گفتگو با بهداد بابایی نوازنده سه‌تار

تکنیک نوازندگی نه به قصد خود نمایی

بهداد بابایی بدون شک در حوزه نوازندگی سه‌تار از جمله نوازندگانی است که حرف برای گفتن دارد، چه با ساز و چه بی‌ساز! حرف او چه در تکنیک و چه در شناساندن قابلیت‌های این ساز ملی چون نسیمی‌در حرکت است. بابایی به لحاظ تکنیک نوازندگی یک مثل است و یک معیار حال آن‌که به اذعان خودش موسیقی ایرانی را 2 بال باید: «حس و تکنیک»؛ نوا و صدای هر سازی باید واجد این دو باشد تا شنونده را به پرواز در خیال در آورد؛ اخیراً بهداد بابایی آلبوم تکنوازی جوی نقره مهتاب را منتشر کرده است که در زمینه تکنوازی سه‌تار از ویژگی‌های تصویرپردازی و خیال انگیزی برخوردار است، ضمن آن‌که با تکنیک‌های نویی در نوازندگی سه‌تار همراه است؛ به همین انگیزه با او همصحبت شدیم تا بیشتر از حال هوای نوازندگی در حیطه موسیقی ایرانی بدانیم.
کد خبر: ۲۵۴۳۷۰

اگر موافق باشید از نام اثر شروع کنیم. چرا جوی نقره مهتاب؟

همان‌گونه که در اینسرت (کاغذ آلبوم) اثر توضیح داده شده، این عنوان، برآمده از یکی از شبانه‌های شاعر ارجمند هم روزگار ما، زنده یاد احمد شاملو است.

در قسمتی از این شعر که خیالپردازی و آغشتگی کلام به تصویر(ایماژ) در اوج خود متجلی است، اشاره‌ای به اندیشه شده، از آنجا که بنده عنصر اندیشه را از عوامل اعتلا و عظمت مخلوقات هنری می‌دانم، بی‌مناسبت ندیدم که عنوان جوی نقره مهتاب رابرای این اثر برگزینم.

...« شب که جوی نقره مهتاب بی‌کران دشت را دریاچه می‌سازد / من سراغ زورق اندیشه‌ام را می‌گشایم در مسیر باد...»

حال که از شاملو و ارادت شما به این شاعر سخن به میان آمد بد نیست نظرتان را درباره آن گفته معروف شاملو درباره موسیقی سنتی بپرسم که در آن زمان جنجالی به پا کرد.

به نظر بنده قضاوت درباره نگاه شاملو به این موسیقی قدری دشوار می‌نماید؛ آنچه از این موضوع می‌دانم همان است که در شعرخود شاملو« بر کدامین جنازه می‌گرید » متبلور است.......« برکدام جنازه زاری می‌زند این ساز؟ / بر کدام مرده پنهان می‌گرید این ساز بی‌زمان؟ در کدام غار/ برکدام تاریخ می‌موید این سیم و زه، این پنجه نادان؟ بگذار برخیزد مردم بی‌لبخند/ بگذار برخیزد...»

این‌که شاملو به غم جاری در جریان موسیقی معترض بوده است، برای بنده قابل پذیرش نیست؛ چرا که غم عنصری است نهادینه شده در حوزه فرهنگ و هنر ایران زمین جای پای خون، اندوه و یأس را می‌توان در آثار ایجاده شده هنری از دیرباز تاکنون مشاهده کرد: حافظ: از آستین طبیبان هزار خون بچکد / گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش، یا مولانا که می‌گوید: رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن / ترک من خراب شبگرد مبتلا کن/

در میان آثار شعرای معاصر هم که این مضامین فراوان دیده می‌شود؛ به عنوان مثال به چند نمونه اشاره می‌کنم. شهریار: ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن / در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا می‌کنی./

سایه: بهار آمد گل و نسرین نیاورد / نسیمی‌بوی فروردین نیاورد.../

از سوی دیگر، نباید نقش پر رنگ غم در اشعار فوق‌العاده خود شاملو را نیز از یاد ببریم، آنجا که می‌سراید: ..." نه سلامی، چه سلامی‌همه خون تشنه هم / نه نشاطی، چه نشاطی مگه راهش می‌ده غم /

یا در شعری دیگر آنجا که هر یک از جانداران از زاویه نگاه خود تعبیری شکوهمند از دنیای پیرامونشان ارائه می‌کنند، نوبت که به انسان می‌رسد/ انسان سخنی نگفت، تنها او بود که جامه به تن داشت و آستینش از اشک تر بود. فریاد و دیگر هیچ / چرا که امی‌د آن چنان توانا نیست / که پا بر سر یأس بتواند نهاد/ و یا....... راه شومیست می‌زند مطرب / تلخواریست می‌چکد در جام / اشکواری است می‌کشد لبخند/ ننگ واریست می‌تراشد نام / مرغ شادی به دامگاه آمد / به زمانی که برگسیخته دام / ره به هموار جای دشت افتاد/ ای دریغا که برنیاید گام /کام ما حاصل آن زمان آمد/که طمع برگرفته‌ایم از کام

با عنایت به مضمون و محتوای این اشعار، تصور بنده این است که مساله استاد شاملو با موسیقی ایرانی ریشه در جایی جدای از خود این موسیقی دارد.

به هرحال درباره این موضوع به طور خلاصه باید بگویم که گاه مجموعه علل و عوامل دست به دست داده، ذهنیت‌سازی می‌کنند و حتی بزرگی را بر موضع قهر وعتاب وا می‌دارند.

اما فارغ از آن اشعار و مطالبی‌که می‌فرمایید شاملو نامه‌ای و یادداشتی نوشت و یک برنامه موسیقی سنتی را به شکلی توضیح داد و آخرش هم با لفظ عرعر به نوعی به تمسخر از موسیقی با کلام یاد کرد.

بله این‌که شما می‌فرمایید تأییدی است بر عرایض بنده که این رفتار شاملو واکنشی است، نسبت به عاملی برانگیزاننده که برای ما مجهول است، بر فرض اگر شاعر یا هنرمندی از موسیقی و آوازخاص منطقه‌ای یا حتی نوعی ازکشورش خوشش نیاید، حداکثر به آن موسیقی گوش فرا نمی‌دهد و اصلاً کاری با آن ندارد.

اگر با لحنی عتاب آلود و با خشم و به صورت رسمی ‌اعلام کند که مثلاً نوازنده آن منطقه قار قار می‌کند و خواننده‌اش واق واق این دیگر نظر دادن نیست، بلکه واکنشی است خشمگینانه نسبت به عاملی برانگیزاننده.

به موضوع و به بحث خودمان بازگردیم. در مورد انگیزه انتشار اثر اخیرتان صحبت کنید. چه طور به فکر تهیه و نشر جوی نقره مهتاب افتادید؟

در سالیان گذشته و در جریان تمرینات شخصی ام به فضاهایی دست یافتم که به گمان خودم نسبتاً نو می‌نمود، این فضاها به مرور بستر ایجاد قطعات متعددی شد که اغلب آنها بهره‌مند از تکنیک‌های اجرایی نو بوده است و برآمده از نوع نگاه من به مقولاتی چون سنت، ردیف، تکنیک و احساس که این‌گونه قطعات به لحاظ کمیت قابل توجه‌اند و آرشیوم آکنده از آنهاست از سویی اصرار دوستان، همکاران و شاگردانم در این سال‌ها بنده را برآن داشت تا بخش کوچکی از آنها در چارچوب جوی نقره مهتاب ارائه کنم و نیز قصد دارم بتدریج بخش‌های دیگر را در فرم‌ها و قالب‌های متفاوت ارائه کنم.

درباره ویژگی‌های جوی نقره مهتاب چه نکاتی هست که مایل به گفتن آن هستید؟

قطعات آوازی جوی نقره مهتاب، بیشتر ملهم از ردیف هستند، منتها نه فقط ردیف میرزا عبدالله، گوشه‌هایی چون یتیمک، گوشه دشتی و سارنگ برگرفته از ردیف‌های آوازی هستند که نهایتاً با زبان ویژه‌ای اجرا شده اند و قطعاً در لحظه اجرا به فراخور حال و هوای آن لحظه من از تغییرات و حذف و اضافه‌ها که از خواص بداهه نوازی است بی‌نصیب نمانده‌اند.

قطعات ریتمیک چه طور؟ گویا این قطعات با نگاه آهنگسازی و داشتن فرم و قالبی‌که واجد سیر داستانی نیز هستند اجرا شده است.

بله، از ویژگی‌های قطعات ریتمیک باید عرض کنم بهره جستن از تکنیک‌های جدید و خاص چه در مضراب‌ها و چه در پنجه‌گیری‌ها بوده و همچنین داشتن موضوع و داستانی بودن بیشتر قطعات از دیگر ویژگی‌هایی است که البته در جلد و به عنوان نمونه در مورد قطعه ضربان خسته تکرار به اختصار توضیحاتی داده شده است.

دیگر قطعات نیز چنین ویژگی‌هایی را دارند که برای احترام به حس انتزاع شنونده از توضیحات دیگر صرف نظر شده است و فقط به ارائه نام قطعه بسنده شد تا فرآیند تصویرسازی در ذهن مخاطب صورت گیرد.

آیا در ساخت این قطعات طرح از پیش ساخته‌ای داشتید؟ و آنها را نوشتید؟

بله قطعات اجرا شده در جوی نقره مهتاب از قبل ساخته و پرداخته شده‌اند.

اگر تکنیک از جایگاه اصلیش خارج شود و جامه خودنمایی برتن بپوشاند جایگاه والای هنر را تا حد عملیات آکروبات تنزل داده است

همان طور که پیشتر اشاره شد، هر کدام براساس موضوعی ساخته و پرداخته شده و هر یک مانند انشایی هستند با موضوعی خاص و خط و ربط و مقدمه، متن و نتیجه.

از نظر شما این قطعات قابلیت اجرایی برای ارکستر بزرگ را دارند؟

حتماً. اگر تنظیم کننده به درک صحیح از قطعه و فهم و روح و پیام آن دست یابد. این امر شدنی و قابل اجراست.

در نتیجه بر اساس تعریفی که از آهنگسازی در حیطه موسیقی ایرانی و موسیقی سنتی به کار می‌رود می‌توان گفت این قطعات آهنگسازی شده و براساس بداهه نوازی نبوده است؟

بله همان طور است. در واقع می‌توان گفت به نوعی ملودی‌پرداز شده‌اند.

در زمینه سه‌تار و تکنوازی و با توجه به فرم و تکنیکی که در این آلبوم به گوش می‌رسد، آیا تاکنون آثار مشابهی در این زمینه داشته‌ایم؟

فکر نمی‌کنم، نه این‌که نبودن آثار مشابه به معنای ارجحیت و برتری آلبوم من است، بلکه از آنجا که در مسیر تکوین این کار سعی شده که به لحاظ محتوا و مختصات تکنیکی و جمله‌پردازی قدری متفاوت باشد و به نوعی می‌توان گفت که به عمد سعی در متفاوت بودن در آن اعمال شده است. با این وصف، طبیعی است که در کل کاری متفاوت از آب در آمده باشد.

در مورد قطعه دوم پیش در آمد که تا حدودی با کارهای شما متفاوت است، توضیح دهید.

بله. اشاره شما به قطعه (پیش درآمد) ابوعطا ساخته استاد مشکاتیان است. که قبلاً در کار صبح مشتاقان اجرا شده بود و نیز در کنسرت اخیر گروه عارف بر صحنه وزارت کشور اجرای مجدد شده پیش درآمد بسیار زیبا و پر مطلبی‌است که بنده سعی کرده‌ام با بضاعت‌ اندکم و با تنظیماتی آن را به فضای کلی قطعات خودم در اثر نزدیک کنم.

به لحاظ تکنیکی فکر می‌کنید می‌توان این قطعات آلبوم را تقلید کرد، آیا هنرجویان می‌توانند آنها را بنوازند؟

خوشبختانه امروزه نوازندگان صاحب تکنیک و پر توان کم نیستند. چنانچه هر کدام از ایشان رغبتی به اجرای چنین آثاری از خود نشان دهند بخوبی‌ از عهده بر خواهند آمد.

دلیل سرعت بالای اجرای قطعات چیست؟ اساساً نگاه شما به مقوله تکنیک و سرعت در موسیقی چگونه است؟

اول این‌که به نظر بنده سرعت قطعات خیلی هم بالا نیست، به جز قطعه شماره 10 بقیه به وجه زمانی اجرا شده‌اند. در نخستین ضبط سرعت‌ها قدری بالا بود که بعداً برخی از آنها را حتی تا حد نصف پایین آوردم و در مورد تکنیک هم باید عرض کنم که تکنیک در حقیقت ابزاری است در دست نوازنده و ابزار بسیار کارآمدی هم هست؛ چراکه ذهن زایا و ایجادگر در سیر ایجاد قطعات حد توان دست را در نظر می‌گیرد و پیچیدگی در قطعات را تا حد توان اجرایی دست در قطعه اعمال می‌کند و هر چه تکنیک بالاتر باشد، ذهن افق‌های گسترده‌تری را برای ایجاد پیش رو دارد.

و اما همان‌طور که پیشترها بکرات عرض کرده‌ام اگر تکنیک از جایگاه اصلیش که همان نقش ابزاری است خارج شود و جامه خودنمایی برتن بپوشاند و سعی در ایجاد حیرت در مخاطبان کند، در این صورت جایگاه والای هنر را تا حد عملیات آکروبات تنزل داده است و قطعا این چنین پسندیده به نظر نمی‌یاید.

در مقام مقایسه بین حس و حال و تکنیک شما کدام را ترجیح می‌دهید؟

هر چند این دو، دو مقوله جدا از هم هستند و به لحاظ معنا و کاربرد کاملاً از یکدیگر سوا، با این حال به تعبیری می‌توان هر یک از آنها را به مثابه بالی انگاشت برای پرواز شایسته محصولات موسیقی. تکنیک عبارت است از آموزه‌هایی برای نوازندگی صحیح که مجموعه عملیاتی را شامل می‌شود که با به‌کارگیری آنها قادر به نواختن خواهیم بود. حال هر چقدر قطعه مورد اجرا به لحاظ سرعت، پیچیدگی‌های ملودیک، پرسش‌ها و کنده‌کاری‌ها سخت‌تر نوشته شده باشد نوازنده باید با ابزاری کارآمدتر یا با مجموعه تکنیکی گسترده‌تری به سراغ آن برود؛ به طور کلی از نگاه بنده تکنیک مترادف است با فن نوازندگی ولی احساس در نوازندگی مقوله دیگری است که در حوزه عواطف تعریف می‌شود.

ذوق، قریحه، حس و مواردی از این قبیل که در ادبیات ما از آنها به «آن» تعبیر می‌شود، مقوله‌هایی هستند خدادادی و از طرفی غیر قابل تحلیل، بیان و توصیف، تشریح یا تدریس یا سنجش میزان آن در نوازندگان مختلف ناممکن است؛ زیرا حس امری است نسبی ‌و چون اصل و پیمانه‌ استانداردی برای به محل گذاردنش وجود ندارد، به لحاظ تخصصی نمی‌توانیم بگوییم که فلان نوازنده سازش حال دارد یا فلان نوازنده حال ندارد؛ چرا که ممکن است از دید شخص دیگر موضوع حال در این دو نوازنده مطلقاً معکوس دیده شود.

با این گفته و نظر که حس و حال آثار و تکنوازی‌های قدما در مقایسه با امروز بیشتر بوده، ولی تکنیک نوازندگان امروز بیشتر است تا چه حد موافقید؟

هم نوازندگان نسل قدیم دارای تکنیک و حس و حال بودند و هم نوازندگان امروز، منتها قالب ارائه این دو مقوله در نوازندگی این دو نسل متفاوت شده است. تکنیک در نوازندگان قدیمی‌ (غیر از نسل گل‌ها) در دست راست نمود داشته است و در شکل ‌ریزهای سریع و تکنیک‌های مضرابی‌ارائه شده است و در نوازندگی امروز در شکل بهره‌گیری از حرکات سریع نت‌ها در شکل پاساژ یا اجرای متوالی نت‌ها از بم به اوج یا بعکس است.

ما در نوازندگی کمانچه هم می‌بینیم که استاد بهاری از پوزیسیون استفاده نمی‌کرد، در صورتی که نوازنده‌های امروز گاه در پایین‌ترین قسمت دسته کمانچه هم می‌روند و صداهای بسیار زیری تولید می‌کنند این تغییر در نوازندگی که به نوعی هم از آن به مثابه تکنیک یاد می‌شود، به چه دلیل است؟

احساس نیاز و اقتضای همکاری در گروه‌ها با توجه به تغییر فرم در تنظیمات،‌ امروز یک نوازنده کمانچه در گروه می‌نوازد، با استودیوها و در ضبط کارهای مختلف و متفاوت همکاری دارد و در نتیجه با توجه به تنوع کارها و نیازهای موجود باید از وسعت بیشتر صدای کمانچه استفاده کند و این همان نیاز زمانه است که نوازندگی را هم با تغییرات مواجه کرده است.

لطفاً درباره میکس آلبوم و نحوه ضبط آن توضیح دهید.

این اثر در استودیو رهگذر هفت اقلیم و با صدابرداری دوست عزیز امید نیک بین و همچنین سهیل سعیدی که سوای کار صدابرداری از نقطه نظرشان در طول ضبط بهره‌مند بودم ضبط شده که جا دارد از زحمات فراوان این همکاران بسیار هنرمندم تشکر و قدردانی کنم.

جوی نقره مهتاب با سه‌تار ساخت دست استاد زنده‌یاد ‌هاشمی ‌نواخته شده است که بعدا‌‌ تنبک‌نوازی دوست خوبم نوید افقه هم به آن اضافه شد.

و حرف آخر:

خوشحالم که این اثر عرضه شد و امیدوارم که مورد عنایت و توجه دوستان و مقبول طبع صاحب‌نظران، هنرمندان و همکاران قرار گیرد.

حمیدرضا عاطفی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها