در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان: از «بنی امیه» تا «بنی فتنه»!
از «بنی امیه» تا «بنی فتنه» ! عنوان یادداشت روز کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید:
1- بعد از جنگ جمل و شکست سخت پیمان شکنان، معاویه که خود در برپایی فتنه جمل نقش برجسته و موثری داشت و اکنون آرزوی پیروزی بر حکومت عدل علی(ع) را بر باد رفته می دید، برای تردیدافکنی در دل مومنان به سرزنش آنان روی آورد.
معاویه در شام و عوامل حکومت بنی امیه در جای جای جهان آن روز اسلام، این ساز بد صدا را کوک کرده بودند که اگر طلحه و زبیر، آنگونه که علی(ع) می گوید، از صراط مستقیم اسلام خارج شده بودند و پیکار با آنان ضرورت داشت، چرا پسر ابوطالب(ع) پیش از این، نه فقط آن دو را بیرون از دایره حق نمی دانست، بلکه ایثار و فداکاری آنان در رکاب رسول خدا(ص) را نیز می ستود و به زبان و قلم و قدم از آن دو حمایت می کرد؟! پاسخ این سؤال، روشن بود و کمترین ابهامی نداشت.
مادام که طلحه و زبیر در مسیر اسلام گام می زدند و از صراط مستقیم الهی بیرون نرفته بودند، به حکم اسلام و منطق عقل و ایمان، در حلقه یاران به حساب می آمدند و اما، هنگامی که به زیاده خواهی روی آوردند و با تحریک دشمنان پای از صراط مستقیم الهی بیرون کشیده و به مخاصمه با حاکمیت عدل صف آراستند، مقابله با آنان ضرورتی غیرقابل اجتناب بود... «حق» همان بود که از آغاز بود و تغییری نکرده بود.
این طلحه و زبیر بودند که تغییر کرده بودند و دیگر طرفدار حق نبودند، بلکه به مقابله با آن نیز آمده بودند. از این روی، مردمان مومن و خداجویی که در رکاب امیر مومنان(ع) به روی پیمان شکنان شمشیر کشیدند و چشم فتنه را بیرون آوردند، نه فقط قابل ملامت نبودند که ژرفای بصیرت آنان در تمیز به موقع سره از ناسره، شایسته بیشترین تقدیر و تقدیس و مثال زدنی نیز بود.
این روزها در پی افشای چهره واقعی جریان انحرافی که قبل از همه، اعتراض اصولگرایان و توده های عظیم مردم را در پی داشته و دارد، برخی از عوامل بیرونی و داخلی فتنه 88 دقیقا مانند اسلاف فکری و کاخ سبزنشین خود در «شام»، زبان به ملامت مردم مومن و چهره های اصولگرا گشوده و حمایت آنان از دولت احمدی نژاد را با این استدلال کودکانه زیر سؤال می برند که چرا علی رغم حضور این جریان انحرافی در کنار رئیس جمهور، از آقای احمدی نژاد حمایت کرده بودید؟! فلان نماینده مجلس رگ گردن به عصبانیت یا در تظاهر به عصبانیت سیخ می کند و فریاد برمی آورد «کسانی که برای احمدی نژاد از سر و کول هم بالا می رفتند، امروزه منتقد شده اند»! آن دیگری که در حمایت از فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 همه حیثیت خود را یکجا به قمار آورده و باخته است به زعم خود، هشدار می دهد که «چرا به توصیه های ناقدان - بخوانید سران فتنه- توجهی نکردید و آن هشداردهندگان را از میدان به در کردید که اکنون شاهد حضور و فعالیت جریان انحرافی باشید»؟!و...
اکنون باید از این حامیان فتنه 88 و نان به نرخ روزخورهای حرفه ای پرسید؛ آیا کسانی که بلافاصله پس از مشاهده اولین نشانه های انحراف به مقابله با آن برخاسته اند قابل ملامت هستند یا شما که از نوک پا تا فرق سر در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 فرو رفته بودید و با مشاهده صدها سند غیرقابل انکار از وابستگی سران و عوامل فتنه به مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل، نه فقط زبان به کام کشیده بلکه با همه توان در خدمت بیگانگان قرار گرفته بودید؟! و این که، کلاه خودتان را قاضی کنید و به این پرسش پاسخ بدهید که آیا این روزها زبان اسلاف کاخ سبزنشین خود در شام آن روزها را به کام نگرفته اید؟ امروز میان شما و عوامل آن روز معاویه ها و عمروعاص ها چه تفاوتی هست؟ لطفا فقط به یک نمونه از این تفاوت ها - اگر هست که نیست- اشاره بفرمائید!
شما دقیقاً مانند عوامل بنی امیه، هنگامی که طلحه و زبیر در رکاب رسول خدا(ص) شمشیر می زدند و در بیعت با علی علیه السلام بودند با آنان دشمنی می ورزیدید و بلافاصله پس از آن که جبهه حق را ترک کردند و ساز مخالفت نواختند، سالوسانه آنان را به نقد کشیدید و در باطن با آنها احساس همراهی و همنوایی کردید.
آیا می توانید ارتباط نه چندان پنهان خود با جریان انحرافی را انکار کنید؟ مگر جریان انحرافی چه می گوید و چه می کند که شما هزاران برابر زشت تر و پلشت تر از آن را نگفته و نکرده اید؟ لطفاً خودتان را به آن راه نزنید، مدیریت جریان انحرافی و فتنه 88 یکی است. اینطور نیست؟! اگر جریان انحرافی اشغالگران قدس را «مردم اسرائیل»! نامیده است، شما که روز قدس به دستور مستقیم اسرائیل- به توصیه سایت وزارت خارجه اسرائیل، دو روز قبل از روز قدس- به نفع اسرائیل شعار دادید. اگر جریان انحرافی درباره حضرت صاحب الزمان(عج)، نظرات سخیف و منحرفی مطرح می کند، سخنگوی فتنه 88 که آشکارا وجود مبارک حضرت بقیه الله -ارواحنا له الفداء- را نفی کرد و شما نه فقط دم برنیاوردید بلکه به نمایندگی وی از جانب خود افتخار هم کردید!!
نکردید؟! اگر جریان انحرافی مشکوک به رابطه پنهان با عوامل آمریکاست، شما که آشکارا و بی پرده از دستورالعمل آمریکایی ها و اسرائیلی ها پیروی کردید و روز مبارزه با استکبار جهانی به نفع آمریکا شعار دادید. ندادید؟! جریان انحرافی آلوده به فساد اقتصادی است اما، آیا هیچ یک از مفسدان اقتصادی و غارتگران بیت المال را می توانید آدرس بدهید که در جبهه شما نبوده باشند؟! شما مسجد آتش نزدید؟ شما به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام اهانت نکردید؟ شما به دستور جرج سوروس صهیونیست عکس حضرت امام(ره) را پاره نکردید؟ به دستور مایکل لدین، شعار «توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد» سر ندادید؟ به پیروی از فرمول جین شارپ به روی مردم مستضعف و محروم صرفاً به دلیل پایداری آنان در اسلام، قمه نکشیدید؟!
شما در جریان فتنه 88 با بهایی ها، منافقین، سلطنت طلب ها، مارکسیست ها، عبدالمالک ریگی ها، ائتلاف نکرده بودید و آیا این ائتلاف کماکان ادامه ندارد؟ آیا می توانید فقط یک نمونه -تأکید می شود فقط یک نمونه- از اقدامات و مواضع خود از آغاز فتنه 88 تاکنون را آدرس بدهید که با دستورالعمل از پیش ابلاغ شده سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل منطبق نبوده باشد؟! اگر فقط یک نمونه سراغ دارید، بفرمائید. همه دستورالعمل ها با ذکر تاریخ ابلاغ به شما موجود است.
راستی! چقدر جالب و خواندنی خواهد بود اگر فهرستی از یاران خود در فتنه 88 را که به آمریکا و اروپا و بعضاً اسرائیل گریخته و اکنون با کسب پناهندگی نقاب دروغین از چهره فرو انداخته و به دشمنی آشکار با اسلام و انقلاب و مردم ایران مشغولند، ارائه بدهید. این که کار سختی نیست. این فهرست را ارائه کنید تا همه بدانند شما چه کاره اید؟
2- معاویه بعد از آن که از ترفند پیش گفته نتیجه ای نگرفت و در توهم آفرینی میان مومنان و پیروان حضرت امیرعلیه السلام ناکام ماند، به ترفند دیگری روی آورد و آن، این که؛ اگر علی(ع) امام معصوم است و نگاه ملکوتی دارد، چرا، در آغاز از طلحه و زبیر حمایت کرد که امروز شاهد خروج و مخالفت آنها با خلیفه مسلمین باشد؟! پاسخ این سوال کودکانه نیز روشن و خالی از ابهام بود، چرا که؛ اولا؛ مولای ما حضرت امیرعلیه السلام، تا آن هنگام که طلحه و زبیر در رکاب رسول خدا (ص) به دفاع جانانه از اسلام و مسلمین مشغول بودند و پس از آن، مادام که پای از صراط مستقیم الهی بیرون نکشیده و در مقابل حاکمیت الهی امام(ع) به تخاصم صف آرایی نکرده بودند، به حکم عقل و شرع از آنان حمایت می کرد و بر این حمایت اصرار نیز می فرمود ولی پس از آن که انحراف و دشمنی خویش با اسلام و مسلمین را آشکار و فتنه جمل را برپا کردند باز هم به حکم عقل و شرع به مقابله با آنان همت گماشتند چرا که رهبران الهی و از جمله ائمه اطهار علیهم السلام قصاص قبل از جنایت نمی کنند و نیت ها را به محاکمه نمی کشند. و اما، درباره نگاه ملکوتی حضرت و این که آیا از ابتدا نسبت به هویت طلحه و زبیر و یا عاقبت کار آنان آگاه بودند یا نه؟ باید به بیان خود ایشان مراجعه کرد.
آنجا که در بخشی از خطبه چهارم نهج البلاغه می فرمایند:«پیوسته پیمان شکنی شما را می پائیدم، و نشان فریفتگی را در چهره تان می دیدم. راه دینداران را می پیمودید و آنگونه نبودید که می نمودید. به صفای باطن، درون شما را می خواندم و بر شما حکم ظاهر می راندم» دقیقا همان گونه که حضرت آقا، به پیروی از مولا و مقتدای خویش امیر مؤمنان علیه السلام عمل فرمودند.
از این زاویه نیز، کنایه معنی دار! عوامل بیرونی و داخلی فتنه، حرف جدیدی نیست. همان ایراد معاویه و یارانش به حضرت امیر علیه السلام است!!
3- «بنی قریظه» و «بنی نضیر» دو قبیله بزرگ از یهودیان بودند. آنها از طریق تورات و بشارت های حضرت موسی(ع) دریافته بودند که پیامبر اکرم، حضرت محمدمصطفی(ص) بعد از بعثت به منطقه ای از حجاز و میان دو کوه «عیر» و «احد»- یثرب آن روز و مدینه امروز- هجرت می کند بنی قریظه و بنی نضیر در پی این دریافت به اطراف مدینه کوچ کرده و در انتظار هجرت پیامبر اعظم(ص) نشسته بودند تا اولین کسانی باشند که به ایشان ایمان می آورند.
اما، هنگامی که رسول خدا(ص) به مدینه هجرت فرمود بنی قریظه و بنی نضیر، با آن که به تصریح قرآن- از جمله آیه 89 سوره مبارکه بقره- اوصاف او را می شناختند و در انتظارش بودند به او کفر ورزیدند، چرا که از یکسو بزرگان آنها به چرب و شیرین دنیا آلوده شده بودند و از سوی دیگر اعتراض داشتند که چرا پیامبر آخرالزمان(ص) از میان قوم یهود برانگیخته نشده و می گفتند؛ انتظار ما آن بود که رسول خدا(ص) از میان ما باشد!
این «قبیله گرایی» به جای «حق گرایی» اگرچه در قوم یهود بروز برجسته و تعیین کننده ای دارد ولی منحصر به آنان نبوده و نیست، بلکه در موارد فراوانی شاهد بوده ایم که قبیله گرایی یاد شده در قالب «گروه گرایی»، «حزب گرایی»، «ملی گرایی» و نظایر آن بروز کرده است.
اکنون روی سخن با جماعت اندک و فرو پاشیده فتنه گران 88 است و باید خطاب به آنان گفت؛ آیا شما که مانند یهود بنی قریظه و بنی نضیر، چشم و گوش بسته و دست از تفکر و تعقل شسته از گروه و حزبی که به آن وابسته اید اطاعت می کنید و با وجود روشنی و بدیهی بودن حقایق، به خاطر وابستگی جبهه ای و حزبی دست از باطل نمی کشید و عنان خود را به دست دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و مردم کشورتان سپرده اید، مصداق واقعی «تعصب جاهلی» و «ارتجاع کور» نیستید؟ و آیا توده های عظیم مردم اصولگرا که به پیروی از امیرمومنان(ع)، مواضع و عملکرد اشخاص را با معیار «حق» می سنجند و نه حق را با اشخاص؟! و هر جا انحرافی ببینند به مقابله برمی خیزند شایسته تقدیر نمی باشند؟!
رسالت: «پدافند نرم»
«پدافند نرم» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می خوانید:
عملیات های آفندی دشمنان انقلاب در جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران هر روزه از الگوهای پیچیده تری پیروی می کند وضروری به نظر می رسد که رفتار پدافندی مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب از انعطاف و استحکام مطلوبی برخوردار باشد.
نبرد نرم در برابر جنگ سخت توسل به مجموعه منابع نرمی است که بدون هرگونه درگیری نظامی مقدمات تغلب بر جامعه و گروه هدف را فراهم می کند و از نوعی قدرت اقناعی بالا برخوردار است. در نبرد نرم نیازی به کارخانههای اسلحهسازی، زرادخانههای اتمی و زاغههای مهمات نیست، بلکه در متمدن ترین نهادهای بشری اعم از دانشگاهها، مراکز علمی و فرهنگی، انجمن های خیریه و... تفنگ های نرم سمبه می خورند و فشنگ ها در خشاب عملیات های روانی پیشرفته جا می گیرند.
اگرچه جنگ سخت با آتش بس قطعنامه 598 به ظاهر پایان یافت اما آتش توپخانه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی در 33 سال گذشته همواره روشن بوده و هر روزه از مهمات و سلاح های پیشرفته تری علیه نظام اسلامی ایران استفاده می شود. چرا که در نبرد نرم هدف اولیه اشغال یک سرزمین جغرافیایی نیست بلکه این افکار عمومی است که به اشغال در می آید. جنگ نرم یک درگیری سیاسی برای تبدیل شدن به قدرت و درک مدیریت سیاسی محسوب میشود که در آن جنگهای سیاسی به صورت عملیات روانی و با کمک سلاح اطلاعات به وقوع میپیوندد. در این مجال و مجلا شایسته دیدیم در سلسله مقالاتی برخی از راهکارهای مقابله با جنگ نرم از دیدگاه مقام معظم رهبری را مجددا مرور کنیم.
1) اتحاد مردم و جریانهای سیاسی و دوری از اختلاف و تردید و بدبینی
دشمنان نظام همواره سعی کرده اند با ایجاد اختلاف ، چند دستگی و تقابل و نهایتا درگیری بین اقوام و مذاهب گوناگون و همچنین تنش بین جریانهای سیاسی، هم در بعد ملی و هم در سطح جهان اسلام به اهدافشان برسند. اتحاد بر مبنای اصول، اسم رمز همگرایی و وحدت جریانهای سیاسی در کلیه مقاطع پس از انقلاب اسلامی بوده و هست که رهبر انقلاب اسلامی ضمن تبیین مکرر این مهم همه اشخاص و جریانات سیاسی را دعوت کردند به منظور تعمیق وحدت دائره خلّصین را توسعه بدهند.
در سیاست توسعه دایره خودیها همیشه بهتر از تصفیه غیر خودیها است. این رویکرد بر مبنای جذب حداکثری و دفع حداقلی صورت میپذیرد. تصفیه نا خالصیها هر چند ناگزیر هم باشد هزینه بر است. مضاف براینکه درجه خلوص خودیها یکسان و مساوی نیست. از حواریون نظام تا آنهایی که کمی متوسطتر هستند و حتی آنهایی که در برخی مقاطع مورد شماتت نظام قرار گفته اند جملگی خودی هستند. گسترش دائره خلّصین، غیر خودیها را تحت الشعاع قرار میدهد و موجب افزایش کیفیت و کمیت خلوص درجامعه میشود. البته این به معنای غفلت از غیر خودیها نیست چرا که در بسیاری از اوقات ورود آنها به جبهه خلصین لطمات خطرناکی را به نظام و مردم وارد کرده است.
مقام معظم رهبری در این باره معتقد بودند: « دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهای فرهنگی و ارتباطاتی پیشرفته و با شایعه و دروغ پراکنی و استفاده از برخی بهانه ها، میان آحاد مردم تردید، بدبینی، و اختلاف ایجاد کند ... در قضایای پس از انتخابات، به بهانه انتخابات، ایجاد تردید و اختلاف کردند تا دلهای مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به مسئولان چرکین شود و در چنین فضای مشوش و شلوغی، عناصر مغرض، خائن و دست آموز خود را برای کارهای اخلال گرانه وارد صحنه کنند اما به دلیل بصیرت مردم به نتیجه نرسیدند ...
هر اقدامی که موجب مغشوش و تهمت آلود شدن فضا شود و مردم را نسبت به یکدیگر بدبین و مردد کند، به ضرر کشور است ... من اصرار دارم که آحاد مردم و جریانات مختلف سیاسی، همه با یکدیگر متحد، در مقابل آن افراد معدودی باشند که مخالف اصل انقلاب و استقلال کشور هستند و هدف آنها تقدیم کشور به آمریکا و استکبار است ... به کسانی که بهدنبال مصالح کشور هستند، توصیه میکنم، از این اختلافهای جزئی، و غیراصولی صرفنظر کنند.»(4 آذر 1388)
در ایام پس از انتخابات رسوبات اندیشه مارکسیستی طبقات متخاصم در بین جریانات چپ ایران مولد رویکرد جدیدی شده بود که در انضمام با انگارههای لیبرالیستی مدرن در بستر جنگ نرم میخواست تنشهای اجتماعی طبیعی را به سمت و وسوی یک جنگ طبقاتی تمام عیار سوق دهد.
این تصور واهی که بر مبنای پایش مبالغه آمیز و ناصواب از طبقه متوسط جدید در ایران شکل گرفته بود موجی از توهمات را در بین چپیها دامن زد که بی مهابا بر طبل پیکار طبقاتی میکوبیدند و حتی نشان دادند که حاضرند در کوچه و خیابان لشکرکشی کنند و دست به خشونت بزنند.
ایشان با تاکید بر تحکیم وحدت و بروز نشانههای آن گفت: «امروز نشانههای وحدت عمومی و همدلی مردم قابل مشاهده است که مناظر بی نظیر آن، حضور مردم در نمازهای جمعه ماه مبارک رمضان، حضور گسترده در راهپیمایی روز قدس، و حضور با عظمت در نماز عید فطر در سراسر کشور است ... همه باید در مقابل این وحدت سرتعظیم فرود آورند و در جهت تحکیم آن تلاش کنند ... باید هرآنچه که امکان پذیر است در جهت حفظ و تقویت وحدت مذهبی، و وحدت قومی، تلاش شود.»( دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، مهر ماه 1388)
امروز جریاناتی در کشور به طور سازمان یافته ماموریت دارند تا فضای همدلی و همگرایی بین مسئولین با یکدیگر و مقامات و مردم را به هم بزنند.گروه انحرافی با توسل به حربه نخ نمای نفوذ یکی از آفندهای جدید دشمنان در جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ایران است. این جریان با نفوذ به نزدیک ترین دایره برخی مسئولان ارشد کشور از این پایگاه در روابط قوا و ارکان اصلی کشور اخلال می کند. طی ماه های اخیر اقدامات گسترده ای برای مهار این گروه صورت گرفته اما هنوز ماهیت انحرافی آنها و وابستگی شان به جبهه نرم دشمن در افکار عمومی مشخص نشده است. از آنجا که اولین مرحله در پدافند نرم دشمن شناسی است لذا شایسته است نیمه آشکار و پنهان این جریان نفوذی بیش از پیش در افکار عمومی افشا شود.
تهران امروز: اندیشه «ترور» و قربانیان واقعی
اندیشه «ترور» و قربانیان واقعی عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سجاد نوروزی است که در آن می خوانید:
1ـ بر کسی پوشیده نیست که ایران ازجمله قربانیان واقعی «ترور» است. قربانیای که بنیانگذار اندیشه توحیدیای بود که «ترور» را در معنای ذاتی آن نفی کرد و از همین جهت بود که قربانی ترور شد. در سده 19 و 20، قدرتهای بزرگ جهانی خود اندیشه و عمل ترور را به مثابه یک پراکسیس (نظریه ـ عمل) بنیان نهادند و خود نیز داعیهدار مبارزه با آن شدند، استعمار لجامگسیخته، قدرتطلبی بیحد و حصر و از همه مهمتر عرضه کردن «فاشیسم» به عرصه سیاست، از مهمترین مصداقهایی است که میتوان با اشاره به آن تاکید کرد که امروز بنیانگذاران «ترور» داعیهداران مبارزهطلبی با آن هستند.
این امر از آنجا نشأت میگیرد که در اندیشه لیبرال تناقضات عمدهای در باب نسبت نظر و عمل وجود دارد که در نهایت «عمل» را بر ضد «نظر» سامان میدهد. در این باب میتوان به مصادیق مشخص و عینیای اشاره کرد که راه را بر فهم دقیق این امر میگشاید. در روزگاری که جمهوری اسلامی با تروریستهای سازمان مجاهدین خلق در حال منازعه بود، غرب با تمام توان تبلیغاتی و سیاسی خود از این گروه حمایت میکرد.
در حالی که مطابق با منطق لیبرالی این امر حرکتی مذموم بود اما چنانچه ذکر شد، غرب این کنش سیاسی را چه در آن زمان و چه در زمان فعلی، همواره به عنوان یکی از مهم ترین اهرمهای فشار بر ایران حفظ کرده و به گونه کاملا پراگماتیستی این امر را توجیه میکند.
در این باب لیست اقدامات سمبل قدرت سیاسی لیبرال، ایالات متحده آمریکا بسیار گویاست. ایالات متحده به عنوان دولتی که ترور نه فقط در وجه یک «منازعه سیاسی خشن» بلکه در وجه یک «هماوردطلبی بینالمللی» ارتقا داد، امروز مهمترین ابزار سیاسی خود را در گزاره «مبارزه با تروریسم» جستوجو میکند.
سابقه این کشور در مواجهه با اندیشههای آزادیخواهانه در کشورهای مختلف و کاربست اندیشه «ترور همگانی» در مواجهه با خیزشهای ضد استعماری در واقع نشان میدهد که امروز داعیهداران مبارزه با تروریسم، خود بزرگترین ناقضان اصل «عدم کاربرد ترور» محسوب میشوند. بیش از 17 هزار شهیدی که ایران برای مبارزه با ترور تقدیم کرده است، بیانگر التزام پراتیک و عملی آن، به مبارزه با ترور است.
در واقع شاید تاریخ جمهوری اسلامی را بتوان تاریخ مبارزه با ترور نامید. چه آنکه از حیث عملی و ملموس این امر را میتوان در رویکردهای جمهوری اسلامی رصد کرد. در این میان باید به نکتهای مهم اشاره کرد، خیزشهای اخیر خاورمیانه جملگی در مواجهه با دولت هایی بوده است که اندیشه ترور را در قبال مخالفین خود به کار میبردهاند و جملگی نیز به حمایتهای ایالات متحده واقف بودهاند، مهمترین پایگاههای «ترور همگانی» در برخی از کشورهایی است که امروز شاهد قیامهای آزادیخواهانه و اسلامی هستند، بنابراین میتوان گفت که مبارزه با «ترور همگانی» امروز در ابعاد گستردهای در جریان است.
از بحرین تا یمن امروز صدای مبارزه با استبداد و ترور به گوش میرسد. صدایی که از لحاظ فلسفه سیاسی لیبرال نیست و مولفههایی را میجوید که توجیهگر «ترور همگانی» نباشد. قربانیان واقعی ترور به تأسی از انقلاب ایران به مقابله با حامیان واقعی ترور برخاستهاند بنابراین باید بر این امر تاکید کرد که «مبارزه با تروریسم» دیگر قابلیت بهکارگیری سیاسی و قلب محتوای سیاسی را ندارد.
جهد جمهوری اسلامی در مقابله با ترور و خیزشهایی که علیه دولتهای حامی «ترور همگانی» ایالات متحده به وقوع پیوسته است، نوید جهانی را میدهد که در آن نه از ترور خبری باشد و از نه ملعبه سیاسیای به نام «مبارزه با تروریسم».
ابتکار: «مبارزه با تروریسم با کدام قرائت؟!»
«مبارزه با تروریسم با کدام قرائت؟!» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جاماسب محمدی بختیاری است که در آن می خوانید:
کنفرانس مبارزه با تروریسم با حضور چند کشور اسلامی در تهران آغاز به کار کرد. بدیهی است بهرهبردن از ترور و امحای فیزیکی رقیب برای دستیابی به اهداف سیاسی امری نکوهیده و ناپسند است. اندیشه ترور در پیشینه فرهنگی ایرانیان و بنمایههای فکر دینی آنها جایگاهی ندارد. دولت برآمده از انقلاب ایران از بزرگترین قربانیان ترور بوده است.
شروع این کنفرانس به لحاظ تقارن زمانی، مصادف است با سالگرد تروری که در اوایل انقلاب رخ داد و آن به شهادترساندن شخصیتهایی همچون شهید بهشتی است که از استوانههای اصلی سیاسی و فکری نظام ایران بودند. قطعاً اگر قطار بیرحم ترورها بسیاری از برجستگان فکری و سیاسی کشور، همچون مطهریها و بهشتیها را از ما نمیگرفت، حرکت و مسیر انقلاب بهسمتی نمیرفت که امروز شاهد آن هستیم.
تجارب فکری و سیاسی شهدای قربانی ترور میتوانست در تلطیف فضای سیاسی برای تحقق آرمانهای اولیه انقلاب کمک شایانی کند. قبح و ننگ تروریسم چنان آشکار خودنمایی میکند که تمام نحلههای فکری رایج بشری و ذات گوهر ادیان الهی و حتی بازیگران عرصه سیاست جهانی آنرا محکوم میکنند و مردود میدانند.
امروز اصل مبارزه با تروریسم خود دچار پیچوخمها و قطببندیهای سیاسی شده و هرکس فهمی متفاوت از دیگری از خود ارائه میدهد و هیچگونه همآوایی و همصدایی در مسیر این مبارزه وجود ندارد.
بههمیندلیل، یعنی فقدان همآوایی در عرصه مبارزه با تروریسم است که این عمل غیرانسانی و دهشتناک تاکنون نه تنها از زندگی و حیات بشری رخت برنچیده، که به نوعی تشدید و بازتولید میشود. هرکس سعی میکند منطبق با منافع مادی و براساس مصالح سیاسی خود، فهمی متفاوت از مصادیق آن ارائه دهد.
دین مبین اسلام که خاستگاهی فکری دارد و نقطه عزیمت و شروع آن برپایه «اصلاح» در بهبود وضعیت بشر بنا شده، آیینی تبلیغی است که هیچگاه ترور را تأیید نکرده است.
رحمانیت و انسانیت پایههای اصلی این مکتب آسمانی است. متأسفانه طی سالیان گذشته به دلیل ظهور نحلههای فکری متفاوت و مغایر با ذات اصیل اسلام، عدهای از پیروان این دین برای پیشبرد اهداف سیاسی خود، دست به اقدامات تروریستی زدند و دامن مکتب وحی را به این زشتخویی آلودند.
بعضی از تبلیغات رسانهای جهان کشور ایران را به دلیل تبعیت از احکام اسلام حامی تروریست میدانند و پس از استعمال واژه «ترور» بلافاصه انگشت اتهام را بهسوی جمهوری اسلامی میبرند.
این در حالی است که با رواج تروریسم در میان مسلمانان و ترورپیشگی بعضی از جوانان پیکارجوی مسلمان، ایران نیز در صدر قربانیان این پدیده زشت قرار گرفت.
ترورهای گروه موسوم به جندالله و کشتار مردم غیرنظامی و بیدفاع، هر انسان منصف و عادلی را به تأمل وا میدارد. مبارزه با تروریسم نباید باعث غفلت یا تجاهل درباره شکلگیری ریشههای ترور و سوقپیداکردن گروهها و جوانان به اینسمت و سایر روشهای ستیزهجویانه و قهرآمیز شود.
بعضی از کشورهایی که در دیپلماسی خارجی خود گفتمان مبارزه با تروریسم را پیشه میکنند، گاهاً در پراتیک سیاسی خود به این شیوههای غیرمتعارف متوسل میشوند.
برخی کشورهای پیرامونی و گروههای سیاسی خشن از عملکرد قدرتهای بزرگ بهعنوان دستاویزی برای توجیه شیوههای غیرعقلانی خود بهره میبرند. مبارزه با تروریسم و هرگونه عمل غیرانسانی و وحشتناک، سنتی مقدس و نیکوست و عملکرد خاطیان هیچ مجوزی یا حقی برای دیگران ایجاد نمیکند.
آفرینش: «بررسی افزایش نرخ ارز و تحولات اقتصاد»
«بررسی افزایش نرخ ارز و تحولات اقتصاد» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
در سیر تحولات نرخ ارز در چند وقت اخیر تفسیرها و اظهارات فراوانی در مورد مفید و یا غیرمفید بودن افزایش و کاهش قیمت ارز در بازار مطرح گردیده است که ماهم در نوشتار قبلی خود پیرامون سیاست های ارزی کشوربه برخی از معضلات افزایش قیمت ارز پرداختیم. و اکنون قصد داریم در مورد برخی فواید و محسنات افزایش نرخ ارز بر اقتصاد کشوراشاره داشته باشیم.
سیاست ثابت نگه داشتن نرخ ارز از سال88 تا 80 به منظور ثبات قیمت ها مورد استفاده قرار گرفت اما اقتصاد کشور نتوانست با افزایش رشد خود موجب کاهش تورم شود و در این سال ها به طور مستمر شاهد افزایش تورم در کشوربودیم.
به سبب افزایش تورم و بالا بودن هزینه تولیدات داخلی راه کاری که برای تامین بازار و جلوگیری از افزایش بی رویه کالاها مورد استفاده قرار گرفت واردات کالا بود و از آنجا که قیمت کالاهای خارجی نسبت به هزینه های تولید در داخل کمتر بود افزایش این روند ضربات مهلکی بر پیکر اقتصاد تولیدی کشور وارد کرد.
ثابت بودن قیمت ارز برای ثبات قیمت ها منجر به کاهش میل تولیدکنندگان به صادرات می شود، البته درست است که تولیدکنندگان برای خرید مواد اولیه به سبب ثابت بودن ارز مبلغ کمتری پرداخت می کنند اما به سبب تورم موجود در هزینه های تولید دیگر میلی برای افزایش تولید و صادرات نخواهد داشت چون در صورت فروش هم سود چندانی به سبب ثابت بودن قیمت ارز کسب نخواهد کرد.همچنین ثابت بودن قیمت ارز و واقعی نبودن قیمت آن باعث می شود صنایع و کارخانجات تولیدی کشور از وارد شدن به بازارهای جهانی باز بمانند.
این ثابت بودن ارز می تواند در داخل کشور جهت ثبات قیمت ها مفید واقع شود اما به علت افزایش تورم اقتصاد کشور را در عرصه صادرات و ورود به بازارهای جهانی با معضل رو به رو میکند.
افزایش نرخ ارز به میزان تورم داخلی اگرچه میتواند باعث افزایش قیمتها باشد اما در هر حال برای حمایت از صادرات اجتنابناپذیر است و همچنین افزایش نرخ ارز انگیزه سرمایه داران را برای مشارکت در طرح های اقتصادی و بورس بسیار بالا می برد و مانع خروج سرمایه از کشور می گردد چون دیگر لازم نیست تا سرمایه گزار به علت واقعی نبودن قیمت ارز در داخل، به سرمایه گذاری در خارج ترغیب شود البته افزایش نرخ ارز علاوه بر مزایای صادراتی، مزایای دیگری هم دارد.
جلوگیری از واردات بیرویه بهدلیل ارزاننمایی کالاهای وارداتی، جلوگیری بخشی از قاچاق کالا به کشور بهدلیل غیراقتصادی شدن آنها، سرمایهگذاری و استفاده از ظرفیتهای خالی بخش تولید و حمایت از اشتغال و رشد آن بدون نیاز به سرمایهگذاریهای جدید ، کاهش هزینههای ایجاد فرصتهای شغلی جدید برای دولت و کاهش تبعات منفی سیاسی و اجتماعی بیکاری در کشور را از جمله فواید این اقدام میتوان برشمرد.
اما وجه مشترک این نوشتار با سیاهه قبلی در مورد ارز بحث «بیمار بودن اقتصاد» کشورمان می باشد.در نوشتار قبلی گفتیم که شرایط فعلی اقتصاد کشور تاب و توان این افزایش قیمت را ندارد اما باید قبول کرد که مصرف دارو هرچند تلخ و درد آور باشد برای بهبود بیماری لازم است. نمی توان برای همیشه از برخی مُسکن های موضعی استفاده کرد. البته واضح است که می توان با مدیریت و برنامه ریزی های صحیح میزان فشارهای های دوره درمان را کاهش داد.
خراسان: «وقتی بانک ها دلالی هم می کنند»
«وقتی بانک ها دلالی هم می کنند» یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می خوانید:
برخلاف تصور بسیاری از افراد که فعالیت بانک ها و موسسات مالی در کشور را محدود به فعالیت های بانکی از جمله اخذ سپرده به عنوان ورودی منابع و پرداخت تسهیلات به عنوان خروجی منابع می دانند، بانک ها و موسسات مالی از یک سو به مدد منابع سرشار و سودآوری بالا و از سوی دیگر آزادی عمل برای حضور در سایر حیطه های اقتصادی امکان فعالیت در سایر بخش های اقتصادی را نیز دارند.
چنانکه بسیاری از بانک ها دارای شرکت های بزرگ سرمایه گذاری در بورس می باشند که در قالب یک مجموعه اقتصادی بزرگ با تملک و خرید و فروش سهام شرکت های مختلف به یکی از بازیگران اصلی بازار بورس کشور تبدیل شده اند.
بانک ها به مدد املاک توقیفی بدهکاران بانکی، صرافی ها و شعب ارزی تحت پوشش و معدودی از بانک ها از طریق عرضه سکه و شمش طلا بازیگران تاثیرگذاری در بازارهای مهم مسکن، ارز و طلا می باشند.
هر چند در بازار ارز و طلا همچنان بازیگر اصلی بانک مرکزی است ولی بانک های عامل و موسسات مالی نیز از راه هایی که عنوان شد توانسته اند طی سال های اخیر حیطه فعالیت خود را از عرصه بانکداری به سایر عرصه های اقتصاد گسترش دهند و این گسترش تهدیداتی را به دنبال داشته که در ادامه فهرست شده است.
۱ - اگرچه فعالیت بانک ها از طریق شرکت های سرمایه گذاری تحت پوشش آن ها در بورس در سال جاری باید متوقف شود و به گفته رئیس کل بانک مرکزی بانک ها تا پایان شهریور برای واگذاری شرکت های سرمایه گذاری خود فرصت دارند ولی توجه به ابعاد مخرب فعالیت بورس بانک ها به عنوان یک فعالیت غیربانکی ضروری است.
بازارهای بورس به دلیل ویژگی سیالیت و درهم تنیدگی که دارند اجازه شفاف شدن سهامداری و مالکیت مجموعه های بزرگ را نمی دهند. به عنوان نمونه در موضوع واگذاری بلوکی ۱۸ درصد سهام سایپا، شرکت سایپا توانست از طریق شرکت هایی که بخشی از سهام آن ها در مالکیت شرکت های زیرمجموعه سایپا بود طی یک فرآیند پیچیده سهام عرضه شده را خود تصاحب کند.
بسیاری از شرکت های بزرگ بورس از خودروسازان گرفته تا بانک ها دارای شرکت های کوچک تر زیرمجموعه هستند که هر کدام از آن ها نیز در شرکت های کوچک تری سهام دارند و این شبکه اقماری و پیچیده اجازه دور زدن قانون را نیز می دهد و جای این نگرانی وجود دارد که شرکت های سرمایه گذاری بانک ها از طریق شرکت های زیرمجموعه خود بتوانند از فرآیند واگذاری فرار کنند.
در این صورت، تداوم حضور بانک ها در بورس به شکل غیررسمی می تواند علاوه بر مشکلاتی که تاکنون ایجاد کرده است که عمده ترین آن تشدید جریان دلالی و نه سرمایه گذاری حقیقی در بازار بورس بوده است.
فعالیت نقدینگی عظیم بانک ها به عنوان سرمایه های اقتصادی کشور در شکل غیررسمی و بدون تابلو و آرم مشخص را رقم زند و سپرده های قرض الحسنه مردم که باید در خدمت تسهیلات قرض الحسنه قرار گیرد از بورس بازی شرکت های سرمایه گذاری بانک ها در بورس سر در بیاورد.
۲ - اگر به حجم گسترده بحث هایی که در زمان بحران تورم افسارگسیخته در سال های ۸۵ و ۸۶ مطرح شد، توجه کنیم، می بینیم بانک ها به عنوان یکی از اصلی ترین مقصران دامن زدن به دلالی در بازار زمین و مسکن طی آن سال ها معرفی می شدند.
هر چند پس از محدودیت در ارائه وام های خرید مسکن بخشی از توان اثرگذاری بانک ها بر بازار مسکن از بین رفت ولی باید توجه کرد بانک ها و موسسات مالی به مدد املاکی که از ضبط وثیقه های بدهکاران بانکی به دست آورده اند، می توانند بازیگر اثرگذاری در این زمینه باشند.
در این بین ضرب الاجل بانک مرکزی برای فروش املاک مازاد بانک ها تا شهریور می تواند اثرگذاری مستقیم بانک ها در بازار زمین و مسکن را کاهش دهد ولی باید توجه کرد هر گونه غفلت از فعالیت بانک ها و موسسات مالی در عرصه بانکداری و ورود مستقیم آن ها در قالب یک دلال بازار زمین و مسکن در شرایطی که رشد نقدینگی سرعت بیشتری به خود گرفته است و نشانه هایی از احتمال ورود نقدینگی سرگردان به این بازار دیده می شود، می تواند بازار زمین و مسکن را با تجربه تلخ سوداگری عطش ناپذیر سال های ۸۵ و ۸۶ مواجه کند.
۳ - اما خطرناک تر از همه زمینه ها حضور بانک ها و موسسات مالی در بازار ارز است. بانک مرکزی در آخرین نشست کمیته ارزی خود ضمن تذکر به برخی بانک ها به دلیل وجود ایرادها و نواقص در نحوه تامین و پرداخت ارز به مسافران همه واحدهای بانک مرکزی را به اعمال اقدامات محدود کننده علیه موسسات مالی و اعتباری که رفتار آن ها مخل بازار ارز می باشد موظف کرد.
در همین ارتباط، عباسعلی نورا، از گزارش های مردمی و غیررسمی مبنی بر دخالت برخی بانک های خصوصی و موسسات مالی و اعتباری در بازار ارز خبر داد و گفت: «این گزارش ها حاکی از آن است که برخی بانک های خصوصی و موسسات مالی و اعتباری عمدا از ۲ یا ۳ ماه قبل گشایش اعتبار ارزی نداشتند و از آن طرف با پول های مردم، دلارهای بازار را جمع آوری کرده اند.»
در این بین، به عنوان یک روزنامه نگار بی طرف نمی خواهم گفته های این نماینده مجلس را تایید یا رد کنم ولی به نظر می رسد کمیته ارزی بانک مرکزی تخلفات برخی بانک های خصوصی و موسسات مالی و اعتباری درباره ورود به بازار دلالی ارز را تایید کرده است.
اگر این خبر درست باشد آیا برخورد شدید قانونی با متخلفان صورت خواهد گرفت؟ آیا اخلال در نظام اقتصادی کشور صرفا شامل اقدامات کلاهبرداری است که پول مردم را به دروغ برای پیش فروش خودرو جمع آوری کرده است یا شامل عملکرد قاچاقچی سوختی است که میلیون ها لیتر سوخت یارانه ای را به خارج از مملکت قاچاق کرده است.
اخلال در نظام اقتصادی علاوه بر ۲ مورد فوق، شامل مجموعه های دارای ثروت و امکانات مالی است که باعث گران شدن ارز شده اند و ضمن تضعیف توان اقتصادی تولید کنندگان داخلی تورم مضاعفی را به اقتصاد ایران تحمیل کرده اند.
کوتاه سخن این که محدود شدن بانک ها به فعالیت های بانکداری کلید حل بسیاری از معضلات سفته بازی و دلالی در اقتصاد ایران است. سال جهاد اقتصادی است آیا بانک ها بازارهای سفته بازی را به نفع فعالیت های مولد اقتصادی رها خواهند کرد؟!!
قدس:«افق جدید در مبارزه با تروریسم»
«افق جدید در مبارزه با تروریسم» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می خوانید:
نخستین کنفرانس بین المللی مبارزه جهانی با تروریسم با حضور 60 کشور و 20 سازمان بین المللی دیروز (شنبه) با پیام حضرت آیت ا... خامنه ای در تهران آغاز به کار نمود. با عنایت به دغدغه جهانی برای مبارزه با این پدیده و اقدامهای گسترده جهانی برخی کشورها، که به زعم خود گزینه صحیح را برای مقابله انتخاب کرده و نتیجه عکس آن که سبب گسترش این موضوع گردید؛ تردیدهای فراوانی در اذهان عمومی ایجاد شد و کشورهای دیگر را بر آن داشت تا با ورود به این موضوع، مکانیسم مورد وفاق عمومی را بر اساس منطق جهانی پیگیری نمایند. در همین راستا جمهوری اسلامی میزبان برگزاری اولین نشست بین المللی مبارزه با تروریسم گردید.
در شرایط کنونی جهان، موضوع تروریسم پدیده ای شوم تلقی می گردد؛ پدیده ای که کیان کشورهای جهان و ثبات بین المللی را تهدید می نماید و همه کشورها کما بیش از آن صدمه دیده اند. از این رو، ابتدا باید این موضوع به عنوان یک معضل جهانی مطرح شود تا همه کشورها و سازمانهای بین المللی در این زمینه با اهتمام جدی تر راه های مقابله با پدیده تروریسم را در دستور کار قرار دهند.
یکی از مواردی که سبب گردیده تاکنون این مفهوم از اجماع لازم در میان کشورها برخوردار نگردد، انگیزه های سیاسی نظام سلطه است که تلاش می کند با برداشتهای یکسونگر، موضوع مذکور را ابزاری در خدمت نظام سلطه قرار دهد.
در مرتبه نخست، باید کشورها گام جدی تری برای تبیین مفهومی این موضوع بردارند تا بتوان از این طریق با وجود یک مفهوم متقن، به تطبیق آن بر مصادیق پرداخت، به نحوی که می توان این رفتار پارادوکسیکال را در سرزمینهای اشغالی به وضوح مشاهده نمود.
مبارزان فلسطینی که برای احقاق حقوقشان تلاش می کنند، از دید کشورهای غربی تروریست تلقی می گردند، ولی رژیم جنایتکار صهیونیستی که حامی تروریسم دولتی است، از سوی دولتهای مغرب زمین حمایت می شود.
استفاده ابزاری از مفاهیم موجود حقوقی، معضلی است که بی عدالتیها را دامن زده و از این منظر کشورهای فرادست قدرت را در جایگاهی قرار داده است که قادرند با هرگونه تحلیل، هدفهای سیاسی را در پشت نقاب انگاره های حقوقی پیگیری کنند. ولی جنبش ها و کشورهای فرودست قدرت، در استفاده از حقوق مصرح قانونی خود نیز محروم می باشند.
به عنوان نمونه، می توان به برداشت آمریکا در دفاع مشروع پس از حوادث 11 سپتامبر سال 2001 اشاره نمود که با این بهانه جنگ ظالمانه ای را علیه مردم مظلوم و بی دفاع افغانستان آغاز نمود، چنان که تاکنون خسارت های مادی و معنوی جبران ناپذیری به مردم این کشور تحمیل نموده است. افشای 90 هزار صفحه سند محرمانه آمریکایی ها از سوی سایت ویکی لیکس درباره جنگ افغانستان، تنها گوشه ای از اقدام های تروریستی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در این کشور است.
کشورها، اعم از قدرتهای علیا و سفلی، در مقابل موج تروریسم واکنش بهنگام و متناسب نداشته اند و با تفکیک تروریسم به خوب و بد، زمینه پرورش تروریسم را نیز فراهم کرده اند، لذا کشورها اگر مدعی برخورد با این عامل بی ثبات سازی جهانی می باشند، باید موضع بگیرند تا بتوان این پدیده شوم را در سطح جهان مهار نمود، ولی عملکرد برخی دولتها خلاف این واقعیت را اثبات می کند، به نحوی که خروجی رفتارهای آنها به حمایت از گروه های خشونت طلب منجر گردیده که گاه با اقدامهای تشویقی واشنگتن و یا برخی کشورهای اروپایی مواجه می گردند.
اگر کشورهای غربی واژه خوب و بد را از تروریسم حذف و با هر گونه اشکال آن برخورد کنند، می توان به اقدام های جامعه جهانی در این زمینه امیدوار بود.
بر کسی پوشیده نیست، امروزه تروریسم گفتمان سیاست خارجی آمریکا گردیده است. بدون تردید، عقبه فکری این گفتمان سازی را در سیاست خارجی آمریکا، می توان به دیدگاه های ساموئل هانتینگتون مرتبط نمود. بر اساس انگاره های ذهنی وی، واشنگتن همواره برای بقا نیازمند دشمن است و در صورت نبود آن باید دشمن سازی نماید.
پس از فروپاشی شوروی سابق، آمریکا با یک خلاء مواجه شد لذا موضوع تروریسم سوژه ای برای پیشبرد هدف های سیاست خارجی آمریکا گردید. به تبع همین نگاه، دولتهای اقماری واشنگتن در تعقیب هدف های خویش همین رویه را در منطقه در پیش گرفتند که نمونه های بارز آن را هر روز در رسانه ها می توان مشاهده نمود.
اکنون جهان با این واقعیت آشنا گردیده است که تعقیب تروریسم در ادبیات دولتمردان آمریکا -که به تبع آن برخی کشورهای غربی و همسو نیز در این پازل کاخ سفید نقش ایفا می نمایند- عملاً اقدامهای بین المللی را برای مهار این پدیده با ناکامی مواجه نموده است، به نحوی که حمایت همه جانبه واشنگتن از نماد تروریسم دولتی در سرزمین های اشغالی، تصویرسازی منفی از جمهوری اسلامی در اذهان عمومی ملتها، حمایت از منافقین، ریگی، پژاک و... نه تنها کمکی به مهار این پدیده نکرده، بلکه موجب تشدید تروریسم نیز گردیده است.
برگزاری اولین کنفرانس بین المللی مبارزه جهانی با تروریسم به میزبانی جمهوری اسلامی ایران که خود به عنوان یکی از اصلی ترین قربانیان ترور است، در صورت اهتمام دیگر اعضای شرکت کننده، می تواند افق جدیدی را در تلاشهای شرکت کنندگان ترسیم نماید.
جمهوری اسلامی ایران با بیش از 17 هزار شهید ترور، یکی از قربانیان بزرگ پدیده شوم تروریسم است و بسیاری از رهبران گروه های تروریستی از جمله فرقه منافقین، پژاک، جندالشیطان و... مورد حمایت کشورهای مدعی مبارزه با تروریسم قرار دارند.
بنابراین، تروریسم، پدیده ای جهانی متأثر از بی عدالتی، یکجانبه گرایی، سلطه و بی توجهی به کرامت بشری است که صلح، نظم و امنیت همه نسلها، نژادها و فرهنگها را در جهان در معرض خطر و تهدید قرار داده است. بدون شک، اگر برای ریشه کنی این پدیده شوم عزم جدی جهانی وجود دارد، دستیابی به اقدام معطوف به نتیجه، نیازمند تدوین حقوق بین الملل جدید است که زمینه سؤاستفاده را از قدرتهای برتر سلب نماید و مدعیان تروریسم محاکمه شوند.
همچنین همه دموکراتها و جمهوریخواهانی که از منافقین، PKK و دیگر گروه های تروریستی حمایت می کنند، باید اخراج شوند و نیروهای اشغالگر، دو کشور اسلامی عراق و افغانستان را ترک کنند.
حمایت: «دنیای بدون تروریسم ،از رویا تا واقعیت»
«دنیای بدون تروریسم ،از رویا تا واقعیت» عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می خوانید:
همانگونه که در رسانه ها اعلام شد اجلاسی با عنوان اجلاس مبارزه با تروریسم از روز شنبه 4 تیر 1390 با پیام رهبر معظم انقلاب وسخنرانی رئیس جمهور آغاز به کار کرد. در این اجلاس مقامات عالی کشورهای متعدد حضور یافته اند و قرار است طی دو روز دیدگاههای مختلف در حیطه مبارزه جهانی با تروریسم مطرح ودر نهایت برای اتخاذ راهکارهای مشترک تصمیم گیری شود.
طی سال جاری این دومین اجلاس مربوط به مبارزه با تروریسم است که در کشور ما برگزار می شود.قبل از این نیز اجلاسی با عنوان «ائتلاف جهانی علیه تروریسم برای صلح عالانه» در 24 و25 اردیبهشت سال جاری در تهران برگزار گردید.
اجرای دو کنفرانس بین المللی در فاصله کم از یکدیگر که در اولی برخی افراد علمی ومطلع سیاسی حقوقی حضور داشتندو در دومی بسیاری از مقامات دولتی کشورها حضور دارند نشان از دغدغه های جدی در کشورمان در قبال مقوله مبارزه با تروریسم دارد ومی تواند پیام های مهمی برای مخاطبان جهانی دربرداشته باشد.
پیرو نشست قبلی در اردیبهشت ماه نیز ستون «به سوی عدالت» تاملی بر مقوله مبارزه با تروریسم برای دومین بار طی ماههای گذشته انجام داد واینک به بهانه اجلاس اخیر به نظر می رسد برخی نکات مهم دیگررا می توان مورد توجه قرار داد با این امید که مجموعه این بحث ها ونظرها زمینه تقویت مبارزه با تروریسم و جهان عاری از خشونت را فراهم آورد.
1- در پیام رهبر معظم انقلاب سه نکته مهم وجود دارد اول اینکه جمهوری اسلامی ایران مبارزه با تروریسم را بنا به اعتقاد دینی یک تعهد تخلف ناپذیر می داند. دوم اینکه ایران قربانی تروریسم است واز ناحیه عملکرد تروریست ها تاکنون شهروندان بسیاری از جمله برخی از مسئولین عالی کشوری رااز دست داده است، سوم اینکه جمهوری اسلامی ایران سو استفاده برخی قدرت ها در گزینشی برخورد کردن با مفاهیم تروریسم وعملکرد جانبدارانه آنها از برخی تروریست ها را یکی از مهم ترین آفات فعلی جهان در مبارزه با تروریسم می داند واز همین رو تاکید دارد که تعریف تروریسم دقیق وبدون تحمیل دیدگاه دول قدرت طلب انجام پذیرد. متن سخنرانی رئیس جمهور نیز دقیق تهیه شده و حاوی نکات مهمی بود خصوصا که برخی گزاره ها خیلی کوتاه ولیست شده بیان شده بود تا درصد اجماع مخاطبان بر نظرات مطروحه راحت تر تامین شود.
با لحاظ این دیدگاه ها اولین پرسش قابل طرح این است که چرا علیرغم تاکید مکرر مقامات ایرانی بر نفی تروریسم هم چنان در سطح جهانی برخی ادعاهای منفی علیه جمهوری اسلامی مطرح می شود؟پاسخ این سئوال توضیح مفصلی دارد وعوامل مختلفی را می توان مورد بررسی قرار داد.
یکی از عوامل مهم در این حیطه رسانه ها هستند. رسانه ها در سطح جهانی طیف گسترده ای را شامل می شوند که از حیث کمیّت عمدتا رسانه های بزرگ وگسترده در اختیار قدرت های غربی هستند.
این رسانه ها افکار عمومی طیف زیادی از مردم جهان را شکل می دهند ورسانه های بسیاری رادر مناطق مختلف جهان تحت تاثیر خود قرار دارند تا به نحوی دنباله رو یا مروج دیدگاههای آنان باشند.
از جمله مواردی که این رسانه ها مخاطب بیشتری را به خود جلب کرده اند ادعای برخورد آزادانه آنان با مسائل مختلف ودوری از سانسور و محدودیت خبری است. اما واقعیت این را نشان نمی دهد. واقعیت ها نشان می دهد که رسانه های در خدمت قدرتها بیشترین سانسور وتحریف را در جهت خواسته های خود در سطح جهانی انجام می دهند.
عملکرد رسانه های مزبور به این نحو است که اگر قرار باشد هدفی را مذموم جلوه دهند به اشکال مختلف آن را خراب جلوه و منفی ارائه می دهند و اگر قرا باشد پدیده ناپسندی را زیبا جلوه دهند از هر هنری برای این هدف بهره می گیرند.
نتیجه این اقدامات آن شده که در مقوله مبارزه با تروریسم، رسانه های مزبور نوعی خفقان را در سطح جهانی تثبیت کرده اند که اگر کسی خارج از چارچوبهای آنان قرار باشد حتی اطلاع رسانی انجام دهد باید منتظر هو شدن وانواع فشارها باشد.
در گفتمان این رسانه ها ،مردمی که در مقابل قدرتهای زورگو به دفاع از سرزمین یا ناموس یا دین خود بر می خیزند براحتی ممکن است برچسب تروریست به آنها بچسبد وهمین امر کافی است که با انواع محرومیتها وفشارها روبرو شوند.
بسیاری از ناظران مطلع بر این باورند که همین اقدامات باعث شده که مسلمانان در برخی کشورهای اروپائی یا امریکا یا مناطق دیگر تحت نفوذ غربی ها، هدف رفتارهای تبعیض آمیز و محرومیت های مختلف قرار گیرند.
با درک این مشکل به نظر می رسد در مبارزه با تروریسم تمرکز جدی بر تقش رسانه ها باید به عمل آورد ودائما ادبیات و برنامه ها و تحلیل رسانه های در خدمت قدرتها را مورد نقد وارزیابی مستند قرار داد تا امکان شکل دهی افکار عمومی جهانیان از سوی آنها روز به روز کمتر شود.
هم چنین لازم است رسانه های مستقل وقدرتمند وحرفه ای در کشورهای مختلف از جمله کشورهای اسلامی توسعه یابد تا هر یک از این رسانه ها در شکستن فضای تحمیلی رسانه های در خدمت قدرتها و جذب مخاطب سهمی قابل توجه ایفا کنند.این مقوله قطعا یکی از عرصه های مهم مبارزه با تروریسم است که نباید از آن غافل ماند.
2- در سطح جهانی علیرغم اختلاف نظرهائی که در مورد تعریف جامع تروریسم وجود دارد وعلیرغم اختلافاتی که در مصادیق تروریسم ویا تشخیص وتفکیک مصادیق جنبش های رهائی طلب از تروریستها وجود دارد ، این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که اسناد مهمی در سطح جهانی به تصویب همه دولت ها رسیده که چارچوبه مهمی در شناسایی مصادیق تروریسم در جهان امروز در اختیار همگان قرار می دهد.
جمهوری اسلامی ایران به اکثر اسناد یاد شده پیوسته است.به نظر می رسد تلاش برای اجرای جدی و بدون تبعیض این اسناد باید یک دغدغه همگانی درفعالیتهای مربوط به مبارزه با تروریسم باشد.
لازم نیست اسنادی که با طی چند دهه تلاش وگفتگو بین دولت ها به تصویب رسیده و برابر آنها مثلا هواپیماربائی اقدامی تروریستی است، حمله به هواپیما یا کشتی غیر نظامی اقدامی تروریستی است، بهره مندی از برخی سلاح های کشتار جمعی علیه غیر نظامیان با وجود شرائط معین اقدامی تروریستی است و مواردی از این قبیل دست کم گرفته شود وبرخی بی جهت خود را مشغول کنند که دوباره از صفر شروع کنیم یا اینکه می توان طرح کاملا متفاوت برای جهان ارائه کرد.در این راستا اهتمام لازم باید بر جلوگیری از عدم اجرای اسناد یاد شده و نفی برخورد گزینشی وغیر منطبق با مفاد اسناد جهانی مبارزه با تروریسم باشد.در این مسیر همه دولت ها نیازمند همکاری با دیگر کشورها هستند وتقویت روحیه همکاری وهمیاری در سطح بین المللی، ضروری واقدامی کلیدی است.
سخن آخر:
مبارزه با تروریسم ابعاد مختلفی داردکه از هیچ یک از آنها نمی توان غافل ماند.برای موفقیت در ابعاد حقوقی دو اقدام زیر ساختی مورد نیاز جدی است. اول تضعیف جبهه رسانه ای در خدمت زر و زور وتزویر تا یکسری کلیشه ها مفروض بحث های حقوقی قرار نگیرد ودوم تقویت نقاط اشتراک بین همه دولت ها وملت ها در مقوله مبارزه با تروریسم تا به جای تاکید بر اختلاف نظرها بتوان مبتنی بر اشتراکات جلوی بسیاری از خلاف ها را گرفت واجازه نداد که برخی تروریست ها از همین نقاط اختلاف بین دولتها برای استمرار حیات ننگین خود بهره مند شوند. اگر می خواهیم در سطح جهانی همکاری وهمدلی برای مبارزه با تروریسم ونفی خشونت ودشمنی را تقویت کنیم قطعا باید از سطح داخلی شروع کنیم.
هر چه تمرین محبت وهمدلی در سطح داخلی کشوری خوب و قابل ارائه باشد در سطح جهانی نیز مخاطبان بیشتری جذب فراخوان دوستی وصلح ونفی زورگوئی خواهند شد وهر چه بالعکس، فضای دشمنی وکینه در سطح داخلی کشوری بسط یابد تقاضاهای همدلی وهمکاری در سطح جهانی جدی گرفته نخواهد شد.به امید گسترش دوستی ها ومحبتها ونفی رفتارهای خلاف اصول و ارزشهای الهی.
دنیای اقتصاد:اقتصاد در چهارراه «سرگردانی»
اقتصاد در چهارراه «سرگردانی» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر سید احمد میرمطهری است که در آن می خوانید:
«اعتمادزایی» یکی از مهمترین الزامات وجود ثبات در سیاستهای اقتصادی به ویژه سیاستهای پولی است. برای مراعات این الزام، بانک مرکزی به عنوان نهاد حافظ ارزش پول ملی، ثباتدهنده به بخش مالی و ناظر بر نهادهای مالی باید سیاستهای با ثبات، مستمر و پایایی را دنبال کند که اعتماد عمومیبه سیاست اقتصادی به عنوان یک سرمایه اجتماعی در سطح حداکثر شکل بگیرد.
افزون براین، صرفنظر از اینکه چه سیاستی دنبال میشود، «حفظ رویه» از اهمیت بیشتری برخوردار است. با این مقدمه باید دانست معضلی که سیاستگذار پولی در سه ماه اخیر با آن روبهرو شده، تغییرات لحظهای در «سیاست»ها و «رویه»ها است.
آمارهای اقتصادی و برآوردهای تکمیلی حاکی از گذشتن حجم نقدینگی از مرز سیصد هزار میلیارد تومان است که در خوشبینانهترین محاسبه، این رقم بیش از پنجاه درصد حجم تولید ناخالص داخلی است. این نسبت برای اقتصاد ایران، بسیار هشداردهنده است. از همه مهمتر، وجود نقدینگی سرگردان است که براساس برخی برآوردها، حدود شصت هزار میلیارد تومان برآورد میشود.
این رقم سهمی حدود 20 درصد کل حجم نقدینگی را دارد. بانک مرکزی در شروع سال تقویمی جدید قاعدتا باید میدانست که حجم نقدینگی به چه حدی رسیده است و از آن مهمتر اینکه روند رشد آن چقدر است؟ و پرسش های دیگر.اما با وجود آگاهی از این موضوع، چرا در بسته پولی نظارتی خود ترتیبی اتخاذ کرد تا سود سپردههای بانکی تقلیل یابد و احتمالا این سپردهها از بانکها خارج و به نقدینگی سرگردان اضافه شود؟ این موضوع جای تامل دارد!
مسیریابی حرکت نقدینگی موسوم به سرگردان برای مقابله با بحرانهای آتی اقتصاد، مهمترین وظیفه دستگاه های سیاستگذاری کلان اقتصاد است، ولی اتفاقات اقتصادی سه ماه گذشته موید ناکامی این دستگاهها در اتخاذ سیاستی درست در این زمینه است.
در دسترسترین بازار برای حضور نقدینگی سرگردان، ابتدا بورس اوراق بهادار بود که نوسانات جدی در این بازار ایجاد کرد، سپس نقدینگی به سمت بازار طلا رفت. دست آخر، نقدینگی به بازار ارز هجوم آورد و از آنجایی که بانک مرکزی مدیریتی با هدف ثباتبخشی بازار ارز را در دستور کار خود نداشت، از یکسو، نظام چند نرخی یا حداقل دو نرخی را به وجود آورد و از سوی دیگر، استمرار مهمترین وظیفه بانک مرکزی یعنی حفظ ارزش پول ملی را خدشهدار کرد.
تنها سیاست مالی سه ماهه اخیر نیز اخذ مالیات بر ارزش افزوده سکه بود که آن هم به جای آنکه چارهساز شود، تبدیل به محل مناقشه میان سازمان مالیاتی و بانک مرکزی شد. نقش بسیار مهم سیاستهای نرخ سود سپردهها و نرخ تسهیلات در مجموعه سیاستهای اقتصادی کاملا روشن است. بیگمان در فرآیندهای اصلاح ساختار اقتصادی، مدیریت این نرخ، یکی از ابزارهای کلیدی و اصلی در تحقق هدفهای اقتصادی محسوب میشود.
اقدام اخیر بانک مرکزی در طرح مجدد بسته پولی نظارتی در شورای پول و اعتبار در ارتباط با تجدیدنظر نرخ سود بانکی، اگر چه به شکست انجامید، اما روشن ساخت که برون داد این بسته، از برآیند چانهزنی سیاسی است.
از سویی، کوششهای مجدد، اما دیرهنگام بانک مرکزی برای به نظم کشاندن فعالیت بازار پول، پس از هجوم سیل نقدینگی مشهود است، اما چانهزنی سیاسی ابزار نرخ سود بانکی را از بانک مرکزی گرفته است.
مروری بر وضع موجود نشان میدهد که اعتماد به سیاستهای اقتصادی همچنان مساله روز فضای کسبوکار است؛ چرا که برای کنترل تورم و نقدینگی، «ابزار اصلاح نرخ سود بانکی» لازم است که در دست نیست یا از سوی دیگر، برخی بر این باورند که برای خروج از شرایط رکودی، کاهش نرخ سود موثر است و میتواند رونق بیشتری به کسبوکار دهد که آن هم منتقدان سرسخت خود را دارد.
نرخ ارز هم که وعده داده شده بود، با حذف صفرها یک ریال برابر یک دلار میشود، با سیاستگذاریهای مبهمی مواجه بوده که تا مدتی آثار مخرب خود را بر جای خواهد گذاشت.
اگر به همه این تغییرات، تغییر قیمتهای حاملهای انرژی، کاهش حجم سرمایهگذاریها، شرایط نامساعد واحدهای تولیدی کشور و دغدغه اشتغال اضافه شود، آنگاه ملاحظه خواهد شد که واقعا اقتصاد ایران در «چهارراه چه کنم» یا «سرگردانی» قرار دارد.
خروج از این وضع فقط و فقط نیازمند بازگشت به برنامه، حرکت در چارچوب کلیات آن و همراهی با تغییرات جدی در ساختار مدیریت اقتصادی مقدور است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم