شوهرم هدیه‌های ارزان‌قیمت می‌خرد

بیشتر بخوانید: پیامک عاشقانه

زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت درباره علت درخواست طلاق خود چنین گفت: دو سال است ازدواج
کرده ام. شوهرم مدیر یک شرکت تبلیغاتی است و پول و ثروت زیادی دارد. روز اولی که با او آشنا شدم به پول و ثروتش توجه نکردم. من و شهریار خیلی با هم تفاهم داشتیم و از همه لحاظ در کنار هم آرامش داشتیم. برای همین وقتی به من پیشنهاد ازدواج داد، قبول کردم و از دو سال پیش زندگی مشترکمان شروع شد. اوایل هیچ اختلافی با هم نداشتیم. اما کم‌کم رفتارهای شهریار باعث شد فکر کنم برایش هیچ ارزشی ندارم. او همیشه به هر مناسبتی که می‌شد برایم هدیه می‌خرید، اما هدیه‌های ارزان‌قیمت اگر نمی‌خرید خیلی بهتر بود. اوایل حرفی نمی‌زدم، حتی خوشحال هم می‌شدم. با خودم می‌گفتم درست نیست به او بگویم چرا برایم هدیه ارزان‌قیمت خریده‌ای. اما کم‌کم این رفتارهایش باعث شد دلخور شوم. شهریار به‌عنوان هدیه تولد، عیدی، روز زن یا مناسبت‌های مختلف هدیه‌هایی مثل یک شال معمولی، بدلیجات یا حتی دکوری‌های خیلی کوچک برایم می‌خرید.

هر بار شوکه می‌شدم. چون شهریار پول و ثروت زیادی دارد و با هیچ مشکل مالی مواجه نیست. در کل آدم خسیسی هم نیست و مرتب برای زندگیمان خرج می‌کند. خیلی سعی کردم این مساله را در خودم حل کنم و با آن کنار بیایم. اما وقتی می‌دیدم او برای خانواده‌اش یا دوستانش هدیه‌های خوبی می‌خرد، احساس بدی به من دست داد. حس کردم برایش ارزشی ندارم. بار آخر وقتی به مناسبت تولدم برایم یک پیراهن معمولی خرید، دیگر نتوانستم تحمل کنم و سر همین مساله با او درگیر شدم. شهریار هم به جای این‌که به من حق بدهد، شروع کرد به دعوا و توهین؛ همان‌جا بود که تصمیم گرفتم برای همیشه از او جدا شوم. وقتی برای همسرم تا این اندازه بی‌ارزش هستم، چرا باید در کنارش زندگی کنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من تصور می‌کردم همسرم با هدیه‌های ساده و رمانتیک خوشحال می‌شود. من سلیقه‌ای در این زمینه‌ها ندارم. طلا و جواهر و همه چیزها را همسرم خودش می‌خرد. برای همین می‌خواستم وقتی برایش هدیه می‌خرم، چیز خاصی باشد که خودش آن را نخریده است. اما او به جای تشکر با من دعوا کرد و به من گفت خسیس. در صورتی که هیچ وقت در زندگی‌مان خساست به خرج نداده‌ام و همیشه سعی کردم بهترین زندگی را برایش فراهم کنم. او همه این کارهای مرا نادیده گرفت و به خاطر چند هدیه همه چیز را زیر پایش گذاشت. این زن به من ناحقی کرد و برای همین هم دیگر نمی‌خواهم در کنارش زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در این فرصت با یک مشاور خانواده صحبت کنند.

حفظ حرمت ها، اساس زندگی مشترک
منصوره نیکوگفتار، روان‌شناس در این باره می‌گوید: به اعتقاد من احترام به مرزهای مشترک زندگی در تشکیل فضای اعتماد بین زوج‌ها موثر است. اگر زن یا مرد در نقش همسر به ارزش‌ها و عقاید شریک زندگی‌اش اعتماد کند، درواقع به ارزش‌های زندگی مشترکشان احترام گذاشته است. با این روش طرف مقابل هرگز احساس ناامنی و بی‌اعتمادی نمی‌کند. اما در غیر این صورت
طرف مقابل به جای لذت بردن از زندگی، حالت دفاعی گرفته و مسیرش را عوض می‌کند. از طرف دیگر احترام به همسر یک اصل مشترک در همه روابط موفق و سرشار از عشق است. رابطه‌ای که از این اصل محروم باشد، دیر یا زود به ویرانه‌ای تبدیل خواهد شد که آباد کردنش اگر هم ممکن باشد، زمان خیلی زیادی می‌برد. پس زن و شوهر باید در زندگی به هم احترام بگذارند و از تحقیر و سرکوب عقاید و نظرات طرف مقابل بپرهیزند. برای این‌که حرمت زندگی مشترک حفظ شود، قبل از هر چیزی باید زن و شوهر بتوانند خودشان و همسرشان را به صورت یک تیم واحد تصور کنند و حقوق یکدیگر را بشناسند. با شناخت این حقوق می‌توان به آنها احترام گذاشت و همین مساله باعث می‌شود هم زن و هم مرد در زندگی مشترک احساس خوبی داشته باشند.

سیما فراهانی

تپش