سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
خیلی وقتها فرصتی فراهم نمیشود که ما از خاطرات خودمان بگوییم. آن هم خاطرات ریز و درشتی که گاهی خوشحالمان کرده و گاهی برایمان تلخ و آزاردهنده بوده است. وقتی گزارش این صفحه را مینوشتم، احساس کردم بد نیست خودم هم یکی از خاطرات بانمکم را تعریف کنم. قصه به 18 سال پیش برمیگردد. در آن سالها جوان بودم و جویای نام! دلم میخواست مصاحبههای جنجالی و خواندنی بگیرم و البته سردبیرپسند! به همین دلیل با دقت تمام سریالهای تلویزیون را میدیدم که وقتی از کارگردان و بازیگران گفتوگو میگیرم درباره جزئیترین بخشهای کار صحبت کنم. در آن سالها مجموعه طنز بدون شرح پخش میشد که البته تولید و پخش این سریال همزمان بود. به همین دلیل یکی از روزها همراه عکاس شال و کلاه کردیم و رفتیم برای تهیه مصاحبه و گفتوگو با عوامل سریال. وارد محل فیلمبرداری شدیم. کارگردان و بازیگران این سریال از جمله امیر جعفری با سعهصدر پاسخگوی سؤالاتم بودند و اصلا گاردی نسبت به ایرادها و انتقادهایی که نسبت به سریال داشتم، نداشتند. تا اینکه سراغ یکی از هنرمندان کهنهکار این سریال رفتم که ازقضا در کنار بازی، بازیگردانی کار را هم بهعهده داشت، اما او تاکید کرد که خیلی خسته است و در حال حاضر نمیتواند به سؤالات جواب بدهد. او از من خواست سؤالات را برایش بنویسم و بگذارم یک گوشه تا یک ساعت دیگر جواب بدهد. من و عکاس هم مشغول بقیه مصاحبهها شدیم، اما بعد از یک ساعت که آقای بازیگر از خواب بلند شد و سؤالات انتقادی را دید، سریع شمشیر را از رو کشید و شروع به دعوا با من کرد که بچه هستم و هیچ چیزی متوجه نمیشوم! در ادامه رفت سراغ کارگردان و بقیه بازیگران و تاکید کرد باید همه کسانی که مصاحبه کردند، اجازه ندهند گفتوگوهایشان چاپ شود. همه هم از او حساب بردند و یکییکی آمدند و گفتند که نمیخواهند مصاحبههایشان چاپ شود، اما با این حال عصبانیت آقای بازیگر تمامی نداشت و کاغذهای مصاحبه و نوار مصاحبه را گرفت و پاره کرد که مبادا گفتوگوها چاپ شود! من و عکاس گیج و منگ شده بودیم از دست آقای بازیگر، به همین دلیل از محل فیلمبرداری خارج شدیم و به روزنامه رفتیم و داستان را برای سردبیر تعریف کردیم. او هم گفت که بهتر است تمام اتفاقات و رفتارهای ناپسند آقای بازیگر را با زبان طنز بنویسم تا در روزنامه چاپ کنیم و من هم این کار را کردم، اما بعد از چاپ روزنامه، کارگردان با گوشیام تماس گرفت که جواب های،هوی هست و در ادامه گفت که بهتر است قسمت امشب سریال بدون شرح را ببینم که پاسخ دندانشکن این مجموعه به آن گزارش روزنامه است. من هم خطاب به کارگردان گفتم که تیراژ روزنامه در نهایت 5000 نسخه است، اما شما برای پاسخ به من و گزارشم که روایت نعل به نعل اتفاقات بود، وقت و ارزش 70 میلیون آدم را گرفتید! او هم بدون خداحافظی تلفن را قطع کرد. به هر حال سرتان را درد نیاورم. شب نشستم و قسمتی که برایم ساخته شده بود را دیدم. در این قسمت کارگردان، مهدی صبایی، بازیگر را در قالب یک خبرنگار فضول نشان داد که بیاجازه سر صحنه رفته و خبر تهیه کرده بود و عکاس هم بدون اجازه عکس گرفته بود. به خاطر همین کار خبرنگار، سردبیر روزنامه که آقای کاووسی (فتحعلی اویسی) بود به او تشویقی داد! بعد از تماشای این قسمت واقعا برای کارگردان و آن آقای بازیگر متاسف شدم که برای پاسخ به گزارش من، قسمتی از این سریال را به دروغ ساختند و از خبرنگاران تصویر نادرستی ارائه کردند که آنها را فضول و بیادب نشان دادند!
گم کردن نشست خبری در زیباکنار
مریم فیروزفر، دبیر بخش رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس: راستش در همه این سالها خاطرات شیرین کم نداشتیم، اما یکی از خاطرات شیرینی که در ذهنم مانده به یکی از ماموریتها برمیگردد. ما برای جشنواره رادیو به زیباکنار رفته بودیم. محوطهای که برای این کار در نظر گرفته شد، بسیار وسیع بود و محل نشستهای خبری هم فاصله زیادی از قرار داشتند. به همین دلیل یکی از روزها وقتی من و دوستانم از اتاق مان خارج شدیم که برای نشست خبری برویم، مرتب دنبال محل برگزاری نشست بودیم، اما از هر کدام از رادیوییها هم میپرسیدیم نشانی را میداد، اما به اشتباه! چون همزمان چند نشست برگزار میشد، نشانی درست را پیدا نمیکردیم، همین گم شدن در محوطه زیباکنار باعث شد با نیم ساعت تاخیر به محل نشست برسیم!
پا برهنه به دنبال رئیس سازمان صدا و سیما
پیوند مرزوقی، دبیر بخش فرهنگی و هنری ایسنا: وقتی ماموریت میرفتیم، سرمان شلوغ میشد و باید انرژی بیشتری برای کار میگذاشتیم. یادم میآید برای پوشش خبری مراسم پیرغلامان به اهواز رفته بودیم. مراسم اختتامیه در یکی از مساجد بزرگ این شهر برگزار شده بود. من همراه دوستانم در قسمت زنانه نشسته بودیم. مشغول پوشش خبری مراسم بودیم. تا اینکه صحبت رئیس وقت سازمان صدا و سیما تمام شد. از آنجا که ما برای مصاحبه اختصاصی با او به اهواز رفته بودیم، مجبور شدیم به سرعت از مسجد خارج شویم و از آنجا که فرصتی نبود کفش بپوشیم، پا برهنه رفتیم و با این وضعیت جلوی رئیس وقت سازمان رسیدیم که ایشان تا ما را در این حالت دید، در حالی که شوکه شده بود، گفت که شرمنده شده است!
حس و حال خوب با بازیگران
الهام قبادی، خبرنگار باشگاه خبرنگاران: قبل از ورود به دنیای خبرنگاری خیلی به این حرفه علاقهمند بودم. نمیتوانم بگویم با چه عشقی تلویزیون میدیدم و همیشه آرزوی خبرنگاری داشتم. بالاخره فعالیتم را در این حرفه شروع کردم. با اینکه چند سال گذشته، اما هر روز با عشق و علاقه سر کار میروم. خاطرات خیلی شیرینی با هنرمندان دارم. وقتی به دیدار هنرمندی میروم، حس و حال عجیبی دارم. چون همیشه با عشق از قاب تلویزیون میدیدم و حالا از نزدیک همه را میبینم. البته بعضی دیدارها هم تلخ میشود. چون چند بار به ملاقات جمشید مشایخی رفتم و از اینکه دیگر نمیتوانم سری به این هنرمند بزنم، برایم تلخ است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد