درباره موضع صریح رهبر معظم انقلاب؛

چه کسی میدان‌دار باشد؟

درباره کتاب «دوربرگردان»

صریح و بی‌پرده از مدیریت‌جبهه مقاومت در سوریه

فکر کن سوار ماشینت داری توی بزرگراه با سرعت زیاد، راهت را می‌روی. چهار چرخ ماشین و موتورش سالم و راهت هموار، یک‌ هو متوجه می‌شوی که ای دلِ غافل، باید از جایی می‌پیچیدی و حواست نبوده و حالا هرچه بروی و هر قدر که بیشتر گاز بدهی، از مقصدت دور و دورتر خواهی شد.
کد خبر: ۱۳۹۳۹۴۴
نویسنده حسین شرفخانلو - نویسنده

بزرگراه است و جا برای دنده عقب گرفتن یا دور زدن و حتی ایستادن نیست. عین مرام لات‌ها که لاتی‌شان توقف و دنده عقب ندارد و شانست اگر بگوید، جلوتر یک دوربرگردان جلویت سبز شود و بتوانی برگردی به راه. بی‌آن‌که به مرام لاتی‌‌ات خدشه‌ای وارد شود! این، حکایت خیلی‌ از ماست. خیلی‌هامان خیلی جاها در زندگی‌مان داشته‌ایم که باید حواس‌مان به مسیر می‌بود و نبوده و الان داریم خارج! می‌زنیم و دوربرگردان لازمیم! مثل سلیمان قصه‌ کتاب «دوربرگردان» که سیدزهیر مجاهد، به نهایت هنرمندی، تصویر «اولین»‌های زندگی مهاجری را ساخته که با خانواده و پدرش که قضا را معاون شهردار بود، از مزارشریف به زور کمونیست‌ها تارانده شده و سر از مشهد و محله افغانستانی‌ها درآورد و در حسرت ثبت‌نام در مدرسه کاشانی، از تحصیل جا ماند و سر از لاتی و قمه‌کشی و دعوا و نوچه‌پروری درآورد... .
سلیمان ما که آن‌روزها معروف به «ملای کاشانی» بود اما هر خبطی که می‌کرد، حواسش به نمازش بود و حالا ابایی ندارد از به تصویر کشیدن روزهایی از عمرش که لات‌ها و گنده لات‌های مشهد روی اسمش حساب باز کرده بودند و قرق و حریم داشت برای خودش و اسمش پشت حریفان و لات‌های باقی محلات و حتی شهرهای دیگر را به لرزه در می‌آورد!
دوربرگردان؛ کتاب اخیر نشر جام‌جم که از قضا نویسنده و راوی‌اش هر دو مهاجرند، به زیبایی تمام و سحر کلمه، موضوع مهاجرت را از دل مهاجران به تماشا گذاشته و من یکی که تا قبل از خواندنش، این‌همه شفاف و عینی، نشده بود که به مهاجران کشور همجوارمان نگاه کنم. گرچه شغل من ربط غیرمستقیمی به آوارگان افغانی دارد و به‌رغم این‌که آذربایجان و شهر من از مرزهای شرقی ایران دورست و افغانی‌ها اجازه تردد و اقامت در منطقه ما را ندارند، ماهی یکی دو نوبت ــ اقلا ــ با این جان‌های گرامی حشر و نشر داشته و دارم.
روایت نرم و سبک و به‌کار نبردن کلمات قلمبه و سلمبه، راست گفتن و نترسیدن از گفتن درست و نه درشت اتفاقات، سادگی راوی در بیان اتفاقات و نگاه خوب و هنرمندانه‌ نویسنده به سوژه را نقطه قوت کتاب می‌دانم و از خدا پنهان نیست و از شما هم پنهان نباشد این‌که هر کسی خواسته باشد دوره‌ کوتاه و فشرده‌ لاتی را به تخصصی‌ترین شکل ممکنش بگذراند، بد نیست فصول اولیه دوربرگردان را یک دور بخواند!
مرارت عبور غیرقانونی از مرز و بلایی که قاچاقیان انسان سر آدم می‌آورند که مسلمان نشنود کافر نبیند، گریه‌های پای ضریح امام رئوف حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثناء و رسیدن ملای کاشانی به دوربرگردانی که او را برگرداند به مسیر و مرده را زنده کند و او را تا خود خط مقدم جبهه سوریه ببرد، از فصول درخشان کتاب است و سرگُل اتفاقات به نظر من وقتی افتاد که به جان سلیمان قصه ما، در یک شب مهتابی، در زینبیه‌ دمشق، دم عشق دمیده شد... .
باز از خدا پنهان نیست و از شما هم نباشد که من یکی هیچ رقم باور نمی‌کردم که آدمی به این مختصات، بلد باشد زنی را دوست داشته باشد و نه دوست که عاشقش شود... مردی که ابایی ندارد بگوید در اولین عملیات، وقتی پایش به تله‌ انفجاری گیر کرد، به‌رغم همه‌ لاتی و نترسی‌ای که داشت؛ ترسید!
از نگاه تاریخ‌نگاری شفاهی هم دوربرگردان در قله است. آنجا که از چشم سلیمان، ابوحامد و حاج‌قاسم و لشکر فاطمیون را به تماشا می‌نشینیم و او صریح و بی‌پرده از بد و خوب مدیریت جبهه مقاومت در سوریه می‌گوید و ابایی ندارد از این‌که دلیل ناکامی‌ها را به صراحت و شفافیت بگوید. از بس‌که نه لات؛ لوتی و صاف و ساده است!
دوربرگردان را هفته پیش و در خلال سفری یک‌روزه خواندم و تمام کردم. بس‌که جذاب و کشنده بود. رحمت و رضوان خدا بر حاج‌قاسمی که کیمیای وجودش به هر مس و به هر گِلی که خورد، طلایش کرد.

درباره نویسنده و راوی «دوربرگردان»
سیدزهیر مجاهد، نویسنده «دوربرگردان»، متولد محله گلشهر است که محله‌ای حاشیه‌نشین در مشهد محسوب می‌شود. وی که رفاقت شش ساله با آقا سلیمان داشته در این اثر به روایت زندگی این مجاهد افغانی که در دفاع از حرم فداکاری‌های زیادی کرده پرداخته است. نویسنده در مقدمه هدف خود را از نگارش اثر ثبت حضور و جانفشانی افغانستانی‌ها در سوریه عنوان کرده است. وی در آغاز سال 1394 به‌عنوان مستندساز عازم سوریه و در همان روزهای اول با سلیمان یعنی عبدالصمد علی‌زاده آشنا شد که فرمانده یگان تک‌تیراندازان فاطمیون بود. آهسته آهسته رفاقت بین آنها شکل گرفت تا این‌که یک شب سلیمان به وی گفت که دوست دارد سرگذشت زندگی‌اش کتاب شود تا برای نسل بعدی مفید باشد.سلیمان خود سیدزهیر مجاهد برای روایت سرنوشت زندگی‌اش انتخاب می‌کند که دوربرگردان بعد یک شش سال طی سفرهای سلیمان به ایران به نگارش و چاپ درمی‌آید. سلیمان در پایان کتاب اشاره کرده که تا ابتدای سال 1401 همچنان فرمانده تیپ امام حسین(ع) است و لشکر فاطمیون در سوریه به‌عنوان نیروی پشتیبان حضور دارد. کتاب دوربرگردان در 280 صفحه و بهای 88‌هزار تومان توسط جام‌جم منتشر شده است.

منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها