گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

نغمه آزادی قدس در وادی ایمن

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «نغمه آزادی قدس در وادی ایمن»،«راست گفت مدعی آزادی مطلق!»،«مذاکره برای مذاکره»،«196میلیارد دلار را از کجا به دست بیاوریم؟»،«بادکنکی بنام اسرائیل»،«صنعت نفت نیازمند نقشه راه»،« قراردادگرایی هدیه اسلام به بشریت» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۸۰۵۳۷

رسالت:نغمه آزادی قدس در وادی ایمن

«نغمه آزادی قدس در وادی ایمن»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می‌خوانید؛
نتانیاهوو همراهانش لحظه ای آرام و قرارندارند!خاخامهای مرتبط با حزب تندروی شاس دیگرنشانه ای از آرا و افکارتئودور هرتزل نمی بینند و سند شش دانگ مالکیت خودخوانده صهیونیستها بر ملک سلیمان به مثابه کاغذپاره ای بی ارزش بین آویگدور لیبرمن و شیمون پرز دست به دست می گردد.

نتانیاهوو همراهانش لحظه ای آرام و قرارندارند!خاخامهای مرتبط با حزب تندروی شاس دیگرنشانه ای از آرا و افکارتئودور هرتزل نمی بینند و سند شش دانگ مالکیت خودخوانده صهیونیستها بر ملک سلیمان به مثابه کاغذپاره ای  بی ارزش بین آویگدور لیبرمن و شیمون پرز دست به دست می گردد.صهیونیستها از ترس فروریختن دیوار ندبه بر روی سر خود به زندگی در تونلهای حفاری شده اطراف بیت المقدس روی آورده اند و دیگر “هیچ”!از زمانی  که تئودور هرتزل در سال1896  نخستین کنگره یهودیان جهان  را برگزار کرد تا به امروز که آیپاک در سیاست داخلی و خارجی آمریکا عرض اندام می نماید صهیونیستها رب النوعهای متفاوت سیاسی را پرستش کرده اند.البته خدایان سیاسی نسل سوخته گوساله پرستان سامری تاریخ مصرف معینی دارند.روزی صهیونیستها به موشه دایان و مناخم بگین  افتخار می کردندو روزی دیگربه گلدامایر و دست اندازیهای اسرائیل به اطراف نیل و آفریقا!برخی این سوال رااز خودمی پرسند که چرا آویگدور لیبرمن و بنیامین نتانیاهو تااین اندازه عصبی و افراطی هستند؟

یک اصل محرز روانشناسی می گوید که ریشه پرخاش در “ترس”است.البته حق ترسیدن برای صهیونیستها کاملا محفوظ است.آنها هنوز شکست خفت بار خود در جنگ33  روزه ومقاومت22  روزه غزه را به یاددارند.اینکه صفیر موشکهای حزب الله در گوش دان حالوتص و عمیر پرتزو سایر مقامات نظامی وقت رژیم صهیونیستی پیچیدو آنها را نقش بر زمین ساخت.اینکه چگونه دود بمبهای فسفری ممنوعه ای که در جریان محاصره غزه خانه ها و مردم راهدف قرار می گرفت به چشم سران هر دو حزب کادیماو لیکود رفت.آری!اسرائیل می ترسد زیرا چاره ای جز هراسیدن ندارد!صهیونیستهایی که خون فلسطینیان را در شیشه های منقش به ستاره داود ریخته بودند و به افتخار   چشم نابینای موشه دایان دنیا را یک چشمی می دیدند امروز دیگر به خوبی می دانند که مشکل اساسی آنها رام کردن چند سیاستمدار متزلزل مانند انورسادات و حسنی مبارک نیست،بلکه مشکل لاینحل اصلی  بنیان فکری صهیونیسم و ایده آل گرایی کاذب نهفته در آن است. شهرک نشینانی که یک به یک دارند از سرزمینهای اشغالی می گریزند و عطای آرمانشهر مضحکانه ترسیم شده توسط صهیونیستها را به لقای آن می بخشند این سوال رااز خودمی پرسند که اسرائیل شکست ناپذیر چگونه ناچار شد در عرض سه سال اخیر برای دوبار پیاپی در برابر رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین سر تعظیم فرود آورد؟در آن سوی میدان “حماس”و نور امیدی به نام مقاومت قرار دارد که مردم غزه به امید آن نفس می کشند و زنده هستند.”تفکر مقاومت”بر خلاف “صهیونیسم”نیاز به کنگره و تصویب بودجه های کلان برای ادامه حیات ندارد!مقاومت طریقتی است بر مبنای حقیقت.طریقتی که متکی بر فطرت پاک فلسطینیان و سایرانسانهای آگاه و آزاده جهان است.براین اساس می توان مختصات برگزاری راهپیمایی قدس امسال را تشریح نمود.

راهپیمایی روز قدس امسال  درست در نقطه تلاقی دو واقعیت جاری در خاورمیانه صورت می گیرد،یکی”قدرت حماس”ودیگری “ضعف تل آویو”.حماس پس از پیروزی در مقاومت 22 روزه کوچکترین رخوت و غروری را به کالبد خودراه ندارد و با وسواسی مثال زدنی به مدیریت مطلوب مسائل پیرامونی خود پرداخت.اگرچه ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و محمد الدحلان و برخی اعضای بلندپایه جنبش فتح در راستای حذف حماس از معادلات فلسطین ازهیچ گونه اقدامی دریغ نورزیده اند،اما اسماعیل هنیه و خالد مشعل ذره ای از مواضع خود در دفاع از ارزشهای فلسطین عقب نشینی نکرده اند.

تشکیلات خودگردان فلسطین درآخرین تلاش وقیحانه خود اعضای گروه سلفی جندالاسلام را علیه رزمندگان حماس تحریک نمود که در نهایت مقاومت اسلامی فلسطین اعضای این گروه تروریستی را سرکوب نمود.

ضعف تل آویو نیز در دو سطح سیاسی و تبلیغاتی قابل فحص و بررسی است.در سطح سیاسی شاهد از واگرایی احزاب صهیونیستی نسبت به یکدیگر و ناتوانی دولت بنیامین نتانیاهو در اداره امور مربوطه هستیم.هم اکنون احزاب لیکود،کادیما،شاس و کارگر قدرت ائتلاف بر سر منافع سیاسی کلان تل آویو را از دست داده و هر یک اولویتهای خاصی را برای خود متصور هستند.اولویتهایی که هیچ گاه با یکدیگر جمع پذیر نیستند.دولت حداقلی تشکیل شده توسط نتانیاهو نیز مورد پذیرش دیگر احزاب قرار ندارد.جالب توجه اینکه کاخ سفید و برخی متحدان اروپایی رژیم صهیونیستی مانند فرانسه  نیز به دلیل وجود لیبرمن در کابینه نتانیاهو و اصرار تل آویو برادامه سیاست شهرک سازی حمایت مطلق خود از رژیم صهیونیستی را به حمایتی نسبی تنزل داده اند.در سطح تبلیغاتی نیز تل آویو به تازگی سخت ترین ضربه رسانه ای ممکن را از سوی روزنامه سوئدی آفتن بلادت دریافت کرده است.”بوستروم”خبرنگار صفحه فرهنگی این روزنامه اخیرا از جنایات صهیونیستها در خرید و فروش اعضای بدن فلسطینیان پرده برداشت.خبری که نه تنهااسکاندیناوی و اروپا،بلکه دنیا را تکان داد .مقامات رژیم صهیونیستی نتوانسته اند در برابر گزارش مستند روزنامه مذکور پاسخی از خود ارائه دهند و در عوض ترجیح داده اند سوئدرا به یهودی ستیزی متهم نمایند.گزارش مربوط به قاچاق اعضای بدن فلسطینیان ،دنیای مجازی اینترنت و رسانه های تصویری را در نوردیده و به رویت بیشتر مردم جهان رسیده است.

روز قدس امسال روز طنین انداز شدن نغمه آزادی قدس شریف در سرتاسر جهان است.نغمه ای که ازپویایی مقاومت اسلامی فلسطین برمی خیزد و تاوادی ایمن پیش خواهد رفت.مسلما تا پیروزی نهایی امت فلسطین  و تکرار معجزه ای به قداست آنچه عصای حضرت موسی کلیم الله در عهد فرعون انجام داد درنگی بیش نمانده است...

آفتاب یزد:راست گفت مدعی آزادی مطلق!  

«راست گفت مدعی آزادی مطلق!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛چندی قبل که رئیس دولت ادعا کرد «آزادی در ایران نزدیک به مطلق است» این سخن، عده ای را به تعجب انداخت. زیرا همزمان با این ادعا، درخواست بسیاری از فعالان سیاسی برای بهره مندی از اصل 27 قانون اساسی با مخالفت وزارت کشور همین دولت مواجه شده بود و روزنامه رقیب انتخاباتی همین رئیس دولت، درمحاق توقیف قرار داشت. اما ظاهراً قضاوت‌های منفی درمورد ادعای رئیس دولت، کمی عجولانه بود . اگر کمی به اطراف رئیس دولت نگاه می شد این آزادی مطلق کاملا قابل مشاهده بود، پس او حق داشت وجود آزادی مطلق را حس کند. در فضای آزادی مطلق، رئیس دولت حق دارد هرکس را که مایل است به عنوان همکار خود انتخاب کند اما هیچ کس حق ندارد به مخالفت با انتخاب او بپردازد؛ فرقی هم نمی کند که مخالف کیست .

آزادی مطلق رئیس دولت برای انتخاب معاون اول خود، توسط هر کس که خدشه دار شود خبرگزاری مزدبگیر دولت حق دارد انکار آزادی مطلق رئیس خود را «خلاف عقل و قانون» بنامد و کفن پوشان سابق – سینه چاکان دولت فعلی– هم از آزادی مطلق برخوردارند که بر این اهانت بزرگ خبرگزاری دولت نسبت به مخالفان مشایی – مراجع تقلید، رهبری نظام و بسیاری از نمایندگان مجلس– چشم ببندند.

آزادی مطلق برای مدعیان آزادی مطلق در حدی است که حق دارند علیه مجلس، قوه قضائیه، منتقدان دولت و حتی میلیون‌ها ایرانی معترض به نتیجه انتخابات، هرچه بگویند و بنویسند و اگر هم کسی این آزادی مطلق را به رسمیت نشناسد ادب پیشگان دولتی به خود اجازه می‌دهند روزنامه او را «عرعر نامه» بنامند. در فضای آزادی مطلق، مردم مجبورند صدای بعضی از حامیان دولت را حتی اگر شامل فحاشی علیه دیگران باشد بشنوند اما اگر کسی در برابر «انکرالاصوات» آنها موضع گرفت مستحق هرگونه ملامت و توهین است؛ چون آزادی مطلق حامیان دولت را خدشه‌دار کرده است. در فضای آزادی مطلق فعلی، مسئولان دولتی حق دارند نشست همه سران فعلی و قبلی نظام را تحریم کنند، کسی هم حق ندارد آنها را به خاطر استفاده از این آزادی مطلق، ملامت کند اما اگر نوه امام با عدم حضور در یک مراسم، مدنی‌ترین روش اعتراض به بعضی مسائل را در پیش گرفت، آن طرفی‌ها آزادی مطلق دارند که هر چه می‌خواهند علیه او بگویند و بنویسند. در آزادی مطلق فعلی، طرفداران دولت حق دارند نام به ناحق برده شده تعدادی از فعالان سیاسی در یک دادگاه پرحاشیه را منتشر کنند اما هیچ کس حق ندارد از محکومیت یک وزیر – تنها به این بهانه که امکان تجدید نظر درحکم او وجود دارد – سخن بگوید.

آزادی مطلق برای دولت و رئیس آن درحدی است که می‌توانند دستور رهبری برای لغو حکم انتصاب معاون اول را یک هفته معطل نگه‌ دارند تا معاون محبوب ایشان، راضی به استعفا شود اما در همین فضا، هیچ‌کس حق ندارد خبر صدور دستور رهبری را منتشر نماید، اگر هم کسی بر خلاف توقع دولتی ها، این نامه را افشا کرد دولتی‌هایی که آزادی آنها مطلق است حق دارند او را آماج حملات خود قرار دهند. در فضای آزادی مطلق، «خبرگزاری دولت» حق دارد «نوه فاضل امام» که مراتب فضل او از سخنانش پیداست را توسط فردی کم سواد زیر سوال ببرد اما هیچ کس حق ندارد از مدرک جعلی وزیر سخن بگوید و او را که بهترین نشانه کم سوادی او عدم تشخیص مدرک اصلی از جعلی است مورد شماتت قرار دهد. اگر هم کسی باور کرد که آزادی مطلق برای افشای این کم سوادی وجود دارد، دولتی‌های آزاد، حق دارند او را به تعقیب جزایی تهدید کنند.

آزادی مطلق به دولتی‌ها اجازه می‌دهد امکانات و اختیارات خود را به صورت صددرصد مورد بهره برداری قرار دهند و در استفاده از این اختیارات و امکانات – که تعلق بعضی از آنها به دولت، محل تردید است – حتی اصولگرایان و شرکای حکومتی خود را، شریک نکنند اما اگر نوه امام برای مقاومت در برابر بعضی فشارهای غیرمنطقی و در عین حال با هدف جلوگیری از تنش، مراسمی را لغو کرد، «ترمز بریده»‌های دولتی حق دارند شدید‌ترین حملات را متوجه او کند. فضای آزادی مطلق به گونه‌ای است که یک وزیر به خاطر حمایت از دستور رهبری، مورد خشم قرار می‌گیرد تا نشانه دیگری از آزادی مطلق در دولت به نمایش درآید.

در فضای آزاد فعلی، یک وزیر نورچشمی، آزادی مطلق دارد آمارهایی از عملکرد خود ارائه کند که به ادعای یک نماینده اصولگرای مجلس، بخشی از آنها دروغ است و بخش دیگر مربوط به عملکرد وزیران قبل از او. مقامات بالاتر از او هم آزادی مطلق دارند که ادعاهای قبلی خود در خصوص پیچاندن گوش متخلفان را نادیده بگیرند و به حمایت کامل از «وزیر آمار دهنده» بپردازند؛ بدون آنکه به مردم بگویند «اگر ادعاهای نماینده اصولگرا دروغ بود چرا وزیر مورد نظر در همان جلسه به پاسخ گویی برنخاست؟»

البته هیچ‌یک از نمونه های فوق، باعث نگرانی نیست زیرا افراط دولتی ها در بهره گیری از آزادی مطلق، تاکنون حقایقی را برای مردم و سیاستمداران – اعم از اصولگرا و اصلاح طلب – آشکار ساخته است که قطعا در غیاب این آزادی ها، پی بردن به آنها در کوتاه مدت، امکان پذیر نبود .

کیهان:مذاکره برای مذاکره

«مذاکره برای مذاکره»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می‌خوانید؛مقاومت جمهوری اسلامی ایران در مسئله هسته ای و نیاز فزاینده آمریکا به نقش ایران در حل و فصل مسائل خاورمیانه اوباما را مجبور کرد تا با صرف نظر از بحث فناوری اتمی ایران، مذاکره مستقیم را بپذیرد.

چهارشنبه گذشته بسته جدید پیشنهادی ایران در اختیار نمایندگان کشورهای 1+5 قرار گرفت. از آنجا که مسئولان جمهوری اسلامی بحث هسته ای کشور را تمام شده می دانند، پیشنهادات ارائه شده در بسته جدید مشخصا از بحث هسته ای خارج و اهم آن شامل یک سیستم فراگیر جهانی برای از بین بردن سلاح های اتمی، مبارزه با تروریسم، مسائل زیست محیطی، امنیت انرژی و کاهش فقر جهانی است.

این موضوع باعث شد تا در وهله نخست آمریکا و برخی از کشورهای 1+5 به بهانه اینکه درباره توقف غنی سازی، پیشنهادی ارائه نشده و اساساً این بسته به موضوع هسته ای ایران نپرداخته است، علیه بسته جدید موضع بگیرند اما در نهایت با فاصله زمانی اندکی پیشنهاد مذاکره با ایران را مطرح و حتی بر آن اصرار ورزیدند. این تمایل به قدری جدی بود که فیلیپ کرولی سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اذعان کرد؛ آمریکا خواهان برگزاری نشست فوری با ایران است. وی با «ناامیدکننده» خواندن بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی گفت: «عدم علاقه ایران به گفت وگو بر سر برنامه هسته ای نمی تواند دلیلی برای رد مذاکره با این کشور باشد. در صورتی که مذاکره با ایران آغاز شود، سعی خواهیم کرد موضوع هسته ای را میان بکشیم.»

روزنامه نیویورک تایمز نیز نوشت: به رغم تاکید ایران بر عدم مذاکره درباره آینده برنامه هسته ای این کشور، واشنگتن، برگزاری این نشست را می پذیرد تا به حرف رئیس جمهور آمریکا برای مذاکره بدون پیش شرط با ایران عمل کرده باشد. اروپا هم اگر چه تلاش کرد تا ایران را متهم کند اما نهایتاً تمایل خود را به آغاز گفت وگوها نشان داد. کریستینا گالاچ سخنگوی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از تمایل این کشورها برای آغاز گفت وگو با مقامات بلندپایه ایران خبر داده و بدون آنکه از مسئله هسته ای سخنی به میان آورد، خواستار برگزاری فوری نشست میان طرفین شده است. درباره استقبال از این مذاکرات چند نکته گفتنی است؛

1- آنچه مسلم است، آمریکا ناگزیر شده ایران هسته ای و فعالیت های صلح آمیز اتمی کشورمان را بپذیرد. طی سالهایی که آمریکا و رژیم صهیونیستی با همراهی برخی از متحدان غربی خود بر سر پرونده هسته ای ایران «مناقشه» راه انداختند، بارها جمهوری اسلامی با اعلام صلح آمیز بودن فعالیت های اتمی و عدم بکارگیری اهداف نظامی در این برنامه ها سعی کرد تا مجامع رسمی و بین المللی را در این باره مجاب کند، اما سنگ اندازیهای آمریکا، خصوصا در دولت بوش که ایران را محور شرارت نامیده بود! تمامی نداشت و قطعنامه های شورای امنیت مبنی بر تحریم ایران بطور پیاپی صادر می شد. هر چند تحریم ها و فشارهای دولت های سلطه جو و تمامیت خواه اثری در اراده پولادین ملت ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای نداشت، اما نشانه های مسلمی برای اثبات دشمنی آمریکا و هم پیمانانش با ما بود.

بدون تردید باید پیروزی های هسته ای را حاصل مقاومت ملت ایران، درایت رهبری و تلاش صادقانه مسئولان پرونده هسته ای در دولت اصولگرای احمدی نژاد بدانیم، اما باید توجه داشته باشیم که موضوعات مورد مذاکره بنا بر آنچه ایران پیشنهاد کرده چیزی غیر از پرونده هسته ای کشورمان است. البته 1+5 سعی خواهد کرد تا پای بحث هسته ای ایران را به میان کشد. رعایت سه قاعده کلیدی عزت، مصلحت و حکمت، نباید در قبول و یا چگونگی اجرای مذاکرات مغفول واقع شود.

2- آمریکا مذاکره را برای «مذاکره» می خواهد، بدون آن که دنبال حل مسایل فی مابین باشد. سلطانیه، نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی، یک روز پس از ارایه بسته جدید ایران اعلام کرد که تهران درباره فعالیت های هسته ای خود با کشورهای عضو گروه 1+5 مذاکره نمی کند. وی در گفت وگو با شبکه تلویزیونی العالم تأکید کرد؛ «تهران آماده است مذاکراتی عادلانه و واقع گرایانه درباره مسایل مختلف از جمله تضمین دستیابی همه کشورها به انرژی هسته ای و جلوگیری از گسترش سلاح اتمی انجام دهد ولی این گفت وگوها شامل برنامه هسته ای ایران و فعالیت های قانونی در این باره نمی شود.»
در چنین شرایطی سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا موقعیت پیش آمده را فرصت مناسبی برای گفت وگوی مستقیم با ایران می خواند و بدون آنکه هدف مشخصی برای انجام این مذاکرات ذکر کند، می گوید: «ما اکنون درصدد هستیم ملاقاتی را براساس پیشنهاد ایران برگزار کنیم و ببینیم این کشور چه چیزی برای ارایه دارد و چگونه به درخواست ها پاسخ خواهد داد. ما آماده ایم درباره هر مسئله ای که ایران مایل به آن است، مذاکره کنیم.»
آمریکا به وضوح نشان می دهد که صرفا دنبال انجام مذاکره است نه کسب «نتیجه مشخص»! اما چرا؟!

3- سابقه تاریخی و لحن کشورهای 1+5 خصوصا آمریکا حاکی از آن است که معمولاً در اینگونه مذاکرات، دنبال حل و فصل مناقشات و رفع اختلافات نیستند، بلکه سعی دارند تا در راستای منافع خود از نام و اعتبار «ایران» بهره برداری تبلیغاتی کنند. از نظر غربی ها بلوک کشورهای مسلمان، ابرقدرت های جدید پس از فروپاشی شوروی سابق هستند. ایران الگو و تکیه گاه جریان مقاومت ملت های آزاده- خصوصا در خاورمیانه- محسوب می شود. اگر آمریکا حتی وانمود کند که با جمهوری اسلامی به نوعی «مصالحه» دسته یافته، برد تبلیغاتی چنین موضوعی برای او بسیار مهم خواهد بود. آمریکا سعی دارد با کشاندن ایران پای میز مذاکره و انتشار خبر آن در دنیا به جریان های مقاومت و طرفدار تهران پیغام دهد که سنگر اصلی فتح شده است! و از نمد مذاکره کلاه گشادی بر سر جریان های مقاومت گذاشته و آنها را وادار به سازش و تسلیم نماید.

4- آمریکا روی پیشنهاد مذاکره ای که به ایران داده مانور تبلیغاتی وسیعی راه انداخته است. مقامات کاخ سفید از این دعوت به مذاکره که ممکن است نخستین گفت وگوی مستقیم با ایران بعد از انقلاب باشد به عنوان «پیشنهادی حقیقی» نام می برند.
استیون چو، وزیر انرژی آمریکا برنامه تعیین شده برای مذاکره با ایران را «برداشتن نخستین گام مهم» می خواند. یوشکا فیشر- وزیر خارجه سابق آلمان- نیز طی مقاله ای که در گاردین به چاپ رسانده، پیشنهاد مذاکره را «شاخه زیتون اوباما برای ایران» می نامد.

اگرچه کوتاه آمدن آمریکا در برابر مسئله هسته ای ایران و پیشنهاد مذاکره بدون پیش شرط و حتی فارغ از موضوع هسته ای کشورمان، یک پیروزی برای ما به حساب می آید اما باید مواظب باشیم در دام این کشور گرفتار نشویم.
آمریکا برای ما یک دشمن فعال است. اگر قرار بر مذاکره است، مذاکره با دشمن فعال باید در هوشیاری کامل صورت پذیرد و با توجه به استراتژی دشمن این مسئله را به گونه ای هدایت و کنترل کنیم که اسیر دام آن نشویم. یادمان باشد در دکترین انقلاب اسلامی، آمریکا هنوز یک «شیطان بزرگ» است.

ابتکار:بادکنکی بنام اسرائیل

«بادکنکی بنام اسرائیل»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم فرزین تکلو است که در آن می‌خوانید؛رویای مکنت و قدرت اسرائیل را فراموش کنید. از هر 3کودک اسرائیلی، از هر 4 فرد مسن و هر 5 خانواده ساکن رژیم  صهیونیستی یکی با فقر دست و پنجه نرم می کند و حتی قادر به تامین غذای مورد نیاز خود نیست. بر اساس گزارشی که از سوی Latele، از سازمان های خیریه  اسرائیلی منتشر شد حداقل 200 هزار خانوار اسرائیلی از مشکل سو»تغذیه رنج برده و برای ادامه حیات به کمک های دولتی یا موسسات خیریه متکی هستند. این بدان معناست که یک میلیون نفر از جمعیت 6 میلیونی رژیم صهیونیستی دچار مشکلات جدی معیشتی هستند. بحران مالی و رکود وضعیت را بدتر کرده است. تقاضا برای دریافت کمک های دولتی و برخورداری از مساعدت موسسات خیریه در حالی روبه افزایش است که منابع موجود برای حل این مشکلات به سرعت تحلیل می رود.

اران وین تراب، مدیرعامل لاتل و همچنین گیلز درامون، رئیس هیات مدیره این گروه در گزارش «جغرافیایی فقر در اسرائیل» که به وضعیت فقر در این رژیم  در سال 2008 میلادی پرداخته است، تاکید دارند روند گسترش فقر در سرزمین های اشغالی طی سال 2008 میلادی سرعت گرفت و در عین حال میزان کمک ها به موسسات خیریه که منشا تامین منابع مالی برای کمک به نیازمندان بود در حال تحلیل رفتن است. به اعتقاد کارشناسان لاتل، سقوط ارزش دلار، رشد قیمت مواد غذایی و بی رغبتی دولت به حمایت از فقرا روند تعطیلی موسسات خیریه در سال 2009 را تشدید کرده و کمک رسانی به نیازمندان را بیش از پیش دشوار می کند. وضع به حدی وخیم است که گمان می رود در صورت عدم مداخله دولت هزاران شهروند رژیم صهیونیستی طی سال جاری میلادی و سال آینده به زیر خط فقر سقوط کنند.

چند موسسه خیریه فعال در رژیم صهیونیستی توان و امکانات خود را روی هم گذاشته اند تا در آستانه سال جدید یهودی که 18 سپتامبر (جمعه این هفته)  آغاز می شود بسته های غذایی برای نیازمندان تهیه کنند. کار به جایی رسیده که این موسسات با ایجاد وب سایتی از همگان خواسته اند به تامین این بسته های غذایی کمک کنند. وضع به اندازه ای بد است که این موسسات شامگاه 23 آگوست با برپایی ضیافت شام مجازی در میدان رابین تل آویو، پایتخت رژیم صهیونیستی سعی کردند توجه دولتمردان و مردم عادی را به مشکلات اقشار ضعیف جلب کنند. در این مهمانی مجازی میزی به طول یک کیلومتر چیده شد که روی آن ظرف هایی خالی قرار داده شده بود تا نشان داده شود سفره فقرا خالی است. علاوه بر آن در تمامی سوپرمارکت ها و مراکز فروش شهرهای بزرگ غرفه هایی برای جمع آوری کمک های نقدی و غیرنقدی به نفع فقرا دایر شده است. گزارش فقر سال 2008 با تعریف فقر براساس 5 مولفه از جمله درآمد، وضعیت اشتغال، سواد، سرپناه، سلامت و غذا تدوین شده است.

براساس این گزارش از هر 5 نفری که در رژیم صهیونیستی نیازمند کمک هستند یکی از سرناامیدی به خودکشی فکر می کند و بزرگ ترین دغدغه خود را ترس از گرسنگی تعریف می کند. نتایج نظرسنجی ای که توسط لاتل انجام شده نشان می دهد مهم ترین دغدغه برای افراد کم بضاعت در سرزمین های اشغالی سیر کردن شکم فرزندان شان است. 59 درصد این افراد می گویند همواره به پیدا کردن راه حلی برای مشکلات شان بویژه سیر کردن شکم کودکانشان فکر می کنند. 60درصد می گویند وخیم تر شدن اوضاع طی 5 سال گذشته را به خوبی احساس می کنند و 69 درصد یادآور شده اند شرایط همچنان در حال وخیم تر شدن است.

رشد فقر
مهم  ترین دلایل رشد فقر در سرزمین های اشغالی گسترش بیکاری، درآمدهای پایین و افزایش مشاغل نیمه وقت و موقت است. میانگین درآمد افراد کم بضاعت در سرزمین های اشغالی 3134 شکل معادل 798 دلار است که برای تامین نیازهای آنان کفایت نمی کند. تقریبا تمامی کسانی که در نظرسنجی لاتل شرکت کرده بودند، اصرار داشتند کار کنند تا ترجیح دهند از کمک های خیریه یا دولتی استفاده کنند لیکن قادر به یافتن شغلی مناسب با درآمد مکفی نیستند. 34 درصد افرادی که در رژیم صهیونیستی زیر خط فقر زندگی می کنند مشغول کار هستند. این آمار نشان می دهد تعداد افراد شاغلی که زیر خط فقر هستند در قیاس با سال 2007 حدود 13درصد و در مقایسه با سال 2006 بیش از 50 درصد رشد داشته است. این مساله به تنهایی گواهی بر وخیم تر شدن شرایط اقتصادی در سرزمین های اشغالی است.

بی  توجهی  دولتی ها
یکی از گزارش های اخیر که توسط موسسه ملی بیمه رژیم صهیونیستی تهیه شده بود به رشد فقر و افزایش شکاف دهک های دارای درآمدهای بالا با اقشار ضعیف جامعه به وضوح اشاره کرده بود.افزایش فقر در رژیم صهیونیستی با توجه به رشد اقتصادی این رژیم حدفاصل سال های 2003 تا 2008 میلادی ناشی از گسترش شکاف طبقاتی در این رژیم است. اگرچه کابینه صهیونیستی ادعا دارد ثروت به طور متناسب در جامعه توزیع شده لیکن آنچه در عمل اتفاق افتاده درست عکس این است. در حالی که میانگین درآمد شهروندان رژیم صهیونیستی در سال 2008 میلادی حدود 1450 دلار بود، ثروتمندان میلیاردها دلار از بابت رشد اقتصادی این رژیم به جیب زدند و ثروتمند و ثروتمندتر شدند.

دنیای اقتصاد:196میلیارد دلار را از کجا به دست بیاوریم؟

«196میلیارد دلار را از کجا به دست بیاوریم؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛کارنامه درآمد حاصل از صادرات نفت در زندگی ایرانیان، چنان نقاط تاریکی دارد که برخی افراد حتی ورزیده و کارشناس نیز آرزو می‌کنند ای کاش ایران هرگز نفت نداشت تا همانند سایر کشورها اقتصاد سالم‌تری داشت.

این آرزو، اما به هر حال محقق نشده است و سیاست، فرهنگ و کسب‌و‌کار همه شهروندان ایرانی اعم از حاکمان و مردم عادی به درآمدهای نفت آغشته شده‌است.

امروز واقعیت درآمدهای نفت را نمی‌توان از اقتصاد ایران جدا کرد و اگر در این حوزه سرمایه‌گذاری نشود، فروپاشی کوتاه‌مدت کسب‌و‌کار جامعه ایرانی حتمی است.بنابراین، باید برای رشد و توسعه صنعت نفت سرمایه‌گذاری‌های کافی انجام شود. آخرین رقم اعلام‌شده برای رسیدن به تولید 3/5میلیون بشکه نفت در روز از طرف وزیر جدید نفت، 196میلیارد دلار برای 5 سال آینده است. به این ترتیب، اگر قرار باشد ظرفیت تولید نفت ایران به 50درصد ظرفیت تولید عربستان برسد، باید سالانه نزدیک به 40میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کند. پرسش اساسی این است که این رقم بسیار بزرگ، از کدام محل باید تامین شود؟آیا با توجه به چاه‌هایی که برای هزینه کردن درآمدهای نفت در بخش‌های جاری کشور حفر شده است، دل بستن به درآمدهای فعلی کمی دور از ذهن است؟ آیا می‌توان از بخش خصوصی خواست که در صورت داشتن سرمایه مالی به این بخش‌ها بیاید؟ به نظر می‌رسد تنگناهای حقوقی و سیاسی در بخش نفت آنقدر پیچیده است که باید گفت دست کم در کوتاه‌مدت تامین منابع مالی از این محل نیز تقریبا ناممکن است. یک راه این است که تامین سالانه 40میلیارد دلار برای منابع موردنیاز را به سرمایه‌های خارجی متصل کرده و از شرکت‌های بزرگ نفت‌و‌گاز بخواهیم که در این مسیر گام بردارند.

این راهی بود که در دولت‌های آقای خاتمی دیده شده بود و شرکت‌های مهمی مثل توتال و شل به عنوان نمایندگان شرکت‌های بزرگ به بازار نفت ایران آمدند که به دلایل مختلف در سال‌های اخیر از این کار دوری می‌کنند.

دل بستن به شرکت‌های دست‌دوم چین و هند و ترکیه برای تامین منابع مالی موردنیاز احیای صنعت نفت، تصویری است که در ذهن برخی مدیران دولتی نقش بسته است و آنها امیدوارند که پای این شرکت‌ها را به صنعت نفت باز کنند. تجربه مردود شده این شرکت‌ها در تامین سرمایه، تکنولوژی و مدیریت اجرایی طرح‌های بزرگ نفت و همچنین بازی‌های سیاسی که این بازیگران نفت و گاز در این سال‌ها نشان داده‌اند باید توجه مسوولان را به خود جلب کرده باشد.

این تصویر غلط را که شرکت‌های دست چندم نفتی کشورهایی مثل هند، چین، مالزی و ... می‌توانند جای غول‌های ورزیده را بگیرند باید از ذهن‌ها پاک کرد.

استفاده از نفت‌و‌گاز و درآمدهای حاصل از آن برای تامین رفاه مادی میلیون‌ها ایرانی یک ضرورت تمام‌عیار است. علاوه‌بر این، افزایش ضریب امنیت ملی و پیدا کردن جایگاهی مناسب در تعامل جهانی و چانه‌زنی بین‌المللی به توسعه نفت گره و پیوند خورده است که نباید آن را دست‌کم گرفت.

سرمایه:صنعت نفت نیازمند نقشه راه

«صنعت نفت نیازمند نقشه راه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم غلامحسین حسن تاش است که در آن  می‌خوانید؛ طی سال های پس از پیروزی انقلاب درآمدهای نفتی کشور به 735 میلیارد دلار رسیده و با توجه به اینکه صنعت نفت بیشترین تاثیرگذاری را در اقتصاد کشور داشته، اما نمی توان حجم سرمایه گذاری های انجام شده در بخش های بالادستی را مطلوب ارزیابی کرد.

چه بسا در دوره جنگ عملاً امکان سرمایه گذاری یا برنامه ریزی دقیق وجود نداشت و در دوران سازندگی هم به حد کفایت انجام نشد. گرچه در دوره هشت ساله اصلاحات سرمایه گذاری در این بخش رونق گرفت، اما با توجه به حجم ذخایر نفت و گاز موجود در کشور باز هم کافی نبود. چه بسا وجود طرح های عقب افتاده از یک سو و ضرورت سرمایه گذاری در حوزه های صیانتی و میادین مشترک نفت و گاز با کشورهای همسایه از سوی دیگر عملاً کندی حرکت در این مسیر را به دنبال داشت. این در حالی است که رقبای ایران در حوزه های مشترک عملکرد بهتری داشته و پیشی گرفته اند و این روند همچنان ادامه دارد.

طی چهار سال گذشته نیز با وجود رشد درآمدهای نفتی میزان سرمایه گذاری ها در بخش های بالادستی به طور مشخص کاهش یافته است.اما نکته بسیار مهمی که در این بین مطرح می شود این است که آیا سرمایه گذاری های انجام شده در این سال ها موفق بوده یا خیر. طبیعی است در این زمینه نیز انتقاداتی وجود دارد که همگی متاثر از فقدان نقشه راه و برنامه جامع برای ذخایر هیدروکربوری است. براین اساس می توان گفت سرمایه گذاری های انجام شده در این بخش قطع یقین در بهترین محل مصرف نشده و هدفگذاری مشخصی را دنبال نکرده است. در این صورت با ارزیابی کلی از روند سرمایه گذاری در بخش های بالادستی این نتیجه حاصل می شود که مهم ترین چالش صنعت نفت کشور نداشتن یک نقشه جامع، استراتژیک و راهبردی است.

چه بسا هم اکنون نیز ذخایر عظیمی از نفت و گاز در کشور وجود دارد که برنامه ریزی برای آنها نیز پیچیده خواهد بود. بنابراین باید با تدوین این نقشه جامع و در نظر گرفتن شرایط بازارهای جهانی و روند فعالیت های رقبا و همسایگان نفتی در اولویت گذاری طرح های صنعت نفت دقت بیشتری لحاظ شود زیرا هم اکنون رقبای ایران در میادین مشترک با سرعت بسیار بالایی حرکت می کنند و باید برنامه جامعی برای آن داشته باشیم. طبیعی است با در اختیار داشتن نقشه راه اولویت سرمایه گذاری ها مشخص می شود و به سرعت می توان به اهداف در نظر گرفته شده برای بخش های بالادستی صنعت نفت دست پیدا کرد.

گرچه در حال حاضر چنین نقشه ای در دست نیست و تمام سرمایه گذاری هایی که تاکنون انجام شده اولویت ها در آن مشخص نبوده، اما در فضای کنونی و با برنامه ریزی دقیق می توان طرح جامع و مدونی را برای سرمایه گذاری در صنعت نفت فراهم کرد. بدیهی است چنانچه قرار بر این باشد روند گذشته دنبال شود امکان رسیدن به اهداف در نظر گرفته شده وجود نخواهد داشت.

مردم سالاری:قراردادگرایی هدیه اسلام به بشریت

« قراردادگرایی هدیه اسلام به بشریت»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم فروزان آصف نخعی است که در آن می‌خوانید؛میزان انحطاط و پیشرفت یک جامعه و یک ملت با چه شاخصی  قابل ارزیابی است؟ زمانی  که پیامبر نهضت خویش را در مکه اعلام  کرد،  جامعه منحط عرب، جامعه  ای سلسله مراتبی و توام با خشونت  بود. در این جامعه قرارداد هیچ  جایگاهی نداشت و قوی ، ضعیف را از مدارحیاتی جامعه خارج می کرد. غلبه به هرنحو ممکن، اصل اساسی  بود. اشرافیت قریش امتیازها را براساس عصبیت و توازن قوای قومی و قبیلگی توزیع می کرد. ضعیف تر ها از جمله زنان ، دختران وکودکان  محکوم به فنا ونیستی بودند. حقوق افراد محلی از اعراب نداشت. در چنین زمانه ای یکی از معیارهای اساسی پیامبر اکرم(ص) برای ورود اشخاص به حوزه ایمان ، پایبندی به پیمان است.در آیه نخست سوره مائده آمده است :"ای کسانی که ایمان آورده اید، به قراردادهای خود وفا کنید". به نظر می رسد یکی از محورهای اصلی که نهضت پیامبر را  به پیروزی علیه قریش رساند همین تاکید بروفای به قرارداد وپیمان باشد.تفاوت میان جامعه سلسله مراتبی قریش با مدینه النبی در میزان پیایبندی به قرارداد است .

قراردادی که سعی دارد همگان فارغ از خاستگاه طبقاتی واجتماعی و هرگونه تبعیض از برخی آزادی ها بهرمند باشند. همچنین بدون درنظرگرفتن استعداد نیروها، فرصت ها به طور یکسان برای همه فراهم باشد و درنهایت محرومان جامعه ازامکان دسترسی به یک رفاه اولیه براساس رفتن به سوی قرارداد برخوردار باشند به نحوی که نابرابری درجامعه آنان را از متن به حاشیه نراند.پیامبروفای به قرارداد وتعهد به پیمان را برای جامعه ای آورد که درآن گفتمان زور وغلبه تنها راه دسترسی به مالکیت و عرف جامعه بود. اما نظریه قرارداد درجامعه پیامبر درچه شرایطی قادر بود به رفع تبعیض و حقوق انسان ها منجر شود؟

به نظر  می رسد قرآن تاکید دارد که قرارداد  وپایبندی به آن قادر است درنهایت  وضعیت محروم ترین اقشار جامعه  را دچار تحول سازد. شرایطی که برای پیمان شکنان قرآن ذکر می کند دلالت براین تحول عمیق در جامعه عرب جاهلیت دارد. آیات 75 تا 77 سوره آل عمران دلالت براین مفاهیم دارد:" از اهل کتاب کسی است که  او را برمال فراوان امین شماری، آن را به تو برگرداندو از آنان کسی است که اگر او را بردیناری امین شماری ، آن را به تو برنمی پردازد مگر آن که دائما برسروی به پا ایستی . این بدان سبب است آنان ( به پندار خود) گفتند درمورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند، برزیان ما راهی نیست وبرخدا دروغ می بندند با این که خودشان می دانند. هرکه به پیمان خود وفا کند خداوند پرهیزگاران را دوست دارد ، کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی می فروشند، آنان را درآخرت بهره ای نیست، خدا روز قیامت با آنان سخن نمی گوید  به ایشان نمی نگرد و پاکشان نمی گرداند و عذابی دردناک خواهند داشت".

این آیات حاکی از آن هستند که رویکرد وجهت رفع ظلم وتبعیض قرآن به فرودست ترین اقشارتوجه دارد که اهل کتاب نیستند واهل کتاب قادرند به همین دلیل از آنان سلب مالکیت کرده وبه حقوق خصوصی آنان تجاوز کنند. این  که تجاوز کنندگان به حق عامه  به خدا دروغ می بندند و عذابی دردناک درانتظار این عده خواهد بود وهمچنین خداوند این عده را پاکشان نمی گرداند، به ایشان نمی نگرد، درروز قیامت با آنان سخن نمی گوید و آنان را درآخرت بهره ای نیست، همگی دلالت برتحریم وعذاب عظیم پیمان شکنان از سوی سنت الهی دارد.

اما  تاکید برپیمان درجامعه جاهلی  و سلسه مراتبی  ناشی از نظام  قبیلگی ملا » ومترف چه کارکردی می توانست داشته باشد؟
در جامعه  سلسله مراتبی که تقدیر، اصل اساسی برای ایفای نقش افراد ودیگر گروها درسلسله مراتب اجتماعی تلقی می شود، همگان را به رضایت از شرایط موجود سوق می دهد. پیامبر(ص) می خواست این نظام تقدیری را دگرگون سازد. برای این منظور نهضت تنها می توانست با رویکرد به مشارکت به ویژه اقشار فرودست، آن هم به صورت موثر نظام تبعیض وستم قریش را تغییر دهد. این مشارکت درسطوح فردی واجتماعی تنها می توانست با وفای به عهد معنا یابد. نظام سلسله مراتبی و تبعیض آمیز قریش از وفای به عهد ، تنهاحفظ وتامین  منافع قدرت برتر را مورد ملاحظه قرار می داد. اما درآیات ذکرشده ، وفای به عهدوپیمان با التزام به حقوق "غیر" معنا می یابد. وجه تمایز این دونگاه ودو جهان بینی دررویکرد عملی شان به "دیگری" است.

هوسرل ودانشجویش ایمانوئل لویناس دراین باره اختلاف نظر جدی دارند.هوسرل مدعی بود که "من " درمرکز فهم پدیده ها قرار دارد. اما درنگاه لویناس مرکز تجمیع علائم دیگری است به نحوی که نوع نگاه مخالف من و دربرابرمن، اهمیت شایانی درفهم سپهراجتماعی، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی می یابد. این که دیگری جهان ما را چگونه می فهمد و این امر حتی درپیمان ها و قراردادها چگونه منعکس می شود مورد ملاحظه اساسی در تاکید قرآن است.

به رسمیت شناختن دیگری در قرارداد به ویژه اگر درموضع فرودست اجتماعی باشد به مفهوم زیروروساختن جامعه سلسله مراتبی وگسترش  این گفتمان به معنای به خطر افتادن تمامی حقوق انحصاری درجامعه تقدیرزده قریش بود. پیامبر مفهوم قرارداد را درحوزه های مختلف فردی واجتماعی، میان مردم وحکومت ، مردم با مردم، ومیان فرد با فرد گسترش داد و اصل فراتاریخی قرارداد و پیمان را به جامعه بشری هدیه کرد. این اصل که درزندگی جاری مسلمانان، فرهنگ آنان را از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب گسترش داده بود، فرهنگ قراردادگرایی به مثابه روش زندگی، بعدها تاریخ بشری را دچار تحول کرد که یکی از این تحولات ، تکیه برقانون اساسی به عنوان میثاق میان ملت ودولت هاست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها