در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
کمتر حرفهای در سینما هست که عزیز ساعتی تجربهاش نکرده باشد. کسانی که کار درخشان این فیلمبردار توانا را در «آژانس شیشهای» دیدهاند، شاید ندانند که او علاوه بر عکاسی و فیلمبرداری، فعالیتهایی مثل دستیاری کارگردان و برنامهریزی، صدابرداری، طراحی پوستر، طراحی صحنه و طراحی لباس را نیز تجربه کرده و هماینک، کمکاریاش در عرصه فیلمبرداری را با ساختن مستند جبران میکند. کسانی که به او نزدیکترند، از خط زیبایش و سلیقهای که در نگارش دارد میگویند و آنان که گاهی از او «چیزهایی» در نشریات تخصصی خواندهاند، اعتراف میکنند که اگر عزیز ساعتی بیشتر مینوشت، نویسندگی نیز به فهرست تجربهها (یا بهتر است بگوییم قلمروهایش) افزوده میشد. همچنین از تماشای سلیقه بصری او از خلال عکسها و فیلمهایش (به عنوان فیلمبردار یا کارگردان) میتوان در پشت آنها یک شیفته سینما را دید که شیفتگیاش به سینما و فیلمهای بزرگی که دوست دارد، پشتوانه مهم کار او بوده و هست، در طول این سالها، که امروز بزرگش میدانیم و یکی از استادان این سینما. و سخت نیست تشخیص این که، فقدان این شیفتگی و اطلاعات، در میان بسیاری از «فعالان حرفهای» است که سینما را برایشان صرفاً تبدیل به یک شغل کرده و فیلم نزد ایشان کالایی است تجاری برای گذران زندگی.
آدمهایی از جنس عزیز ساعتی، نیز با فیلم گذران زندگی میکنند اما با این فرق که سینما و فیلم برایشان هنوز همان تجربه رویاییای است که از گذشته به یادگار دارند؛ گذشتهای که در آن، پرکاری و شلوغبازی و تن به هر کاری دادن و سفارش گرفتن و هیاهو فضیلت نبود. صحبت از دورهای نیست که آدمها را اینگونه تربیت میکرد، صحبت از هنرمندانی است که به کارشان اعتقاد دارند؛ چه در گذشته و چه در حال و زمانه را میسازند. عزیز ساعتی هیچگاه، چه آن زمان که عکاس بود و چه حالا که مستند میسازد، اهل گفتگو و مصاحبه نبوده و نیست. در خلوت خود، کارش را میکند و اهمیتش امروز برای ما، نه در حرفها و ادعاهایش، که در آثاری است که از او دیده و میبینیم. عکسهای ساعتی از صحنههای گوناگون تهران قدیم در «کلاغ» بهرام بیضایی و طراحی زیبای پوستر این فیلم (که آخرین فیلم نمایش داده شده در سال 1357 پیش از وقوع انقلاب است) نخستین گام حرفهای او در سینما بود. پیش از آن، عکاس تئاترهای کارگاه نمایش بود. با این که از حدود 10 سال پیش از «کلاغ» افرادی مانند امیر نادری، به حرفه عکاسی در سینما هویت داده بودند، اما هنوز در تیتراژ خیلی از فیلمها، نام چند تا از عکاسخانهها یا آتلیههای تهران دیده میشد که نزد خیلیهایشان عکاسی در فیلم فرقی با عکاسیِ مراسم عروسی نداشت. «کلاغ» به دلیل شرایط ملتهب جامعه ایران، اندک زمانی روی پرده بود. پس از آن ساعتی بار دیگر در فیلمی دیگر از بیضایی حاضر شد؛ این بار به عنوان عکاس و صدابردار (در تیتراژ این فیلم «صدای محیط» قبل از اسم او آمده.) سالی که «چریکه تارا» ساخته شد و به نمایش درنیامد، هنوز صدابرداری سر صحنه باب نشده بود. فیلمها اغلب دوبله میشدند و «بیان» موضوعی جدی در بازیگری نبود. برای درک اهمیت «صدای محیط» در این فیلم، کافی است باری دیگر به فضاسازی صحنههای جنگل دقت کنیم و این بار با گوش سپردن به صداهایی که گاه در زمینه افکت و موسیقی به گوش میرسد. صحنه پایانی این فیلم که جدال شخصیت اصلی است با موجهای دریا، بدون «صدای محیط» اصلا قابل تصور نیست. اما «چریکه تارا» نیز دیده نشد. از «سایههای بلند باد»، «مرگ یزدگرد» و «خط قرمز» بهترتیب ساخته بهمن فرمانآرا، بیضایی و مسعود کیمیایی، برای نسل جوانتری که علاقهمند به سینمای متفاوت بودند، در سالهای بعد، چیزی نماند جز تعدادی عکس از فرامرز قریبیان با سبیل و عینک، مهدی هاشمی با انبوهی ریش و سعید راد در قابی با زمینه تیره. از مدتی قبلتر، زندهیاد علی حاتمی در جریان ساخت «هزاردستان» بود. در یکی از مقاطعی که در تولید این سریال عظیم وقفه افتاد، حاتمی «کمالالملک» را ساخت که عکسهای آن سریال و این فیلم متعلق به ساعتی است و این همکاری مقدمهای شد برای شکلگیری یک رابطه کاری خلاق میان این دو که با یکی دو وقفه، تا پایان عمر حاتمی ادامه داشت و مستند زیبای ساعتی درباره حاتمی نوعی ادایدین به این دوستی و سالها همکاری بود که در سال 1385 ساخته شد.
آنهایی که خاطره سینمای دهه 60 برایشان، از خبر آغاز فیلمبرداری فیلمها شروع شد، با چاپ عکسهایش در یکی دو نشریه ادامه مییافت و سپس با تماشای آنها در جشنواره پس از تحمل صفهای طولانی و مشکلات بسیار، کامیاب میشدند، فراموش نمیکنند که عکسهای نامتعارف و عجیب عزیز ساعتی از «بایسیکلران» پیش از نمایش فیلم، نوید یک کار متفاوت را میداد. یکی از آن عکسها، تصویر تیره مردی سوار بر دوچرخه بود که از دالانی روشن عبور میکرد. دور تا دور تصویر دوچرخهسوار و دالان نور، سیاهی کامل بود. برای ما که هنوز فیلم را ندیده بودیم و عادت کرده بودیم به عکسهایی که صرفا ثبت لحظهای از فیلم بودند، این عکس یک اتفاق بود. درست است که محرم زینالزاده در دقایق زیادی از فیلم سوار بر دوچرخه است و در برابر دیدگان تماشاگران، نمایشی هولناک را اجرا میکند اما این عکس مابهازای دقیقی در فیلم نداشت و نوعی برداشت خلاقانه عکاس بود از مضمون فیلم. سال قبل از آن، ساعتی برای عکاسی در اپیزود اول فیلم «دستفروش( »با نام «تولد یک پیرزن)» سیمرغ بلورین جشنواره فجر را گرفته بود و پس از آن نیز برای همین «بایسیکلران» این جایزه را گرفت اما برای ذکر آمار دقیق این جوایز باید به اسناد و کتابهای مرجع مراجعه کرد، در حالی که برای یادآوری آن عکسی که شرحش رفت، فقط از خاطره میتوان مدد جست. امروز برای نسل ما یادآوری فیلمهایی مثل «تیغ و ابریشم»، «شاید وقتی دیگر»، «پاییزان»، «سایههای غم»، «جعفرخان از فرنگ برگشته»، «مادر»، «دندان مار»، «ردپای گرگ» و غیره با مرور عکسهایی است که در ذهن داریم؛ از تصویر احمد نجفی جوان که به بالا نگاه میکند تا سوسن تسلیمی با گوشی تلفنی در دست و اکبر عبدی و فریماه فرجامی سوار بر ماشین و البته فرامرز قریبیان سوار بر اسب در یکی از خیابانهای تهران.
عزیز ساعتی درسخوانده مدرسه عالی سینما و تلویزیون و همسر میترا محاسنی (دیگر هنرمند ارجمند عرصه عکاسی در سینما) در حدود 45سالگی برای نخستین بار پشت دوربین فیلمبرداری قرار گرفت. «یک مرد، یک خرس» فیلم مهجور مسعود جعفریجوزانی و «هنرپیشه» فیلم پرحاشیه محسن مخملباف، اولین تجربیات ساعتی در مقام مدیر فیلمبرداری بودند. او برای «هنرپیشه» در همان سال جایزه منتقدان مجله فیلم را گرفت و چند سال بعد برای «آژانس شیشهای» در جشن دنیای تصویر برگزیده شد. از آن زمان او با فیلمسازانی مانند رخشان بنیاعتماد («روسری آبی»)، ابراهیم حاتمیکیا («برج مینو»، «بوی پیراهن یوسف»، «آژانس شیشهای»)، همایون اسعدیان («مرد آفتابی»)، کمال تبریزی («مهر مادری»)، حمید جبلی («پسر مریم)»، بهرام بیضایی («گفتگو با باد») و دیگران همکاری کرد. آخرین فیلمی که فیلمبرداری کرد، «زیر درخت هلو» بود که چندمین همکاریاش با صحرافیلم بهشمار میرفت. اما پیش از این فیلم، کاملا مشخص بود که فیلمسازی بیشتر دغدغه ساعتی است تا حرفههای دیگر. پروژه «تردید» با فیلمبرداری او آغاز به کار کرد اما پس از بیماری واروژ کریممسیحی و وقفه در تولید و سرانجام تغییر تهیهکننده، او نیز کناره گرفت و ترک عادت نکرد. در این سالها از میان مستندهایی که عزیز ساعتی ساخته «فیلمبرداران سینمای ایران»( مروری بر زندگی و آثار فیلمبرداران برجسته تاریخ سینمای ایران از ابتدا تاکنون) و «به یاد حاتمی»( درباره شخصیت حاتمی با مرور فیلمها و بخشی از مصاحبه قدیمیاش) بیشتر دیده شده است. او مدتی است در حال ساختن مستندی درباره مهندس بدیع (یکی از پیشگامان صنعت سینما) است. از آدمهایی مثل عزیز ساعتی چیزهای زیادی میتوان آموخت؛ سوای مواردی که به آنها اشاره شد، نجابت و فروتنی این هنرمند است که از او چنین شخصیت عزیز و دوستداشتنیای ساخته است و البته پایمردیاش در تداوم عشقورزی به سینما در خلوت دلنشین خودش بی هیچ جار و جنجال.
سعید قطبیزاده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم