سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بی خیال: ...کمتر از 60 روز دیگه امتحانات کنکور سراسری شروع میشه و منم که یکی از همین پشت کنکوریهام کمکم باید روال درس خوندن رو تندتر کنم. از بروبچ صفحه میخوام با راهکارهاشون به بقیه دوستان کمک کنن تا امتحانی بدون استرس داشته باشن...
ناشناس از یه جایی: هفته قبل عکس بروبچ رو نچاپیدی، فکر کردم به حرف من گوش کردی و حرفهای من روت اثر گذاشته اما دیدم نهخیر، شما به حرف هیشکی گوش نمیدی و کار خودت رو میکنی. خب باشه، خیالی نیست. شما کار خودت رو بکن، من هم سعی میکنم که دیگه تو کارات دخالت نکنم. آقا علیرضا رو که پروندی، عکس بروبچ رو هم که چاپ میکنی، جواب ایمیلهام رو هم که دیر میدی. میشه بگی من به چه امیدی به شما دوباره ایمیل بزنم؟ البته میدونم شما مشتریهاتون زیاده، حالا یکی هم این وسط بهتون میل نزنه چیزی نمیشه.
من؟ من؟ من به حرف هیشکی گوش نمیدم؟ شما پیشنهادی بده که سلیقهای نباشه، کلی هم ممنونت میشم. مشتریهای ما رو تک تک شما تشکیل میدین، اگه تو ایمیل ندی، اون یکی نامه نده، این یکی نخونه... که باس برم سماق بفروشم! حالا امیدوار شدی؟ بفرست نوشتههای بهترت رو که منتظرم.
مطرود: باز هم آمدم اما هنوز حرفی برای گفتن ندارم... از خودم ناراضیام، از خودم خستهام، انگار اگر روانشناس هم روبرویم بنشیند و حرفهایم را بشنود توی سر خودش میزند. دنیا هم دارد راه خودش را میرود؛ راهی که خیلی از آدمها آن را میروند. پس چرا من با خودم درگیرم، خودم هم نمیدانم...
نیلوفر از اصفهان: ...میخواستم از «مائده 16 ساله از بابل» تشکر کنم، چون حرف قشنگی زده بود: «نگو چرا؟ بگو چهطوری.» ممنون. نصیحت در خور توجهی بود. امیدوارم بتونم ازش درست استفاده کنم... (میگم دفعه پیش، خیلی پیچ تو پیچ شد. حالا آخرش پیچ که پیچید، ما پیچیدیم یا نه؟ گمونم پیچیده باشیم، چون اگه نپیچیده بودیم که الان در خدمت شما نبودیم! ولی انگار شما اون آخرای پیچ یه ذره گیج زدی و به قول خودت: بوووووم...)!
آخرای پیچ؟!! من از همون اول پیچ گیج میزدم بابا... گیج میزنی؟ حواست کجاس؟!
سفید برفی: من مدتهاست میخوام نامه بدم اما چون گمان میکردم هر چی که دوستش دارم یه بلایی سرش میآد و فوری از بین میره، فکر میکردم اگه نامه بدم امروز و فردا صفحه تعطیل میشه و منم نباید زیادی بهش عادت کنم. اما خوشبختانه هنوز هستید و به همین دلیل دیگه طاقت نیاوردم...
خب، طبق اطلاعات واصله، از هفته دیگه، دیگه تعطیلیم!! هاههاههاه! اما از شوخی گذشته، همچی فکری رو از صفحه ذهنت پاک کن چون تعطیلی یا عدم تعطیلی این صفحه به تصمیم شخص مدیر مسئول روزنامه بستگی داره و نامههای تو و بروبچ دیگه هم، باعث تداوم نشر این صفحه میشه. اگه غیر این بود که پاسخگو باس میرفت فکر نون میکرد چون از قدیم گفتن که خربزه آب است( !این قدیمیا هم مثلهایی میساختنااااااا... آخه خربزه آبه؟! مجید، دلبندم، اون میوه است)!!
عادل 18 ساله: در این متن چند غلط املایی وجود دارد؟ «خیلی از ماحا غرق در اشطباهاتمون هستیم و حاظر نیستیم به هرفهای دیگران گوش بدیم اون وقط میخواهیم دیگران رو تو زندگیشون نصیحت یا کمک کنیم/» الف: یکی/ ب: دو تا/ ج: ثه تا/ د: چحار تا!
چی چی چن تا؟ اینکه حمهش قرغ در اشطباحاته بابا جان! بهط نصیهت میکنم بری یه خرده دیکطه تمرین کنی حمچین اشطباحاتی نداشته باشی.
فرهاد ممیپور: آمدن، رفتن، دویدن، عشق ورزیدن، در غم انسانها نشستن، پابهپای شادمانیهای مردم پا کوبیدن، کار کردن، اشک ریختن، غرق در روِیا شدن، آرمیدن... زندگی زیباست.
جوجه تیغی: نگاش کردم. بازم منتظر طلوع خورشید بود. بهش گفتم: بیخیال خورشید شو، هزار تا مثل تو عاشقشن مگه میشه تو رو ببینه؟ گفت: مهم اینه که من دوستش دارم. گفتم: برات مهم نیست که خیلیهای دیگه هم مثل تو میخوانش؟ گفت: اونا هم مثل من دل دارن، عاشق نشدی که درد عاشقی بکشی... هنوز هم منتظر طلوعشه تا بازم تا غروبی دیگه همراهش باشه. گل آفتابگردانه دیگه! کاریش نمیشه کرد!
محمد فخار 26 ساله از کاشمر: ...خواهرم حدود 25 اسفند نامهای به من داد تا برایتان پست کنم اما به دلیل مشغله کاری بکلی فراموشش کردم تا دیروز... یک پیشنهاد هم داشتم: اگر سعی شود مخاطبان به این ترغیب شوند که در کوتاهترین متن یا در یکی دو جمله تعقلانه، منظور خود را برسانند یا نکته خاصی را بیان کنند، مسلماً باعث خواهد شد تفکر مفیدتر و تأثیرگذارتری شکل بگیرد...
ای برادر، از بابت دیویدی آثار هنریتان ممنون اما امیدوارم من که (مثل شما به دلیل مشغله کاری) هنوز فرصت تدقیق در آثار ارسالیتون رو نیافتهم، بتونم تا 25 اسفند همین سال جدید، حداقل فولدراش رو یک باز و بستهای بکنم( !!حالا ببین این خواهر محترم شما از 25 اسفند پارسال چه خون دلی خورده تا شما نامهش رو پست کنی)!! از مزاح که بگذریم مطمئنم حین تماشای آثارتون، کلی از هنرتون لذت خواهم برد.
نارنجی از قم: نوشته «جزیرهای در مرداب از اراک» را خواندم. انتقاد ایشون رو نمیپذیرم چون معتقدم متن من درسته که با یک نمه دستکاری پاسخگو چاپ شده بود، اما با اعمال نظر ایشون بهتر از دیگر نوشتههای ارسالیام شده بود. بهتره برای بهتر شدن این صفحه که صد البته خوب است، به جای انتقادهای نادرست، انتقاد سازنده کنیم. اگر ایشون کمی بیشتر آثار نویسندگان و شاعران رو میخوندند که در بیشتر اونها عشق و کلمات دیگری که اشاره کرده بودن بارها تکرار شده و کسی هم به آنها نگفته که این کلمات تکراری هستند، متوجه میشدند که برخی مفاهیم هرگز تکراری نمیشوند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانههای داخلی و معاند را بررسی کردهایم
ابراهیم تهامی، مهاجم سابق تیمملی در گفتوگو با جامجم:
گفتوگو با محمود پاکنیت بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون
در گفتوگو با تهیهکننده مستند معروف شبکه سه اولویتهای موضوعی فصل جدید بررسی شد