دلایل موفقیت کتاب «به من گفتند تنها بیا» نوشته سعاد مخنت که حاصل ملاقات این روزنامه‌نگار با یکی از رهبران داعش است را بررسی کرده‌ایم

کنجکاوی، حیرت و خیلی چیزهای دیگر

تقریبا سه ماه از انتشار کتاب گذشته و حالا «به من گفتند تنها بیا» به چاپ سوم رسیده است؛ این موقعیت خوبی است برای یک کتاب و دلایل خودش را هم دارد؛ هرچه باشد یک روزنامه‌نگار توانسته با یکی از رهبران داعش ملاقات کند، زنده بماند و شرح دیدار و گفت‌وگویش را در قالب یک کتاب منتشر کند. ترجمه فارسی کتاب، اردیبهشت امسال با عنوان به من گفتند تنها بیا، توسط انتشارات کتابستان معرفت قم در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده و روایتی از حضور سعاد مخنت، خبرنگار روزنامه واشنگتن‌پست در مناطق تحت تسلط داعش و گزارش‌های او از نحوه اداره سرزمین‌های اشغال شده توسط این گروه تروریستی را پیش روی مخاطبان فارسی‌زبان قرار داده است. مخنت، خبرنگار بخش امنیت ملی روزنامه واشنگتن‌پست، پیش از این هم برای چند رسانه گزارش‌هایی با موضوع امنیت ملی تهیه کرده و در این کتاب پرده از سفرش به سرزمین تحت تسلط داعش در سال ۲۰۱۴ برداشته است، اما این تمام چیزی نیست که در کتاب مخنت ذکر شده، بلکه در بخش‌هایی از آن به عضوگیری داعش در اروپا هم پرداخته شده و طبیعی است که اندکی کنجکاوی می‌تواند دست مخاطب را بگیرد و بگذارد توی دست این کتاب، اما آنچه سعاد مخنت نوشته به دلایلی علاوه بر حس کنجکاوی خواننده و مخوف و ناشناخته بودن داعش، توجه کتابخوان‌های ایرانی را به خودش جلب کرده است.
کد خبر: ۱۲۲۴۸۰۰

درباره نویسنده چه می‌دانیم؟
برآمده از تفاوت‌ها و تضادها

سعاد مخنت، روزنامه‌نگار آلمانی است که مادری ترک و پدری مراکشی دارد. او مسلمان‌زاده است و والدینی دارد که یکی شیعه و دیگری سنی است. او سال 1978 متولد شد، یکی دو سال اول زندگی را در مراکش گذراند و بعد با خانواده‌اش به آلمان رفت و همانجا تحصیل کرد. ابتدا در‌هامبورگ مدرسه روزنامه‌نگاری رفت و بعد در دانشگاه گوته همین رشته را ادامه داد. در طول کتاب به من گفتند تنها بیا و در خلال ماجراهایی ملاقاتش با یکی از فرماندهان داعش، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های یک روزنامه‌نگار مسلمان‌زاده را در‌می‌یابید که به‌عنوان یک مهاجر در قلب اروپا زندگی و رشد کرده است. تفاوت‌ها و تضادهایی که بین او و فرمانده داعشی به عنوان دو مهاجر، وجود دارد و نیز شرحی که او از دیدگاه‌های این فرمانده ارائه می‌کند، شاید بیشتر از هر چیز ریشه‌های شکل‌گیری داعش را در معرض درک قرار می‌دهد.
سعاد مخنت، که از نوجوانی به روزنامه‌نگاری علاقه‌مند شده با رسانه‌های متعددی همکاری کرده است از روزنامه زد.دی.اف آلمان تا نیویورک تایمز و واشنگتن‌پست. بعد از حملات 11 سپتامبر، درگیری‌ها و حملات تروریستی در اروپا، شمال آفریقا و خاور‌میانه را پوشش داده و یکی از دو گزارشگر تایمز است که روی داستان زندگی خالد المصری، شهروند آلمانی که به جرم جاسوسی و عضویت در القاعده دستگیر شده بود، کار کرده بود.
مخنت همچنین مصاحبه با رئیس القاعده در مغرب را در کارنامه‌اش دارد که سال 2007 و 2008 با همکاری مایکل ماس انجام داده. کتاب به من گفتند تنها بیا، فوریه سال 2015 منتشر شد و مورد توجه بسیاری از مردم جهان و به‌خصوص ایرانی‌ها قرار گرفته است.
این روزها مخنت با یک مرکز تحقیقات بین‌المللی در دانشگاه‌هاروارد همکاری دارد و نیز با دانشکده مطالعات بین‌المللی پیشرفته در دانشگاه جان‌هاپکینز و مرکز سیاست‌های امنیتی ژنو و آمریکای جدید.

درباره کتاب چه می‌دانیم؟
چیزی بیشتر از یک گزارش
سعاد مخنت درخواست کرده بود با یکی از رهبران داعش مصاحبه کند. تقاضای او برای مصاحبه در طول روز و در مکانی عمومی رد شد و به‌جای آن قرار شد ساعت 11 و 30 دقیقه شب، در مرز ترکیه و سوریه، سوار ماشینی شود که یکی از فرماندهان ارشد داعش در آن نشسته است. مخنت بر تردیدهایش غلبه کرد و بر‌خلاف تصور با مرد جوان تحصیلکرده‌ای مواجه شد که از خیلی جهات او را یاد برادر کوچک خودش می‌انداخت.
قرار نیست کتاب را لو بدهیم و از همه بخش‌های حیرت‌انگیزش اینجا پرده برداریم، اما همین را بدانید که مرد جوانی که با مخنت ملاقات کرد، سمت خاصی در گروه داعش داشت و اصلا به چیزی که ممکن است در ذهن شما باشد، شبیه نبوده و البته قبل از خواندن کتاب بد نیست این نکته را بدانید که سعاد مخنت فقط سه هفته قبل از انتشار ویدئوی شوک‌آور مربوط به بریده شدن سر جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی توسط داعش، برای گفت‌وگو با رهبران این گروه تکفیری اقدام کرده بود. مخنت از تصمیمش منصرف نشد و حالا او اولین زنی است که توانسته با رهبران داعش گفت‌وگو کند و زنده بماند.
این کتاب گرچه به شرح رویدادها و گزارشی از دیدار سعاد مخنت با یکی از رهبران داعش اختصاص دارد، اما به خیلی چیزهای دیگر هم پرداخته است، از ریشه‌های شکل‌گیری این گروهک تکفیری تا نحوه عضوگیری آن به‌خصوص در قاره اروپا. اگر علاقه‌مند هستید درباره روایت کتاب چیزهای بیشتری بدانید، می‌توانید همین جا یادداشت زینب مرتضایی را درباره این کتاب بخوانید.
چاپ سوم کتاب به من گفتند تنها بیا با ترجمه فائزه نوری در ۳۳۵ صفحه، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان از سوی انتشارات کتابستان معرفت راهی بازار کتاب شده است.

در این کتاب چه می‌خوانیم؟
تنها رفت

«... من روزنامه‌نگاری بودم که ستیزه‌جویی اسلامی در اروپا و خاورمیانه را برای نیویورک‌تایمز، خروجی‌های خبری مهم آلمانی‌زبان و اکنون واشنگتن‌پست پوشش می‌دادم. دیده بودم در دنیای خلق‌شده پس از حملات 11 سپتامبر، دو جنگ به رهبری آمریکا و تحولاتی که اکنون به بهار عربی مشهور شده‌اند، این گروه شکل گرفت. سال‌ها بود با برخی اعضای آتی این گروه حرف می‌زدم.
به رابط‌هایم با داعش گفتم هر سؤالی بخواهم می‌پرسم و قرار نیست تأییدیه نقل‌قول‌ها را بگیرم یا مقاله را پیش از انتشار نشانشان بدهم. همچنین باید تضمین می‌کردند ربوده نشوم و چون گفته بودند کس دیگری را از واشنگتن‌پست نیاورم، تقاضا کردم رابط مورد اعتمادم همراهم باشد، کسی که کمک کرده بود قرار این مصاحبه را بگذارم.
به رهبران داعش گفتم: من متأهل نیستم. نمی‌توانم با شما تنها باشم.
من، زن مسلمانی از تبار مراکشی - ترکی که در آلمان به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام، بین روزنامه‌نگارانی که جهاد جهانی را پوشش می‌دهند مورد خاصی هستم، اما از همان زمان که به‌عنوان یک دانشجوی کالج شروع به گزارش‌دادن درباره هواپیماربایان 11 سپتامبر کردم، به خاطر پیشینه‌ام، دسترسی منحصربه‌فردی به رهبران ستیزه‌جوی زیرزمینی داشته‌ام، مثل همین مردی که می‌خواستم آن روز در ماه جولای در ترکیه ببینم....»

mohsen_avb

گزارش جذاب و گاه تکان‌دهنده از قلب شبکه‌های تروریستی داعش در خاورمیانه و شمال آفریقا. قسمتی از کتاب: اگر فقط یک چیز را به‌خوبی آموخته باشم، این است: شیون مادران بر پیکر کشته شده فرزندان در همه جای دنیا یکسان است، فرقی نمی‌کند سیاه باشند یا سفید یا رنگین‌پوست؛ مسلمان باشند یا یهودی یا مسیحی؛ شیعه یا سنی.
همه در یک زمین دفن خواهیم شد.

manoketab

اگر چه اون چیزی که انتظار داشتم (براساس عنوانی که ناشر روی کتاب ذکر کرد) نبود. اما کتاب رو دوست داشتم.

fateme_ghf

مدت‌ها بود کتابی به این خوبی نخونده بودم. تمام سلیقه من از یه کتاب رو باهم یک جا می‌تونم توش ببینم. باهاش می‌خندی، بغض می‌کنی، حسرت می‌خوری، سفر می‌کنی، حرص میخوری، اضطراب می‌کشی، به فکر فرو می‌ری....

آذر مهاجر

ادبیات و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها