ناگفته‌های زندگی مسافر زن پرواز 707

خانواده تنها جانباخته زن سانحه سقوط بوئینگ 707 در کرج جزئیات آخرین سفر بی‌بازگشت دختر جوان را تشریح کردند.
کد خبر: ۱۱۸۵۸۱۳

به گزارش جام‌جم، مریم زارعی‌نژاد تنها خانمی بود که در میان سرنشینان هواپیمای بوئینگ 707 ارتش جمهوری اسلامی ایران که از بیشکک قرقیزستان به سمت فرودگاه پیام در حرکت بود و در فرودگاه فتح سقوط کرد حضور داشت. آن روز والدینش و چهار خواهر متاهلش و فرزندان آنها چشم‌به‌راه او بودند تا از ماموریت کاری‌اش برگردد اما با شنیدن خبر سقوط هواپیما دنیا برسرشان آوار شد. دعا می‌کردند خبری که شنیده‌اند درست نباشد و بلایی سر مریم نیامده باشد. دلنگرانش بودند. چند ساعت بعد با آمدن داماد خانواده و دیدن چهره رنگ‌پریده و گریان او به عمق فاجعه پی بردند و فهمیدند که ماجرا صحت دارد و دیگر صدای مریم در خانه نمی‌پیچید و او برای همیشه به آسمان پر کشیده است. بعد از آن صدای شیون مادر و چهار خواهر به هوا بلند شد. پدر گوشه‌ای ایستاده و گریه می‌کرد و زیر لب نام مریم را صدا می‌زد. مریم سنگ صبورشان بود. آرزو داشتند رخت عروسی برتن او ببینند و اکنون این آرزو برباد رفته بود و به جای خانه بخت باید مریم را تا خانه ابدی مشایعت می‌کردند. مادر هنوز آخرین چهره معصومانه دخترش را خوب به‌یاد داشت. آن روز که مریم برای رفتن به ماموریت از خانه بیرون زد دل مادر ریخت و نمی‌دانست چرا این‌قدر دلشوره دارد. نگاهش به آخرین تصویر مریم گره خورده بود. با ذکر صلوات خودش را آرام می‌کرد، آن شب چند بار با هم حرف زدند اما روز بعد تلفن او بی‌پاسخ ماند. مریم رفت و مادر را در غم تلخی تنها گذاشت. مریم در زادگاهش روستای خور ساوجبلاغ به خاک سپرده شد .
دایی مریم در گفت‌وگو با جام‌جم گفت: من هواپیما راروی آسمان دیدم اما فکر نمی‌کردم هنگام فرود دچار حادثه شود و این حادثه مرگبار رخ دهد.
از مریم بگویید.
خواهرزاده‌ام دختر مهربان و آرامی بود. با خانواده، دوستان و همکارانش همیشه به‌خوبی و مهربانی رفتار می‌کرد. هیچ‌وقت کسی از او شکایت و گلایه ای نداشت. فرد وظیفه‌شناس و مورد احترامی بود. او مجرد بود و فقط 34 بهار از زندگی‌اش گذشته بود. چهار خواهرش ازدواج کرده بودند. مریم سومین فرزند خانواده بود. او یک مدرک فوق لیسانس مدیریت و یک فوق لیسانس در رشته‌ای از هوانوردی داشت که هفت نفر فقط این مدرک را داشتند و یکی از آنها مریم بود. او افتخار خانواده و فامیل بود.
چند سال بود کار می‌کرد؟
سال‌ها بود که در شرکت‌های مختلف هوانوردی مشغول به کار بود و از یک سال و نیم با شرکت هواپیمایی ما، به عنوان مدیر اجرایی شرکت کار می‌کرد.
به ماموریت‌های خارج از کشور هم می‌رفت؟
بله. وقتی قراردادهایی با کشورهای خارجی بسته می‌شد، او نیز همراه گروه‌های بازرگانی و حقوقی شرکتمان می‌رفت. در این سفر که آخرین سفر کاری‌اش بود هم به عنوان مدیر اجرایی رفته بود .
چطور از حادثه با خبر شدید؟
من سه ساعت مانده بود به بازگشت پرواز مریم با او حرف زدم. می‌گفت همه کارها به‌درستی انجام شده و به‌زودی از ماموریت کاری بازمی‌گردد. زمانی که هواپیما سقوط کرد من هواپیما را در آسمان دیدم. فکر می‌کردم الان روی باند فرودگاه پیام می‌نشیند و فکر نمی‌کردم وارد فرودگاه فتح شود و به یکباره سقوط کند. دلشوره عجیبی داشتم و زمانی که پی بردم هواپیما سقوط کرده، خودم را به محل رساندم.
بعد چه شد؟
من و چند نفر دیگر برای کمک‌رسانی رفتیم و کمک هم کردیم اما خیلی دیر شده بود مریم و دیگر سرنشینان ازجمله 13 ‌دلاور مرد ارتش به شهادت رسیده بودند و فقط مهندس پرواز زنده مانده که او نیز مصدوم بود. نمی‌دانستم واقعا چطور خبر مرگ مریم را به والدینش و دیگر اعضای خانواده‌مان بگویم. این خبر خیلی سخت بود. به‌سختی خبر مرگ مریم را به خانواده گفتم. هنوز هم باور نمی‌کنم مریم برای همیشه ما را ترک کرده و به آسمان پرکشیده است.

معصومه ملکی

حوادث

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها