گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

غلبه حاشیه بر متن نماز جمعه

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «بعثت امین ایمانیان»،«از مردم کمک بگیرید!»،«غلبه حاشیه بر متن نماز جمعه»،«بعثت دوباره»،«انحصار واردات کالا در دست چه کسانی است؟»،«مبعث بسترساز وحدت»،«حمایت یا اصلاح؟» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۶۶۸۸۶

رسالت:بعثت امین ایمانیان

«بعثت امین ایمانیان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می‌خوانید؛
امانت آسمانی بعثت را به وارثان زمین سپردند.
دستان مهربان یار به سوی ما گشوده شد.
خورشید بر پرنیانی از هزاران هزار ستاره نشست.
سبزه به شوق قدوم سرو، رقص کنان در آغوش نسیم وصل آرمید.
عکس رخ یار  در جام “حرا” درخشید.
عصاره تابناک تاریخ بر صحیفه سپید بعثت چکید.
عرش رحمان را به زمینیان هدیه کردند.
آفتاب ناب بر یاسمن های بی تاب، تابید و اشراق اشتیاق پدید آمد.
احساس یاس، شکوفه داد و شمایل شقایق برافروخت و لئالی لاله، افشان شد.
در سرا پرده گل طربناکی پروانه، تبسم شمع مشتاقان را بشارت داد.
هستی به تماشای هستی نشست و به کهکشان بعثت رسولان، مهر منیر “محمد” رسید.
چه مبارک ایامی‌که بهشت به جانب ایمانیان آمد.
طومار هجران هدایت پیچید و رواق دیده با چراغ رسالت آذین شد.         
تابش آفتاب “علم بالقلم” بر گلبرگ دل ها به عندلیبان خوش الحان عشق، نوید صبح امید بخشید.
با بعثت خاتم رسولان، یگانگی در مسند رفعت و رافت نشست و منتظران نور نجات به اوج آبی کرامت رسیدند.
محمد (ص) بر سریر سپید رسالت نشست؛ هم او که هلال ابروانش محراب اهل حقیقت است و چشمانش چشمه لطف و لبانش شکوفه شیدایی.
تصویر سیمای زیبایش در هیچ قابی نمی‌گنجد الا قاب قلب.
بریده از غیر، یارای تماشای سیمایش دارد و بس.
مهتاب، فروغی از خزانه نور جبین اوست و خورشید تابان، شکوفه‌ای است از بوستان اخلاق عظیم او.
“حرا” بی “محمد” قطعه‌ای از زمین بود و با “محمد” تمامت بهشت.
“حرا” سرچشمه نهر “غدیر” است و سر منشا شط “عاشورا”.
سرای وصال و منزلگه عطاست.
بعثت یعنی لوح لقاء، رقیمه رهایی و صحیفه تاریخ عشق.
سلام سپیده دلان بر روشنای طلوع طلعت بعثت.
چه دل افروز، روزی که نوید توحید از نای امین وحی به گستره ارض رسید.
یاس ها از شمیم نور، شکوفا شدند و سوره سبز “علق” رویید و فلق از افق دلدادگان سر زد.
بهار از مکه به گیتی گسترده شد و حرا دارالسرور گردید و پیچک پارسایی بر دامنه “جبل النور” پیچید.
صهبای صفا و تبسم شمع و طربناکی گل در بزم یاران پدیدار شد.
قطره های نصر و نور از سیمای ماه تراوید و انبوه ستاره های سعادت از سپهر رسالت برآمدند.
خجسته باد مبعث  محمد مصطفی (ص) بر ایمانیان و عاشقان.

آفتاب یزد: از مردم کمک بگیرید! 

«از مردم کمک بگیرید!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛ واکنش غلامحسین الهام به مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام، غیرمترقبه نبود زیرا او یکی ازمخاطبان - و شاید از اهداف اصلی - مصوبه اخیر است. همچنین او سخنگویی دولتی را به عهده دارد که تاکنون از فرصت عضویت همزمان دو نفر در شورای نگهبان و کابینه، بهره‌برداری حداکثری کرده است. اما اظهارنظر اخیر او بایستی از زوایای گوناگون مورد توجه قرار گیرد. الهام ادعا کرده است: «ظاهراً الان مصلحت این است که به قانون اساسی عمل نشود و مصوبات مجمع خلاف قانون اساسی ابلاغ می‌شود که البته در مواردی این اختیارات در اختیار مجمع است. ما هرآنچه قانون شود به آن عمل می‌کنیم.»

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شورای نگهبان را در فصل مربوط به قوه مقننه تعریف نموده و لذا به نظر می‌رسد که بسیاری از حقوقدانان مستقل و غیرحکومتی، عضویت همزمان در دولت و شورای نگهبان -به عنوان بخشی از قوه مقننه- را ناقض اصل تفکیک قوا می‌دانند . ضمن آنکه بر اساس همان قانون اساسی که قرار است آقای الهام و یازده همکار او از آن نگهبانی کنند نهادی به عنوان مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود دارد که می‌تواند -و باید- در موضوعات اختلافی میان مجلس و شورای نگهبان اظهار نظر و تعیین تکلیف نماید. لذا مشخص نیست که الهام بر چه مبنایی مصوبه اخیر مجمع را برخلاف قانون اساسی می‌داند؟ البته شاید بتوان از دیدگاه ویژه‌ای که در سه چهار سال اخیر بر بعضی عرصه‌های کشور حاکم شده است حق را به الهام داد. بر اساس این دیدگاه ظاهراً مصوباتی که برخلاف مطالبات، تمایلات و مصوبات دولت نهم باشد خلاف قانون اساسی است و حتی رئیس دولت حق دارد اجرای آنها را متوقف نماید!‌

اظهارات الهام از این زاویه نیز قابل بررسی است که عضویت او در شورای نگهبان سابقه‌ای طولانی دارد و در بخشی از این مدت سمت سخنگویی شورا به عهده الهام بوده است. در همین مدت، مجمع تشخیص مصلحت نظام مصوباتی داشته که همه آنها در روال مشابه با مصوبه اخیر به تصویب رسیده است. اما تا قبل از اضافه شدن مسئولیت دولتی به مسئولیت قبلی الهام، هیچگاه شنیده نشد که او در مقام » نگهبان قانون اساسی« از نقض این قانون توسط مجمع تشخیص مصلحت سخن بگوید. نکته مهمتر که همزمانی آن با اظهارنظر اخیر الهام، موجب جلب توجه بیشتر می‌شود ایستادگی دولت در برابر کسانی است که به موجب اصل 27 قانون اساسی، خواهان برگزاری تجمع قانونی در اعتراض به عملکرد دولت هستند. آقای الهام به خاطر محروم شدن دولت از دو کرسی شورای نگهبان، اتهام نقض قانون اساسی را به مجمع تشخیص مصلحت وارد می‌کند اما تاکنون در مورد نقض آشکار اصل 27 قانون اساسی توسط همکاران محبوب خود در وزارت کشور و محروم ساختن میلیون‌ها ایرانی از یک حق مسلم، سکوت پیشه کرده و وظیفه خود را در پاسداری از قانون اساسی- به عنوان عضو ‌‌شورای نگهبان- را انجام نداده است! آیا به نظر او احقاق حق قطعی میلیون‌ها معترض که قرار بود ولی نعمت مسئولان باشند بر پیگیری »تضییع احتمالی حق دو عضو دولت« ترجیح و اولویت ندارد؟ چرا الهام به عنوان یک عضو شورای نگهبان، با پافشاری بر این حق عمومی به مردم کمک نمی‌کند و از آنها کمک نمی‌گیرد تا در برابر تخلفات قطعی کارگزاران حکومتی ایستادگی شود؟ امروز مردم شاهد ادعاهای عجیبی هستند که از طریق رسانه‌های عمومی نیز منتشر شده و می‌شود. براساس همین ادعاها، نهادهایی که بایستی در برابر مفاسد بایستند یا منافذ فساد را ببندند،‌خود از وجود نوعی فساد یا ناتوانی در مقابله با فساد رنج می برند و طبق ادعای رئیس دولت، این ضایعه حتی بخش بازرسی عالی‌ترین نهاد کشور را نیز تحت تأثیر قرار داده است. پس چه راهی بهتر از این، که عضو شورای نگهبان در کنار حمایت‌های جانانه از مبسوط الید بودن دولتمتبوع خویش، قدری به بسط ید مردم برای ایستادگی در برابر فسادهای خانمان برانداز و آینده سوز نیز بیندیشد:

‌الهام مدعی است که مجمع تشخیص مصلحت نظام، قانون اساسی را نقض کرده است

‌مقام مافوق الهام تاکنون بارها ادعا کرده است که عده‌ای با نفوذ، سال‌های طولانی ویژه‌خواری کرده‌اند و هنوز برای ادامه ویژه‌خواری‌های خویش دست و پا می‌زنند.

‌ ‌بعضی همکاران الهام مدعی هستند که مافیا در مراکز قانونگذاری و نظارت کشور نفوذ کرده است

‌ادعاهای مقام دولت نهم نشان می‌دهد که مفسدان با نفوذ اقتصادی، می‌برند و می‌خورند و از طریق دوستان شفیق، مانع افشاگری علیه خویش می‌شوند

‌عده‌ای در نقطه مقابل دولت، مدعی هستند که افشاگری‌های نیم بند ماه‌های اخیر، تنها نوعی ویژه‌خواری انتخاباتی بوده و فاقد هرگونه اصالتی می‌باشد

‌‌به ادعای رئیس دولت اصولگرا، مجلس اصولگرا قانونی وضع می‌کند که هدف آن »زمین زدن دولت « است

‌بر اساس اظهارات رئیس دولت، مجلس اصولگرا یک » وزیر مظلوم« را تنها به جرم »استفاده از مدرک مجعول« از کرسی می‌اندازد

‌فضای رسانه‌ای و تبلیغاتی کشور به گونه‌ای است که طبق ادعای رئیس دولت، یک شخص مومن و خودساخته - مشایی- تنها به جرم بازگویی مواضع دولت، مورد حمله علما، مراجع و رسانه‌ها قرار می‌گیرد و »مظلوم « واقع می‌شود

‌‌به ادعای منتقدان اصولگرا و اصلاح‌طلب، دولت اقداماتی انجام داده که تاوان آن در خالی شدن سفره ضعیف‌ترین اقشار جامعه قابل مشاهده است

‌‌و نهایتاً دست‌اندرکاران انتخابات به گونه‌ای ‌عمل کرده‌اند که حاصل آن عدم پذیرش نتیجه انتخابات توسط میلیون‌ها ایرانی است و به تعبیر علی لاریجانی موجب شده است که »احساس گروه عمده‌ای از مردم نسبت به نتیجه انتخابات با آمارهای رسمی اعلام شده، تفاوت دارد«

و راستی به نظر آقای الهام، بهترین راه برای بیمه کردن کشور در برابر همه مفاسد واقعی یا ادعایی فوق، چیست؟ آیا تمکین دولت به حق مصرح در اصل 27 قانون اساسی بهترین راهی نیست که می‌تواند احساس امنیت آهنین برخی افراد بـرای ویـژه‌خـواری‌هـای سـیـاسی و اقتصادی یا احساس خودبزرگ‌بینی و خود منجی بینی عده‌ای دیگر را تعدیل نماید؟ چرا آقای الهام که همکاران او تا این حد نگران تضییع »حق اعتراض مردم فرانسه« هستند برای مقابله با مفاسد در ایران، احیای حق تعطیل شده مندرج در قانون اساسی را تعقیب نمی‌کنند؟ ممکن است آقای الهام بگوید امکان سوءاستفاده از تجمعات قانونی وجود دارد. در برابر این احتمال نیز دو پاسخ قابل عرضه است. نخست آنکه در عرصه‌های دیگر نیز امکان سـوءاسـتفاده وجود دارد مثلاً‌ممکن است چهل سال یا چهارصد سال یا چهار هزار سال بعد که کشور از وجود آقای الهام و همکاران او محروم شده است کسانی پیدا شوند که حضور همزمان آنها در دولت و شورای نگهبان، موجب چشم بستن بر نقض قانون اساسی توسط دولت شود و در برابر بی‌اعتنایی بعضی ماموران دولت به اصل 27 قانون اساسی سکوت نمایند. پاسخ دوم به فرض »سوء استفاده از تجمعات« آن است که کسی نمی تواند بـه خـاطر ناتوانی دستگاه‌های امنیتی در ایجاد امنیت بـرای تـجـمـع‌کـنـنـدگـان و جلوگیری از ایجاد آشوب توسط سوء استفاده گران، مردم را از حق تجمع و اعتراض خویش محروم نماید.در یک کلام، بهتر است دولت قبل از نگرانی برای اعضای خود به فکر حقوق مردم باشد که یک روز به بهانه حساس بودن شرایط، تضییع می‌شود و روز دیگر به خاطر عدم توانایی دولت در جلوگیری از نفوذ آشوب طلبان احتمالی و لباس شخصی‌ها!

البته اگر نیروهای حافظ امنیت، فاقد امکانات انسانی و تجهیزات پیشرفته برای ایجاد بستر تجمعات قانونی هستند دولت می‌تواند به یاری آنها بشتابد. مثلاً به جای اعطای وام چهل ساله به عراق که بازپرداخت آن از ده سال دیگر شروع می‌شود، می‌توان این مبلغ را در اختیار نیروهای انتظامی و وزارت اطلاعات قرار داد تـا بـه ابـزارها و روش‌های نوین و احترام آمیز مجهز شوندو بـهانه‌ای برای جلوگیری از اجرای اصل 27 قانون اساسی باقی نماند. اگر این کار انجام شود مردم بهترین مرجع برای ایــسـتـادگـی در نخستین گام‌ها از هرگونه انحراف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خواهند بود؛ مگر آنکه مشکل اصلی برخی افراد، با اصل تجمع معترضان باشد!‌
 
کیهان:بعثت دوباره

«بعثت دوباره»یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می خوانید؛«او را به رسالت مبعوث گردانید، در حالی که مردم گمراه و سرگشته بودند و صواب از خطا نشناخته، راه فتنه می پیمودند، هوا و هوس آنان را بسوی خود خوانده بود، از راهشان برده بود و کبر و نخوت از طریق صوابشان منحرف ساخته، از وفور نادانی سبکسر و خوار شده بودند و در عین سرگشتگی و تزلزل در کارها به بلای نادانی گرفتار آمده بودند.»

این عبارات نغز، بیان امیر سخن علی(ع) است که به وصف جهان در عصر بعثت می پردازد و خط جهالت و غفلت مردمان را به نیکی و با ظرافت به تصویر می کشد.

و در چنین شرایطی که چرخه روزگار بر نقطه جهالت می چرخید و مردم پشت به قبله حقیقت سر بر سجده خدایگان دروغین و چوبین می ساییدند و روشنایی از جهان رخت بربسته و ظلمت و سیاهی عیان گردیده بود، با بعثت پیامبر اعظم(ص) و طنین انداز شدن ندای توحیدی «قولوا لااله الا الله تفلحوا»، «اسلام» در دل مبعث ولادت یافت تا سبیل سعادت را به بشریت و جماعت منحرف از حقیقت آدرس دهد و همگان را از آبشخور دانایی و عقلانیت سیراب نماید و ننگ تعصب و جهالت را از آنها بزداید؛ چرا که بعثت رسول اسلام خط بطلانی بر نظام جاهلی با شاخص هایی چون قبیله گری، تعصب، جنگ و خونریزی بود.

دعوت به اسلام از سوی نبی رحمت و مهربانی ها، پیام روشنی برای تزویرپیشه گان، زراندوزان و زورگویان داشت که بساط فریب، اشرافیت و خودکامگی شان را در صورت حدوث و بقای آیین محمدی(ص) رو به پایان می دیدند و در همین جا بود که کارشکنی ها به منظور عملیاتی کردن طرح «براندازی اسلام» کلید خورد.

دشمنان تابلودار اسلام به همراهی منافقین امت اسلامی که به ظاهر به اسلام گرویده بودند اما کینه اسلام و محمد(ص) را به دل داشتند با ترفندها و دسیسه های متعدد و گوناگون عزم خود را جزم کردند تا نهال «اسلام» را از ریشه قطع کنند.

در ابتدا جریان های معطوف به قدرت و آلوده به چرب و شیرین دنیا چاره کار را در آن یافتند که «محمد(ص)» را با خود همراه نمایند و با پیشنهادات کلان مالی و اقتصادی و یا انتصاب او به پست های سیاسی و ورود به حلقه قدرت، پیامبر(ص) را از ادامه دعوت به اسلام باز دارند چون می پنداشتند هدف او رسیدن به رفاه مادی یا سهم خواهی از قدرت است؛ وقتی «محمد(ص)» را استوار دیدند که به درشتی می گوید: «اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارید من کوتاه نمی آیم» و مکر آنان کارگر نیفتاد به ترور شخصیت نبی اکرم(ص) که پیام او بر کرامت انسان ها تکیه داشت دست یازیدند و ابلهانه پیام آور خرد و دانایی را مجنون، شاعر و ساحر - العیاذ بالله - لقب دادند اما چنین نشد ... در شعب ابی طالب تحریم اقتصادی پیامبر(ص) و اصحاب او را در دستور کار قرار دادند باز هم نشد که نشد ... یکی پس از دیگری دسیسه می بافتند اما تمام همتشان و سعی و تلاششان حکایت از آن می کرد که در شوره زار تخم افکنده اند و ناگفته پیدا بود که هیچ ثمره ای برداشت نکردند.

کار که بدانجا کشید و سرخوردگی و ناامیدی سراپایشان را فرا گرفت، توطئه دارالندوه را طراحی کردند تا به گمان خود این بار با ترور و قتل رسول اسلام(ص) که حامل رسالتی ماندنی و ابدی بود به اصطلاح کار را یکسره کنند و بلکه پرتو حرارت بخش آیین محمدی(ص) به سردی بگراید اما تشعشعات اسلام که در واقع تضمین کننده اخلاق و فضیلت و پاسدار حرمت و حقوق انسان هاست از مرزهای شبه جزیره عربستان هم عبور کرد و مقارن با حاکمیت استبداد کلیسایی در قرون وسطی (که از قرن پنجم میلادی آغاز گردیده بود و تا قرن پانزدهم بطول کشید) لرزه بر اندام حاکمان زورگو و زیاده طلب در محیط بین الملل آن روزگاران انداخت و از آن زمان تاکنون زورگویان و حاکمان سرمایه در داخل و بیرون از جغرافیای جهان اسلام، منطق و پیام اسلام را که همانا مبارزه با زور و زیاده خواهی ها و دعوت به حق، برابری و عدالت بود برنتافتند.

سرفصل اصلی در طرح «براندازی اسلام» منزوی کردن احکام و آیین این دین رحمانی از صحنه اجتماع و سیاست بود. با مدد از الهیات سکولار بر تز «جدایی دین از سیاست» اصرار نمودند و القاء کردند که دین اسلام و پیام مبعث چیزی جز غرقه شدن در فضای عبادت و آنهم صرفاً، رعایت پاره ای از امور فردی و شخصی نیست. از سوی دیگر؛ تقریباً در تمامی دوره های بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) غیر از دوران حاکمیت حضرت امیر(ع)، اسلام ناب از میدان مدیریت کلان جامعه به دور بود و با بدعت و تزریق خرافه به آموزه های اصیل اسلامی به دنبال آن بودند که سیمای حقیقی اسلام «محمدص» را مات نمایند. قرن ها یکی بعد از دیگری می آمد و چرخه روزگار چرخید و چرخید تا بار دیگر در میان جاهلیت مدرن که به نام «حکومت مردم» و «دموکراسی»، بشریت را در غل و زنجیر نفسانیت به اسیری گرفته بودند و طمع کرده بودند تا هویت روحانی و چیستی الهی انسان را با انگاره های فناپذیر ماتریالیستی و سکولاریستی به حاشیه برند، بعثتی دیگر در دل تاریخ رقم خورد و این بار «انقلاب اسلامی» ولادت یافت تا مردی از تبار «نبی اکرم»(ص) پیام «اسلام ناب» را به جهانیان مخابره نماید. الگوی حکومتی «جمهوری اسلامی» سقف ظلمت دنیای مدرن را شکافت، «طرحی نو» در انداخت و مولود مبعث- اسلام عزیز- را از حاشیه به متن آورد. طبیعی بود که بار دیگر دشمنان اسلام که از برچیده شدن بساط افزون طلبی های خود احساس خطر می کردند و دوران باج خواهی و زورگویی خویش را پایان یافته می دیدند، در جنگی تمام عیار به رویارویی با «جمهوری اسلامی» برخیزند. چرا که با انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی در جغرافیای جهان اسلام متبلور گشت و هژمونی نظام سلطه و استکبار جهانی را به چالش کشید.

از آنجایی که تز نخ نماشده «جدایی دین از سیاست» با وقوع انقلاب اسلامی منسوخ شد دشمنان اسلام، به ایده کهنه قرائت های مختلف از دین روی آوردند و اسلام های آمریکایی، طالبانی و... را به صحنه آوردند تا پیام اسلام ناب محمدی(ص) به گوش دل های آماده و فطرت های مستعد و تشنه نرسد. اما آنچه اکنون در قرن 21 به وضوح مشاهده می شود، شکوفایی غنچه های بیداری اسلامی در قلمرو جهان اسلام و حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی کشورهای اسلامی است.

دشمنان اسلام از روزگاران مبعث و ولادت اسلام محمدی(ص) قوی تر گشته اند و با بهره گیری از قابلیت های تکنولوژیک در عرصه های اقتصادی، سیاسی، علمی و نظامی جولان می دهند و با استفاده از رسانه ها و شبکه های بزرگ رادیویی، تلویزیونی و همچنین حجم انبوهی از نشریات و مطبوعات تمام همت خود را به جلوگیری از پیام انقلاب اسلامی در عصر جدید متمرکز نموده اند و از طرف دیگر بر گفتمان های «حقوق بشر»، «دموکراسی غربی» «جهانی شدن»، «صلح فراگیر»،«مبارزه با تروریسم وخشونت» به گونه ای وارونه می دمند و مانور می دهند و در این میان به اذعان و اعتراف مقامات امنیتی و پژوهشگران نهادهای اطلاعاتی غرب، صدها میلیارد دلار برای حمایت از پروژه براندازی انقلاب اسلامی هزینه شده است اما «ناکامی» ترجیع بند تمامی اقدامات و لطایف الحیل آنها در رویارویی با انقلاب اسلامی و به حاشیه راندن پیام اسلام ناب است.

امروز جمهوری اسلامی، پرچمدار بیداری اسلامی در جهان اسلام است و نقاب از چهره دشمنان تابلودار اسلام به زیر کشیده شده است و افکارعمومی دنیا از «دموکراسی» به یاد گوانتانامو و ابوغریب می افتند، از «حقوق بشر» خاطره تلخ کشتار مردم غزه و فلسطین، عراق و افغانستان، به قتل رساندن «مروه الشربینی» محجبه مصری و دهها و صدها نمونه دیگر برایشان زنده می شود؛ و می دانند که «جهانی شدن» اسم مستعار «غربی شدن» و به خواسته های زیاده خواهانه آنها تن دادن است.

امروز افکارعمومی دنیا با ملاحظه جنگ و کشتار و خونریزی، سیاست های دوگانه مدعیان حقوق بشر و دموکراسی، تبعیض نژادی گسترده از سوی آنهایی که داعیه حقوق شهروندی شان گوش فلک را کر کرده است، عدالتی که به مقیاس جهانی ذبح گردیده است، آزادی و برابری که به یغما رفته است و... تشنه عدل و رستگاری اند.

با انقلاب اسلامی و امروز پس از گذشت سه دهه از آن ندای پیامبر رحمت رساتر از همیشه به گوش می رسد و دعوت اسلام که دعوت به عقلانیت، عدالت و معنویت و خدایی شدن است با طنین بیشتری شنیده می شود. ناکامی دشمنان اسلام انباشته گردیده و پرچم عزت و اقتدار اسلامی به اهتزاز درآمده است.

اعتماد:غلبه حاشیه بر متن نماز جمعه

«غلبه حاشیه بر متن نماز جمعه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی اعتماد به قلم فرزانه روستایی است که در آن می‌خوانید؛ظاهراً از همان ابتدایی که اولین نهادهای مدنی برای اداره امور مردم یک سرزمین شکل گرفته، بحثی خودنمایی می کند که شاید بتوان آن را زیربنای بسیاری از چالش های سیاسی دانست. بحث بر سر اینکه مردم اصل هستند یا حکومت، و نیز بحث بر سر اینکه مردم حکومت و سازمان آن به معنای اعم را به وجود آورده اند پس سرنوشت حکومت در دست آنان است یا اینکه حکومت مردم را به وجود آورده، پس مردم باید تابع و مطیع آرای حاکمان و اداره کنندگان ملک باشند. توضیح جملات فوق این است که اگر مردم و مسائل و مشکلات ادواری و بعضاً تکراری آنان نمی بود هیچ گاه واحدهای حکومتی شکل نمی گرفت و به عبارتی، درصورتی که اراده انسان ها به عنوان صاحبان و مالکان و مدعیان روابط اجتماعی و اقتصادی بروز نمی یافت و پدیده یی به نام مردم یا جمهور را شکل نمی داد، نه تنها مقوله های «حاکمیت» و «حکومت» و «حاکم» شکل نمی گرفت، حتی ممکن بود جوامع هنوز دوران پارینه سنگی را می آزمودند.

بر این مبنا، حضور فیزیکی و بیان اراده یی که جمهور مردم به آن اعتقاد دارند یا بر بی اعتقادی خود بر آن اصرار می ورزند همان شالوده یی است که جنس حکومت از آن استواری می گیرد.نمازهای جمعه نیز به عنوان نهادی که به دلیل صبغه غیرحکومتی داشتن، بیشتر طرف مومنان یا به تعبیر جدید شهروندان است و مسائل و مشکلات آنان را در آخر هفته مورد بحث قرار می دهد، ظاهراً بر این مبنا استوار یافته که حکومت ها بیشتر در حاشیه قرار گیرند.

به همین دلیل است که خطیب جمعه مسائل و مشکلات مبتلابه مردم را مورد بحث قرار می دهد یا حداقل مرور می کند و با کلام خود به گونه یی سمت گیری می کند که اصل بودن مردم و فرع بودن حکومت از آن منتج شود نه اصل بودن حاکمیت و حکومت و فرع و تابع بودن مردم.اگر فلسفه شکل گیری نمازهای جمعه به نوعی بیانگر ساده شده و تایید همان اصول حقوق اساسی تقریر شده از سوی بشر است که توضیح می دهد حکومت ها آمده اند تا مسائل مردم را حل کنند و مردم نیافریده شده اند تا حکومت چیزی برای گفتن و کاری برای کردن داشته باشد بنابراین باید گفت نماز جمعه گذشته به دلیل غلبه حاشیه های پررنگ بر متن آن یکی از ذاتی ترین نمازهای جمعه یی بوده که تاکنون برپا شده و در صورتی که چنین تجربه یی تکرار شود چون نمایانگر برداشت خاصی از حق الناس بود یکی از پرثواب ترین نمازهایی است که تاکنون برپا شده است.

حتی اگر جمعیت متحدالشکل و سازماندهی شده یی که مقابل تریبون را پر کرده بودند جایشان را با جمعیت ملتهب بیرون عوض می کردند باز هم این فضای فرضی به آن فلسفه شکل گیری که نماز جمعه بر آن استوار شده نزدیک تر می شد. جمعیتی که بیرون از دانشگاه تهران حضور داشتند نه مخلوقات خالقی غیر از خالق یکتا بودند و نه به لحاظ شعارها و فارسی صحبت کردن شان مردمی غیر از مردم ایران بودند. حتی اگر جمعیت اضافه شرکت کننده در این نماز جمعه نمازخوان نمی بودند، اراده آنان برای حضور در مکانی و زمانی که نماز در آن شکل می گیرد امر میمون و مبارکی بوده که باید از آن استقبال می شد.

استقبال به این لحاظ که حتی اگر نمی دانسته اند، با رفتار خود همان را به نمایش گذاشته اند که نماز جمعه در نظام دین برای آن طراحی شده و به اجرا درمی آید. هر نماز جمعه شرکت کننده بیشتر و شنونده بیشتری را به خود جلب کند به فلسفه برگزاری و شکل گیری نمازهای جمعه نزدیک تر شده و به میزانی که توجه مردم را به مباحث خود جلب نکند و موضوعات آن دهان به دهان نگردد، به نمایش کم مایه یی از فلسفه شکل گیری این نهاد اسلامی و شرقی تبدیل می شود.

جناب آقای هاشمی رفسنجانی خطیب محترم نماز جمعه پریروز برخلاف بسیاری از موارد و حداقل برخلاف دو نماز جمعه یی که طی دو هفته گذشته برپا شد به مهم ترین موضوعاتی که مردم کوچه و بازار یا «ناس» پیرامون آن سخن می گویند، پرداخت....؛ اینکه دچار بحرانی هستیم که نمی توانیم در جست وجوی راه حلی برای آن نباشیم، اینکه انتخاباتی که برگزار شده دچار ابهاماتی است که طیف هایی از شهروندان حاضر نیستند آن را ندید بگیرند و کوتاه بیایند، اینکه اعتماد از مردم سلب شده و برای از دست رفتن این سرمایه عظیم باید کاری کرد و به عبارتی اداره امور کشور بدون تحصیل دوباره این اعتماد بسیار هزینه بر و هزینه ساز است، اینکه هنوز راهکارهایی قانونی برای خروج از این بحران وجود دارد قبل از اینکه خروجی های این بحران به تونل های سربسته منتهی شود، اینکه چون یک جناح از مردم کشور بر سالم و بی شائبه بودن انتخابات اصرار دارند، ضرورتی ندارد مخالفان این دیدگاه در زندان باشند، و نهایتاً اینکه شکاف های ایجاد شده پیرو این انتخابات منجر به عزادار شدن خانواده هایی شده که باید از آنان دلجویی کرد.

پنج موردی که خطیب جمعه پریروز بر آن تاکید کردند بیان همان مواردی است که حجم قابل توجه از چهل میلیونی که در انتخابات ریاست جمهوری دهم شرکت کردند بر آن اصرار دارند و خواستار آن هستند تا حق شهروندی آنان برای اصلاح موارد یا حداقل ابهام های فوق مورد شناسایی یا احترام قرار گیرد. براساس همان مبانی حقوقی که حاکمیت و حکومت با اراده و رای مردم شکل می گیرد، نهادهای حکومتی نیز با پول و مالیات مردم سازمان می یابند و نقش اجتماعی خود را بازی می کنند.

شاید یکی از مهم ترین حاشیه های نماز جمعه پریروز حکومتی برخورد کردن صدا و سیما در مورد پخش نماز جمعه به همان شکل و ترکیبی است که عملاً رخ داد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی در حالی که بودجه آن با مالیات مستقیم شهروندان و نیز ردیف های غیرمالیاتی درآمدهای ملی کشور اداره می شود، به عنوان یک سازمان و نهاد جهت دار عمل کرد و پخش و نمایش اراده شهروندان - مومنان را به صورت گزینشی و مخدوش انجام داد.

در صورتی که بودجه این رسانه از نهادهای غیردولتی تامین می شد، صدا و سیما مجاز بود تا اخبار و صدا و سیمای واقعی نماز جمعه را به صورت گزینشی و متناسب با سلیقه تامین کنندگان بودجه خصوصی خود عرضه کند. ولی اگر صدا و سیما متعلق به آحاد مردم ایران است و بودجه و حقوق خیل عظیم کارکنان آن از مالیات همان شهروندانی تامین می شود که برای اولین بار سوت زدن را در نماز جمعه باب کردند، حاشیه و متن نماز جمعه به عنوان یک تحول و اتفاق مهم در جامعه ایران باید به نمایش درمی آمد. چرا مردم شهرستان های دور و روستاها با حذف صداها و تصاویر و حتی بی نظمی های نماز جمعه پریروز نباید در جریان تحولات مهم ترین نماز جمعه کشور در تهران قرار گیرند.

بعید می دانم در هیچ بخشی از قوانین مربوط به اداره صدا و سیما به آن سازمان اجازه داده شده باشد تا جملاتی از سخنان خطیب نماز جمعه حذف شود یا صداها با کاربرد تکنیک های استودیوی به صورتی مورد تجزیه و ترکیب قرار گیرند که بخش هایی از صدا حذف شود. اگر پخش چند دقیقه یی حاشیه های نماز جمعه در پایان اخبار ساعت 30/22 جمعه شب مانعی ندارد پس پخش کامل و همزمان آن نیز بی مانع است. وقتی خطیب نماز جمعه با ادبیات کاملاً شفاف و صریح پیرامون یک اتفاق اجتماعی سخن می گوید و برای خروج از بحران راهجویی می کند، تصاویر و صدای همان اتفاق اجتماعی چرا باید از پوشش های رادیویی و تلویزیونی حذف شود.

صدا و سیما با نحوه پخش صدا و سیمای نماز جمعه پریروز بیش از گذشته خود را سخنگو و رسانه یک طیف خاص معرفی کرد. اگر چنین است، یا باید بودجه صدا و سیما از ردیف بودجه های دولتی حذف شود و یک طیف خاص باید ملزم به تامین بودجه این صدا و سیمای بی طرف شود، یا اینکه به آنانی که صدا و تصویرشان از صدا و سیما حذف شد باید اجازه داد برای خود شبکه های تلویزیونی اختصاصی راه بیندازند. اگر به زعم خطیب نماز جمعه پریروز دچار بحران، ابهام، بی اعتمادی و شکاف های رو به گسترش و درمان ناپذیر هستیم با اصلاح همین صدا و سیما می توان درمان این بحران، ابهام، بی اعتمادی مردم و پر کردن شکاف های عمیق را آغاز کرد. 

ابتکار:انحصار واردات کالا در دست چه کسانی است؟ 

«انحصار واردات کالا در دست چه کسانی است؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محسن مهدیان است که در آن می‌خوانید؛فساد با انحصار همزاد است. انحصار ضد شفافیت است. انحصار سیال است و به سرعت منتقل می شود. رد پای انحصار بدون شک در قدرت است. نیروی محرکه انحصار در قدرت سیاسی است. بنابراین برای مبارزه با انحصار نیازی نیست به دوردست نگاه کنیم. مبارزه با مافیای اقتصادی به پرونده سازی هم نیازی ندارد. افشاگری هم مشکلی را حل نمی کند. مافیای مدرن به این سطح از عقلانیت ابزاری رسیده است که منافعش را در چارچوب نهادهای قانونی دنبال کند. انحصار گر در اقتصاد متعارف یک فاسد شناخته نمی شود.بنابراین تاکید بر مافیا یا مفسد اقتصادی تنها در زمین خوار و نزول خور وشاید در بهترین حالت رانت خوار باشد و انحصار گر در حاشیه امنیت ساختاری است.

در مواردی جریان انحصار به ظاهر مدافع مبارزه با فساد می شود والبته آدرس غلط می دهد. بطور نمونه جریان سرمایه دار به قاعده الزامات اقتصاد نئوکلاسیکی تلاش می کند تعرفه واردات کالا را با چانه زنی در نهاد های سیاستگذار کاهش دهد.ادعا این است که قاچاق کاهش پیدا می کند. اما موضوع این است که که اصلاحات بخشی و تک متغیری تنها باعث جابجایی رانت می شود.پیامد کاهش تعرفه، انتقال رانت از مافیای قاچاق به انحصار در واردات است. در همین راستا محمد شریعتمداری وزیر بازرگانی دولت هشتم طی گفت وگو با یکی از روزنامه ها با اشاره صریح به مقاومت ها برای تغییر تعرفه گوشی تلفن همراه گفته بود: یک جریان پرقدرت در اقتصاد مدام به دولت فشار می آورد که تعرفه گوشی تلفن همراه را افزایش ندهیم.وی در همین حال تصریح می کند که قدرت این جریان آنقدر بود که اجازه این تغییر تعرفه را به وزارت بازرگانی ندهد. البته این همسودی در رفتار تک بخشی و غیر سیستمی مبارزه با فساد نهفته است.

از آنجائی که جریان بازار در ایران، کاملا ضد مصرف کننده است، کاهش تعرفه به کاهش معنا دار قیمت در بازار منتهی نمی شود و نبود رقابت میان کالای وارداتی و داخلی باعث کاهش تولید و رونق بیشتر کالای وارداتی می شود. مختصرا رد پای جریان انحصار را در واردات چند کالای اساسی که در سالهای گذشته بیشترین کاهش تعرفه را داشته اند دنبال می کنیم.البته جریان انحصار برای افزایش سود خود مجموعه ای از سیاست ها را دنبال می کند و سیاستهای تعرفه ای تنها بخشی از آن است.

خودرو
-بر اساس آمارهای گمرک ایران، ارزش کل خودروهای وارداتی سال گذشته 967 میلیون دلار است که نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن 10 درصد افزایش نشان می دهد.
-مطابق گزارش گمرک دربخش خودرو، 10 واردکننده نزدیک به 45 درصد واردات این کالا را در دست دارند.
 -45درصد ارزش کل واردات خودرو درسال 87 حدود 15.435 میلیون دلار است. که به این ترتیب 10 وارد کننده فوق هر کدام به طور متوسط 5.43 میلیون دلار از ارزش واردات خودرو را در سال 87 را به خود اختصاص دادند. اگر فرض کنیم این 10 نفر بطور مساوی در واردات خودرو سهم داشته باشند که ندارند -تنها یکی از آنها یک هفتم از کل واردات خودرو را در دست دارد-سهم هر نفر رقمی معادل 5.43 میلیون دلار می شود که اگر این رقم با دلار 1000 تومان تسعیر شود به عدد 43 میلیارد و 500 میلیون تومان می رسیم. در ادامه اگر هر فرد 30 درصد -معادل سود کف بازار-سود ببرد توانسته است طی یک سال 13میلیارد و 50میلیون تومان سود قطعی به جیب بزند.
-چه کاری در این کشور ماهانه بیش از یک میلیارد توامن سود دارد؟

 شکر
-بر اساس گزارش گمرک سال 87 حدود یک میلیون و 101 هزار تن شکر وراد کشور شده است که در مقایسه یا سال 86، 393 هزار تن رشد نشان می دهد.
-55 درصد واردات شکر در سال 87 در انحصار 15شخص حقیقی و حقوقی بوده است.اگر سهم واردکنندگان را مساوی در نظر بگیریم،هر فرد به طور متوسط 36000 تن شکر به کشور وارد کرده است.
-آمار ها و اطلاعات نشان می دهد، قیمت هر کیلوگرم شکر وارداتی به طور متوسط معادل 450 تومان و میانگین قیمت خرده فروشی این محصول در مدت یاد شده 650 تومان است. به این ترتیب سود هر کیلو گرم شکر وارداتی به ازای هر کیلو، 200 تومان می شود.اگر از این رقم 30 درصد آن هزینه توزیع، حمل و نقل و 20 درصد هم سود خرده فروشان باشد سود هر کیلوگرم شکر وارداتی 100 تومان می شود.
-هر وارد کننده به طور متوسط 3 میلیارد و 600 میلیون تومان و ماهانه بیش از 300 میلیون تومان سود برده است.این سود قانونی است.سود 300 میلیون تومانی واردکننده در حالی است که حقوق 300 هزار تومانی کارگر کارخانه نیشکر چند ماه است به دلیل ورشکستگی عقب افتاده است.

 آهن
-بر اساس گزارش گمرک در سال 1387 جمعا 9میلیون و 509هزار و 838 تن آهن آلات وارد کشور شده است.
-مطابق گزارش های رسمی، 20 نفر 50 درصد واردات آهن آلات، چدن و فولاد را در سال 87 به خود اختصاص دادند. بنابراین هر یک از 20 واردکننده به طور متوسط 237 هزار تن از آهن آلات را وارد کشور کرده اند.
-سود واردات آهن با توجه به گزارش های بورس کالا و همچنین اظهار نظر فعالان بازار حداقل 110 تومان در هر کیلو است. به این ترتیب سود وارد کننده در سال به 2 میلیارد و 600 میلیون تومان می رسد.

موبایل
-بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی مرکز آمار گمرک از ابتدای سال 87 تا انتهای همان سال 400 هزار و 76 کیلو گرم گوشی با ارزش ریالی 615 میلیارد ریال به کشور وارد شده است.
-10 واردکننده 70 درصد بازار واردات گوشی همراه را در سال87 را به خود اختصاص دادند. به این ترتیب سهم هر وارد کننده به طور متوسط به 43 میلیارد ریال می رسد.
-به گفته رئیس اتحادیه فروشندگان لوازم صوتی، تصویری و گوشی تلفن همراه سود حاصل از خرید و فروش انواع گوشی تلفن همراه قاچاق در رده قیمت 200 هزار تومان بیش از 25درصد است.به این ترتیب سود واردکننده گوشی، سالیانه 7.10 میلیارد ریال است.

پارچه
-سال گذشته  81 میلیون و 77 هزار و 875 کیلو پارچه به ارزش ریالی 200 میلیارد و 248 میلیون و 667 هزار و 873 تومان وارد کشور شده است.
-55 درصد ارزش کل واردات پارچه در سال 87 در انحصار 10 شخصیت حقیقی و حقوقی بوده است.
-به گزارش فعالان بازار سود حاصل از فروش پارچه وارداتی در بازار تهران بیش از 40 درصد است.به این ترتیب هر وارد کننده سالیانه 2.4 میلیارد تومان از واردات پارچه سود می برد.
-چندی پیش یک خبرگزاری در گفت و گو با برخی کارگران که در پای دستگاه های پارچه بافی مشغول کار بودند، نوشت: حقوق ماهیانه آنها بعد از 25 سال سابقه به 250 هزار تومان در ماه می رسد که آن هم دو ماه عقب افتاده است. یک کارگر هم گفته است که بعد از 10 سال به صورت قراردادی و بدون پرداخت بیمه کار می کند و ماهانه 190هزار تومان حقوق می گیرد.
 
صدای عدالت:نماز جمعه استثنایی ‏

«نماز جمعه استثنایی »عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی صدای عدالت به قلم مصطفی ایزدی است که در آن می‌خوانید؛ نماز جمعه 26/4/88 که به امامت آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تهران و خیابان های تهران و خیابان های اطراف آن برگزار شد، یکی از استثناهای تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی به شمار می رود. مخالفان خطیب جمعه این هفته ، چه بخواهند چه نخواهند، باید بپذیرند که وی توانست در شرایطی خاص یکی از عظیم ترین اجتماعات مذهبی ایران را به نام خود ثبت کند. دلایل فراهم آمدن این شرایط و نیز دلایل قدرت نمایی امام جمعه موقت تهران ، مقولات قابل بحثی است که این نوشته برای بحث درباره آنها نمی نویسم ، بلکه می خواهم آنچه را که در سی سال گذشته برای اولین بار در نماز جمعه تهران ، یعنی مهمترین نماز جمعه کشور رخ داده است فهرست نمایم.
راقم این سطور از نزدیک شاهد و شنونده رویداد مهم و تاریخی روز جمعه در مهمترین مرکز آموزشی کشور بود و لذا مسائلی را می نویسد برای اولین بار دیده و شنیده است.

1- برای اولین بار جمعیتی به این وسعت و با این تعداد حیرت انگیز در نماز جمعه تهران گرد آمدند. هر چند آقای هاشمی رفسنجانی این نماز را با نمازهای جمعه مرحوم آیت الله طالقانی در ماه های نخستین پیروزی انقلاب مقایسه کرد، اما کثرت جمعیت حاضر در این هفته با کل جمعیت تهران در آن زمان قابل مقایسه است .

2- برای اولین بار همه دیدگاه ها و گروه های سیاسی و فکری از تندترین عناصر راست تا تندترین افراد منتقد ، برای حضور در آئین عبادی سیاسی جمعه و شنیدن سخنان خطیب آن زانو به زانوی هم نشستند و خطبه را شنیدند و نماز خواندند.‏

3- برای اولین بار ، یک نماز جمعه در تهران پیش از برگزاری اش به جدالی رسانه ای تبدیل شد. از چندین روز قبل از جمعه معهود ، محافظه کاران نشان داند که تحمل برگزاری چنین نمازی را ندارند. تندروهای این جناح در روزنامه ها و سایتهای خود برای آن خط و نشان کشیدند . روزنامه کیهان برای اولین بار یک روز قبل از آن در پوشش خبرهای واصله تهدید به برخورد کرده بود و شعارهای مخالفین آقای هاشمی را هم برای دوستان خود دیکته کرده بود همین روزنامه یک روز پس از جمعه تلخ کامی تندروهای همفکر خود در عباراتی که تلاش می کرد بین خطیب نماز جمعه و نظام مورد قبول خود فاصله بیندازد برملا کرد و نشان داد که می توان از یک رویداد مهم با اعداد وارقام غلط و عبارات ساختگی هم خود را و دوستان را اقناع کرد و هم ناراحتی درونی خود را از آن بروز و این جراید نتوانستند عصبانیت خود را پنهان نمایند.‏

‏4- برای اولین بار معترضان متدین و اصلاح طلبان متعهد که به دلیل جهت دار بودن خطبه های جمعه ، چند سالی از آن فاصله داشتند خود را آماده حضور کرده و صف در صف به جماعت ایستادند.‏

5- برای اولین بار اطراف محل برگزاری نماز جمعه فضای امنیتی سنگینی داشت، به گونه ای که نیروی انتظامی ، بسیج لباس شخصی ها و یاوران آنها ، هم امنیت نمازگزاران را عهده دار بودند و هم برای اولین بار آماده شده بودند که در صورت تشکیل صفوف معترضین برای راهپیمایی اعتراضی پس از نماز جمعه مانع تحرکات معترضانه بشوند.‏

6 - برای اولین بار با آغاز قرائت خطبه ها که به جای دو رکعت نماز خوانده می شود از طرف نیروی های حافظ امنیت گاز اشک آور شلیک شد و چشم مستمعین خطبه ها در خیابان قدس (شرق دانشگاه تهران) را سوزاند . به گونه ای که جمعیت در حال عبادت مجبور شدند سجاده های خود را جمع کرده و دقایقی از شنیدن خطبه ها صرف نظر نمایند و پس از آنکه با آتش زدن روزنامه و کاغذهای همراه خود آثار گاز اشک وار را خنثی کنند به شنیدن خطبه ها ادامه دهند لذا برای اولین بار در جمهوری اسلامی ایران فضای نماز جمعه به گاز های اشک آور آلوده شد.‏

7- برای اولین بار خطیب جمعه تهران به طور تلویحی از وجود زندانیان سیاسی در ایران خبر داد و به طور صریح درخواست آزادی آنها را نمود. آزادی زندانیان سیاسی که هنوز معلوم نیست جرم آنها چیست ، یکی از شروط بازگشت اعتماد متقابل دولت و ملت به جامعه اعلام شد.‏

8- برای اولین بار یک امام جمعه که‏ رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هست تشخیص داد که دلجویی از خانواده های جانباختگان حوادث اخیر و مصدومین راهپبمایی های اعتراضی در ایجاد اعتماد مردم نقش اساسی دارد.‏

9- برای اولین بار خطیب جمعه نگران برخورد نیروهای انتظامی و شبه انتظامی با نمازگزاران بود و لذا به مخاطبین خود گوشزد نمود که شعار های سنجیده و عرفی بدهند که بعد از نماز برایتان مشکلی پیش نیاید.‏

10- برای اولین با خطیب مشهور و شناخته شده جمعه برای نشان دادن دلسوزی خود به نظام وانقلاب مجبور شد از خودش و سابقه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی‏ خود تعریف نماید این شیوه بیان به منظور اعلام بی طرفی در موضوعات سیاسی و جناح های موجود کشور اتخاذ شد.‏

11- برای اولین بار آقای هاشمی رفسنجانی از تریبون جمعه برای راضی نگه داشتن ناراضیان درون نظام بهره گرفت و توانست نقش خود را به عنوان فرد تقریبا قابل اتکا در حوالی قله حاکمیت به خوبی بازی کند.‏

12- برای اولین بار خطیب جمعه تهران بدون استفاده از سخنان دیگران و با تمسک به سخنان پیامبر عظیم الشان(ص) و ائمه معصومین (ع) به تببین دیدگاه های خود پرداخت و از این نظر استقلال رای خود را در ذیل قدرت نشان داد.‏

13- برای اولین بار در نماز جمعه تهران دو گروه مخالف و موافق امام جمعه له و علیه مواضع او شعار می دادند و صحنه این رویداد مهم را در تاریخ سیاسی ، مذهبی تهران ثبت کردند. این امر چند سال قبل در اصفهان نیز رخ داده بود. زمانی که مخالفان آیت الله طاهری اصفهانی نماز جمعه را با شعار خود تضعیف کردند.‏

‏14- برای اولین بار پس از انتخابات 22 خرداد کسی نتواست اعلام کند که تجمع معترضین به عملکرد ناظران و مجریان انتخابات غیر قانونی است . با این وجود برای اولین بار نیروهایی که برای امنیت آمده بودند با معترضین نمازگزار درگیر شدند، شیشه تعدادی خودرو شکسته شد و بعضی ها دستگیر شدند و بعضیها کتک خوردند.

جمهوری اسلامی:بعثت و ضرورت بازسازی اخلاقی جامعه

«بعثت و ضرورت بازسازی اخلاقی جامعه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ی جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛یکی از ضرورت های بزرگ در نگرش کلان به موضوع بازسازی و مهیا کردن همه زمینه های رشد و توسعه در ابعاد و جنبه های گوناگون ـ و نه در گرایشات یکسویه و فاقد جامعیت ـ « بازسازی اخلاقی جامعه » است.

اصل بازسازی اخلاقی جامعه نشان می دهد که موضوع « اخلاق » برخلاف تفکرات سطحی که این اصل حیاتی را در حصار مسائل اخلاق فردی به بند می کشند و محدود می نمایند دارای گستره ای است که سراسر جامعه و کشور را دربرمی گیرد و در همه عرصه ها حضور دارد و در تمام تعاملات تاثیر می گذارد و هیچ قشر از اقشار جامعه و هیچ نقطه از حوزه فعالیت دولت و ملت را خالی از نفوذ وجود خود نمی گذارد.

برای اثبات این اصل مهم و حیاتی هیچ استدلالی را مستحکم تر از این نمی دانیم که انگیزه بعثت رسول گرامی اسلام حضرت محمد(ص ) متجلی کردن اخلاق در سطح جامعه و کشور اسلامی است و هیچ پشتوانه فکری و نظری را همچون این کلام گهربار آن حضرت نمی یابیم که فرمود .

« انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق »
« من برای تتمیم و تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شدم »
آنچه امروز از بداخلاقی های گوناگون در جامعه می گذرد : پدیده جدید و نوظهوری نیست و همواره بوده و در آینده هم احتمال وجود آن بسیار است . آفات و آسیب های این بداخلاقی ها نیز همیشه جامعه ما را رنج داده و بزرگان و ذخایر ارزشمند کشور را به شدت آزرده و خار در چشم و استخوان در گلو در غربتی دردناک فرو برده است .
بداخلاقی های جامعه ما که معمولا در مقاطع انتخابات شدت و فزونی می گیرد نشانگر چند نکته است .
اول آنکه فلسفه کلام جامع و ژرف پیامبر اسلام را که انگیزه بعثت را تکمیل مکارم اخلاق اعلام می کنند درک نکرده ایم و نسبت به این اصل بنیادی و ضرورت تحقق آن در سراسر جامعه و کشور قصور و غفلت ورزیده ایم .

دوم آنکه اخلاق را با تمام اهمیتی که دارد و با همه نقش و آثار تحول زای آن در اخلاق فردی خلاصه کرده ایم و حال آن که هم برمبنای کلام رسول خدا(ص ) که تتمیم و تکمیل مکارم اخلاقی را محدود در موضوع و جنبه ای خاص نمی کنند و بطور گسترده به این ماموریت و رسالت اخلاقی تصریح دارند و هم براساس رهنمودهای صریح و روشنی که در متون فرهنگ و معارف اسلامی نهفته است اخلاق دارای ابعاد و جلوه های متنوع و منطبق با صحنه های تلاش و فعالیت های گوناگون انسان می باشد و از همین روست که دارای ابعاد موضوعی مختلفی چون اخلاق فردی اخلاق اجتماعی اخلاق اقتصادی اخلاقی سیاسی اخلاق خانواده اخلاق مطبوعاتی اخلاق مدیریت اخلاق تعلیم و تعلم اخلاق حکومتی یا اخلاق دولتمردان و کارگزاران و اخلاق رسانه ای می باشد.

سوم آنکه اخلاق در هیچیک از ابعاد و جلوه ها فقط با یافته های علمی و انباشته شدن مفاهیم و دانسته های فکری و نظری در خزانه ذهن تحقق نمی یابد زیرا اخلاق را جز رفتار و عمل دقیق و همه جانبه و در تمام صحنه ها و عرصه های تلاش و فعالیت و مدیریت به تجلی دینی در نمی آورد و از همین روست که دیده ایم و می بینیم کسانی را که به تعبیر حضرت امام خمینی حتی علم توحید را علم اخلاق را علم عرفان را به خوبی جمع آورده و به حافظه سپرده اند لکن چون خود را « تزکیه » نکرده اند برای جامعه انسانی خطرناک و آسیب رسان گشته اند. شگفت انگیز این که فرهنگ و تفکر اسلامی به دلیل پیوند گسست ناپذیری که برای « علم » و « عمل » قائل است هر دانش آموخته ای را که « دانا » نام می گیرد به آن دلیل که دانسته هایش را با تزکیه به هم نیامیخته و به رفتار و عمل در نیاورده است « نادان » می داند.

و چهارم آنکه بداخلاقی های متجلی در عرصه فعالیت های سیاسی یک عارضه سخت و بیماری مهلک است که هم لایه هایی از مسئولان و هم اقشار و گروه های وسیعی از « ملت » به آن گرفتارند. منحصر کردن لایه هایی از متولیان امور و پرهیز از مطلق اندیشی در این باره و نیز محدود کردن این بداخلاقی ها به اقشار و گروه هایی از ملت عین واقعیت است .

با توجه به این واقعیت انکارناپذیر بازسازی اخلاقی جامعه و کشور را نمی توان در « شعار » و آن هم فقط محدود به گروه هایی خاص از ملت مورد توجه قرار داد و از کنار آن به سادگی و سهولت گذشت و همه چیز را به « سلامت » خاتمه داد! برعکس باید با دقت و جدیت به این پرسش ها نیز پاسخ اساسی داد.

1 ـ در جایی که برمبنای نظام سیاسی اسلام زمامداران و دولتمردان باید برای توده های مردم جامعه « الگوی اخلاق » باشند چگونه باید این لایه از مسئولان را به راه آورد و به وظایف اخلاقی متعهد ساخت.

2 ـ چه کسی پاسخگوی عملکردهای تباه و ضد اخلاقی گروه هایی از مردم جامعه است که براساس مشاهدات و شنیده ها و خوانده هائی که منتسب به بعضی مسئولان است به تحریک و تحرک درآمدند و شایعه های ساخته و پرداخته شده درباره افراد گوناگون را در سطح کشور و حتی تا دور افتاده ترین روستاها منتشر کردند.

3 ـ اقدامات خلاف قانون یا زیر پا نهادن قانون توسط برخی مسئولان سطح بالا چگونه توجیه پذیر می باشد و حال آن که مسئولان خود باید در اجرای قانون پیشقدم باشند.

4 ـ در روزهای تلخی که بر اسلام و نظام جامعه و کشور گذشت چه کسانی به شیوه های ناجوانمردانه آغازگر « هتک حرمت » شدند و صالحان و مبارزان و مدیران دلسوز و خدوم نظام را مورد تهاجم قرار دادند و بدترین بداخلاقی ها را در قالب تهمت و دروغ در حق آنان روا داشتند تا جایی که این حرکت زشت و خلاف شرع و عقل توسط گروهی از طلاب ناآگاه نیز تکرار شد و شگفتی مراجع و اعتراض علمای فرهیخته را برانگیخت.

مشاهده می کنیم که بازسازی اخلاقی جامعه ـ که انگیزه زیربنایی بعثت است و رسول گرامی اسلام مامور به انجام آن ـ امری بسیار مهم حیاتی محوری و وسیع و گسترده است و نباید نسبت به آن قصور و مسامحه شود و در سطح و ظاهر بماند و در شعارهای همیشگی محدود و اسیر گردد.

اکنون که در سالگشت واقعه بزرگ تاریخی بعثت قرار داریم چه بزرگداشتی مهم تر و اساسی تر از این خواهد بود که بزرگان با پشتوانه های طولانی تجارب مفید برای نجات جامعه و کشور از بداخلاقی ها و حرمت شکنی ها و تحرکات زشت و متضاد با حیثیت و آبروی نظام چاره ای بیندیشند و راهکارهای عملی روشنی را ارائه نمایند.

اگر بر این باوریم که انقلاب باید به راه خود ادامه دهد و از اصول و اهداف و آرمان های اولیه و اساسی عدول نکند باید این واقعیت را نیز باور کنیم که در امتداد این راه فراز و نشیب ها و مشکلات و موانع پیش آمده را باید مرتفع نمود تا حرکت انقلاب رو به رشد و بالندگی باشد و امروز تحرکات برخاسته از نفسانیت های فردی و گروهی ـ دولتی و غیردولتی ـ در محیط های گوناگون از موانع بزرگ حرکت سالم انقلاب و بازسازی اخلاقی جامعه با به میدان آمدن بزرگان یک ضرورت حیاتی و اجتناب ناپذیر است .

مردم سالاری:دلباختگی به امام زمان (عج) و اعتراض اصولگرایان

«دلباختگی به امام زمان (عج) و اعتراض اصولگرایان»عنوان یاداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می‌خوانید؛اسفندیار رحیم مشایی را اگر چه با اقدامات جنجال برانگیز در موضوعات گوناگون در طول  دوران فعالیت خود در دولت نهم می شناسند اما او در حوزه رسمی فعالیت خود - سازمان میراث فرهنگی و گردشگری - نیز عملکرد چندان قابل دفاعی نداشته است.

او که زمانی گفته بود در زمان دولت نهم آنقدر هتل پنج ستاره می سازیم که کسی نتواند آن را بشمارد، در طول این چهار سال، هیچ گاه نتوانست از افزایش بی سابقه بودجه سالانه سازمان گردشگری- که بی تردید حاصل ارتباط نزدیک او با احمدی نژاد بود- برای رفع مشکلات حوزه گردشگری کشور بهره ببرد و در حوزه تخصصی فعالیت  خود نیز عملکرد قابل قبولی نداشت، شاید به این جهت که آنقدر درگیر مسائل حاشیه ای شده بود که چندان به مسایل اصلی حوزه فعالیت خود توجهی نداشت. همین مسایل حاشیه ای هم موجب شده بود که عملکرد رحیم مشایی با انتقادات فراوانی مواجه شود. اما نکته جالب اینجاست که با وجود انتقادات فراوانی که طی چهار سال گذشته نسبت به عملکرد رحیم مشایی صورت می گرفت، او در دولت دهم ترفیع مقام گرفته و اکنون به عنوان معاون اول احمدی نژاد معرفی شده است. این انتصاب از جهات مختلفی قابل بررسی است.

نخست اینکه این انتصاب در دولتی صورت گرفته  که ادعا دارد همه امور را براساس نگاه به ولایت انجام   می دهد اما در شرایطی که هنوز حدود 15 روز تا تنفیذ حکم رئیس جمهور توسط مقام معظم رهبری باقی  مانده، تغییرات در کابینه را آغاز کرده و حتی در ظاهر هم حاضر نشده برای این مدت کوتاه صبر کند.  این گونه است که شعار و عمل دولتمردان با تناقض مواجه می شود. اما فارغ از نفس این تغییرات گسترده در دولت، آن هم پیش از تنفیذ حکم احمدی نژاد، نکات دیگری هم در مورد شخص رحیم مشایی قابل توجه به نظر می رسد. اسفندیار رحیم مشایی که احمدی نژاد در حکم انتصاب، او را دارای تعهدی آگاهانه و عمیق به خط نورانی  ولایت و دلباخته امام زمان (عج) توصیف کرده است، فردی است که در چهار سال گذشته چندین اقدام جنجال برانگیز انجام داده که اعتراض گسترده طیف های مختلف سیاسی، حتی اصولگرایان حامی دولت را هم در پی داشت. تلاش برای ادغام سازمان حج و زیارت در سازمان گردشگری که با دستور مقام معظم رهبری ناکام ماند یکی از این موارد است.

حضور در مراسمی انتقادبرانگیز در کشور ترکیه تا آخرین لحظه و برپایی مراسمی در کشور خودمان که طی آن قرآن کریم را با ساز و آواز در اختیار قاری قرار می دادند از دیگر مواردی بود که اعتراض گسترده ای را در پی داشت و شاید اگر در زمان وزارت یا ریاست یکی از اصلاح طلبان در دولت اصلاحات رخ می داد، نه تنها موجب حضور گسترده کفن پوشان در خیابان ها می شد، بلکه امضای حکم عزل آن مقام را هم در پی داشت. اما رحیم مشایی با حمایت احمدی نژاد در منصب خود باقی ماند و از دوستی با مردم اسرائیل سخن به میان آورد و حتی وقتی با اعتراض اصولگرایان مواجه شد، آنقدر بر روی سخن خود پافشاری کرد تا سرانجام رهبری در این زمینه موضع گیری کردند. همان زمان 200 نماینده مجلس  هشتم به رئیس جمهور نامه نوشتند و به  نحوی خواستار عزل رحیم مشایی شدند و این درخواست توسط جمعی از مراجع و فعالان سیاسی هم مطرح شد. اما این اعتراض  هم احمدی نژاد را مجاب به عزل رحیم مشایی نکرد. این اواخر هم که معلوم شده آسفالت کردن کوه دماوند به پیشنهاد آقای مشایی در سفر استانی دولت به استان مازندران صورت گرفته است. اکنون که احمدی نژاد در حال تشکیل دولتی تازه است، با انتصاب مجدد رحیم مشایی در پستی مهم تر از قبل، نشان داد که بر اصل مشورت ناپذیری همچنان پایبند است  و حتی با اصولگرایان طرفدار دولت هم در زمینه عزل و نصب ها مشورت نمی کند.

 اما فراتر از آنچه در مورد انتصاب شخص رحیم مشایی به عنوان معاون اول احمدی نژاد بیان شد، واکنش ها و موضع گیری های صریح اصولگرایان، به ویژه اصولگرایان حامی احمدی نژاد نسبت به انتصاب رحیم مشایی نشان می دهد که در فاصله یک ماه پس از برگزاری انتخابات و دو هفته مانده به آغاز به کار دولت دهم، و در شرایطی که اصلاح طلبان به دلیل شرایطی که پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری حاصل شد، روحیه و انگیزه  چندانی برای ورود به مباحث مربوط به دولت احمدی نژاد را ندارند، اصولگرایان بیش از گذشته دچار تنش و اختلاف شده اند و لبخندهای تصنعی دوران تبلیغات انتخاباتی در مقابل رقیب رنگ باخته است. اکنون حامیان احمدی نژاد از طیف های گوناگون به انتقاد زودهنگام از او پرداخته اند و این امر نشان می دهد که مصداق مثل معروف «سالی که نکوست از بهارش پیداست» احمدی نژاد و طیف نزدیک همراهش، روزهای سخت تری را در پیش دارند، روزهایی که قطعا به افزایش اختلاف و تشتت بین اصولگرایان می انجامد.

دنیای اقتصاد:حمایت یا اصلاح؟

«حمایت یا اصلاح؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی اقتصاد به قلم دکترموسی غنی‌نژاد است که در آن می‌خوانید؛فعالان بخش‌خصوصی و اغلب کارشناسان مستقل بر این نکته تاکید دارند که تولید داخلی در‌ حال‌حاضر با مشکلات بزرگی دست به گریبان است.

این معضلات که عمدتا به قیمت بسیار پایین کالاهای صادراتی بازمی‌گردد، منحصر به بخش‌خصوصی نیست و شامل بخش دولتی و شبه دولتی نیز می‌شود. گزارش‌های نگران‌کننده درباره وضعیت مالی بزرگ‌ترین تولیدکننده اتومبیل در ایران شاهدی بر این مدعا است. آنچه در بیشتر اوقات به عنوان راه‌حل برای این گونه مشکلات پیشنهاد می‌شود، تدابیر سهل‌الوصول و عامه‌پسند ناظر بر سیاست‌های حمایتی است. محور اصلی این سیاست‌ها، اعطای انواع یارانه‌های تولیدی و نیز بالا بردن دیوار تعرفه‌های وارداتی است. تجربه تاریخی دو سده اخیر چه در اروپای قرن نوزدهم و چه در آمریکای لاتین و دیگر کشورهای جهان سوم در قرن بیستم نشان‌دهنده بی‌حاصلی و حتی زیانبار بودن این‌گونه سیاست‌ها است.

راه دوری نرویم، تاریخ نزدیک به نیم‌قرن صنعت اتومبیل در ایران که همیشه از انواع یارانه‌ها و حمایت‌های گوناگون تعرفه‌ای و غیرتعرفه‌ای بهره‌مند بوده، نشان می‌دهد که مسیر طی شده باید اصلاح شود و از تکرار آنچه نتیجه‌بخش نبوده، به شدت اجتناب گردد.
آنچه اقتصاد ملی ما را در وضعیت دشوار فعلی قرار داده، رویکردها و تصمیم‌گیری‌های نادرست کلان اقتصادی به ویژه در عرصه مالی، پولی و ارزی بوده است. هزینه‌های عظیم و فزاینده بودجه عمومی دولت در کنار گسترش غیرقابل کنترل شرکت‌های دولتی، به‌رغم توصیه‌های اکید و واضح سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی، فضای فعالیت برای بخش‌خصوصی را به شدت تنگ کرده و بیشتر منابع مالی و اقتصادی جامعه را در چاه ویل اتلاف منابع فرو برده است. رویکرد نادرست حاکم بر سیاست‌های پولی، نظام بانکی را در عمل به مجری تصمیمات اداری و غیرکارشناسانه (به لحاظ اقتصادی) تبدیل کرده است. اصرار بر نرخ بهره 12درصدی در شرایطی که نرخ تورم دوبرابر آن است، ناگزیر نظام پولی را مختل می‌سازد. تحمیل نرخ بهره‌های واقعی منفی به نظام پولی از یک‌سو تاثیر بازدارنده و مخرب بر پس‌اندازکنندگان دارد و از سوی دیگر بر رانت‌جویی و فساد اداری و مالی دامن می‌زند. تقویت پول ملی به‌رغم نرخ تورم بالای داخلی نسبت به رشد قیمت‌ها در سطح جهانی، که صرفا با تکیه بر درآمدهای آسان‌یاب نفتی صورت گرفته است، سیاست ارزی کاملا نادرستی است که به تولیدات داخلی آسیب جدی می‌زند. این سیاست را می‌توان به تزریق عامدانه ویروس بیماری هلندی در تن نحیف اقتصاد ملی تعبیر کرد.

تا زمانی که چارچوب فکری (پارادایم) روشنی بر نظام تصمیم‌گیری اقتصادی حاکم نشود و انسجام و هماهنگی در مجموعه سیاست‌های اقتصادی به وجود نیاید، معضلات فعلی تداوم یافته و حتی تشدید خواهد شد. اصرار بر سیاست نادرست تثبیت قیمت‌ها به ویژه در خصوص فرآورده‌های نفتی که از همان آغاز مورد انتقاد کارشناسان اقتصادی بود، اکنون به بن‌ بستی منتهی شده که راه برون رفت از آن به اذعان طرفداران سابق این طرح، اصلاح قیمت‌ها است. نکته قابل تامل این جا است که ظاهرا این چرخش یکصد‌وهشتاد درجه‌ای در مورد قیمت سوخت صرفا یک حرکت مقطعی یا تاکتیکی است و جنبه کلی و اصولی ندارد.

اگر طرز تفکر تصمیم‌گیران اقتصادی واقعا دچار تحول شده بود، دلیلی نداشت که اصلاح قیمت‌ها تنها به حامل‌های انرژی محدود شود و می‌بایست به همه بخش‌های اقتصادی تسری یابد. این گونه تصمیم‌گیری‌های موردی باعث ناهماهنگی و ناکارآمدی بیشتر سیستم اقتصادی می‌گردد. اصلاح قیمت‌های فرآورده‌های نفتی ممکن است به طرز مقطعی گره از برخی مشکلات مالی دولت بگشاید، اما اگر هماهنگ با آن در کل سیستم قیمت‌ها آزادسازی صورت نگیرد، معضلات اقتصادی یقینا به دلیل فراخ‌تر شدن شکاف در قیمت‌های نسبی بیشتر خواهد شد.

اصلاح نظام اقتصادی تصمیم‌گیری با تکیه بر رویکرد مبتنی بر منطق اقتصادی منسجم و یکپارچه مهم‌ترین و عاجل‌ترین نیاز ما برای برون رفت از شرایط بحرانی کنونی است. تصمیمات پراکنده و ناهماهنگ همانند انداختن تیری در تاریکی است که به هدف اصابت نخواهد کرد و چه بسا به خرابی‌ها خواهد افزود. منطق اقتصادی حکم می‌کند که برای شکوفایی تولید ملی و افزایش ثروت و رفاه مردم، ابتکار عمل در اختیار بخش خصوصی باشد. نیل به این هدف مستلزم کنار نهادن سلطه دولت بر کل نظام تصمیم‌گیری اقتصادی است. انقباض توام با انضباط در مالیه دولتی از یک سو و اصلاح سیاست‌های پولی و ارزی براساس اصل آزادسازی اقتصادی و منطق بازار نخستین گام در این مسیر است.

سرمایه:مبعث بسترساز وحدت

«مبعث بسترساز وحدت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم عباسعلی سرفرازی است که در آن می‌خوانید؛ ماه رجب یکی از ماه های مهم برای مسلمانان و به ویژه شیعیان است. مناسبت های مهمی همچون میلاد امیر مومنان علی (ع)، وفات بانوی بزرگ اسلام زینب کبری(س) و نیز شهادت امام موسی کاظم (ع) در این ماه به وقوع پیوسته است.

 همچنین رویداد تاریخی مبعث که اکنون در آستانه سالروز آن هستیم در روزهای پایانی ماه رجب موعد برپایی جشنی سراسری در تمام ملل اسلامی است. بیش از 14 قرن از ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان می گذرد. در طول این 14 قرن اسلام از عربستان به سرزمین های دور راه یافت و امروزه بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان در جهان زندگی می کنند.

آیین اسلام و آداب و رسوم مسلمانی، با فرهنگ مردمان در هر سرزمینی آمیخته است و از این رو است که می توان گونه های مختلفی از آداب و رسوم را مثلاً هنگام برگزاری مراسم ویژه ماه رمضان در ملل مختلف مشاهده کرد. با این حال ما مفهومی به نام اسلام ایرانی، اسلام پاکستانی، اسلام هندی و اسلام مراکشی سراغ نداریم یا حداقل هنوز اینگونه دسته بندی ها توسط جامعه شناسان و محققان رصد نشده اند. گروه های مختلفی با نیات مختلف تلاش کرده اند از اینگونه دسته بندی ها سخن به میان آورند اما براساس وظیفه راستین ما که پایبندی به وحدت است همچنین در اثر گسترش ارتباطات و نفوذ رسانه ها که ارتباط میان مردمان را افزایش داده در بسیاری از موارد اختلافات و تفاوت ها جای خود را به همدلی ها و همانندی ها داده است.
مسلمانی چیست؟ آیا تنها اعتقاد به سه اصل توحید و نبوت و معاد است، آیا شهادتین بر زبان آوردن کافی است، از جهتی بله و از جهتی خیر. بیان شهادتین و اقرار به سه اصل اساسی آیین اسلام فرد را مسلمان و اعتقاد به امامت و عدل الهی او را به یک شیعی تبدیل می کند به این ترتیب فرد موظف می شود تا به شرعیات اسلام پایبند بماند و از راه دین منحرف نشود. از سوی دیگر او حق و حقوقی نیز می یابد و بر هم کیشان و حکومت واجب است که حقوق او را محترم بشمارند.

بی تردید باید خداوند متعال را شکر کرد که در کشور ما و در میان مردم ما این اندیشه نهادینه شده که ایمان، تنها به بیان شهادتین نیست و حتی رعایت ظاهری شرعیات نیز برای مومن شمردن فرد کافی نیست. یک مسلمان بدون آنکه در پی تجسس در امور شخصی افراد دیگر باشد با تماشای اعمال و با شنیدن گفتار فرد دیگر می تواند دریابد که آیا او به راه مسلمانی رفته است یا نه. به این ترتیب است که الگوی مسلمانی از قومیت و ملیت فراتر رفته است.

در سالروز مبعث رسول خدا(ص) از یاد نبریم که ما در پیشگاه خداوند قرار داریم و او است که حاضر و ناظر اعمال ما است. از سوی دیگر باید به یاد داشت که بندگان خدا نیز می توانند راست و ناراست را از هم تشخیص بدهند و نمی توان به آسانی آنان را فریفت. اگرچه مومن نباید جز خداوند از هیچ کس دیگری پروا کند اما باید در نظر داشت که پیامبر(ص) فرمود: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و آیا راستی و درستی، حق طلبی و حق جویی و بی ریایی، صداقت در گفتار و کردار، پایه های راستین اخلاق نیست، آیا نباید از شکسته شدن دل دیگران و به خطر افتادن آبرو و جان و مال و آزادی شان و در نهایت از هر آنچه خشم الهی را در پی دارد، ترسید، آیا رعایت همین اصول نیست که الگوی مسلمانی می سازد، آیا همین الگوی مسلمانی در جهان میلیون ها دلبسته ندارد.

در آستانه عید مبعث قرارداریم. به راستی یکی از برکات الهی، همین ماه رجب است که امید می رود اعیاد و مناسبت های آن در میانه چالش هایی که وحدت جامعه ما را به خطر انداخته، تا اندازه ای التیام بخش آسیب های وارده باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها