به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، ساعت از دو نیمهشب گذشته بود و برای مرد افغان مهم نبود همسایهها صدای کندهکاری با پیکور را بشنوند و مشکوک شوند. او هنوز کار کندن قبر برای زنش، محبوبه را تمام نکرده بود.
محبوبه مثل مرغ پرکنده بود و یک دم آرام و قرار نداشت. نمیدانست بخت سیاهش را لعنتکند یا شوهر و مادر خودش را. تمام اهالی روستا در رودان هرمزگان از حالوروز محبوبه خبرداشتند. به همسایهها همیشه میگفت بالاخره یک روز این مرد مرا میکشد اما کسی باور نمیکرد.
کار کندن قبر داشت تمام میشد و کمی خردهکاری داشت. داریوش چهار بچهاش را به بهانه اینکه صدای دستگاه پیکور اذیتشان میکند و نمیتوانند درس بخوانند به خانه خالهشان فرستاد. بعد از رفتن آنها، دوباره مشغولکندن قبر شد و بالاخره کار را تمام کرد.
شب نوزدهم ماه رمضان، 24اردیبهشت 99 همهچیز برای قتل محبوبه 33ساله آماده بود. محبوبه ازنظر جسمی قوی بود و داریوش میدانست حریف زنش نمیشود.
مخفیانه قرص خواب را داخل لیوان شربت حلکرد و به محبوبه داد و گفت بنوش، اعصابت را آرام میکند. شربت را که خورد، سر محبوبه گیج رفت و بیحال شد. بعد از بیهوش شدن زن جوان، دستها وگلویش را با طناب بست و او را خفه کرد. بعد سراغ سرنگی رفت که از قبل آن را با ماده زردرنگی پرکرده بود و محتویاتش را در آرامش کامل به محبوبه تزریق کرد. بعد از چند دقیقه او را کشانکشان داخل قبرش برد. بعد از قتل محبوبه، حالا باید سناریویی برای او طراحی میکرد تا اهالی روستا آن را باورکنند.
آنطورکه جعفر قلمانی، پسرعموی ناتنی محبوبه و دهیار روستای جعفرآباد برای خبرنگارجامجم تعریف میکند، گوشی تلفن همراه محبوبه فقط با اثرانگشت او باز میشد. داریوش پس از قتل برای اینکه به اهالی روستا نشان دهد محبوبه خودش خانه را ترک کرده است، دست او را از قبرش بیرون میآورد و با اثرانگشت او گوشی تلفنش را باز میکند. بعد عکسهای محبوبه را انگار که در روستا یا شهر دیگری است، روی پروفایلش میگذارد تا همه اینطور فکر کنند که محبوبه زندگی، شوهر و بچههایش را رها و فرار کرده است.
او میگوید: «داریوش برای مفقود شدن محبوبه ادعاهای عجیبی مطرح میکرد. مثلا میگفت محبوبه با خالهاش از مرز خارج شده یا با مرد دیگری به ترکیه فرار کرده یا حتی به بچهها میگفت مادرتان به خاطر کرونا جایی مرده است و چون پول آمبولانس نداشتم، همانجا خاکش کردم. هربار حرفی میزد تا خودش را از مخمصهای که در آن گرفتار شده بود، نجات دهد اما دختر بزرگش این حرفها را باور نمیکرد. کار بهجایی رسید که داریوش تصمیم گرفت از شر جنازه محبوبه خلاص شود و برای همین از دخترش خواست از امام جماعت بپرسد در چه صورت میتوان با نبش قبر، استخوانهای جسد را بهجای دیگری منتقلکرد.»
فاش شدن راز جنایت
ولی ماه همیشه پشت ابر نمیماند. درحالیکه داریوش خیالش راحت بود که راز جنایتش هرگز فاش نمیشود اما به گفته پسرعموی ناتنی محبوبه، مقتول چندبار در خواب به برادرش، همسایهها و اقوامشگفته بود هنوز در خانه خودش است و شوهرش دارد با دروغ بستن و تهمت زدن به او، آبرویش را میبرد: «همه به او مشکوک بودیم و برای همین به نهادهای مربوط مراجعه کردیم و گفتیم یک ماه است از این زن خبری نیست و شوهرش هر روز ادعای جدیدی درباره او مطرح میکند. گفتم بهعنوان دهیار روستا مسؤولیت دارم تکلیف این موضوع را روشنکنم. داریوش هر دفعه ادعای جدیدی درباره گمشدن محبوبه مطرح میکرد. یکبار پلیس برای بررسی بهتر موضوع به محل جنایت احتمالی آمد. خانه وضعیت بسیار مشکوکی داشت. اما جسدی پیدا نشد.»
بعد از رفتن پلیس، دل برادر محبوبه مثل سیر و سرکه میجوشید. تمام نشانیهایی که محبوبه در خواب به او داده بود، به خانه داریوش ختم میشد. حکم قضایی هم وجود نداشت که او بتواند وارد خانه شود. برای همین سراغ خواهرزادهاش رفت تا کلید را از او بگیرد اما او گفت پدرش اجازه نمیدهد کلید را به او بدهد. برادر محبوبه که دیگر طاقت نداشت، با دیلم به جان در افتاد و وارد خانه شد.
او میدانست محبوبه در قسمتی از این خانه دفن شده است: «برادر محبوبه گفت با دستگاه پیکور کندهکاری میکنیم و هرجا پیکور پایین رفت، جسد همانجاست. پیکور را که زد، یکدفعه پایین رفت و 10سانتیمتر بتون شکسته شد. بهمحض شکسته شدن بتون، سه انگشت محبوبه از زیرخاک پیدا شد.»
قلمانی با صدایی بسیار غمگین ادامه میدهد: «محبوبه، زن معصوم و پاکی بود اما شوهرش بسیار ناخلف و ناپاک است. او هرگز حرمت خانواده را نشکست و این داریوش بود که به زنش تهمت میزد. داریوش از نظر روحی بسیار مریض بود. دائم به محبوبه تهمت میزد و زن بیچاره گریه میکرد و اهالی او را افسرده میدیدند. این مرد حدود 25سال پیش به روستای ما آمد وزندگیاش را شروع کرد.»
پسرعموی ناتنی محبوبه ادامه میدهد: «این مرد در تماس تلفنی، دخترش را تهدیدکرده و گفته اگر برگردم او و چهار نفر را خواهمکشت. او بعد از فرار از شب قتل محبوبه برای بچههایش تعریف کرده و به آنها گفته است بعد از قتل، مادرتان را به حمام بردم تا چالشکنم اما جا نشد، چند جای خانه را هم امتحان کردم ولی نشد تا آخر او را بهجایی بردم که میخواستم کمد دیواری بسازم و همانجا دفنشکردم. بعد از 24ساعت وقتی در خانه را باز کردم، دیدم خاکها بههمخورده و دست مادرتان بیرون است. فهمیدم زنده است و او را زنده به گورکردم.»
دهیار روستای جعفرآباد با صدایی که استیصال و درماندگی از آن مشخص است، میگوید: «از پلیس و نهادهای قضایی انتظارداریم به شکایت ما رسیدگیکنند و اجازه ندهند خون یک زن بیگناه پایمال شود. همین چند دقیقه پیشکه داشتم به شما پیام میدادم دوباره با فرزندانش تماسگرفت. هدف او این است که سه فرزندکوچکش را که هنوز درکی از قاتل بودن پدرشان ندارند با خودش همراه کند و ببرد اما قصد به قتل رساندن دختر بزرگش و چهار فرد دیگر اهالی را دارد که مچ او را بازکردهاند. اهالی روستا بهشدت وحشتزدهاند و نگرانند داریوش بلایی سرشان بیاورد.»
روایت پلیس از ماجرا
این در حالی است كه پلیس روایت متفاوتی از این ماجرا دارد. سردار غلامرضا جعفری، فرمانده انتظامی هرمزگان دراینباره گفت: «پس از وقوع یك فقره قتل زن در شهرستان رودان و متواریشدن قاتل، بلافاصله پیگیری موضوع بهصورت ویژه در دستور كار كاراگاهان پلیس اگاهی این شهرستان قرار گرفت.»
وی با اشاره به عدم اطلاع بهموقع توسط خانواده مقتول به پلیس افزود: «پس از انجام تحقیقات لازم مشخص شد قاتل که تبعه كشور افغانستان است بنا براظهارات اهالی منطقه با همسرش اختلاف خانوادگی داشته و از آنجایی كه شوهر متوفی در منزل و محل حادثه حضور نداشت ظن ماموران
به قاتل بودن او قوت گرفت.»
این مقام انتظامی استان اظهار كرد: «با راهنمایی و همكاری خانواده مقتول به منظور بهدست آوردن سرنخ های لازم نسبت به بازرسی از منزل مقتول اقدام شد كه پس از چند ساعت جستوجو جسد مقتول كه توسط قاتل در حالی كه با دستهای بسته در چالهای یك متری در كف یكی از اتاقهای منزل دفن شده بود، كشف شد.»
فرمانده انتظامی استان هرمزگان خاطرنشان كرد: «با تلاشهای همهجانبه و كار وسیع اطلاعاتی، هویت اصلی قاتل شناسایی و تلاش ماموران برای دستگیری قاتل متواری با همكاری پلیس اینترپل ادامه دارد.»
لیلا حسین زاده - حوادث / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم