در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در خلال عملیات آزادی عراق، نیروهای ائتلاف با یک موضوع اسیرگیری غیرعادی مربوط به مجاهدین خلق و یک گروه معارض فرقهای ایرانی تبعیدی که صدام حسین به عراق دعوت کرده بود تا از جانب او در جریان جنگ ایران و عراق بجنگند، روبهرو شدند.
ناکامی سازمان مجاهدین خلق در سرنگونکردن جمهوری اسلامی ایران و متعاقبا رفتن به تبعید، خوشبینی نسبت به آن و قابلیتهایش را زیر علامت سوال برد. در فرانسه، مسعود رجوی ماهیت سازمان را بهکلی تغییر داد. در سال 1985، او مریم عضدانلو، همسر دستیار نزدیکش مهدی ابریشمچی و خواهر کوچکتر یک عضو ارشد سازمان مجاهدین خلق را در یک پست جدید تحت عنوان همردیف مسوول اول منصوب کرد. رجوی، همسر دوم خود، دختر رئیسجمهور سابق ایران و متحد رجوی، ابوالحسن بنیصدر را طلاق داد و اعلام کرد که مریم از شوهر خود طلاق گرفته و با وی ازدواج خواهد کرد. این اعمال مقدمه یک انقلاب ایدئولوژیک درونی شد.
ازدواج و متعاقبا بزرگنمایی نقش رهبری مسعود رجوی شروع یک تغییر در سازمان به سمت یک فرقه کیش شخصیتی نیز بود. تغییرات اولیه شامل افزایش مطالعات اجباری، ترتیبات زندگی جمعی جبری و اعمال کنترل بر اعضای گروه در تبعید در سراسر اروپا میشد. هدف ثانویه حذف اعضایی بود که کمتر متعهد بودند. این عمل البته به منظور حذف سازمانهای معارض ایرانی متحد اجرا نشد، ولی این نتیجه را داد.
بعد از این که سازمان مجاهدین خلق در سال 1986 به عراق نقل مکان کرد رجویها ارتش آزادیبخش ملی را به وجود آوردند که تقریبا شامل تمامی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق در عراق میشد و آنها از ساختار نظامی آن برای متمرکزکردن کنترل خویش استفاده کردند. بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان، رجویها یکسری تغییرات در سیاست خود که در ادامه بهطور فزایندهای یک سازمان درونگرا را که به یک فرقه مبدل شد، اعمال کردند. در حالی که رجوی به ندرت به شکست اعتراف میکند، او در سخنانش اشاره کرد که عملیات به اهداف خود بهخاطر فقدان وفاداری کافی در میان بدنه سازمان جهت سرنگونکردن جمهوری اسلامی نرسید و اعضا در عوض رهبری، مجذوب علایق جنسی خود در نتیجه وابستگی به همسرانشان بودهاند. جهت اعمال یک دیسیپلین جدید نظامی، به اعضای بدنه دستور داده شد تا نهتنها در سیستم جداسازی جنسی مستقر شوند بلکه همچنین همسران خود را طلاق داده، تجرد کامل اختیار کرده و حتی ارتباط خود با دوستان و خانواده چه در داخل مقرهای سازمان مجاهدین خلق و چه در خارج از آن را قطع کنند. عشق به رجویها میبایست جای عشق به همسر و خانواده را میگرفت. به علاوه، رجویها از منابع مالی تأمین شده از جانب صدام حسین جهت احداث اردوگاههای خودکفا که شامل مدرسه، کلینیکهای درمانی، مراکز تعلیمی و زندان (اغلب مراکز بازآموزی خوانده میشد) استفاده کردند بهطوری که جمعیت آنان احتیاج بسیار کمی برای ارتباط با جامعه پشت دیوارها داشت.
عملکرد تئوری فرقه در سازمان مجاهدین خلق
رهبران و هواداران سازمان مجاهدین خلق قویا فرقه بودن سازمان مجاهدین خلق را تکذیب میکنند. آنها اعضای سابق و منتقدان سازمان را متهم میسازند که یا مأموران ایران یا فریبخورده آنان هستند. به هرصورت، مصاحبه با مقامات نظامی و غیرنظامی آمریکایی، اطلاعاتی که داوطلبانه از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در ARC به دست آمده است و دیدار از اردوگاه اشرف مشخص میسازند که تکذیب سازمان قابل قبول نیست.
خصوصیات فرقهای که در این پیوست تشریح شدهاند بهطور گستردهای توسط اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و توسط دیدهبان حقوق بشر گزارش شدهاند. این مطلب، حداقل به میزانی، توسط مصاحبه با افسران JIATF در اشرف و توسط اطلاعاتی که داوطلبانه از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در ARC بهدست آمده، تایید شدهاند.
رهبری خودکامه و کاریزماتیک
مسعود رجوی، خود و مریم را به عنوان رهبر و همردیف رهبر سازمان مجاهدین خلق (و بهطور گستردهتر رهبری ایران) به صورت مادام العمر تعیین کرده است. به همین ترتیب قدرت مطلق اعمال شده از جانب رجوی در عنوان رسمی او یعنی امام زمان که از جانب اعضای سازمان مورد استفاده قرار میگیرد نشان داده میشود. تصاویر رجویها در تمامی ساختمانهای سازمان مجاهدین خلق خودنمایی میکند؛ پلاکاردهایی با تصاویر آنان در خیابانهای اردوگاه اشرف آویزان شدهاند. انتقاد به رهبری رجوی مجاز نیست. همانطور که مجاهد ـ نشریه ارگان سازمان مجاهدین خلق ـ اعلام کرد: لازمه فهم این انقلاب عظیم... فهم و درک عمیق عظمت رهبری نوین ما، مسعود و مریم است. ایمان به آنان به معنی نشاندادن تبعیت ایدئولوژیکی و انقلابی از آنان است.
استثمار ایدئولوژیکی شدید و ایزولاسیون
رهبری سازمان مجاهدین خلق از اعضا میخواهد ایدئولوژی سازمان را مورد مطالعه قرار دهند و در جلسات تلقین ذهنی که از خصوصیات آن استفاده از ترکیب روشهای تبلیغی و تهدیدی است، شرکت کنند. اعضای گروه میبایست فیلمهای سخنرانیهای رجوی و راهپیمایی و تظاهرات خیابانی در سراسر اروپا را نگاه کنند. سازمان مجاهدین خلق برنامههای خود را از طریق رادیو و تلویزیونش پخش میکند. رهبران سازمان به اعضای گروه فقط اجازه استفاده از این برنامهها را میدهند و آنها تنها مجاز هستند گزارشها و بولتنهای داخلی، مانند نشریه مجاهد و سایر متون تاییدشده را مطالعه کنند. کسانی که این دستور را نقض کنند تنبیه میشوند. برای کاهش نمود ظاهری مغزشویی، رهبران سازمان این عملکردهای محدودکننده را به عنوان مخالفت با جمهوری اسلامی ایران یا به عنوان ضوابط مشخصشده در تئوری نظامی تشریح میکنند.
رسانههای وابسته به سازمان مجاهدین خلق با ایجاد یک حس ترس و پارانویا در اعضای سازمان درخصوص جهان خارج، خصوصا ایران و رژیم جمهوری اسلامی، بر ایزولهکردن آنان افزودهاند. نشریات سازمان اغلب کسانی را که حمایت کافی از گروه نشان نداده یا کسانی که گروه را ترک میکنند مورد سرزنش قرار داده، آنان را دشمن، خائن و عوامل ایران خطاب میکنند. اعضایی که تمایل به تماشای تلویزیون یا خواندن کتاب به صورتی که مورد تأیید رهبری نیست نشان بدهند اغلب به عنوان مسالهدار معرفی میشوند.
کنترل جنسی
به عنوان بخشی از انقلاب ایدئولوژیک، طلاقهای اجباری و تجرد از جانب رجویها جبرا اعمال شده است. طلاق اجباری، زوجها را موظف ساخت تا حلقههای ازدواج خود را در یک سینی انداخته و عواطف خود نسبت به یکدیگر را محکوم کنند. (به هرحال این قانون شامل ازدواج رجوی نشد و رهبران مجبور به تجرد نشدند.)
ایزولاسیون عاطفی
علاوه بر ایزولاسیون جغرافیایی و ایدئولوژیکی، اعضای سازمان مجاهدین خلق در عراق قویا به لحاظ اجتماعی و عاطفی نیز ـ حتی در درون مراکز زندگی و تجمع خود ـ ایزوله هستند. بستگان و همسران سابق در مقرهای مختلف مستقر میشوند و اجازه دیدار با یکدیگر را ندارند. دوستی نزدیک به عنوان روابط لیبرالی تلقی شده و شدیدا ممنوع است. اعضا تنها میتوانند آزادانه با فرماندهان خود ارتباط داشته باشند و اجازه فرمانده برای هرگونه ارتباط لازم است. خبرچینان صحبتهای بین اعضا را مانیتور میکنند. در بسیاری از موارد، به خانواده اعضای سازمان مجاهدین خلق در ایران اطلاع داده شده است که بستگان آنها کشته شده یا مردهاند.
بهرغم ادعای سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت مبنی بر حمایت از برابری جنسی و قرار دادن زنان در نقش رهبریکننده، مردان و زنان در اردوگاههای سازمان بشدت جدا از هم نگه داشته میشوند. استقرار براساس جداسازی جنسی صورت میگیرد و در برخی ساختمانها، خطوطی در وسط سالنهای اجتماع ترسیم شده است که قسمت مردان را از قسمت زنان جدا میکند. مردان و زنان پایینتر از سطح رهبری از ارتباط با یکدیگر منع شدهاند مگر اینکه در هر مورد مشخص اجازه رسمی دریافت کرده باشند. دستدادن 2 جنس مخالف ممنوع است. حتی پمپ بنزین در اردوگاه اشرف ساعات مجزا برای استفاده مردان و زنان دارد.
فشار جمع به صورت شدید و تحقیرکننده
در سازمان مجاهدین خلق نشستهای روزانه، هفتگی و ماهانه برگزار میشود که شامل اعترافات جمعی اجباری به منظور زدودن افکار و رفتار غیرمعمول است که تصور میشود وحدت گروهی را به خطر بیندازد. اعضای سازمان مجاهدین خلق میبایست افکار و حتی خواب شبانه، خصوصا افکار و تمایلات جنسی خود، همینطور مشاهدات درخصوص سایر اعضا را به طور روزانه ثبت کنند (البته مواردی که ممنوع هستند). آنها باید این گزارشهای کتبی را به مسوولان خود بدهند. در خلال جلسات بزرگ، اعضا اغلب مجبور هستند گزارشهای خود را با صدای بلند در جمع بخوانند و از خود انتقاد کنند. اعضای سازمان مجاهدین خلق غالبا میبایست به افکار جنسی اعتراف کنند. در حالتی که فرد گرفتار است، اگر این کار را انجام ندهد به عنوان دروغگو معرفی خواهد شد چرا که اعتقاد بر این است که چنین افکاری اجتنابناپذیر هستند.
جذب نیرو با فریب
سال 1987، تقریبا 7000 عضو سازمان مجاهدین خلق در عراق بودند که شامل حدود 80 درصد کل اعضای در تبعید میشدند. برای اضافه کردن این تعداد، رهبری سازمان مجاهدین خلق روشهای فریبکارانه متعددی را جهت جذب قشرهای مختلف ایرانیان به کار گرفت. با کمک دولت صدام حسین، به زندانیان جنگی ایرانی از جنگ ایران و عراق اعلام شد تا بین ماندن در اردوگاههای اسرا در عراق یا رفتن به اردوگاههای سازمان مجاهدین خلق که آنان در آنجا امکان بازگشت به ایران را خواهند داشت یکی را انتخاب کنند. جهت جذب کسانی که در ایران زندگی میکردند، سازمان مجاهدین خلق خانوادههای اعضا را به صورت غیرقانونی، جهت دیدار با بستگان خود در اردوگاههای سازمان در عراق از کشور خارج کرده و سپس مانع بازگشت مجدد آنان میشد. سایرین، قربانی فریب قاچاق انسان شدند. سازمان مجاهدین خلق با ترتیباتی مسیر ایرانیانی را که با پرداخت به قاچاقچی از ایران خارج شده بودند به سمت اردوگاههای سازمان در عراق منحرف میکرد و اجازه نمیداد به مقصد مورد نظر خود بروند.
همه اعضای منافقین موظف شدند به نام انقلاب ایدئولوژیک همسران خود را طلاق دهند مسعود رجوی خود را از این قانون خود نوشته مستثنی کرد
سازمان مجاهدین خلق ایرانیان خـــارج از کشور ـ برای مثال پناهندگان اقتصادی، افرادی که به دنبال کمکهای خیریهای بودند و خانوادههای اعضا در خارج ـ را نیز هدف قرار داده بود. بسیاری نه برای یافتن فرصت برای مبارزه با جمهوری اسلامی بلکه برای یافتن شغل همراه با حقوق، گرفتن ترجمه و کمک در روند درخواستهای پناهندگی، دیدار آزاد با خانواده، یافتن فرصتهای درمانی و حتی ازدواج، فریبکارانه به داخل عراق کشانده شدند. تمامی افراد جذب شده از سال 1986 به صورت غیرقانونی به عراق برده شدند و سپس از آنان خواسته شده است مدارک هویتی خود را جهت حفظ و نگهداری تسلیم نمایند که در عمل آنان را در مقرهای سازمان به دام میانداختند.
این یافتهها مشخص میکنند که عضوگیری در سازمان مجاهدین خلق از سال 1986 واقعا داوطلبانه نبوده است و این افراد تحت اجبار در اردوگاههای سازمان در عراق نگاه داشته شدهاند. در ماه ژوئن سال 2004، JIATF برآورد کرد که از جمعیت اردوگاه اشرف تنها 5 درصد قبل از انقلاب و 25درصد در زمان انقلاب به سازمان پیوستهاند. یک بخش عمده (حدود 1500 تا 1800 نفر) زندانیان جنگی بوده و 45درصد بعد از رفتن سازمان به عراق در سال 1988 به اردوگاه اشرف برده شدهاند. بنابراین محتمل است که 70درصد از جمعیت سازمان مجاهدین خلق با فریب جذب شده و خلاف میلشان در اردوگاه اشرف نگه داشته میشوند.
کار اجباری و محرومیت از خواب
فرقهها اغلب ساعات کار طولانی و کمبود خواب را به عنوان روشی برای خستهکردن اعضا و جلوگیری از اینکه آنان به چیزی به غیر از گروه فکر کنند تحمیل میکنند. اعضای سازمان مجاهدین خلق اغلب 16 تا 17 ساعت در روز کار میکنند و چند ساعت محدود خواب شبانه، به علاوه یک ساعت چرت بعدازظهر بیشتر ندارند. جهت حفظ این وضعیت، رهبری سازمان مجاهدین خلق، پروژههای ساختمانی و زیباسازی و ـ تا قبل از عملیات آزادی عراق ـ تمرینات مستمر نظامی جهت تولید کار را اجباری ساخته بود.
تعدی فیزیکی، زندانیکردن و عدم امکان خروج
اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ادعا میکنند که دائما برابر عملکردهایی مانند موارد زیر تنبیهاتی به اجرا در میآمد: ابراز یا القای مخالفت با استراتژی سیاسی و نظامی سازمان مجاهدین خلق، گوشدادن به ایستگاههای رادیویی خارجی،اعلام نظرات سیاسی فردی به سایر اعضا،عدم شرکت در نشستهای اجباری،انجام تماس تلفنی فردی،اجتناب از شرکت در تمرینات نظامی،اجتناب از شرکت در طلاق ایدئولوژیکی اجباری،داشتن افکار جنسی،برقراری ارتباط با دوستان و خانواده،کشیدن سیگار و درخواست خروج از سازمان.
یافتههای اخیر مشخص میکنند که تنبیه برای مخالفت با سیاستهای سازمان مجاهدین خلق از فشار برای اقرار کتبی به عدم وفاداری تا زندانیکردن در محلهای مخصوص در اردوگاه اشرف را شامل میشود. اعضای سابق درخصوص شکنجه و حبس انفرادی طولانی مدت به عنوان تنبیه برای عدم وفاداری گزارش کردهاند. جهت جلوگیری از خروج اعضای سازمان مجاهدین خلق از اردوگاه اشرف، تقریبا تمامی افراد سازمان مجبور بودند مدارک هویتی خود را جهت حفظ و نگهداری به سازمان تحویل دهند. سازمان مجاهدین خلق حالا ادعا میکند که این مدارک تا زمانی که در جریان بمباران نیروهای ائتلاف از بین رفتند بخوبی نگهداری شده بودند. اگرچه این گروه توسط صدام حسین به عراق دعوت شده و اجازه استفاده از زمین به آنها داده شده است، اما سازمان مجاهدین خلق هرگز خواهان اقامت قانونی در عراق نبوده است. زمانی که افراد به کشور آورده میشدند، عمدا قواعد کشور عراق درخصوص دیدار بیگانگان یا مهاجرت اجرا نمیشدند. در سایه حمایت صدام حسین، رهبری سازمان مجاهدین خلق آن زمان قادر بود اعضای نافرمان را نسبت به پیگرد قانونی در عراق بهخاطر ورود و اقامت غیرقانونی تهدید کند و به این معنی بود که آنها چندین سال را در زندانهای عراق گذرانده و سپس به ایران فرستاده خواهند شد که البته به اعضا گفته شده بود که در آنجا مجددا مورد محاکمه قرار خواهند گرفت. با آوردن این اعضا به داخل عراق به صورت غیرقانونی و سپس مصادره مدارک هویتی آنان، سازمان مجاهدین خلق قادر بود آنان را به دام بیندازد.
نمونههای خودکشی
سازمان مجاهدین خلق خودکشی را تحسین میکند. تا قبل از متمرکزشدن آنان در سال 2003، تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق قرص سیانور در یک جلد چرمی که به دور گردن خود میبستند به همراه داشتند. به تروریستهای سازمان مجاهدین خلق دستور داده شده بود تا سیانور خود را اگر در جریان ماموریت دستگیر شدند، ببلعند. مسعود رجوی ظاهرا تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق را شهدای زنده نامیده بود و خودسوزی معمولترین نوع خودکشی در سازمان است. برای مثال در سال 2003 تقریبا 10 خودسوزی (که موجب کشتهشدن 2 نفر شد) در اعتراض به دستگیری مریم رجوی در پاریس صورت گرفت. سازمان مجاهدین خلق همچنین از تهدید به خودسوزی به عنوان یک ابزار در مذاکره با JIATF، با کاوشگران انگلیسی و با فرانسه استفاده کرده است. اعضای سابق اشاره میکنند که یک تعداد از اعضای سازمان مجاهدین خلق نیز بهخاطر اینکه از خروج آنان از سازمان جلوگیری میشد اقدام به خودسوزی کردند و دلیل مرگ اعضای نافرمان که در زیر شکنجه کشته شده بودند نیز خودکشی اعلام شده بود.
تکذیب تمایلات فرقهای
سازمان مجاهدین خلق به انجام برخی عملکردها اعتراف میکند، ولی آنان را به عنوان ضرورتهای عملیات نظامی موثر توجیه میکند و مدعی است که این اعمال به صورت داوطلبانه از جانب اعضا پذیرفته شدهاند. به هرحال، سازمان مجاهدین خلق بسیاری از عملکردهای دیگر خود که از جانب اعضای سابق مطرح شدهاند از قبیل روشهای القای فکری شدید مانند بازسازی فکری (که در عامه به مغزشویی مشهور است) و محدودکردن گزینههای خروج را تکذیب میکند.
شواهد غیرقابل انکار بیانگر این است که خصوصیات فرقهای سازمان مجاهدین خلق محبوبیت این سازمان را از سال 1981 کاهش داده است. یک خبرنگار آمریکایی گزارش میکند ایرانیانی که وی با آنان مصاحبه کرده است سازمان مجاهدین خلق را مانند خمر سرخ و فرقه داویدیان در ویکو در تگزاس میدانند که این مقایسهها همچنین از جانب مقامات فعلی و سابق آمریکا نیز صورت گرفته است.
البته همانطور که قبلا اشاره شد، تصمیم سازمان مجاهدین خلق جهت اتحاد با صدام علیه جمهوری اسلامی و کشتن مدافعان ایرانی در جریان جنگ ایران و عراق به میزان زیادی حمایت سازمان در ایران را تخریب کرده است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: