اعتراف هولناک به قتل اسیدی دوست

 پسر جوانی که بعد از شوخی‌های نا‌بجا با دوستش، او را کشته و جسدش را در بشکه اسید سوزانده بود، بعد از سه ماه سکوت به قتل اعتراف کرد.
کد خبر: ۱۴۶۴۳۶۵
 
به گزارش خبرنگار جام‌جم، مهرشاد پسر جوانی است که به اتهام قتل دوستش و سوزاندن جسد او از فروردین امسال در بازداشت به‌سر می‌برد و منکر جنایت بود اما بعد از سه ماه سکوت و تناقض‌گویی سرانجام دیروز بعد ازانتقال به شعبه هفتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران به قتل اعتراف کرد و گفت‌: من و سهیل دوست بودیم ‌اما آن روز یک شوخی نابجا باعث دعوا و درگیری‌مان شد که او را به قتل رساندم و در ادامه با دوست دیگرم فرهاد، جسد را به لواسانات برده و فرهاد اورا آتش زد‌.با اعتراف او،فرهاد که بازداشت شده بود در تحقیقات گفت‌: مهرشادجسد راسوزانده واو فقط درحمل جسد به او کمک کرده است. غلامحسین صادق‌زاده، بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جام‌جم گفت‌: با اعتراف به قتل پسر جوان، او در بازداشت به‌سر می‌برد و تحقیقات همچنان از وی در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه‌دارد‌.

قتل  به‌خاطر شوخی نابجا

مهرشاد آرام وقرار نداشت وباورش نمی‌شد که دیگربه آخر خط رسیده وجنایتش فاش شده است. در حاشیه جلسه بازپرسی گفت‌و‌گویی با او داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

 از آشنایی‌ات با مقتول بگو‌؟
مقتول از دوستان قدیمی‌ام بود‌. می‌خواستیم کافی‌شاپی راه‌اندازی‌کنیم‌.
 
چی شد او را کشتی‌؟
به خانه مجردی سهیل درغرب تهران دررفت‌وآمد بودم.اواخر اسفند سال گذشته به خانه‌اش رفتم.شوخی می‌کردیم که کاربه شوخی‌های نا‌بجا کشیده شد. دعوایمان بالا گرفت و در یک لحظه او کنترلش را از دست داد، عصبانی شد و با دستانش گلویم را گرفت و داشت خفه می‌کرد‌. برای نجات خودم آن‌قدر به او مشت و لگد زدم که بیهوش افتاد و از ترسم کلید خانه‌اش را برداشتم و فرار کردم. شب بعد که بازگشتم، دیدم او خودش را تا حمام کشانده و همان‌جا افتاده و فوت شده است. 
 
بعد چه شد؟
به خانه‌مان بازگشتم. روز بعد کارت بانکی مقتول را به دختر مورد علاقه‌ام دادم تا بشکه ۲۲۰ لیتری محلول اسید، لباس و وسایل آزمایشگاهی برایم خرید و با خودروی او وسایل را به خانه مقتول بردم و مدعی شدم اینجا متعلق به مشتری‌ام است. شب دوباره به خانه مقتول رفتم و آخر شب که همسایه‌ها خواب بودند، جسد را در بشکه انداختم و به‌سختی آن را به پارکینگ و داخل خودرو برده و به انباری خانه‌مان منتقل کردم و یک شبانه‌روز جسد درآنجا ماند. بعد به دوستم فرهاد زنگ زدم و گفتم یک نفر را کشته‌ام و بیا کمک کن جسدش را منتقل کنیم که آمد‌. جسد را در بشکه گذاشته بودم و اسید در آن ریختم و داخل سوزوکی پدرم گذاشته و راهی لواسان شدیم، دوستم چون سیگاری بود با فندکش جسد را آتش زد. بعد از آن طوری وانمود کردم که انگار سهیل فردی را در دعوا کشته و به ترکیه گریخته تا خانواده‌اش از جست‌و‌جو برای یافتن او منصرف شوند. 
 
حرف آخر‌؟
 من به دوستم و خانواده‌اش بد کردم و آنها مرا نمی‌بخشند و قصاصم می‌کنند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها