گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

دولت به خواسته‌اش رسید

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین میاسئل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ناامیدی مشکوک»،«آسیب های چهارشنبه سوری»،«از کمین تا نفوذ!»،«آزادراه‌ها، شالوده توسعه پایدار»،«مخاطب شما کیست؟»،«رخنه اطلاعاتی صهیونیست ها در حکومت های عرب»،«دولت به خواسته‌اش رسید»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۱۷۲۸۹

جام جم:ناامیدی مشکوک

«ناامیدی مشکوک»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جام جم به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛چند روزی است که سران و سرکردگان دولت‌های غربی از جمله آمریکا و انگلیس و در کنار آنها برخی سرکردگان رژیم صهیونیستی، از تحریم‌های ایران ابراز ناامیدی می‌کنند.

رسانه‌های غربی هم موج تازه‌ای از پخش این موضع و سیاست را به ر‌اه انداخته‌اند و در خبرها، گزارش‌ها و تحلیل‌های خود مطرح می‌کنند آمادگی و توانمندی‌های جمهوری اسلامی ایران، هرگونه تحریم را بی‌اثر کرده است.یک پرسش بسیار مهم در خلال مطرح شدن این اظهارنظرات و سیاست‌ها از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی در ذهن ایجاد می‌شود که «ما باید از ناامیدی کشورهای غربی و اسرائیل نسبت به تاثیر تحریم‌ها علیه ایران خوشحال باشیم؟ آیا باید این ابراز ناامیدی را یک پیروزی برای خود بدانیم؟»

برخی اعتقاد دارند؛ ابراز ناامیدی از تاثیر تحریم‌ها بر تصمیم مقامات جمهوری اسلامی ایران، پیروزی توان ایران بر تحریم‌های اعمالی است که غرب را بر آن داشته است تا از اعمال تحریم‌های سنگین‌تر بر حذر دارد. برداشت دیگری وجود دارد مبنی بر این که عدم همراهی روسیه بویژه چین با آمریکا در اعمال تحریم علیه ایران، باعث ناامید شدن آمریکا و رژیم صهیونیستی از تاثیرات تحریم‌های فعلی و احیانا اعمال تحریم‌های سنگین‌تر علیه ایران شده است؛ اما تحلیل دیگری هم وجود دارد که ورای آن دو تحلیل دیگر است.

در توضیح دو تحلیل دیگر باید گفت که البته هر دوی آنها به واقعیت نزدیک است. شرایط جمهوری اسلامی ایران و توان آن تا حدود بسیار زیادی تحریم‌های کنونی را خنثی و با شکست مواجه کرده است و در کنار آن همراهی نکردن چین و روسیه نیز در این شکست تاثیر داشته است. اما نکته مهم، ناامیدی از تاثیر تحریم‌های اعمال شده فعلی است. این ناامیدی را که از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی مطرح شده، باید مشکوک بدانیم؛ مشکوک از این منظر که ممکن است گزینه نظامی در سیاست‌های آمریکا و اسرائیل جان بگیرد.

در همین زمینه گابریلا شالو، نماینده دائم رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد مدعی شد اسرائیل و آمریکا در حال آماده‌سازی برنامه حمله نظامی به ایران هستند. تهدیداتی که سال‌هاست از سوی سران این رژیم مطرح می‌شود. روشن است که جمهوری اسلامی ایران، توان و قابلیت پاسخگویی به این‌گونه تهدیدات را دارد. و به عبارتی اگر تاکنون گزینه نظامی غرب عملیاتی نشده، دلیل آن توان بالای دفاعی ایران در مقابله با تهدیدات نظامی است. ایران مانند رژیم صدام دست و پا بسته عمل نخواهد کرد.

نباید ابراز ناامیدی از تحریم‌ها را پایان استفاده از روش‌های تهدید نظامی تلقی کرد؛ اما هوشیاری جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات نظامی همچنان باید حفظ شود. دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی باید با تجزیه و تحلیل این گونه اظهارات، آن روی سکه و پشت پرده ابراز ناامیدی مشکوک غرب و رژیم صهیونیستی از تحریم‌های ایران را مورد توجه قرار دهند.

مردم سالاری:آسیب های چهارشنبه سوری

«آسیب های چهارشنبه سوری»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم دکتر عبد الحمید حسین نیا است که در آن می‌خوانید؛چهارشنبه سوری یکی از جشن های باستانی ایران است. قدمت تاریخی آن به سال 1725 قبل از میلاد مسیح باز می گردد که ایرانیان برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوها و برافروختن آتش به استقبال نوروز می رفتند.

در این جشن که آخرین شب چهارشنبه سال به پا می شود مردم از روی آتش می پرند و به همراه آن کوزه های سفالین را می شکنند تا رنج ها و تلخ کامی های سال را به آتش و به ظروف شکسته بسپارند. در فرهنگ معین آمده است که چهارشنبه سوری به آخرین چهارشنبه هر سال شمسی گفته می شود. در شب چهارشنبه سوری بوته های خار یا کاه را مشتعل کنند و از روی آن بپرند و بگویند:

سرخی تو از من
زردی من از تو

و این عمل را به شگون گیرند. در جایی از این سنت به جا مانده ملی ما نامی و نشانی از ترقه بازی و انفجار مواد محترقه نمی یابیم. به علاوه چهارشنبه سوری جشن آتش است. برای عصر یک روز از سال و در همان عصر و شب هم تمام می شود ولی ترقه بازی که چاشنی جشن چهارشنبه سوری شده ماه ها پیش از آن در هر کوی و برزن با ترکاندن نارنجک و مواد محترقه زیر پای رهگذران به قیمت شوکه کردن آنها و سلب آرامش از جامعه آغاز می شود و تا هفته ها پس از چهارشنبه سوری ادامه پیدا می کند.

بررسی آمار و ارقام در یک چهارشنبه سوری سال 1386  کشور 1662 نفر دچار حادثه و سوختگی شدند که اکثریت سانحه دیدگان در گروه سنی 16 تا 23 سال بودند، 60 درصد آنها  دانش آموز بودند و درصد سوختگی نقاط مختلف بدن به ترتیب زیر گزارش شد: 1) دست ها 32 درصد 2) چشم ها 23 درصد 3) صورت 16 درصد 4) پاها 9 درصد.
در بررسی شدت محرک های زیانبار صوتی ترقه همچون شلیک گلوله و خمپاره معرفی شده که با شدت بیش از چهل دسی بل در صدر جدول قرار گرفته است.

در پژوهشی از 114 کودک و نوجوان که در ارزیابی اودیومتری به کم شنوایی ناشی از سر و صدا مظنون شده بودند 42 نفر دچار کم شنوایی یک طرفه و 72 نفر دچار کم شنوایی دوطرفه بودند. 90/3 درصد این گروه پسران نوجوان و پسربچه ها بودند. وقتی از خانواده  آنها خواسته شد که علت کم شنوایی آنها ذکر شود 36 درصد موارد از کم شنوایی دوطرفه و 67 درصد از کم شنوایی یک طرفه سابقه آتش بازی و آتش افروزی با ترقه و مواد منفجره و تفنگ های ترقه ای را خاطر نشان می کردند.

بی تردید به علت اشاعه این پدیده نامطلوب، در گروه کودکان و نوجوانان پدیده کم شنوایی به طور فزاینده ای در جامعه ما رو به گسترش گذاشته است.

امروز مواد آتش زا از فشفشه و سیگارت و ترقه به مواد محترقه بسیار خطرناکی به شکل نارنجک که کم از بمب صوتی و نارنجک جنگی ندارد مبدل شده است و بدین گونه آتش افروزی ها ایجاد رعب و وحشت کرده است که در هر چهارشنبه سوری با حوادث غم انگیز مصدومیت و معلولیت تا ویرانگری و مرگ در شهرها شده شاهدیم و انعکاس ناگوار آن را در رسانه ها پیش رو داریم. تمام این عوامل ایجاب می کند تا یک بار دیگر پژوهش های همه جانبه ای برای بررسی راهکارهای رفع این بحران با مشارکت جامعه شناسان، روانشناسان، پزشکان، آموزگاران و روزنامه نگاران در گروه های سنی کودکان و نوجوانان در این برهه از زمان به عنوان ضرورتی مبرم صورت پذیرد.

کیهان:از کمین تا نفوذ !

«از کمین تا نفوذ!»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می‌خوانید؛کشف و انهدام بزرگترین شبکه جاسوسی سایبری سیا به دست پاسداران انقلاب اسلامی، خبر مهمی بود که در محافل گوناگون بازتاب وسیعی پیدا کرد. این شبکه در راستای جنگ نرمی که طی سالهای اخیر - خصوصاً سالی که گذشت- نمود و ظهور بارزتری پیدا کرده و مهره های این دسیسه به اصطلاح «رو» بازی کردند، تلاش کرد در کنار جاسوسی از شبکه ها و سایت های رسمی نظام، با ناامن سازی فضای اجتماعی ایران، به انحاء مختلف بین مردم اضطراب، احساس ناامنی و نارضایتی ایجاد کند.

طی سال جاری و خصوصاً پس از وقایع و فتنه انگیزیهایی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، رهبر معظم انقلاب با تأکید چندباره بر استفاده دشمن از جنگ نرم برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی، به لزوم هوشیاری مردم و مسئولان و نحوه برخورد با جنگ نرم، هشدار دادند.

دشمن وقتی از جنگ سخت و نبرد رویارو با انقلاب اسلامی طرفی نبست، برای جنگ نرم عرصه وسیع تری گشود و مبارزه در این میدان را علنی تر از گذشته پیش برد. به طور قطع مهم ترین حوزه اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم، حوزه رسانه است. دشمن سعی کرد تا با ایجاد یک شبکه وسیع رسانه ای و با استفاده از تکنولوژیهای اطلاعاتی چون ماهواره و اینترنت، اهداف خود را در براندازی نظام پیگیری کند.

اما دشمن با بهره گیری از خیانت آشکار فتنه گران که توانستند پس از انتخابات، بخشی از ناراضیان خاموش را به معترضان خیابانی تبدیل کنند، فضای بازتری برای اعمال سیاست هایش در جنگ نرم پیدا کرد و با توسعه شبکه های خود، جنگ روانی پرهجمه ای علیه ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی تدارک دید. حرمت شکنی هایی که نسبت به مقدسات و ارکان نظام و انقلاب توسط عده ای آشوبگر و فتنه جو صورت گرفت، دشمن را به طمع انداخت تا فشارهای خود را در جنگ نرم بیشتر کرده و از ابزارها و مکانیسم جدیدتری استفاده کند.

کارشناسان و تحلیل گران سیاسی در ابتدای حضور باراک اوباما در رأس هیئت حاکمه کاخ سفید به خاطر شعار «تغییر»ی که مرتباً از دهان این نامزد ریاست جمهوری آمریکا شنیده می شد، تحلیل روشنی از برخورد وی با مسأله ایران نداشتند. اما دیری نپایید که دست های چدنی اوباما از دستکش های مخملی وی درآمد و خوی مبارزه و ستیزه علیه اسلام و جمهوری اسلامی در قالبی جدید نمایان شد.

هر چه جمهوری خواهان، اهل مجادله و رجزهای جنگ طلبانه بوده و مسیر اهداف سلطه گرانه خود را در میدان جنگ سخت و لشکرکشی به منطقه دنبال می کردند، این دموکرات تازه به قدرت رسیده با لحنی آرام تر از جمهوری خواهان و علیرغم لبخندی که بر لب داشت و دستی که برای دوستی دراز کرده بود، فاز جدید و گسترده تری از مقابله با ایران اسلامی را کلید زد. رهیافت جدید اوباما برای پیگیری سیاست های سلطه جویانه آمریکا، جنگ نرم با ابعادی وسیع تر و صورتی علنی تر بود.

در این رهیافت، دیپلماسی عمومی به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گرفته و عملگرهای تأثیرگذار تلاش می کنند با استفاده از ابزار و پیام های رسانه ای، نوعی عملیات روانی را طرح ریزی کرده و طی آن ذهن نخبگان و توده های مردم را هدف قرار دهند. هر چند موضع گیری اکثر خواص و حضور گسترده مردم انقلابی در راهپیمایی 9 دی و 22 بهمن در دفاع از نظام و انقلاب نشان داد که همه تیرهای زهرآگین رها شده از کمان جنگ روانی دشمن به هدف اصابت نکرده است.

انقلاب اسلامی ما یک انقلاب فرهنگی بود. شاید بیشتر از برخی خواص داخلی، دشمن، این خصیصه بارز انقلاب را شناخت و به همین منظور برای مقابله با اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی و جلوگیری از نفوذ انقلاب به سایر کشورهای منطقه و ملل آزادیخواه جهان، تهاجم فرهنگی وسیعی را طی سالهای اخیر علیه نظام شروع کرد. یکی از مقامات ارشد سیاسی آمریکا در این باره می گوید: «باید برای ایرانی ها به جای بمب، دامن های کوتاه بفرستیم»! آنها تلاش می کنند با ترویج مفاسد فرهنگی و اجتماعی از طریق امواج رسانه های ماهواره ای و اینترنتی، جوانان را در دام خود گرفتار کرده و در زعم باطل خود اندلس سقوط کرده دیگری بسازند. علاوه بر این تهاجم که ارزشهای فرهنگی و دینی کشور را نشانه گرفته، ایجاد یک شبکه جاسوسی با هدف هدایت و راهبری جریانهای مخالف نظام و در نهایت القای فضای ناامن اجتماعی در اذهان مخاطبین خود، از برنامه های جدی 9-8 ماه اخیر آنان به شمار می رود.

برخورد نظام و مسئولان امر با اغتشاشات خیابانی و دستگیری و محاکمه برخی از عوامل میانی و میدانی این آشوبها، تقابل با نظام از سطح خیابانها به شبکه های مجازی منتقل شود. هر چند نباید تأثیر عدم برخورد مسئولان امنیتی و قضایی کشور با سران فتنه و اجرای «مر قانون» نسبت به آنان که خواسته مردم نیز بود، در این میان نادیده گرفته شود.

مردم انقلابی ایران که همیشه و در تمامی صحنه ها پای نظام ایستاده اند بر این باور بوده و هستند که پس از جمع شدن آشوبهای خیابانی و برخورد قضایی با عوامل فتنه جو، نوبت سران فتنه هم برای آنکه به دست عدالت سپرده شوند، خواهد رسید. اما مماشات مسئولان امر در این خصوص و سوءاستفاده سران فتنه از این تساهل و نرمش نابجا- که خود را در حاشیه امن می دیدند- منجر به صدور بیانیه های پی درپی، تأکید بر مواضع قبلی و دعوت از مردم برای اعتراضات مجدد شد.

آیا وجود چنین شرایطی در کنار سکوت و مواضع برخی خواص، دشمن را به طمع بیشتر برای گسترش شبکه های سایبری و پیگیری اهداف براندازانه خود، نمی اندازد؟
مردم همچنان پیگیر و منتظر پاسخ دستگاه قضایی کشور در عدم برخورد با سران فتنه و طولانی شدن روند رسیدگی، محاکمه و مجازات برخی از دستگیرشدگان فتنه اخیر هستند.

این سؤال و سؤالاتی از این دست اذهان عمومی جامعه را آکنده کرده است. مثلا چرا مجازات حبس فلان جاسوس شناخته شده از 15 سال به 5 سال کاهش پیدا کرده؟! مگر او همان کسی نیست که پیش از این در پرونده موسوم به انقلاب مخملی همراه دو جاسوس نشان دار دیگر سیا دستگیر و در اعترافاتی که از تلویزیون پخش شد، صراحتاً به جرمهای خود در این رابطه اعتراف کرد؟ مردم هنوز نمی دانند که چرا آن روز باید چنین فردی آزاد شود؟
مگر همین شخص به جرم اقدام علیه امنیت کشور، جاسوسی و ارتباط با عناصر بیگانه علیه نظام، مشاور بنیاد سوروس در ایران در راستای طراحی براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی، فعالیت تبلیغی علیه نظام و ایجاد شبهه جعل و تقلب در نتیجه انتخابات و همچنین سلب اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت و مراجع رسمی کشور بازداشت و محاکمه نشده است؟ اگر اینچنین است- که هست- پس چرا مجازات تعیین شده برای وی به یک سوم تقلیل می یابد؟! هر چند خیلی هم دور از ذهن نیست که قبل از اتمام محکومیت 5 ساله خود سند آزادی اش را به دست آورد!

شاید در جنگ سخت بتوان گفت که دشمن پشت دروازه های شهر کمین کرده ولی در جنگ نرم به مدد پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی، دشمن سوار بر امواج رسانه ای خود به خانه های مردم هم سرک می کشد. تفاوت و فاصله میان «کمین» تا «نفوذ» یک هشدار جدی هم برای مردم و هم برای مسئولانی است که زمام امور فرهنگی و امنیتی کشور را در دست دارند.

ملت ایران بارها و بارها ثابت کرده که دست از نظام و انقلاب نخواهد کشید. در عین حال هم مردم نمی توانند نسبت به مماشات، سهل انگاری و برخی تساهل های نابجا در این عرصه سکوت کنند و پرسشگر نباشند. مردم حفاظت از کیان اسلام، نظام و کشورشان را وظیفه خود می دانند و انتظار دارند مسئولان نیز وظیفه خود را در مصون سازی انقلاب و کشور از آفات و خطرات به درستی انجام دهند.

تهران امروز:آزادراه‌ها، شالوده توسعه پایدار

«آزادراه‌ها، شالوده توسعه پایدار»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم فرامرز قراباغی است که در آن می‌خوانید؛آزادراه قزوین – رشت با حضور رئیس‌جمهوری افتتاح شد. این خبر مسرت‌بخشی است که نخستین‌ محور آزادراهی شمال کشور به شبکه آزادراه‌های مرکزی، غربی و شرقی کشور می‌پیوندد. عملیات ساخت این آزادراه که از سال 1380 آغاز شد، پس از هشت سال به پایان رسید. همین امر، اهمیت موضوع را دوچندان می‌کند. مردم از دولت و دستگاه‌های اجرایی همین انتظار را دارند؛ سازندگی، توسعه، پیشرفت و فراهم آوری زمینه‌های توسعه پایدار و موزون.

توسعه پایدار و موزون امکان‌پذیر نخواهد بود مگر آنکه زیرساخت‌های آن فراهم شود. ساخت، توسعه و افزایش زیرساخت‌ها مهم‌ترین عنصر سخت‌افزاری توسعه پایدار است و در این میان راه‌ها و امکانات ارتباطی شالوده هرگونه توسعه پایدار و موزون، هدفمند و برنامه‌مدار به شمار می‌رود.

برنامه چهارم توسعه در زمینه توسعه آزادراه‌ها، می‌گوید که نرخ رشد سالانه ساخت آزادراه‌ها می‌باید با 39.9 درصد در سال 84 نسبت به سال 83 – که سال پایه محسوب شده است – به 2020 کیلومتر و در سال 85 به 3400 کیلومتر، در سال 86 به 4580 کیلومتر، در سال 87 به 5660 کیلومتر و در سال 88 به 6640 کیلومتر برسد. سال 83 معادل 1340 کیلومتر آزادراه وجود داشته است. با این حال ساخت آزادراه‌ها تا سال گذشته 76 درصد از برنامه‌های پیش‌بینی شده عقب بوده است و به نظر می‌رسد با گشایش آزادراه قزوین – رشت، گرچه به لحاظ کمی بر طول آزادراه‌های در دست بهره‌برداری افزوده شده، اما هنوز تا اهداف برنامه چهارم توسعه که سال پایانی آن، سال جاری است، فاصله‌ها، بسیار و معنی‌دار است. از چه رو می‌گوییم فاصله‌ها، بسیار و معنی‌دارند؟ زیرا همچنان که پیش‌تر آمد، راه و امکانات ارتباطی از مهم‌ترین بنیادهای توسعه پایدار و موزون به شمار می‌روند.

هرگونه کوشش برای سامان‌بخشی به روند توسعه و پیشرفت، بدون امکانات ارتباطی به‌ویژه راه‌ها، تنها به توسعه ناموزون خواهد انجامید، فرجام چنین توسعه‌ای – حتی در صورت وقوع – نیز از پیش مشخص و معین است. رویکرد پایه‌نگر به صنعت حمل و نقل، راه و ارتباطات، امروزه ضرورتی مبرم است. درست در همین جاست که کارشناسان و صاحب‌نظران و نیز مردم – به مثابه متقاضیان توسعه و پیشرفت که تقاضای خود را از طریق رای ابراز می‌کنند – انتظار دارند، دولت منابع و امکانات را به سوی توسعه زیرساخت‌ها و تضمین استمرار روند رشد از طریق مدیریت معقول توسعه، جهت دهد. در حالی که پیش‌تر مدیران ارشد از جمله مسئولان ذی‌ربط در ساخت آزادراه‌های کشور، علل کندی یا توقف آزادراه‌ها را در گرانی مواد و مصالح و کمبود منابع تخصیصی ارزیابی می‌کنند، نگاه اجمالی به توزیع منابع در بودجه‌های دولت و سازمان‌های دولتی، نمایانگر ابهام در تعیین اولویت‌ها و ترسیم شاخص‌های توسعه در پلت‌فرم‌های مالی و پولی است.

ممکن است چنین استدلال شود که کمبود منابع، ایجاب می‌کند کمتر از آنچه ساخت آزادراه‌ها در برنامه‌های سوم و چهارم پیش‌بینی شده است، آزادراه ساخته شود. چنین استدلالی در نظر اول ممکن است درست به نظر آید اما، مدیریت منابع، فوریت‌های توسعه‌ای، دستیابی به منابع دیگر از جمله سرمایه‌گذاری‌های خارجی و بهره‌گیری از سرمایه‌های بخش خصوصی و نیز کاستن از ریخت و پاش‌های غیرضروری را به عنوان راهکارهای بدیل در پیش چشم می‌گستراند. به عنوان مثال ساخت آزادراه قزوین – رشت 400 میلیارد تومان هزینه در بر داشته؛ این بدان معنی است که بخش خصوصی کاملا توانایی سرمایه‌گذاری در عرصه ساخت و بهره‌برداری از آزادراه‌هایی همچون آزادراه قزوین – رشت را دارد. به هر رو گشایش چنین آزادراهی را باید به فال نیک گرفت. امید می‌رود که ساخت آزادراه‌ها شتاب روزافزونی بگیرد و تا سرحد ممکن، کاستی‌های پیشین در این زمینه جبران شود.

اینگونه به نظر می‌رسد که راه باریک ساخت آزادراه‌ها ‌باید گشوده‌تر و تعریض شود، این امر به همت مجلس، وزارت راه و ترابری و مدیریت کلان دولت در عرصه رویکرد به توسعه زیرساخت‌ها و زیرساخت‌ توسعه پایدار و موزون بستگی دارد.

رسالت:مخاطب شما کیست؟

«مخاطب شما کیست؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛جناب حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی اخیرا فرموده اند: - « عده ای می خواهند با یک باند کشور را اداره کنند» - «نباید بگذاریم عزیزان امام منزوی شوند» (1) نمی دانم مخاطب آقای روحانی در این بیانات کیست؟ چه کسانی می خواهند کشور را با یک باند اداره کنند؟ وقتی در یک انتخابات پرشور85 درصدی مردم کسی را انتخاب کرده اند که دو سوم آرای مردم را دارد طرح این حرفها چه مشکلی از کشور را حل می کند؟

مگر کشور باند بازی است که با دو یا سه باند اداره شود. پس رای مردم چه می شود؟ اگر مردم به یک رجال سیاسی و مذهبی اعتماد کردند و به او رای دادند آیا به یک باند رای داده اند؟!
چرا رای مردم را تخطئه می کنیم، مگر رای مردم بنا به فرموده
 امام (ره) میزان نیست؟
آقای روحانی در همین سخنرانی می فرماید: «امروز بیش از 30  سال است که ملت روی پای خود ایستاده است، خودش برای خودش تصمیم می گیرد ولو اینکه یک بار هم اشتباه کند ولی تصمیمش از آن خودش است»2

تاکید روی اینکه «ولو اینکه یک بار هم اشتباه کند» آن هم پس از 30 سال برای چیست؟ هنوز مرکب رای مردم از سرانگشتان شان پاک نشده است . چرا باید رای مردم را اشتباه بدانیم، معنای رقابت و حضور در انتخابات این است که اگر نامزد مورد نظرمان رای نیاورد رای ملت را که امام (ره) میزان می داند تخطئه کرده و اشتباه تلقی کنیم؟!

اگر رای مردم به احمدی نژاد اشتباه است ، رای به کسانی که9  ماه است آشوب در کشور راه انداختند و با آمریکا و اروپا علیه ملت وارد جنگ شدند چه ماهیتی دارد؟

اگر رای به احمدی نژاد اشتباه است، رای به کسانی که با پشتیبانی منافقین و سلطنت طلبها اقتدار ملی را هدف قرار داده بودند و با آرزوی شکاف بین مردم و نظام - شکاف بین نخبگان - شکاف بین علما و روحانیون در اندیشه براندازی نرم بودند چیست؟

اگر رای به احمدی نژاد اشتباه است - چون حاضر نشده کشور را با کمک دیگر باندها اداره کند- پس رای به کسانی که دل مردم و رهبری را خون کردند و با شعارهای ساختارشکنانه در13  آبان ،16  آذر و روز قدس و از همه مهمتر روز عاشورا به همه مقدسات ملت اهانت کردند و آرمانهای امام (ره) را تخطئه کرده و به سخره گرفتند چیست؟

آیا امام و عزیزان امام توسط باند متصل به ارتش سایبری سیا منزوی شده یا توسط رئیس دولت نهم و دهم که هر جا می رود از امام (ره) و نظام مقدسی که او بنیان نهاده تکریم و تجلیل می کند؟!

مگر دولت و ملت اجازه می دهد که امام و عزیزان امام (ره) و فرزندان معنوی امام (ره) در این کشور منزوی شوند.

شما مگر پیام قیام تاریخی ملت در9  دی و22  بهمن را نشنیدید؟ فریادهای آگاهی بخش و انقلابی مردم ایران حتی به گوش کسانی که در اتاق جنگ نرم لندن و واشنگتن نشسته بودند رسید.

امام (ره) و عزیزان امام عزیزترین و محبوبترین چهره ها در کشور هستند.
آقای روحانی فرموده اید: «نگذاریم کسانی که در سالهای41  و42  و بعد از آن در قم و نجف دل امام را خون کردند بخواهند برای ما راه و مسیر باشند»3
مخاطب شما در این بیانات کیست؟ چرا این قدر راه دور می روید، چرا آدرس اشتباهی به مردم می دهید. چرا از کسانی که همین الان با همصدایی با آمریکا و اسرائیل نه اینکه دل امام را خون کرده اند بلکه به امام (ره) و شهدا و پاسداران نظام فحش می دهند تبری نمی جویید.مگر شما روزنامه های آنها و سایت های خبری آنها را نمی بینید، مگر بیانیه های ضد انقلابی و ضد مردمی آنها را ملاحظه نمی فرمایید چرا علیه آنها موضع نمی گیرید؟
جناب آقای روحانی شما در قیام23  تیر مردم تهران پس از چند روز که از شرارت18  تیر گذشت سخنران آن همایش باشکوه بودید.

شما در اولین نبرد نرم ملت علیه دشمن یکی از سرداران بودید که در اندازه مالک اشتر ظاهر شدید و شجاعانه علیه تبهکاران سیاسی و منافقین جدید فریاد کشیدید:
- اهانت به مقام ولایت عظمی اهانت به ملت ایران و مسلمانان جهان است .
- حرمت شکنی نه برای مردم ما و نه برای عاشقان انقلاب در سراسر جهان قابل تحمل نیست.

- در کجای دنیا دولتی حرکتهای آشوب طلبانه را تحمل می کند.
- هرگونه حرکت عناصر آشوبگر به شدت سرکوب می شود4()

جناب آقای روحانی مردم به شما علاقه مند هستند و خواهند بود.
دوست دارند در فتنه اخیر شما هم در همان اندازه23  تیر سال78  ظاهر شوید و همان مواضع انقلابی را تکرار کنید و به آن پایبند باشید.

چرا در این نبرد نرم اخیر که سهمگین تر از سال78  بود شما غایب بودید و دیگر از آن خروش انقلابی و حضور هوشمندانه خبری نیست .

مردم ما در این فتنه بزرگ که رهبر معظم انقلاب ابعاد آن را بارها تشریح کردند جای شما را به عنوان یکی از یاوران ولایت خالی می بینند.

آن سکوت و این دو پهلوگویی در کارنامه زندگی سیاسی شما که از علما و بزرگان برجسته جامعه روحانیت مبارز می باشید و عمر خود را در مبارزه با آمریکا و استکبار جهانی قبل و بعد از انقلاب گذراندید ثبت می شود.

بنده شخصا شما را دوست دارم و به شما علاقه مندم اما باید بدانید امثال بنده انقلاب و امام و رهبری را بیشتر از شما دوست داریم و نمی توانیم این مواضع را عقلا برتابیم. اگر در لحن نقد من تندی و جسارت دیدید پوزش می خواهم .

پی نوشتها:
3و2و1- پارلمان نیوز پایگاه خبری فراکسیون خط امام (ره) مجلس
4- روزنامه رسالت78/4/24

ابتکار:راهکارهای فعالیت اطلاعاتی علیه ایران 

«راهکارهای فعالیت اطلاعاتی علیه ایران »عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار است که در آن می‌خوانید؛مایکل آیزنشتات مدیر بخش اطلاعات نظامی و برنامه تحقیق امنیت موسسه واشنگتن Institute Washington The می باشد که از سال 1989 در این موسسه مشغول به کار است و متخصص در زمینه تحقیقات خلیح فارس و روابط اعراب و اسراییل است. او مقالات تحقیقی مختلفی در مورد نیروهای مسلح، قوای ناموزون و تسلیحات جنگی در منطقه خلیج فارس به طبع رسانده است. او درجه دار ارتش آمریکاست و در بین سالهای 2008 و 2009 به صورت فعال به عنوان برنامه ریز و طراح آمریکایی در خدمت نیروهای امنیتی اسراییل و نیروهای خودگردان فلسطینی بوده است.

گزارشی که از نظر می گذرانید مقاله ای 8 صفحه ای به قلم اوست که توسط موسسه فوق الذکر به سیاست گذاران و کابینه آمریکا ارایه شده است. در این مقاله به راهکارهای مبارزه اصولی و موثر در قالب مبارزه نرم با جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است. این سند حاوی نکات بسیار روشن و ظریف و دقیقی است که از زبان یک استراتژیست آمریکایی به زبانی شفاف و قابل لمس برای آنان که اهل تعمق اند به نگارش در آمده است تا دست پلید آمریکا در جریانات اخیر را باز شناسند.

اهرم فراموش شده: فعالیت های اطلاعاتی علیه ایران
تصمیم اخیر ایران در جبهه هسته ای، در جهت عدم پذیرش پیشنهاد غرب من باب ادامه دادن غنی سازی اورانیوم  با خلوص کم در خارج از کشور، رد کردن خواست سازمان ملل برای توقف غنی سازی هسته ای و پیش برد غنی سازی ذخیره های اورانیومی کم غلظت تا بیست درصد، ایران را در موقعیت قطعی تحریم های چند جانبه جهانی قرار می دهد. با این حال، حمایت جهانی و همه جانبه برای تصویب تحریمی آن چنانی که تاثیری جدی و موثر بر روند تصمیم گیری ایران داشته باشد وجود ندارد. در نتیجه ایالت متحده آمریکا به منظور تقویت بخشی به تاثیر تحریم های جاری و آتی باید چاره سازی کند و اهرم های جدیدی در این میان برای افزایش فشار بر تهران به کار گیرد.شاید یکی از امید بخش ترین گزینه ها یک رشته عملیات ارتباطی استراتژیک باشد.

عملیاتی که در طی آن دولت آمریکا تمامی قوای در اختیار خود را برای به کار گیری علیه هذیان گویی ایران، دل مشغولی های آن برای قدرت مخالفان داخلی و شکاف آشکار و نهان میان نیروهای خودی در داخل حکومت و مابین حکومت و مردم صرف می کند.

هدف نهایی در این طرح این است که تهران در موقعیتی قرار بگیرد که مجبور شود تا راهی برای تسکین دادن فشار های خارجی که توسط تحریم های جدید و طرح استراتژیک ارتباطی بر او وارد شده، در حالی که کماکان با معضل مخالفین داخلی نیز روبروست، بیابد.سیاست گذاران آمریکایی ممکن است کار آمدی این طرح را که از اهرم های کمتر احساس پذیر و ملموس اطلاعاتی بهره می برد مورد تردید قرار دهند اما تجربه عملکرد این طرح در ایران و در سایر نقاط نشان از موفقیت این طرح دارد.

نقش قاطع قدرت نرم
در برآورد قدرت ایران در آسیب رساندن به مراکز مورد استفاده و بهره آمریکا، سیاست گذاران آمریکایی توجه خود را بر قدرت سخت ایران متشکل از تسلیحات خارج از عرف و قابلیت تروریست پروری که در نیروهایی مانند سپاه قدس و حزب الله متجلی شده است و همین طور قدرت بازدارندگی دریایی ایران (قایق های کوچک، مین ها و موشک های ضد کشتی) و راکت ها و موشک ها و برنامه هسته ای متمرکز کرده اند. آنها به نظر می رسد از قدرت نرم ایران - به خصوص قدرت پروپاگاندای و رسانه ای ایران - چشم پوشی کرده اند.

 آنها همین طور بر آسیب پذیری ایران در این مقوله نیز کوتاهی کرده اند. نهایتا کشوری که فرهنگ سیاسی آن بر پایه هذیان گویی، شایعه پراکنی و تئوری های پیچیده توطئه خصوصیت گذاری شده باشد مسلم است که به طور خاص در زمینه اطلاعات و عملیات روانی آسیب پذیر باشد.علاقه مندی و دلبستگی تهران به جنگ رسانه ای منتسب به آمریکا و عملیات روانی ماحصل آن اثباتگر اهمیت ویژه آن به عنوان سلاح اطلاعاتی در قدرت ملی ایران است.

این موضوع ریشه در باور آنها دارد (استخراج شده از بخشی از قرآن) که ابزارهای روحی و روانی نقش موثر و جدی ای در نبردها و رقابت های انسانی بازی می کند.دو سلاحی که ایران از آن هراسان است یکی اطلاعات است که پروپاگاندای رسمی و ایدیولوژی او را به چالش می کشد و دیگری محصولات فرهنگی است که جامعه ایرانی را به اضمحلال می کشاند (این موضوع در بخش تهاجم فرهنگی می گنجد).

فهمیدن دلیل آن زیاد مشکل نیست. ایران از عمق جغرافیایی زیادی برخوردار است به طوری که آن را در برابر تهاجم نظامی مصون می دارد. منطقه پر جمعیت آن در مرکز و در محاصره رشته کوه قرار دارد. درمقابل هر شهروند ایرانی به صورت بالقوه می تواند توسط رادیو تلویزیون اینترنت و ماهواره در معرض هجوم قرار بگیرد.

این آسیب پذیری با این حقیقت که مردم ایران خود را بخشی از فرهنگ و تمدن غرب احساس می کنند و به جاذبه های غربی متمایل اند در آمیخته است. چیزی که ایران آن را تحقیر می کند و از آن هراسناک است. به طوری که رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه ای در سال 2003 در نطقی رسانه ای گفت که دشمنان ایران نیازی به تفنگ و موشک و تجهیزات نبرد ندارند تا زمانی که آنها می خواهند ارزشهای فرهنگی خود را که منجر به زوال و فرسودگی می شود در جامعه ما گسترش دهند.مازیار بهاری خبرنگار روزنامه نیوزویک در خلال توصیف و شرح حادثه دستگیری او پس از انتخابات ایران در جون 2009 به مطلبی اشاره می کند که چشم اندازی منحصر به فرد در مورد این دیدگاه و روش ارایه می دهد:من یکبار با یکی از پارتیزانهای اسلامی اسبق که به سمت وزارت دولتی منصوب شده بود مصاحبه می کردم. او می گفت که مشکل پلیس مخفی شاه این بود که فکر می کرد با فشار بدنی و جسمی می تواند یک زندانی را در هم بشکند در حالی که مقاومت زندانی ها پس از هر فشار جسمی بالاتر می رفت. چیزی که برادران ما بعد از انقلاب ابداع کرده اند این است که چه طور روح یک فرد را بدون نیروی زیاد علیه جسم او در هم بشکنند.

تمام این عوامل کمک می کند تا تلاش بی رحمانه تهران برای چرخاندن رخدادها و تحقیر کردن دشمنان با استفاده از دست انداختن و متلک گویی و خراب کردن تاثیر سیاسی آمریکا از طریق دیپلماسی عمومی و عملیات رسانه ای را برای ما شرح دهد. آنها تمام ارگان های امنیتی، دانشگاهها و جمعیت عمومی مردم را در زیر تلقین مداوم تعالیم مذهبی و دینی قرار می دهند زیرا بر این باورند که برای حفظ و مصون داشتن آنها از هجوم فرهنگی ویرانگر، پیام های سیاسی واژگون و فعالیت های ابزار روانی آمریکا این امری ضروری و مهم است.

موانع پیش رو در مبارزه اطلاعاتی موثر
 در گذشته واشنگتن از ابزار اطلاعاتی به طرق پیچیده ای بهره جسته است. اما بسیاری از این روشها در طول دوران ضعیف و فرسوده شده اند. علی رغم پیشرفت های صورت گرفته بعد از حمله یازدهم سپتامبر با این وجود دولت آمریکا با مشکلات عدیده ای از جمله کاغذ بازی نهادهای دولتی و مشکلات فرهنگی و سیاسی خاصی روبروست. به طور اخص فعالیت های اطلاعاتی آمریکا به علت برخی شبهات در مورد کارآیی و تفاوت ها در مورد به کارگیری روش اطلاعاتی و یا نگرانی ها در مورد وجهه به جای گذرانده آن روش خاص بر روی سیاست عمومی آمریکا در مجامع بین المللی همیشه با تاخیر و بعضا امتناع رو به رو شده اند.

دولت آمریکا هم چنین به علت رویکرد ضعیف و غیر حرفه ای رسانه های تخت استخدامش هم چون رادیو فردا و صدای آمریکای بخش فارسی در انعکاس دیرهنگام و کند خبرهای فوری، در برقراری ارتباط با مردم ایران و ارسال اخبار با محدودیت هایی مواجه است. واشنگتن می تواند این نقیصه را بعضا با انجام مصاحبه های مستقیم و رسمی و به صورت متناوب و دوره ای نه تنها با رسانه های فوق الذکر بلکه با بی بی سی فارسی و دیگر بلاگ ها و رسانه های معتبر فارسی و عربی منطقه که نقش به سزایی در خنثی کردن قدرت رسانه ای ایران دارند، برطرف سازد.

مشکل دیگر دولت امریکا در برخورد با ایران این است که استنباط امریکا از شرایط ایران به صورت جدی بر پایه دریافت ها و تفکرات الزام آور امریکایی است و نه آنچه در حقیقت فرهنگ و سیاست ایران جاری است. این در حالی است که ایران تمامی فعالیت های رسانه ای آمریکا متشکل از ارگان های غیر دولتی دانشگاهها، خواص فرهنگی و غیره را تحت یک شبکه یکپارچه می بیند و همه عواقب آن چه که حتی ممکن است بر دوش دولت امریکا نباشد را بر عهده واشنگتن می داند.و نهایتا و شاید مهم ترین نکته در این راستا این است که کابینه اوباما باید با ایده سو استفاده از شکاف اجتماعی و سایر نقاط آسیب پذیر ایران برای بهره گیری نه تنها در زمینه موضوع هسته ای ایران بلکه در راه پیشبرد پیروزی نهایی بیشتر آشنا و مانوس شود.ترس از اینکه سیاست اطلاع رسانی تهاجمی بیشتر باعث شود تا دیپلماسی فعال آمریکا تحلیل رود کاملا بی جا و غیر ضروری است. به هر روی ایران معتقد است که امریکا جنگ روانی تمام عیاری را علیه ایران به راه انداخته است و در این راه آمریکا خواهی نخواهی چیز زیادی برای از دست دادن ندارد.

اوباما برای فایق آمدن بر این مشکلات می تواند راههای زیر را در پیش گیرد:
-از بین بردن موانع اداری و بروکراتیک
-بسیج کردن همه آژانس های اطلاعاتی در کنار همه نیروها در زیر سایه دولت - چه به صورت آشکار و چه به صورت مخفی و پوشیده
-اجرا کردن سیاست های دولت بدون سر و صدا و آرام به طوری که مردم ایران بتوانند در داخل کشور با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و در عین حال صدای خود را به گوش جهانیان برسانند.

پیشنهاد سیاست گذاری: تقویت سیطره آمریکا
همان طور که قبلا اشاره شد، جمهوری اسلامی بعید است سیاست های خود را عوض کند مگر به این عقیده برسد در راستای رویایی با موضوع هسته ای اش در برابر غرب، فشارهای خارجی و داخلی می توانند حیاتش را به خطر بیاندازند. بر این اساس، هدف کمپین ارتباطات باید این باشد که از پارانویای ایران بهره ببرد. این کمپین باید از نگرانی های ایران در مورد قدرت و دوام اپوزیسیون، و اختلافات درونیش به نحوی بهره برداری کند که سیاستمداران ارشد ایرانی قانع بشوند که سیاست های داخلی و خارجیشان خطراتی برای حیات ایران را فراهم آورده است. چنین کمپینی طبق اصول زیر باید پیش برود.

باقی گذاشتن پیشنهاد گفتگو بر روی میز همزمان با روشن گذاشتن شعله مقاومت
سیاست گفتگوی دستگاه اوباما تهران را از موضعش خارج کرده است. چنین سیاستی، ادعای ایران مبنی بر دشمن خارجه ای که بشود مشکلات و فشارهای امنیتی سیاسی را به گردنش انداخت، از بین می برد. به همین دلیل، این مهم است که واشنگتن سیاست گفتگو را حفظ کند و همزمان که هرچه در توان دارد انجام دهد تا مطمئن شود اپوزیسیون جای تنفس دارد - و این یعن همان فضای سیاسی مورد نیاز تظاهرات و سازمان دهی، از موضع انداختن ایران و حفظ احتمال تغییر داخلی که می تواند به شدت به صورت مثبتی سیاست های خاورمیانه و روابط قدرت را جابجا کند.به این خاطر، ایالت متحده باید به حمایت از حق مردم برای تظاهرات آرام ادامه دهد و باید علیه نقص حقوق بشر توسط تهران حرف بزند و همزمان از ادبیاتی که توقع های غیرواقعی بیاورد یا اپوزیسیون را در چشم ایرانیان هنوز غیرمتعهد از اعتبار بیاندازد خودداری کند. واشنگتن همچنین می بایست حرکت اعتراضی را با احکام شیعه که مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی است ارتباط دهد، با دفاع از حق مردم برای مقاومت کردن در برابر ظلم و جفا از زبان مسئولین ایران علیه خودش استفاده کند.

محدودیت بیشتر  آزادی عمل ایران
تهران تاکنون از استفاده از تمام توان در دسترسش برای برخورد با اپوزیسیون اجتناب کرده است، مثلا از وقوع یک مقابله مانند میدان تیان آن من چین برای ادامه کمپین ارعاب و تضعیف روحیه. به نظر می رسد ایران از ایجاد شکاف در میان نیروهای نیروهای امنیتی درصورت دریافت فرمان برای اعمال فشار خیلی زیاد، هراس دارد. به علاوه، در جامعه ای که شهادت جایگاه دینی والایی دارد، خون ریزی ممکن است اذهان عمومی را جریحه دار کند که همین منجر به خشونت بیشتری می شود. ایالات متحده می تواند کارهای زیر را انجام دهد تا آزادی عمل ایران را بگیرد.

  - تغذیه کردن نگرانی های ایران درباره قابل اعتماد بودن نیروهای امنیتی، برای مثال، گزارش های عمومی از نارضایتی بعضی از مقامات امنیتی از نقش سرکوبگرشان
  - محکوم کردن دادگاه های نمایشی اصلاح طلبان
  - تبلیغ پرونده های قربانیان دولت ایران
  - کمک غیر مستقیم و در سکوت به گروهای تبعیدی ایرانی برای نشر ویدیوهای اینترنتی از خشونت نیروهای امنیتی.
تشدید درگیری های داخلی برای مانع شدن کار موثر
برای افزایش خود درگیری های داخلی و نیروهای امنیتی، ایالت متحده باید به صورت گزینشی گزارش های محرمانه ای را به انتشار برساند که شرح می دهند چگونه سپاه پاسداران از روابطش برای سلطه بر اقتصاد ایران استفاده می کند. این کار و کارهای مشابه می تواند خشم نیروهای امنیتی و نظامی نه چندان متمول و دارا را تشدید کند که چگونه سپاه، در حال افزایش نفوذ و ثروت خویش است. به علاوه، در صورت تحریم واردات صانیع نفتی ایران، واشنگتن باید کمپین اطلاعاتی ای راه بیاندازد تا بفهماند ایران و نه ایالات متحده یا جامعه جهان مسئول مصائب حاصل هستند.

پیغام های تیلور به مخاطبین
چندین اصول و تاکتیک برای پیغام رسانی به ایران باید مورد توجه آقای اوباما و دیگر سران ایالت متحده قرار گیرد:
  - بین مردم و سران ایران تفاوت قائل شوید و تعریف خود را از تضاد و جدال سیاسی میان ایران و غرب به جدال میان ایران و جامعه جهانی تغییر دهید. این دقیقا قاعده ای است که ادبیات جنگ تمدن های ایران را در هم می شکند.

  - در مواجهه با احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای از ادبیات تحقیر و استهزا استفاده کنید تا چهره ایران را که بر پایه اعتماد به نفس بنا شده است تخریب کنید.

  - از قدرت بیان ایران علیه خود او استفاده کنید. هنگامی که آقای خامنه ای در سخنرانی های خود دندان های آمریکا را خورد می کند و یا بر صورت او سیلی می زند و یا با مشت بر چشم های او می کوبد، رئیس جمهور اوباما نیز باید با بیانی هوشمندانه بگوید که این تنها مردم ایران هستند که با سیاست های ایران دندانهایشان خورد خواهد شد و یا سیلی ای بر صورت انها نواخته خواهد شد.

  - از سرکوب معترضین در زمان انقلاب شاه و سرکوب جریانات اخیر در تهران یک مقایسه نامطلوب بسازید طوری که همگان گمان برند که انقلابی دیگر ناگزیر و حتمی است.
  - بر این نکته که ادبیات و کلام ایران چگونه چهره ایرانی را در مجامع بین المللی تحقیر و کوچک می کند بسیار تاکید کنید.

  - بر فساد و عدم مقبولیت و جوابگویی دولت ایران که منجر به گم شدن دهها ملیون دلار از ذخایر ایران قبل از جون 2009 شد تاکید کنید. این یکی از شکایت های اصلی مردم علیه حکومت است.

  - اینکه در حال حاضر ایرانیان چگونه برای بقای خود و معیشت سخت مبارزه می کنند باید مورد توجه و تاکید واقع شود. در واقع این حکومت است که در حال بر باد دادن سرمایه های مردم ایران به سمت گروههای تندرویی چون حزب الله و حماس است که این تنها باعث افزایش درد جانکاه مردم منطقه خواهد شد. همین طور بر این نکته که این گروهها ایران را به یک چهره منفور تبدیل کرده اند و عن قریب ایران را به جنگی خانمان سوز می کشند اشاره کنید.

  - از نزدیکی احمدی نژاد به برنامه هسته ای ایران برای غیر قانونی نشان دادن تلاش های او جهت دستیابی به سلاح هسته ای سو استفاده کنید. تصویری بسازید که گویی او می خواهد با استفاده از قدرت ذاتی حاصله دستاویزی برای روی کار ماندن بر قدرت با استفاده از زور بیابد. در این راستا از این دلیل که ایران اتمی احتمالا در برابر فشارهای بین المللی بر سر حقوق انسانی کمتر آسیب پذیر خواهد بود بهره مند شوید.

  - توضیح دهید که عزم و تصمیم بر توقف غنی سازی به نفع مردم ایران خواهد بود و باعث خواهد شد مردم ایران با جامعه جهانی آمیخته و ممزوج شوند و این در حالی است که واشنگتن از طریق روابط عادی جهانی بر تهران برای حقوق بشر فشاری فزاینده وارد خواهد کرد.

  - این نکته که مردم ایران این نسخه از اسلام که توسط ایران پیاده می شود قبول ندارند را در میان مخاطبان در عراق، خلیج فارس، افغانستان و شرق مورد تاکید قرار دهید. علاوه بر این عصبانیت عراق را بر سر تصاحب چاه نفت فکه توسط ایران فراگیر کنید. این موضوع زمینه ای را فراهم خواهد آورد که پیغام های ضد تهران از سوی عراق و سایر مناطق عرب به سمت ایران روانه شود.

  - در مورد برقراری و ثبات حکومت ایران، قابلیت بقا و ماندگاری به عنوان یک حافظ منافع در میان مخالفین و مردم منطقه دائما شک و ابهام وارد آورید.

نتیجه گیری
 هم چنان غیبت یک پویش ارتباطی استراتژیک، قوی و جامع که بتواند نفوذ بیشتری را ارائه دهد از نقاط ضعف سیاست ایالات متحده در قبال ایران می باشد. هیچ تضمینی وجود ندارد که چنین پویشی - هم راستا با معیارهای مختلف دیپلماتیک، اقتصادی، و نظامی - باعث خواهد شد تا تهران برنامه ی هسته ایش را متوقف سازد یا سیاست های دردسرساز دیگرش را رها کند.

ولی هر استراتژی ای از سوی ایالات متحده که فاقد یک مولفه ی قوی اطلاعاتی باشد قطع به یقین شکست خواهد خورد - چه برای منصرف کردن تهران از ساخت سلاح های هسته ای، بازداشتن حکومت از فشار بر مخالفان داخلی، کمک به فعالیت های مخالفان، یا بازداشتن و به تاخیر انداختن یک ایران هسته ای. به همین دلیل، ایالات متحده می باید خودش را در قلمرو اطلاعاتی تقویت نماید - مولفه ای که امریکا کم ترین بها» را در تلاش هایش برای مشغول نگه داشتن ایران به آن داده، پشتیبانی از مخالفان، و به حساب آوردن نفوذ و قدرت در ایران.

جمهوری اسلامی:رخنه اطلاعاتی صهیونیست ها در حکومت های عرب

«رخنه اطلاعاتی صهیونیست ها در حکومت های عرب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛روزنامه صهیونیستی « یدیوت آهارونوث » از فعالیت ده ها تن از افسران و عوامل سازمان جاسوسی « موساد » در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس پرده برداشت و تصریح کرد این عده مخفیانه سرگرم آموزش « نیروهای ویژه » در برخی کشورهای حوزه خلیج فارس هستند. این افراد به زبان انگلیسی تسلط دارند و آموزشها نیز به زبان انگلیسی انجام می شود. گزارشات سایر منابع حاکی است صهیونیستها از طریق اردن و ترکیه برای ورود به کشورهای حاشیه خلیج فارس بهره می برند و مشکل عدم وجود پرواز مستقیم بین فلسطین اشغالی و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس را اینگونه حل و فصل کرده اند که با سفر به اردن یا « انتالیا » در ترکیه بعنوان راه ترانزیت به مقصد خود در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برسند.

اگرچه موضوع همکاری امنیتی برخی رژیم های عرب منطقه با رژیم صهیونیستی اکنون سالها است که فاش گردیده و ابعاد مختلف آن حتی انعکاس رسانه ای داشته است لکن این برای نخستین بار است که یکی از طرفهای این همکاری امنیتی در این زمینه موضع گیری و وجود آنرا تایید می کند.

در این زمینه انعکاس خبر از جانب منابع اسرائیلی در واقع تلاشی برای آشکارسازی مناسبات رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی ارزیابی می شود که احتمالا هنوز هم از جانب اعراب اصرار بر اینستکه برای پرهیز از مقابله با واکنش های ناخواسته و مردمی همچنان ابعاد این همکاریها مخفی بماند. رژیم صهیونیستی حتی در دوران حاکمیت رژیم ستم شاهی نیز ارتباطات گسترده ای با آن رژیم داشت اما همواره سعی بر این بود که چنین مناسباتی همچنان پنهان بماند.

لکن در برخی موارد رژیم صهیونیستی تعمدا سعی می کرد با انعکاس رسانه ای این ارتباطات چنین وانمود سازد که گویا خبر مزبور به طور ناخواسته به رسانه ها « درز کرده » و این رژیم در این زمینه بی تقصیر است و خود نیز غافلگیر شده است . اما در میدان عمل صهیونیستها نه تنها از ارتباطات با رژیم ها در کشورهای اسلامی بلکه حتی از افشای آن ارتباطات نیز بهره برده اند. چرا که به سایر کشورها نشان می دهند که دیگران در برقراری رابطه با اسرائیل بی پروا هستند و از این طریق « قبح ارتباط با رژیم صهیونیستی » را تدریجا از میان می برند.

در این زمینه نیز با افشای ارتباطات اسرائیل با برخی رژیمهای عرب و بویژه با برقراری سفرها و مناسبات میان این کشورها و رژیم صهیونیستی تدریجا زمینه ها برای افشای این ارتباطات نیز فراهم گردیده است . علاوه بر این هم برای صهیونیستها و هم برای رژیم های عرب این انعکاس رسانه ای به منزله « تست کردن » پیرامون واکنش های احتمالی تلقی می شود و آنها پس از بررسی واکنش ها از این پس یا آنرا تکذیب می کنند و یا با گستاخی بیشتری به علنی ساختن مناسبات خود می پردازند.

با وجود آنکه رسانه های صهیونیستی از انعکاس و انتشار اطلاعات بیشتر طفره رفته اند ولی گزارشات موجود نشان می دهد که اکنون چندین سال است بازنشستگان ارتش اسرائیل و موساد با تشکیل شرکتهای خدماتی تجاری و صنعتی به درون کشورهای غربی نفوذ کرده اند و در مواردی حتی با حفظ و اعلام ماهیت اسرائیلی این شرکتها توانسته اند قراردادهای سنگینی را با برخی کشورهای عرب منطقه به امضا برسانند. این قبیل شرکتها موظفند اطلاعات مورد نیاز صهیونیست ها از درون کشورهای عرب را به موساد منتقل نمایند و در عین حال هرگاه به حمایت موساد رژیم صهیونیستی و متحدانش نیازی بود از این کمکهای مورد انتظار نیز برخوردار خواهند شد.

در واقع این شرکتها پوشش مناسبی برای « نفوذ اطلاعاتی رژیم صهیونیستی » در درون کشورهای عرب محسوب می شوند و از این طریق این رژیم در تاروپود حکومت ها بویژه در حاشیه جنوبی خلیج فارس نفوذ و « لانه گزینی » می کند.

با وجود آنکه صهیونیستها از هر پیشنهاد و فرصتی برای حضور و یافتن جای پا در کشورهای عرب استقبال می کنند لکن برای آنها نفوذ در شبکه های امنیتی رسانه ای خدماتی و بازرگانی در « اولویت نخست » قرار دارد و در برخی موارد حتی نرخ پیشنهادی برای برنده شدن در مناقصه نیز برای آنها اهمیت چندانی ندارد و به هر قیمت ممکن ترجیح می دهند و بلکه ماموریت دارند زمینه های حضور شرکتهای صهیونیستی در ارکان قدرت اقتصادی تجاری و بازرگانی کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس را فراهم سازند.

اگرچه ملت ها و بدنه اصلی دولتها در منطقه خلیج فارس در تضاد و تعارض با ماهیت رژیم اشغالگر صهیونیستی هستند ولی برخی عناصر فاسد و ذلت پذیر در ساختار قدرت این کشورها با تمامی وجودشان در خدمت اهداف پلید استعماری قرار دارند و این کشورها را جولانگاه صهیونیستها کرده اند. حتی قبل از آنکه مطبوعات صهیونیستی در این زمینه اطلاعات ناقصی را منتشر کنند و از این بابت درصدد عادی جلوه دادن ارتباطات رژیم صهیونیستی با برخی شیخ نشین های منطقه برآیند کاملا محرز بود که عناصر اصلی سازمان جاسوسی موساد و ارتش صهیونیستی تحت پوشش شرکتهای تجاری صنعتی و حتی امنیتی در شیخ نشین ها سرگرم فعالیت های جاسوسی و حتی تروریستی هستند و در واقع « گارد اطلاعاتی کشورهای عرب » را در برابر رژیم صهیونیستی گشوده اند. این فرصت طلائی به دشمن صهیونیستی این امکان را می دهد که با رخنه اطلاعاتی در تاروپود ساختار قدرت در کشورهای منطقه نفوذ کنند و به تمامی اسرار برنامه ها اهداف و نقاط آسیب پذیر این حکومتها دست یابند و از همین اطلاعات در لحظات حساس و سرنوشت ساز علیه خود آنها و سایر کشورها سواستفاده نمایند.

مشکل بزرگ اینست که برخی شیخ نشین های خلیج فارس دشمن صهیونیستی را دوست خود می دانند و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی خود را در معرض شستشوی مغزی این رژیم قرار داده اند تا به بهانه آموزش در همه جا حضور فعال داشته باشند و بهترین فرصتها برای شناسائی عضوگیری و « ایجاد سرپلهای اطلاعاتی » را برای اهداف آینده به دست آورند. ایکاش ملتها و دولتها می دانستند که از این بابت چه زیانهای عظیمی متوجه امنیت ملی آنها و امنیت منطقه شده است . با ادامه این روند تخریبی و تاسف بار سیر تحولات منطقه در مسیر برگشت ناپذیری در چارچوب منافع نامشروع رژیم صهیونیستی و اربابانش به پیش خواهد رفت.

دنیای اقتصاد:لزوم اصلاحات اقتصادی هماهنگ

«لزوم اصلاحات اقتصادی هماهنگ»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم سید محمدصادق الحسینی است که در آن می‌خوانید؛دولت‌های نهم و دهم بیشترین انرژی خود را در حوزه اقتصاد بر لزوم اصلاح نظام یارانه‌ای متمرکز کردند.

‌این تاکید فراوان قاعدتا و بر مبنای آنچه تصمیم‌‌سازان دولتی اعلام داشته‌اند، به منظور انجام اصلاحات اساسی در اقتصاد ‌ایران در جهت افزایش رشد اقتصادی و به تبع آن افزایش رفاه مردمان ‌ایران زمین در بلندمدت صورت پذیرفته است. در همین راستا البته باید عنوان کرد که ‌این تاکید، صحیح و بجا بوده و نظام قیمت‌ها و بازار کالا در‌ ایران نیاز به اصلاحات اساسی دارد و دوام چنین روندی نه به لحاظ منطق اقتصادی و نه با توجه به امکانات درآمدی و نه به جهت الزامات آینده اقتصاد ایران مقدور نیست.

اما از‌ این امر نمی‌توان نتیجه گرفت که می‌توان و باید اصلاحات در‌ این بازار را به صورت ضربتی و بدون در نظر گرفتن جوانب و شرایط آن و بی‌توجه به سیاست‌های مکمل و انجام مطالعات جامع و مانع به انجام رسانید؛ چرا که اصلاحات، امری گسسته و قابل جداسازی نیست؛ یعنی نمی‌توان گفت که اصلاحات را در یک بازار انجام می‌دهیم و سپس به سایر بازارها می‌رسیم.

نمی‌توان گفت که اگر اصلاحات در ‌این بازار را انجام دهیم و اثرات ‌این اصلاح را ببینیم، می‌توانیم نسبت به اصلاحات در سایر بازارها نتیجه بهتری حاصل کنیم. نمی‌توان عنوان کرد که اصلاحات در بازار کالا و نظام یارانه‌ای بر اصلاحات در سایر بازارها ارجح است؛ چرا که منطق اقتصادی و تجربه اقتصادی سایر کشورها نشان داده است که آن شکل از اصلاحات اقتصادی جواب می‌دهد و موفق است که اولا به صورت هماهنگ و در تمامی ‌بازارها صورت پذیرد و ثانیا بسته‌های مشخص و تخصصی در جهت خنثی‌سازی و عقیم‌سازی اثرات مختلف آن در اقتصاد کشور طراحی شده باشد و سوما مردم را با خود همراه کرده باشد.

شرط اول به نوعی بازگوکننده ‌این واقعیت است که اقتصاد یک کشور، کل واحدی غیرقابل جداسازی است. به‌ این مفهوم که نمی‌توان بخشی از آن را گرفت و بازارهایی را اصلاح کرد و در همان حال بازارهای دیگر را با محدودیت‌ها، انحصارات، قوانین دست و پاگیر و تقیدات گوناگون مواجه کرد.‌ این گونه سیاست‌گذاری نه تنها باعث رشد و پیشرفت نمی‌شود، بلکه با برهم زدن تعادل نادرست پیشین که مبنی بر دخالت دولت در بازار بوده است، حتی می‌تواند منجر به نارضایتی‌های اجتماعی و دامن زدن به نارضایتی‌های اقتصادی شود.

در همین راستا نیاز است که به صورت جدی و کارشناسانه بسته‌های اصلاحی در بازارهای ارز، پول و بازار کار طراحی شده و همزمان با ‌این بسته اصلاحی در بازار کالا به صورت تدریجی یا به یکباره (که موضوع ‌این مقاله نیست) نسبت به اصلاح همه جانبه و همبسته بازارها اقدام شود.

به عنوان مثال اگر دولت اقدام به اصلاح قیمت‌ها در بازار کالا بکند، قطعا تورم افزایش خواهد یافت، افزایش تورم منجر به فشار به قیمت واقعی دلار خواهد شد و ‌این امر سبب می‌شود تا کالاهای صنعتی تولید داخل در مقابل کالاهای وارداتی از خارج و نیز کالاهای صادراتی ما در برابر کالاهای کشورهای میزبان امکان رقابت را از دست داده و دچار پدیده «صنعت‌زدایی»‌ بشویم. از دیگر سو افزایش تورم، نیاز به پول را افزایش داده و به بازار پول نیز فشار وارد می‌شود که‌این فشار باید با افزایش نرخ سود بانکی خنثی شود.

از دیگر سو قوانین دست و پاگیر در بازار کار که هم به ضرر کارگر و هم به ضرر کارفرما است نیز نقش مهمی ‌در افزایش هزینه‌های تولید دارد که با توجه به افزایش سایر هزینه‌های تولید و نیز کاهش امکان رقابت با واردات، باید نسبت به کاهش سایر هزینه‌ها از جمله هزینه نیروی انسانی اقدامات اصلاحی صورت پذیرد. در همین مثال کاملا مشخص است که اگر دولت اقدام به آزادسازی در بازارهای ارز و پول ننماید، بانک‌ها و تولید صنعتی کشور با مشکلات جدی و چه بسا جبران‌ناپذیری مواجه خواهند شد.

با وجود‌این مشکلات و نواقص است که دکتر نیلی، یکی از اقتصاددانان برجسته کشور اظهار می‌دارد: «سوال اساسی این است که چرا دولتی که بارها مخالفت خود را با اقتصاد آزاد اعلام کرده و اقتصاد آزاد را با برچسب غربی و سرمایه‌داری به بی‌عدالتی متهم می‌کند، می‌خواهد در پروژه‌ای تاریخی به آزادسازی یکی از حساس‌ترین قیمت‌ها، یعنی قیمت حامل‌های انرژی بپردازد؛ اقدامی که بیشتر در مسیر آزادسازی اقتصاد و در چارچوب اقتصاد آزاد معنا و مفهوم دارد.» بنابراین آنچه از مفاد قانون هدفمندی و نیز صحبت‌های مسوولان امر برمی‌آید، ‌این است که شرط اول که به هیچ وجه عملی نشده و مسوولان نسبت به آن امعان نظر ندارند و به شرط دوم و سوم نیز به صورت کافی پرداخته نشده است.

با وجود‌ این شرایط به نظر می‌رسد نتایجی که اقتصاددانان جریان اصلی اقتصاد در ‌ایران برای اصلاحات اقتصادی وعده می‌دادند (افزایش رشد و رفاه اقتصادی)، با‌ این شرایط به دست نخواهد آمد و ‌این بسته آزادسازی ناقص در بازار کالا به هیچ وجه وافی به مقصود سیاست‌گذاران به منظور اصلاح نظام اقتصادی کشور نخواهد بود.

آفرینش: سازمان ملی جوانان و طرح های ازدواج

«سازمان ملی جوانان و طرح های ازدواج»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش است که در آن می‌خوانید؛کشور ما ایران با توجه به رشد چشم گیر جمعیتی در دهه 1360 هم اکنون یکی از مهمترین کشورهای دارنده جمعیت جوان است. این جمعیت جوان بالتبع نیازمند برنامه ریزی کلان  جهت تامین نیازهای اقتصادی ،فرهنگی و اجتماعی این قشر جوان است.

در این راستا سازمان ملی جوانان هرچند در زمان دولت آقای خاتمی بنیان نهاده شد و حاوی وظایف و کارهای ویژه مشخصی بود اما این سازمان عملا نتوانسته است در 5سال گذشته با شناخت چالش ها و مشکلات فراروی قشر 30 میلیونی جمعیت  جوان کشور راهکارها و راهبردهایی برای حل این مشکلات به ویژه بحران هایی نظیر ازدواج و افزایش مداوم طلاق ارائه دهد.

در چند ماه گذشته به نظر می رسد مسئولان سازمان ملی جوانان در تلاش بوده اند تا با بررسی طرح ها و بسته های پیشنهادی راه حلی مطلوب برای چالش ازدواج گریزی جوانان ارائه دهند.

در این حال در یک هفته اخیر و با انتشار خبر طرح راهبردی این سازمان (گواهینامه ازدواج)واکنش های بسیاری در محافل رسانه ای داخل و خارج ازکشور در قبال این طرح به وجود آمد به گونه ای که موجب واکنش برخی شخصیت ها و حتی نمایندگان مجلس نیز گردید.
در واقع هرچند اجباری بودن طرح گواهینامه ازدواج از سوی مسئولان رد شد اما افتتاح سامانه الکترونیکی ازدواج این سازمان (ساج)ومفاد و سرفصل های آن، بار دیگر این سازمان و عملکرد آن را مورد توجه کارشناسان و رسانه ها قرار داد.

بی گمان جدا از اجباری یا اختیاری بودن گواهی نامه ازدواج نگاه غیر عملی و به دور از کارشناسی دقیق در مورد سیاست های دولت در قبال قشر میلیونی جوان می تواند ضربات بزرگی را بر بدنه جامعه وارد کند.براستی آیا زمان ارائه نگاه از بالا به مقوله ازدواج و شیوع مدرک گرایی و نگاهی پدرسالانه و دولتی در امر ازدواج طی نشده است؟بی شک اگر قرار است آموزش هایی به جوانان در مورد ازدواج داده شود نمی توان آن را در قالب اصولی قیم مآبانه و دستوری گنجاند.

افزایش نگران کننده آمار طلاق در جامعه،عدم تمایل قشر جوان جامعه به مقوله ازدواج،درصد بیکاری بالاتر جمعیت جوان کشور به کل جامعه ، ورود  سالانه 3 میلیون نفر به جامعه جوانان کشور و ده ها چالش دیگر از واقعیات گریز ناپذیری هستند که دولت وسازمان ملی جوانان رویاروی آن قرار دارند،اما امری که به نگاه بسیاری از کارشناسان و منتقدان برنامه های اخیر سازمان ملی جوانان به ویژه طرح گواهینامه ازدواج و سامانه ساج قرار دارد، فراموش کردن علت ها و چالش های بنیادین جوانان و دست یازیدن به معلول هاست .

در این راستا آیا براستی مشکل مردان مناسب در شرایط ازدواج چهارشانه بودن و تناسب اندام است یا اینکه بیکاری فزاینده و گریبان گیر بویژه در قشر تحصیل کرده؟
آنچه مشخص است نگاه به مقولات اجتماعی و تدوین راهبردها و سیاست ها در این زمینه(به ویژه در موردازدواج)نیازمند بسترسازی اولیه و توجه به واقعیت های ریز و کلان در جامعه است.در این بین نگاه های دستوری و مهندسی شده به مقولات اجتماعی هیچ گاه نتوانسته است نتایج مثبتی به بار آورد.چه اینکه مقولات اجتماعی نظیر ازدواج گریزی جوانان و قرار گرفتن ازدواج در اولویت های بعدی آنان را نمی توان با تدوین بخشنامه و آیین نامه حل کرد.

جهان صنعت:دولت به خواسته‌اش رسید

«دولت به خواسته‌اش رسید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت است که در آن می‌خوانید؛بودجه سال 89 کل کشور سرانجام بعد از انتقادها و گمانه‌زنی‌های بسیار دیروز در حالی مصوب شد که در سقف بودجه پیشنهادی عملا هیچ تغییری صورت نگرفت. یکی از مهم‌ترین ایرادات به لایحه 386 هزار میلیارد تومانی حجم بزرگ آن بود.

به گفته کارشناسان، چنین لایحه‌ای با چنین حجمی از منابع نه‌تنها جذب نمی‌شود بلکه حتی اگر هم زمینه جذب این منابع فراهم شود باید منتظر تورم بزرگی در سال آینده بود. صرفنظر از اینکه چه انتقاداتی به حجم لایحه بودجه از سوی کمیسیون تلفیق صورت گرفت، آنچه در نهایت مصوب شد همان لایحه دولت بود.

بیراه نیست از همین امروز پیش‌بینی کنیم که با وجود حذف 20 هزار میلیارد تومان از منابع هدفمندکردن یارانه‌ها  در بودجه دولت به‌راحتی از حکم قانونی جابه‌جایی تا سقف 20 درصد در اعتبارات، در نهایت 40 هزار میلیارد تومان را صرف اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها کند. حتی اگر این اجازه مجلس را هم در نظر نگیریم عملکرد بودجه عمرانی امسال نشان می‌دهد که اولین قربانی هدفمندکردن یارانه‌ها بودجه عمرانی است.

همین قانون ننوشته است که تهدیدهای نمایندگان پیش از تصویب بودجه، دولتی‌ها را نمی‌ترساند. چه آنکه دولت عادت کرده که نه‌تنها نگران منابع بودجه نباشد بلکه قلک نفت را هم برای کم‌کاری در تولید سرانه به‌کار بگیرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها