، که باران در این حوالی می بارد و دعاها و نیازها، ناز اجابت می شود. من به همه قول استجابت دعا داده ام و با یقین گفته ام ناامید نخواهند شد، پس ای آقای امید، ای امام آرزوهای مستجاب، اجابتم فرمایید...

جمهوری اسلامی:سیاست سلطه در آخر خط

«سیاست سلطه در آخر خط»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هر چند اخبار بحران اقتصادی در آمریکا این روزها در صدر اخبار مربوط به این کشور قرار دارد و سایر امور را تحت‌الشعاع قرار داده، ولی آنچه در درون جامعه آمریکائی جریان دارد بسیار فاجعه بارتر از مشکلات اقتصادی است.

این روزها اخبار، تصاویر و فیلم‌های مربوط به اعتراض مردم شهرهای مختلف آمریکا، ظرفیت رسانه‌ها را پر کرده و افکار عمومی را از توجه به انواع فسادهائی که مردم و جامعه آمریکائی را رنج می‌دهد غافل نموده است. در عین حال که نمی‌توان این بخش از مشکلات جامعه آمریکا را از مشکلاتی از قبیل فقر و گرانی جدا دانست، بر این واقعیت نیز باید تأکید کرد که مجموعه این گرفتاری‌ها زنجیره‌های به هم پیوسته‌ای هستند که از همدیگر تأثیر پذیرفته و در پیدایش همدیگر مؤثر بوده‌اند و در مجموع باید همه آنها را محصول فاصله گرفتن از دین دانست.

اخیراً کارشناسان اجتماعی از داخل آمریکا آمار قابل تأملی درباره فاصله گرفتن خانواده‌ها از دین در این کشور ارائه داده‌اند که بسیار تأسف بار است. براساس گزارشی که روزنامه گاردین منتشر کرده، این کارشناسان می‌گویند: "در دهه اخیر تعداد سکولارها در بین جوانان آمریکا دو برابر شده و با توجه به شرایط فرهنگی موجود در کشور آمریکا بخش قابل توجهی از مردم از دین خود یعنی مسیحیت کناره گیری کرده و تمایلی به حضور در کلیساها ندارند و نقش دین در زندگی آنها آنقدر کم رنگ شده که خانواده‌ها حاضر هستند فرزند خود را بدون رابطه ازدواج رسمی در کلیسا به دنیا بیاورند. علاوه بر این به جهت سست شدن ارکان خانواده، آمار همجنس گرایان به شدت درحال افزایش است به طوری که دولت آمریکا از سوی این افراد تحت فشار قرار دارد و امتیازات خاص اجتماعی را برای آنان در نظر گرفته است. آنها به صورت رسمی اجازه دارند که در روزهای مشخصی از سال متینگ‌های مربوط به خودشان را جهت انتشار و موجه جلوه دادن افکار خود برگزار کنند. براساس همین گزارش، کارشناسان اجتماعی آمریکا بخشی از جوانان به اصطلاح دیندار نیز به سوی فرقه نوظهور شیطان پرستی کشیده شده‌اند و این گروه نیز در شهرهای مهم آمریکا کلیساهای مخصوص به خودشان را تحت عنوان کلیسای شیطان بنا کرده‌اند."

نکته مهمی که در این میان بسیار قابل تأمل است اینست که دولت آمریکا از یکطرف همین گروه‌های منحرف را تحت حمایت خود قرار داده و از طرف دیگر در تعدادی از ایالات، حتی برگزاری جلسات دینی مسیحیان و خواندن کتاب مقدس را برای آنان ممنوع کرده است.

ناظران سیاسی در غرب به ویژه آمریکا با تکیه بر این گزارش کارشناسان اجتماعی معتقدند گروه مشاوران "اوباما" فرصت کنونی را برای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری که سال آینده برگزار خواهد شد مغتنم می‌دانند و روی آوردن به سیاست‌های انحرافی از قبیل اعطای آزادی به همجنس بازان و شیطان پرستان در این چارچوب قرار دارد. روزنامه نیویورک تایمز، هفته گذشته نوشت: "با اینکه برنامه‌های اقتصادی تأثیر زیادی در تبلیغات انتخاباتی دارد، اوباما در نظر دارد در تبلیغات انتخاباتی خود به سیاست‌های دیگری همچون آزادی سقط جنین، همجنس بازی، محیط زیست و موفقیت در سرکوب القاعده تحت عنوان پیروزی بر تروریسم متوسل شود تا بتواند بر جمهوری خواهان پیروز گردد.
این روزنامه، برجسته کردن قتل "اسامه بن لادن" رهبر القاعده و "انور العولقی" از سران این گروه که چند روز قبل در یمن کشته شد را از جمله خطوط تبلیغاتی مورد توجه اوباما در چارچوب رقابت‌های انتخاباتی دانسته و می‌افزاید: چون وضعیت اقتصادی آمریکا بسیار نامناسب است و رئیس‌جمهور می‌داند که اقتصاد این کشور بدتر از این نخواهد شد، به سیاست‌های دیگری از قبیل آنچه اشاره شد روی آورده است تا با تکیه بر آنها بر رقبای انتخاباتی خود پیروز شود.

این واقعیت‌های تلخ نشان می‌دهند دولتمردان آمریکائی منافع شخصی و گروهی خود را بر هر چیز دیگری ترجیح می‌دهند و حاضرند منافع و مصالح مردم کشورشان را پای منافع شخصی خود قربانی کنند. اینکه یک رئیس‌جمهور به خاطر اینکه در انتخابات ریاست جمهوری رأی مردم را به دست آورد و به هر طریق شده کرسی ریاست جمهوری را برای یک دوره دیگر نیز در اختیار داشته باشد، حاضر شود به سیاست‌های کثیفی از قبیل آزاد گذاشتن همجنس بازی و سقط جنین و شیطان پرستی متوسل شود و در ده‌ها هزار کیلومتر دورتر از خاک کشور خود مرتکب هر جنایتی بشود تا افکار عمومی را به دروغ قانع کند که توفیقاتی در مبارزه با تروریسم به دست آورده، از کثیف‌ترین سیاست‌هائی است که دولتمردان می‌توانند در پیش بگیرند.

چنین سیاست رسوا و آلوده‌ای اختصاص به اوباما و دموکرات‌ها ندارد. جمهوری خواهان آمریکا نیز از همین سیاست کثیف پیروی می‌کردند و حفظ کرسی ریاست جمهوری را بر اخلاق و مصالح عمومی مردم و کشورشان ترجیح می‌دادند. جنگ افروزی‌هائی همانند اشغال افغانستان و عراق و رسوائی‌هائی از قبیل فجایع زندان‌های گوانتانامو و ابوغریب، از جمله سیاست‌های جمهوری خواهان آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش یا بوش کوچک بود که هنوز عوارض منفی آن گریبانگیر آمریکائی هاست.

آنچه در این میان قابل توجه و تأمل است، بی‌ارزش بودن مردم نزد دولتمردان است که حاضرند همه کس و همه چیز را فدای منافع شخصی و گروهی خود کنند. ملت آمریکا اکنون طبق گزارش کارشناسان آمریکائی درحال دست و پا زدن در آلودگی‌های جنسی، فاصله گرفتن از دین و اخلاق و روی آوردن به مکتب‌های انحرافی از قبیل شیطان پرستی است و اینها همه از سیاست‌های عمدی دولتمردانی ناشی می‌شود که می‌خواهند با قرار دادن ملت خود در لبه این پرتگاه، فقط چند صباحی بیشتر بر کرسی ریاست تکیه بزنند و بر مسند قدرت باقی بمانند.

مردم آمریکا اکنون علاوه بر اعتراض به مشکل مسکن و فقر و گرانی و بی‌کاری، به سلطه نظام سرمایه‌داری بر کشور خود نیز اعتراض دارند، سلطه‌ای که علت اصلی این مشکلات است و سیاست جنگ افروزی و تجاوز به حقوق ملت‌های دیگر را نیز موجب شده است. این، سرانجام سیاست سلطه‌طلبی است، سیاستی که کشور بزرگ آمریکا را به لبه پرتگاه کشانده است.

رسالت:آموزه ولایت رضوی

«آموزه ولایت رضوی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می‌خوانید؛از سیره و سخن معصومین از جمله حضرت ثامن الحجج علیهم السلام برمی آید که حفظ آیین اسلام و وحدت و همگرایی مسلمین در رأس تمام امور قرار دارد و همه چیز حتی جان و مال و وجهه اجتماعی را باید بر سر آن نهاد و این صیانت و همدلی را بیشتر از همه شؤون، نصب العین قرار داد. تشکیل حکومت اسلامی (نظام سازی) نیزاصلی ترین پایه این بنای فرازمند و فروزنده است و حکومت و تمام ملزومات آن از جمله عدالت اجتماعی برای آن است که آحاد جامعه اسلامی به تکامل دینی و ارتقای دانش و اعتلای خداشناسی و پیوند و ارتباط مانا و نفوذناپذیر نایل شده و در سایه سار آن با آسودگی به مقام عبودیت برسند و این است که در ابتدای راه تسلیم، پس از اقرار به وحدانیت الهی و نفی معبودهای واهی، در درجه نخست به عبودیت حضرت خاتم الانبیاء (ص) و سپس به رسالت و نبوت آن حضرت، مذعن می شویم.

پیوند و ارتباط مانایی که ذکر آن رفت، مفهوم و مصداق عینی ولایت  و پی ریزی حاکمیت الهی است؛ بدین معنی که ولایت، عامل پیوند مخلوق با خالق و نیز پیوند مخلوقات با یکدیگر در طریق عبودیت است و حکومت، یکی از وسایل و ملزومات نیل به آن محسوب می شود و هرگاه تشکیل حکومت دینی میسور نباشد، این ولایت الهی تعطیل بردار نیست و حضرات معصومین (ع) در صورت محقق نشدن حکومت به واسطه شرایط اجتماعی، «ولایت» را از طرق دیگر در شریان های جامعه دینی، جاری می سازند.

همان گونه که می دانیم حضرت ثامن الائمه (ع) در مسیر مدینه به توس، وقتی که قدوم مبارکشان را بر سرزمین نیشابور گذاشتند، استقبال مردمی بی بدیلی از آن حضرت به عمل آمد و اندیشمندان و نویسندگان بسیاری از ایشان خواستند به عنوان تیمن و تبرک و یادگار این گذر تاریخی، حدیثی بیان فرمایند و همگان را از برکت آن منتفع سازند. امام رئوف شیعه، حدیث قدسی سلسلة الذهب را بیان فرمودند مبنی بر اینکه خداوند خبیر فرموده است کلمه «لااله الا الله» حصن حصین و نفوذناپذیر من است و هر کس وارد این حصن شود از عذاب دوزخ در امان خواهد بود. حضرت پس از طی مسافتی کوتاه دوباره سر از هودج برآوردند و فرمودند؛ من از شروط این پناهجویی به حصن توحید هستم.

عصاره تحلیل این سخن قدسی، آن است که یگانه جویی و یکتاپرستی و سعادت و تکامل دینی و اجتماعی، منوط به ولایت و حکومت الهی است و در واقع، این ولایت و حاکمیت، مقدمه ای برای نیل به ذی المقدمه عبودیت است و بدون آن هیچ حرکت و خیزش و فعالیت سیاسی، اجتماعی به سرانجام نخواهد رسید حتی اگر با خیر و خلوص و خداخواهی، قرین باشد. بیداری اسلامی که اکنون به برکت انقلاب اسلامی ایران و به مدد انفاس قدسی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، بسیاری از کشورهای منطقه را فراگرفته، لازم است پدید آورندگان آن هر چه زودتر به «نظام سازی» بر پایه تعالیم عالیه اسلام و مبتنی بر تعیین حاکم منتخب خود بپردازند و تمهیدات و مقدمات آن را فراهم نمایند تا نهضت ها و زحمات آنان ثمرات پویا و پایدار داشته و خون شهیدانشان مهدوم و مهدور نشود و سرانجام قیام آنان به کام سلطه گران و استکباریان، رقم نخورد.

حضرت آیت‌الله خامنه ای طی بیانات تاریخی خویش در نخستین اجلاس بیداری اسلامی فرمودند: «نظام‌ سازی کار بزرگ و اصلی شماست. این کاری پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهای لائیک یا لیبرالیسم غربی یا ناسیونالیسم افراطی یا گرایش‌های چپ مارکسیستی، خود را بر شما تحمیل کند... ملت‌های انقلاب کرده و آزاد شده یکی از مهم‌ترین خواسته‌‌هایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالاری اسلامی» است، یعنی حاکمان با رأی مردم برگزیده می شوند و ارزش‌ها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است.»بندگی و عبودیت، اصل است اما اگر از طریق همگرایی و پیوستگی صورت نپذیرد، حرکت رو به جلو و پیش رونده محسوب نمی شود و به واقع، در جا زدن و سکون و خمود، خواهد بود. نمونه های تاریخی این مدعا بسیار است منتج به اینکه نظام سازی و همگرایی، نیک انجام و مورد رضایت معصومین (ع) بوده و عدول از آن،شقاوت ها و شقی های بسیاری را پرورانده است.

ولایت رضوی که همان استمرار رسالت نبوی و ولایت علوی در طول تاریخ شیعه بوده، عنصر پرجاذبه ای است که با وجود دور بودن صاحب این ولایت آسمانی از مسند حکومت زمینی، حاکم قلب های اهل ایمان و جهاد و پارسایی بوده و پایگاه های مردمی آن همواره عامل هراس خلفای جور بنی امیه و بنی عباس بود و مأمون عباسی نیز به واسطه همین پیوند قلبی با محوریت «ولایت»، از بروز جنبش های عدالت خواهانه و حقیقت جویانه هراسید و اجبار امام معصوم به پذیرش ولایتعهدی نیز از جمله مکائد او بود که به اعتراف خودش می خواست مبحث مشروعیت الهی به حکومت غاصبانه اش ببخشد و مقبولیت مردمی را به دست آورد، پیشوای معصوم شیعه را در شؤون حکومت شریک گرداند و کژی ها و ناراستی های حاکمیت را فرافکنی نماید و بدین وسیله سیمای ولایی امام را خدشه دار سازد و تقدس و تنزه امامت را زیر سؤال ببرد، مراقب ارتباطات مردمی و تشریح و تبیین معارف ستم ستیزانه دینی توسط حضرت باشد و شعله های خشم ولایتمداران و علویون را خاموش سازد.

به همین علت می گفت: «ما ظننت ان احدا من آل ابی طالب یخافنی بعد ما عملته با الرضا» (گمان نمی کنم بعد از آنکه رضا را ولیعهد خود قرار دادم از احدی از خاندان ابوطالب بترسم). مأمون از نفوذ ولایی امام رضا (ع) به خوبی آگاه بود و به هر صورت ممکن می خواست خود را همرنگ با این صبغه ولایی، وانمود سازد. مأمون و کلاً خاندان عباسی از خویشاوندی خویش با بنی هاشم و آل علی (ع) سوء استفاده های بسیاری نموده و حتی با تبلیغات سوء چنین وانمود می کردند که علت انتخاب رنگ سیاه برای لباس هایشان محزون بودن در مصیبت و ماتم شهیدان کربلاست به طوری که بسیاری از طبقات میانی و پایینی دستگاه حکومت ظالمانه شان احساس می کردند در راه خشنودی پیامبر و آل علی (ع) مشغول به خدمت هستند.

حضرت ثامن الحجج (ع) نیز از ابتدا با روش های گوناگون به خنثی سازی این تبلیغات واهی پرداخت از جمله اینکه به تنهایی و بدون خاندان و خویشانش از مدینه به توس عازم شد، در مسیر این سفر از جمله نیشابور، نظر مردم را معطوف به مبحث ولایت و حاکمیت الهی می نمود.

با درود به ساحت پاک آباء و ابناء بزرگوار امام رئوف شیعه، زاد روز خجسته اش را به شیعیان و رضاجویان عزیز تهنیت می گوییم.

سیاست روز:سناریویی در پس ترور شهید صلح
 
«سناریویی در پس ترور شهید صلح»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد پیر علی است که در آن می‌خوانید؛این بدیهی است که به تناسب پیشرفت‌های گوناگون تکنولوژیک در عرصه های مختلف جامعه بشری ، به همان میزان شاهد رشد و توسعه شیوه‌های پیچیده دسیسه‌گری و سیاست بازی در مناسبات بین‌المللی باشیم . لذا طبیعی است که امروزه نظام سلطه ، از ابزارهای نوینی برای تحقق مقاصد خود بهره جوید و نباید انتظار داشته باشیم که شگردها و روش‌های آنان در راستای وصول اهداف شان، به مانند دهه‌های پیشین باشند. از اینرو باید هر رفتاری و اتفاقی را با مداقه و بررسی همه سو نگر رصد کرد.

بررسی ها نشان می دهد نوع راهبرد و تاکتیک های معطوف به آن در تعاملات واشنگتن – اسلام آباد از همین منطق تبعیت می‌کند. وضعیت نابسامان اقتصادی جمهوری اسلامی پاکستان به عنوان همسایه شرقی جمهوری اسلامی ایران، مستمسک بسیار مناسبی را در اختیار آمریکا نهاد تا ضمن بهره برداری های متعدد ، بیش از هر زمان دیگر اسلام آباد را از تهران دور ساخته و با کمک های اندک ملی و نظامی، پاکستان را در فهرست کشورهای دوست ایالات متحده قرار دهد.

اما همانطورکه بارها عینیت یافته است، غرب و در راس آنها آمریکا برای حفظ منافع خود، حاضرند به راحتی دوستان به اصطلاح استراتژیک خود را در مواقع لازم، قربانی مصالح خویش ‌نمایند.

اگر خاطر خوانندگان یاری کند، پروژه پرطمطراق اطلاعاتی- عملیاتی "ترور بن‌لادن" در مقطعی حادث شد که ضعف شدید نهادهای امنیتی داخلی و خارجی آمریکا در قبال حوادث منطقه خاورمیانه در حال تبدیل شدن به یک چالش جدی درکاهش اعتماد عمومی مردم به اقتدار اطلاعاتی ایالات متحده شده بود.

لاجرم کاخ سفید وقت آن دید که مهره در آب نمک خوابانده خود، یعنی بن‌لادن را (فارغ از صحت یا عدم صحت کشتن اسامه بن لادن) در یک عملیات غرور‌آفرین! و پر سروصدای تبلیغاتی، قربانی بهبود بخشیدن معضل پریشانی افکار داخلی خود نمود که البته پیامد سنگینی را برای پاکستان به دنبال داشت به ترتیبی که وضعیت امنیت در این کشور پرحادثه در اثر حملات پی در پی طالبان به خونخواهی از بن‌لادن، تبدیل به یک تنش ملی و امنیتی عمیق برای دولت و مردم پاکستان گردید و موجب شد صدای اعتراض بسیاری از شخصیت‌ها ، گروه‌های سیاسی و آحاد مردم را درآورد و این ناتوانی در مهار حملات انتحاری و بمب گذاری های متعدد، منجر به درخواست های کناره‌گیری دولت گردید.

هر چند به اعتقاد نگارنده احتمال همکاری برخی نهادهای پاکستانی با آمریکایی ها در اجرای عملیات ترور بن‌لادن وجود دارد اما فارغ از این احتمال، تبعات و عوارض پیش‌بینی نشده و غیر قابل انتظار کشته شدن بن‌لادن برای پاکستان، بسیار گران تمام شد و آمریکا نیز بی توجه از کنترل اقداماتش، خود را فاقد مسئولیت این تبعات دانست و طبیعی بود که اراده عمومی پاکستان بر موضع گیری تند علیه کاخ سفید و فاصله گرفتن از دوستی با آمریکا قرار گیرد.

همانطور که پیش بینی می شد خط و نشان ها و مواضع تند پاکستانی‌ها علیه ایالات متحده، موجب تیرگی روابط با واشنگتن و متعاقب آن تمایل پاکستان به ایران گردید و بدیهی است که این اتفاق به هیچ وجه خوشایند کاخ سفید نیست.

از طرف دیگرجایگزینی پترائوس (مقام بلند پایه نظامی غرب در افغانستان) در سیا و اشراف وی به منطقه و همین طور نگاه تحقیرآمیز وی به نقش پاکستان در منطقه می‌تواند سناریوی ذیل را محتمل نماید:

حذف برهان الدین ربانی(شهید صلح) به عنوان متولی و احیاگر صلح در افغانستان که از قضا نزدیک به ایرانی‌ها ست آن هم توسط برخی افراطیون اجیر شده از خاک پاکستان می‌تواند دو هدف بزرگ راقم بزند

۱- از میان برداشتن یک عنصر ضد غرب از عرصه سیاست دولت افغانستان.

۲- متهم نمودن دولت پاکستان به دست داشتن در این ترور و تشدید درگیری ها میان اسلام آباد ـ کابل و برافروختن آتش اختلافات زیر خاکستر و قدیمی.

لذا لغو سفر نخست وزیر پاکستان به افغانستان از سوی حامدکرزای و راهپیمایی‌های ضد پاکستانی در افغانستان، نشان از موفقیت نسبی دسیسه‌ای بزرگ است که توسط سیا برای دو کشورمسلمان و همسایه ایران تدارک دیده شده است .

و می توان گزینه ها و برگ‌های دیگری نیز از این سناریو، نظیر درگیری های نظامی و یا طرح قدیمی تجزیه پاکستان را محتمل دانست.

خروجی این سناریو چه تحقق گزینه فوق باشد و چه بازگشت پاکستان به دامان ایالات متحده باشد برای سیا مطلوب است.

از این رو وظیفه دستگاه سیاست خارجی ایران اقتضا می کند با مشارکت سایر نهادهای اسلامی نظیر کنفرانس اسلامی با ورود منطقی و بی‌طرفانه به این اختلاف و حقیقت‌یابی منشا حوادث اخیر از بغرنج‌تر شدن قضایا جلوگیری و مانع اجرای این سناریو شوند.

حمایت:نیروی انتظامی وحساسیت های مردمی

«نیروی انتظامی وحساسیت های مردمی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛با تبریک میلاد مبارک امام رضا علیه السلام و یادآوری برکاتی که ازآن امام همام عموم جوامع بشری به خصوص ایرانیان همواره بهره مند بوده وهستند وبا آرزوی اینکه توفیق حرکت در مسیر ائمه معصومین علیهم السلام که مسیر خوبی ها وعدالت خواهی راستین است، را همه ما پیدا کنیم، در این روزها با دو مناسبت مهم روبرو هستیم یکی روز بزرگداشت کودک در تقویم ایران(16 مهرماه) ودیگری هفته نیروی انتظامی.

در خصوص مناسبت اول مطالب زیادی در رسانه ها از جمله همین روزنامه دیروز منتشر شد که تا حدودی حق مطلب را ادا می کند و تلنگری برای عموم است که در راستای بهبود شرائط کودکان تلاش لازم را بنمایند و اما در خصوص مناسبت دوم علیرغم اینکه مطالبی منتشر شده ولی باز حرفهای ناگفته بسیاری باقی است که بدین جهت در یادداشت امروز نکاتی در این خصوص تقدیم می شود.

در همه کشورها تامین امنیت شهروندان در فضای زندگی شهری و داخلی مناطق مختلف کشور در درجه اول بر عهده نیروهایی است که عمدتا پلیس خوانده می شوند یا نیروهای مجری قانون یا ظابطین اجرای عدالت یا همانند کشور ما نیروهای انتظامی.

این نیروها وظایف گسترده ای بر عهده دارند از پیشگیری از جرم در حدود صلاحیت قانونی خود گرفته تا برخورد با جرایم مشهود تا پیگیری مواردی که با ارجاع مقام قضایی بر عهده آنها نهاده شده تا برقراری نظم وامنیت عمومی ویکسری خدمات دیگر که در واقع در راستای تامین امنیت عمومی است.در اجرای این طیف وسیع وظایف قانونی طبیعی است که هر روزه با قاطبه مردم سروکار دارند و از کودک دبستانی تا سالمند جامعه نوعی داوری واحساس در خصوص این نیروها داشته وبه شکل های مختلف ابراز می کنند.در برخی کشورها این نیروها آن چنان محبوبیت عمومی دارند که گاه از همه نهادها برای مردم عزیزتر هستند چنانچه چند سال قبل که هیاتی از کشورمان به دانمارک سفر کرده بودند در گزارش آنها بود که برابر یک نظر سنجی، 97 درصد مردم از پلیس این کشور اعلام رضایت داشته اند که این درصد با محبوبیت هیچ نهاد دیگری در این کشورمنطبق نبوده است.

به عکس این وضعیت ، در برخی کشورها پلیس به صورتی عمل کرده که بسیاری از مردم پلیس را از جمله ابزارهای سرکوب مردم ودر خدمت قدرت نامشروع یا غیر پاسخگومی بینند وحتی در مواردی پلیس را همدست گروههای مافیایی وخلاف کار ارزیابی می کنند. به عنوان مثال اگر امروزه از مردم بحرین سوال شود که چه دیدگاهی در مورد عملکرد پلیس کشورتان دارید قطعا پاسخ می دهند که اینها نیز عمله ستمگران هستند که به شکلهای مختلف بر مردم ستم روا می دارند ودر نهایت خود را مامور معذور محسوب می کنند میانه این دو حالت پلیس کشورهایی قرار می گیرند که بهر حال برخی مردم از عملکرد آنان راضی وبرخی عملکرد پلیس را منفی می دانند والبته هر گروه نیز مستنداتی برای دیدگاه خود دارند .

مثلا یک گروه برخی رشادتهای پلیس برای برخورد با مجرمین یا تامین امنیت در مواردی خاص را به عنوان نکات قابل تقدیر بیان می دارند وبه عکس، گروه دیگر ، برخی بی خیالی های نیروهای پلیس در رعایت حقوق مردم یا برخی فسادهای مالی ورشوه گیری نیروهای مزبور یا برخی خوش خدمتی فرماندهان پلیس به متولیان سطح بالاتر حکومت برای نقض حقوق مردم در مواردی خاص را به عنوان مصادیق منفی مطرح و بر آن انگشت تاکید می گذارند.با توضیحات فشرده فوق به نظر می رسد اولین اقدام برای بزرگداشت دایمی جایگاه پلیس ونیروهای خدوم انتظامی در کشور ما نیز این است که ارزیابی شود مردم کشور از طبقات مختلف چه دیدی به این نیرو دارند.

نباید خود را گول زد واز زبان مردم حرف خود را بیان داشت. بهر حال امروزه وسایل مختلفی برای نظر سنجی مستمر وجود دارد که از طریق آنها می توان فهمید نبض احساس مردم به پلیس چگونه است. بدیهی است اگر مردم احساس خوبی به پلیس کشورشان داشته باشند در فعالیت های او سهیم می شوند و او را در مقابل خود نمی بینند .با سهیم شدن مردم در تلاشهای پلیس، در واقع فرآیند تولید امنیت با مشارکت مردم کلید می خورد و این چنین است که شاهد ایفای سهم هر شهروند در تامین امنیت وانضباط جامعه خواهیم بود.نکته دوم اینکه لازم است بدانیم اصولا پلیس در اجرای وظایف خود چه تکالیفی را برای رعایت حقوق مردم بر عهده دارد.

این وظایف به عنوان مثال در کشور ما به طرق مختلف قابل استخراج است.در موازین شرعی معیارهای متعددی ذکر شده که عموم کارگزاران از جمله ماموران نظم وانضباط عمومی باید رعایت کنند. هم چنین در قانون اساسی کشورمان معیارهای دقیقی برای حقوق ملت ذکر شده که در موارد متعددی ممکن است با عملکرد پلیس تقارن پیدا کند. علاوه بر اینها در قانون خاص نیروهای انتظامی و مقررات عادی متعدد ضوابطی مقرر شده که فلسفه وضع آنها رعایت حقوق مردم در انجام وظایف نیروهای انتظامی بوده است.

اگر مجموع وظایفی که در فرایندهای مختلف ایفای نقش نیروی انتظامی باید رعایت شود را لیست کنیم، لیست مفصلی می شود که دهها جنبه را در بر می گیرد.این جنبه ها را در درجه اول باید فرماندهان پلیس وسپس عموم دست اندرکاران نیروی انتظامی بخوبی واقف باشند وکوچکترین سهل انگاری یا تخلف را بر نتابند .نکته سوم اینکه دادستان برابر قانون، وظیفه تعلیم ونظارت بر نیروهای انتظامی در انجام وظایف مربوط به حیطه قضا را بر عهده دارد. هم چنین سازمان قضایی نیروهای مسلح اختیار داردکه در حدود مقرر در قانون جرایم نیروهای مسلح از جمله مامورین نیروی انتظامی، به تخلفات خاص آنها رسیدگی کند .این نهاد ها و مواردی دیگر مثل سازمان بازرسی کل کشور یا نهادهای نظارتی ستاد کل نیروهای مسلح در واقع وظیفه کمک به سالم سازی نیروی انتظامی را دارند تا اگر سازوکارهای نظارتی درونی نیرو بخوبی عمل نکردند، سازوکارهای نظارتی بیرونی هم در هدایت درست نیروهای انتظامی وهم در برخورد با زمینه های تخلف اقدام لازم را معمول دارند .

حال اگر مردم بگویند که فلان کوتاهی یا فلان اشکال را مدتهاست در نیروی انتظامی می بینند ولی درست نشده است، در واقع پاسخگویی بر عهده نه فقط مسوولان نیروی انتظامی که بر عهده تمامی سازوکارهای نظارتی بیرونی نیز می باشد که آنها چرا در جهت اصلاح امور اقدام نکرده اند.ممکن است اگر اشکالی ادامه پیدا کند، برخی از مردم بگویند که تمامی نهادها در نقض حقوق مردم دخیلند. معنای ساده این حرف این است که وقتی شخصی یا نهادی به وظیفه خود درست عمل نکند زمینه آن را فراهم می کند که کلیت سیستم زیر سوال برود ونوعی تعمیم دهی داوری در قبال موارد نقص وایراد یک نهاد به مجموعه نهادها را فراهم می آورد. فلذا لازم است از شکل گیری این حس دایما پیشگیری شود واین امر میسور نیست مگر اینکه هر نهادی به وظیفه خود بدرستی عمل کند و پاسخگوی مردم باشد.

در این چارچوب باید تاکید کرد که آموزش دائمی و مستمر نیروهای انتظامی در سطح مختلف برای رعایت حقوق مردم وتقویت احساس رضایت عمومی از تلاشهای این نیرو اقدامی ضروری است. نکته دیگر اینکه امروزه تامین امنیت در سطح داخلی کشورها در خیلی موراد به قلمرو کشورهای دیگر پیوند خورده است و بر همین اساس لازم است که دایما همکاری وتعامل بین پلیس کشورها برای برخورد با جرایم سازمان یافته یا مصادیق دیگر انجام پذیرد.در این تعاملات طبیعتا تجربیات مفید دو طرف منتقل می شود . برای گسترش این گونه تعاملات خصوصا با پلیس کشورهایی که محبوبیت عمومی بالائی دارند وکارامدی خود را نشان داده اند باید تلاش بیشتری به عمل آورد.

نکته دیگر اینکه پلیس با سلایق ودیدگاههای مختلف فکری در عرصه اجتماع مواجه است. بر این اساس باید به نحوی عمل کند که هیچ طیف فکری سیاسی اجتماعی احساس نکند که پلیس ابزار اوست یا گروه دیگر احساس کند که پلیس علیه اوست و درصدد اینکه مچ گیری از آنها به عمل آورد .در این میان تنها کسانی که می خواهند قانون را نقض کنند باید از واکنش پلیس بیمناک باشند و بدانند که اگر خلافی مرتکب شدند پلیس بیدار وشجاع است که با فوریت جلوی آنها را بگیرد.اگر این گروه از افراد جامعه چنینی حسی نداشته باشند، معنایش این است که کارآمدی لازم در پلیس تامین نشده ویا اینکه قاطعیت ها واقتدارها در غیر جای خود بکار گرفته شده است.

در همین زمینه از مسوولان مختلف خصوصا صاحبان تریبونها می توان انتظار داشت که توقعات خود را بر پلیس تحمیل نکنید و انتظار نداشته باشید که ادبیات احیانا نادرست شما را پلیس بکار گیرد یا سلیقه شما را در مسایل مختلف اعمال کند . با توجه به این چند نکته، صادقانه باید بپذیریم که علیرغم همه دستاورهای ارزشمند در حیطه نیروهای انتظامی که به برکت انقلاب اسلامی و خون شهدا وعزم و همت تلاشگران نیروی انتظامی بدست آمده است هنوز در حیطه های مختلف مشکلاتی نمودار است که باعث می شود حساسیت های مردم را برانگیزاند وبعضا نمره مثبت به پلیس ندهند یا احساس مثبتی نداشته باشندیا خنثی عمل کنند و بر همین مبنا در فرایند تولید امنیت با پلیس مشارکت وهمفکری وهمدلی نکنند .تامل در این موارد، اولویتی است که در هفته نیروی انتظامی باید بر آن تاکید کرد.

سخن آخر:
در اینکه کار نیروی انتظامی در ابعاد مختلف سخت است ودر واقع در خط مقدم تعامل حاکمیت با مردم قرار دارد، تردیدی نیست . هم چنین در این امر تردیدی نیست که شبانه روز نیروهای انتظامی تلاش می کنند تا در عرصه های مختلف وظایف قانونی خود را عملیاتی کنند، ولی با همه این ها هنوز نارسایی ها ومشکلات متعددی خصوصا از منظر رعایت حقوق مردم مشهود است.ضمن بزرگداشت هفته نیروی انتظامی واحترام به یکایک خدمتگزاران این نیروی ملی و فراگیر، مناسب است یاد آوری کنیم که تاخیر در رفع برخی نارسایژی های موجود روا نیست و در این مهم همه قوا وظیفه ای بر عهده دارند از قانونگذاری مناسب گرفته تا حمایت اجرایی ونظارتی تا راهنمایی حقوقی وقضایی . امید است روز به روز در رفع نارسائی های موجود نیروی انتظامی موفق تر عمل کند ومجموعه نهادهای حاکمیتی وعموم مردم نیز هر یک در حصول وضعیت مطلوب یاری رسان باشند.

تهران امروز:فسادی که فقط بانکی نیست

«فسادی که فقط بانکی نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی تهران امروز به قلم جعفر محمدی است که در آن می‌خوانید؛اصرار ویژه‌ای از سوی برخی جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای وجود دارد که ماجرای موسوم به اختلاس 3000 میلیاردی را «فساد بانکی» بنامند.

البته در اینکه آنچه واقع شده یک فساد بانکی بزرگ بوده است تردیدی نیست اما در دل این اصرار ویژه بر صرفاً «بانکی» نامیدن این ماجرا، دلیل خطرناکی وجود دارد و آن مغفول نگه داشتن ابعاد «غیربانکی» جریان مذکور است.

بدیهی است هم اطلاع‌رسانی، هم پیگیری و هم قضاوت نهایی و اجرای حکم در خصوص این پرونده با قوه قضائیه است و جوسازی‌های مخرب در این باب نمی‌تواند مقبول باشد لیکن نباید اجازه داد «متهمان غیربانکی» این ماجرا با خلاصه کردن همه ابعاد قضیه در چند بانک دولتی و خصوصی به حاشیه امن بروند. واقعیت این است که فساد بانکی، یک پرده از سه پرده ماجرای فساد مالی اخیر است.

پرده نخست عبارت است از طراحی و تبانی گروه مباشر فساد مالی با برخی مسئولان دولتی برای کلید زدن این فساد مالی. همان طور که پیش از این حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه و مسئول ارشد رسیدگی کننده به این پرونده گفته است چنین حجم عظیمی از سوءاستفاده مالی از سیستم بانکی بدون مساعدت و همراهی مسئولانی در دولت ممکن نبوده است.

پرده دوم عبارت بوده از خارج کردن نقدینگی از سیستم بانکی در قالب عملیات LC و نظایر آن که «فساد بانکی» صرفا در این مرحله رخ داده است. اما پرده سوم، ‌به ماجراهای دامنه دار بعد از خروج مستمر و تدریجی این مبالغ از سیستم بانکی و البته در حین آن مربوط می‌شود.

آن طور که مسئولان اعلام کرده‌اند، باند سوءاستفاده‌گر، پول‌های خارج شده از سیستم بانکی را از کشور بیرون نبرده، بلکه بعد از موفقیت در این «ربایش بانکی»، ثروت نامشروع به دست آمده در داخل کشور و با حمایت‌های برخی مسئولان دولتی در بخش‌های مختلفی از صنعت و معدن و بانکداری گرفته تا خدمات مهندسی و گردشگری و باشگاه داری به کار رفته است تا در قالب قراردادها و پیمانکاری‌های متعدد ثروت حاصل از سوءاستفاده بانکی در فضای رانتی ایجاد شده، مضاعف شود. لذا در این پرونده همانطور که برخی مسئولان بانکی دچار قصور و تقصیر شده‌اند و تاکنون نیز برخی از آنها تحت تعقیب قرار گرفته یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت استعفا کرده یا برکنار شده‌اند تعدادی از مسئولان دولتی نیز در مظان اتهام قرار دارند که شایسته است به دور از فشارهای معمول در چنین موادی و البته با اجتناب از جوسازی و تسویه حساب‌های سیاسی له یا علیه دولتی‌ها، به حساب این افراد نیز رسیدگی شود و نام‌ها و صندلی‌ها مانع از اجرای عدالت نگردد، چیزی که رئیس دستگاه قضا نیز بدان تصریح کرده و گفته است که پرونده را تا هر مقامی که ادامه یابد، پی خواهند گرفت. تحقق این وعده عدالت‌جویانه، نه فقط ثروت از دست رفته بیت‌المال که اعتماد عمومی را نیز تا حد قابل توجهی باز خواهد گرداند.

ملت ما:پلیس، فرهنگ‌سازی نظارت و اقتدار

«پلیس، فرهنگ‌سازی نظارت و اقتدار»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ملت ما به قلم حسن کرمی فرمانده انتظامی استان اصفهان است که در آن می‌خوانید؛خیلی از مواقع حضور پلیس باعث آرامش و دلگرمی مردم است، اما گاهی نیز برخورد پلیس و حضور آن در صحنه‌ها باعث بروز تنش، اضطراب و هیجان می‌شود که باید به هر شکلی آن را کاهش داد. از طرفی دیگر پلیس هم نمی‌تواند نسبت به مسائل بی‌اهمیت بوده و در صحنه برای اجرای قانون و جلوگیری از بی‌احترامی به آن حضور نیابد و باید این کاهش حضور به صورت منطقی صورت پذیرد تا فرد یا افرادی و یا گروه و گروه‌هایی آسیب نبینند

لذا کاهش منطقی حضور پلیس در صحنه‌های مختلف عملیاتی نخواهد شد، مگر با فرهنگ‌سازی در زمینه احترام به قانون و همیاری و همکاری با پلیس برای اجرای هرچه بهتر آن، به‌طور مثال در استان اصفهان 5 الی 6 هزار دستگاه از خودروهای شهر متعلق به کارمندان ادارات دولتی است که صبح‌ها برای حضور در محل کار از خانه خارج و در یک پروسه زمانی مشخص دوباره به منزل باز می‌گردند که اگر مسئولان همین ادارات روزهای مشخصی از هفته را به سرویس دهی قوی‌تری نسبت به دیگر روزهای هفته بپردازند

پرسنل نیازی به بیرون آوردن خودروهایشان نمی‌بینند و در این صورت پلیس به اندازه 5 الی 6 هزار دستگاه خودرو از نیروهای ترافیکی خود می‌کاهد و از آنان در بخش‌های دیگری استفاده خواهد کرد.  همچنین بسیاری از همین ادارات می‌توانند همیار پلیس در اجرای سیاست‌های مقابله با بدحجابی باشند و جلوی بسیاری از معضلات را پیش از وقوع و نیاز به حضور پلیس بگیرند. نه تنها معضلات اخلاقی که در شرایط کنونی که مواد مخدر در جامعه به عنوان یک آسیب جدی قلمداد می‌شود،

ادارات از طریق برگزاری کلاس‌های آموزشی می‌توانند نسبت به اطلاع‌رسانی تبعات و آسیب‌های جسمی و روانی مواد مخدر به‌ویژه مواد مخدر صنعتی برای کارکنانشان اقدام و بخش وسیعی از جامعه را نسبت به این موضوع آگاه سازند. البته در صورت عملی شدن این تئوری‌ها آن گاه می‌توان امیدوار بود که دستگاه قضایی نیز حداکثر مجازات مقرر شده در قانون را برای افراد قانون شکن در نظر بگیرد، چرا که در این صورت تعداد افراد قانون شکن و متخلف به حداقل ممکن می‌رسد و همچنین این افراد نمی‌توانند عنوان دارند که از قانون بی‌اطلاع بوده‌اند.

به‌طور کلی مردم یکی از ارکان اصلی کشف جرم توسط پلیس هستند و اگر این مشارکت‌ها نبود به‌طور قطع پلیس به این همه موفقیت دست پیدا نمی‌کرد. راه‌اندازی گشت ویژه همیار توریست با استفاده از دوچرخه در اماکن تاریخی اصفهان که همه ماموران آن مسلط به زبان انگلیسی بوده و علاوه بر ایجاد امنیت وظیفه ارشاد و راهنمایی توریست‌ها را نیز بر عهده دارند،

راه‌اندازی گشت انتظامی پارک که برای ایجاد امنیت در پارک‌ها برای استفاده بهتر از فضاهای عمومی توسط شهروندان راه‌اندازی شده و تجهیز گشت‌های انتظامی استان اصفهان به GPS برای کنترل و راهنمایی این گشت‌ها نتیجه همکاری مردم با پلیس بوده که باعث توسعه زیر ساخت‌ها می‌شود.

در نهایت باید گفت پس از 8 سال افتخار آفرینی جوانان ایران در دفاع مقدس، دشمن به نوعی از دستیابی به منابع بزرگ و ارزشمند ایران اسلامی نا امید شده و اکنون به دنبال توسعه جنگ نرم است و در شرایط کنونی نیز ماهواره، مواد مخدر، مشروبات الکلی، از مصادیق بارز جنگ نرم هستند که برای مقابله با آن به بسیج همگانی نیاز است.

در این شرایط که بخش زیادی از مقابله با جنگ نرم در حوزه وظایف پلیس تعریف شده است، اذهان عمومی در صورت بروز کوچک‌ترین مشکلی در سطح جامعه حضور پلیس را مطالبه می‌کنند، در حالی که نباید اینچنین باشد و خواستن هر کار جزئی از پلیس اقتدار این نهاد را می‌شکند، البته این به این منظور نیست که بسیاری از مسائل دیده نشود و مورد برخورد قرار نگیرد،

بلکه بسیاری از این اقدامات باید به خود مردم سپرده شود و پلیس نیز در کنار آنان فرهنگ‌سازی و بعضاً برخورد را در دستور کار خود قرار دهد. به‌طور کلی باید هر چه سریعتر سهم و نقش دستگاه‌ها در زمینه امنیت مشخص شود و اداراتی که وظایف خود را در این زمینه انجام نمی‌دهند به چالش کشیده شوند.

شرق: علم بهتر است یا ثروت؟

«علم بهتر است یا ثروت؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی شرق به قلم اشرف بروجردی است که در آن می‌خوانید؛خبر کوتاه بود؛ به گفته مسوولان آموزش‌وپرورش بیش از 12میلیون و 300هزار دانش‌آموز ایرانی سال‌تحصیلی 1391-1390 را آغاز کردند، در حالی‌که براساس سرشماری نفوس و مسکن سال 1385 کودکان و نوجوانان بین 19-5 سال کشور بیش از 19میلیون و 435هزار نفر هستند. به عبارت دیگر بیش از هفت میلیون نفر از جمعیت جوانی که باید در حال تحصیل باشند از تحصیل بازمانده‌اند.

قدیم‌ها وقتی به‌ مدرسه می‌رفتیم تقریبا‌ در همه مقاطع تحصیلی اولین موضوعی که باید به عنوان انشا ارایه می‌دادیم، تحلیل و استدلال درخصوص این جمله بود که علم بهتر است یا ثروت؟ و طبعا انشایی پذیرفته می‌شد و نمره می‌گرفت که بگوید علم بهتر است چون با علم می‌توان به ثروت رسید اما با ثروت نمی‌توان عالم شد! نگاهی به آنچه این‌روزها در جامعه رخ می‌دهد، از جمله وضعیت معیشتی مردم، تخلفات مالی و اقتصادی که در صفحات روزنامه‌ها خود‌نمایی می‌کند و یک‌شبه سرمایه‌دار شدن نوکیسه‌ها، ظاهرا‌ نشان از آن دارد که ثروت کارگشا‌تر از علم است! احتمالا به همین دلیل است که هیچ بازخوردی نسبت به بازمانده‌های از تحصیل را در جامعه شاهد نیستیم و مسوولان هم سکوت اختیار کرده‌اند. اینکه عوامل چنین وضعیتی چیست، قطعا جای خود دارد و باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد.

از عوامل اقتصادی که خانواده‌ها قادر به پرداخت هزینه‌های تحصیلی فرزندان‌شان نیستند یا اینکه برای تامین معاش خانواده، وادار به اشتغال آنان می‌شوند تا عواملی مثل حذف حق‌التدریس‌ها و خالی‌شدن مناطق دوردست از حضور حق‌التدریس‌ها، عدم افزایش فضاهای آموزش با وجود افزایش جمعیت و... که هر کدام جداگانه جای بحث دارد اما آنچه جای تاسف دارد اینکه در ابتدای انقلاب براساس سرشماری نفوس و مسکن میزان باسوادهای کشور 5/47درصد بود و پس از فرمان امام خمینی درخصوص نهضت سوادآموزی و مساعدت عموم مردم برای محو بی‌سوادی پس از 20سال که از انقلاب گذشت میزان سواد به90درصد رسید اما اینک مجددا در حال عقب‌گرد هستیم و این در حالی است که اولا براساس چشم‌انداز 1400 قرار است ایران قدرت علمی برتر منطقه باشد و ثانیا به عنوان یک کشور اسلامی که پیامبرش شرط آزادی هر اسیر را آموزش سواد خواندن و نوشتن به 10 مسلمان بی‌سواد قرار داده بود و در بیانی فرمود که: «طَلَب العِلمُ فَریضَه عَلی کُلَ مُسلِمٍ وَ مُسْلِمه»(1) آیا حداقل به عنوان یک مسلمان نباید نسبت به این مساله حساس باشیم؟ آیا نمی‌دانیم که مهم‌ترین سرمایه هر کشور، آموزش‌وپرورش آن است که اگر سوخت شود، هستی جامعه را بر باد می‌دهد؟ جهل و بی‌سوادی؛ آفت جوامع بشری است. آیا قرار‌گرفتن مردم در جهل و بی‌خبری نباید مسوولان را به چاره‌اندیشی وا دارد؟ موضوع هم آنقدر روشن است که جایی برای تکذیب ندارد. باید درمانی برای این درد جست‌وجو کرد و این امر، عزمی ملی را می‌طلبد که در رأس آن مدیریت صحیح برنامه و اطلاع‌رسانی مناسب به مردم است. بهره‌گیری از صاحب‌نظران و فرهیختگانی که در این عرصه تجارب ارزنده‌ای داشته‌اند شاید کمکی برای موضوع باشد.

پی‌نوشت:
1 - فراگیری دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است (بحارالانوار، ج1، ص177).

دنیای اقتصاد:شوخی با اقتصاد کلان خطرناک است

«شوخی با اقتصاد کلان خطرناک است»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛اقتصاد خانواده‌ها و بنگاه‌ها شاید در کوتاه مدت از تحولات اقتصاد کلان تاثیرپذیری شدید و سریع نداشته باشند،اما در میان مدت و بلندمدت، کسب و کار و روزی خانواده‌ها و رونق و شکوفایی فعالیت بنگاه‌ها بدون چون و چرا تحت تاثیر تحولات اقتصاد کلان خواهد بود. رشد و رونق یا کسادی و رکود شاخص‌های کلان مثل رشد، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری ملی نیز تابعی از سیاست‌های تجاری، پولی و مالی و ارزی است.

 سیاست‌های یاد شده در پیوندی محکم و تفکیک‌ناپذیر قرار دارند و مرزبندی دستوری و براساس اراده سیاسی میان سیاست‌های یاد شده یک کار بیهوده و دردسرساز است و ملت و دولت را آزار خواهد داد. برخی دولت‌ها و سیاست‌مداران اما بدون توجه به تفکیک‌ناپذیری سیاست‌ها و بازارها، هرچند وقت یک بار آرزوهای خود را بر سیاستی تحمیل کرده و بازاری را تحت فشار قرار می‌دهند. به طور مثال و در شرایطی که رشد اقتصادی ایران از سال 1387 به این طرف نسبت به دوره‌های مشابه کاهش چشمگیری را تجربه کرده است که ناشی از کاهش شدید نرخ رشد سرمایه‌گذاری است، آرزوی ایجاد 5/2 میلیون شغل برای امسال، چنانچه بر پایه تزریق پول با سیاست انبساطی استوار باشد می‌تواند خطر بر هم خوردن تعادل در سایر بازارها را به دنبال داشته باشد.

در حالی که اقتصاددانان مستقل بر پایه آموزه‌های علم اقتصاد بارها تاکید کرده‌اند، باید به آموزه‌های این علم احترام بگذاریم و آنها را با رنگ و نشانه‌های غیرکارشناسی کنار نگذاریم سیاستمداران به ویژه در حوزه تصمیم‌سازی پولی عکس این آموزه‌ها رفتار کرده‌اند. برخی نهادهای متعلق به دولت نیز نتایج مطالبات خود درباره چالش‌های اقتصاد را منتشر کرده‌اند که در روزنامه شانزدهم مهرماه دنیای اقتصاد درج شده است.

از میان چند چالش تعریف شده توسط پژوهشکده پولی و بانکی دو چالش بسیار با اهمیت دیده می‌شود که باید به آنها با دقت کافی نگاه کرد. «بروز رکود تورمی در سال 1390» و «افزایش شکاف رشد اقتصادی ایران در مقایسه با کشورهای در حال توسعه» از چالش‌های نگران‌کننده امروز اقتصاد ایران است که اگر درباره آنها کار درست و کارشناسی انجام نشود، باید منتظر روزهای سخت در داخل و خارج باشیم. برای برطرف کردن رکود تورمی که بیشتر کارشناسان و اقتصاددانان آن را برای امسال حتمی می‌دانند، چه راه‌هایی وجود دارد؟ به نظر می‌رسد تحریک تقاضا در برخی بازارها و فعالیت‌ها به‌ویژه بازار پول و بازار مسکن باید در کنار اصلاح سیاست‌های ارزی در شرایط حاضر جدی گرفته شود.

آزادسازی نرخ سود بانکی و آزادسازی نرخ ارز و اجتناب از سوق دادن منابع بانک‌ها به سوی برخی فعالیت‌های دستوری که در گذشته تجربه شده و ناکام بوده است، می‌تواند راه حل مناسبی باشد. در صورتی که گام‌های بلند، کارشناسی و علمی برای دور کردن رکود از اقتصاد برداشته نشود و دولت به جای عمل به علم اقتصاد، همچنان به آن بی‌اعتنا باشد، رشد ناکافی و اشتغال ناکافی از پیامدهای حتمی خواهد بود. کاهش رشد اقتصادی ایران در مقایسه با همسایه‌ها و سایر کشورها، قدرت چانه‌زنی واقعی ایران برای قرار گرفتن در جایگاه مناسب را تهدید خواهد کرد. سیاستمداران و سیاست‌گذاران اقتصاد کلان توجه داشته باشند، نمی‌توان برای یک دوره میان‌مدت شاخص‌های کلان اقتصاد را نادیده گرفت. شوخی با آموزه‌های علم اقتصاد پیامدهای سهمگینی دارد که زیان آن متوجه همه جنبه‌های ملی خواهد شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها