گزارش مرکز مطالعاتی «ریسپانسیبل استیت کرفت»؛

نسل Z، عامل تغییر سیاست آمریکا نسبت به صهیونیست‌ها

انتخاب بر سر مبارزه با دمپایی ابری یا اصلاح با همبستگی از روی تعقل

توفقط بیا! من نمی زنمت!

«ما کاری به حکم نداریم؛ حکم رو کاغذ مال محکمه است، اصلیت حکم مال خداست، که ما و منش ریخته و...» همیشه با شنیدن کلمه اعتراض یاد دیالوگ‌های زیبای فیلم «اعتراض» می‌افتم. چقدر این نگاه زیباست اگر بدانیم که اصلیت حکم مال خداست و ما چقدر قضاوت‌هایمان درباره همدیگر اشکال دارد و در پی همین قضاو ت‌ها چه اعترا ض‌ها که بیهوده به هم نکرده‌ایم. ولی اساسا اعتراض باید برای چه چیزی اتفاق بیفتد و چگونه؟ در ادامه خواهید خواند.
کد خبر: ۱۴۶۲۲۸۱
نویسنده زهرا قربانی

یک تاریخ، حرف


قدمت گردهمایی مشت‌های گره کرده و شعار‌های موجز و پرمفهوم و صدا‌های ولوم بالا، برمی‌گردد به خیلی پیش از میلاد مسیح. حوالی دوران ماد و پارت و پارس. یعنی شاید قبل‌تر از این که آدمیزاد فرق دست راست و چپش را بفهمد؛ به نارضایتی‌های زندگی‌ا ش وا کنش‌های اعتراضی نشان می‌داد. مطالبه و اعتراض در زیست اجتماعی آنقدر نقش اساسی دارد که در طول تاریخ بسیاری از آثار هنری و ادبی به این موضوع پرداخته‌اند؛ به خصوص در بزنگاه‌های مهمی مثل سده ۱۴ میلادی، یعنی از آغاز دوران رنسانس در اروپا با برپایی جنب شهای مهم فرهنگی شاهد تولید آثاری با محوریت این موضوع مهم بوده‌ایم؛ آثاری مثل تابلوی آزادی هدایتگر مردم، اثر اوژن دولاکروا فرانسوی در سال ۱۸۳۰ میلادی که به نقاشی «سمبل آزادی» معروف است. اما این جهتگیری‌های هنرمندانه صرفا به آثار خارجکی‌ها خلاصه نمی‌شود. داستان کاوه آهنگر و انقلاب پرشور او با نماد و پرچم درفش کاویانی علیه ضحاک یکی از مهم‌ترین روایت‌های فردوسی در شاهنامه‌اش است. خلاصه تا دلتان بخواهد اعتراض و مطالبه در تمام ادوار و بین تمام ملت‌ها حائز اهمیت بوده است.
یک ورزشکار حرفه‌ای دو و میدانی برای موفقیت در مسابقات باید بیشتر وقتش را ورزش کند، تمرین کند و احتمالا بدود، ما هیچه هایش قوی باشد، غذای مناسب بخورد و خلاصه زندگی اش با منی که هرهفته سه روز و سه شبش را سیب زمینی با سس چدار می‌خورم فرق کند و به قول اهل ادب، باید زیستش ورزشکاری باشد. طبق اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسامی ایران: «تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل مبانی اسلام نباشد، آزاد است.» یعنی قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸، یکی از حقوقی که برای مردم در نظر گرفته، حق اعتراض است. در واقع انقلاب اسلامی هم از همین نقطه آغاز شد، اما زیست یک معترض باید به جای غرغر دنبال راهکار بگردد. ما هیچه‌های مغزش برای نگاه از منظر سوم شخص و تفکر منطقی پرورش پیدا کرده باشد و خوراک فکری یک جانبه به مسأله را کنار بگذارد و از منظر تمام آرا به موضوع نگاه کند و تاب مخالفت داشته باشد و در نتیجه عملش از تخلیه هیجان منجر به ارتکاب جرم به دور باشد. منصفانه که نگاه کنید چیزی که امروز ما در کف خیابان می‌بینیم شبیه به اصل ۲۷قانون اساسی نیست که بخواهد مشروعیت داشته و پیگرد قانونی نداشته باشد. برهم زدن دانشگاه با بردن چاقو و زیرگرفتن نیروی انتظامی، اتفاقات ناخوشایندی بود که این روز‌ها پشت سر گذاشتیم. اتفاقی که آتش‌نشانان کرج، امسال در ۱۸ مهر در بحبوحه اغتشاشات به وضع معیشتی خود، یا معلمان برای تصویب طرح رتبه‌بندی معلمان انجام دادند اما، یک اعتراض اصولی به وضع موجود بود که در حال به ثمر نشستن است.
از منظر علوم سیاسی، یک انقلاب تا ۵۰ سال فرصت دارد به پختگی و ثمر برسد. تازه آن هم یک انقلاب بدون هشت سال جنگ تحمیلی، یک انقلاب بدون بدخواه داخلی و دشمن خارجی یک انقاب بدون تروریست و هجم ههای رسان‌های و یک انقلاب بدون ترور آدم حسابی‌ها و دانشمندانش و خلاصه یک انقلاب بی‌دغدغه. چیزی که اصلا شبیه به انقلاب سال ۱۳۵۷ تا کنون نیست. ایران همیشه دیوار کوتاه‌تر بود و خار در چشم دنیا. حسابش را بکنید کشوری با این وضعیت استراتژیک که می‌خواهد روی پای خودش بایستد و شبیه خودش باشد مگر چقدر می‌تواند جلو حرکت کند و با این اوصاف رنجور و کتک‌خورده نشود؟ از یک طرف وضع مالی و معیشتی، از طرفی وضع اشتغال، تحصیل، ازدواج و امید به زندگی و از منظری هم آزادی و هزار و یک مشکل از همه طرف که فشار بیاورد، آدم خالی می‌کند. دنبال این می‌گردد که مطالبه کند و صدایش را بالا ببرد بلکه یک نفر به دردش گوش کند. حق هم دارد. یک حق طبیعی! اما لازمه اعتراض به وضع موجود، حرکت به سمت وضع مطلوب و کمک به اصلاح است نه پاک کردن صورت مسأله! لازمه اصلاح هم گفتگو، دست به دست هم دادن و ترسیم و خلق اتوپیای مدنظری است که قابلیت اجرایی شدن هم داشته باشد. این که بدون برنامه و بدون راهکار راهبردی بگوییم یک چیز را نمی‌پسندیم و نمی‌خواهیم، غرغر بدون نقشه راهی است که نمی‌شود اسمش را مطالبه و اعتراض گذاشت. درنتیجه تصوراتمان عملی نمی‌شود و چه بسا یک خرابکاری دیگر به بار می‌آورد. خلاصه آدم ساعتی که چرخ دنده‌اش گیر دارد را خورد خاکشیر نمی‌کند، آدمی که اشتباه عمل می‌کند را نمی‌کشد. اگر پاره تنتان باشد که از جانتان مایه می‌گذارید و کمک می‌کنید ایراداتش برطرف شود. مگر وطن چیست جز پاره تن آدم؟!


اعتراض آری، اغتشاش نه!


سال ۱۹۳۰ گاندی برای استقلال هند و اعتراض به پرداخت مالیات نمک به بریتانیا، همراه با پیروانش ۲۴ روز ۳۹۰ کیلومتر راهپیمایی کرد. این راهپیمایی جزو اعتراضات آرام محسوب می‌شود و با این که منجر به دستگیری گاندی شد، اما مثمر ثمر بود. این که مطالبه و اعتراض نسبت به ظلم و نقایص و کم کاری دولت باید در دل یک جامعه پویا اتفاق بیفتد یک امر طبیعی است، اما اعتراضی که زاییده شناختی عمیق از مشکل باشد و با نگاهی منصفانه به محاسن و معایب مسأله. این که به دلیل ایرادات و عملکرد‌های نادرست، نابرابری‌ها و بی‌انصافی‌هایی سیستمی به قول معروف بخواهیم بزنیم زیر کاسه و کوزه همه چیز و کل یک سیستم را از بالا به پایین نا کارآمد بدانیم، یک بی انصافی بزرگ است. اتفاقی که این روز‌ها شاهد آن هستیم چشم بستن روی موفقیت‌های علمی، امنیتی و خودکفای یهای چشمگیری است که از یک کشور به قول آن ور آبی‌ها جهان سومی که مورد تهاجم سخت و نرم است، بعید بود.

آب گل آلود


مرد ماهیگیری، در حال ماهیگیری از رودخان‌های بود. تور ماهیگیری خود را به میان جریان آب قرار داده بود. همزمان ریسمانی را هم در آب قرار داده بود که تکه سنگی به آن وصل بود. آن ریسمان را تکان م یداد و آب را گ لآلود م یکرد. رهگذری او را در این حال م یبیند و به ماهیگیر م یگوید: این چه کاری است که م یکنی؟ این آب آشامیدنی است و تو با این کار آن را آلوده م یکنی و دیگر برای ما قابل استفاده نیست؟! ماهیگیر، اما در جواب م یگوید: «من هم مجبورم، م یخواهم ماهی بگیرم که از گرسنگی نمیرم. با این کار و تکان دادن این ریسمان آب گل‌آلود می‌شود و ماهیان راه خود را گم می‌کنند و در دام من گرفتار می‌شوند.» ضرب‌المثل «از آب گل آلود ماهی گرفتن» هم که به همین داستان بر می‌گردد؛ کنایه از افرادی است که از موقعیتی خراب و آشفته سوءاستفاده می‌کنند و منفعت خود را می‌طلبند. خیلی‌ها که اعتراض دارند، فکر میکنند حرف ما این است که اساسا نباید به هیچ چیز اعتراض داشت. خیر اتفاقا ما که می‌گوییم باید مطالبه‌گر بود وگرنه هیچ چیز اصلاح نمی‌شود یا بهبود پیدا نمی‌کند. مسأله همان نوع بیان است. مسأله آلوده نکردن آب است. وگرنه لیدر یا رهبر اعتراض‌هایت می‌شود یک ورزشکار کم سواد، یا یک مجری معلوم‌الحال یا حتی یک عده منافق که خودشان اسطوره همه مدل دیکتاتوری، خشونت، قتل، خیانت و... هستند. آن‌ها برای کمک به مردم نیامده‌اند؛ آمده‌اند از آب گل آلود، ماهی خودشان را بگیرند.
 نوجوانی، سن اعتراض است. «دست نزن!»، «نرو!»، «این کار رو نکن!»، «سا کت باش!» و... همه این گذاره‌ها در یک جای دوری در خاطرات کودکی هم همان شاید همراه با یک نیشگون و چشم غره وجود دارد. در عالم کودکی در جوابش هم گفته‌ایم چشم! اما قصه حرکت از سن کودکی به نوجوانی فرق می‌کند. تحول از بچه بله قربان گو به سمت نوجوان و جوانی که ایده و نظر در ذهنش دارد، باعث می‌شود او به تصمیمگیری‌ها و اتفاقاتی که باب میلش رقم نمی‌خورد واکنش نشان دهد. نوجوانی آغاز سن اعتراض‌هاست آن هم از نوع تخلیه هیجانش. اگر نوجوانی را دیدید که بر درختی تکیه کرده، بدانید که آن جامعه دارد سطحی، خنثی و خالی از فکر و رشد و خلاقیت بار می‌آید. همه جریان‌سازی‌ها و انقلابی‌گری‌های تاریخی دنیا به دست جوانان و نوجوانان رقم خورده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها