بازخوانی گفت‌وگو با زنده یاد حسین محب‌اهری در شب‌های قدر سال 95

مــرگ‌ زندگی‌ام را تمام نمی‌کند

چند سالی است، ‌صبح را با اخبار و عکس‌های شبکه‌‌هـــای اجتماعـــــــــــی شـــــــــــــــــــروع می‌کنــــــــــــم، سال‌هاست می‌خواهم این عادت مخرب را کنار بگذارم و نمی‌شود. یعنی این‌قدر آدم ضعیف باشد در مقابل وسوسه‌های دنیای مجازی. شبکه‌های اجتماعی پر است از اخبار بد و ناگوار.
کد خبر: ۱۱۸۵۱۵۳

حالا تصور کن که هر روزت را با صدها خبر و عکس شروع کنی که همه انرژی‌ ذخیره‌شده را ازت می‌گیرد و گاهی اندوهی به دلت می‌ریزد که تا شب و گاهی چند روزی گیرت می‌اندازد و نمی‌‌توانی از موقعیتش جدا شوی. مثل همین دیروز که از همان اول صبح همه شبکه‌های اجتماعی پر شد از خبر درگذشت حسین محب‌اهری. اینستاگرام پر شد از عکس‌هایی که کلی خاطره برایمان ساخته بود. دیروز صبح خبر درگذشت حسین محب‌اهری همه ذهنم را پر کرد و اندوه حافظه‌ام را برد به اواخر تیرماه سال 95. به شب و روزهای قدر که با حسین محب‌اهری گفت‌وگو کردم. دوباره بیماری برگشته بود اما او تلاش می‌کرد روحیه‌اش را حفظ کند. باردیگر عزم را جزم کرده بود که نگذارد خرچنگ، چنگال‌هایش را آنقدر عمیق بر جسمش فرو کند که از پا بیندازدش. حالا اما شبکه‌های اجتماعی پر شده بود از خبر پیروزی خرچنگ و من به این فکر می‌کردم که اگر مثلا ظهر، ‌اینترنت گوشی‌ام را فعال می‌کردم و دیرتر از خبر رفتن محب اهری باخبر می‌شدم چه اتفاقی می‌افتاد؟ برای او که رفته چه فرقی می‌کند ما که مثلا مانده‌ایم چه زمانی بفهمیم که او دیگر نیست. مهم این است که هرکدام از ما در زمان حیات حسین محب‌اهری که سهم زیادی در ساخت خاطره‌های خوب برای ما دارد، برایش چه کردیم. در آن سال‌هایی که او درگیر خرچنگ تیزچنگال بود اما چنان قوی مبارزه می‌کرد که نمی‌گذاشت ما اثر چنگال‌های خرچنگ را ببینیم. ما هرگز متوجه نشدیم وقتی او مشغول بازی در سریال پایتخت 2 یا علی‌البدل بود، همزمان شیمی‌درمانی و پرتودرمانی هم می‌شد. او آن‌قدر عزت‌نفش داشت که هرگز به زبان نیاورد که هزینه‌های درمانش چقدر زیاد است و او باید بازیگری را ادامه بدهد تا بتواند هزینه‌های زندگی و درمانش را فراهم کند. همکارانش که به این روحیه او کاملا آشنا بودند به او نقش می‌دادند و اصلا به رویش نمی‌آوردند که او بیمار است. به عزت نفس او احترام می‌گذاشتند. و دم همه همکاران خوبش گرم.

شب و روزهای قدر سال 95 بود، روزهای گرم تیرماه که می‌رفت به مرداد برسد، به محب اهری تلفن کردم، کمی بی‌حوصله بود، اما باز هم صبوری کرد و به سوالاتم جواب داد. همان اول گفت: از سال 81 که سمت راست گردنم را جراحی کردم درگیر این بیماری شدم. از همان ابتدا که متوجه بیماری‌ام شدم، خودم را برای مقابله با آن آماده کردم. برای این آماده‌باش اول شروع کردم به شناخت بدنم و بیماری. این روش باعث می‌شود که از سرطان نترسی و قبول کنی که آن هم مثل بیماری‌های دیگر است. اصل قضیه روحیه آدم‌ها و چگونگی مواجهه با آن است.
همین‌طور که بیشتر از بیماری‌اش صحبت می‌کرد، صدایش قوی‌تر و سرحال‌تر می‌شد. انگار به خودش یادآوری می‌کرد؛ حسین تو می‌تونی! تو باز هم شکستش می‌دی، مگر 14 سال مقاومت جواب نداد، باز هم پیروز خواهی شد... وقتی از او درباره روحیه‌ مثبتش پرسیدم، گفت: بر این باورم که خداوند از طریق بیماری‌ها می‌خواهد انسان را از فراموشی و غفلت خارج کند. وقتی همه چیز رو به‌راه است، انسان نسبت به خلقت و خداوند بی‌تفاوت می‌شود. بیماری به ما هشدار می‌دهد که اندیشه کن و از نعمت‌های خدادادی لذت ببر و بهای آنچه را که داری به خاطر بیاور. وقتی بیماری‌ام شدت می‌گیرد همه چیز را در نمای بسته‌تری می‌بینم و قدر داشته‌ها‌یم را بیشتر می‌دانم. گاهی درد مرا به‌شدت آزار می‌دهد، نه می‌توانم بخوابم و نه یک جا بنشینم، بنابراین شروع به دویدن می‌کنم تا بتوانم آن را کنترل کنم. وقتی درد اوج می‌گیرد به دردهای عظیم‌تر و بزرگ‌تری فکر می‌کنم که انسان‌های دیگر در سراسر دنیا به آن مبتلا هستند، به جنگ، به کشتارهای بی‌دلیل و... همه اینها باعث می‌شود دردم کمتر شود. به خودم می‌گویم تو که تافته جدا بافته نیستی، خیلی‌‌ها هستند که دردهای بدتر از تو دارند. باید تحمل خودت را بالا ببری. به خودم می‌گویم من مقابل خا‌نواده‌‌ام مسؤولیت دارم و باید زندگی آنها را اداره کنم پس نباید تسلیم بیماری شوم. سپاسگزاری از خداوند برای همه آفریده‌‌هایش مرا قوی می‌کند. با همه اینها نگاهم به مرگ این‌طور نیست که زندگی‌ام تمام می‌شود. از مرحله‌ای به مرحله دیگر می‌روم و به همین دلیل هیچ وقت ناامید نمی‌شوم. همیشه به آنچه دارم نگاه می‌کنم به اعضای بدنم که سالم هستند و به وسیله آنها می‌توانم کار و تلاش کنم. هیچ‌وقت سرکار احساس ضعف و ناتوانی نمی‌کنم و طبق برنامه سر صحنه فیلمبرداری حاضر می‌شوم.

به محب اهری گفتم: خیلی‌ها معتقدند ذکر گفتن و دعا خواندن به بیماران در بهبود جسم و روحیه آنها موثر است، شما به این روش اعتقاد دارید؟ در جوابم گفت: تلاش می‌کنم همیشه مثبت باشم. روحیه مثبت باعث می‌شود که مردم با ما ارتباط بهتر و موثرتری برقرار کنند. مردم وقتی مرا می‌بینند، برایم دعای خیر می‌کنند، کسانی هستند که از شهرهای زیارتی و مکان‌های مقدس به‌من تلفن می‌کنند و می‌گویند برای سلامتم دعا می‌کنند. آدم‌هایی که حتی آنها را نمی‌شناسم برایم دعا می‌کنند. چه توفیقی بهتر از این که مردم برایم دعا می‌کنند. انرژی مثبتی که آنها به من می‌‌دهند، باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشم. من بامحبت و دوست داشتن زندگی می‌کنم و درونم پر از عشق به مردم و زندگی است. باز هم تاکید می‌کنم شکرگزاری باعث می‌شود زندگی برایم معنای عمیقی پیدا کند.
از آقا معلمی که خیلی چیزها به ما آموخت با آن لحن مهربانش وقتی با مبصر کلاس صحبت می‌کرد، خواستم برایم از حال و هوای شب‌های قدر بگوید:یادم هست کمی مکث کرد، کمی بغض کرد و گفت: نگذاریم مادیات، قلب و ذهن ما را تسخیر کند. زیاده‌خواهی باعث می‌شود قلب کدر شود و جایی برای خدا نمی‌ماند. بهتر است آن‌قدر داشته باشیم که زندگی معمولی را سپری کنیم، بیشترش باعث می‌شود از خدا دور شویم. اگر می‌خواهیم زندگی با نشاطی داشته باشیم، همیشه در حال وجین کردن علف‌های هرز قلب و ذهن خود باشیم و آنها را دور بریزیم تا در دنیا و آخرت عاقبت به‌خیر شویم. همنوعان زیادی داریم که احتیاج به کمک دارند، کمک به حل مشکلات آنها باعث می‌شود خودمان شادتر زندگی کنیم. در این شب‌های معنوی از خدا می‌خواهم به ما کمک کند که واقعا آدم باشیم، چون با ظاهر آدم‌گونه نمی‌توانیم عاقبت به‌خیر شویم.

حسین محب‌اهری حتما عاقبت به‌خیر شده، این انسان نازنین درد زیادی را تحمل کرد اما هرگز انسانیت را فدای طمع و آزار دیگران نکرد. امروز از خواب که بیدار شوم، تا ظهر اینترنت گوشی‌ام را فعال نمی‌کنم،‌ از اخبار شبکه‌های اجتماعی می‌ترسم، داریم همه آدم خوب‌ها را از دست می‌دهیم و این اندوه اگر ما را نکشد، توانمان را خواهد گرفت.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها