پایان خوش پرونده رفیق‌کشی

رسیدگی به پرونده قتل پسر جوانی که در نزاعی خیابانی مرتکب قتل رفیقش شده بود پرونده‌ای است که این‌هفته آن را از زبان بازپرس جنایی روایت کرده‌ایم
رسیدگی به پرونده قتل پسر جوانی که در نزاعی خیابانی مرتکب قتل رفیقش شده بود پرونده‌ای است که این‌هفته آن را از زبان بازپرس جنایی روایت کرده‌ایم
کد خبر: ۱۴۹۸۸۱۷
 
سال ۹۶دریکی ازاستان‌های مرکزی،بازپرس ویژه قتل بودم. اوایل اردیبهشت ازبیمارستانی درشهرتماس گرفتند وازمرگ پسر ۲۰ساله‌ای به علت خونریزی از ناحیه گردن خبر دادند. سریع به بیمارستان رفتم و با جسد پسر جوانی روبه‌رو شدم که به خاطر بریده‌شدن گردن و گلویش با دو ضربه چاقو به قتل رسیده بود.مامور کلانتری حاضر در بیمارستان گفت مقتول به‌نام جاوید در پی درگیری با پسر جوانی چند خیابان آن‌طرف‌تر از بیمارستان مجروح شده و مردم در تماس با پلیس و اورژانس موضوع را گزارش دادند و با وجود انتقال به بیمارستان تلاش پزشکان جانش را از دست داد.به ماموران ویژه قتل دستور دادم که عامل جنایت را شناسایی و دستگیر کنند. به محل جنایت رفتیم و اهالی گفتند قاتل جاوید، دوست او به‌نام نیما بوده و خانه قاتل در همان محل است. ساعت ۳ بعدازظهر بررسی صحنه تمام شد و به خانه آمدم. ساعت ۷ شب افسر ویژه قتل تماس گرفت و از فرار قاتل ۲۲ساله خبر داد و گفت قاتل پدرش فوت کرده و یک مادر دارد که به علت بیماری زمینگیر است. به خانه قاتل رفتیم، اما مادرش هیچ اطلاعی از نیما نداشت. دستور دادم تمام مخفیگاه‌ها یا اماکنی که احتمال دارد پسر جوان رفته باشد را جست‌وجو کنند و برای هر دستوری که لازم است تماس بگیرند.
یک هفته از قتل پسر جوان می‌گذشت و هیچ ردی از قاتل نبود. روز نهم، افسر پرونده تماس گرفت و گفت رد پسر جوان را در یکی از روستاهای اطراف شهر زدیم و احتمال می‌دهیم آنجا مخفی شده باشد. سریع دستورات قضایی را دادم و خواستم که به آن روستا بروند و قاتل را دستگیر کنند. ساعت یک بعدازظهر مامور تماس گرفت و از دستگیری او خبر داد و گفت دو ساعت دیگر به شهر می‌رسیم. از او خواستم مستقیم به دادسرا بیایند و خودم می‌مانم تا بازپرسی را انجام دهم. حدود ساعت ۴ بود که رسیدند و پسر جوان دستبند به دست روبه‌رویم نشست.مشخص بود خیلی ترسیده و قبل از این‌که حرفی بزنم لب به سخن باز کرد و گفت تو را به خدا بگذارید با مادرم صحبت کنم و از حالش باخبر شوم. از مامور خواستم دستش را باز کند و تلفن شعبه را جلویش گذاشتم تا صحبت کند. افسر ویژه قتل تعجب کرده بود، اما من می‌دانستم قاتل بعد از صحبت با مادرش احساس آرامش می‌کند و واقعیت را می‌گوید.۱۵ دقیقه با مادرش صحبت کرد و دوباره روی صندلی نشست. مامور می‌خواست دستبند بزند که گفتم نیازی نیست.سرش پایین بود و خواستم واقعیت را بگوید.
نیما آهی کشید و گفت: من و جاوید دوست و بچه‌محل بودیم. بعد از فوت پدرم، مادرم هم بیمار و خانه‌نشین شد. من در این دنیا کسی را ندارم که حتی پیگیر کارم شود. چندی قبل جاوید از من ۲۰هزار تومان پول قرض گرفت و گفت یک هفته‌ای پس می‌دهد. دو هفته از آن تاریخ گذشت که او را در خیابان دیدم و پولم را طلب کردم. گفت که یک هفته دیگر وقت بده تا پول را بدهم. من هم با وجود این‌که به پول نیاز داشتم، صبر کردم.
یک هفته بعد در خیابان سراغ او رفتم و پولم را خواستم که گفت ندارم و باز مهلت بده. عصبانی شدم، چون فکر می‌کردم او من را بازی می‌دهد و نمی‌خواهد پول را پرداخت کند. درگیر شدیم و من با چاقویی که در جیبم بود یک ضربه به گردن او زدم. خون بیرون زد و ترسیدم و فرار کردم. من نمی‌خواستم رفیقم را بکشم بلکه می‌خواستم او را بترسانم. نمی‌دانستم همان یک ضربه او را می‌کشد.به او گفتم اما پزشکی‌قانونی جای دو ضربه را روی جسد دیده که پسر جوان مدعی شد من یک ضربه سمتش پرتاب کردم که ممکن است به دو جایش خورده باشد.من قصد قتل نداشتم و از ترس فرار کردم. پشیمانم و نمی‌خواستم جان رفیقم را به‌خاطر ۲۰هزار تومان بگیرم.بعد ازبازپرسی اولیه او راتحویل تیم جنایی آگاهی دادم تا پرونده را تکمیل کنند و برایم بفرستند.سه روز بعد او را به صحنه جنایت بردیم تا بازسازی صحنه قتل را انجام دهد. دوماهه پرونده قتل رفیق‌کشی تکمیل و به دادگاه ارسال شد. در طول این مدت به این فکر می‌کردم که یک عصبانیت لحظه‌ای چه فاجعه‌ای را رقم زده و سرنوشت پسر جوان چه می‌شود. قتل‌های بسیاری را پیگیری کردم، اما فکرم پیش آن پرونده بود.  دو سال بعد مادر مقتول را اتفاقی در خیابان دیدم. مردد بودم که جلو بروم و از سرنوشت پرونده بپرسم یا نه. در تمام مراحل بازپرسی پسر جوان نگران مادر بیمارش بود و اظهار پشیمانی می‌کرد.قبل از این‌که بتوانم جلو بروم مادر جاوید آمد و سلام کرد. بعد از احوال‌پرسی گفتم که قاتل چه شد.لبخندی زد و گفت: دادگاه قاتل پسرم را به قصاص محکوم کرد، اما دیدم مادرش گناه دارد و بیمار است و هیچ‌کس را حتی برای پیگیری پرونده ندارند. پسر جوان حسابی پشیمان شده و به اشتباهش پی برده بود. من نتوانستم یک مادر دیگر که نیاز به نگهداری دارد را داغدار فرزندش کنم و قاتل را بخشیدم.
newsQrCode
برچسب ها: رفیق کشی قتل جنایت
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها