تربیت انسان عصر‌ظهور
در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سیدمحمدمهدی میرباقری ماموریت‌های رسانه تبیین شد

تربیت انسان عصر‌ظهور

وصیت‌نامه شجاعانه کارلوس

«بی‌هویت‌سازی مسلمانان»، بزرگ‌ترین و ضدانسانی‌ترین استراتژی مسیحی و سپس تمدن لیبرالیسم ضدخدایی تاریخ عمومی غرب بود؛ و هرکجا و هر قطعه زمین و هر جامعه مسلمانی، که در تور آهنین سلطه‌گرانه آنان، گرفتار می‌شد؛ باید در این گرداب بی‌شناسنامه‌سازی، غوطه‌ور می‌گشت و «شخصیت حقیقی و تاریخی» خویش را به دور می‌افکند؛ و با رنگ و بوی تمدن سلطه‌گر، همسو می‌گشت؛ تا حق «حیات» و «نفس کشیدن» و «راحت زندگی کردن» به دست آورد.
«بی‌هویت‌سازی مسلمانان»، بزرگ‌ترین و ضدانسانی‌ترین استراتژی مسیحی و سپس تمدن لیبرالیسم ضدخدایی تاریخ عمومی غرب بود؛ و هرکجا و هر قطعه زمین و هر جامعه مسلمانی، که در تور آهنین سلطه‌گرانه آنان، گرفتار می‌شد؛ باید در این گرداب بی‌شناسنامه‌سازی، غوطه‌ور می‌گشت و «شخصیت حقیقی و تاریخی» خویش را به دور می‌افکند؛ و با رنگ و بوی تمدن سلطه‌گر، همسو می‌گشت؛ تا حق «حیات» و «نفس کشیدن» و «راحت زندگی کردن» به دست آورد.
کد خبر: ۱۴۱۱۵۹۸
نویسنده سینا واحد | نویسنده

و بدین‌گونه، تمامی مهاجران مسلمانی که از «خاورمیانه اسلامی» در فاصله جنگ جهانی اول و دوم؛ به آمریکای جنوبی یا آمریکای لاتین، کوچ اجباری و روشمند، داده شدند باید، از این «دالان‌های روح‌کشی» یا «تونل‌های نابودگر و تحقیر‌کننده شخصیت و هویت فرهنگی و دینی»، عبور قانون‌مند می‌کردند؛ تا شرایط «اقامت» و دسترسی به خدمات عمومی، را به دست آورند و بتوانند پس از ماه‌ها، رنج سفر و گرسنگی و آوارگی، به آسایشگاه، یا خوابگاه، برسند و از یک آشفتگی وحشتناک و طولانی و ... نجات یابند. خانواده معروف و مشهور «کارلوس منم Meniem» که در دهه ۹۰ میلادی، به ریاست‌جمهوری آرژانتین رسید یکی از این خانواده‌های مهاجر عرب‌زبان سوری‌تبار بود؛ که با عبور از آن «تونل‌های اجباری فرهنگ‌کش» همه ظواهر ارزشی خاورمیانه‌ای خویش را، از دست داد و تبدیل به یک «شهروند ظاهرا مسیحی» آرژانتینی گشت!
«کارلوس منم»؛ که دو سال پیش، در شهر «بوئنوس آیرس»، به دیدار مرگ رفت؛ هیچ‌گاه، در مجامع رسمی و دیدارهای برنامه‌ریزی شده، از «مسلمانی» خانواده‌اش و این‌که، چگونه ابعاد مختلف «هویت دینی و تاریخی‌اش» از او سلب شد، صحبت، نکرده است. او، که به‌عنوان یک شهروند مسیحی، به ریاست جمهوری آرژانتین رسیده بود، حتی، پس از دور شدن از ریاست جمهوری و عالم سیاست؛ با صدای رسا، اظهار نکرده بود؛ که: «من یک مسلمان‌زاده کاملا مسلمان هستم».
اما، پس از مرگ او، یک اتفاق بزرگ رسانه‌ای پیش آمد، که حادثه مرگ «کارلوس» را به حاشیه‌ها ... برد ... این اتفاق، برای همه مهاجران خاورمیانه‌ اسلامی و برای همه آنها، که درد و اذیت و آزار متداوم «هویت‌کشی و شخصیت‌کشی مسلمانان» را حس کرده بودند و در اعماق تاریخ شخصیت خویش خود را، وابسته به قرآن و اسلام، می‌دانستند؛ و توان «زنده‌باد گفتن مسلمانی» را، از دست داده بودند؛ به لحاظ روحی و ارزش‌های تمدنی از دست‌ رفته، حائز اهمیت بود.
این... اتفاق می‌توانست به‌راحتی به یک آتشفشان رسانه‌ای در کل آمریکای لاتین، تبدیل شود، اما مدیران شیطان‌نژاد و شیطان‌پرست امپراتوری رسانه‌ای جلوی این آتشفشان تکان‌دهنده را گرفتند و با قدرت بی‌حساب خویش، از قدرت آتش‌آفرینی آن، کاستند. و آن، حادثه بزرگ، عبارت بود؛ از انتشار رسمی «وصیت‌نامه» کارلوس منم، ریاست جمهوری ...: من یک، مسلمان هستم: مرا، در قبرستان مسلمانان، براساس آیین مسلمانان، به خاک بسپارید.
اگر بخواهیم؛ نجواها و پیام‌های پنهان‌گشته در این «وصیت‌نامه پرشجاعت» را، تفسیر درست و منطقی کنیم؛ باید بگوییم: این «وصیت‌نامه بی‌نظیر» از تمامی دوران ریاست‌جمهوری او بر آرژانتین، پراهمیت‌تر و پرتاریخ‌تر و پرقدرت‌تر است. چراکه، اولین پیام، این «وصیت‌نامه» آتشین، در دایره هراس‌آفرینی اسلامی شیطان‌نژادان امپراتوری رسانه، این است که: «کارلوس منم» رئیس‌ جمهوری سابق آرژانتین با زبان خویش می‌گوید، من، پیرو صدای همیشه قدرتمند امام‌خمینی هستم. اگر نور صداقت این صدای همیشه‌زنده و شخصیت‌بخش نبود؛ من، «کارلوس منم» با این‌که، رئیس‌جمهور یک کشور بزرگ بودم، هرگز جرات نمی‌کردم؛ بگویم؛ یک مسلمانم ...

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها