سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
این میل شدید و درعین حال عجیب و غریب به طبقه مرفه، طوری است که انگار دیگر طبقات جامعه برای سازندگان آثار شبکه نمایش خانگی اهمیت ندارند و تنها به چشم مخاطب صرف به آنها نگاه میکنند و کمتر تمایل دارند قصه همین مخاطبان و مردم را روایت کنند. انگار همه درامها و قصهها محدود و منحصر به طبقات بالایی جامعه میشود. اما اشکال دیگر بیشتر آثار شبکه نمایش خانگی در این است که اساسا و معمولا فیلمنامه درست و درمانی هم ندارند و قصه محدود به یک ایده و خط اصلی است و به درستی و با ظرافت و جذابیت، بسط و توسعه پیدا نمیکند و در فقدان فیلمنامهای ضعیف، آنچه بیش از همه به چشم میآید، فضای شیک و اشرافی سریالها و آدمهای خوشگل و خوش تیپ و اتوکشیدهای است که با خودروهایی با قیمت نجومی به اینسو و آنسو می روند.
یک سور به جِم!
سریال «دل» به کارگردانی منوچهرهادی، تازهترین سریال شبکه نمایش خانگی است که تقریبا همه آن عناصر کلیشه ای و شایع این مدیوم نمایشی را دارد؛ قصه خانوادههای لاکچری و بالانشین و مشکلات عشقی و عاطفی آنها. این سریال که ادعا میشود در سه روز اول انتشار در شبکه نمایش خانگی، رکورد تماشای آنلاین را زده و با ثبت ۱۳میلیون و ۴۴۰ هزار دقیقه توانست به پر مخاطبترین سریال در سه روز اول این شبکه تبدیل شود، در همین دو گام ابتدایی و پخش دو قسمت اولیه نشان داد همچون بیشتر سریالهای شبکه نمایش خانگی، تمام تمرکز و توان خود را روی ظواهر و نمایش عناصر طبقه مرفه جامعه گذاشته و به جز این تنها سعی دارد با یک ایده و بهرهگیری از چهرههای شناختهشده بازیگری مخاطبان را پای سریال نگه دارد.
فضای اشرافی و مرفه سریال از همان نما و سکانس اول شروع میشود و وقتی شخصیت رستا (ساره بیات) چشم باز میکند، خانهای شیک و گرانقیمت را میبینیم. دوستان سازنده سریال تنها به سورپرایز تازه عروس از سوی تازه داماد (آرش با بازی حامد بهداد) - بماند که بازیگرانی چون بهداد و بیات هنوز باید در سینمای ما نقش داماد و عروس جوان را بازی کنند- بسنده نمی کنند و با پنهای مدام (حرکات افقی دوربین)، باز هم آن خانه شیک و لاکچری نو نوار را به رخ مخاطب می کشند.
ماشین بنز آقاداماد هم در همین دو قسمت، حضور برجستهای در کار دارد و طوری از آن فیلمبرداری شده که کاملا توی چشم باشد.
فخرفروشی تصویری و ارائه قابهایی کارتپستالی از طبقه اعیان، تنها محدود به اینها نیست و در این زمینه به فهرست بالابلندتری هم میرسیم؛ شاید مهمترین آنها نمایش مدام تالار عروسی باشد؛ این تالار که از گرانقیمت ترین مکانهای برگزاری مراسم عروسی در ایران است و تاکید تکراری روی نماهای معروف آن با شرایط و وضعیت بسیاری از مخاطبان سریال همخوانی ندارد. آن چک 850 میلیون تومانی که مخصوص خرج و مخارج این عروسی شاهانه و اشرافی است هم تیر خلاص را در این زمینه میزند و به خوبی گواه فضای لاکچری این سریال است.
تاکید روی ظواهر آن ساختمان شیک و گرانقیمتی که آرایشگاه عروس آنجا واقع شده است در قسمت دوم هم در ادامه همین اعیانی بازیهای سریال است.
به جز تاکید روی مکانهای اینچنینی که بسیاری از مردم آنها را تنها در آثار شبکه نمایش خانگی و برخی فیلمهای سینمایی می بینند، پوشش شخصیتها هم چندان با پوشش عرف جامعه سازگاری ندارد و مردان حتی در فضایی به جز مراسم عروسی هم با کراوات و لباسهای رسمی و اتوکشیده نشست و برخاست می کنند.
به جز اینها، روابط آزاد و رفتارهای به دور از عرف زنان و مردان هم از مهمترین مصادیق این فضای اعیانی است که از قضا سنگ بنای بیشتر سریالهای شبکه نمایش خانگی را هم تشکیل می دهد و انگار قصهها و درامها به جز این بحثهای خیانت محور نمی توانند شکل بگیرند.
حالا که چی؟!
چنین فضای اعیانی و چنین شخصیتهای رها و آزاد از پایبندی اخلاقی که در بیشتر سریالهای شبکه نمایش خانگی به تصویر کشیده می شود، بسیار به سریالهای بی مایه ترکیه و شبکه جم شباهت دارد. با این تفاوت که سریالهای وطنی متاثر از آثار همسایه، از فیلمنامههای دقیق و قدرتمندی هم برخوردار نیستند و مثل سریالهای موفق ترکیه ای، توان قصه گویی پرجزئیات را ندارند.
این درحالی است که مثلا همین دل در همین دو قسمت و در زمان حدودا صد دقیقه ای، کشدار و به سختی پیش می رود و قصه آنطور که باید پیش نمی رود. کل قسمت اول حول و حوش مخالفت دو خانواده با ازدواج آرش و رستا و تهدید مهران (مهدی کوشکی که تقریبا با همین تیپ و لباس از فیلمی به فیلم دیگر جابهجا می شود، دوست پسر قبلی رستا) میگذرد و کل قسمت دوم هم پیرامون غیب شدن عروس هنگام خروج از آرایشگاه. غیبت رستا در دقیقه 16 قسمت دوم اتفاق میافتد، اما تا پایان این قسمت هیچ اتفاق دیگری رخ نمیدهد و شاهد تلاش بیهوده شخصیتها برای یافتن او هستیم از جمله آرش و آوا (یکتا ناصر) که بارها آنها را در حال جستوجوی رستا می بینیم.
این درجا زدن فیلمنامه و کمفروشی قصه، تنها محدود به دل نیست و بیشتر سریالهای شبکه نمایش خانگی از آن رنج میبرند یا بهتر بگوییم مخاطب را رنج میدهند. چون تماشاگر هر هفته با کلی امید و آرزو هزینه می کند که سریالی با قصههایی پیش رونده و کلی اتفاقات و ماجرا ببیند، اما معمولا کمتر این اتفاق می افتد و مخاطبان از روند داستان سریالها راضی نیستند.
یکی از ترانههایی که در این دو قسمت پخش شده سریال دل و در آن تالار مجلل و اعیانی عروسی شنیده شده، چنین متنی دارد: «نگم برات/ قلبم داره تندتند می زنه برات/ نگم برات/ این دل داره پرپر می زنه برات»! اما حالا ما پیرو همین ترانه، اتفاقا گفتیم برایتان از کم و کاستیها و لاکچری بازیهای این سریال شبکه نمایش خانگی.
امیدواریم در ادامه این مجموعه تنها به نمایش صرف این فضای شیک و اعیانی بسنده نکند و با فیلمنامهای بهتر و جذابتر، بتواند مخاطبان را رضایتمندانه پای سریال بنشاند.
جابهجاییهای قابل بررسی
سرمایه گذاری دل را جواد فرحانی (که تهیهکننده سریال هم است)، امیرمنصور جمشیدی و سعید خندق آبادی به عهده دارند که از این میان حضور خندق آبادی در این جمع، عجیب به نظر می رسد. او که پیشتر مدیرعامل موسسه هنرهای تصویری سوره وابسته به حوزه هنری بود و در فضایی فعالیت می کرد که نقد محتوایی و مضمونی به آثاری شبیه دل داشت، حالا مدتی است که به فضای دیگری ورود کرده است. چه میشود که شخصیت فرهنگی و دغدغهمند چون او، تغییر رویکرد داده است. او البته پیشتر و در زمان مسؤولیت در حوزه هنری هم، با خرید فیلم هزارپا چراغ سبزی به این جریان نشان داده بود. این جابهجایی حاوی نکته تاسف باری است؛ اینکه مدیر و مسؤولی که قرار بود مقابل آثار معارض فرهنگ جامعه بایستد و الگوسازی کند، حالا خود جزئی اساسی در تولید و سرمایه گذاری این آثار شده است.
این نمونهها نشان از ضعف سیاستگذاری کلان فرهنگی کشور دارد و نیازمند بررسی و آسیبشناسی جدی است. برای این گزارش با سعید خندقآبادی تماس گرفتیم تا نقدهای مطرحشده را مطرح کنیم اما ایشان پاسخگو نبود و امکان گفتوگو فراهم نشد.
دل نوازان
این هم برخی نظرات مردم در صفحه شخصی منوچهرهادی در فضای مجازی درباره سریال شبکه نمایش خانگی دل:
قسمت 2 واقعاااااا بد بود، 40 دقیقه فقط صرف شد که دو نفر تو یه ساختمون بچرخن و مراسم عروسی ببینیم.
سریال نسخه ای از سوژههای سریالهای ترکی کانال جم است.
چرا خانم بیات رو برای این نقش انتخاب کردین کمی جوانتر بهتر نبود؟
با کمال احترام انتخاب بازیگر این دو نقش (آرش و رستا) صفر.
آقایهادی کارتون عالیه ولی من خودم به شخصه وقتی این همه تجملات رو می بینم اذیت می شم و دلم به حال پسرا و دخترایی می سوزه که تو حسرت یه ازدواج معمولی موندن وقتی فیلم رو می بینم یه حس خوب و بد در کنار هم دارم.
مثل همیشه عالی، بدرخشید.
جنابهادی اولا که خسته نباشید، دوما که آیا نشون دادن این همه تجملات تو این موقعیت اقتصادی واقعا واجبه؟ نشون دادن این همه ماشین لوکس خارجی خدمتکار خونههای آنچنانی واقعا واجبه؟ درسته با دو قسمت فیلم دیدن نباید قضاوت کرد اما اکثر کارهای شما موضوع اصلی داستان مربوط به قشر مرفه جامعه است و یه زندگی دارن که بیشتر مردم حتی تو خوابشون هم نمی بینن.
آقایهادی یه بارم یه سریال درست کن که سطح خانوادههای معمولی باشه. همش پول پول تجملات.
محشره جناب آقایهادی. آرزوی من بازی در فیلمهای شماست. معرکه اید.
قسمت دوم اصلا خوب نبود. خانومتون خوب بازی نمی کنه آقایهادی.
اینقدر تبلیغ تجمل و سرمایه داری نکنید. مردم مشکل دارن می فهمین؟
برای صدا و سیما فیلم بساز تا همه مردم بتونن ببینن!
آقایهادی یه سوال. چرا فقط درباره طبقه ثروتمند فیلم می سازین؟ ما واقعا با این سریالا همذات پنداری نمی کنیم. هم عاشقانه خیلی آبکی و مسخره و بی دغدغه بود و هم این سریال. چرا قصههاتونو تو از دل طبقه اکثریت مردم ایران روایت نمی کنید. اگر دلتون به چند تا نوجون که از دیدن خانمها و آقایون خوشگل و لاکچری لذت میبرن خوشه و از این طریق میخواین پول دربیارین واقعا براتون متاسفم ولی شما کارگردان خوبی هستید و امیدوارم بتونید من رو قانع کنید.
دل بردی از ما به یغما.
امید رحمانی
فرهنگی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد