در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
درواقع این سکانس افتتاحیه یک نسخه مینیاتوری است از تمام آنچه قرار است بعدها در فیلم رخ دهد: یک آرامش ناتمام اولیه به ناآرامی تمامعیاری ختم میشود. ماجرا از این قرار است که بیلی تاین، کاپیتان یک کشتی ماهیگیری که به مهارت در کار خویش شهره است، چند وقتی است بخت مساعدی برای پیداکردن جای ماهیها و صید ماهی به اندازه کافی نیافته است. صاحب قایق ماهیگیری بیلی را تهدید میکند در صورتی که بیلی به همین روال ادامه دهد مجبور خواهد شد کار را از او بگیرد. این ضربهای که به غرور بیلی میخورد آغاز عزم اوست برای اینکه بسرعت دوباره به دریا برود و این بار بدون یک قایق لبریز از ماهی بازنگردد.
به نظر میرسد برای بیلی و مردانش، کار روی کشتی و ماهیگیری چیزی بیش از یک شغل ساده و معمولی باشد. آنها بهانههای مختلفی میآورند که به این شغل پرمخاطره ادامه دهند و مسیر جدیدی در زندگی پیش نگیرند؛ مثلا از پول خوبی که در این شغل نسبت به مشاغل دیگر هست دم میزنند. اما واقعیت این است که مساله جدیتر از این حرفهاست. آنها غرق در افسون دریا هستند و تنها همین افسون است که به زندگی آنها معنا و جهت میدهد. ممکن است آنها چشماندازی در دوردست برای آینده خویش داشته باشند. ممکن است گاهی آرزوی داشتن خانوادهای خوشبخت را در سر بپرورانند. خانوادهای که جایی منتظر آنهاست و آنها سرانجام در پناه گرم و تسلیبخش آن آرام میگیرند. اما این امید به آرامش نهایی، به نظر میرسد توهمی بیش نباشد و افسون دریا و شغل ماهیگیری در درون آنان قدرتی بسیار بیش از این توهم داشته باشد. برای همین است که آنان شاید تنها در یک صورت به آرامش برسند. وقتی دیگر نتوانند با یک موج غول پیکر یک دریای طوفانی مقابله کنند و پس از این جنگ مغلوبه پهنه آبی دریای آرام، پناهگاه آرامش ابدیشان شود. به خاطر همین است که هیچ یک از افراد این کشتی نتوانستهاند یک زندگی خانوادگی خوب برای خویش درست کنند یا در این امر شکست خوردهاند. بیلی به لیندا اعتراف میکند که نتوانسته تعادلی بین زندگی کاری و شخصیاش ایجاد کند و همین باعث جداییاش از همسرش شده است؛ هرچند آرزو دارد یا توهم میکند که یک روز پیش فرزندان حاصل از این ازدواج بازگردد و در کنار آنان آرام گیرد. مورفی با وجود داشتن یک پسر از همسرش جدا شده و پیشنهاد او برای ازدواج دوباره با همسرش با مخالفت روبهرو میشود، چون همسر سابق مورفی میداند که مورفی هیچ گاه نمیتواند افسون دریا را به هیچ چیز دیگری در دنیا ترجیح دهد. بابی که در اوان زندگی خود با همسر محبوبش کریستیناست در برابر خواهش همسرش برای تغییر شغل مقاومت میکند و بازهم راهی دریا میشود. حتی علاقه بیحد و حصر او به کریستینا هم موجب نمیشود او بتواند باور کند کارهای راحتتر و کمخطرتری هم در دنیا وجود دارند. بابی در اوج لحظاتی که کشتی با طوفان غولآسا در حال مبارزه است به بیلی میگوید وقتی این ماجراها تمام شود او برای همیشه کار در دریا را ترک خواهد کرد؛ اما بیلی با خندهای پرمعنی به این حرف پاسخ میدهد. بیلی میداند که بابی و همه افراد شبیه او اگر صدها بار دیگر نیز در معرض چنین خطرهایی قرار گیرند، بازهم کار پرمخاطره خویش را ترک نخواهند کرد، چراکه اساسا زندگی آنها با خطر کردن است که معنا پیدا میکند و بدون چنین چیزهایی ادامه زندگی برای آنان میسر نیست. لیندا هم که جایی در ابتدای فیلم به طور تلویحی از بیلی میخواهد با او ازدواج کند، خودش انگار از پیش میداند که چنین چیزی هیچ گاه امکانپذیر نخواهد بود، چراکه او نیز همانند بیلی گرفتار افسونی است که به او اجازه یک زندگی ساده و معمولی و آرام را نمیدهد. افسونی که بیلی آن را دارای چنین مولفههایی میداند: یادگارهای دوران کودکی، فانوسهای دریایی، پرندههای پشت مشکی، مرغان دریایی، اردکهای بزرگ، خورشید و... اینها تصاویری دلانگیز هستند که بیلی تاین از دریا و تمام زیباییهایش به دست میدهد. این زیباییها چیزی نیستند که براحتی از سر آدمی که گرفتارشان شده ، دست بردارند. به همین دلیل است که وقتی در سکانس آخر فیلم، لیندا مغموم و غمناک از مرگ بیلی و افرادش است، ناگهان به یاد همان تصاویر دلانگیزی میافتد که بیلی در گفتوگویشان درباره دریا به دست داده است. اتفاقا این افکار زمانی به مغز لیندا هجوم میآورند که او روی دریاست. هوا آفتابی است و مرغان دریایی و پرندگان پشت مشکی در حال پرواز در پهنه آسمان آبی دریا هستند. لبخندی بر لبان لیندا نقش میبندد، چراکه میفهمد هنوز انگیزهای مهم برای زندگی کردن او وجود دارد. این انگیزه زیباییهایی در کسب و کار لینداست که همواره افسونکننده باقی خواهد ماند.
در پایان فیلم طوفان کامل، در مراسمی که برای مرگ خدمه کشتی ماهیگیری بیلی تاین برگزار شده است، لیندا میگوید: «میگویند ماهیگیران همه از کمبود آمال و آرزوها در عذابند. شجاعتشان از همین جا شکل گرفته است». اما آیا واقعا این ماهیگیران آرزوها و آمال کمی دارند؟ آیا اینکه آنان روزی بتوانند در کنار خانواده خوشبخت خویش آرام بگیرند، آرزوی کوچکی محسوب میشود؟ آرزویی که همهشان در دل دارند، اما افسون دریا هیچگاه به آنان امکان تحققش را نمیدهد؟ در حقیقت آنها شجاع هستند و دل به افسون دریا میدهند و خطر میکنند تا شاید روزی به این آرزویشان که شاید چندان هم دور و دراز به نظر نرسد، جامه عمل بپوشانند. اما واقعیت این است که با وجود آن افسون، این آمال و آرزوها همان قدر دور و دراز مینمایند.
فیلم طوفان کامل محصول سال 2000 آمریکاست و در گونههای اکشن، ماجرایی، رومنس و تریلر ساخته شده است. این فیلم ساخته ولفگانگ پترسن است و در آن بازیگران مطرحی چون جورج کلونی، مارک والبرگ و دایان لین ایفای نقش میکنند.
محمد هاشمی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد