گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

کتاب تاریخ را پاره نکنید

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «اصلی‌ترین مسئله کشور!‌»،«دیپلماسی مجنون !»،«جهادی مقدس تر»،«کتاب تاریخ را پاره نکنید»،«چگونه بانک‌ها را خلوت‌کنیم؟»،«ضرورت تعادل نقدینگی با رشد اقتصادی» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۸۲۱۸۹

آفتاب یزد:اصلی‌ترین مسئله کشور!‌  

«اصلی‌ترین مسئله کشور!‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛خبرگزاری اصولگرای فارس دیروز اظهارات رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس را منعکس کرد که در بخشی از آن آمده بود: «باید مراقب باشیم تا مثلاً این ماجرا که سه نفر در کهریزک مرده‌اند به مسئله اصلی تبدیل نشود.» این سخن را می‌توان در کنار برخی اظهارنظرهای دیگر قرار داد که در هفته‌های اخیر مطرح شده است و تلاش می‌کند با یادآوری مصیبت‌های بزرگتر، برخی حوادث تأسف‌‌‌‌ ‌‌‌‌بار را کم‌اهمیت جلوه دهد. مثلاً یک مقام اجرایی به جای پاسخگویی در خصوص ریشه حوادث هوایی، به مردم یادآوری می‌کند که «تعداد کشته‌ها در حوادث جاده‌ای چندین برابر تلفات ناشی از سقوط یک هواپیماست.» اما آیا اینگونه توجیه‌گری‌ها، می‌تواند حلال مسائل باشد؟

به اظهارات رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس می‌توان از دو زاویه نگاه کرد. نخستین زاویه، دیدگاه قرآنی است که به موجب آن، حتی مرگ یک بیگناه نیز قابل تحمل نمی‌باشد. زیرا بنابر حکم قرآنی «هر کس یک بیگناه را بکشد گویی همه انسان‌ها را کشته است.» اگر از این زاویه به موضوع نگریسته شود آنگاه نمی‌توان از تبدیل موضوع کهریزک به یک موضوع اصلی، تعجب کرد و آن را نفی نمود؛ مگر آنکه کسی معتقد باشد که کشته‌شدگان در کهریزک – حتی همان مقتول مظلوم که بسیاری از سران کشور در مراسم ترحیم او شرکت کردند – بیگناه نبوده‌اند.

به این موضوع همچنین می‌توان از زاویه «حکمرانی خوب و موفق » نگاه کرد. نگاه از این زاویه موجب خواهد شد هر فرد دلسوز و آینده‌نگر حتی از وجود کوچک‌ترین منفذ که راه را برای رسوخ خودسری در ارکان انتظامی، قضایی و اداری کشور باز می‌کند احساس نگرانی نماید. زیرا تجربه نشان داده است کهکم اهمیت شمردن برخی خودسری‌ها، موجب نهادینه شدن بعضی نابسامانی‌ها خواهد شد. این نکته با توصیه‌هایدینی ما نیز تطبیق دارد که «بزرگ‌ترین گناه آن است که کوچک شمرده شود.» آنچه در کهریزک اتفاق افتاده است آنقدر بزرگ است که هیچکس حق ندارد از تبدیل آن به یک مسئله عمده احساس نگرانی کند. البته نه مسئله کهریزک و نه هیچ مسئله‌ دیگری نباید به «تنها دغدغه» مردم و مسئولان تبدیل شود مگر دغدغه «حکمرانی خوب.» زیرا در سایه حکمرانی خوب، مردم یقین خواهند کرد که امکانات عمومی با بهترین بهره‌وری در خدمت حل مشکلات خواهد بود. در سایه این حکمرانی، شایسته‌ترین افراد، مناصب مختلف کشوری را تصدی خواهند کرد و بدین طریق، شهروندان احساس آرامش خواهند داشت. شرط رسیدن به حکمرانی خوب نیز آن‌ است که هر مفسده‌ای در ابتدای راه توسط مردم و کارگزاران حکومتی شناسایی و با آن مقابله شود. در چنین شرایطی، چگونه می‌توان اقدامات خودسرانه و جنایتکارانه‌ای که منجر به قتل سه بیگناه – یا به تعبیر رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، مردن سه نفر– شده است را کم اهمیت دانست؟ آیا پس از آن، عده‌ای به خود حق نخواهند داد بگویند که «نباید زندانی شدن چند بیگناه را مسئله اصلی کشور دانست»، «نباید محدود کردن یا توقیف چند رسانه را مسئله اصلی دانست»، «نباید کوتاهی دولتمردان در اجرای نظام هماهنگ را مسئله اصلی دانست»،«نباید عدم واریز یک میلیارد دلار در آمد نفتی به حساب خزانه را مسئله اصلی دانست»،«نباید بلاتکلیفی وزارت آموزش و پرورش در آغاز سال تحصیلی را مسئله اصلی دانست»، «نباید فساد چندآقازاده را مسئله اصلی دانست»، «سیصدمیلیارد تومان هزینه فاقد سنددر شهرداری، مسئله اصلی کشور نیست»، «نباید ناهماهنگی در تیم اقتصادی دولت‌های بیست ساله اخیر را مسئله اصلی دانست»، «بی‌اعتنایی به هشدارها نسبت به تصمیمات تورم‌زا مسئله اصلی کشور نیست»، «نباید ادعای مرکز پژوهش‌های مجلس در خصوص هزینه سیصدمیلیاردی ناشی از عدم تغییر ساعت را مسئله اصلی دانست»، «نباید گران بودن بنزین خریداری از ونزوئلا را مسئله اصلی دانست»، «تاخیر 10 ساله روسیه در راه‌اندازی نیروگاه بوشهر مسئله اصلی نیست»، « حتی مهاجرت 50 درصد نخبگان از کشور مسئله اصلی نیست»، «خودسری چند مامور در شکستن شیشه‌ خودروها مسئله اصلی نیست»، «نباید کشته شدن سالیانه بیست و چند هزار هموطن در حوادث جاده‌ای را مسئله اصلی دانست»، «نباید حذف دهها و صدها نیروی کارآمد را مسئله اصلی دانست» و ده‌ها نباید دیگر. ‌ ‌

نگارنده بر این باور است که مرگ مظلومانه چند بی‌گناه در کهریزک، به خودی خود آنقدر مهم هست که کسی تلاش نکند آن را در عبارت «مردن سه نفر در کهریزک» خلاصه نماید. اما ریشه این حادثه تاسف بار بسیار مهم‌تر و نگران‌کننده‌تر است. زیرا این حادثه و حوادث مشابه، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، وجود «امکان خودسری» در برخی مراکز رسمی و «فقدان نظارت کافی» بر آنها را به نمایش می‌گذارد که چنین نقصان‌هایی را باید «ام الفساد» در یک سیستم حکومتی دانست.اکنون که در عالی‌ترین سطوح حکومتی، بر مقابله جدی با برخی کژی‌ها و جبران ضایعات ناشی از حوادث پس از انتخابات، تاکید می‌شود تلاش برای به حاشیه راندن مرگ مظلومانه سه هموطن، کار پسندیده‌ای نیست و ناپسندتر آن است که سخن یک شخصیت سرشناس فرهنگی، این شائبه را ایجاد کند.

فراموش نکنیم که کوچک شمردن برخی ضعف‌ها، کژی‌ها و مفاسد در سال‌های اخیر ضایعات فراوانی برای کشور ایجاد نموده است. این ضایعات مختص دولت فعلی یا دوره حاکمیت اصولگرایان نمی‌باشد و در دولت‌های پیشین نیز علاقه به «اصلی ندانستن مسائل مهم» هزینه‌های فراوانی بر کشور تحمیل کرده است. پس با هم بپذیریم که «کوچک شمردن کژی‌ها» اصلی‌ترین مسئله کشور است که در سایه آن، کژی‌های کوچک نیز ضایعات بزرگ برای کشور به ارمغان خواهد آورد.

کیهان:دیپلماسی مجنون !

«دیپلماسی مجنون !»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛شصت و چهارمین اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد از دیروز در شرایطی در حال برگزاری است که دو موضوع در کانون توجه جامعه جهانی و افکار عمومی دنیا قرار گرفته است و در حاشیه این اجلاس که قرار است بزرگ ترین نشست هم اندیشی اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا باشد غالب رایزنی ها، گفت وگوها و اتخاذ تصمیمات احتمالی را معطوف به خود کرده است؛ 1- بحث پردامنه و چالش زای صلح -بخوانید سازش- خاورمیانه که از مدت ها قبل رسانه های غربی از ارایه طرح به اصطلاح صلح اوباما دراین باره در حاشیه این اجلاس خبر داده اند و 2-بحث بر سر مذاکرات کشورهای گروه 1+5 با ایران که قرار است در اول اکتبر انجام بگیرد و پیش از آن در حاشیه این اجلاس مورد بررسی و تبادل نظر کشورهای مرتبط با این موضوع قرار خواهد گرفت.

آمریکایی ها با روی کار آمدن دولت اوباما و طرح شعار «تغییر» طی شش، هفت ماه گذشته مجموعه برنامه ها و ترفندهای ویژه ای را تدارک و طرح ریزی کرده اند که امیدوارند در بزنگاه های حساس همچون اجلاس سازمان ملل در نیویورک از آن بهره مناسبی بگیرند. هدف هم این است که این اقدامات شاید قدرت و تاثیرگذاری واشنگتن را در معادلات منطقه ای و جهانی که در طی دهه اخیر و بخصوص دوران جرج بوش بر باد رفته بود، مجدداً احیا نماید.

در این میان مقامات واشنگتن دریافته اند که کاهش تاثیرگذاری آنها در سال های اخیر در منطقه- که آشکار شدن آن در معادلات جهانی و بین المللی غیرقابل انکار است- نه تنها بی ارتباط با افزایش قدرت و تاثیرگذاری ایران در معادلات منطقه ای نبوده بلکه اتفاقاً ارتباطی ارگانیک با آن دارد و دقیقاً به همین دلیل است که آمریکا تمام توان و همت خود را به کار گرفته تا نقش و موقعیت ایران را در سطح منطقه ای و بین المللی تضعیف و کمرنگ کند؛ همچنانکه جرج بوش و تیم نومحافظه کارش هرچه در توان داشتند به میدان عمل آوردند و «اوباما» نیز در این راهبرد با سلف خود هم عقیده و متحدالنظر است با این تفاوت که دولت اوباما از تاکتیک آنچه که «دیپلماسی هوشمند»- آمیخته ای از قدرت نرم و قدرت سخت- نام نهاده اند، بهره می برد.

درباره مسئله موسوم به «صلح خاورمیانه» باید گفت که اصرار و مانور تبلیغاتی «دولت اوباما» در همین ماه های اخیر نشان دهنده آن است که آنها واقعاً به دنبال عملیاتی کردن طرح صلح بر پایه واقعیت های تاریخی و لحاظ کردن حقوق حقه ملت مظلوم فلسطین نیستند که طبعاً راهی جز برچیده شدن دولت جعلی اسراییل ندارد، و از همین روی هیچ اقدامی که دلالت بر تغییر این رویکرد داشته باشد انجام نداده اند و تازه تحرکات صهیونیست ها در نقض حقوق فلسطینی ها با اعمالی چون گسترش شهرک سازی ها در قدس شرقی، تغییر نام ها و نمادهای فلسطینی و اسلامی به عبری و صهیونیستی، تصرف زمین های فلسطینی ها و حذف مفهوم اشغال در پوشش حقوقی و قانونی با توجیه غیرمنطقی خریداری زمین!، ژست گستاخانه سردمداران کودک کش تل آویو درباره عدم سازش و بیان شرایط یکسویه و طلبکارانه برای کلید خوردن مذاکرات احتمالی و... حکایت از آن دارد که آنها در مسیر باج خواهی ها و چپاولگری هایشان شتاب بیشتری گرفته اند و از حمایت مادی و معنوی کاخ سفید هم بسیار بیشتر از گذشته بهره مند هستند.

اما ورود پررنگ آمریکایی ها به مقوله صلح خاورمیانه که چیزی جز جانبداری از رژیم صهیونیستی نیست اهداف چند منظوره ای را در بردارد که بی شک یکی از آن اهداف حل و فصل مسئله فلسطین با قرائتی آمریکایی- صهیونیستی و به منظور تضعیف خط مقاومت و ایستادگی و درنهایت تضعیف نقش جمهوری اسلامی ایران است. چرا که ایران امروز در منطقه به پیشقراول بیداری اسلامی و الگوی رویارویی با جبهه استکبار و زیاده خواه برای جریان مقاومت و گروه های جهادی و ملت های منطقه مبدل شده است، و در معادلات منطقه ای سهمی بسزا و بسیار تاثیرگذار دارد.

البته تلاش آمریکایی ها و صهیونیست ها برای کمرنگ کردن نقش ایران و نازل شدن موقعیت استراتژیک آن به صخره ناکامی های متعددی برخورد کرده است. امروز به اعتراف و شهادت ناظران سیاسی و رسانه های منطقه ای و فرامنطقه ای نمی توان قدرت ایران را در حل مشکلات ظهور یافته در عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین و ... که آمریکایی ها چند سالی است با آن دست و پنجه نرم می کنند، به حساب نیاورد.

به قول روزنامه الحیات چاپ لندن امروز خاورمیانه ای با مختصات ایرانی و نه آمریکایی در حال شکل گرفتن است و این پیام روشنی برای آمریکا و قدرت های غربی است که واقعیت ها را باور کنند.

بنابراین در این بخش که آمریکایی ها از چندین ماه قبل با کلید زدن مجدد بحث صلح خاورمیانه و به تبع آن تعریف کار ویژه هایی چون «عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل» ، «ایران هراسی»، «انزوای سیاسی ایران»، ساماندهی ائتلاف عربی علیه ایران و... کوشیدند تا نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران را تضعیف کنند تا هم اکنون در اجلاس سازمان ملل با رایزنی های خود نسخه ای آمریکایی- صهیونیستی برای حل مشکلات منطقه بپیچند عملاً نتیجه ای در پی نداشته است و از این همه تدارکات گسترده و تحرکات مرموز و موذیانه طرفی نبسته اند.

امروز ملت های آزادیخواه و مستقل منطقه بخوبی دریافته اند که روزنه های صلح در خاورمیانه مسدود است و مانورهای کاخ سفید در این زمینه صرفاً در راستای تامین منافع صهیونیست ها و تضعیف نقش جمهوری اسلامی در منطقه است. همچنانکه جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) نشست سه جانبه ابومازن، اوباما و نتانیاهو در نیویورک را که دو روز پیش برگزار شد نمایشی بی محتوا و صوری دانست.

موضوع دیگر که باید بدان پرداخت و در صدر این نوشته به آن اشاره شد بحث بر سر مذاکرات گروه 1+5 با ایران درباره برنامه هسته ای کشورمان است.

آمریکایی ها در این خصوص هم از ماهها قبل تلاش ها و تحرکات متعدد و گسترده ای انجام داده اند تا با آغاز اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل به زعم خود ایران را در موقعیت «آچمز» قرار دهند از همین روی گزینه های مختلفی را طی چند ماه گذشته برای مواجهه و رویارویی با ایران تدارک دیده و هر از چند گاه رسانه ای کرده اند.

ابتدا از سیاست نخ نما شده «هویج و چماق» سخن به میان آوردند اما جالب اینجاست که رسانه ها و کارشناسان سیاسی غربی اتخاذ این سیاست را بی فایده قلمداد کردند و از جمله واشنگتن پست سیاست هویج و چماق آمریکا را در قبال پرونده هسته ای کشورمان سیاستی شکست خورده نامید.

کمی بعد مقامات آمریکایی بحث اعمال تحریم های شدیدتر علیه ایران را قوت بخشیدند و در همین اواخر در راستای این مشی اعلام شده آمریکایی ها از تحریم بنزین به کرات سخن به میان آوردند اما بازهم تحلیلگران هشدار دادند که در صورت اتخاذ چنین شیوه ای آمریکایی ها بهره ای نخواهند برد. ضمن آنکه همین دیروز فایننشال تایمز با تبیین مشکلات پیش روی آمریکا برای تحریم ایران از آغاز صادرات بنزین چین به ایران خبر داد و عملا با این حساب می بایست اقدامات احتمالی آمریکا برای تحریم صادرات بنزین به ایران را از هم اکنون شکست خورده و ناکام تلقی کرد.

آمریکایی ها در زمینه اعمال تحریم های شدید علیه ایران، انزوای سیاسی کشورمان را نیز در بوق وکرنا کردند که با استقبال صهیونیست ها هم مواجه شد اما بسیار جالب است که خود سایت ها و شبکه های خبری آمریکایی بخشی از مبادلات تجاری شرکت های آمریکایی و اروپایی را با ایران فاش کردند و بدین طریق مصوبات به اصطلاح الزام آور و لازم الاتباع کاخ سفید درباره تحریم ایران به منظور انزوای سیاسی را باید مصداق هباءً منثورا دانست.

از سوی دیگر قراردادهای تجاری و انرژی ایران با روسیه عصبانیت رژیم صهیونیست ها را برانگیخته است. همچنانکه پایگاه اینترنتی اگزامینر دیروز طی گزارشی به نقش ایران و روسیه برای تشکیل اوپک گازی اشاره کرد و نوشت که قراردادهای روسیه و ایران در زمینه همکاری های انرژی و تجاری رژیم صهیونیستی را نگران و عصبانی کرده است.

صهیونیست ها البته در این چند ماهی که آمریکایی ها شیوه های مختلفی را در مواجهه با ایران مزه مزه می کردند همواره سعی داشته اند با به راه انداختن یک جنگ روانی از گزینه نظامی سخن به میان آورند و گاه نیز رجزخوانی هایی درباره حمله به ایران می کردند که با واکنش دیگر مقامات تل آویو مبنی بر عدم حمله به ایران مواجه می شد و بعد در مقام توضیح برمی آمدند که منظور ما قصد حمله نظامی به ایران نبوده است.

جالب اینجاست که بنیامین نتانیاهو هم دیروز موضعی متفاوت با بلندپروازی های آویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه اش اتخاذ کرد و صریحا و بی پرده تاکید کرد که اصلا به گزینه حمله به ایران فکر نمی کنیم. خلاصه آنکه با همه اقدامات و کارشکنی های آمریکایی ها و صهیونیست ها بر سر برنامه هسته ای کشورمان، امروز ایران هسته ای برنامه به روز شده خود را به نمایندگان کشورهای گروه 1+5 ارائه داده است و آنها بدون هرگونه پیش شرطی که قبلا از آن دم می زدند حاضر به مذاکره و گفت وگو شده اند.

اکنون آمریکایی ها باید فاصله چند فرسنگی خود را با واقعیت کاهش دهند و با پذیرش قدرت و جایگاه ویژه ایران در مبادلات منطقه ای و حتی جهانی شیوه ای عقلانی را انتخاب نمایند و خود را از اسارت «دیپلماسی مجنون» برهانند.

اعتماد:برادرانه یا پدرانه

«برادرانه یا پدرانه»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی اعتماد به قلم سیدعلی میرباقری است که در آن می‌خوانید؛کشور روزهای خوبی را سپری نمی کند و اگر تدبیر و درایت پیشه نکنیم، آینده پرافت و خیز و چالش برانگیزی را در پیش رو خواهیم داشت. مجموعه وقایع و درگیری های سیاسی بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، دستگیری های وسیع اصلاح طلبان، رفت و آمدهای سیاسی شخصیت های ملی و محلی و حوزوی به قم و تهران، دادگاه های حاشیه دار وقایع اخیر از یک طرف و فعل و انفعالات منطقه یی اسرائیل و تحولات مربوط به عراق و افغانستان و لبنان از طرف دیگر، ایجاب می کند که مسوولان و دست اندرکاران جمهوری اسلامی هوشمندانه و آگاهانه عمل کنند.

واقعیت این است که کشور نیاز ویژه یی به نقش موثر بزرگان و مسوولان سطح بالای کشور در بازگرداندن آرامش به جامعه دارد و کشور به نقطه یی رسیده است که دلسوزان و عقلای نظام، اگر برای بهبود مناسبات و حل مناقشات داخلی میان خود اقدام عاجلی نکنند، فارغ از اینکه چه کسی پیروز میدان زورآزمایی اختلافات باشد، جمهوری اسلامی به سمت و سویی خواهد رفت که قطعاً نخواهد توانست مسائل داخلی و منطقه یی خود را در شرایط حساس کنونی مدیریت کند.

نظام برای اینکه بتواند یک اراده محکم ملی برای اداره داخلی کشور داشته باشد و در عین حال از یک دیپلماسی قوی و قدرتمند در سطح منطقه و جهان بهره برداری کند، بدون هیچ اما و اگری، نیازمند وحدت ملی، تدبیر عقلانی و برخورد غیراحساسی با حوادث و بحران موجود داخلی است.مروری بر جریانات داخلی گذشته در ماه های اخیر نشان از عدم دستیابی به اهداف وحدت ملی و همگرایی نیروهای درون نظام دارد که توجه به علل این ناکامی ها می تواند مهم ترین راهکار اولیه در راه حرکت جامعه و حاکمیت به سوی وفاق و همدلی ملی باشد.

بی هیچ رودربایستی باید گفت استراتژی داخلی سیاستمداران و سران و بلندپایگان نظام در مورد حوادث بعد از انتخابات، دچار روزمرگی و پراکندگی شده است به طوری که هر جریان و هر مقامی از ظن خود و با محوریت خود با موضوع برخورد می کند و اگر کسی صحبت و اقدامی از همگرایی و وحدت ملی یا قانون اساسی و حفظ نظام و... می کند تنها خودش و برداشت خودش را ملاک عمل قرار می دهد و متاسفانه موضعی برادرانه، نه پدرانه در دعوای خانوادگی دارد و آنچه به فراموشی سپرده شده است حفظ اصالت خانوادگی نظام و اصل نظام است.

تا زمانی که عناصر اصلی نظام خودشان از انسجام و منطق درونی برخوردار نباشند و در اختلافات داخلی موضعی کاملاً بی طرفانه و حکیمانه نگیرند، نمی توان گروه ها و جریانات سیاسی را در مسیر وحدت و همگرایی سوق داد.فلذا هیات حاکمه باید تصمیم بگیرد که نقش برادری در حل اختلافات را تبدیل به جایگاه پدری کند و برای رسیدن به وحدت، استراتژی و مسیری قانونمند و هدفمند را ترسیم کند.البته همین عدم وجود استراتژی و هدفمندی است که تا حدود زیادی ارزیابی و پیش بینی رویدادها را برای دلسوزان و مسوولان نظام پیچیده و دشوار می کند. خیلی طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران و مردم آن در عمر 30ساله خود، نیروهای دلسوز و با ظرفیت در درون خود را پرورش داده باشد و آنها مصلحت نظام و راه های حفظ نظام را بشناسند و خوب و بد نظام را بدانند و راه های برون رفت از بحران را توجیه باشند. فلذا برای همگرایی ملی و نیز تدبیر امور داخلی باید به سراغ این افراد رفت و با قاطعیت تمام خواستار حل موضوع در چارچوب قانون اساسی شد.

این روزها آنچه مشاهده می شود، نبود چنین رویه یی در درون حاکمیت است و اگر هم افراد دلسوز و بی طرفی وجود دارند، پیشنهادات و راه حل هایی که ارائه می دهند، چندان جدی گرفته نمی شود.بنابراین پیشنهاد می شود سرمایه های عظیم ملی 30 ساله خود را در حوزه بزرگان و شخصیت های فراجناحی دور نیندازیم و از همه آنها بخواهیم با استفاده از امکانات و قدرت های سازمانی خود برای تشریح شرایط کشور، بسیج مطبوعات و افکار عمومی و حمایت همه جانبه احزاب و گروه ها در چارچوب اهداف کلی نظام، برای وحدت و وفاق ملی استفاده کنند و در اختلافات داخلی و دعواهای خانوادگی، برخوردی نه برادرانه، که پدرانه کنند تا هم برادران رابطه برادری را حفظ کنند و هم خانواده نظام قوام و دوام داشته باشد، والا دیر یا زود این خانواده از هم پاشیده خواهد شد و برد واقعی با دشمنانی خواهد بود که سال هاست در انتظار چنددستگی و اختلاف درونی نظام نشسته بودند. 
 
رسالت:جهادی مقدس تر

«جهادی مقدس تر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛روز31 شهریور سال1359 بی آنکه ملت ما حتی یک تیر به سوی مرزهای عراق شلیک کرده باشد، ارتش بعث به پشتیبانی25 کشور و در راس آن آمریکا و رژیم صهیونیستی در قالب لشکرهای زرهی و پیاده و حمله هواپیماهای پیشرفته به تاسیسات حیاتی جمهوری اسلامی1200 کیلومتر مربع از خاک عزیز میهن اسلامی را در جنوب و غرب کشور به تصرف خود درآورد.

روز31  شهریور سال1359  بی آنکه ملت ما حتی یک تیر به سوی مرزهای عراق شلیک کرده باشد،  ارتش بعث به پشتیبانی25  کشور و در راس آن آمریکا و رژیم صهیونیستی در قالب لشکرهای زرهی و پیاده و حمله هواپیماهای پیشرفته به تاسیسات حیاتی جمهوری اسلامی1200  کیلومتر مربع از خاک عزیز میهن اسلامی را در جنوب و غرب کشور به تصرف خود درآورد. از آن پس تا پایان جنگ که8  سال طول کشید ، جهانیان شاهد تصاویر  زیبایی از حماسه وجانفشانی ملت ایران در صیانت  از دستاوردهای انقلاب  و حفظ آرمانهای امام بودند.

جنگ بهانه ای بود که ملت ما شجاعت خود را به رخ جهانیان بکشد، جنگ بهانه ای بود که میزان وفاداری مردم به نظام اسلامی به رخ دشمنان قرآن کشیده شود. جنگ بهانه ای بود که هر کس هر هنری دارد در قاب دفاع مقدس به نمایش بگذارد، جنگ بهانه ای بود که پیرمرد80  ساله در جبهه زنده بودن حبیب بن مظاهر در عصر ما را نشان دهد، پیرزن فقیری نان و تخم مرغ سفره اش را با رزمندگان تقسیم کند، نوجوانانی چون حسین فهمیده به  قدرت نمایی بپردازند،  دختران و شیرزنان حضوری مردانه در جای جای نبرد مقدس داشته باشند وعرصه را برای حضور نداشتن نامردان و نامحرمان نظام پر کنند.جنگ بهانه ای بود که جوانان دلاور و مومن ملت دست روی زانوی خود بگذارند و تمام قد بایستند و همه چیز را از نو بسازند.جنگ بهانه ای بود برای باز نگه داشتن باب شهادت و نمایش ایثار ، فداکاری و سرخ نگاه داشتن چهره انقلاب!

جنگ بهانه ای بود ...
ما درجنگ با چه دشمنی روبرو بودیم . انقلاب ما نه شرقی و نه غربی بود، هست و خواهد بود. لذا شرق و غرب عالم جمع شدند «نه» ما به خود را با «نه» به انقلاب اسلامی پاسخ دادند. ما هر روز در سرنمازهای جماعت می گفتیم مرگ بر آمریکا ، مرگ بر شوروی ، مرگ بر منافقین و صدام و مرگ بر .....دشمن با هدف فتح سه روزه  تهران آمده بود . اکنون از امپراتوری شوروی چیزی باقی نمانده است . از صدام اثری نیست . منافقین در به در و آواره هستند. آمریکا دچار دگردیسی شده ، نمادهای قدرت در واشنگتن در11  سپتامبر به زیر کشیده شد . آمریکا در عراق و افغانستان در باتلاقی از رسوایی فرو رفته و دنبال مفری می گردد.

از گردوخاک و خون دفاع مقدس یک دفعه نظامی سر برآورد مقتدر و تعیین کننده در معادلات منطقه و جهان که7  یا8  کشور بزرگ جهان در باشگاه هسته ای و باشگاه هوا فضای جهان مجبورند برای ورود و خوشامد گویی به او تمام قد بایستند.

جهاد اصغر ما پایان یافت، نوبت به جهاد اکبر رسید، ما اکنون در وسط میدان جهاد اکبر هستیم . بیانات مقام معظم رهبری پس از پایان جنگ تاکنون قدم به قدم و لحظه به لحظه دقایق و حساسیتهای این نبرد را در افشای تهاجم فرهنگی دشمن و حتی شبیخون فرهنگی یادآور شده اند.کار ما از شبیخون فرهنگی به « نبرد نرم» رسیده است .

نبردی مقدس تر از سالهای سخت جنگ8  ساله ! آیا ما در این نبرد پیروز می شویم؟
ما هر روز در معرض بمباران نرم ماهواره ها هستیم زیر بارانهای مسموم تر از بمبهای شیمیایی ، اصوات و امواج فتنه هر روز شدیدتر و قویتر به گوش می رسد .
فصل سربازگیری دشمن از جبهه دوست پایان نیافته است.
دشمن از حرص و طمع برخی به قدرت نامشروع ، خوب بهره می برد دشمن از کبر و غضب برخی علیه دیوار تواضع و مدارای نظام سود می برد.

دشمن در حال تبلیغ دیش، جاز، خلسه و خمر نشئگی است. اشعث های زمان را خوب می شناسد. در قطام شناسی و ارتباط با ابن ملجم و فرزندان ابوسفیان راه  درازی را آمده است . لایه های جماعت کوفی مسلک را شناسایی کرده و برای هر یک خوراکی تدارک دیده است.دشمن دست اندرکار بازپروری  اصحاب جمل، نهروان و صفین است.دست طمعی که در31  شهریور59  به خاک پاک ایران اسلامی دراز شد با قدرت اسلام و ایمان مردم برای همیشه قطع شده است و بعید است دشمن یک بار دیگر تن به جنگ سخت بدهد. اما دستهای زیادی به سوی ذهن و قلب مردم دراز شده تا ایمان و باور ملت را بربایند. قطع این دستها تنها با تولی به ولایت و تبری از باند تبهکار مارق ، ناکث و قاسط ممکن است و می توان صراط مستقیم الهی را طی کرد.ملت ما در صحنه است . قویتر از روزهای دفاع مقدس و محکمتر از همیشه!
کافی است به انتخابات84  و88  ریاست جمهوری بنگریم . کافی است به روز قدس و عید فطر همین امسال نظری بیندازیم . آرزوهای دشمن فقط یک رویاست و هیچ گاه تحقق نمی یابد.

ابتکار:کتاب تاریخ را پاره نکنید

«کتاب تاریخ را پاره نکنید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛"پادشاهان از کتب تاریخ مدارس حذف می شوند". این خبری است که در چند روز اخیر در روزنامه ها و خبرگزاری ها منتشر شده است.جزئیات خبر می گوید که وزارت آموزش و پرورش قصد دارد که "تاریخ نگاری های سیاسی و نظامی پادشاهان"را از کتاب های تاریخی مقاطع راهنمایی و متوسطه حذف کرده و تاریخ جدیدی با" رویکرد فرهنگی و تمدن پرور " جایگزین آن کند.

معروف است که ملت ما حافظه تاریخی خوبی ندارد. ملتی که تاریخی طولانی از نام پادشاهان و سلاطین را -خوب یا بد-در ذهن خود دارد و با آن، تحولات گذشته،حال و آینده را پیگیری می کند.حال تصور کنید بخشی از این حافظه نه چندان قوی را طی یک عمل جراحی ناشیانه از دست بدهد.بدون تردید "اکنون" خود را نخواهد شناخت و نخواهد توانست آینده را نیز پیش بینی کند و بر اساس این پیش بینی آن را بنا نهد.تاریخ ما اگرچه مملو ازپادشاهان ریز و درشت و عادل و ظالم بوده است اما درکنار آنها نیز فرهنگ سازانی زندگی می کردند که اگر چه همدل و همزبان نبودند اما در یک همزیستی مسالمت آمیز قطعه های پازلی به نام "تاریخ ایران" را کنار هم گذاشته و تکمیل کرده اند.

 ملت ما اگرچه می داند حافظ در زمان "شاه شجاع" امیری از خطه فارس و آل مظفر زندگی می کرد اما بدون تردید تناسبی میان آنچه که حافظ از حافظه تاریخی ما اشغال کرده با آنچه از شاه شجاع می دانیم وجود ندارد.ملت ما بدون هیچ دستور العملی و بخشنامه ای شاه شجاع را به نفع حافظ از حافظه خود پاک کرده است.

 یا آنچه که ما از فردوسی و سرودن شاهنامه می دانیم، را نمی توان بی حضور پادشاهی چون سلطان محمود غزنوی تصور کرد. اگرچه نام و آوازه ی فردوسی مارا به شوق آورد و از شنیدن نام سلطان غزنوی و یادآوری ظلمی که به حکیم توس کرد روی ترش کنیم و گره به پیشانی بیاوریم.

یا آنچه که از خواجه نصیر الدین طوسی در ذهن و زبان ملت ما مانده است هیچ تناسبی با جایگاه حقیر پادشاهان مغول -که خواجه توس وزارت یکی از آنان را به عهده داشت -ندارد. این مهم به مدد هیچ دستورالعملی به انجام نرسید.
 نزدیک تر بیاییم. نسل امروز اگرچه به علت نزدیکی با دوره پهلوی و به مدد آنچه که در جمهوری اسلامی و تاریخ انقلاب خوانده و دیده است،محمد رضا پهلوی را می شناسد اما یک چهره ی علمی و روشن از"پروفسور محمود حسابی"را خوشتر می دارد.

اکنون با این تصمیم جدید آموزش و پرورش سوالات بیشماری به ذهن هجوم می آورند که آیا با حذف سلطان محمود غزنوی جای فردوسی بزرگ در پهنه تاریخ فراخ تر می شود؟ آیا کار بزرگ خواجه نصیر الدین طوسی در رام کردن خونخوارترین و بی فرهنگ ترین پادشاهان جهان و ساختن چهره ای فرهنگ ساز از آنان با حذف نام "هلاکو خان" از تاریخ مقطع راهنمایی و متوسطه،بهتر دیده می شود؟

 حذف " جلال الدین شاه شجاع" امیر ولایتی از سرزمین پهناور ایران به نفع "خواجه بزرگ شیراز" بدون تردید توهینی به این شاعر بزرگ است تا حذف سلطانی بی مقدار.

این تصمیم بر مبنای هر توجیهی که بنا شده باشد بدون تردید پایه گذار مسائل ناخوشایند دیگری خواهد شد.ملت ما دوره های تاریخی را با حضور پادشاهان -بی توجه به عادل بودن و ظالم بودن آنان -می شناسد نه با عدد و رقم ماه ها و سال ها. پادشاهان به نمادها و علامت هایی برای شناخت دوره های مهم تاریخی تبدیل شده اند و این البته هیچ آبرویی برای آنان دست و پا نمی کند. حال اگر در ذهن نوجوانان کنونی نمادهای مختلف تاریخی وجود نداشته باشد که با آن بتوانند تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین را تجزیه و تحلیل کنند، نمی توان امید آینده سازی از آنان داشت در حالی که بخشی از گذشته سرزمینش را در حافظه خود ندارد.

یکی دیگراز سوالاتی که رخ می نماید این است که به فرض حذف سلسله پهلوی از تاریخ معاصر ایران در زمان روایت تاریخ انقلاب اسلامی به نوجوانان و جوانان خود چه خواهیم گفت؟ می گوییم که ملت مبارز و جان بر کف ما برچه کسانی پیروز شدند؟ با چه وضعیتی توانست.... را شکست دهد.(این چند نقطه را گذاشتم تا ابهام بزرگ این اقدام خود را بهتر نشان بدهد).

 ملت ما خود به خوبی توانسته است این حذف و اضافه را در روند تکامل تدریجی انجام دهد. به غیر از آن، پادشاهان و سلاطین نیز به ملت کمک کرده اند که این موضوع بهتر و سریع تر انجام شد.این سرشت تاریخ است که ملت ما پادشاهان و حاکمان خود را در جای مناسب خود در موزه تاریخ نگهداری کند.گروهی را درانبار این موزه و درلابه لای خرت وپرت ها وضایعات پنهان می کند و برخی دیگر را در تابلوهایی نفیس و محفظه هایی مجهز و ایمن به تماشاگران تاریخ عرضه می کند.با بخشنامه و دستورالعمل، این امرمهم عملی نمی شود. کتاب تاریخ را پاره نکنید! 

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هفته جاری با پایان گرفتن ماه مبارک رمضان عید سعید فطر به روی مردم آغوش گشود. هر چند وداع با ماه ضیافت الهی خوشایند بندگان مخلص خدا نیست اما حلاوت گفتگوی عاشقانه با خدا در ساعات اول روز عید فطر در نماز این روز و دید و بازدیدها و صله رحم ها شکوهی دارد که روزه داران را به این وداع راضی می کند. این بیت شاعر که گفته است : « عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت » ترجمان همین واقعیت است .

هرچند در ماه رمضان امسال معنویت این ماه نتوانست مانع مشاجرات سیاسی برخاسته از حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری شود ولی بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در خطبه اول نماز عید فطر با توصیه های مهمی همراه بود که امید است توسط وفاداران به انقلاب و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی از اقشار مختلف به ویژه فعالان سیاسی به مرحله عمل در آید و جامعه را به سوی آرامش هدایت کند. این انتظار از اصحاب رسانه بسیار بیشتر است به ویژه رسانه هائی که به لحاظ پراکندن سوظن در جامعه کارنامه غیرقابل قبولی دارند و مورد خطاب رهبری در خطبه نماز عید فطر بودند. ایشان در این خطبه فرمودند :
« فضای جامعه را فضای برادری و مهربانی قرار بدهیم . من هیچ موافق نیستم با اینکه فضای جامعه را فضای سوظن قرار بدهیم فضای بدگمانی . این عادات را از خودمان باید دور کنیم . این که متاسفانه باب شده روزنامه ها و رسانه ها و دستگاه های گوناگون ارتباطی که امروز روز به روز بیشتر و گسترده تر و پیچیده تر می شود در پیش گرفته اند برای متهم کردن یکدیگر این چیز خوبی نیست . چیز خوبی نیست . دل ما را تاریک می کند . فضای زندگی ما را ظلمانی می کند ... » (روزنامه جمهوری اسلامی دوشنبه 30 شهریور 1388 ) .

انتظار اینست که همه فعالانه سیاسی و رسانه ها اعم از نوشتاری و شنیداری و دیداری و مجازی به این توصیه های مهم توجه کنند و با پای بندی عملی به آن ها راه را برای آرام شدن فضای جامعه هموار نمایند و به شکل گیری مجدد وحدت و همدلی کمک کنند. امروز جامعه ما برای حل مشکلات داخلی و مقابله با دشمنان خارجی بیش از هر چیزی به وحدت نیاز دارد و هرکس می تواند سهمی در این مهم داشته باشد نباید از ایفای نقش در این زمینه دریغ نماید.

این نکته را درروز سه شنبه این هفته از زبان آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری در آغاز ششمین اجلاس از چهارمین دوره این مجلس شنیدیم که گفتند : « مهمترین نیاز جامعه در شرایط کنونی اتحاد است » .
رئیس مجلس خبرگان عمل کردن به توصیه های رهبر معظم انقلاب در بیانات خطبه نماز عید فطر را برای حل مشکلات داخلی ضروری دانسته و افزودند : « ایشان فضای تهمت و مشاجرات را محکوم کردند که نشانه توجه به نقطه چرکینی است که باعث می شود دل هارا دور کند. همه توجه کنند که فضای تهمت و ایجاد ناامنی فکری برای دیگران و آلوده کردن فضا به بدبینی منجر می شود که مانند خوره همه چیز را میخورد. همه ما مسئولان و تریبون داران باید به این موارد توجه کنیم تا فضا بیش از این آلوده نشود. (روزنامه جمهوری اسلامی سه شنبه 1388 7 1 )

این هفته روزهای آغازین هفته دفاع مقدس را نیز در خود داشت . این روزها بیست و نهمین سالروز تهاجم رژیم بعثی عراق به سرکردگی صدام و ایستادگی شجاعانه و یکپارچه ملت ایران در برابر این تهاجم را پشت سر می گذاریم . مردم ایران حق دارند افتخارات دفاع مقدس را برای همیشه ی تاریخ گرامی بدارند و به رشادت های فرزندان شجاع این آب و خاک که از استقلال میهن اسلامی خود دفاع کرده اند افتخار کنند.

هر چند هر ساله در هفته اول مهرماه حماسه سازی های ملت ایران در دفاع مقدس گرامی داشته می شود و همواره ابعاد جدیدتری از این حماسه تشریح می شود اما واقعیت اینست که زمان زیادتری برای جاودانه ساختن این حماسه و افتخاراتی که رزمندگان اسلام در جنگ نابرابر 8 ساله آفریدند لازم است . در این جنگ همه قدرت های استکباری شرقی و غربی و ارتجاع عرب با پولها و زرادخانه هایشان از صدام و حزب بعث حمایت کردند و ملت ایران علیرغم تحریم ها و تنگناهای ناشی از آن در برابر این تهاجم ایستاد و به پیروزی رسید . علاوه بر این در جنگ تحمیلی 8 ساله استعدادهای جوانان ایرانی شکوفا شد و آنها قدرت ابتکار خود را در صنایع دفاعی نشان دادند و ما را به نقطه ای از خودکفائی در این زمینه رساندند که اکنون دشمنان جرات تجاوز به خاک کشورمان را به خود نمی دهند. این واقعیت را در روز سه شنبه در رژه نیروهای مسلح و به نمایش درآمدن تجهیزات نظامی ساخت داخل مشاهده کردیم و به همت متخصصان ایرانی آفرین گفتیم.

ملت ایران این افتخارات را چه در عرصه دفاع مقدس و چه در عرصه صنایع دفاعی از رهبری بی بدیل حضرت امام خمینی و فداکاری های رزمندگان و برکت خون شهدا و همه ایثارگران و خانواده های صبور آنها دارد. نسل امروز و نسل های آینده قدر این فداکاری ها و آن رهبری افتخارآفرین را می دانند و برای حفظ دستاوردهای آن از هیچ تلاشی دریغ نخواهند کرد.

در زمینه مسائل خارجی این هفته توطئه صهیونیستها علیه مسجدالاقصی مهمترین رویدادها بود. آنچنان که در گزارش های رسیده آمده است صهیونیستها این بار به صورت کاملا جدی علیه مسجدالاقصی وارد عمل شده اند و در مرحله نخست قصد دارند این مسجد را تقسیم کرده و آنرا از شکل تاریخی و خود خارج سازند. اتحادیه عرب که کمتر در اینگونه موارد حساسیتی از خود نشان می دهد نسبت به بحرانی بودن شرایط در مسجدالاقصی هشدار داده است . همزمان منابع فلسطینی فیلمی را از جریان تخریب مسجدالاقصی و ایجاد کانالهای متعدد در اطراف و زیر این مسجد به دست آورده و آن را منتشر کرده اند. در این فیلم توضیح داده می شود که صهیونیستها بیش از ششصد متر کانال در مسجدالاقصی حفاری کرده اند که درصورت ادامه این روند عمارت مسجدالاقصی سست و متزلزل شده و در آینده ای نه چندان دور با خطر ریزش مواجه خواهد شد. همزمان با این طرح رژیم صهیونیستی روند احداث واحدهای یهودی نشین در قدس را طی چند ماه گذشته به سرعت پیگیری کرده تا قبل از توقف احتمالی احداث شهرک های یهودی نشین به اندازه کافی جمعیت یهودی در بیت المقدس اسکان دهد و ترکیب جمعیتی این شهر را تغییر دهد و زمینه را برای شرایط بعد از تخریب مسجدالاقصی هموار سازد. اگر در کنار این اقدامات اظهارات ماه قبل بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی را که یهودیان را ترغیب کرده بود در هر نقطه از بیت المقدس که مایلند زمین خریداری کنند و خانه احداث نمایند قرار دهیم عمق خطری را که کابینه افراطی و شرور فعلی رژیم صهیونیستی متوجه موجودیت قبله نخست مسلمانان کرده است به خوبی درک خواهد شد.

متاسفانه این اقدامات درحالی جریان دارد که جبهه عربی به شدت منفعل و مسلوب الاختیار شده و از جهان اسلام نیز صدای اعتراضی علیه این توطئه های خطرناک شنیده نمی شود. در نتیجه صهیونیستهای تندرو که هم اکنون در تل آویو زمام امور را دردست دارند بدون نگرانی به اجرایی کردن منویات و خواسته های توسعه طلبانه خود که سالها درصدد تحقق بخشیدن به آن ها بوده اند پرداخته اند.

هفته جاری مسائل افغانستان نیز کماکان در محور توجه و بحث رسانه ها قرار داشت . اعتراف یک فرمانده ارشد آمریکایی در مورد اوضاع اسف بار نیروهای غربی در افغانستان و لزوم اعزام نیروهای بیشتر به این کشور تاکیدی بود بر این واقعیت که تمامی تدابیر و اقدامات آمریکا و متحدانش در افغانستان تاکنون بی ثمر بوده و هنوز هیچ نقطه روشنی برای غرب در افغانستان مشاهده نمی شود. از اظهارات مقامات نظامی و سیاسی آمریکا دخیل در مسائل افغانستان چنین بر می آید حتی ابتکار در پیشنهاد مذاکره با طالبان و دادن امتیاز به این گروه شورشی که یک عقب نشینی آشکار در سیاستها و اهداف غربیها محسوب می شود نتوانسته است گشایشی در گره کور بحران افغانستان ایجاد نمایند.

همزمان بحران انتخابات افغانستان و مسائل به وجود آمده پس از انتخابات نیز به معضلی جدید برای غربیها تبدیل شده و آنها نمی دانند با این معضل چگونه برخورد نمایند. از طرفی آنها رضایت و خشنودی چندانی از عملکرد حامد کرزای ندارند تا در موقعیت متزلزل و شکننده کنونی به طرفداری از وی بپردازند و از سوی دیگر رغبتی هم ندارند که عبدالله عبدالله رقیب اصلی کرزای به قدرت برسد چرا که اطمینان ندارند عبدالله قدرت مهار بحران سیاسی داخلی افغانستان را داشته باشد. همین شرایط موجب شده است پس از گذشت بیش از دو ماه از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان سرنوشت این انتخابات همچنان بلاتکلیف باقی بماند.

برچیده شدن سپر موشکی آمریکا رویداد دیگری بود که این هفته بسیار سرو صدا ایجاد کرد و محافل خبری را به تحلیل ها و تفسیرهای گوناگون در این باره واداشت . باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا اوایل هفته جاری ناگهان اعلام کرد از قصد واشنگتن برای ایجاد سپر دفاعی در خاک اروپا صرفنظر کرده است . این خبر آنچنان غیرمنتظره بود که روس ها نتوانستند خوشحالی خود را از آن پنهان کنند و سران دو کشور لهستان و چک که قرار بود موشکها و رادارهای مربوطه در ازای پرداخت مبالغی در خاک کشور متبوع آنها مستقر شود با بهت و تعجب به این خبر واکنش نشان دادند. برخی از تحلیل گران از جمله مفسران روزنامه های مطرح آمریکا این اقدام اوباما را یک کرنش در برابر روسیه خواندند. در این میان مقامات لهستان و چک شاید بیشتر از سایرین عصبانی بودند چرا که احساس کردند بازیچه دولت آمریکا قرار گرفته اند و تحقیر شده اند. در این زمینه رئیس جمهور لهستان عصبانیت و خشم خود را از تصمیم اوباما چنین بروز داد که این اقدام شکست آمریکا در برابر فشارها و تهدیدات روسیه بوده است . با اینحال اوباما تاکید کرد که این اظهارات صحیح نیست و مدعی شد در این زمینه امتیازی به روسها داده نشده است . وزیر دفاع آمریکا نیز برای گریختن از موج ملاقاتها و فشارهای داخلی اعلام کرد آمریکا طرح جدیدی از سپر دفاع موشکی را طی سالهای آینده در بخش های دیگری از اروپا مستقر می سازد چرا که طرح لغو شده چندان موثر و کارآمد نبوده است .

این درحالی است که طی سالهای گذشته رابرت گیتس از محسنات و امتیازات طرح لغو شده سخن گفته و عدول آن را غیرممکن دانسته بود. واقعیت این است که در کنار مسائل دیگری که در تصمیم کاخ سفید برای لغو سپر دفاع موشکی می تواند وجود داشته باشد این نکته غیر قابل تردید است که مستمسک سپر موشکی که با بهانه احساس خطر از سوی ایران و کره شمالی از سوی دولت قبلی آمریکا پیگیری می شد به عاملی در عمیق تر شدن باتلاق برای سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده بود.

در عراق هفته جاری اظهارات سید عمار حکیم رئیس جدید مجلس اعلای عراق در مراسم نماز عید فطر مهم ترین فراز رویدادهای این کشور بود. سید عمار حکیم فرزند و جانشین سید عبدالعزیز حکیم رئیس فقید مجلس اعلا با تبیین شرایط حاضر سیاسی عراق از تمامی گروههای سیاسی برای پیوستن به « ائتلاف ملی عراق » دعوت کرد و درعین حال نسبت به مداخلات خارجی هشدار داد. سیدعمار حکیم که طی ماههای اخیر به صورت فعال در صحنه سیاسی عراق حاضر شده نشان داده است که از قابلیت و توان لازم برای رهبری سیاسی ائتلاف شیعه برخوردار است . درحال حاضر مهمترین تلاش سیدعمار مصروف این امر است که ائتلاف تازه تشکیل یافته موسوم به « ائتلاف ملی عراق » را استحکام و انسجام ببخشد و باترغیب دیگر گروههای سیاسی من جمله حزب الدعوه و شخص نوری مالکی برای پیوستن به این گروه آن را برای انتخابات سراسری پیش رو که قرار است دی ماه برگزار شود آماده سازد. آنچنانکه گفته می شود اختلاف مالکی به ائتلاف ملی بر سر نحوه حضور جریان صدر در این ائتلاف و اختیاراتی است که به این جریان داده شده است . بهر صورت انتخابات دی ماه آزمون مهمی برای گروههای عراقی به خصوص ائتلاف ملی به رهبری سیدعمار حکیم به عنوان بزرگترین تشکل سیاسی عراق است که می تواند بسیار در تعیین آینده عراق سرنوشت ساز باشد.

دنیای اقتصاد:چگونه بانک‌ها را خلوت‌کنیم؟

«چگونه بانک‌ها را خلوت‌کنیم؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم علی سرزعیم است که در آن می‌خوانید؛یکی از آشکارترین و ملموس‌ترین جلوه‌های بوروکراسی، بانک‌ها هستند.

در اکثر کشورها بانک‌ها منظم‌ترین سازمان اداری به شمار می‌روند و به دلیل حساسیت نوع رابطه‌ای که با مردم (یعنی رابطه مالی) دارند، دقت و وسواس خاصی را در عملکرد خود بروز می‌دهند. بانک‌ها به دلیل حجم مراوده خود با توده مردم به شدت در معرض دید و ارزیابی عمومی‌قرار دارند. به یک معنا شلوغی یا خلوتی بانک‌ها، سرعت عمل یا کندی فرآیند بوروکراتیک همگی شاخصی از وضعیت بوروکراسی در کشور است.

در مقایسه با کشورهای پیشرفته، بانک‌های‌ایران به شدت شلوغ هستند. شاید ‌این مساله از اولین چیزهایی باشد که توجه آدمی ‌را در بدو حضور در خارج از کشور به خود جلب می‌کند. حال سوالی که مطرح می‌شود، ‌این است که دلیل خلوتی بانک‌ها در کشورهای پیشرفته چیست و چطور می‌توان به همین مقصود در بانک‌های داخل دست یافت؟ تعجب نکنید اگر بگوییم که در‌اینجا نیز پای تحلیل اقتصادی در میان است و بازهم گره کار به دست علم اقتصاد باز می‌شود. در واقع همان مشکل اقتصادی که موجب بروز صف در دیگر عرصه‌ها نظیر کالاهای کوپنی سابق، ترافیک، صف شیر و امثالهم شده، در‌اینجا نیز مطرح است و آن ارزان بودن خدمات بانکی در‌ایران است. اصولا یکی از اهداف بانک‌ها‌ این است که درآمدهای خود را از محلی غیر از بهره وام‌ها افزایش دهند و ‌این کار را از طریق ارائه خدمات بانکی صورت می‌دهند. در کشورهای پیشرفته، بابت اکثر خدمات بانکی دستمزد قابل توجهی دریافت می‌شود که همین امر موجب می‌شود تا اولا تقاضا برای چنین خدماتی کاهش یابد و ثانیا افراد ‌این تقاضاهای خود را تا جای ممکن از طریق‌اینترنت یا دستگاه‌های اتوماتیک ATM (دستگاه‌های خودپرداز بانکی) مرتفع سازند. متاسفانه قیمت خدمات بانکی در‌ایران مبتنی بر مصوبات بسیار قدیمی‌ است؛ مثلا اگر در گذشته 100تومان عدد قابل توجهی بوده، در حال حاضر به دلیل به روز نکردن، ‌این رقم کارکرد بازدارندگی نخواهد داشت و نخواهد توانست افراد را از‌ایجاد و افزایش تقاضاهای بانکی خود بازدارد. ‌این مساله در برخی موارد مشکلات عجیبی را به وجود آورده است.

هم اکنون هر گاه به بانک مراجعه کنید، بخشی از صف موجود مربوط به واریز فیش‌های آب و برق است؛ در حالی که به راحتی می‌توان ‌این‌کار را از طریق دستگاه‌های خودپرداز و‌اینترنت انجام داد. حال تا وقتی که واریز فیش‌های آب و برق بدون انجام هزینه صورت گیرد، بخشی از جامعه به استفاده از شیوه‌های جدید پرداخت آب و برق سوق داده نخواهد شد. پذیرش تکنولوژی‌های جدید برای افراد مسن کار دشواری است، اما برای جامعه جوان ‌ایران قطعا امکان‌پذیر است و باید به آن به عنوان یک الزام نگریست.

از آن بدتر، یک رسم رایج اما بسیار غلط در نظام بوروکراتیک‌ ایران است. اگر شما خدماتی را از برخی دستگاه‌های اداری کشور بخواهید؛ مثلا صدور شناسنامه برای فرزند خود، از شما می‌خواهند تا مبلغ ناچیزی حدود چند هزار تومان را به شماره حساب خاصی واریز کرده و فیش آن را تحویل دهید. گاه پرداخت چند صد تومان منوط به مراجعه به بانک و واریز آن به شماره حساب خاصی است. ‌این در حالی است که می‌توان‌این مبالغ را به شکل نقدی از مراجعین دریافت کرد و بی جهت آنها را به سمت بانک‌ها سوق نداد. یک ریشه ‌این غلط رایج، عدم اعتماد به کارکنان ادارات برای سروکار داشتن با دریافت و پرداخت وجه است که ‌این عدم اعتماد را می‌توان با مکانیزم‌های ارزیابی ساده برطرف کرد.

همچنین در سال‌های اخیر که دستگاه‌های پرداخت پول از طریق کارت‌های بانکی در بسیاری از فروشگاه‌های ‌ایران رواج یافته، چرا ادارات‌ایران از‌این دستگاه‌ها برای انجام امور خود استفاده نمی‌کنند؟ روشن است که مبالغ کمی‌که به‌این ترتیب به بانک‌ها واریز می‌شود، انگیزه‌ای ‌ایجاد نمی‌کند تا بانک‌ها هزینه زیاد آن؛ یعنی شلوغی زیاد را پذیرا شوند. به خاطر می‌آورم که چند سال قبل مدیرعامل پیشین بانک ملی هزینه انجام خدمات ساده دریافت و پرداخت، مثلا فیش برق را محاسبه کرده و آن را به مراتب بیشتر از منافع واریز وجوه مذکور به بانک عنوان می‌کرد. در حال حاضر که بانک‌ها با یکدیگر در عرضه دستگاه‌های پرداخت کارتی در فروشگاه رقابت می‌کنند، می‌توانند دامنه‌ این رقابت را به ادارات نیز گسترش داده و ادارات را ترغیب کنند تا بی‌دلیل مراجعین خود را به سمت بانک‌ها سوق ندهند و عملیات ساده دریافت و پرداخت مبالغ ناچیز را خود از طریق‌این دستگاه‌ها انجام دهند. متاسفانه حجم بالای خدمات ساده دریافت و پرداخت در بانک‌ها و شلوغی بیش از حد بانک‌ها، موجب گردیده تا مجالی برای مشاوره مالی به مشتریان باقی نماند و اصولا کارمندان بانک‌ این امر را یا از وظایف اصلی خود قلمداد نکنند یا حوصله انجام آن را نداشته باشند. ‌این در حالی است که در کشورهای پیشرفته درهر شعبه نیمی ‌از پرسنل خدمات مشاوره مالی و راهنمایی مشتریان را انجام می‌دهند و نیمی دیگر به کارهای عادی و رایج بانکی می‌پردازند. امید است با عطف توجه به‌این نکات ساده اما کارگشا، بخشی از مشکل شلوغی بانک‌ها کاسته شود.

سرمایه:ضرورت تعادل نقدینگی با رشد اقتصادی

«ضرورت تعادل نقدینگی با رشد اقتصادی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم جمشید پژویان است که در آن می‌خوانید؛ حجم نقدینگی از 68 هزار میلیارد تومان در سال 83 به 200 هزار میلیارد تومان در شهریور 88 رسیده که از افزایش قابل توجهی طی این سال ها حکایت دارد. برای جذب چنین رقم هنگفتی و جلوگیری از تورم باید برنامه ریزی های لازم در بخش تولید صنعتی، کشاورزی و خدمات انجام شود تا متناسب با رشد نقدینگی، رشد تولید ناخالص داخلی و سرمایه گذاری را شاهد باشیم و نقدینگی به عنوان عامل تورم مهار شود و اگر رشد نقدینگی از رشد اقتصادی فاصله زیادی داشته باشد باعث تورم و افزایش سطح عمومی قیمت ها می شود.

البته آمارها نشان می دهد رشد نقدینگی تا حدودی مهار و طی شش ماه گذشته در حد 7/5 درصد کنترل شده است و این عامل می تواند تورم را از سطح 20 درصد فعلی پایین تر آورد.افزایش حجم نقدینگی از 190 هزار میلیارد تومان به 200 هزار میلیارد تومان طی شش ماهه منتهی به شهریورماه 1388 نشان دهنده افزایش 10 هزار میلیارد تومانی و رشد شش درصدی حجم نقدینگی طی این دوره است. این افزایش در حجم نقدینگی باید با حداقل رشد چهار درصدی در تولید ناخالص داخلی همراه باشد و در این صورت و با در نظر گرفتن حجم واردات صورت گرفته طی این دوره می توان تناسب یا عدم تناسب در افزایش حجم نقدینگی و تولید ناخالص داخلی را مورد ارزیابی قرار داد و به این نتیجه رسید که آیا نقدینگی متوازن با رشد تولید ناخالص داخلی افزایش یافته یا خیر.

البته با توجه به اظهارات رئیس کل بانک مرکزی مبنی بر کاهش نرخ تورم به 2/20 درصد در دوره 12 ماهه منتهی به شهریور 1388 و در نظر گرفتن این موضوع که روند نزولی نرخ تورم طی شش ماه گذشته تداوم یافته و رشد شاخص تورم در شهریور 88 نسبت به ماه مشابه سال قبل به 2/13 درصد رسیده نشان دهنده این واقعیت است که درصد افزایش حجم نقدینگی طی این دوره کمتر از درصد افزایش تولید داخلی و واردات بوده است و می توان این موضوع را مثبت ارزیابی کرد. در واقع آمار اعلامی از سوی رئیس کل بانک مرکزی نشان دهنده کنترل نقدینگی طی شش ماهه گذشته است.البته تغییرات صورت گرفته در شاخص های مورد بررسی دلیلی بر جذب نقدینگی در بخش تولید نیست و برای رسیدن به نتیجه در این خصوص باید شاخص هایی مانند رشد تولید ناخالص داخلی، رشد بخش صنعت و حجم واردات را مورد توجه قرار داد تا به نتایج گویایی رسید.

قدس:اوباما و گفتمان سلبی یا ایجابی آمریکا

«اوباما و گفتمان سلبی یا ایجابی آمریکا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم مهدی مطهرنیا است که در آن می‌خوانید؛در این ایام جهان شاهد بروز و ظهور تحولاتی است که در آینده، تأثیرات بسزایی را از خود به جای خواهد گذاشت. آمریکایی ها به رهبری باراک اوباما، لحظات سرنوشت سازی را تجربه می کنند که نه تنها برای آنها، بلکه برای کل جریان به واسطه قدرت بازیگری بالای آمریکا - که با وجود فراز و نشیبهای افول گرایی آن، هنوز هم حرف نخست را در بازی های بین المللی می زند- اهمیت زیادی دارد. اعلام اینکه آمریکا طرح سپر دفاع موشکی خود را در چک و لهستان متوقف می کند و همراه شدن آن با اعلام طرح سیاست امنیتی آمریکا در این منطقه با محوریت بزرگ نمایی تهدید ایران با گفتمان زیرکانه خوف و رجا، از بازنگری جدی سیاستهای امنیتی واشنگتن، توسط اوباما خبر می دهد.

اوباما در حال انتقال نگرش گفتمان امنیت منفی یا سلبی به گفتمان امنیت مثبت و ایجابی و نهادینه کردن آن در ساختار حکومتی آمریکا است.

وی بر آن است که موضع نومحافظه کاران را که سلبی و با نفی دیگران همراه بود، از طریق باز تعریف ضمنی مفهوم امنیت به سوی محوریت آمریکا جذب نمایند و در این راه هزینه های آمریکا را کاهش دهد.

اوباما معتقد است نباید آمریکا تحریک پذیر باشد، بلکه باید به کشوری حرکت آفرین تبدیل شود. او به هیچ وجه نمی خواهد روی تشک رقبا و کشورهای مخالف آمریکا بیاید و مغلوب رقبای کم وزن خود شود و از کشورهای به اصطلاح عصیانگر ولی کوچک ضربه بخورد، بلکه بر آن است که آنها را بر روی تشک خود بیاورد و با مدیریت بهینه انرژی، از آنها بهره برداری مطلوب به نفع آمریکا را ساماندهی کند.

او معتقد است آمریکا پیش از این روی تشک خاورمیانه و با نام «امنیت جهانی» بازی می کرد، جهانی شعار می داد و منطقه ای عمل می کرد؛ ولی اکنون باید جهان را بر روی تشک آمریکا آورد و هوشمندانه به مدیریت قدرت در راستای گسترش و تعمیق امنیت آمریکایی نایل آمد. لذا منطقه ای شعار می دهد، جهانی عمل می کند و به آمریکایی و منافع آمریکا می اندیشد. او اکنون دریافته است که نمی توان در دنیای امروز به کلان قدرتها- به تنهایی- توجه کرد، بلکه باید روش قدرتها را نیز جدی گرفت و آنها را در مسیر مدیریت بهینه قدرت، سازماندهی نمود. لذا بیش از آنکه به حکومت بر جهان از منظر گفتمان امنیت منفی فکر کند، به مدیریت بر جهان از طریق تأکید بر گفتمان امنیت مثبت می اندیشد.

سخنرانی های او، مملو از بازتعریف تعهدات آمریکا برای جهان آزاد است: تأکید اولویت دار او بر خلع سلاح یا محدودسازی زراد خانه های هسته ای قدرتهای بزرگ گرفتار بر کشورهایی چون ایران، اسلام آرایی زیرکانه وی در قاهره در خطاب نوروزی به ملت ایران، پای پوش در آوردن و به مسجد ترکیه سر زدن و... همگی نشان از همین زیرکی دارد.
او بر آن است که دکترین هشتم امنیتی آمریکا مبتنی بر جنگ پیشدستانه نومحافظه کاران را با رهبری خویش در رأس نودموکراتهای آمریکا، به دکترین نهم امنیتی آمریکا- که من آن را دکترین دموکراسی پیشروانه نام می نهم- انتقال دهد.
اوباما تلاش دارد در پرتو این معنا و در ارتباط با ایران، از یک سو با اعلام مذاکره بی قید و شرط با این کشور را به سوی ابراز یک صدای بزرگ- یک نه بلند یا یک آری بلند- هدایت کند و از سوی دیگر با بازی ایران جهت گریز از میدان این صدای بزرگ، اجماع جهانی علیه ایران را با هزینه های بسیار پایین تر مدیریت کند. تقلیل سطح بازی ایران با آمریکا به سطح منطقه ای با اعلام مذاکره با ایران حاصل می شود و درست به همین دلیل است که بی پرده از مذاکره مستقیم با ایران سخن می گوید، چرا که اسرائیل و بعضی از دولتهای منطقه را با نگرانی های معنادار روبه رو می سازد و از سوی دیگر با دادن چراغ سبز کم رنگ به اسرائیل از طریق «جوبایدن» جهت حمله به ایران، انتقال خشم ایران از آمریکا به سطح اسرائیل را مدیریت می کند. به عقیده اوباما و تیم امنیتی او، ایران باید در خاورمیانه محدود و سطح بازی این کشور را منطقه ای نمود و سپس آن را کنترل و احیاناً به راحتی و سهولت بیشتری نابود نمود.

با این اوصاف، پرسش اصلی این است که آیا این خبر یعنی چشم پوشی آمریکا از طرح سپر دفاع موشکی تغییری راهبردی، تاکتیکی یا اجرایی است؟ در پاسخ باید بگویم، تغییر در هر سه سطح مدنظر است. هدفهای راهبردی و چشم انداز در آمریکا تغییر نمی کند. چشم اندازها ترسیم می شوند، هدفها تبیین و تدوین می گردند و سپس راهبردها در چارچوب ترکیب بهینه هدفها، منابع و روشها طراحی می گردند.

آمریکایی ها در پرتو همین تغییر است که تئوری پیش رسانه خود را با عنوان Pre-جژصعدشس تغییر خواهند داد و به دکترین دموکراسی پیشروانه تبدیل خواهند نمود.

هم اکنون آمریکا با این اقدام، نظریه ایران هراسی را از سطح مجازی- منفعتی به سطح عینی- عملیاتی هدایت می کند. اندازه هایی از ایران به دست می دهد که به متحدان غربی خود آرامش دهد، رقبای شرقی خود را جذب کند و کشورهای منطقه را علیه ایران بسیج نماید. وی قدرت موشکی ایران را باوجود تلاش نومحافظه کاران، با برآوردهای واقعی تر بیان می کند.

اوباما تأکید دارد، بوش ارزیابی درستی از تهدید ایران داشته، اما رفتار درستی در قبال ایران اتخاذ نکرده است، لذا باید طرح نوی متناسب و مناسب با تهدید ایران عرضه شود که رقبای شرقی بویژه روسیه را از صحنه دفاع از ایران خارج و به سوی جذب و جلب و سپس بر ضدایران در قبول تحریمهای بیشتر متمایل سازد و چه برگ آماده تر و بهتری از سپر دفاع موشکی و چشم پوشی موقتی از آن. در عین حال، وی با بیان سطح فعالیت موشکی ایران در کلاس کوتاه برد و میان برد، همکاران و متحدان اروپایی خود را آرامش می بخشد و بر ادامه تلاش آمریکا با طرح موسوم به « SM3S » در ایجاد سپر دفاع موشکی برای متحدان غربی خود در آینده تأکید می کند.

بعد از این رویدادها است که وزارت خارجه روسیه به طور رسمی و طی بیانیه ای سخنان احمدی نژاد در باب هولوکاست را محکوم می کند و زمزمه های همکاری بیشتر روسیه و آمریکا از آن سوی قفقاز شنیده می شود. در دنیای پرشتاب امروز منافع دایمی وجود ندارد، همه در این آوردگاه به فکر منافع خویش اند. روس ها نیز از این امر مستثنا نیستند و اتفاقاً سابقه تاریخی نشان داده است به هر کشوری نباید اطمینان کرد.
بر روسها و انگلیس ها بیش از همه باید مظنون بود.

مردم سالاری:طرح های جدید و پشتوانه کارشناسی

«طرح های جدید و پشتوانه کارشناسی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم پژمان موسوی است که در آن می‌خوانید؛روز گذشته رسانه ها از وضع ضوابط و محدودیت های جدید در عرضه و فروش لباس های خارجی و ممنوعیت به نمایش گذاشتن پاپیون و کراوات در معرض دید عموم و عدم استفاده از مانکن های دارای سر از سوی پلیس اطلا عات وامنیت عمومی نیروی انتظامی اخباری را منتشر کردند.بر طبق این ضوابط که به رئیس اتحادیه پوشاک و لباس تهران ابلا غ شده فروشندگان البسه با 10 مورد محدودیت جدید مواجه شده اند که بعضا به نظر می رسد از پشتوانه کارشناسی قوی و مناسبی برخوردار نیست و به همین دلیل کمتر کسی، وضع آنها را دلیلی بر کاهش گرایش جوانان به این نوع خاص از پوشش ارزیابی می کند.

جامعه شناسان و روانشناسان بارها در خصوص رفتارهای غیرکارشناسی و سلبی و قهری به ویژه در مسائل مربوط به پوشش جوانان هشدار داده و تداوم این نوع خاص از رفتارها را سبب سلب اعتماد قشر کثیری از جوانان از تصمیم گیران امر می دانند; با این وجود جای سوال است که چرا این رفتارها با وجود ادعاهای تبلیغاتی برخی دولتمردان در مورد عدم ضرورت برخورد با پوشش جوانان، همچنان تداوم یافته و حتی ابعاد گسترده تری نیز به خود گرفته است؟  آیا تصمیم گیرندگان تصور می کنند که با این  ضوابط جدید که در مورد پشتوانه کارشناسی آن ابهامات جدی وجود دارد استفاده از انواع خاص از البسه محدود می شود؟

اجباری کردن استفاده از  مانکن های بدون سر یا نیم سر نیز مورد دیگری است که به جمع محدودیت ها افزوده شده است; آخر نمی دانیم یک شی» پلا ستیکی چگونه می تواند موجبات انحراف افکار و اذهان جوانان ما را فراهم کند و اصولا  استفاده از مانکن های بدون سر، چه مشکلا تی می تواند ایجاد کند که اکنون درصدد ایجاد محدودیت در مورد آن بر آمده ایم؟ به راستی این طرحها تا چه حد از پشتوانه قوی کارشناسی برخوردار است؟

آیا فکر نمی کنیم که به جای این اقدامات سلبی،   باید به فرهنگ سازی روی آوریم؟ چرا که اگر بنیان های فکری جوانان ما محکم باشد به هیچ روی و به هیچ طریقی منحرف نمی شوند. البته اگر این موارد را مصداق انحراف بدانیم...
به هر روی بهتر آن است تا پیش از اجرای این طرح های جدید و ابلا غ ضوابطی این چنین، با مشورت با کارشناسان و جامعه شناسان زبده، زمینه ای فراهم کنند تا این طرح ها با پشتوانه کارشناسی قوی اجرا شود و دیگر لا زم نباشد با گذشت مدتی از اجرای طرح و اثبات غیر کارشناسی بودن آن، شاهد ایجاد تغییراتی در آن باشیم که بدون تردید هزینه هایی هم  که بعضا جبران ناپذیر خواهد بود در برخواهد داشت.

آفرینش: واردات بنزین اقدامی فراتر از قانون

«واردات بنزین اقدامی فراتر از قانون»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش است که در آن می‌خوانید؛با وجود توصیه اکید مقام معظم رهبری به رعایت قانون درآغاز کار دولت دهم و انتقادهای مجلس از واردات بنزین، دولت تصمیم گرفت سهمیه بنزین خودروهای شخصی را درفصل پاییز ثابت نگه دارد.

این اقدام ستاد مدیریت حمل ونقل سوخت که زیرنظر قوه مجریه فعالیت می کند در حالی صورت گرفت که نمایندگان مجلس این اقدام دولت را غیرقانونی دانسته وانتقادهای زیادی را به آن وارد می دانند. هرچند که این سومین سالی است که نمایندگان مجلس می گویند دولت قانون بودجه را در زمینه واردات بنزین نادیده می گیرد. بنابرقانون بودجه سال 1388، دولت موظف است بنزین داخلی را به صورت سهمیه بندی وبه قیمت هرلیتر 100 تومان و بنزین وارداتی را قیمت هرلیتر400 تومان دراختیار مصرف کنندگان بگذارد. همچنین درقانون بودجه امسال برخلاف روال سال های گذشته برای اینکه دولت بیش ازپیش ملزم به اجرای قانون شود، تاکید شده که هیچ یارانه ای بابت بنزین وارداتی  پرداخت نشود ودولت نیزحق ندارد که ازهیچ محلی بابت واردات بنزین هزینه کند.

بعدازاین تصمیم، هرچند سهمیه بنزین خودروهای شخصی از ماهانه 120لیتر به 100لیتر کاهش پیدا کرد اما اگر قانون مصوب مجلس به صورت دقیق عملی می شد باید سهمیه بنزین به حدود 70تا80لیترمی رسید. این درحالی است که بنابر گزارش برخی نمایندگان مجلس، دولت در ابتدای سال تا اوایل شهریور یک میلیارد و 400 میلیون دلار بنزین وارد کرده و بخش عمده آن را به قیمت هر لیتر یکصد تومان فروخته است درحالی که این کار غیرقانونی بوده است. براساس آمارهای اعلامی، مصرف روزانه بنزین درکشور حدود67 میلیون لیتر است وبنا برگفته نمایندگان مجلس روزانه بیش از 20میلیون لیتر بنزین وارد شده درحالیکه کمتراز 3 میلیون لیتر بنزین آزاد درروز فروخته شده است. براین اساس پیش بینی می شود حتی اگردولت بخواهد به این روند ادامه بدهد برای ماه های باقی مانده سال دستکم به 3 میلیارد دلار دیگر برای واردات بنزین نیاز خواهد داشت واین در شرایطی است که بودجه سالانه با کسری قابل توجهی روبروست که با این روند شدت هم می یابد. این درحالی است که بنابر مصوبه مجلس، دولت باید به گونه ای عمل می کرد که نیازی به پرداخت یارانه ویا استفاده از منابع دیگر برای واردات بنزین نباشد.

هرچندکه محمد رویانیان رئیس ستاد حمل ونقل سوخت گفته است:« این تصمیم به منظور تثبیت  قیمت خدمات حمل ونقل وبرای رفاه بیشتر هموطنان در فصل پاییز وآغاز سال تحصیلی اتخاذ شده است.» اما به نظر نمی رسد چنین دلیلی توجیه مناسبی برای این اقدام خلاف قانون باشد وبه هرحال با وجود توصیه های اکید مقام معظم رهبری به پایبندی دولت به قانون وانتقادهای زیادی که از سوی نمایندگان مجلس نسبت به واردات غیرقانونی بنزین مطرح شده ومی شود، دولت مجاز نیست به هردلیلی ولو خیرخواهانه خود شخصا اقدام به نقص قانون کند.

چرا که راهکارهای قانونی برای اصلاح قانون درسریع ترین زمان ممکن برای دولت  فراهم است وبراین اساس دولت می تواند پیشنهادهای خود را به صورت لایحه به مجلس ارائه کرده واقدام  به اصلاح قانون کند. اما این اختیار رابراساس اصول مطرح قانون اساسی ندارد که به صورت یکجانبه اقدام به نقص قانون مصوب مجلس که مراحل قانونی اش را طی کرده، کند. عواقب این اقدام دولت درحالی بیشتر نمایان می شود که براساس اصل 121 قانون اساسی، شخص رئیس قوه مجریه با سوگندی که می خورد مسئول اجرای صحیح قانون درکشور است وهرگونه تخطی دولت ازقانون، زمینه قانون شکنی بسیار گسترده را درسطوح پایین دولتی وجامعه فراهم می آورد که این خود آثار بسیار ناگوارتراز آنچه تصور می شود، درپی دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها