سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
نرگس عزیز، نامهات رسید و من با خواندن آن خیلی متاثر شدم. راستش تو آدم را در موقعیت خیلی بدی قرار میدهی. آخر منی که اصلا نمیدانم خواستگار تو کیست، چه شرایطی دارد و از او فقط همان چیزهایی را میدانم که تو بهم گفتهای، چطور میتوانم بگویم با او ازدواج کن یا نکن؟ اصلا تا زمانی که به این قضیه به چشم اجبار نگاه میکنی،ازدواج کردن به نظر من کار اشتباهی است. باید بتوانی با خودت کنار بیایی. باید ببینی واقعا توان پذیرش مساله بزرگی مثل ازدواج را داری یا فقط میخواهی به اصرار پدر و مادرت چنین کاری را انجام دهی؟ ازدواج کردن کار سادهای نیست. به قول قدیمیها، حرف یک عمر است، نه یک روز و دو روز. من فکر میکنم پیش از آن که بخواهی درباره آن آدم یا هر آدم دیگری فکر کنی، باید به این نتیجه برسی که واقعا دلت میخواهد ازدواج کنی یا نه. اگر دلت نمیخواهد چرا اجازه میدهی دیگران تو را مجبور به این کاری بکنند؟ اگر هم به قول خودت برایت علیالسویه است، پس دیگر چرا این قدر دودلی؟ پس نامه نوشتن و نظر پرسیدن برای چیست؟ به هر حال من فکر میکنم که تو در بلاتکلیفی بد به سر میبری و باید مشکلت را هر چه زودتر حل کنی. اگر سری هم به یک مشاور بزنی بهتر است. بالاخره او بیشتر از من میتواند در جریان موقعیت و شرایط تو قرار بگیرد. به هر حال امیدوارم تصمیم درستی بگیری. تصمیمی که باقی زندگیات را با بحران مواجه نکند و به خوشبختیات منجر شود. هر چند خوشبختی هیچ وقت به تمامی به دست نمیآید و نباید هم بیاید، چون در این صورت دیگر اینجا اسمش دنیا نبود و بهشت بود، اما به هر حال خیلی فرق میکند که زندگیات را با نوعی درایت و آرامش خاطر بگذرانی تا به خاطر یک تصمیم اشتباه، آیندهات را فدا کنی. امیدوارم موفق باشی.
خب شترگاوپلنگیها! مثل همیشه تا نگاه میکنی وقت رفتن است. پس تا هفته بعد درود و بدرود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد