سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
داماد ناصر حجازی شدن، قسمت و سرنوشت من بود. اول با اصغر حاجیلو که کمک ناصرخان بود صحبت کردم. همه میگفتند که من ترسیدهام تا مستقیم با ناصرخان صحبت کنم و به همین دلیل با حاجیلو صحبت کردم، اما باید بگویم وقتی این قضیه علنی شد. همه میگفتند که تو دیوانهای و با چه جراتی اسم دختر ناصرخان را آوردهای. آن روزها خواستگاری من از دختر حجازی نقل محافل بود و هر جا میرفتم، همه مرا چپچپ نگاه میکردند که چطور جرات کردی به دختر مربیات آن هم دختر ناصر حجازی پیشنهاد ازدواج بدهی.
خودم هم استرس داشتم، اما توکلم به خدا بود و جلو رفتم. اتفاق جالبی که آن روزها افتاد این بود که قبل از خواستگاری از همسرم، در تمام بازیها ناصرخان مرا در ترکیب فیکس تیمش میگذاشت، اما بعد از خواستگاری، تنها 2 بازی تا اتمام فصل داشتیم که در بازی اول مقابل تراکتورسازی تبریز تنها 5 دقیقه آخر مرا به زمین فرستاد و در بازی آخر مقابل پرسپولیس در تهران هم نیمه دوم به من بازی داد. در 2 هفته آخر ناصرخان در تمرینات خیلی روی من فشار آورد و مدام به من گیر میداد که حاجیلو میگفت سعید، نکند اعتراض بکنی. همه چیز خراب میشود.» اما خودم اعتقاد داشتم که ناصرخان دارد مرا امتحان میکند. این را هم بگویم که شانس آوردم وسط فصل، خواستگاری نرفتم چون تا آخر فصل باید فشار تمرینات را تحمل میکردم و امتحان پس میدادم!
یک خاطره جالب هم تعریف کنم. من در ذوب آهن بازی میکردم و ناصرخان هم مربی استقلال رشت بود که مقابل آنها بازی کردیم و من یک گل زدم و بازی را بردیم. بعد از بازی ناصرخان را به فرودگاه رساندم تا به تهران برود، اما همان شب مادر زنم حالش بد شده بود و در بیمارستان بستری شد. من هم شبانه به تهران رفتم که فردای بازی روزنامهها تیتر زدند: داماد گل زد، مادر زن سکته کرد و خیلی به این موضوع پرداختند. حتی مطبوعات ما را به دادگاه هم بردند و نوشتند که من و همسرم از هم جدا میشویم. به هر حال یک هفتهای در حاشیه بودیم، اما یکی از بزرگان مطبوعات هم نوشته بود «سعید 20 گرفت، ناصرخان بالاتر از 20» همان موقع نوشته بودند که این دو نفر پاک فوتبال بازی میکنند چون هر دو نفر تلاش کردیم تا برنده بازی باشیم. بعد از آن هم به تیم ناصرخان گل زدم، اما شرایط بهتر شده بود. هروقت با هم بازی داشتیم، ناصرخان میگفت طوری بازی کن که این اعتباری که داریم، از بین نرود. من هم در هر بازی گل میزدم و خدا میخواست تا حرف و حدیثی نباشد.البته همسرم از گلزنی من به تیم ناصرخان ناراحت میشد و میگفت که تو زرنگی و همیشه به تیم بابام گل میزنی. خود ناصرخان با خانواده صحبت کرد و گفت که فوتبال همین است و نباید به سعید چیزی بگویید چون در فوتبال هر کسی برای موفقیت تیمش باید تلاش کند. همین تلاش اعتبار خاصی برای ما 2 نفر آورد. خدا را شکر ما یک زندگی ایدهآل داریم. زندگی در خانواده حجازی راحت است و ما چندین سال است که در یک خانه زندگی میکنیم و همسرم و پسرم کنار آنها هستند. همیشه زحمت ما گردن ناصرخان بوده ولی هیچ مشکلی نبوده و نیست.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد