پای صحبتهای یک سارق حرفه‌ای‌ پشیمان ‌

بازی دوسر باخت

مشتریان بانک‌ها و مراکز تجاری به این دلیل که معمولا پول‌‌‌زیادی همراه دارند طعمه‌های خوبی برای سارقان محسوب می‌شوند و دزدا‌ن حرفه‌ای با توسل به انواع شگردها و ترفندها در تلاش هستند این افراد را در تور خود گرفتار کنند. آریا یکی از همین متهمان است که اخیرا در شعبه 1156 مجتمع قضایی بعثت محاکمه شده است.
کد خبر: ۲۵۴۵۴۲

هر چند آریا با لباس معمولی و شخصی به دادگاه منتقل شده و ظاهرش به هیچ وجه نشان نمی‌دهد او یک مجرم حرفه‌ای است، وقتی پیراهنی که روی دستهایش انداخته است کنار می‌رود و دستبند نقره‌ای رنگ هویدا می‌شود می‌توان فهمید او نه به اختیار خود بلکه از سر اجبار به دادگاه آمده است: « جرمم سرقت است، از مشتریان بانک‌ها. 12 مورد سرقت دارم البته فکر می‌کردند جرمم سنگین‌تر است اما فقط همین 12 فقره را قبول دارم و دزدی دیگری انجام نداده‌ام.» این چند جمله آریا به راه ورودی برای گفتگو تبدیل می‌شود و او از زندگی خود، علت ارتکاب سرقت و فنونی که برای این کار از آنها استفاده کرده بود، سخن می‌گوید.

متهم در حالی که سعی می‌کند با صدایی آرام صحبت کند تا توجه کسی برانگیخته نشود می‌گوید: از پارسال همراه سه همدست دیگرم سرقت‌ها را شروع کردیم وهمه جرایممان را مقابل بانک‌ها و وقتی که مشتریان مبالغ زیادی پول نقد داشتند انجام دادیم.

آریا که انگار منتظر ملاقات یک آشنا است به دور و اطرافش نگاهی می‌اندازد و چند لحظه بعد با این سوال که چطور می‌فهمیدید چه فردی پول زیادی همراه دارد دوباره به خودش می‌آید و پاسخ می‌دهد: به طعمه‌هایم نزدیک می‌شدم و سعی می‌کردم با آنها رابطه دوستانه برقرار کنم و از اوضاع و احوالشان باخبر شوم. متهم برای این که شگردش را به خوبی توضیح دهد یک مثال می‌زند و نمونه‌ای را ذکر می‌کند که می‌تواند برای مشتریان بانک‌ها و مراکز تجاری جنبه هشدار و آموزش داشته باشد: یک روز وارد شعبه یک بانک شدم آنجا خیلی شلوغ بود و به خاطر ازدحام جمعیت مشتریان مدت زیادی معطل می‌شدند. من کنار یکی از حاضران در بانک نشستم و از شلوغی گله کردم و گفتم به خاطر پرداخت قبض آب مجبور هستم اینقدر وقتم را تلف کنم. سر صحبت را که باز کردم آن مشتری حرف‌هایم را تایید کرد و جواب داد برای نقد کردن چک آمده است. آنجا بود که فهمیدم فرد خوبی را نشان کرده‌ام به همین دلیل او را زیر نظر گرفتم و دیدم از باجه حدود پنج میلیون تومان اسکناس و چک‌پول گرفت. پس از آن مصمم شدم از وی سرقت کنم.

آن طور که این مرد توضیح می‌دهد اولین عاملی که امکان سرقت 5 میلیون تومانی را فراهم کرد سهل انگاری خود مالباخته بود. آریا در حالی که دوباره با پیراهن اضافی اش سعی می‌کند روی دستبندش را بپوشاند با تکان دادن سر این حرف را تایید می‌کند و می‌گوید: بعضی مردم خیلی ساده هستند و زود به دیگران اعتماد و همه داستان زندگی‌شان را تعریف می‌کنند و می‌گویند چه مشکلی دارند یا برای چه کاری به بانک یا اماکن دیگر آمده‌اند. به این شکل است که سارقان می‌توانند طعمه‌هایشان را شناسایی کنند. در زندان کلاهبردارانی هم هستند که از همین ترفند استفاده می‌کنند و با وارد شدن از در دوستی و فهمیدن مشکلات مردم به بهانه این که آشنا و پارتی دارند و می‌توانند هر گرفتاریای را برطرف کنند آنها را فریب می‌دهند و پول می‌گیرند.

آنچه که آریا تاکنون تعریف کرده فقط مرحله اول نقشه‌اش بوده . او ادامه ماجرا و شیوه‌اش برای غارت پول‌ها را این طور توضیح می‌دهد: صبر می‌کردم تا طعمه‌ام از بانک خارج ‌شود بعد تنهایی یا با کمک همدستانم آنها را تعقیب می‌کردم و در فرصتی مناسب وقتی سوژه به محلی خلوت می‌رسید کیفش را می‌زدم و فرار می‌کردم.

در مرحله انجام سرقت و کیف‌قاپی نیز بی‌احتیاطی مشتریان بانک‌ها نقش مهمی در موفقیت آریا و همدستانش داشت. او ادامه ماجرای سرقت 5 میلیون تومانی را این طور تعریف می‌کند: آن مرد را تعقیب کردم البته هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودم که او متوجه شد و با شناختن من قدم‌هایش را سریع‌تر کرد ولی به وی رسیدم و در یک لحظه کیسه پولی را که در دستش بود، قاپیدم و همان موقع همدستم مرا سوار خودروی پرایدمان کرد و فرارکردیم . آن مرد تمام پول‌هایش را در یک کیسه ریخته و در دستش گرفته بود و دزدیدن آن کار سختی نبود. در واقع همه طعمه‌های من همین قدر بی‌احتیاط بودند و به راحتی می‌توانستم از آنان دزدی کنم. من در مجموع از 10 مرد و 2 زن سرقت کردم و هیچ وقت هم به مشکل خاصی برنخوردم.

بی‌احتیاطی شهروندان گاه فراتر از نحوه حمل پول بود. آریا ماجرای یکی دیگر از سرقت‌هایش را توضیح می‌دهد: زنی برای پرداخت قسط به بانک رفته بود اما بعد از چند دقیقه معطلی حوصله‌اش سر رفت و از بانک خارج شد من هم تعقیبش کردم و به همان شیوه کیفش را قاپیدم او به جز پول نیم‌کیلو طلا هم همراه داشت و هیچ احتیاطی نمی‌کرد.

آریا تا اینجا شگردش را کامل توضیح داده اما هنوز از چگونگی دستگیری‌اش حرفی نزده است و ظاهرا تمایلی هم ندارد دراین باره چیزی بگوید او فقط مختصر و آن هم با لحنی ناواضح می‌گوید: دوربین مداربسته بانک. تصویر من را پیدا کردند و چون سابقه‌دار بودم شناسایی شدم.

این مرد یک مجرم حرفه‌ای است که با وجود تحمل حبس و مجازات باز هم از ارتکاب جرم دست نکشیده است. چرا؟ این را من می‌پرسم و آریا که تازه یادش افتاده باید سرش را پایین بیندازد و چهره‌اش را پنهان کند جواب می‌دهد: اولش به خاطر نیاز مالی بود اما وقتی آدم وارد کار خلاف شد دیگر توبه کردن کار خیلی سختی است چون اولا همه به چشم یک مجرم به آدم نگاه می‌کنند کسی حاضر نمی‌شود، به یک سابقه‌دار شغل بدهد، بی‌آبرو و انگشت‌نما می‌شود و هزار و یک چیز دیگر مثل این. دوم این که چون همه دوستانت و آنهایی که حاضر هستند با تو معاشرت کنند خودشان در کار خلاف هستند تو هم خواسته یا ناخواسته دوباره به این راه کشیده می‌شوی. ضمن این که وسوسه به دست آوردن پول زیاد آن هم بدون زحمت از سر آدم بیرون نمی‌رود و فکر می‌کنی این دفعه دیگر دستگیر نمی‌شوی که البته این فکر همیشه اشتباه از آب در می‌آید.

آریا نصیحت‌هایی هم دارد. او می‌گوید: من این دفعه به 5 سال زندان محکوم شده و تمام پولی را که از راه دزدی به دست آورده‌ام باید پس بدهم یعنی این وسط فقط عمرم را باخته‌ام و هیچ سودی نصیبم نشده است. کار خلاف همین است عین یک بازی دوسر باخت می‌ماند برای همین هم آدم تحت هر شرایطی نباید سراغ دزدی و جرم‌های دیگر برود البته غلبه بر وسوسه کار خیلی سختی است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها