ذرههای گردوغبار اما از آنسوی مرزها؛ از دشتهای خشک و بیآب و علف عراق و سوریه، راهی آسمان ایران شده و با گذر از استانهای کردستان، کرمانشاه، ایلام و خوزستان در نوار مرزی غرب کشور، به فکر تسخیر دیگر استانها میافتادند.
اتفاق تلخی که همچنان ادامه دارد و به ویژه در ماههای گرم و خشک پیش رو شدت خواهدگرفت. اگر تا امروز منشا این اتفاق نامیمون به آنسوی مرزها گره میخورد و جفایی که از سدسازیهای بیگانه بر ما روا میرود اما حالا زنگ هشدار شکلگیری پدیدهای مشابه، در داخل کشور و از کنج شمال غربی؛ در سرزمینی که اقلیم سرد و برفی و مرطوبش همیشه زبانزد بوده، به صدا در آمدهاست.
صدای زنگ خطر از دریاچه ارومیه، در مرز میان استانهای آذربایجان غربی و شرقی به گوش میرسد و کاهش 66 سانتیمتری سطح تراز آن نسبت به سال گذشته و افزایش روزانه و سریع این گستره که بیم شورهزار شدن دریاچه و بلند شدن ریزگردهای شور و نمکی و جولان آنها در آسمان هر دو آذربایجان و استانهای مجاور و دور و نزدیک، حتی پایتخت را رقم زدهاست. آنچنان که محمد درویش، دبیر کرسی محیطزیست یونسکو به ما میگوید با ادامه این روند، به زودی دریاچهارومیه کاملا خشک و تبدیل به یک کانون بزرگ فرسایش بادی مثل دریاچه آرال (در شوروی سابق) و عامل مهاجرت صدها هزار نفر از منطقه خواهدشد.
***
پس از مدتها دست و پنجه نرم کردن آسمان کشورمان با ریزگردها و گردوغباری که از سوی مرزهای غربی وارد کشور میشوند، شنیدن خبر میزبانی ایران از وزرای محیط زیست 10 کشور همسایه در ماه آینده که بیشترین درگیری با بحران گردوغبار را دارند، خبری خوب و دلگرمکننده است. از این باب که مسؤولان کشورمان نسبت به این پدیده بیتفاوت نبوده و مصمم به رفع این بحران با هم اندیشی با کشورهای منطقه هستند.
این خبر خوب اما به محاق میرود زمانی که خبر میرسد درون مرزهای میهن خودمان، یک کانون گردوغبار عظیم در حال شکلگیری است و کمتر توجه کارسازی به آن میشود. پس از آن، این سوال مطرح میشود که آیا درشرایطی که دریاچهارومیه روزهای سختی را سپری میکند و هر روز خبر کاهش سطح آب آن بر نگرانیها میافزاید و ایجاد یک کانون بزرگ ریزگرد داخلی را رقم میزند، نشست وزرای محیطزیست منطقه برای رفع بحران عظیم گردوغبار خارجی، میتواند پایانی بر حضور ریزگردها در ایران باشد؟
محمد درویش، دبیر کرسی محیطزیست یونسکو چشمش آب نمیخورد که نشست ماه آینده وزیران کشورهای همسایه، نشست سودمندی باشد و پا را از مرحله سخنرانی و بیانیه و شعار فراتر بگذارد. دلیلش برای این ادعا هم برگزاری همایش بینالمللی مقابله با گردوغبار با حضور وزرا و نمایندگان 43 کشور در سالن اجلاس سران در تیرماه 1396 است که هم اکنون و باگذشت پنج سال از آن اجلاس بینالمللی، نه تنها مشکل ریزگردهای منطقه حل نشده، بلکه با اجرا و تکمیل سدسازیهای ترکیه، وضعیت دهها برابر بحرانیتر شدهاست. در آن اجلاس حسن روحانی رئیس دولت وقت، به طور غیرمستقیم ترکیه را خطاب قرار داد و گفت:«احداث سد و بندها بدون مطالعه کافی و در نظر گرفتن آثار زیستمحیطی آن، برای آینده منطقه خطرناک باشد و این گونه فعالیتها باید متوقف شود. اینکه در منطقه ما کشوری طرح احداث 22 سد را در برنامه خود دارد، میتواند تأثیراتی بسیار مخرب بر رودخانه دجله و فرات و در سایه آن کشور عراق و ایران و بسیاری از کشورها داشتهباشد، لذا نمیتوان در برابر آثار مخرب آن بیتفاوت بود و از اینرو هم کشورهای منطقه و هم سازمانهای بینالمللی در این زمینه مسؤولیت دارند.»
سخنان رئیس دولت یازدهم اگرچه قاطع و درست و اصولی بود اما در عمل نه ترکیه به آن گوش سپرد و عمل کرد و نه کشورهای منطقه و جهان مسؤولیت بازخواست ترکیه و ممانعت از سدسازی آن را برعهده گرفته و به جد و در عمل به ماجرا ورود کرده و پیگیر شدند. اینها را هم درویش به ما میگوید و ادامه میدهد حالا پنج سال از آن زمان گذشته و شرایط بحرانیتر شده و ریزگردها تا عمق پایتخت کشورهای منطقه نفوذ کردهاند و مشخص نیست نشست ماه آینده وزرای محیطزیست چگونه و با چه اهرمی میخواهد جلوی این روند و تجمع آب پشت سدهای ترکیه را بگیرد و بساط ریزگردها را جمع کند؟
این فعال محیطزیست معتقد است نشست وزرای محیطزیست درصورتی مفید و موثر خواهدبود که علی سلاجقه، رئیس سازمان محیطزیست کشورمان پیش از برگزاری نشست، به طور خصوصی با مسؤولان یکایک کشورهای مذکور گفتوگو و رایزنی کرده و آنها را نسبت به ورود به مساله متقاعد کند تا در روز نشست مذکور شاهد یک جلسه فرمایشی و شعارگونه که خیلی زود به فراموشی سپرده میشود، نباشیم.
این فعال محیطزیست، سخن درباره نشست وزرا را بهانهای قرار میدهد تا به دریاچه رو به احتضار ارومیه برسد، به اینکه حسن روحانی در همان اجلاس بینالمللی پنج سال پیش، از تالاب ارومیه هم سخن به میان آورد و گفت:« اگر اقدام دولت در راستای احیای دریاچهارومیه نبود، امروز در غرب کشور نه تنها با توفان گرد و غبار و شن، بلکه با توفان ریزگردهای نمک مواجه بودیم و حدود 14 میلیون نفر از مردم ایران که در استانهای غربی کشور زندگی میکنند، ناچار به مهاجرت از این مناطق بودند.»
درویش اما میگوید اگر اقدام دولت روحانی در احیای دریاچهارومیه موفقیتآمیز بود، اکنون نباید با کاهش شدید سطح آب دریاچه و خشکی فزاینده آن مواجه میشدیم. این یعنی آنچه در این سالها به داد لبهای تشنه دریاچه رسیده، بیشتر بارش نزولات آسمانی بوده تا برنامههای چندگانه طرح ملی ستاد دریاچهارومیه که بودجه 30 هزارمیلیارد تومانی ( 1/1 میلیارد دلار) پای آن ریخته شدهاست.
حال زار دریاچه
همین حالا که پهنای آسمان ایران، هر چند روز یکبار از غرب تا قلب آن را گردوغبارهای مرزی و فرامرزی فرا میگیرد، خبرها از گوشه شمالغربی کشور، از کاهش حجم حدود دو میلیاردمترمکعبی و کاهش وسعت 1015 کیلومترمربعی دریاچهارومیه نسبت به سال گذشته حکایت دارد، تراز دریاچه هم درمقایسه با پارسال بیش از 66 سانتیمتر کاهش یافتهاست. این آمار را به نقل از شرکت آب منطقهای آذربایجان غربی بازگو میکنیم که اواخر فروردین امسال منتشر شده و با توجه به خساست آسمان در اردیبهشت، بیگمان این اعداد بزرگتر هم شدهاست. شرکت آب منطقهای این را هم اضافه کرده که اکنون ارتفاع دریاچه نسبت به بیشترین تراز ثبت شده برای آن که سال ۱۳۷۴ رخ داده، بیش از 7.7 متر کاهش یافتهاست. ضمن اینکه میزان حجم آب آن به 11.3 میلیارد متر مکعب رسیده که نسبت به سال گذشته حدود 18.2 میلیارد متر مکعب کاهش دارد.
با کمی دقت در این آمار و ارقام میتوان دریافت حال دریاچه بینالمللی ارومیه طی سالهای گذشته بهتر نشده، که بدتر هم شدهاست، حال آنکه طرح ملی احیای این دریاچه با 30هزار میلیاردتومان بودجه ( که دستکم بخش زیادی از آن تاکنون هزینه شده) با برنامهای جامع از سال 96 به کمک این اکوسیستم آمدهاست؛ برنامهای در دهها برگه و صدها خط و بسیج کردن کرور کرور نیرو و امکانات اما با خروجی صفر.
بر همین اساس، گزارش مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان بررسی عملکرد و ساختار برنامه احیای دریاچهارومیه منتشره در 15 شهریور سال گذشته هم در پژوهشی از طرح احیای دریاچه با عنوان بزرگترین پروژه زیستمحیطی تاریخ کشور یاد کرده و با ذکر آمار و ارقام و تحلیلهایی عنوان کرده: این پروژه عملا با اختلاف معناداری نتوانسته به اهداف خود دست یابد. این پژوهش در ادامه عواملی همچون همکاری نکردن دستگاههای ذی مدخل با یکدیگر، نبود پایش و نظارت کافی بر اعتبارات تخصیص یافته و شکست در تغییر الگوی کشاورزی و خدمات در سطح حوضه آبریز را از جمله مهمترین دلایل شکست طرح بزرگ احیای دریاچه عنوان کردهاست.
بنا بر اعلام رسمی ستاد احیای دریاچه، تاکنون ١٥ هزار میلیارد تومان از کل بودجه احیا، دراین خصوص صرف و هزینه شده و حال پرسش این است که این بودجه کجا هزینه شده که سودی به حال تالاب نداشتهاست؟
درویش، دبیر کرسی محیطزیست یونسکو در پاسخ به این پرسش به جامجم میگوید: «ما بر دریاچهارومیه بیش از هر اکوسیستم دیگری تمرکز کردیم، بودجه به آن تخصیص دادیم و در دو دولت برایش ستاد احیا شکل گرفت که برای هیچ تالاب و رودخانهای در کشور صورت نگرفتهبود. با این همه حاصل این حجم از توجه، عملا صفر بود و اگر طی چند سال گذشته بارش نزولات آسمانی را نداشتیم، همین بخش باقیمانده دریاچه هم تاکنون خشک شدهبود اما مهمترین مشکل این طرح شاید این بود که بخش اعظم بودجه احیا را به اجرای طرح انتقال آب زاب به دریاچه اختصاص دادند که معتقدم درصورت افتتاح، حتی یک قطره از آن آب، به دریاچه نخواهدرسید، چون کشاورزان پیش از رسیدن به تالاب، آن را برای توسعه کشاورزی به سمت اراضی خود منحرف خواهندکرد، کما اینکه طرح انتقال آب چشمه لنگان و خدنگستانِ فریدونشهر در استان اصفهان اجرا شد تا حقابهای هم به زایندهرود برسد اما کشاورزان در عمل و با قرار دادن پمپ در مسیر آب، اجازه رسیدن آب به رودخانه را ندادند تا زایندهرود همچنان بدون حقابه بماند.
این فعال محیطزیست ادامه میدهد همین حالا هم فشار زیادی برای ساخت یک سد در حوزه بالادست دریاچهارومیه وجود دارد که نشان میدهد مسؤولان هنوز درکی از وضعیت این دریاچه و پیامدهای تلخی که به زودی گریبان منطقه را خواهدگرفت، ندارند.
کاسه چه کنم چه کنم
در اینکه چه عواملی جان تالاب بینالمللی ارومیه را گرفتهاست، همه اتفاق نظر دارند. تقریبا همه میدانند توسعه کشاورزی، افزایش حفر چاههای مجاز و غیرمجاز و کشت محصولات آببر سهم بزرگی در این مهم دارند. شاید توسعه کشاورزی در اطراف دریاچه اولین متهم باشد؛ اراضی کشاورزی و باغی از حدود 320 هزار هکتار در سال 1370 به 680 هزار هکتار در سال 1385 توسعه یافت و این یعنی تحمیل کاربری جدید با نیاز آبی 6.3 میلیارد مترمکعبی در حوزه دریاچهای که حقابه سالانه آن 1.3 میلیارد مترمکعب بود. توسعه کشاورزی با این میزان نیاز آبی یعنی گرفتن کل حقابهای که از طریق 14 رودخانه منتهی به دریاچه تامین میشد.
این را بگذارید کنار حفر بی امان چاه در حوزه دریاچه که تعدادشان از حدود 7000 به نزدیک 90 هزار حلقه افزایش یافت و البته ساخت سدهایی که آمارشان به 72 سد رسید، درحالی که 33 سد نیمهتمام دیگر در حوضه آبریز در انتظار تکمیل هستند. تاکستانها هم که آب کمتری مصرف میکنند، به مزارع چغندر و باغهای سیب با نیاز آبی فراوان تبدیل شدند تا امروز در انبارها انباشت شده و برای جلوگیری از پوسیدن و صادرات آنها تلاش و رایزنی شود. این آمار و ارقام دردناک را هم درویش با ما درمیان میگذارد و میگوید:«دریاچه ارومیه که سهل است، حتی اگر آمازون هم بود با چنین شیوه مدیریتی تاکنون بیابان شده بود.»
دبیر کرسی محیطزیست یونسکو ادامه میدهد که ستاد احیای دریاچهارومیه درواقع به هیچکدام از اهدافش نرسید و تنها کاری که احتمالا به جد درصدد اجرای آن است، انتقال آب زاب به دریاچه است، آنهم به این ترتیب که یکی از رودخانههایی را که از سرشاخههای دجله وارد خاک عراق میشود، با تغییر مسیر مواجه کنند تا به حوضه آبریز دریاچه بریزد، که معتقدم همین آب هم به دریاچه نمیرسد و باعث افزایش بارگذاریها و توسعه اراضی کشاورزی میشود، ضمن اینکه همزمان گردو خاک در عراق افزایش پیدا کرده و دود آن در چشم هموطنان ما در کردستان، کرمانشاه، آذربایجانغربی، خوزستان و ایلام خواهدرفت.
درویش هم اما مثل بسیاری از ما که مرگ تالاب ارومیه را باور نداریم، میخواهد به احیای آن امیدوار بماند، برای همین میگوید تنها با اجرای این چند راهکار میتوان حیات را به دریاچه و منطقه برگرداند؛ متوقف کردن هرنوع بارگذاری جدید زراعی و باغی و..، پلمب چاههای غیرمجاز و نصب کنتور هوشمند روی چاههای مجاز برای جلوگیری از مصرف بیرویه آب، تعریف اقتصاد و کسب و درآمدی برای منطقه که آب محور نباشد و درنهایت فراگیری این اصل مهم که برای بقا اولین اولویت بعد از تخصیص آب شرب، حقابه محیطزیست است و بس. در غیر این صورت نه تنها باید قید حیات دریاچهارومیه را بزنیم، که باید به زودی منتظر ایجاد یک کانون بزرگ فرسایش بادی و شورهزاری وسیع باشیم که موج ریزگردهایش نه تنها کشاورزی منطقه را به نابودی میکشاند، بلکه باعث افزایش موج مهاجرت و ایجاد فشار روی مناطق دیگر کشور خواهدشد.
رطب خورده کی کند منع رطب
نشست وزرای محیطزیست منطقه در ماه آینده برای رفع بحران گردوغبار درصورتی نتیجهبخش خواهدبود که اولا رئیس سازمان محیطزیست کشورمان یعنی شخص علی سلاجقه پیش از نشست به یکایک کشورهای منطقه سفر کرده یا میزبان آنها باشد و به طور علمی و کارشناسی شده با آنها رایزنی و گفتوگو کند، تا نشست چندساعته مذکور، یک نشست فانتزی و شعاری نباشد. ثانیا سازمان محیطزیست کشورمان با اجرای درست برنامههای احیای اکوسیستمهای داخلی مثل دریاچهارومیه، حسن نیت خود را برای سروسامان دادن به شرایط درون و بیرون از مرزها نشان دهد؛ وگرنه میشود مصداق این شعار که یک پدر سیگاری نمیتواند از فرزندش بخواهد سیگار نکشد یا همان ضربالمثل معروفِ رطب خورده کی کند منع رطب؟!
فاطمه مرادزاده - ایران
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد