گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

جنایات غزه و بی عملی مسلمانان

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «نگرانی از یک تصمیم پلیس!‌»،«روانشناسى یک مبارزه»،«جنایت خاموش»،«چگونگی حل مشکل ترافیک»،«بحران تنفس در ‎تهران»،«تحریم بنزین، تهدید یا فرصت؟»،«جنایات غزه و بی عملی مسلمانان» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۲۵۹۹۱

آفتاب یزد

«نگرانی از یک تصمیم پلیس!‌» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛در سال‌های گذشته یکی از پدیده‌های خطرناک و ضد امنیتی در کشور، سوء استفاده از لباس و عناوین انتظامی توسط افرادشیاد و سوء استفاده‌گر بوده است. البته گاه به گاه نیز کسانی با فرصت طلبی از موقعیت‌های شغلی خود، ناامنی آفریده‌اند که اگرچه تعدادسوء استفاده گران نسبت به مجموعه پرسنل زحـمـت‌کش و خدوم انتظامی قابل توجه نیست، اما چه کسی است که نداند خطریک مامور قلابی یا مامور سوء استفاده‌گر برای مردم چقدر است و احساس ناامنی ناشی از وجود چنین سوء استفاده‌گرانی تا چه حد آزاردهنده است؟ به خاطر همین نگرانی‌ها فرماندهان انتظامی و مراجع قضایی نهایت تلاش خود را به کا ر می‌گیرند تا اولاً احتمال جعل عنوان و لباس پلیس به حداقل برسد و ثانیاً مجازات سنگین ماموران خاطی، امکان وسوسه سایر ماموران برای ارتکاب تخلف را به حداقل برساند. در سال‌های اخیر اراده‌ای در نـیروی انتظامی وجود داشته است که رسیدن به هدف دوم - کاهش تخلف ماموران انتظامی - را تسهیل کند. برهمین اساساز سوی فرماندهان نیروی انتظامی اخباریدر خصوص اخراج گسترده ماموران متخلف در اختیار رسانه‌ها قرار گرفته و قوه قضائیه نیز احکام سنگین - در حد اعدام - برای بعضی ماموران متخلف صادر کرده است.

در چـنـیـن شـرایـطی به نظر می‌رسد هر اقدامی که راه را برای سوء استفاده‌گران باز نماید هم بر دغدغه‌های مردم می‌افزاید و هم ثمره تلاش‌های گسترده انتظامی و قضایی برای جلوگیری از تخلف یا تقلب ماموران و مامور نماها را از بین خواهد برد.

روز گذشته یک مقام عالیرتبه نیروی انتظامی با اشاره به جلب همکاری بسیج برای تامین امنیت اجتماعی اظهار داشته است: موضوعی که بسیج را از دیگر نیروها متمایز می‌کند این است که آنها می‌توانند از امکانات مردم بهره‌مند شوند، یعنی نیروهای بسیجی می‌توانند از خودروهای شخصی خود و یا خودروهای سازمانی در گشت‌زنی‌ها استفاده کنند.

البته تا زمانی که این گروه از بسیجیان ماموریت گشت‌زنی برای کمک به ماموران رسـمـی و تـابلودار انتظامی داشته باشند، استفاده از همکاری آنها بلامانع و بلکه لازم است. اما آیا فرماندهان نیروی انتظامی به این موضوع اندیشیده‌اند که استفاده از خودروی شخصی برای کسانی که طبق اعلام اخیر، حق دستگیری افراد را دارند چه پیامدهایی خواهد داشت؟ این مقام محترم انتظامی چند لحظه خود را به جای مردم عادی بگذارد که شب‌ها به دلایل گوناگونی ناچارند در خیابان‌ها تردد کنند. اگر یک اتومبیل شخصی، آنان را تعقیب کرد و خواستار توقف و بازرسی خودرو شد، مردم چه تکلیفی دارند؟ آیا بایددر یک نقطه خلوت و در تاریکی شب(12 ‌ شب تا 6‌ صبح) بایستند و از تعقیب کنندگان، حکم قانونی درخواست کنند؟ اگر اتومبیل مورد نظر، حامل عده‌ای از مامورنمایان سوء استفاده‌گر باشد آیا هـمـین توقف، فرصت کافی برای ارتکاب اقدامات مجرمانه ضد امنیتی فراهم نمی‌کند تا جان، مال و ناموس عده‌ای از شهروندان را مورد تعرض قرار دهند؟ فرمانده محترم انتظامی تاکید کرده است که این گروه از بسیجیان، بایستی لـبـاس مـشخص، حکم ماموریت و کارت شناسایی به همراه داشته باشند. اما مگر چند درصد مردم از توانایی‌ کافی برای تشخیص صـحـت یـا جـعلی بودن کارت‌ها و احکام ماموریت برخوردارند؟ ضمن آنکه بسیاری از تخلفات زمانی اتفاق خواهد افتاد که عده‌ایاز مردم ناچار شوند براساس درخواست یک خودرو شخصی تعقیب کننده توقف نمایند و در مرحله بعد لباس، حکم و کارت تعقیب کنندگان را شناسایی نمایند! از سوی دیگر حتی اگر این مسئله بتواند فضا را برای معدودی از مأموران مساعد کند که تحت تاثیر اغواهای شیطانی، حقوق دیگران را به خطر بیندازند زیان وارده به احساسامنیت مردم و اعتبار نهاد مردمیو مـحبوب بسیج در حدی است که حتی احتمال آن بایستی موجب انصراف از اتخاذ چنین تصمیمی شود.

کیهان

«روانشناسى یک مبارزه» عنوان یادداشت روز روزنامه ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛ میان «واقعیت» و «تلقین» تفاوتی هست که روانشناسان اغلب به آن توجه کرده اند. واقعیت دارای محتوای شناختی (معرفتی) است یعنی از چیزی در جهان بیرونی حکایت می کند اما تلقین فقط دارای یک محتوای روانی است که سعی می کند جایگزین واقعیت شود. افراد و البته جوامع و نهادهای سیاسی زمانی به تلقین روی می آورند که واقعیت مورد نظر آنها مفقود باشد و امکان بوجود آوردن آن هم مهیا نشود. تحت این شرایط، فرد -یا جامعه و نهاد سیاسی- روی خودش«عملیات روانی» می کند، یعنی سعی می کند به خود بقبولاند موضوع مد نظر آنها «واقعی» است ولو اینکه خود خوب می دانند واقعیتی در کار نیست و همه چیز به تلاش برای دستکاری در الگوهای ذهنی خود و دیگران باز می گردد.

به عنوان یک پدیده فردی، تلقین شاید خصوصیت جدانشدنی همه انسان ها باشد که ممکن است هر کسی بیش و کم در مقطعی از زندگی و در مواجهه با حادثه ای آن را ضروری بیابد. بالاخره همیشه همه آنچه آدمی به آن نیاز دارد واقعا موجود نیست و گاهی باید خود را فریفت. این مقدار اشکالی هم البته ندارد. قصه زمانی جالب توجه می شود که گروه ها و شخصیت های سیاسی که قاعدتا باید رفتار خود را بر مبنای دقیق ترین ارزیابی ها از واقعیات بنا کنند، دست به دامن عملیات روانی بر روی دیگران و حتی خود بشوند و دائما تلاش کنند چیزی را به خود و مردم تلقین کنندکه می دانند واقعیت ندارد. اگر چنین رفتاری از اندازه خارج شود، به وضعیت ناگواری خواهد انجامید.

فرایند فریب دادن خود و نشاندن آرزوها به جای واقعیت اگر فراگیر شود به ایجاد شکافی بزرگ میان «آنچه واقعا هست» و «آنچه دوست داریم باشد» منجر می شود و این در مدت زمان کوتاهی می تواند به یک غافلگیری بزرگ ختم شود. غافلگیری که دیگر نمی توان از نتایج آن گریخت و به خود و دیگران تلقین کرد: «واقعیت ندارد»! درست مثل مرد تشنه ای که سخت محتاج آب است و چون آبی نمی یابد دائما به خود تلقین می کند که آب خورده و سیراب است. چنین فرد متوهمی فقط تا زمانی می تواند به این کلاه گذاشتن سر خود ادامه دهد که تشنگی او را از پا درنیاورده و همچنان زنده باشد، والا وقتی از تشنگی مرد، دیگر نمی تواند به خود تلقین کند که «زنده است»! آنجا واقعیت، خود را به مجاز تحمیل خواهد کرد.
نویسنده این سطور ماه های طولانی با دقت تحرکات انتخاباتی داعیه داران اصلاحات را مطالعه و در آنها تامل کرده است و اکنون که می خواهد کلیت این فضا را در یک جمله خلاصه کند عبارتی مناسب تر از «عملیات روانی همه روی همه» پیدا نمی کند.

نوعی فضای مجازی هست که اصلاح طلبان ماه هاست درون آن زندگی می کنند و سعی می کنند همه پدیده های سیاسی حال و حتی آینده را با استفاده از چارچوب های آن تحلیل کنند. این فضای مجازی قبل از هرچیز به دلیل بازسازی ذهنی واقعیاتی شکل گرفته که در جهان واقعی موجود نیستند. نوعی تلقین سازمان یافته و شبکه ای در میان اصلاح طلبان وجود دارد که سعی می کند کمبود واقعیت را منظما با مجاز پر کند تا ولو واقعیات در مسیری دیگر در حرکت هستند هواداران اصلاحات به لحاظ روانی خود را نبازند و امکان ادامه مسیر از دست نرود. این روش کار را بهتر از هر جای دیگر در بازی می توان دید که اصلاح طلبان تندرو خصوصا سازمان مجاهدین، حزب مشارکت و بخشی از مجمع روحانیون و حزب کارگزاران با محمد خاتمی آغاز کرده اند و هر روز پرده جدیدی از آن آشکار می شود.
 
واضح ترین واقعیت درباره خاتمی برای کسانی که منتظرند تا او داستان « می آیم، نمی آیم » را تمام کند، حجم انبوه تردیدهایی است که بوضوح ذهن او را به خود مشغول کرده است. اصلاح طلبان و خود محمد خاتمی در یکی دو ماه گذشته سعی فراوانی کرده اند که علت این تردیدها را ساختار نظام جمهوری اسلامی معرفی کنند و همانطور که خاتمی خود یکی دو بار در قالب شرط گذاری یا غیر آن گفته اینطور وانمود کنند که ساختار نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی به گونه ای است که امکان کار را از رییس جمهور می گیرد و لذا هر کسی در اندیشه ورود به این عرصه باشد باید برای این مشکل چاره ای بیابد. این ادبیات، که خاتمی خود مبدع و یکی از بسط دهندگان عمده آن است اولین مصداق عملیات روانی بر روی خود ودیگران است.

اینکه ساختار نظام جمهوری اسلامی مانع کار کردن قلمداد شود فقط در یک صورت می تواند صحیح باشد و آن هم اینکه کسی بخواهد با ایفای نقش اپوزیسیون درون حکومت برای ضد انقلاب کار کند؛ والا همانطور که برخی اصلاح طلبان منتقد خاتمی هم گفته اند دولت احمدی نژاد اگر هیچ کاری هم نکرده باشد لااقل این یک موضوع را که دولت (به معنای دستگاه اجرایی) درایران، واجد ظرفیت های فراوان و رییس جمهور دارای اختیارات وسیع است به خوبی نشان داده است. حجم عظیم کارهای صورت گرفته در این دولت و تعداد فراوان تصمیم های بزرگی که رییس آن اتخاذ کرده، هرگونه توهمی را درباره «فاقد اختیار» بودن دولت و رییس جمهور از بین برده است و تحت این شرایط اصلاح طلبان برای توجیه بی عملی 8 ساله خود راهی جز اعتراف به بی عرضگی نخواهد داشت. نکته مهم تر اما این است که در اثر عملیات روانی وسیع حامیان خاتمی کسانی باور کرده باشند مشکل اصلی اصلاح طلبان همان است که می گویند و آنها به راستی نگرانند که نتوانند کار کنند. چنین چیزی مطلقا واقعیت ندارد. مهم ترین علت تردید خاتمی و حامیانش که البته کمتر اجازه صحبت علنی درباره آن را می دهند این است که آیا به واقع اصلاح طلبان آن مقدار که ادعا می کنند رای دارند؟ (صدای یکی دو اصلاح طلبی که در این باره ابراز تردید کرده بودند خیلی زود خفه شد).

  تردید اصلی خاتمی در «رای» است والا او زمانی که بداند رای کافی دارد دیگر به فلسفه بافی درباره ساختار نخواهد پرداخت و اکنون که این کار را می کند فقط به این دلیل است که نسبت به این موضوع مردد است. همین حالا آخرین نظرسنجی های انجام شده -که لابد اصلاح طلبان هم خبر آن را دریافت کرده اند- نشان دهنده آن است که خاتمی در تهران حداقل 10 درصد و در شهرستان ها بیش از 50 درصد از رقیب اصولگرای خود عقب تر است. البته در تقابل با اصلاح طلبانی که عقیده دارند با این وضع بهتر است خاتمی با پذیرش خطر باخت در مقابل احمدی نژاد همه سرمایه اصلاح طلبان را به خطر نیندازد، دیگرانی هم هستند که به عملیات روانی بر روی خاتمی مشغولند تا اعتماد بنفس مبارزه از دست نرود.

اخیرا برخی اصلاح طلبان -ودیگرانی که در ترغیب خاتمی به کاندیدا شدن نفع دارند-  برای خاتمی پیام فرستاده اند که 10 میلیون رای بیشتر از احمدی نژاد دارد! در حالی که همین ها در جمع های خصوصی تر خود می گویند نباید همه چیزمان را به خاتمی گره بزنیم چون اگر او بیاید و ببازد دیگر چیزی از اصلاحات باقی نخواهد ماند. قاعدتا فهم اینکه این قبیل پیغام ها عملیات روانی گروه های خاص برای سوزاندن تردیدهای خاتمی است نباید سخت باشد (یک فیلسوف آلمانی جایی گفته است گاهی برای فهم یک نکته لازم نیست فکر کنید، بپرسید یا مشورت بگیرید، فقط کافی است بلند شوید و کمی در خیابان راه بروید) اما جالب است که پیغام دهندگان و پیغام گیرندگان که خود می دانند همه این داستان ها عملیاتی است که خود طراحی کرده اند، قضیه را جدی گرفته اند و با استناد به آن از آمادگی انتخاباتی خود خبر می دهند! آدمی به یاد نصرالدین می افتد که به قصد راندن کودکان شرور از خود آنها را به شیرینی هایی احاله داد که پشت کوه پخش می کنند؛ شر کودکان که کم شد و دقایقی گذشت خودش هم به تردید افتاد که نکند به راستی شیرینی در کار باشد و ...    

اصولگرایان اکنون در حال نزدیک شدن به یکدیگر و بازآرایی سازمان سیاسی خود هستند (به این موضوع در فرصتی دیگر خواهیم پرداخت). کاندیدا شدن خاتمی پروژه انتخاباتی اصولگرایان را تکمیل خواهد کرد و حداقل دو چیز به آنها هدیه می دهد که در شرایط کاندیدا نبودن خاتمی از آن محروم خواهند بود: 1- اجماع کامل در جبهه اصولگرا و قرار گرفتن همه نیروهای انقلاب در یک سوی معرکه و2- ایجاد فرصت تاریخی وارد آوردن شکست قطعی به اصلاح طلبان و تکمیل نتیجه ای که در سوم تیر 1384 فقط نیمی از آن حاصل آمد.
22 خرداد 1388 احتمالا جزو روزهایی خواهد بود که به روشن شدن تفاوت حقیقت و مجاز کمک می کند.

اعتماد ملی

«مقاومت تنها گزینه است » عنوان سرمقاله روزنامه‌ی اعتماد ملی است که در آن می‌خوانید؛حمله روز گذشته ارتش تروریستی رژیم صهیونیستی به باریکه غزه بیش از 200 شهید و 300 زخمی به جا گذاشت. ارتش رژیم صهیونیستی روز گذشته در ادامه جنایاتی که در تاریخ 60ساله خود تجربیات گوناگونی از آن را دارد، بار دیگر خاطره دیریاسین و کفرشوبا و قانا را زنده کرد. حمله جنگنده‌های پیشرفته ارتش عبری به مردمی که پیشرفته‌ترین سلا‌حشان موشک‌های دست‌ساز است، نشان از آن دارد که سران جنایت‌پیشه و مزور این رژیم هیچ ارزشی برای انسان و ارزش‌های انسانی قائل نیستند و هر لحظه امکان دارد جنایتی نو و کشتاری تازه راه بیندازند. ‌

این حمله که در روزهای عید مسیحیان جهان رخ داد، به ماهیت خاص این رژیم می‌پردازد. در حالی که بسیاری از مردم جهان سرگرم جشن و شادمانی به‌خاطر تولد حضرت عیسی مسیح(ع) هستند، سران سیاسی حاکم بر تل‌آویو که ورشکسته‌های سیاسی‌ای بیش نیستند و توان مقابله با مقاومت اسلا‌می در لبنان را ندارند، این‌بار به جان مردمی افتاده‌اند که بیش از یک‌سال است محاصره‌ای کشنده را تجربه می‌کنند و نه غذایی برای خوردن دارند، نه نانی و نه آبی‌و نه سوختی. زندانی که رژیم نامشروع اسرائیل با همکاری رژیم‌های عربی همدست خود مانند مصر، عربستان‌سعودی، اردن و دیگر کشورهای عضو اتحادیه عربی ساخته، روز گذشته هدف موشک‌های پیشرفته آمریکایی قرار گرفت تا در کشتار مردم مظلوم غزه، سه ضلع این مثلث کامل شده باشد. سران رژیم‌های عربی که امروز برای صلح به دامان اسرائیل افتاده‌اند و برای مذاکره با این رژیم به هر دری می‌زنند، در طول دوران محاصره غزه با سران تروریست و جانی این رژیم نشستند، گفتند و بریدند تا امروز این رژیم جرات ساختن چنین سناریوی وحشتناکی را داشته باشد. ‌

صهیونیست‌ها که با مطرح کردن هولوکاست و با مظلوم‌نمایی سرزمین فلسطین را اشغال کردند، امروز خود به هیتلرها و گورینگ‌ها و رومل‌هایی تبدیل شده‌اند که دست از هیچ جنایتی برنداشته و نخواهند داشت. تاریخ این رژیم نامشروع را انگار با خون نوشته‌اند. سال گذشته در همین روزها بود که این رژیم، غزه را آماج حملا‌ت خود قرار داد و صدها زن و کودک و پیر و جوان را به خاک و خون کشید. ‌

باید سراغ مدعیان حقوق بشر رفت و از آنها پرسید چرا وقتی خونی از دماغ یک صهیونیست می‌آید همه یکپارچه به محکوم کردن و صدور بیانیه و اعلا‌میه می‌پردازید، اما امروز همه زبان در کام کشیده‌اید و انگار اتفاقی نیفتاده است؟ دبیرکل سازمان ملل که تنها با شلیک چند موشک دست‌ساز دست به قلم می‌شود و بیانیه رسمی در محکومیت آن صادر می‌کند، امروز چه حرفی برای گفتن دارد؟ آیا رهبران کشورهای اروپایی مدعی حمایت از حقوق بشر می‌توانند از این جنایت دفاع کنند؟

سال‌های دراز است که برخی از کشورهای سازشکار عرب به همراه سران تشکیلا‌ت خودگردان فلسطین طوق بندگی به گردن انداخته و واشنگتن را قبله آمال خود ساخته و از صلح با رژیمی سخن می‌گویند که در قاموسش چیزی به نام صلح وجود ندارد؛ آنها با نشستن در اسلو، مادرید، آناپولیس و نیویورک نشان دادند که نشانه‌ای از مردانگی ندارند و ترس و سازش تمام وجود آنها را پر کرده است. اما در مقابل، مردان مقاومت با به جان خریدن تمام خطرات، راه را برای پیروزی هموار کرده‌اند و چنانکه مقاومت اسلا‌می در لبنان نشان داد، تنها راه پیروزی بر دشمن خونخوار، مقاومت است و باید فرهنگ مقاومت را به عنوان بهترین گزینه در پیش گرفت که این تنها راه است.

ابتکار

«غزه؛ شعب ابی طالبی دیگر» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم منصور وندا است که در آن می‌خوانید؛در صدر اسلام، کمی بعد از زمانی که پیامبر(ص) مامور به دعوت علنی شد، آن بزرگوار و اصحاب گرامی او، در دره ای به نام ابی طالب در نزدیکی مکه در محاصره شدید اقتصادی، سیاسی، نظامی و در یک کلام محاصره ای همه جانبه از جانب زرمندان، زورمندان و قدرتمندان کفار قریش قرار گرفتند. 3 سال این عزیزان، یعنی پیامبر(ص) و اصحاب او، به همراه خانواده هایشان در آن دره بی آب و علف سختی کشیدند. ناله های کودکان آنها شب و روز از فرط گرسنگی به آسمانها بلند می شد، دل ضعفای قریش از ناله های این بچه ها می سوخت، لیکن از ترس اقویا و بزرگان خود، کاری انجام نمی دادند. چقدر از کودکان و ناتوانان و ضعفای مسلمانان مریض شدند و چقدر جان خود را از دست دادند.

در ایام موسم یعنی زمانی که جنگ نبود، بر طبق سنن جاهلی، مسلمانان برای تهیه ارزاق به مکه می رفتند. سران قریش به زیر دستان خود سپرده بودند که هرگاه مسلمانان خواستند جنسی را بخرند و ارزاق تهیه کنند، شما بروید و آن جنس را به چند برابر قیمت بخرید. با وجود این، پیامبر(ص) و اصحاب آن بزرگوار، بر این سختی ها فائق آمدند و پیروز شدند.عوامل متعددی در غلبه آن عزیزان بر این دشواری ها وجود داشت که در این وجیزه تنها به عامل مهم آن اشاره می شود.رهبر انقلاب در سالروز بعثت نبی مکرم اسلام(ص) در سال 86 سخنانی -که به عقیده نگارنده، ایشان در این سخنرانی به تبیین یکی از اصول مهم سیاست خارجی ایران پرداختند-، ایراد کردند: ...«ایستادگی و مقاومت، همراه با معرفت عمیق به آن هدفی که به سوی آن حرکت می کند و آن راهی که آن را می پیماید، این پشتوانه همه پیشرفت های پیغمبر(ص) و پشتوانه شکوفایی این حرکت عظیم شد.

بله، حق پیروز است اما به شرطها، شرط پیروزی حق دفاع از حق است، شرط پیروزی حق ایستادگی در راه حق است... حق را صرفا در حالت آسایش در حالت امن و امان، پرچم حق را بلند کردن و پای آن سینه زدن، اینطوری حق پیش نمی رود، حق آن وقتی پیش می رود که صاحب حق و پیرو حق در راه پیشرفت حق از خود استقامت و استحکام نشان دهد...بنابراین، یکی از اصلی ترین علل پیروزی پیغمبر(ص) و غلبه ایشان بر سختی های 3 سال شعب ابی طالب، همین ایستادگی و مقاومت عالی است. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «محمد رسول الله و الذین معه اشدا علی الکفار رحما بینهم» اشدا علی الکفار معنایش آن نیست که با کفار دائم در حال جنگند، شدت یعنی استحکام، استواری، خورده نشدن، یک فلزی خورده می شود، پوک می شود، از بین می رود، اما یک فلزی سال های متمادی دچار خوردگی نمی شود، پوسیده نمی شود، پوک نمی شود، شدت یعنی این. این یک وقت در میدان جنگ است، یک طور بروز می کند، یک وقت در میدان گفتگوست، یک طور بروز می کند، یک وقت در میدان تعامل است، یک جور بروز می کند. در جنگ احزاب پیامبر (ص) با کفار وارد گفنگو شد، تاریخ را بخوانید! سر تا پای پیامبر(ص) آکنده از استحکام و استواری بود.»اما موضوع اصلی این یادداشت، ماجرای شعب ابی طالب نیست، بلکه غزه و جنایات اخیر رژیم خونخوار صهیونیستی است.

مدتی است باریکه غزه، با جمعیتی حدود 5.1 میلیون نفر، در محاصره شدید صهیونیست ها قرار گرفته و از ورود هرگونه ارزاق، دارو و کمک های اولیه به این باریکه جلوگیری می شود. در این باره به بیان چند نکته بسنده می شود:الف-ماجرای شعب ابی طالب به این منظور یادآوری شد تا به این نکته برسد که این ماجرا با تقریب بسیار خوبی می تواند الگویی برای برادران و خواهران فلسطینی باشد. منتهی:1-بدانند که چه هدفی را دنبال می کنند، چه کاری می خواهند انجام دهند.2-صبر و استقامت در راه رسیدن به مقصود پیشه کنند. امیرالمومنین علی (ع) در جنگ صفین خطاب به یاران خود می فرماید: «الا لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر» ب-در رساله توضیح المسائل مراجع گرانقدرآمده است: «دفاع از کشورهای اسلامی واجب است و منحصر به کشوری نیست که انسان در آن زندگی می کند، بلکه همه مسلمین دنیا در برابر هجوم اجانب به کشورهای اسلامی یا مقدسات مسلمین باید مدافع یکدیگر باشند.»امروز به مانند روز امتحانی در تاریخ اسلام برای کشورهای اسلامی است اما با کمال تاسف باید گفت اکثر این کشورها در این امتحان مردود شده اند. برخی از کشورهای عرب زبان مسلمان که مثل همیشه سکوت می کردند، الآن هم سکوت کرده اند و برخی دیگر در اقدامی شرم آور نسبت به رژیم صهیونیستی اظهار دوستی می کنند.

شرم باد بر سران کشورهای به اصطلاح مسلمان، شرم باد بر شیخ الازهر -رئیس دانشگاه الازهر مصر-که با شیمون پرز-رئیس رژیم صهیونیستی-دست دوستی داد، شرم باد بر سران دولت عربستان که از رژیم صهیونیستی برای شرکت در کنفرانس ادیان دعوت به عمل آوردند. متاسفانه از کشورهای عرب زبان مسلمان به غیر از چند کشور که تعدادشان به انگشتان یک دست نمی رسد، همچنین از سازمان بی خاصیت ملل انتظار هیچ گونه کمکی نمی رود.اما نکته مهم در اینجا این است که این حوادث در تاریج ثبت می شود و سران این کشورهای سازشکار و خائن، همچنین سازمان بی خاصیت ملل و شورای بی خاصیت تر امنیت، روزی باید پاسخگوی این جنایات باشند، چراکه امروز هر کس سکوت کند، در جرم آن جنایتکاران شریک است.ج-خوشبختانه در کشور ما از رهبر گرانقدرمان گرقته تا دولت و مردم عزیز، از ملت مظلوم فلسطین حمایت می کنند، اما در سال های قبل -و هنوز هم-احزاب و گروه های انگشت شماری بودند و هستند که به سخنان دکتر احمدی نژاد خرده گرفته بودند -و اگر چنین اتحادی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین در کشور نبود هنوز هم می گرفتند-که چرا می گویی "اسرائیل باید از صحنه ی روزگار محو شود" یا موضوع هولوکاست را وسط کشیدی، این سخنان باعث تنش در روابط بین الملل می شود. جواب این سخنان نیاز به حوصله بیشتری دارد و در این وجیزه نمی گنجد اما به این بسنده می شود که اگر قرار بود، تنشی ایجاد نشود، نباید انقلابی رخ می داد، ما هم به احمدی نژاد خرده ای داریم که چرا این سخن امام راحل(ره) را به حرف های خود اضافه نکرد که "اگر مسلمانان جهان، نفری یک سطل آب بردارند، اسرائیل را سیل خواهد برد".د-نکته آخر اینکه ممکن است با خود بگویید ماجرای شعب ابی طالب 3 سال به طول انجامید اما فلسطین بیش از 60 سال است که در اشغال صهیونیست هاست و بعید به نظر می رسد که آزاد شود. در این باره باید گفت خداوند این جهان را با قوانین خود آفرید و برای انسان ها دین و شریعت وضع کرد که این دو بر هم منطبقند. نتیجه حتمی ایستادگی در راه حق، پیروزی است. اگر ملتی مطابق شریعت، ایستادگی و مقاومت کند، مطابق قوانین جهان آفرینش، جنود سماوات و ارض به کمک او خواهند آمد، به مانند یک کشتی که در جریان آب حرکت می کند; "دیر و زود دارد اما سوخت سوز ندارد".

جام جم

«جنایت خاموش» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جام جم به قلم عباس محمد نژاد است که در آن می خوانید؛حمله گسترده دیروز نظامیان رژیم صهیونیستی به غزه و مراکز متعلق به جنبش حماس قابل پیش‌بینی بود از آن جهت که صهیونیست‌ها به بهانه شلیک تنها چند گلوله خمپاره از سوی مبارزان فلسطینی به شهرک‌های صهیونیست ‌نشین از چند روز پیش جنگ تبلیغاتی گسترده‌ای را به راه انداخته بودند تا حمله خود را به غزه توجیه کنند.
علاوه بر اینکه محاصره چندماهه غزه و فشار مضاعف به مردم فلسطین با وجود سختی‌های بسیار نتوانسته بود در عزم و اراده فلسطینیان خدشه‌ای وارد کند.

اما آنچه که بیش از همه باعث شد رژیم حاکم بر تل‌آویو به راحتی جرات کند در میان دیدگان جهانیان، مردم بی‌دفاع فلسطین را آماج حملات خود قرار دهد چراغ سبز آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین حامی رژیم صهیونیستی و سکوت کشورهای اسلامی به ویژه کشورهای عربی منطقه است که خموشی آنان در قبال محاصره چند ماهه غزه، اسرائیل را به حمله نظامی به این منطقه ترغیب کرد.

افکار عمومی هیچگاه از سران کشورهای غربی که با ژستی متمدنانه دم از حقوق بشر می‌زنند اما نه‌تنها چشمان خود را در برابر نسل‌کشی فلسطینیان در سرزمین‌های اشغالی می‌بندند بلکه صهیونیست‌ها را حمایت می‌کنند انتظاری بیشتر ندارد اما محکمه تاریخ سرانجام حاکمان عرب سازشکار را در قبال سکوت و انفعال آنان در قبال جنایات صهیونیست‌ها محاکمه خواهد کرد.

و اما سخن آخر؛ صهیونیست‌ جهانی با اسلام سازشکار و بی خاصیت  که هم‌اکنون بیشتر کشورهای به ظاهر اسلامی آن را یدک می‌کشند مشکل ندارد همچنان که محمود عباس را بر دولت مردمی حماس ترجیح می‌دهد.

مشکل غرب و صهیونیست با اسلام سیاسی است؛ اسلامی که در مقابل ظلم ظالم سکوت نمی‌کند، حق را با وجود تمامی سختی‌ها یاری می‌کند، عدالت را در تمامی ارکان جامعه که حتی در جامعه بین‌الملل خواستار است و برای رسیدن به آرمان‌هایش از جان و مال می‌گذرد و این اسلام سیاسی پرتویی از انقلاب اسلامی ایران است که هم‌اکنون نه‌تنها در فلسطین و لبنان بلکه در قلب اروپا و آمریکا نفوذ کرده است و با سرکوب و کشتار مردم به خاموشی نمی‌گراید.

جمهوری اسلامی

«جنایات غزه و بی عملی مسلمانان» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ سرانجام رژیم صهیونیستی به تهدیدهای خود عمل کرد و دیروز غزه را زیر حملات وحشیانه ارتش جنایتکار خود گرفت و بیش از 200 نفر از مردم را به شهادت رساند و صدها نفر را نیز زخمی کرد.

طی روزهای قبل سران رژیم صهیونیستی با چراغ سبز آمریکا و سازمان ملل غزه را به حملات گسترده تهدید کرده بودند. وزیر جنگ این رژیم گفته بود : « غزه را ویران خواهیم کرد » وزیرخارجه و نخست وزیر مستعفی صهیونیست ها هم در تهدیدهای جداگانه ای گفته بودند باحملات گسترده نظامی به غزه مردم این منطقه را وادار به تسلیم خواهیم کرد. صف آرائی ارتش رژیم صهیونیستی برای جنایت آفرینی های جدید در غزه از چند روز قبل کاملا مشهود بود و خود سران این رژیم نیز آنرا بارها اعلام کرده بودند. اقتضای درنده خوئی صهیونیست ها نیز همین است و جنایاتی بالاتر از این که دیروز در غزه مرتکب شده اند نیز از آنها دور از انتظار نیست . صهیونیست همان کسانی هستند که جنایات دیریاسین و کپرقاسم را آفریدند و در طول 60 سال حضور غاصبانه در فلسطین همواره مرتکب جنایت شدند.

ریشه همه جنایات صهیونیست ها در فلسطین از آغاز تا امروز در سازشکاری ارتجاع عرب فرمایشی بودن وجود سازمان ملل و حمایت قدرت های استعماری از رژیم صهیونیستی است . در جنایت دیروز غزه نیز سکوت ارتجاع عرب و بی عملی سازمان ملل زمینه ساز بودند و چراغ سبز قدرت های استعماری همانند آمریکا و انگلیس راه را برای این جنایت بزرگ هموار ساختند. هدایای طلائی شاهان اردن و عربستان و شیوخ خلیج فارس به رایس و بوش درست در زمانی که آنها با صراحت از جنایات رژیم صهیونیستی حمایت می کردند سران این رژیم را مطمئن ساخت که آنها مرتکب هر جنایتی علیه فلسطینی ها شوند با هیچ عکس العملی از طرف سران ارتجاع عرب مواجه نخواهند شد.

سیاست ایجاد تفرقه در میان خود فلسطینی ها نیز در زمینه سازی جنایت غزه نقش عمده ای داشت . اینکه دیروز بعضی از رهبران جهاد فلسطینی اعلام کردند « امروز باید اختلافات در رام الله و نوار غزه کنار گذاشته شود و باید در برابر این حملات در یک صف ایستاد » اشاره ای درست به همین واقعیت تلخ است . خالد بطش دبیر کل جهاد اسلامی فلسطینی علاوه بر این گفته است : « اسرائیلی ها تهدیدات خود را از مدت ها قبل آغاز کرده اند آنها می خواهند با این تجاوزات بستن گذرگاه نوار غزه و تحریم این منطقه نوار غزه را کاملا نابود کنند ملت فلسطینی امروز با جنگ علنی روبروست این حملات هرگز ملت فلسطین و مقاومت را به هراس نخواهد انداخت و ما هرگز دست از مقاومت برنمی داریم » .
این راه درستی است که خالد بطش برآن تاکید کرده است اما بر این نکته نیز باید تاکید کرد که مقاومت ملت فلسطین هنگامی به نتیجه خواهد رسید که ملت های عرب و مسلمان و دولت های کشورهای اسلامی نیز به صحنه بیایند و از ملت مظلوم فلسطین حمایت کنند.

کدام ننگ از این بالاتر که یک مشت صهیونیست دوره گرد هر وقت هر جنایتی را که اراده می کنند علیه ملت مسلمان فلسطین مرتکب می شوند و کشورهای اسلامی یا در سکوت بسر می برند و یا به دادن چند شعار اکتفا می کنند توسل به سازمان ملل و شورای امنیت نیز اقدام بی خاصیتی است که فقط موجب وقت کشی و فرصت دادن به صهیونیست ها برای ادامه جنایاتشان علیه مردم مظلوم فلسطینی می شود. سازمان ملل خود یکی از زمینه سازان جنایات رژیم صهیونیستی است و اگر دبیرکل این سازمان هشدار می دهد و اعلام خطر می کند برای اینست که ظاهر را حفظ کند ولی در باطن هر کاری بتواند برای کمک به رژیم صهیونیستی انجام می دهد . مگر در جنگ 33 روزه لبنان شاهد همراهی آشکار سازمان ملل با آمریکا و صهیونیست ها برای باز گذاشتن دست رژیم صهیونیستی در جنایت علیه ملت لبنان نبودیم در آن جنگ هنگامی که کاملا مشخص شد حزب الله لبنان برنده نهائی است و رژیم صهیونیستی جنگ را باخته سازمان ملل دست بکار شد و قطعنامه آتش بس صادر کرد تا از رسوائی بیشتر صهیونیست ها و آمریکا جلوگیری کند.

اکنون هرچند حمله به غزه یک مانور انتخاباتی توسط صهیونیست ها در داخل حکومت است لکن این احتمال نیز وجود دارد که سران رژیم جنایتکار صهیونیستی در تلاش هستند از این طریق شکست جنگ 33 روزه را جبران کنند و خود را از کابوس تحقیری که در اثر آن جنگ به سراغشان آمد خلاص نمایند. کشورهای مسلمان باید با همه توان وارد صحنه شوند و با استفاده از امکاناتی که در اختیار دارند مانع ادامه جنایات صهیونیست ها در غزه گردند و با خنثی کردن توطئه های آنها رژیم جنایتکار صهیونیستی را ناکام نمایند و اجازه ندهند به اهداف پلیدش برسد.

رسالت

«فرصت‌ها و تهدیدات انضباط مالی در لایحه تجارت» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛دیروز دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی نقد و بررسی <لایحه تجارت> را طی همایشی تحت همین عنوان در دستور کار خود داشت و قرار است نتایج این همایش را به کمیسیون تخصصی مجلس ارسال نماید. به این بهانه مطلبی تحت عنوان فرصت‌ها و تهدیدات انضباط مالی در لایحه تجارت تقدیم می‌کنم.

اولین قانون تجارت مصوب 1303 و دومین قانون تجارت مصوب 1311 و اصلاحی آن مصوب سال 1348 می‌‌باشد و هم اکنون در حوزه تجارت و اقتصاد در حال اجرا است که در صورت تصویب لایحه دو شوری تجارت در مجلس هشتم، سومین قانون تجارت در کشور ما از 84 سال پیش تاکنون خواهد بود.
لایحه جدید با حجمی مشتمل بر 1028 ماده و 15 مبحث در دستور کار مجلس قرار گرفته است. افزایش حجم 1028 ماده‌ای لایحه جدید نسبت به حجم 600 ماده‌ای قانون فعلی به دلیل ادغام سایر قوانین مربوط و مرتبط به تجارت در لایحه جدید می‌باشد که عبارتند از:
1- قانون تجارت مصوب 1311
2- نظام نامه امور ورشکستگی قانون تجارت مصوب 1311
3- قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی مصوب 1318
4- آیین نامه درآمد صندوق‌های الف و ب مصوب 1319
5- قانون حمایت صنعتی و جلوگیری از تعطیلی کارخانه‌‌های کشور مصوب 1343
6- لایحه قانونی اصلاح قانون تجارت مصوب 1347
7- قانون نحوه انتشار اوراق مشارکت مصوب 1376
8- قانون صدور چک و قانون ثبت شرکت‌ها

که در صورت تصویب لایحه جدید، تمامی قوانین 8 گانه فوق منسوخ و احکام مندرج در آنها ملغی الاثر خواهد شد 11) از زاویه‌ای دیگر تمامی مباحث 15 گانه لایحه جدید را می‌توان در مدار ساماندهی امور تجارت و احکام آن را در مدار برقراری انضباط مالی و اقتصادی دانست اما شاه بیت این مباحث 15 گانه مبحث نهم می‌باشد. مبحث نهم لایحه تجارت مربوط به بازرس است که وظایف، مسئولیت‌ها و اختیارات بازرس از مواد 619 تا 637 موضوع لایحه تجارت را شامل می‌شود که مراتب زیر در مورد هر یک از مواد آن قابل اهمیت بوده و لازم است نمایندگان محترم مجلس به هنگام تصویب آن، بدان توجه لازم را بنمایند تا قانونی که بعد از 76 سال قرار است از تصویب مجلس شورای اسلامی بگذرد از هر نظر جامع و شایسته مجلس و نظام جمهوری اسلامی ایران باشد.

1- در قانون تجارت مصوب سال 1311 بخش هفتم آن به بازرس اختصاص داشت و کلیه وظایف و اختیارات و مسئولیت‌های بازرس قانونی در 13 ماده (از مواد 144 تا 156) در آن تبیین گردیده است.
عمده وظایف تکلیفی آن به شرح زیر است:
الف. بازرس مکلف است در مورد صحت و سقم صورت‌های مالی اظهارنظر کند. (ماده 148)
ب. بازرس موظف است گزارش جامع راجع به وضع مالی شرکت ارائه دهد. (ماده 150)
ج. بازرس در صورت تخلف در انجام وظایف مسئولیت مدنی جبران خسارت دارد (ماده 154)
د. بازرس باید تخلف و تقصیر مدیران را به مجمع، و وقوع جرم در شرکت را به مرجع قضائی اعلام کند. (ماده 151)

شک نیست حسن عملکرد بازرس قانونی یا حسابرس مستقلی که می‌تواند هر دو وظیفه را با هم انجام دهد ضامن سلامت مالی و انضباط اقتصادی در هر بنگاهی می‌تواند باشد. فی‌الواقع با افشای آنچه که در صورت‌های مالی مستور است به صورت گزارش به مجمع می‌توان حصول اطمینانی را به صاحبان سهام در هر بنگاه اقتصادی بدهد که مدیران چه می‌کنند. در غیر این صورت هیچ یک از صاحبان سهام قادر نخواهند بود از صحت و سقم عملکرد مالی مدیران منصوب خود مطلع گردند. تردید تکالیف مقرر در قانون تجارت مصوب سال 1311 برای بازرس علی‌رغم گذشت 76 سال از تصویب همچنان مترقی و به روز بوده و در صورت حسن اجرای این تکالیف می‌توان حصول اطمینان لازم را به صاحبان سهام در هر بنگاهی بدهد.
2- با رهگیری مواد قانونی فوق و تکالیف مربوط به وظایف بازرس در لایحه تجارت روشن خواهد شد که مواد 13 گانه‌ای که وظایف و اختیارات و مسئولیت‌های بازرس را در قانون قدیم احصا کرده بود در لایحه جدید به 19 ماده افزایش یافته و در قالب این افزایش 6 ماده‌ای، متاسفانه اصلی‌ترین و مهمترین تکلیف قانونی بازرس در لابه‌لای این مواد 19 گانه حذف شده است.

بدین نحو که عمده وظایف تکلیفی بازرس در لایحه جدید به شرح زیر است:
الف. بازرس مکلف است درباره صورت‌های مالی اظهار نظر کند. (ماده 624)
ب. بازرس موظف به دعوت مجمع در صورتی که انتظار برای تشکیل مجمع عادی موجب ضرر و زیان شود گردیده است. (ماده 629)
به طوری که ملاحظه می‌شود در هیچ یک از مواد 19 گانه مبحث نهم لایحه که اختصاص به بازرس دارد، هیچ تکلیف اعلام جرمی برای بازرس به هنگام مشاهده وقوع جرم مالی در بنگاه اعم از سوء استفاده، تخلف و تصرف غیر قانونی در وجوه شرکت یا دولت یا هر صاحب سهمی، نشده است، در حالی که این مهم در ماده 151 قانون تجارت مصوب 1311 با لفظ <بازرس باید اعلام جرم به مرجع قضائی کند> صراحتا آمده و لایحه جدید از این باب 86 سال از قانون تجارت قدیم عقب است.

جوان

«زخم بر پیکره امت اسلامى»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جوان است که در آن می‌خوانید؛تجاوزات رژیم صهیونیستى به غزه و چراغ سبز آمریکا و حکام رژیم هاى عربى از جمله مصر واقعیتى است که جهان اسلام با آن درگیر است و متاسفانه اقدام عملى انجام نمى گیرد، بلکه مسامحه و اهمال کارى هاى سران کشورهاى عربى موجب شده است تا فاجعه انسانى در غزه رقم بخورد.

اینکه چرا حاکمان جهان اسلام نه تنها سکوت که خیانت به آرمان هاى فلسطین و مردم بى دفاع را روا مى دارند داستان پرغصه اى است که جاى پرداختن به آن در این موقعیت نیست اما اگر جلوى ددمنشى هاى سبعانه صهیونیست ها گرفته نشود ممکن است جهان شاهد تراژدى غمبارى باشد.
جنگ ?? روزه و پیروزى دولت مردمى فلسطین و مقاومت جانانه مردم غزه در برابر تحریم ها، اسراییل را دچار شکستى نمود که براى جبران آن حمله به مردم بى دفاع غزه و نابودى تاسیسات حیاتى آن را هدف قرار داده است. به نظر مى رسد براى جلوگیرى از حملات رژیم خبیث صهیونیستى باید مقاومت فلسطینى تقویت شود و راه تقویت آن این است که آحاد مردم کشورهاى اسلامى و روشنفکران جهان اسلام با اعتراضات فراگیر حاکمان مرعوب و ذلیل خود را مجبور کنند که کمک هاى انسانى خود را به مردم غزه گسیل بدارند و از طرف دیگر با رایزنى ها و فشارهاى بین المللى اذهان جهانیان را آگاه کنند.

اسراییل به دلیل سرگرم بودن مردم جهان به مراسم سال نو مسیحى به حملات خود ادامه مى دهد که رسانه هاى جهان اسلام در این خصوص نباید ساکت بنشینند.امروز وجدان عمومى به نظاره نشسته است و به خوبى همدردى و کمک هاى جهانیان را رصد مى کند.

وقتى سرزمینى براى امیال استعمارى مورد تجاوز و غصب قرار مى گیرد و مردم آن کشته و اسیر مى شوند و جراحت و زخم فراوان مى بینند، سازمان هاى بین المللى و سازمان کنفرانس اسلامى چرا سکوت مى کنند و هیچ اقدامى انجام نمى دهند.سیاست یک بام و دو هواى مدعیان حقوق بشر نیز از جمله نکات قابل توجهى است که ظاهرا بیش از هر زمانى خود را آشکار نموده است و امروزه باید این سیاست مزورانه قدرت هاى مدعى بیش از گذشته آشکار شود.

در پایان از آزادیخواهان و آزاداندیشان و روشنفکران مسلمان درخواست مى شود به صورت فعال ترى در صحنه دفاع از مظلوم وارد شوند و جنبش دانشجویى باید بیش از هر زمان دیگرى تحرک و فعالیت خود را در دفاع از مظلومان فلسطینى نشان بدهد.

مردم سالاری

«چگونگی حل مشکل ترافیک» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محمد حسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛هر روز، همه ما، شهروندان کلا نشهرها بالاخص تهران بیش از روز قبل در خیابان های قفل شده گرفتار می شویم و وقت، انرژی و سرمایه خود را هدر می دهیم ولی گویا مثل گرفتاران بیماری مزمن لاعلاج که امیدی به سلامت ندارند، به وضع اسف بار و غیرعادی خویش عادت کرده ایم و رضایت داده ایم، تا جایی که حتی گاه از ابراز گله ای شفاهی هم پرهیز می کنیم که نه حوصله تکرار هزار باره شکایت از ترافیک هست ونه حوصله توجه و شنیدنش. با این همه منطقا باید این حکایت پر درد را دارای نقطه پایانی دانست و نمی توان دلخوش بود که این مرض مهلک اجتماعی را اگر عادی جلوه دهیم و معتاد گونه با دل و جان بپذیریم، دیگر می توان زندگی را با آن آمیخت و همچنان ادامه داد. چرا که بالا خره آستانه تحملی وجود دارد و روزی زیستن در چنین شهری غیرممکن خواهد شد وگریز از آن بر  مردم و دولت ناگزیر می شود. این واقعیت تلخ چنان بدیهی است که کسی منکر آن نمی شود اما به ظاهر هیچ تلاش موثری برای رفع آن یا حداقل به تعویق انداختنش نمی شود. چرا؟

1- مشکلات ریشه دار، چند وجهی و پیچیده ای از این قبیل چیزی نیست که فقط به همت مسئولی یا سازمانی رفع و رجوع شود. اگر به گسترش روز افزون ترافیک نگاهی دقیق و آسیب شناسانه کنیم می توانیم فهرست بلند بالایی از علت های مستقیم وغیرمستقیم برای آن تهیه کنیم که هر یک مختصات خاصی دارد و به بخشی از دولت یا بدنه جامعه مربوط می شود و حل آن راهکار مخصوص - و گاه منحصر به فرد- و برنامه ریزی درازمدت و نظارت مستمر و بودجه کافی و کارشناسی متبحر و مدیریت شایسته و از همه مهم تر همراهی  و همگامی سازمان ها و ارگان های مختلف و متفاوت را می خواهد که جمع اینها در روزگار ما چیزی شبیه محال است!
به این فهرست نگاهی بیندازید: سیستم حمل ونقل عمومی نامطلوب و کم توان، نبودن فرهنگ استفاده از وسایل نقلیه عمومی در بین شهروندان، گذرگاه ها و خیابان های قدیمی و کم عرض و نامناسب با ترافیک روز، تغییر برنامه های مدیریت شهری به دلیل تغییر مدیران شهری ، سو» مدیریت در صنعت، فرهنگ غلط رانندگی شهروندان، وجود به سفرهای غیرضروری شهری به دلیل عدم استفاده یا ارائه خدمات دولتی و بانکی به وسیله فناوری های نوین الکترونیکی ، تمرکز مجموعه های دولتی در پایتخت یا کلانشهرها، مهاجرت بی رویه به پایتخت و کلا نشهرها به دلیل نبودن امکانات مناسب در شهرستان ها و بحران بیکاری، عدم گسترش خدمات نوین اقتصادی ، قرار گرفتن مراکزی چون بازار در مرکز  شهر و ...
حل هر کدام از این معضلات نیاز به همه آن امکانات و هماهنگی ها و برنامه ریزی ها دارد، حال آنکه حل مشکل ترافیک کلانشهری چون تهران در گرو  حل متناسب همه این نارسایی هاست اینجاست که باید گفت چنین مشکل حادی را فقط می توان  به شکل بحرانی ملی دید و با  عزمی همه جانبه و ملی حل کرد.

2- وقتی از عزم ملی برای رفع بحرانی این چنینی سخن می گوییم در واقع دولت را هم مجموعه ای منظور داشته ایم که نه تنها برآمده از آرای مردم است بلکه در نظر و عمل منطبق برخواسته ها و احتیاجات جامعه قدم برمی دارد، نه امیال  و افکار خویش. از سوی دیگر قدرت برنامه ریزی صحیح و تحلیل علمی و تصمیم گیری منطقی، نظم و انسجام درونی زیرمجموعه و سازمان های دولتی و همگامی و همراهی ارگانیک و همچنین توان هدایت و اجرای برنامه ای دراز مدت و دقیق برای رفع مشکلی این چنینی در دولت، لا زمه اصلی چنین عزمی است.
اگر مجموعه دولت چنین توانی داشته باشد و به چنین کاری همت گمارد، شهروندان در مرحله بعد هستند که باید به پیشبرد آن کمک کنند و تا به ثمر نشستن آن همراه و همگام دولت - یا دولت ها - باشند والا  بدون وجود چنین دولت یا بدون تصمیم همه جانبه دولت در اجرای پروژه ای برای رفع مشکل از مردم کار زیادی برنمی آید (منظور از دولت در اینجا، دولت به معنای کلی وعام است).
حال می توان با نگاهی تاریخی به مجموعه اقدامات یا تصمیمات اخذ شده در این زمینه، قضاوت کرد که آیا چنین شرایطی برای تحقق عزم ملی در رفع مشکل ترافیک وجود دارد؟
می توان ادعا کرد که هیچ برنامه ریزی همه جانبه و کلانی برای رفع مشکل ترافیک در سال های اخیر شکل نگرفته است. تعامل دولت با مجلس، دولت با  شهرداری تهران و حتی انسجام درونی دولت به گونه ای نبوده که اصلا  انتظار چنین برنامه ریزی وجود داشته باشد! شواهد  بسیاری در این باره وجود دارد، اما به مرور چند مساله اکتفا می کنیم:  دولت 2 سال قبل تصمیم گرفت برای کاهش بار ترافیک شهرها، ساعت کار بانک ها را تغییر دهد و چنین کرد، در حالی که به اذعان کارشناسان چنین طرحی بدون کار کارشناسی و علمی داده شده بود و عملا  هم نتیجه عکس داد ، اما دولت به جای قبول اشتباه بر اقدام خود چندان پافشاری کرد که نمایندگان مجلس مجبور به تصویب مصوبه ای در لغو این تصمیم گرفتند. براساس قانون، دولت باید در 2 سال گذشته با اختصاص بودجه در گسترش سیستم حمل و نقل عمومی و جمع آوری خودروهای فرسوده اقدامات موثری را انجام می داد که در عمل به تعهدات چندان عمل نشد و مثلا  از اتوبوس هایی که باید تحویل شهرداری تهران می شد، بسیاری از آنان در موعد مقرر تحویل داده نشده است. در مواردی که به نظر می رسد راهکار دولت برای رفع بیکاری و بهبود وضع اقتصادی شهرستانها باشد، اما و اگرهای فراوانی وجود دارد، مثلا  در موفقیت طرح پرداخت وام به بنگاه های زودبازده بین وزارت کار وبانک مرکزی اختلاف دراز دامانی وجود داشته و دارد و ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.پس در واقع پیش  نیازهای تحقق عزم ملی برای رفع مشکل این چنینی وجود ندارد و این اولین و مهم ترین مانع در این راه است.

 3- می توان به گونه ای دیگر هم به معضل ترافیک روز افزون و چگونگی حل آن نگاه کرد. اینکه به جای تجزیه آن به علت های مختلف و تلا ش برای حل آنها، ترافیک را بخشی از زنجیره مشکلات و معضلاتی  دید که می تواند در سایه یک مدیریت سیستماتیک و علمی حل شود. در واقع در این نگاه ترافیک بخش کوچکی از مجموعه مسائل و معضلا ت شکل گرفته از سو» مدیریت های کلان است اما آنچه از این نوع نگاه هم به دست می آید با آنچه پیش از این بدان رسیدیم تفاوتی ندارد و باید گفت که در هر دو صورت باید در راه تشکیل مجموعه ای مدیریتی کوشید که قدرت، صلاحیت و صداقت برای تحقق عزم ملی در رفع مشکلات کلان و مزمن کشور را داشته باشد.

قدس

«توطئه خونین در غزه» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم محمد ملازهی است که در آن می‌خوانید؛سفر وزیر خارجه اسرائیل به مصر و گفتگو با مقامات این کشور درباره باریکه غزه یک سفر بسیار مهم بود که نشان می دهد اسرائیل در اشغال مجدد غزه جدی است. اما پیش از آن می خواهد نظر کشورهای عرب را بداند. به نظر می رسد که اسرائیلی ها روی دو موضوع برای اشغال غزه حساب باز کرده باشند.

نزدیک بودن انتخابات عمومی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی در داخل تصور مناسب بودن شرایط منطقه ای و بین المللی این واقعیت که رقابتهای حزبی میان «کادیما» به رهبری خانم لیونی و حزب راستگرای لیکود نتانیاهو تشدید شده است، جای بحث ندارد. به نظر می رسد که چگونگی برخورد با غزه در پیروزی حزبی در انتخابات اسرائیل پیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده باشد. با معیارهای داخلی اسرائیل «لیونی» سیاست ملایم تری در پیش گرفته و به انفعال در مقابل پرتاب موشکهای دست ساز جنبش حماس از غزه به داخل شهرکهای صهیونیست نشین متهم است.

لیکود امیدوار است از این موضوع حداکثر استفاده را در انتخابات ببرد و به قدرت باز گردد. بنابراین «لیونی» که امیدوار است دومین زن نخست وزیر اسرائیل پس از «گلدن مایر» بشود، خود را تحت فشار یافته است که با غزه برخورد جدی بکند و گرنه در انتخابات خواهد باخت. اما این تنها محاسبه در اسرائیل نیست و تصور خطرناک تری وجود دارد که نوعی اتفاق نظر میان دو حزب مدعی قدرت (لیکود و کادیما) را تسهیل کرده است. اکنون به باور رهبران اسرائیلی بر هم زدن قدرت حماس در غزه با استقبال اعراب در منطقه و آمریکا و اتحادیه اروپا در سطح بین الملل رو به روست.حتی این تصور وجود دارد که حکومت خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس از چنین تحولی ناخشنود نیست؛ زیرا حاکمیت آن بر باریکه غزه تجدید می شود.

اسرائیل و آمریکا بازی پیچیده ای را در غزه آغاز کرده اند و اگر بتوانند اعراب را در کنار خود داشته باشند یا حداقل آنها را در موضع انفعالی قرار دهند، اشغال غزه به صورت موقت و سپس واگذاری آن به محمود عباس محتمل است.گویا در میان کشورهای عرب و تشکیلات خود گردان به این ذهنیت دامن زده شده است که اگر فلسطینیان انتظار دارند، کشور خاص خود را در مناطق اشغالی 1967 تأسیس و آمریکا و اتحادیه اروپا به آنها کمک کنند، یک دست کردن قدرت و یکپارچه کردن کرانه باختری رود اردن و باریکه غزه الزامی است و از آنجا که تشکیلات خود گردان قادر به انجام چنین عملی نیست، این مسؤولیت را باید ارتش اسرائیل انجام دهد.

با توجه به چنین محاسبات پیچیده ای است که لیونی، وزیر خارجه اسرائیل به مصر رفت تا از نظر قاهره آگاه شود. اینکه در مذاکرات محرمانه چه گذشته است، معلوم نیست، اما گشودن موقت گذرگاهها و رساندن کمکهای محدود بین المللی به ساکنان در محاصره غزه بخشی از همین بازی پنهانی است که در جریان است.

با این حال، اگر قابل تصور باشد که نوعی هماهنگی پنهانی میان اسرائیل، اعراب وتشکیلات خودگردان از یک سو و اسرائیل، آمریکا و اتحادیه اروپا از سوی دیگر به وجود آمده باشد، اشغال غزه محتمل تر خواهد شد. اینکه چنین اشغالی بتواند حماس را از قدرت حذف و شرایط را برای یکپارچه کردن کرانه باختری و باریکه غزه هموار کند، چندان روشن نیست و بستگی به میزان مقاومت حماس و مردم غزه دارد. اگر هزینه تجاوز اسرائیل را بالا ببرند که در محاسبات انتخاباتی برای کادیما زیانبار تلقی شود، می توانند امیدوار باشند، اما در هر حال نباید معادله نامتوازن قدرت نظامی نادیده گرفته شود.

صدای عدالت

«بحران تنفس در ‎تهران» عنوان یادداشت روز روزنامه ی صدای عدالت است که در آن می‌خوانید؛ دبیر کمیته هماهنگی و‎ ‎نظارت مواقع اضطراری آلودگی هوای تهران گفت: شاخص کیفیت هوای پایتخت در شرایط‎ "‎هشدار" قرار گرفته است‎.‎این خبر‎ ‎در حالی منعکس می شود که بر اساس اعلام خبرگزاری ها امسال سومین سالی است که‎ ‎دادستان کل کشور برای رفع مشکل آلودگی هوای تهران ورود می‌کند و علت آن نیز عدم‎ ‎رعایت و اجرای دستگاههای مختلف به وظایف محوله در بهبود هر چه بیشتر وضعیت آلودگی‎ ‎است‎. ‎بی لطفی دستگاه‌های مسوول در پذیرش وظایف قانونی‌‌شان به قدری است که‎ ‎وزارت بهداشت که متولی امور مرتبط با سلامتی و بهداشت افراد جامعه است؛ تاکنون‎ ‎بررسی و اقدام جدی در رابطه با تأثیر آلاینده‌ها بر روی سلامت شهروندان انجام نداده‎ ‎است تا به استناد آن هشدار جدی نسبت به مسئولان کمیته جامع کاهش آلودگی هوای تهران‎ ‎داشته باشد‎.‎‏ وزارت نفت نیز به عنوان یکی از دستگاه‌های مسئول نیز تاکنون تلاش‎ ‎جدی برای کاهش میزان گوگرد در گازوئیل‌‌های مصرفی اتوبوس‌ها نداشته است، چرا که‎ ‎میزان گوگرد موجود درگازوئیل مصرفی اتوبوس‌های شهر تهران 10 برابر استانداردهای‎ ‎جهانی است‎. ‎

در کنار عوامل مختلف همچون عدم تنظیم موتور، ترافیک تهران در سال‎ ‎جاری به عنوان یکی از عوامل تشدید کننده و مکمل آلودگی هوا شناخته شده است، این‎ ‎موضوع وقتی شدت می یابد که آلودگی شهرهای بزرگ کشور از جمله تهران بویژه با شروع‎ ‎فصل سرما به مرحله بحرانی خود نزدیک می شود‏‎.‎

در همین اساس امروزه کیفیت هوای‎ ‎تهران بگونه ای است که هم اکنون بالا بودن میزان مونوکسید کربن در نقاط مرکزی شهر‎ ‎نه تنها به امری عادی تبدیل شده است بلکه در نقاط حاشیه‌ای شهر نیز با آلاینده‌های‎ ‎خاص آلودگی هوا مواجه شده است‎.‎‏ بر این اساس وقتی از تهران دور می شویم و پشت سر‎ ‎خود را نگاه می کنیم جز هاله ای از دود و یک پرده سیاه رنگ که شهر را به تسخیر خود‎ ‎در آورده چیز دیگر نمی بینیم و تاسف بار است که در هر دم و بازدم فقط منواکسید کربن‎ ‎تنفس می کنیم و هیچ خبری از گاز حیات بخش اکسیژن نیست‎.‎‏ این در حالی است که سال‎ ‎ها است که کلان شهر تهران، جمعیت ساکن در آن از مشکل زیست محیطی مهمی به نام آلودگی‎ ‎هوا رنج برده و نفس مردم این شهر در اثر بلعیدن منوکسید کربن، گوگرد و ... در رنج‎ ‎می باشد و این ابرشهر به عنوان یکی از آلوده ترین شهرهای بزرگ جهان از سوی نهادها و‏‎ ‎سازمان جهانی معرفی شده است‎.‎‏ تحقیقات جدید نشان داده است خسارت های واقعی انتشار‎ ‎آلاینده ها در شهر تهران با 43 درصد افزایش نسبت به سال 1382 به 461 میلیارد ریال‏‎ ‎در سال رسیده است.
 ‎
این مبلغ تنها به خسارت های ناشی از تردد خودروهای با قوای‎ ‎محرکه پیکان در شهر اختصاص داشته و سایر تولیدکنندگان آلاینده در این بررسی گنجانده‎ ‎نشده اند. البته پژوهشگران در گزارش نهایی خود به یک سازمان نظارتی عنوان کرده اند‎ ‎این نتایج به دلیل کمبود اطلاعات و تقریبی بودن روش محاسبه به صورت حداقلی ارائه‎ ‎شده و "بدیهی است که با دستیابی به اطلاعات کامل تر و دقیق تر در آینده می توان به‎ ‎تخمین های صحیح تری از برآورد تاثیر آلایندگی بر سلامت انسان که خود تنها بخشی از‎ ‎معضلات زیست محیطی است، دست یافت." از سویی دیگر با توجه به اینکه در این بررسی‎ ‎تنها خسارت های ناشی از اثرات مستقیم دو آلاینده منتشره از یک نوع خودرو بر سلامتی‎ ‎انسان تخمین زده شده است و از محاسبه اثرات غیرمستقیم و همچنین اثرات آلاینده های‎ ‎دیگر ناشی از تمام بخش حمل و نقل صرف نظر شده است، انتظار می رود خسارت واقعی ناشی‎ ‎از آلاینده های زیست محیطی بخش حمل و نقل به مراتب بیشتر از این ارقام بوده باشد‎. ‎طبق آمارهای منتشر شده در چند سال گذشته میزان وقوع بیماریها از جمله آسم،‎ ‎آلرژیها و عفونتهای تنفسی به خاطر آلودگی هوا افزایش یافته است که این موضوع زنگ‎ ‎خطری بر سلامتی جسم و روح شهروندان است‎.‎‏

بر همین اساس هم اکنون پیش‌گیری از‎ ‎ادامه ایراد صدمات و لطمات جبران‌ناپذیر به شهروندان و جلوگیری از تضییع حقوق‎ ‎شهروندی‌، مورد تأکید مدیریت شهری قرار دارد و در این راستا به نظر می رسد خارج‎ ‎کردن خودروهای فرسوده، استفاده از خودروهای جدید، بهینه‌سازی مصرف سوخت، معاینه‌ی‎ ‎فنی خودروها و توسعه‌ی خدمات حمل و نقل عمومی یکی از اقدامات اولیه در این مسیر‎ ‎باشد‎. ‎جای هیچگونه شکی نیست که یکی از عوامل اساسی مهم حیات انسان و حیوانات و‎ ‎بطور کلی هر موجود زنده ای هواست و بدون آن زندگی غیرممکن است در کنار آن برخورداری‎ ‎از زندگی مطلوب، هوای پاک، محیط با نشاط و شهر سالم از حقوق اولیه شهروندان‎ ‎است‎.‎‏ در این مسیر اگر قانون مدیریت مصرف سوخت و توسعه حمل و نقل عمومی و نیز‎ ‎قانون جلوگیری از آلودگی هوا به درستی اجرا نشوند، قطعا مشکل آلودگی هوای پایتخت‎ ‎نیز حل نخواهد شد وآنچه نباید فراموش شود، این نکته است که پیشگیری مهم ترین اقدام‎ ‎برای کنترل آلودگی هواست‎.

‎سرمایه

«هولوکاست در غزه» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی سرمایه به قلم محمد رضا سرمست است که در آن می‌خوانید؛ همزمان با سفر لیونی به مصر نیروهای اسرائیلی از زمین و هوا به غزه حمله کردند که نتیجه این حملات تاکنون 195 کشته و تعداد نامعلومی زخمی است. اسرائیل نیز اعلام کرده این حملات ادامه خواهد داشت. از سوی دیگر لیونی اعلام کرده برخی کشورهای عربی را در جریان این حملات قرار داده است که به نظر می رسد از آنجا که مصر با تشکیلات خودگردان ارتباط خوبی نداشته و در مقابل با حماس همکاری نمی کند به همراه عربستان و اردن در جریان این امر قرار گرفته باشند البته این گمانه زنی ای بیش نیست.همچنین همزمانی این حملات با نزدیکی پایان دوران محمود عباس و همین طور بوش بر این اساس است که لابی صهیونیست در آمریکا خواهان انتقال پیامی برای کشورهایی است که به اوباما برای ایجاد تغییرات دل بسته اند و آن سیاست عدم تغییر در منطقه است.از آنجا که جهان عرب در حال حاضر در یک از هم گسیختگی شدید به سر می برد و این امری است که هرگونه اتفاق نظر با موضع گیری واحد جهان عرب در برابر اسرائیل را منتفی می کند، همچنین شکست سیاست های آمریکا در منطقه با محوریت مصر، عربستان و اردن حاکی از بی دلیل نبودن این حملات در این زمان است و نباید فراموش کنیم که همه این عوامل و حتی ورود هواپیما یا اعلام ورود کشتی ایران به غزه هم ممکن است در تشدید حملات بی تاثیر نباشد.

دنیای اقتصاد

«تحریم بنزین، تهدید یا فرصت؟» عنوان سرمقاله ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛باراک اوباما، رییس‌جمهور منتخب آمریکا، در جریان مبارزات انتخاباتی چند بار وعده داد که صادرات بنزین به ایران را محدود خواهد ساخت.

این موضوع البته بعدها کمتر مورد اشاره قرار گرفت تا اینکه اخیرا موسسه مطالعات امنیت ملی آمریکا مجددا پیشنهاد تحریم صادرات بنزین به ایران را مطرح ساخته است. این موضوع را برخلاف ظاهر ناخوشایند آن باید به فال نیک گرفت و آن را مصداق این جمله دانست که «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»

اوباما ظاهرا خبر ندارد که با این اقدام چه خدمت بزرگی به اقتصاد ایران خواهد کرد و از این طریق کاری را انجام خواهد داد که تا به حال چندین مجلس و دولت موفق به انجام آن نشده‌اند و آن عبارت است از بهینه‌سازی مصرف سوخت! همه می‌دانیم که سرانه مصرف بنزین در ایران خیلی بیش از آن چیزی است که باید باشد. این مصرف بالا علاوه‌بر هدر دادن سالانه ده‌ها میلیارد دلار از سرمایه‌های ارزی کشور، موجب حجم بالای ترافیک و آلودگی شدید هوا در شهرهای بزرگ کشور نیز شده است.

از طرفی طرح سهمیه‌بندی بنزین نیز چندان موفق نبوده است، به طوری که با گذشت 4 ماه از سال، بودجه مصوب دولت برای واردات بنزین مصرف شد و این یعنی اینکه موضوع چندان جدی گرفته نشده است. همزمان، هنوز بر سر اجرا شدن یا نشدن یارانه‌های نقدی بحث وجود دارد، تا چه رسد به جزئیات و مراحل اجرایی آن.

لذا ضروری است از فرصتی که آقای اوباما در اختیار کشور گذارده است، استفاده شود! برای مقابله با این تصیم دو راه قابل‌تصور است. راهکار اول، تولید بیشتر بنزین است که اصلا معقول نیست و در کوتاه‌مدت هم جواب نخواهد داد. ضمن اینکه با روند فعلی مصرف، هیچ مجموعه پالایشگاهی در دنیا جوابگوی عطش مصرفی ما نخواهد بود.

راهکار دوم مدیریت تقاضا است. بهبود حمل‌و‌نقل عمومی از طریق بخش خصوصی، افزایش ناوگان اتوبوس‌های خصوصی و خودروهای ون و همزمان افزایش محدوده طرح ترافیک، کاهش تدریجی سهمیه بنزین، بهبود وضعیت دولت الکترونیک برای کاهش تقاضای سفر، از جمله این اقدامات است. البته مشابه این پیشنهادها در سال‌های اخیر فراوان مطرح شده است، اما امید می‌رود این بار با شمشیر داموکلسی که آقای اوباما روی سرمان آویخته است، طرح‌های مربوط به بهینه‌سازی مصرف سوخت با جدیت و سرعت بیشتری دنبال شود. البته می‌توانیم باز هم فرصت‌سوزی کنیم و منتظر باشیم تا ببینیم دشمن چه می‌کند. اما آن روز شاید فرصتی برای برخی اقدامات که احتمالا زمان‌بر هستند، باقی نمانده باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها