در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به سامان رساندن سریالهای داستانی در استانها با مشکلات گوناگونی برای برنامه سازان همراه است. حسین سیدزاده تهیه کننده سریال «منظومه آتش» روند راهاندازی این مجموعه داستانی را اینگونه شرح میدهد: «در ارتباط با توانمندی منطقه پارس جنوبی که طرح عظیم ملی است، قرار شد سریالی در آن منطقه بسازیم. بر این اساس طرحی به سیمای مرکز بوشهر ارائه دادیم که پس از تصویب طرح در مرکز امور استانها، نگارش فیلمنامه آغاز شد. کار نگارش و بازنویسی 8 ماه زمان برد. پس از اخذ مجوز با یک برآورد پایین تولید سریال به غلتک افتاد.
پیش تولید از اسفند 85 شروع شد و این مرحله از کار 2 ماه طول کشید ، 27 /1 /86 تصویربرداری در بوشهر آغاز شد، پس از 43 روز تصویربرداری از 6 خرداد برای ضبط سکانسهای عسلویه در آنجا مستقر شدیم که به دلیل شرایط نامساعد جوی و گرمای زودرس بعد از 7 روز کار متوقف شد.
در راه اندازی دوباره پروسه تولید قرار شد ابتدا سکانسهای تهران را ضبط کنیم و بعد از آن برگردیم عسلویه و سکانسهای باقیمانده آنجا را بگیریم.
کار پیش تولید را مجدد از 12 شهریور 86 در تهران شروع کردیم. تصویربرداری را از 6 مهر در تهران ادامه دادیم، یک ماه تصویربرداری طول کشید. از اول آبان هم به عسلویه رفتیم و 26 آذر 86 کار تصویربرداری سریال به پایان رسید.
مراحل فنی 5 ماه زمان برد. صداگذاری و میکس را آقای موسوینژاد در تهران پیش بردند که خودشان از بچههای بوشهر هستند. در این سریال سعی کردیم از نیروهایی بهره ببریم که خودشان از بچههای جنوب باشند. موسیقی سریال را آقای ستار اورکی ساختند که اهوازی هستند.
منظومه آتش در 2 جغرافیای جنوب و تهران رخدادهایش رقم میخورد، تهیه کننده در ارتباط با این دوتـکـه شـدن رونـد داسـتـان و اهـمـیت دادن به شاخصههای بومی معتقد است: «شخصیت محوری ما مهندس جوانی است که از تهران به عسلویه میآمد و در آنجا پروژهاش با مشکل مواجه میشد. در شب عروسی به مراسم نمیرسد که این قضیه برای او مشکلاتی رقم میزند. ساختار داستان سریال به شکلی طراحی شده بود که مهندس جوان هم در محل کارش در عسلویه و هم کنار خانواده خود در تهران با معضلاتی دست و پنجه نرم کند. کاری که ما در این سریال در گزینش بازیگران انجام دادیم این بود که بازیگران بومی و تهرانی جای خودشان به ایفای نقش پرداختند یعنی یک فرد تهرانی جای آدم بوشهری بازی نکرد. حدود 75 درصد از رخدادهای داستان در بوشهر میگذرد و 25 درصد از بخشهایی از ماجرا در تهران سر و شکل میگیرد.
تهیه کننده سریال در ارتباط با گزینش کارگردان و نحوه پخش این مجموعه داستانی در ادامه میافزاید: «با مشورتهایی که انجام دادیم یکی از دوستانی که در تهران بود این کارگردان را به ما معرفی کرد . کارگردان بعد از این که طرح فیلمنامه و سیناپسها را مطالعه کردند، آمادگی خود را برای همکاری با ما اعلام کردند. ما از نحوه کار و رفتار ایشان رضایت داشتیم. کارگردان تلاش کرد با توجه به برآورد پایین، سریال را به خوبی جمع کند! مرداد ماه امسال سریال را به مرکز امور استانها تحویل دادیم که پس از بازبینی یکسری اصلاحاتی را به ما اعلام کردند که ما این اصلاحات را اعمال و سریال را به آنان تحویل دادیم.
مسافری از جنوب
ستار اورکی، آهنگساز منظومه آتش در ارتباط با موسیقی این مجموعه میگوید: «برای بخشهایی که داستان در عسلویه میگذرد موسیقی جنوبی ساختم، از آنجا که خودم بچه اهوازهستم با آن جغرافیا مانوس و آشنا هستم. به هر روی آن موسیقی که در آنجا رایج است و میتوانست با آن محیط سازگار باشد طوری که نه از کار بیرون بزند و نه آن قدر تهی و درونی باشد برای این بخش از داستان آماده کردم که به نظرم به مـحتوا و مفهوم سریال هم نزدیک است. برای قسمتهای تهران هم یک موسیقی شیک شهری به سبک پاپ کارکردم. موسیقی این سریال به طور کامل آکوستیک و با ارکستر آماده شده است.
نقطه پیوند تماشاگر با سریال عنوانبندی آن است. آهنگساز منظومه آتش نحوه شکلگیری موسیقی عنوانبندی را اینگونه شرح میدهد: «این بخش از موسیقی به طور کامل براساس تصاویر ساخته شد. موسیقی متن اثر هم نشات گرفته از همین موسیقی عنوان بندی است. یعنی به گونهای موسیقی متن و عنوان بندی با هم آمیخته شدهاند. البته در موسیقی عنوانبندی از ملودیهای جنوبی بهره نبردیم که این موضوع هم دلیل دارد.
شخصیتهای محوری داستان از آنجا که اغلب تهرانی هستند و نقش تاثیرگذاری در رخدادها دارند و داستان حول این طیف از آدمها میچرخد. ما خواستیم که زیاد موسیقی جنوب در عنوانبندی آشکار نشود، چون بیشتر داستان در تهران میگذرد. در بخش جنوب رخدادهای داستانی آن چنان محوریت ندارند. اگر به قصه دقیق شوید ، میبینید سیامک، مهناز و سیاوش از تهران به جنوب میروند. مادر از تهران با بچه هایش در جنوب ارتباط برقرار میکند در واقع داستان به نوعی بر این آدمهایی که ساکن تهران هستند، متمرکز است. حالا داستان این آدمها یکسری شاخه و برگهایی دارد که در جنوب به مسیر حرکت آنها افزوده میشود.
بخشهایی از موسیقی این سریال با کمک خواننده کُر رنگ و لعاب ویژهای پیدا کرده است، اورکی در ارتباط با ضرورت استفاده از کُر در موسیقی متن میگوید: «خواننده کر سریال خانم سارا علیپور است. بهره بردن از کُر در موسیقی یک بحث کاملا سلیقهای است، برخی مواقع آهنگساز تسلیم میل کارگردان است یعنی کارگردان به عنوان رهبر گروه فیلمسازی متذکر میشود که به فرض برای شخصیت پردازی در موسیقی از کُر استفاده شود.
خودم نیز استفاده از صدای سوپرانو در موسیقی را میپسندم. این موضوع استفاده از کُر فقط مختص ایران نیست در تمام دنیا وجود دارد. برای فیلم «ریسمان باز» در جشنواره هامبورگ حضور داشتم. فیلمهای زیادی از ترکیه و آلمان دیدم که از کُر در موسیقی خود بهره برده بودند. البته استفاده از کُر به فضای داستان نیز مرتبط است.
آهنگساز باید مختصر و مفید از آوای سوپرانو بهره ببرد. به هر روی ما ناچاریم برخی مواقع از کُر در موسیقی استفاده کنیم، چون امکانات خیلی گستردهای برای ساخت آهنگ نداریم؛ شما به سازبندیها هم بنگرید وضعیت ما را نشان میدهد. فلوت، فلوت باس، زهی، اغلب در سازبندیهای ما حضور پررنگتری دارند. گاهی اوقات لازم است برای شخصیتپردازی در موسیقی از کُر استفاده کنیم. هرچند که در این مسیر میل و نظر کارگردان هم نقش اصلی را ایفا میکند.
بخشی که این روزها به موسیقی عنوان بندی مجموعههای تلویزیونی سنجاق میشود، یک یا چند تصنیف است که در بیشتر موارد هیچ ارتباطی به محتوا و شـمـایل اثر ندارد، اورکی ساخت تصنیف در مجموعههای داستانی را اینگونه ارزیابی میکند: « به استفاده از تصنیف در موسیقی عنوانبندی زیاد اعتقادی ندارم. به نظرم وقتی یک موسیقی خوب نوشته شود، نیازی نیست که کلام بخواهد آن موسیقی را بیشتر به مردم تفهیم کند. استفاده از کلام به صرف این که بـرخـی از کارگردانها برای فیلم یا سریال خود میپسندند، به این سیاق سلیقهای سنجاق کردن تصنیف به موسیقی علاقهای ندارم. وقتی موسیقی خوب شنیده میشود و مخاطب را به وجد آورده و او را به حس شادی و غم نزدیک میکند، همین اندازه برای او کافی است و نیازی به تصنیف در عنوان بندی سریال یا فیلم نیست.
زیستن با واقعیت
باورپذیری اصلی مهم در سرو سامان دادن یک اثر داستانی است. این مهم چه در نوع ارائه شخصیت توسط بازیگر و چه در انتخاب درست مکان زندگی آدمهای داستان و نوع پوشش و عملکرد آنها در محیطی که در آن تنفس میکنند نقش بسزایی ایفا میکند. «هادی قمیشی» در سریال منظومهآتش ردای مهندس شمس را به تن کرده است. وی علاوه بر ایفای نقش، طراحی صحنه و لباس سکانسهای جنوب این سریال را نیز انجام داده است.
قمیشی نحوه پیوند خود را به گروه منظومه آتش اینگونه شفاف میکند: « از طرف کارگردان 2 سال پیش برای بازی و کار طراحی صحنه و لباس دعوت شدم. به عنوان طراح صحنه و لباس یک ماه بیشتر در خدمت دوستان نبودم، به علت مشکلی که برای بنده به وجود آمد نتوانستم کار طراحی را ادامه دهم و فقط به بازیگری پرداختم.
در بازبینی لوکیشن که خدمت دوستان در عسلویه بودیم با مجموعه مهندسهای شرکت پارس جنوبی آشنا شدم و به نوعی از کم و کیف کار آنان باخبر شدم. این مهندسها در آنجا در تخصصهای گوناگونی فعالیت دارند. در ارتباط با ویژگی و شاخصههای نقش خودم با دوستان مهندس در آنجا مشورت میکردم. شمس در این سریال در واقع مهندس احداث پالایشگاه است. درون داستان هم متوجه میشویم اینها در حال احداث پایگاه جدیدی هستند که اتفاقات خاصی در مسیر کاری آنها میافتد. روی شرایط و رویه کاری آدمهایی که در آن منطقه فعالیت میکردند، مقداری تحقیق کردم تا مهندس شمس را منطبق با واقعیت نشان دهم.
حضور در محیطهای اکتشافی به هر روی علاوه بر جاذبههای دیداری، سختیها و مشقاتی نیز برای کسانی که با آن جغرافیای کاری بیگانه هستند به ارمغان میآورد. بازیگر نقش مهندس شمس در ادامه میافزاید: «مدیران پالایشگاه همکاری مناسبی با ما داشتند، جا دارد از این دوستان تشکر کنم. منتهی محیط آنجا به لحاظ فضای گازی، مشکلاتی را به وجود میآورد که برای خود مهندسانی که فعالیت داشتند نیز این آلودگی هوا و گرمای منطقه عسلویه معضل مهمی بهحساب میآمد.»
حضور بازیگران و آدمهای بومی در کنار افراد حرفهای بهگونهای مسیر تولید را با فراز و نشیبهایی مواجه میسازد، قمیشی در ارتباط با این موضوع میگوید: «بازیگران بومی بیشتر از بچههای تئاتر بوشهر بودند و به نظرم خیلی خوب از عهده نقشهای خود بر آمدند. برخی از دوستانی که در عسلویه مشغول به کار بودند، لطف کردند به عنوان هنرور با ما همراه شدند. در چند سکانسی که جلسات کارشناسی در قصه طراحی شده بود، تعدادی از دوستان و مهندسان شاغل در عسلویه هم حضور داشتند.
به هر حال کار کردن با این طیف از دوستان یکسری مشکلاتی را به طور طبیعی همراه خود دارد، مـثـل برداشتهای متعدد و طولانی شدن زمان تصویربرداری! منتها قبل از این که دوستان جلوی دوربین حاضر شوند هم بنده و هم آقای جوهرچی با آنها صحبت میکردیم و راهنماییهای لازم را انجام میدادیم تا راه بیافتند و هنگام تصویر برداری خیلی با مشکل مواجه نشوند، چون یک مقدار اضطراب داشتند.
قمیشی آماده سازی لوکیشنها و نحوه کار طراحی خود را این گونه شرح میدهد: یک ماهی که خدمت دوستان در جنوب بودم امور صحنه و لباس را در آنجا سروشکل دادم.
در طراحی همیشه سعی دارم که به واقعیت نزدیک شوم یعنی تغییرات زیادی اعمال نمیکنم تا تماشاگر وقتی صحنهها را میبیند، حس واقعی خود را نسبت به آن جغرافیا و فضا داشته باشد. به طور معمول خودم را دخیل نمیکنم که با تغییرات خاص حضور طراح بیشتر حس شود. همیشه منطبق با واقعیت پیش آمدهام.
خانه ناخدا صالح را در موزه مردم شناسی بوشهر کار کردیم، تغییراتی در بخشی از ساختمان دادیم و چیدمان را عوض کردیم. یک خانه بومی دیگر هم ساختیم که ناخدا عمران در آنجا سکونت داشت. منزلی قدیمی در بوشهر پیدا کردیم که خیلی درب و داغان بود. در این خانه مقداری ساخت و ساز انجام دادیم تا منزل ناخدا عمران به شکل کنونی درآمد.
سوئیت مهندس پارسا (جوهرچی) مکان واقعی بود که ما تغییر چیدمان دادیم. یکسری صحنههای داخلی عسلویه را در بوشهر کار کردیم. مکانهای اداری را در دفتر ریاست منطقه پارس جنوبی گرفتیم.
به هر روی استانهای گوناگون کشور ظرفیتهای بالقوه برای تولید مجموعههای داستانی دارند که اسـتفاده درست از توانمندیهای نیروهای بومی میتواند در بالا بردن کیفیت این گونه تولیدات بومی موثر واقع شود.
قمیشی روند سریال سازی در مراکز استانها را این گونه ارزیابی میکند: «من پیش از این تجربه کار در مراکز استانی را داشتم. خودم برای مرکز کرمان سریالی ساختم. شما در مراکز استانها با شرایط سخت و امکانات کمتری مواجه هستید. بضاعت استانها متاسفانه اندک است. جا دارد همین جا از طرف بنده بنویسید که واقعا باید به مراکز استانها رسیدگی بیشتری شود. چون به لحاظ حضور نیروهای بومی و بازیگران محلی شرایط مناسبی برای همکاری فراهم است. شناخت جغرافیا، نحوه زیست شهرستانیها در بافتهای مختلف، آدمهای متفاوت و فرهنگهای گوناگون ظرفیت محتوایی و تصویری خوبی برای فعالیت در این محیطها دارد. به نظرم جا دارد که مراکز استانها فعالتر شوند. به هرحال با مناظر و موضوعهای بکرتری در شهرستانها روبهرو میشوید. در همین سریال منظومه آتش فضاهایی را میبینید که در مناطق دیگر هرگز ندیدهاید. این موقعیت قشنگی است که مردم میبینند در عسلویه چه میگذرد تا این که در اخبار چند صحنه مشاهده کنند که عسلویه چگونه جایی است! اگر به تولیدهای مراکز استانها توجه بیشتری شود، به طور طبیعی کیفیت کارها بهتر خواهد شد.
قابهای بدلی
منظومه آتش در 2 جغرافیای جنوب و پایتخت رخدادهایش رقم میخورد، هر یک از این مناطق از منظر بافت تصویری ویژگیهای خاصی را میطلبد، مرتضی غفوری، تصویربردار سریال نگاه خود را به این 2 جغرافیای متفاوت این گونه شرح میدهد: «در بخش جنوب به خاطر فضای پر حرارت آن منطقه سـعـی کـردیـم تـصـویـر را گـرمتـر بـگیریم، چون میخواستیم گرما را به بیننده منتقل کنیم. بخش تهران را خیلی معمولی و اندکی شیکتر گرفتیم. صحنههای داخلی تهران را چه در قاببندی و چه در نورپردازی میخواستیم نسبت به صحنههای جنوب جذاب و پررنگ و لعابتر در آید.
از آنجا که مناسبات مهندس پارسا در تهران با مادر و برادرش سرد است، ولی فضای بصری گرمی در محیط خانه کار شده که با این روابط سرد اعضای خانواده منافات دارد، غفوری در ارتباط با این موضوع میگوید: « این سریال از کارهای ایدهآل من نبود. تـصـویـربـرداری را در نـیمه راه رها کردم، چون تـصـویـربـردار دیـگـری به کار اضافه شد. بیشتر سکانسهای جنوب را بنده گرفتم. در برخی از قسمتهای تهران حضور داشتم و در برخی هم نبودم چون بین کار وقفه افتاد. این دو دستی در تصویر سریال کاملا واضح است، چون 2 تصویر بردار متفاوت بخشهای گوناگون سریال را کار کردهاند.
بهره بردن از نورهای آبی برای سکانسهای شب یک امر عادی برای پوشش دادن صحنههای شبانه برای تصویربرداران است که گاه این نورهای غلو شده با واقعیت منافات داشته و زیاد به دیده مخاطب خوشایند نیست، غفوری ضرورت نورهای آبی را اینگونه شرح میدهد: «خودم به نورهای آبی علاقه بسیار دارم و در همه کارهایم بهره میبرم . البته خیلی از هـمـکارانم استفاده این شکلی از نور آبی را نمیپسندند. در کل امضای کار من با همین نورهای آبی است. منظومه آتش قراربود از یک فیلتری رد شود که حس سینماییتری القا کند. در ابتدای کار توافق کردیم که تصاویر را بشدت خوش رنگ و لعاب تر بگیریم، وقتی تصاویر از آن فیلتر رد میشود رنگها افت کرده و به کیفیت مطلوب میرسد. الان چنین اتفاقی نیافتاده، به همین خاطر رنگها خیلی بد و فاقد کیفیت است. خودم که به تصاویر فعلی سریال نگاه میکنم اعصابم بهم میریزد. چون تصحیح رنگ و نور انجام نشده و تصاویر الکی خوش آب و رنگ در آمده است. قرار بود بعد از مونتاژ تصحیح رنگ و نور تصویر انجام شود که چنین اتفاقی متاسفانه نیافتاد. از نظر بنده تصاویر این سریال به عنوان تصویر بردار به هیچ عنوان مطلوب نیست.
علی احسانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رضا بدرالسماء هنرمند پیشکسوت عرصه نگارگری در گفتوگو با «جامجم»:
وزیر صنعت، معدن و تجارت در گفتوگوی اختصاصی با «جامجم» مطرح کرد:
حسین الحاج حسن، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با «جامجم» بیان کرد:
در گفتوگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانههای داخلی و معاند را بررسی کردهایم