به بهانه هفته فیلم احمدرضا معتمدی، نگاهی به ویژگی‌های هنری و فلسفی این فیلمساز کرده‌ایم

فیلسوف سینمای ایران

چرا سینما درِ خانه شاعران را نمی‌زند؟

آی فیلمسازان که بر ساحل نشسته‌اید

«دست‌ها می‌سایم/ تا دری بگشایم/ به عبث می‌پایم/ که به در کس آید» نیما یوشیج را اگر در مصادره‌ای سینمایی به کار بگیریم، تعبیرش می‌شود بی‌مهری سینمای ایران به شاعر بزرگ و پدر شعر نوی فارسی که هنوز نتوانسته قدمی در این زمینه بردارد و فیلمی درباره این شخصیت درخشان ادبیات ایران بسازد.
کد خبر: ۱۴۳۰۴۰۴
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر
 
چنین کم‌کاری فقط به نیما نمی‌شود که امروز زادروز اوست (۲۱ آبان سال ۱۲۷۶) بلکه بسیاری از شاعران کلاسیک و معاصر این سرزمین و زندگی‌های جذاب و پرفراز و نشیب آنها و هنر شاعری و سخنوری‌شان به چشم سینما مهم نیامده‌اند که فیلم‌هایی درباره‌شان ساخته شود. آن هم هنری که بسیاری از ایرانی‌ها و شاید همه آنها دلبستگی تام و تمامی به آن دارند و اشعار شاعران بزرگ را با مناسبت و بی‌بهانه زمزمه می‌کنند و حتی در حرف‌ها و زندگی روزمره به کار می‌بندند. به جز این بزرگی و آوازه شاعران پارسی تنها محدود ومنحصربه داخل کشور نیست وعالمگیر است. بنابراین با وجود چنین جایگاه و موقعیت شایسته ملی و جهانی، این همه بی‌مهری و بی‌اعتنایی (شما بخوانید جور و جفای ناخواسته) سینمای ایران و فیلمسازان به این جماعت خوش‌طبع و خوش‌سخن که با هنرشان احوالات مختلف آدم‌ها از جمله مردم ایران را در آثار خود به شکلی موزون و موثر و پرنکته روایت کرده‌اند و باعث سربلندی فرهنگی و هنری ما در اقصی نقاط گیتی شده‌اند، روا نیست. مرور پیش رو، اگرچه قطعا ارزش اشاره دارد و واجد اهمیت برای تلاش‌های صورت گرفته در این زمینه است اما باتوجه به نام‌های پرشمار شاعران بزرگ کلاسیک و معاصر و میزان شهرت، محبوبیت و اثرگذاری‌شان کافی نیست و جای کار بسیار دارد. 
   
یک فردوسی ۲۰ دقیقه‌ای!
عبدالحسین سپنتا که فیلمنامه‌نویس و بازیگر نخستین فیلم ناطق ایران (دختر لر) بود، دلبستگی خاصی به فرهنگ و هنر ایرانی داشت و در زمینه تاریخ و فرهنگ و ادبیات کهن خیلی مطالعه و تحقیق می‌کرد. ساخت فیلم‌های فردوسی، شیرین و فرهاد و لیلی مجنون گواه این مدعاست. فردوسی همان‌طور که از نام آن پیداست اثری زندگینامه‌ای درباره حماسه‌سرای مشهور ایران حکیم ابوالقاسم فردوسی محصول سال۱۳۱۳ است. این فیلم که خود سپنتا و نصرت‌ا...محتشم نقش‌های اصلی آن را بازی می‌کردند، زندگی فردوسی را از سرودن اثر سترگ و ماندگارش «شاهنامه» تا مرگ درانزوا نشان می‌دهد. سال گذشته و همزمان با روز بزرگداشت فردوسی بود که موزه سینما نسخه مرمت شده این فیلم را برای علاقه‌مندان نمایش داد. البته نکته تاسف‌بار درباره فیلم فردوسی این است که تنها ۲۰دقیقه از این اثر حدودا ۶۰دقیقه‌ای موجود است. سپنتا بعد از روایت زندگی فردوسی، در دو فیلم دیگرش هم از گنجینه شعرای بزرگ ایران بهره می‌برد؛ در شیرین و فرهاد سراغ سروده وحشی بافقی می‌رود و در لیلی و مجنون هم روایتگر اثر مشهور نظامی گنجوی است. 
   
ترافیک شاعران
اگرچه همچنان مطالبه ساخت فیلم‌های جداگانه با محوریت شعرای شهیر فارسی از سینمای ایران پابرجاست و به قوت باقی اما پرویز کیمیاوی در فیلم «ایران سرای من است» که عنوانش هم برگرفته از شعر فردوسی (همه جای ایران سرای من است/ چو نیک و بدش از برای من است) دست به ابتکار جالبی می‌زند و با یک روایت رفت و برگشتی و آمیخته به خیال، چهره‌های برجسته شاعری این سرزمین را احضار می‌کند. «ایران سرای من است» قصه سهراب نویسنده جوان کرمانی را به تصویر می‌کشد که در حال تألیف کتابی درباره تاریخ شعر کهن ایران است در کویر گم می‌شود. او در راه به شخصیت‌های عجیبی برمی‌خورد و تعدادی از شاعران قدیمی و نامدار ایران در برابر او ظاهر می‌شوند. حافظ (پرویز شاهین‌خو)، مهدی فقیه (سعدی)، خیام (محمد پورستار)، فردوسی (هوشنگ معصفری)، مولوی (محمد صفوی)، رودکی (صادق توکلی)، منوچهری و ناصر خسرو (ابوالحسن محمدی علی‌آبادی)، سنایی (مرتضی یوسف‌دوست)، جامی (علی جاویدفر)، نظامی (اسفندیار یگانه)، خواجوی کرمانی (قدرت‌ا... نعمت شهربابکی)، فرخی یزدی (اسفندیار مهرتاش)، عبید زاکانی (عطاءا... عجمی کرمان‌پور)، ایرج میرزا (بهروز زهره‌وند) شاعران حاضر در قصه این فیلم هستند. 
   
مردی شبیه سهراب
شباهت علی قوی‌تن، کارگردان و بازیگر سینما به سهراب سپهری به حدی است که اخیرا حتی باعث گاف شهرداری تهران و استفاده از عکس این فیلمساز به جای سهراب در بنرهای شهری حاوی اشعار شاعران شد. اتفاقی بامزه که احتمالا بیش از همه به مذاق خود قوی‌تن خوش آمده‌باشد؛ چرا که در سال‌های اخیر تلاش زیادی برای تشدید این شباهت انجام داده‌است. موثرترین و کاربردی‌ترین این همسانی و بهره‌مندی، ساخت فیلم «رویای سهراب» با نویسندگی و کارگردانی و البته بازی خودش در نقش سهراب سپهری، شاعر و نقاش پرآوازه اهل کاشان در سال۱۳۹۷ بود. اثری که باوجود حسن نیت وامتیاز شباهت غریب بازیگرش به سهراب و حتی شاعرانگی موجود در قصه، چندان با نظر مثبت تماشاگران و منتقدان روبه‌رو نشد. 
   
شمس و مولانای بلاتکلیف
انتشار خبر ساخت فیلم «مست عشق» در سال۹۸ درباره زندگی مولانا و شمس تبریزی آن هم با بازی‌های پارسا پیروزفر در نقش اولی و شهاب حسینی در نقش دومی و نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی که قبلا تبحرش را در ساخت آثاری تاریخی نشان داده بود، امیدواری‌های فراوانی به وجود آورد که بالاخره برای روایت سینمایی از زندگی یکی از شاعران بزرگ ایران، قدمی برداشته شد اما اخباری که در ادامه درباره اختلافات سرمایه‌گذار ایرانی و ترکیه‌ای این محصول مشترک منتشر شد، شیرینی آن خبر اولیه را تلخ کرد. درمقطعی اخباری درباره رفع این اختلافات و اتمام ساخت فیلم به گوش رسید اما بعدا ماجرای تبدیل فیلم به سریال و زمزمه‌هایی مبنی بر پخش آن از پلتفرمی در ترکیه دوباره کفه ناامیدی را درباره این اثر بیشتر کرد. مدت‌ها پس از ساخت این اثر، هنوز خبر تازه و امیدوارکننده‌ای درباره زمان احتمالی انتشار مست عشق نداریم.  
   
فروغی یادآور پروین!
اما یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های مرتبط با شاعران، «رگ‌های آبی» به کارگردانی جهانگیر کوثری است. فیلمی که ابتدا خبر بازی باران کوثری، دختر کارگردان یک حاشیه درباره تاثیر ارتباط خانوادگی برای سپردن این نقش به او حاشیه‌هایی ایجاد کرد و در مرحله بعد هم انتشار تصاویری از گریم  این بازیگر در نقش فروغ فرخزاد. بسیاری از انتقادها حول محور تفاوت فیزیکی و بی‌شباهت بودن چهره بازیگر و کاراکتر اصلی می‌چرخید و حتی برخی به کنایه، او را بیشتر مناسب بازی در نقش پروین اعتصامی می‌دانستند که از قضا در یکی از قسمت‌های سریال «شبکه مخفی زنان» هم این نقش را بازی کرده بود. 

صدای پای شعر 
باوجود این مقدار اندک و کم‌توجهی، سینمای ایران آن‌قدر‌ها هم با شعر، قهر و بیگانه نیست و به‌جز قاب‌بندی‌ها و دیالوگ‌هایی که گاهی به شعر پهلو می‌زند و عبارت سینمای شاعرانه از آن استنباط می‌شود، در طول این سال‌ها پیوند‌هایی واضح و گاهی غریب با شعر و شاعری داشته است. به عنوان مثال همین سهراب سپهری که سوژه فیلم رویای سهراب بود، دستمایه ساخت چند فیلم قرار گرفته یا به عبارت بهتر از نام و مضمون برخی شعرهایش استفاده‌ای خلاقانه و هنرمندانه شده است. مهم‌ترین‌شان «خانه دوست کجاست؟» ساخته عباس کیارستمی است که با تصاویر و سینمای شاعرانه‌اش، نقش به‌سزایی در شهرت و محبوبیت سینمای ایران در جهان داشت. کیارستمی اصلا فیلم خانه دوست کجاست را با اشاره و ادای دین به شاعر مشهور شروع می‌کند و می‌نویسد: «با یاد سهراب سپهری...» نام فیلم از ابتدای این شعر «نشانی» سهراب انتخاب شده است: «خانه دوست کجاست؟ / در فلق بود که پرسید سوار/ آسمان مکثی کرد...» اشعار سهراب سپهری باز هم الهام‌بخش فیلمسازان دیگر برای نام‌گذاری آثارشان شد؛ اسم فیلم «کفش‌هایم‌کو؟» ساخته زنده‌یاد کیومرث‌پوراحمد هم از شعر «کفش‌هایم کو؟ چه کسی بود صدا زد: سهراب؟...» و «اسب حیوان نجیبی است» هم بخشی از شعر بلند «صدای پای آب» است، آنجا که می‌گوید: «من نمی‌دانم که چرا می‌گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست». فیلم «آب را گل نکنید» ساخته انسیه شاه‌حسینی با بازی رویا نونهالی هم اشاره به «آب را گل نکنیم/ در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب...» سروده سهراب دارد. علاقه کیارستمی به شعر، باعث شد او به‌جز خانه دوست کجاست؟ بعد‌ها باز هم اسم یکی از فیلم‌هایش را با ارجاع به یک شعر و یک شاعر سرشناس انتخاب کند: «باد ما را خواهد برد» از فروغ فرخزاد. یکی دیگر از شعر‌های این شاعر هم تبدیل به اسم فیلمی از حمید رخشانی شد: «پرواز را به خاطر بسپار». به جز اینها فیلم‌هایی مثل «تک‌درخت‌ها» سعید ابراهیمی‌فر، «سایه خیال» حسین دلیر و «نان و شعر» کیومرث پوراحمد از معدود فیلم‌هایی هستند که با محوریت شعر و شاعری ساخته شده‌اند. همچنین ذکر این نکته ضروری است که در کم کاری سینما نسبت به شاعران، این هنرمندان سخنور در تلویزیون و تئاتر ایران وضعیت به‌مراتب بهتری دارند. در رسانه‌ملی که شاهد ساخت آثاری چون «شهریار» با محوریت شاعر نام آشنای ایران بودیم و در تئاتر هم چهره‌هایی چون پری صابری نسبت به کارگردانی آثاری درباره شاعران بزرگ ایران اهتمام  ویژه‌ای داشتند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها