سال‌های اول زندگی‌ام با شنیدن قصه پدربزرگ سپری شد. شب‌هایی که من کودکانه اصرار می‌کردم تا تنها قصه‌ای را که بلد است، برای بار صدم بگوید و او بزرگوارانه، انگار که از بین هزاران قصه یکی را با وسواس انتخاب کرده باشد، همراه با مقدمه‌ای از نوازش و محبت. تا این‌که روزی فهمیدم آن‌قدر بزرگ شده‌ام که قرار نیست باز هم این قصه را بشنوم. شب‌های بدون قصه شب‌های کسل‌کننده‌ای بود. دلم می‌خواست شهرزاد قصه‌گویی از راه برسد و شب‌ها برایم قصه بخواند، قصه‌ای که به فردایم معنا ببخشد، اما دریغ از شهرزاد قصه‌گو!
کد خبر: ۱۲۲۳۲۰۳

چند وقتی گذشت، چیزی در زندگی‌ام کم بود، حس مفید بودن و حرکت نداشتم. تا با کتاب آشنا شدم. دورادور می‌شناختمش، اما تا آن زمان دوستم نبود. کم‌کم خواندن کتاب جزئی از برنامه روزانه من شد. فانتزی جذابی داشتم که روزی در کنار شومینه روی صندلی بنشینم و در آرامش صفحات کتابم را ورق بزنم، اما رویایم خیلی دوام نیاورد. زمان مفیدم صرف کارهای روزمره می‌شد و تقریبا زمان‌های مرده‌ام به کتاب می‌رسید. زمانی پیش از خواب، با چشم‌های خسته، و همهمه صداهایی که از صبح شنیده بودم و شب در گوشم می‌پیچید و فکر آرامی که لحظه‌ای ساکن نبود. با خودم قرار گذاشتم وقت مفیدی از روزم را صرف کتاب کنم اما این وقت هم یا در ترافیک بود که نگاه کردن به خط‌های کتاب باعث سرگیجه‌ام می‌شد یا در ازدحام مترو بود که کتاب در دست گرفتن اتفاق دردسرسازی رقم می‌زد. دلم شهرزاد قصه‌گو می‌خواست تا بیاید و من را از این همه شلوغی نجات دهد تا با لحنی دلنشین و رسا اتصال من را با متن کتاب حفظ کند.
دوستی داشتم که به شنیدن پادکست و کتاب صوتی علاقه‌ای عجیب داشت. برای کتاب‌های خوانده‌اش فهرستی همراه با توضیحات کامل تهیه کرده بود. کنجکاو شدم، تجربه کنم. امکانات کتاب صوتی برایم خیلی خوب بود، مطالعه در زمان خواب، یعنی برمبنای زمانی که طول می‌کشید تا خوابم ببرد، زمان را برایش مشخص می‌کردم، مثلا بعد از پایان فصل خاموش شود یا بعد از نیم ساعت و... حتی سرعت خوانش هم به انتخاب خودم بود. موسیقی متن‌ها به جذابیت و رفتن به دالان زمان و مکان داستان کمک می‌کرد. انگار حقیقتا شهرزاد قصه‌گو را پیدا کرده بودم. قبول دارم که یک کتاب صوتی را نمی‌توان تورق کرد، هدیه داد، بو کرد، یا حجمی ندارد که حس مالکیت ایجاد کند یا امضا کرد و نکته نوشت، اما ویژگی منحصر به فردش داشتن یک واسطه یا به عبارتی پلی بین ما و نویسنده است. کسی که داستان از مجرای انسانی او می‌گذرد، تمام احساس‌های لازم را به آن می‌بخشد، روحی انسانی در کالبد داستان می‌دمد و تو این روح را تمام و کمال به تماشا می‌نشینی. شنیدن کتاب صوتی تجربه جالبی است از دست ندهید.

فاطمه مسعودی

داستان‌نویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها