«جام‌جم» پیامدهای آرایش سیاسی جدید در قاره سبز را بررسی کرده است

شلیک به رهبری اروپای واحد

رئیس‌جمهور فرانسه وصدراعظم آلمان تبدیل به دو نماد شکست و ناکامی در اتحادیه اروپا و منطقه یورو شده‌اند. ارتقای جایگاه و موقعیت احزاب موسوم به راست افراطی در پارلمان اروپا، قدرت مانور جریان‌های سنتی قدرت و طرفداران حفظ ساختار اتحادیه اروپا را محدودتر ساخته و فراتر از آن، سبب شده تا دو ستون اصلی نگهدارنده اروپای واحد یعنی برلین و ‌پاریس، قدرت رهبری خود برقاره سبز را ازدست بدهند.این بدترین وضعیتی است که رهبران اروپایی با آن مواجه هستند.
کد خبر: ۱۴۶۰۸۰۲
 
پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و تحقق اروپای منهای لندن، بار رهبری اروپای یکپارچه بر دوش برلین و پاریس افتاد اما انتخابات اخیر به این روند نیز عملا پایان داده است.انحلال پارلمان فرانسه، استعفای نخست‌وزیر بلژیک و حضور پررنگ ملی‌گرایان افراطی در پارلمان اروپا، ماحصل و خروجی انتخابات اخیر در قاره سبز بوده است. نام این پدیده را دیگر نمی‌توان تنبیه سیاستمداران سنتی اروپا از سوی شهروندان نامید بلکه شاهد گذار رسمی و علنی اروپاییان از نهادگرایی و لیبرال‌دموکراسی شکست‌خورده‌ای هستیم که طی سه دهه اخیر از سوی جریان‌های رسمی قدرت به آنها تحمیل شده است. آرا و تعداد کرسی‌های جریان‌های مخالف موجودیت اتحادیه اروپا طی سه دوره‌ای که انتخابات پارلمانی اروپا در سال‌های ۲۰۱۴، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۴ میلادی برگزار شده، به صورت تصاعدی افزایش یافته و گذار به اروپای قرن بیستم (قبل از زمان تشکیل اتحادیه اروپا) را از یک مقوله انتزاعی به یک احتمال عینی تبدیل ساخته است.افرادی مانند امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه و اولاف شولتس، صدراعظم آلمان به مانند همیشه درحال مخابره پیام‌های انحرافی و دروغین به نظام بین‌الملل هستند! سران احزاب و جریان‌های سنتی در اروپا کمترین اشاره‌ای نسبت به ناکارآمدی خود در عرصه‌های سیاسی، امنیتی و اجتماعی نکرده، مقصر شکست در انتخابات اخیر را تشدید تب پوپولیسم در غرب تلقی می‌کنند! سؤال اصلی اینجاست که اگر پوپولیسم یک تب است، چرا منجر به شکست سه دوره‌ای اروپاییان از انتخابات پارلمانی سال‌های ۲۰۱۴ تاکنون شده است؟ بدون شک هیچ‌یک از شهروندان اروپایی در ابتدای قرن بیستم، تصور نمی‌کردند فاجعه‌ای به وسعت دو جنگ اول و دوم جهانی در اروپای به‌اصطلاح مدرن و صنعتی رخ دهد اما این اتفاق به بدترین نحو ممکن افتاد! امروز نیز در اروپای پست‌مدرن تمایل عجیبی نسبت به «بازگشت به گذشته» پیدا شده که می‌تواند دوباره قاره سبز را غرق خون و آشوب کند! پس از تاسیس اتحادیه اروپا (با انعقاد پیمان ماستریخت) در قرن بیستم، شهروندان اروپایی تصور کردند اتصال قدرت بازیگران غربی به یکدیگر و تبدیل آنها به اجزای یک کالبد و پیکر واحد، منجر به ایجاد ثبات و امنیت دائمی در این حوزه جغرافیایی و استراتژیک خواهد شد اما اکنون، در سال ۲۰۲۴ میلادی آنها پاسخ این اعتماد را به بدترین نحو ممکن دریافت کرده‌اند! بروز بحران‌های مزمن در عرصه سیاست خارجی و امنیت داخلی، مرهون سیاست‌های مداخله‌گرایانه جمعی اروپاییان در جنگ اوکراین و تحولات خونین منطقه غرب آسیا بوده است. همچنین حمایت مطلق اروپاییان از آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه، آنها را تبدیل به کشورها و بازیگرانی منفور در میان افکار عمومی جهان ساخته است. در چنین شرایطی شهروندان اروپایی از هر فرصتی برای به چالش کشیدن ساختارها و نهادهای قدرت در قاره سبز استفاده می‌کنند. فربه‌تر شدن گروه‌های ملی‌گرای افراطی که نسبت به خروج از اروپای واحد بی‌میل نیستند، پرده از یک حقیقت مطلق برمی‌دارد: تاریخ مصرف اقتدار جمعی در اروپای واحد به پایان رسیده و تمایلات نهفته نسبت به بازگشت به گذشته، روز به روز در این حوزه پررنگ‌تر می‌شود. در این معادله، خطوط قرمز ابتدایی تشکیل اروپای واحد دیگر معنای خود را از دست داده و حتی تبدیل به پاشنه آشیل این مجموعه شده است. نهادگرایی تزئینی اتحادیه اروپا و همگرایی صوری اعضای منطقه یورو و حتی پیمان نارکارآمد شنگن، جملگی جایگاه خود را در بین افکار عمومی اروپا از دست داده‌‌ است... .
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها