در روز بزرگداشت سعدی، تأثیر حضور شعر در رسانه‌ملی را بررسی کرده‌ایم

جذب مخاطب میلیونی با اعتماد به شعر ایرانی

شعر به عنوان بزرگ‌ترین رسانه ایران همواره به پیامبر اسلام(ص) ادای دین کرده است

مدح مکرر پیامبر در ادب فارسی

پذیرش اسلام با اقبال زیاد ایرانیان مواجه شد و اسلام و ارکان آن در جای جای هنر مردمی ایرانیان بازتاب یافت. شاعران و سخنوران ایرانی در اشعار مردمی و رسمی خود، با فصاحت و بلاغتی خاص پیامبر(ص) و زندگی او را به تصویر کشیدند و زبان به ستایش او گشودند.
کد خبر: ۱۴۷۱۱۹۰
نویسنده هما شهرام‌بخت - گروه فرهنگ و هنر
 
بر همین اساس تمثیل که ابزاری سودمند در کلام ادیبانه محسوب می‌شود توانایی برتافتن لایه‌های مختلف زبانی را دارد. تمام ظرفیت‌های ادبیات تمثیلی  به کار گرفته شده است. قادر به فراتر رفتن از محدوده‌های گفتاری و گشودن درهای ساحات عظیم‌تر روحی و فکری است و از  ساحاتی  که ادبیات تمثیلی توانایی آشکار کردن  آن را دارد، زندگی پیامبر‌اکرم(ص) و پدیدار کردن دقایق و ظرایف روحانی آن است. شخصیت پیامبر اسلام به واسطه برخورداری وجوه مختلف شاعران را برآن داشته تا جسارت کرده و اوصاف اخلاقی ایشان را به بند تشبیه و تمثیل بکشند و از این راه کمالات پیامبر(ص) را عیان کنند. آنها گاه درباره شجاعت و اخلاق خاتم‌الانبیا(ص) شعر می‌سرایند و گاه صبر و خشیت ایشان را در شعرهایشان نمود می‌دهند. شاعران در دیوان و کتب خود غالبا پیش از به تصویر کلام کشیدن کمالات پیامبر به منقبت و مدح رسول خدا می‌پردازند و نام و اوصاف پیامبر(ص) را در اشکالی همچون دیباچه‌‌ها، معراج‌نامه‌ها، قالب‌های شعری ستایشی، روایت‌ها و حکایت‌ها بسط می‌دهند. در واقع تمام شاعران ایرانی خود را موظف می‌دانند در آغاز شعر خود، پس از ستایش خداوند سبحان به ستایش پیامبر بپردازند. این اشارت‌ها صرفا به آغاز فصل خاصی در اشعارشان محدود نمی‌شود و در بیت بیت دیوان‌شان مستتر است و فصولی متفاوت از زندگی پیامبر را به تصویر می‌کشد.
 
نعت نام مبارک
نظامی در مخزن‌الاسرار ستایش پیامبر (ص) را از نعت نام مبارک ایشان آغاز می‌کند و می‌گوید: حلقه حی را کالف اقلیم داد/ طوق ز دال و کمر از میم داد/ لاجرم او یافت از آن میم و دال/ دایره دولت و خط کمال. او در هفت پیکر نیز پیشه داستانگویی پیش می‌گیرد و در آغاز آن معراج پیامبر را به زیبایی توصیف می‌کند و به زبان نظم آن را در پیش چشم خیال خوانندگان به تصویر می‌کشد: چون نگنجید در جهان تاجش/ تخت بر عرش بست معراجش/ سر‌بلندی‌ش را ز پایه‌ پست/ جبرئیل آمده براق به دست. نظامی در این معراج‌نامه زبان عربی را در بند شده و سجع و تشخص و دیگر صنایع ادبی را در خدمت آمده ایشان می‌داند: برق‌کردار بر براق نشست/ تازی‌َش زیر و تازیانه به دست. در انتها خواننده را به اسلام دعوت می‌کند: کوش تا مُلک سرمد‌ی یابی/ وان ز دین محمدی یابی.
 
سیمای پیامبر و افضل المخلوقات
کتاب مرصادالعباد من المبدأ الی المعاد اثر نجم‌الدین رازی از دیگر کتب ارزشمند ادب فارسی است که رازی در آن آشکار و نهان پیامبر(ص) را یاد کرده است. او در این کتاب سیمای پیامبر را به صورت انسان کامل و افضل‌المخلوقات آورده است. در واقع پیامبر مکرم اسلام نزد عارفان از دو ساحت وجودی برخوردار است که نخستین آن «وجود نورانی» است و در آن پیامبر (ص) نخستین مخلوق خداوند محسوب می‌شود و همه پیامبران فرزندان وجود نورانی وی هستند. همچنین آنها بنا بر حدیث «کُنْتُ نَبِیا وَ آدَمُ بَینَ الرُّوْحِ وَ الطین»، «من پیامبر بودم و آدم هنوز در آب و گل» ساحت وجودی دومی هم برای پیامبر اکرم (ص) قائل هستند که موسوم به «وجود جسمانی» ایشان است. نجم‌الدین رازی بر همین راستا در کتاب خود به این حدیث شریف پیامبر (ص) اشاره می‌کند: « اولُ ما خَلَقَ‌ا... نوری،» «نخستین چیزی که خدا خلق کرد نور من بود » و سپس به موضوع « انسان کامل » که تجلی پیامبر است، می‌پردازد و معتقد است نور و حقیقت پیامبر (ص) نخستین تجلی خداوند است. او انسان کامل را هدف و مقصود آفرینش عالم می‌داند و می‌گوید: « مبدأ مخلوقات و موجودات، ارواح انسانی بود و مبدأ ارواح انسانی، روح پاک محمدی، علیه الصلاه و السلام» چنان که فرمود: «أولُ ما خَلَق‌ا... روحی و در روایتی نوری» هدف از آفرینش انسان کامل ظهور ذات متعال بوده است که خداوند بنا بر حدیث مشهور قدسی «کُنتُ کنزاً مخفیاً فأحبب أت أعرف» «دوست داشتم که آشکار شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم»، ذات خود را آشکار کرد. بنابراین و بنا بر آنچه که در کتاب مرصاد العباد آمده است، پیامبر (ص) کامل‌ترین انسان و نخستین آفریده خداوند در عالم است. این کتاب به مقوله اخلاق پیامبر نیز می‌پردازد و اخلاق والای ایشان را به جهت داشتن «خلق عظیم» (قلم، آیه ۴) چنین شرح می‌دهد که پیامبر درمانگر دردها و بیماری‌های بیماران است و برای هر بیماری درمانی خاص دارد: « خواجه را علیه‌السلام طبیب حاذق دین بود که هر بیماری را بشناسد و معالجه هریک به صواب بفرماید.» همچنین نجم‌الدین رازی مانند نظامی و بسیار شاعران و سخنوران به مقوله معراج پیامبر نیز می‌پردازد و آن را  امری جسمانی می‌داند و می‌گوید بازگشت پیامبر از معراج، بازگشت از عالم بالا به عالم خاکی بوده است. زیرا پیامبر به‌واسطه بدن خود به سوی زمین کشانده شده است: «و گفته‌اند که خواجه علیه‌السلام چون از معراج باز می‌گشت و به عالم سفلی می‌آمد از عالم علوی و این میل و قصد
 
قصه راز حلیمه
از خیل شاعران پرآوازه ایران، مولانا نیز به دقایق زندگی پیامبر‌(ص) اشاره کرده است. او در مثنوی نکات ظریف و نغزی بازگو می‌کند که کمتر شاعری به آن پرداخته و ادبا کمتر از آن سخن گفته‌اند. مولانا در دفتر اول از داستان شرکت کردن پیامبر‌(ص) در مراسم دفن یکی از صحابه می‌گوید. وقتی پیامبر از این مراسم باز می‌گردد، به دیدار عایشه می‌رود و عایشه از دیدن البسه خشک پیامبر تعجب می‌کند: چون ز گورستان پیمبر باز گشت/ سوی صدیقه شد و همراز گشت/ چشم صدیقه چو بر رویش فتاد/ پیش آمد دست بر وی می‌نهاد. پیامبر علت این کار را از او می‌پرسد و عایشه در جواب می‌گوید: گفت پیغامبر چه می‌جویی شتاب/ گفت باران آمد امروز از سحاب/ جامه‌هایت می‌بجویم در طلب/ تر نمی‌یابم ز باران ای عجب. پیامبر به او می‌گوید که زمان بارش باران چه بر سر انداخته بوده و عایشه می‌گوید که ردای پیامبر را بر سر انداخته بود: گفت چه بر سر فکندی از ازار/ گفت کردم آن ردای تو خمار/ گفت بهر آن نمود ای پاک ‌جیب /چشم پاکت را خدا باران غیب. وقتی پیامبر درمی‌یابد عایشه ردای ایشان را بر انداخته بود، به او می‌فرماید که این باران باران غیب بوده که خداوند چشم دل او را بر دیدن آن باز کرده است: غیب را ابری و آبی دیگرست/ آسمان و آفتابی دیگرست/ ناید آن الا که بر خاصان پدید/ باقیان فی لَبْس مِنْ خَلْقٍ جَدید.
مولانا در دفتر چهارم از حلیمه، دایه پیامبر، می‌گوید هنگامی که او را از شیر گرفت، خواست پیامبر را به دست جدش عبدالمطلب برساند: قصه راز حلیمه گویمت/ تا زداید داستان او غمت /مصطفی را چون ز شیر او باز کرد/ بر کفش برداشت چون ریحان و ورد/ می‌گریزانیدش از هر نیک و بد/ تا سپارد آن شهنشه را به جد. او با حضرت به کعبه می‌رود ولی در آنجا او را گم می‌کند. حلیمه خانه خدا را وجب به وجب می‌گردد تا حضرت را پیدا کند، ولی موفق نمی‌شود تا این‌که پیرمردی او را پیش عُزی، یکی از بتان می‌برد که به باور او ملتمس شدن به آن باعث پیدا شدن گم‌شدگان می‌شود: برد او را پیش عزی کین صنم/ هست در اخبار غیبی مغتنم/ ما هزاران گم شده زو یافتیم/ چون به خدمت سوی او بشتافتیم. اما زمانی که پیر شروع به سخن گفتن با بت می‌کند و نام محمد(ص) بر زبان می‌آورد، بت سر خم می‌کنند و به زبونی و پستی خود در برابر پیامبر اقرار می‌کند: که ازو فرزند طفلی گم شدست/ نام آن کودک محمد آمدست/ چون محمد گفت آن جمله بتان/ سرنگون گشتند و ساجد آن زمان.

شعر؛ مهم‌ترین شیوه شناخت و معرفی پیامبر اکرم(ص)
در تاریخ ایران‌زمین هنر شعر و شاعری مهم‌ترین شیوه شناخت و معرفی پیامبراکرم‌(ص) محسوب می‌شود. تقریبا تمام شاعران فارسی زبان در دیباچه اشعار خود و پیش از آغاز هر گونه سخنی، در مدح خداوند سخن می‌سرایند و سپس زبان به تحسین پیامبر می‌گشایند. شاعران و سخنوران جان کلام را که همان زندگی پربرکت پیامبر بود، در قالب‌های مختلف استعارات و تشبیهات ادبی ریختند و نکات والا و گرانسنگ زندگی پیامبر، از تاریخ زندگی ملموس ایشان گرفته تا غیب ناملموس که ایشان با چشم وحی دیدند، را برای مشتاقان عیان کردند. از جمله امور غیبی ای که آنها بدان توجه کردند، معراج پیامبر بود.

در واقع معراج پیامبر اسلام‌(ص) چنان واقعه عظیمی نزد شاعران و نویسندگانی همچون نظامی و نجم‌الدین رازی و مولانا بود که آن را ساده نگرفتند و در توصیف آن معراج‌نامه‌ها سرودند یا آن را به نظم و نثر در آوردند.  

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها