یادداشتی از حامد عسکری شاعر و نویسنده

نشد نشد نشد...

کلی پرچم آورده بودند چهار راه پارک وی، بساطی‌ها را می‌گویم! پرچم آورده بودند با کلاه و بوق و شیپور که بفروشند به جوان‌های پایتخت تا یک شب شاد را رقم بزنند... آمده بودند شاید از تنور شادی مردم نانی برایشان گرم شود، آمده بودند پرچم بفروشند و رزقی دشت کنند، نشد...
کد خبر: ۱۱۸۸۸۴۳

کلی توی گروه‌های تلگرامی وعده کرده بودند بعد از بازی فلان جا جمع شویم، برویم دور دور موزیک بگذاریم و بترکانیم و بعد برویم خوشمزه فروشی‌های سی تیر ته‌بندی کنیم برگردیم هر کی برود سی خودش... نشد.
حسین به نرگس قول داده بود اگر امشب تیم ملی ژاپن را بزند و بشود یک پای فینال، سیگار را ترک می‌کنم و دیگر لب نمی‌زنم... نشد... و بماند که حسین تا صبح دوتا پاکت کنت قرمز توی تراس کشید و نرگس رفت توی تراس و گفت: من هم حالم بده میشه یه نخ هم من بکشم و حسین گفته بود: نه...
آرمین قول داده بود بازی را با مهسا ببیند بعد دوباره زنگ زده بود که آماده باشیم بعد از بازی خیابونا شلوغ می‌شه باید تا دوازده وایسیم که ماشین‌ها رو هدایت کنیم، ترافیک نشه... شب خیابان شلوغ نشد. آرمین به مهسا زنگ زد بیام بریم میدون سپاه شیرپسته بخوریم مهسا نوشته بود نه حسش نیست ... می‌شد که بشود ... نشد ...
دیشب که بازی تمام شد از روزنامه زدم بیرون انگشتم رمق فشار دادن دکمه آسانسور را هم نداشت... همزمان که باران عشق پخش می‌شد به این فکر می‌کردم: آن لحظه‌ای که سرمهماندار می‌گوید تا دقایقی دیگر در فرودگاه بین‌المللی امام خمینی فرود خواهیم آمد‌. بازیکن‌هایمان به چی فکر می‌کنند‌. من خیلی علمی و فنی و تخصصی فوتبال را نگاه نمی‌کنم، ولی بازی‌های تیم ملی را معمولا ایستاده می‌بینم. شوخی نیست پای هشتاد میلیون آدم در میان است با تک‌تکشان
هم حس و هم‌نفسی... ما باختیم بد هم باختیم در یک قدمی قله، بال‌هایمان کم آورد‌. اشتباه تیمی، اشتباه فردی یا هرچیز دیگری که اسمش را بگذاریم، باختیم و این اصلا اتفاق خوبی نیست‌. توی دانش‌آموزی‌ام فقط دو بار از معلم کتک خوردم، یک بارش با شلنگ یک بار با تسمه پروانه کولر‌ آبی‌. دومی خیلی دردش بیشتر بود‌. ناظم‌مان سه تا که زد کف دستم دستم بی‌حس شد. دیگردرد نداشت پنجمی تا دهمی را اصلا نفهمیدم‌. باخت پریشب هم همین بود‌. در وانفسای گوشت کیلویی صد و ده هزار تومان و بیکاری و فقر، این فقره باخت به ژاپن میانشان گم است‌. به قول مادر‌بزرگم: اینقدر سمن داریم که یاسمن توشون گمه ...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها