«درست شنیدم که کشته شده؟»، «روحت شاد»، «دیگه نیستی برامون کیکای خوشگل درستکنی»، اینها پیامهای کسانی است که عاطفه آبادگر، صاحب شیرینیفروشی آرشیدا را میشناختند یا زمانیکه زنده بود به او سفارش پخت کیک و شیرینی میدادند. حالا از این زن شیرینیفروش یک صفحه اینستاگرامی باقیمانده با کلی عکس شیرینی وکیکهای رنگارنگ،عکس دختر۱۱سالهاش آرشیدا و همسرش امید نقیزاده که وقتی با جامجم صحبت میکند، هنوزهم باورش نمیشودهمسرش را ازدست داده است: «این شیرینیفروشی متعلق به پدرهمسرم بود که خانمم درآن برای مشتریانش کیک وشیرینی آماده میکرد. روز یکشنبه همسرم چون سفارشکار داشت، از بازار خرید کرد و بعد به من گفت امروز مشتری زیاد دارم وبه مغازه رفت و من هم به مغازه خودم رفتم. مغازه همسرم دوربین مداربسته داشت اما بهدلیل مشکل فنی تصاویر ضبط نشده بود و ازروی تصاویر دوربین مداربسته مغازه موبایلفروشی متوجه برخی اتفافات شدیم. قتل بین ساعت هشت ونیم تا ۹صبح اتفاق افتاد. خانمم بعد از خرید وارد مغازه شد وخریدهایش را روی میز گذاشت. طبق تصاویر دوربین مداربسته، قاتل ازساعت هشت صبح اطراف مغازه خانمم کمین کرده بود و ماسک، کلاه، لباس بادگیر و شلوار جین به تن داشت. همسرم مشغول درستکردن کیک بود که قاتل واردمغازه شد و پس از قتل همسرم، خودروی پراید نوکمدادی، مقداری طلا و گوشی تلفنهمراه او را سرقت کرد. او حتی یک جعبه شیرینی و موزهایی که همسرم خریده بود را هم برداشت و با خودروی همسرم فرار کرد. نمیدانم چند ضربه چاقو به همسرم زده است و از جزئیات آن هیچ اطلاعی ندارم. قبل از اینکه جسد همسرم توسط یکی ازمشتریان او که آمده بود سفارشش را ببرد کشف شود، صدای درگیری بین سارق وهمسرم داخل مغازه پیچیده بود اما همسایهها فکر میکردند خانمم با دخترم آرشیدا صحبت میکند برای همین پیگیر علت سروصدا نشده بودند، درحالیکه در تمام آن لحظات سارق با همسرم درگیر بود که به جنایت منجر شد.»
بین صحبتهایمان بغض مرد جوان میشکند: «ما قاتل را نمیشناسیم. باوجود تحقیقات پلیسی هنوزهیچ رد ونشانی ازسارق قاتل و خودروی همسرم پیدا نکردهایم وماموران درحال پیگیری هستند. همسرم هیچ دشمنی نداشت و اگر مشکلی بود به من اطلاع میداد. کل بازار او را قبول داشتند و همسایهها مراقبش بودند.همیشه به اومیگفتم تو خانم هستی و اگر کسی آمد واتفاقی افتاد از مغازه بیرون بیا که میگفت نه هیچ مشکلی ندارم.همسرم زن ضعیفی نبود. او ازکودکی درمغازه پدرش بود تا به اینجا رسید و با پختکیک و شیرینی کلی کارشگرفته بود. ما ۱۷سال بود که ازدواج کرده بودیم و زندگی خیلی خوبی داشتیم. آنقدر این اتفاق تلخ است که هنوز در مورد مرگ همسرم به دخترم چیزی نگفتهام. میخواهم شما هم با رسانهایکردن این قتل به ما در تسریع رسیدگی به این پرونده کمک کنید.»
یکی ازهمسایههای این زن شیرینیفروش هم میگوید: «حیف این زن و شوهر. خیلی با هم خوب بودند. تازه روی خوب زندگی را دیده بودند که این اتفاق افتاد. از روی دوربین مداربسته دیدیم که قاتل استرس داشت و مدام این پا و آن پا میکرد. بعد از قتل هم انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده، بعد ازسرقت، ریموت را زد تا ببیند خودروی خانم آبادگر کدام است، سپس سوار خودروی او شد و رفت. قاتل تمام طلاها را برده بود بهجز یک پلاککوچک که داخل خون افتاده و آن را ندیده بود. ظاهرا کفدست و شاهرگ خانم آبادگر هم چاقو خورده بود. او زن شجاع و نترسی بود ورابطه خوبی باهمه داشت. شاید اگر تسلیم میشد، قاتل دست به جنایت نمیزد.»
درحال حاضربا دستور قاضی جنایی، تیمی ازماموران پلیس آگاهی استان گیلان با سرنخهایی که ازمتهم به قتل بهدست آوردهاند در تلاشاند او را دستگیر کنند تا راز جنایت فاش شود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد