در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
من یک مهندس هستم که به عنوان یک شهروند ساده احساس نیاز کردم تا حرفها و نظرات خود را درباره هدفمندی یارانهها بنویسم و به هموطنهای خودم بگویم که چیز غیرطبیعی در راه نیست و به مسوولان کشورم هم بگویم از چه راههایی باید آرامش را به مردم برسانند.
نکته اول: باید بدانیم و به دیگران هم یادآوری کنیم که هدفمندی یارانهها به معنی واقعی کردن قیمتهاست نه به معنی گران کردن قیمتها (آن هم به صورت تدریجی و 5 ساله). در کل چه معنی دارد، کسی که پول خرید کولر گازی را دارد از سهم یارانه مشاع برق همه مردم که البته شامل آدمهای کمبضاعت هم است بیشتر استفاده کند یا کسی که توانایی خرید اتومبیل را دارد به خصوص ماشینهای سنگین پرمصرف یا به تعداد بیشتر از یک عدد برای هر خانوار، بیشتر از سهم یارانه بنزین بهرهمند گردد.
نکته دوم: اگر همه چیز شفاف ولی گرانتر باشد مطلوبیت و رضایتمندی بیشتری را تامین میکند تا اینکه ارزانتر باشد ولی با هزینههایی نانوشته و سلیقهای. مثلا اکثر مردم راضیتر هستند به صورت کاملا شفاف هزینهای را بپردازند تا اینکه ارزانتر، ولی همراه با انواع انعام و... همراه باشد. زیرا احساس ناامنی، ظلم و اینکه ممکن است به علت غیرشفافبودن، هرکسی سر او را کلاه بگذارد یا او نتواند رضایت دیگران را تامین کند، به او دست میدهد. سامانه یارانهای از آنجایی که سعی در تغییر واقعیت دارد، در نتیجه غیرشفاف بوده و به طور معمول یک سامانه وابسته به نظارت دقیق و محتاج وجدان قوی است که در عمل این دو، عملی نیستند و حتی موجب به وجود آمدن آفاتی مانند رانتخواری، سوءاستفاده و انواع احتکار میگردد. مثال جدید آن همین مصرف بنزین است که تا سهمیهبندی نشد و با وجود تبلیغات فراوان، خودروهای پرمصرف دچار افت ارزش نشدند.
نکته سوم: وقتی کمک ماهانه مثلا صدها هزار تومانی دولت به یک خانواده از طریق یارانه بهتدریج قطع گردد، ارزش واقعی مشتری شناخته میشود و تمام توجه بنگاههای خدماتی و تولیدی به سمت یگانه نانآور خود یعنی مشتری جلب میشود، اینجا براحتی میتوانیم علت لبخندهای فروشندگان و سعه صدر و صبر فروشندگان و ارائهدهندگان کالا و خدمات کشورهای توسعه یافته را براحتی درک کنیم.
نکته چهارم: مشتری هم کمک صدها هزار تومانی دولت را از دست داده در نتیجه برای مشتری هم بسیاری از مشخصات کالا و خدمات مهم میشود. چون مایل به صرف هزینه اضافی برای مواد مصرفی مانند برق و سوخت اتلاف شده یا هزینه رفع و درمان آثار سوء جانبی استفاده از محصولات نبوده و شعار مشتری، از «هرچه میتوانی ارزان بخر» (کفش چینی) به «من آنقدر ثروتمند نیستم که جنس ارزان بخرم»(کفش طبی) تغییر خواهد کرد.
نکته پنجم: هر مشتری در جایگاهی دیگر خود به فروشنده تبدیل میشود و هر فروشندهای در جایگاهی دیگر به مشتری تبدیل میگردد، پس با توجه به نکات سوم و چهارم، سطح کیفیت کالا و خدمات افزایش و هر کس به اندازه نبوغ و کوشش خود درآمد کسب میکند. درآمدهای بیهوده برخی حذف و در نتیجه مخارج تجملاتی هم از بین میرود و مخارج و درآمد هم شکلی واقعی به خود میگیرد.
نکته ششم: به طور حتم زندگی و تولید در کلانشهرها و شهرستانهای کوچک هر کدام دارای مزایا و معایبی خواهد بود که چون سامانه یارانهای جای خود را به هدفمندی یارانهها و واقعی شدن قیمتها داده است، افراد یک جامعه با سبک و سنگین کردن موارد اقتصادی، ترکیب امکانات و جمعیت را به صورت متنوع پراکنده کرده و در سطح ملی، تولید و مصرف عادلانهتر و گستردهتر میگردد. به عنوان مثال گرانی حملونقل و مسکن در شهرهای بزرگ در کنار نزدیکی به بازاری بزرگ از مشتریان، ترکیبی از مزایا و معایب است که میتواند یک بنگاه تولیدی و خدماتی را بنا به نوع خدمات و کالای عرضه شده و با اقتصادسنجی، در شهری کلان یا کوچک قرار دهد.
نکته هفتم: به طور حتم سامانه اقتصادی برخی ارگانهای خصوصی که طی نزدیک به یک قرن عادت به رانتتراشی و استفاده حداکثری از انرژی ارزان و امکانات متمرکز در تهران و دوری گزیدن از ریسکهای رایج در اقتصاد و انداختن تمام بار سادهکردن کار و کسب بر دوش دولت داشته، دچار تحولات میگردد که ممکن است منجر به از بین رفتن برخی بنگاههای تولیدی و خدماتی و برخی بیکاریها گردد. در این شرایط، دولت میتواند مبلغ و حامی اولیه برای فعالیتهای جدید یا بازارهای جدید باشد و پس از قوت گرفتن بخشخصوصی و اینکه ترس حاصل از ریسک قابل قبول گشت، در عرصهجدید منافع را در اختیار آن بگذارد و خود را به کنار بکشد. مانند یک بازاری که فرزند خود را تا زمانیکه تازه وارد است حمایت و راهنمایی میکند و بلافاصله پس از کسب مهارت تجاری، از گردونه تجاری و رقابت با او خارج میشود و البته اگر ناشایستگی تجاری هم نشان دهد هیچ تاکیدی بر حفظ او در بازار نخواهد داشت.
نکته هشتم: ارگانها و بنگاههای خدماتی و تولیدی دولتی هم که نزدیک به یک قرن عادت به یکهتازی در بازار و قرار گرفتن در حاشیه امن و بیتوجهی به بهرهوری و مشتریمداری کردهاند باید تغییر ماهیت داده و از رقابت با نونهال بخش خصوصی دور نگه داشته شود و به صورت اقتصادی و منطقی به بخش خصوصی ملحق گردد. به عنوان مثال میتوانید وضعیت اپراتورهای تلفن همراه را قبل از سال85 و بعد از سال 85 مقایسه کنید. صفهای طویل و قیمتهای بالا و خدمات متوسط به مشتری ناگهان تبدیل به ارسالهای رایگان و قیمتهای پایین و ارج نهادن به مشتری شد.
در نتیجه باید بدانیم که هدفمندی یارانهها مانند قطع برداشت از پسانداز اضطراری خانواده است. روزی تمام میشود یا یک روز مبادا، ناگهان به آن احتیاج پیدا میکنیم، پس بهتر است تا اضطرار به وجود نیامده یا تا تمام نشده، استفاده از آن را به آرامی قطع کنیم و این قطع استفاده هرچه زودتر آغاز گردد، شیب کمتر و فشار کمتری را باید تحمل کنیم و این واقعیتی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم گریبان ما را خواهد گرفت، پس بهتر است برای کشور، خودمان و فرزندانمان از آن حمایت و در کنار آن نظرات سازنده را منتقل و پرورش دهیم.
سیدعلی سادات حسینی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد