نوجوانی زمان گذار است. گذار از کودکی به جوانی و در این سن بچهها نوسانات هورمونی زیادی را تجربه میکنند و حتی ویژگیهایشان برای خودشان هم بدیع و غافلگیرکننده است. به همین لحاظ گاهی به دشواری بر رفتار خود تسلط مییابند.در خانوادههایی که شرایط مناسبی برای این دوران ایجاد شود، فرزندان با ایمنی بیشتری بلوغ را میگذرانند، مشکلات نوجوانی کمتری را شاهد هستند و سریعتر از بقیه به پختگی و کمال فکری، عاطفی و اجتماعی میرسند. در حالی که در خانوادههای نابسامان، خانوادههای زیاد سختگیر یا برعکس آسانگیر دشواریهای دوران بلوغ بیشتر بوده و اغلب رسیدن به یک هویت کامل فکری، عاطفی و اجتماعی با تاخیر همراه است.
من به تو میگویم
من به تو میگویم به این مهمانی نرو! من به تو میگویم اینجا بمان! به تو میگویم بنشین سر درس و مشقت! به تو میگویم! به تو میگویم! مگر نگفتم؟!
این جملههای تحکمآمیز را اغلب نوجوانان میشناسند، اما والدین هم بهتر از هر کسی میدانند هرچه چنین جملاتی را بیشتر به کار ببندند، کمتر نتیجه میگیرند و هر روز از فرزند خود دورتر میشوند، ولی باز در صورت مشاهده تمردهای آنها نمیتوانند خود را کنترل کنند و به نوجوان تحکم میکنند.اگر شما از این دست والدین هستید، بهتر است برای نتیجه بهتر گرفتن کمی شیوه خود را تغییر دهید.کمی از نردبان قدرت پایین بیایید و از کنار کودک به مسائل نگاه کنید.وقتی کودکتان به بلوغ نزدیک میشود، کمال مطلوبش این است که به او به چشم یک آدم بزرگ نگاه کنید و با او گفتوگو کنید نه امر و نهی. در این زمان ایجاد یک رابطه افقی بهتر جواب میدهد.
رابطه موثر این دوران رابطهای است براساس همدلی، تفاهم و درک شرایط نوجوان که مطلوبترین نوع چارچوب ارتباطی محسوب میشود.
به این ترتیب نوجوان میتواند به والدین خود اعتماد کند و آنان را در دایره معتمدان قرار دهد و مانند دوستانش با آنان مشورت کند، زیرا او اینک به مشورت و همدلی نیاز دارد.
در صورت امر و نهی والدین، نوجوان به دنبال راه گریز از زیر سلطه والدین خواهد بود که در این صورت مجالی برای برقراری ارتباط وجود نخواهد داشت، چراکه فاصلهها به قدری به علت سختگیری و محدودیت زیاد شده که دیگر مجالی برای پیوند نخواهد بود.
یکدلی با همسر، همدلی با نوجوان
سمیه رفعتی مادر دو نوجوان دختر و پسر است. او میگوید: قاطعیت برای تربیت بچهها خیلی مهم است، اما همسرم اجازه نمیدهد این قاطعیت در مورد بچهها اعمال شود، خصوصا در مورد دخترم.مثلا وقتی پسرم دوره متوسطه را به پایان رساند، خواست برایش یک موبایل گرانقیمت بخریم، من مخالفت کردم و گفتم جایزه نباید اینقدر ارزش مادی داشته باشد.همسرم هم موافقت کرد، اما وقتی دخترم همین درخواست را کرد و باز من همین نظر را دادم، همسرم گوش نداد و بیخبر برای او یک موبایل گرانقیمت گرفت.این کارها باعث اختلاف میشود، اما او به حرف من گوش نمیدهد و همیشه محدودیتهای ضروری را که برای بچهها به عنوان قانون گذاشتهایم، لغو میکند یا استثنا قائل میشود.
وجود اختلاف بین والدین، تعارض در شیوه تربیتی و... از اقتدار والدین میکاهد و ارتباط مناسب آنان با فرزندان را از بین میبرد و در واقع احساس نیاز به برقراری ارتباط از طرف نوجوان احساس نخواهد شد. در حالی که چنین نیازی به صورت یک عامل درونی همچنان پابرجاست و خلأهای حاصل از آن دیر یا زود آشکار خواهد شد.
من نسخه دوم شما نیستم
حتما شما هم شنیدهاید که والدین خیلی وقتها شخصیت مستقلی برای نوجوان قائل نیستند و فکر میکنند آنها باید راه نرفته آنان را ادامه دهند و آرزوهای آنان را متجلی سازند. اما این کار خوبی نیست. آنان هویت مستقل و آرزوهای خاص خود را دارند.سعیده میگوید من دلم میخواهد موسیقی را دنبال کنم، اما پدرم دلش میخواهد دکتر شوم. او وقتی جوان بود به خاطر مشکلات خانوادگی نتوانست درسش را ادامه دهد و حالا میخواهد من آرزوهای او را دنبال کنم، اما من آرزوهای خودم را دارم.
زمانی که والدین سعی میکنند فرزندان نوجوان خود را با ملاکها و معیارهای شخصی خود که در اغلب موارد برگرفته از شرایط تربیتی شخص خودشان و خواستهها و تمایلات دوران نوجوانیشان است، موافق کنند با حالت عناد و سرکشی نوجوان مواجه خواهند شد. چنین مواردی، تفاهم و همدلی بین والدین و نوجوان را مخدوش خواهد ساخت و نوجوان فاصله عمیقی را بین خواستههای خود و والدین احساس خواهد کرد.
زهره زیارتی / جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد