در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
صبح روز 15 آذرماه سال 1365 بود. در شعبه جنایی اداره آگاهی پیگیر پرونده قتل مرد 57 سالهای به نام اسد بودم. اسد صاحب یک بنگاه باربری بود که البته آن را اجاره داده بود و از راه اجاره همین بنگاه امرار معاش میکرد. او بیشتر اوقاتش را در مغازه دوستانش میگذراند. او تنها زندگی میکرد و جسدش 3 روز پس از مرگش، در حالی کشف شد که همسایهها به علت پخش بوی تعفن از آپارتمان وی به کلانتری شکایت کردند.
ماموران کلانتری وقتی پس از کسب نیابت قضایی و شکستن در وارد آپارتمان شدند با صحنه وحشتناکی روبهرو شدند.
جسد اسد در حالی که در خون خود درغلطیده بود در اتاق خواب روی زمین افتاده بود و جای زخمهای عمیقی در گردن و سینه او دیده میشد. تمام خانه به هم ریخته شده بود و حکایت از تجسس قاتل برای سرقت میداد و از طرفی ظواهر امر نشان میداد که اجناس سبک و گرانقیمت از خانه نیز به سرقت رفته بود. ضمن این که بر دیوارهای آپارتمان هم آثار لکهگیری و نقاشی مشهود بود که البته نیمه کاره رها شده بود.
ماموران کلانتری در اولین مرحله تحقیقات خود پی بردند که اسد از 2 سال پیش که از همسرش جدا شده به تنهایی زندگی میکرده است. البته گاهی دوستان و رفقایش را در خانه جمع میکرده است. اما اغلب تنها بوده است.
ماموران در بازجویی از همسایهها متوجه شدند آپارتمان مذکور که متعلق به مقتول بوده است تا 3 ماه پیش در اختیار مستاجر بوده که به علت درگیری شدید اسد با آنها آپارتمان به صاحبش واگذار شده بود. گویا علت اصلی درگیری آنها عدم پرداخت به موقع اجاره توسط مستاجر بوده است.
همسایهها همچنین اظهار داشتند که چند روز پیش از ناپدید شدن اسد، جوانی را دیدهاند که با وسایل و ابزار نقاشی به آپارتمان اسد تردد داشته است. ماموران کلانتری پس از تحقیقات اولیه و تشکیل پرونده با دستور بازپرس ویژه جنایی، پرونده را به اداره آگاهی ارجاع و از آن پس کارآگاهان دایره ویژه جنایی تحقیقات پیرامون قتل اسد را آغاز کردند. آنها در اولین گام به تحقیق از بستگان و نزدیکان مقتول پرداختند. مرضیه همسر سابق او که 2 سال پیش از به قتل رسیدن اسد از او جدا شده بود و در زمان تحقیق به همراه دختر 7 سالهاش که از مقتول داشت در شهرستان ساکن است به تهران احضار میشود.
مرضیه در بازجویی اظهار میدارد که 8 سال با اسد زندگی کرد و در این 8 سال لحظهای روز خوش به خود ندید. وی اسد را مردی خودخواه، عصبی، دم دمی مزاج، مشکوک قلمداد کرد و گفت: به خاطر بیخیالی او، اختلاف سن و نداشتن تضمین جانی از اسد جدا شدم و برای این که دخترم پیش خودم باشد از تمام حق و حقوق خود گذشتم.
وی افزود چند ماه پیش هم به عقد مردی که همسرش را از دست داده بود درآمدم و در حال حاضر هم در کنار او زندگی آرامی دارم.
وی درباره ارتباط با مقتول در طول 2 سال گذشته گفت: ما بعد از جدایی هیچ ارتباطی باهم نداشتیم. البته او گاهی برای دیدن دخترمان به خانه پدرم در شهرستان میآمد. او را 2 ــ 3 روزی پیش خود میبرد و بعد هم برمیگرداند. وقتی هم سراغ دخترمان میآمد من اصلا جلو نمیرفتم و پدرم دخـتـرم را تـحویل او میداد و بعد هم تحویل میگرفت.
مـرضـیـه بـیـشـتـر از ایـن نـتـوانـسـت کمکی به کارآگاهان بکند.
کارآگاهان در بازجویی از برادر و 2 خواهر اسد متوجه شدند که اسد در طول زندگی مشترک با مرضیه همواره با او و برادرزنش درگیر بوده و علت اصلی آن هم این موضوع بود که وی نسبت به همسرش شک داشت.
یکی از خواهران مقتول در این خصوص گفت: زن سابق برادرم اصلا حرفشنوی نداشت. او به بـرادرم درشـتـی مـیکـرد و هـر کـاری کـه دلش میخواست انجام میداد.
حتی گاهی بدون اطلاع برادرم به شهرستان میرفت و هر وقت هم برادرم اعتراض میکرد پدر و برادرهایش به سراغ برادرم میآمدند و جار و جنجال راه میانداختند. همیشه برادرم را تهدید میکرد و میگفت بالاخره یک روز تقاص روزهای سختی را که در خانه تو سپری کردم را خواهم گرفت.
وی افزود: مرضیه به اجبار پدرش زن برادرم شد و خودش هیچ علاقهای به این ازدواج نداشت و چند ماه پیش هم که ازدواج کرد برای این که برادرم را آزار بدهد دست در دست شوهرش به مغازه او رفت.
خـواهر مقتول در ادامه به کارآگاهان گفت: مرضیه به خاطر عقده ای که از برادرم داشت و از طرفی نگهداری از دخترشان و با توجه به این که بعد از مرگ برادرم ثروت او به دخترش میرسید و مرضیه هم سهم خواهد داشت، به نظر میرسد که قتل برادرم کار همسر سابق او باشد.
کارآگاهان با توجه به اظهارات خواهر مقتوله بار دیگر مرضیه را فراخوانده و به بازجویی از او میپردازند. اما هیچ سرنخ تازهای از ماجرای قتل اسد به دست نمیآید. مرضیه و شوهرش مدارکی دال بر این که در آن زمان یک هفته در مشهد بوده ارائه میدهند.
کـارآگـاهان در مرحله بعدی به بازجویی از دوستان و رفقای مقتول میپردازند، دهها نفر از دوسـتـان وی دسـتـگـیـر و تـحـت بـازجویی قرار میگیرند. اما اینبار هم نتیجهای حاصل نمیشود، تنها سرنخی که برای کارآگاهان باقی میماند. مرد نقاش جوانی بود که همسایههای مقتول مدعی بودند چند روز پیش از پیدا شدن جسد اسد، وی را دیدهاند که در آپارتمان مشغول به کار بوده است. اما این مرد جوان کیست!
تـحـقـیـقـات گـستردهای برای شناسایی نقاش ساختمان آغاز میشود. ماموران از روی مشخصاتی که همسایهها از چهره مرد جوان ارائه میدهند با استفاده از چهرهنگاری، جستجو برای یافتن وی را کـه ظـاهـرا 23 تـا 25 ساله است آغاز میکنند. پاتوقهایی که کارگران نقاش جمع میشوند مورد بررسی قرار میگیرد. از رنگفروش محل تحقیق میشود اما هیچ ردی از این مرد جوان به دست نمیآید، تا اینکه بعد از گذشت 6 ماه، مرد جوانی هنگام فروش مقداری لوازم خانه در خیابان مولوی مورد ظن ماموران قرار گرفته و دستگیر میشود.
مـرد جـوان مـدعـی میشود که وسایل را از شهرستان آورده و قصد فروش آنها را داشته. اما اظهارات او بیاساس به نظر میرسد و اشیای فوق سرقتی میباشند. چهره این مرد بسیار شبیه چهرهای بود که کارآگاهان از مرد نقاش به دست آورده بودند. مرد دستگیرشده بلافاصله تحویل کارآگاهان شده و تحت بازجویی قرار میگیرد.
این مرد که تیمور نام دارد در بازجویی به سرقت اعتراف اما مدعی میشود این وسایل را از خانهای در پاسداران سرقت کرده است. اما نمیتواند خانه مورد نظر را شناسایی کند. در عین حال کارآگاهان در مراحل بعدی بازجویی پی میبرند که او نقاش ساختمان بوده. در اینجاست که یقین پیدا میکنند تیمور همان کسی است که آنها به دنبال او بودهاند.
تیمور پس از ساعتها بازجویی وقتی تمام راهها را به روی خود بسته میبیند. چارهای جز اعتراف ندیده و پرده از راز قتل اسد کنار میزند.
وی در قسمتی از اعترافات خود میگوید.
آن روز در میدان ... بودم که آن مرد مستقیم به سراغم آمد و ازم خواست برای نقاشی به خانهاش بروم. او بابت این کار مبلغ بسیار ناچیزی با من طی کرد و چون بیکار و بیپول بودم به ناچار قبول کردم. وقتی در خانهاش مشغول کار شدم بهش گفتم بچهشهرستان هستم و جایی برای خواب ندارم.
قبول کرد در قبال کمکردن از مزدم اجازه دهد شب در خانهاش بخوابم.
به خاطر رفتارش از او عقده پیدا کردم. شب دوم یک لحظه افکار شیطانی به ذهنم هجوم آورد. به یکباره وسوسه شدم و تصمیم به قتل او و سرقت اموالش گرفتم. نیمههای شب وقتی مطمئن شدم که کاملا خوابیده به سراغش رفتم. همانطور که در خواب بود گلویش را گرفتم و با چاقویی که به همراه داشتم او را مورد ضرب و جرح قرار دادم. بعد هم سراسیمه اشیای قیمتی او را برداشتم و شبانه گریختم. اصلا فکر نمیکردم او مرده باشد. ضربات چاقویی که بر بدنش زدم اصلا طوری نبود که باعث مرگ او باشد.
وی افزود: بعد از سرقت وسایل سرقتی را به زیرزمین تعمیرگاه پسرعموی پدرم بردم. کلید آنجا را داشتم و بعضی شبها هم برای خواب به همان زیرزمین میرفتم. بعد هم هرهفته یکی از وسایل را میبردم و میفروختم. تا اینکه آن روز در مولوی گرفتار شدم.
با اعترافات تیمور کارآگاهان بلافاصله انبار مورد نظر را بررسی و مقداری از اشیای سرقتی را کشف و سپس تیمور را با پرونده تنظیمی تحویل مراجع قضایی دادند تا به سزای اعمال جنایتآمیز خود برسد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رییس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم وزارت بهداشت و درمان در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی جامجم با هاشم بیگزاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو