در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
ترس از حرف دیگران
پس از نمازجمعه تاریخی رهبر انقلاب در 29 خرداد 88، پنج نفر از چهرههایی که در آن زمان مسؤولیت دولتی نداشتند بهواسطه رفاقت و اعتمادی که با میرحسین موسوی داشتند تصمیم گرفتند در دیدارهایی با او ماجرا را فیصله دهند. یکی از این چهرهها علی آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که اکنون در گفتوگویی با کتاب فتنه تغلب به تشریح بخشی از رایزنیهای انجام شده در آن مقطع پرداخته است. او توضیح داده که ابتدا در دیدارهایی که این جمع پنج نفره با موسوی داشتند قرار بر این میشود که علیاکبر محتشمیپور و عبدالواحد موسوی لاری به نمایندگی از موسوی با این هیات پنج نفره به یک طرح مشترک برای حل مسائل برسند اما زمانی که کار پیش میرود هیچکدام از دو نماینده موسوی حاضر نمیشود پای طرح را با عنوان نماینده تامالاختیار موسوی امضا کنند. همین میشود که این جمع پنج نفره بار دیگر با موسوی دیدار میکنند و این بخشی از مطالب رد و بدل شده میان آقامحمدی و موسوی در دیدار دوم است که علی آقامحمدی آن را تشریح کرده است:
[به آقای موسوی گفتم:] شما به ما گفتید بیایید؛ هر کاری دارید، بفرمایید. او شروع کرد به توضیح دادن که وضع بد است و جامعه دارد دو قطبی میشود و من این را مطلوب نمیدانم. خانوادهها دارند دو دسته میشوند؛ دارد درگیری بینشان شکل میگیرد، ولی من دنبال چنین ایده و فکری نیستم. از آن طرف هم راههای ارتباطی ما را بستند؛ دیگر هیچ امکانی نداریم؛ نمیتوانیم کار خاصی انجام بدهیم. دیگران هم بیکار نیستند و مسائل را جهت میدهند. بالاخره وضع این است. چگونه باید رفتار بشود؟ بحث ما این بود که خب شما آمدید وسط این کار. باید مدل کارتان را واضح کنید که چه کار میخواهید بکنید. شما کنار که نیستید. وسط ماجراها هستید؛یا باید کلا بگذارید کنار و بروید،اعلام هم بکنید که دیگر به من مربوط نیست؛ یا اگر هستید، خودتان باید کار خودتان را رهبری کنید؛دیگری نمیتواند کار شما را اداره کند. او توضیح داد که چه توقعی دارید ما بتوانیم کاری بکنیم و چگونه میشود این کار را سامان داد؟ من گفتم ببینید اینها در اثر چه اتفاق افتاده؟ ابهامات؛ و معلوم نیست مسؤولش کیست. شما بیا وسط و مسؤولیت بپذیر. حتما از آن طرف هم با نظم بیشتری با کار برخورد میشود. فرقش همین است. شما وقتی رهایش میکنی، خب دستگاههای حافظ نظم و امنیت میخواهند ببینند کیست که این کار را اداره میکند . از داخل است؟ از خارج است؟ بالاخره این داستان پیچیده میشود. پس نقش شما باید یک نقش متفاوتی بشود. ایشان میگفت راهی که برای من میماند این است که من هم بیایم و بگویم اشتباه کردم؛ مثلا در تلویزیون اعتراف کنم که هیچی نبوده و هیچی نیست؛ ولی کسی از ما قبول نمیکند. آقای هاشمی هم که آمد در فلان مجلس شرکت کرد خدمت آقا، پشت سرش گفتند او سازش کرده. گفتیم حالا اینکه دیگران چه میگویند، ملاک نیست. بحث ما این چیزها نیست. شما سیاستمداری، خودت آنها را تدبیر کن. کسی هم نمیخواهد مدل کار را به شما بدهد. شما خودتان انجام بدهید.
کجا رفت آن خطهای قرمز
در روزهای پرتنش بعد از انتخابات 88 برخی چهرههای سیاسی به دیدار دو نامزد معترض انتخابات رفتند و با آنها درباره مسائل مربوط به انتخابات گفتوگو کردند. حجت الاسلام سید مهدی خاموشی از جمله کسانی است که روایت شنیدنی در این باره دارد.
خاموشی در مجموع دو دیدار با موسوی و یک دیدار با مهدی کروبی داشت و خاطرهای که در زیر میآید مشروح دیدار دوم او با موسوی است:
قبل از دیدار، دوستان به من گفتند شما با او صحبت کن و بگو نباید این قدر در بیرون اطلاعیه و تظاهرات و ... داشته باشی. اعتراض کن اما باید آرام و طبق قانون عمل کنی. رفتم پیش ایشان. این بار مهندس موسوی خیلی به هم ریخته بود. اضطرابش بیشتر شده بود. گفت آقای خاموشی دارند مردم را میکشند. بعد حوادث روز دوشنبه 25 خرداد را مثال زد و گفت این چه وضعیتی است؟ گفتم: آقای موسوی، شما سردوشی دادهاید. میدانید که به سرباز میگویند اسلحهات، در حکم ناموس تو است! اگر جانت هم گرفته شد، کسی نباید آن را از تو بگیرد. درست است؟ گفت: بله. گفتم: آقای موسوی! در غبار فتنه، نیروی امنیتی و انتظامی چه باید بکند؟ بایستد و تماشا کرده یا از قانون دفاع کنند؟ مگر به شما نمیگویند از مسیر قانون اعتراض خودتان را دنبال کنید، گفت: بله، ولی مهم این است که چگونه رسیدگی کنند. گفتم: بالاخره چه کار کنیم؟ دور و تسلسل که نمیشود. یکجایی باید کار به قانون ختم شود. اگر از شورای نگهبان بگذریم،چه کسی رسیدگی کند؟ عقل جمعی؟ نتیجه عقل جمعی شما همین بساطی است که کف خیابان درست کردهاید. این را بدانید، روشن کردن شعله آتش، یک کبریت بیشتر لازم ندارد، اما خاموش کردنش به این سادگی نخواهد بود. گفت: قبول دارم. گفتم: قبول دارید که نظام سلطه و استکبار حرکت شما را پسندیده؟ بی.بی.سی و وی. او.ای دارند از شما تعریف میکنند. گفت: بله این را فهمیدهام. گفتم: خب چرا تبری نمیکنید از آنها؟ مگر نگفتید من با اینها خط قرمز دارم؟ گفت: من از آنها جدا هستم، ولی آنها دارند سوءاستفاده میکنند. گفتم: این حرف شما خوب است، همین را از قول شما بگویم؟ گفت: بگذار ببینیم چه میشود!
گفتم: فکر میکنم دیگر نتوانیم با هم صحبت کنیم ولی شما خودتان در این مملکت مسؤول بودید. کشور قانون دارد. ضابطه دارد. این سیستم به رهبری ختم میشود. مشروعیت دولت هم به تنفیذ رهبری است . آقا بر اوضاع مسلط است و کار را ادامه میدهد. اگر شما فکر میکنید غیر از این راه دیگری هست، بفرمایید. اصلا بروید در دادگاه بینالمللی شکایت کنید! آنجا به نفع نظام که شما جزو آن هستید حکم میدهند؟ دیگر بلند شدم. ایشان گفت: یعنی این آخرین دیدار ما است؟ گفتم: نمیدانم ولی انگار ضرورتی ندارد. چون ما هر چه با شما صحبت میکنیم باز سر جای اولمان هستیم و تکان نمیخوریم. بعد گفتم: من شما را دارای سابقه انقلابی میدانم، به نظر نمیرسد این کارهای شما به نفع انقلاب باشد. همان جا گفتم: یادتان هست نزدیک انتخابات، دم آسانسور به من گفتید شرعا و قانونا تابع رهبری هستم؟ آقای موسوی سکوت کرد.
آقای موسوی، عقلت را دست بچهها نده
کتاب «فتنه تغلّب»، روایتهایی از برخی سخنان و کنشهای رهبر انقلاب را دربر میگیرد که دیگران آنها را بیان کردهاند؛ از جمله حجتالاسلام حمید پارسانیا شرحی از جلسه صمیمانه و گفتوگوهای صریح تعدادی از فضلای حوزه علمیه با رهبر انقلاب در اواخر تیر ۸۸ را ارائه کرده است.
پایگاه اطلاعرسانی khamenei.ir هم دیروز در کلیپی که همزمان با انتشار کتاب فتنه تغلّب پخش کرد به روایت تصویری بخشهایی از این جلسه پرداخت. بخشی از بیانات حضرت آیتا... خامنهای در جلسه 30 تیر 88 که در دفتر رهبر انقلاب برگزار شده است و در این کلیپ آمده است به این شرح است:
آقای موسوی اعلام کرد که در این انتخابات تقلب شده و این منشأ همه حرفهای بعدی شد. [موسوی اعلام کرد] تقلب شده من از حق شما دفاع میکنم. مردم بیایید. من هم میآیم. یعنی دعوت مردم به نافرمانی و شورش به استناد اینکه در انتخابات تقلب شد. سوال این است شما از کجا فهمیدید تقلب شده؟ چه دلیلی اقامه شد؟ این شد منشأ حرفهای بعدی.
سعی کردند ایشان [موسوی] را در صحنه نگاه دارند. من در جریان مذاکرات و گفتوگوهای متعددی که با ایشان شده قرار دارم. خود من هم خیلی سعی کردم؛ با سوابقی که با آقایموسوی دارم، چون بین ما و آقای موسوی یک ارتباط عاطفی وجود دارد علیرغم اختلاف فکری. یک ارتباط عاطفی و یک وحدت سلیقه در بعضی از مسائل خاص.
من از این فرصت استفاده کردم و همان روز شنبه عصر که ایشان ظهر آن روز اطلاعیه داده بود، یک نفر را پیش ایشان فرستادم تا به ایشان تنبهی بدهیم و ایشان هم فورا عقبنشینی کنند. آن فرد رفت و برگشت و حرفهایی زد که مرا خیلی متعجب کرد. ایشان [موسوی] گفته بود که انتخابات باید ابطال بشود. [آقای موسوی گفته بود] ما امروز جلسهای با حضور چند نفر داشتیم و همه اتفاق نظر داشتند که انتخابات باید ابطال شود. من واقعا متحیر شدم. از چهار نفری که در آن جلسه بودند، دو نفرشان که آقای خاتمی و آقای هاشمی اند منکر شدند؛ دو نفر دیگر باقی ماندند که یکیاش خود آقای موسوی است...
پارسانیا در گفتوگویی که در کتاب فتنه تغلب منتشر شده علاوه بر توضیح این دیدار، اشارهای به دیدار میرحسین موسوی با رهبر انقلاب در 24 خرداد کرده و به روایت بیانات رهبری در خصوص این دیدار پرداخته است: آقا گفتند در این دیدار آقای موسوی بحث تقلب و ابطال را مطرح کرد و من تاکید کردم: آقای موسوی شما عقلت را دست بچهها نده؛ ابطال یعنی چه؟ چرا انتخابات با این عظمت را باید ابطال کرد؟ ادعاهایتان را از مسیر قانونی دنبال کنید و اگر مشخص شد تقلب یا تضییع حقی شده، من از استیفای حق شما دفاع خواهم کرد؛ اما به او تاکید کردم طرح ابطال انتخابات بیمعناست و من زیر بار آن نمیروم.
پارسانیا درباره بخش دیگری از بیانات رهبر انقلاب در دیدار 30 تیر 88 گفت: آقا تصریح کردند که نزاع بر سر انقلاب است نه بر سر احمدینژاد یا شخصی دیگر؛ اگر نزاع بر سر فرد خاصی بود ده تا مثل او هم فدا میشد مانعی نداشت. همچنین به عنوان شاهد مثال گفتند: شما میبینید که کسی با آقای احمدینژاد دعوا نمیکند؛ اگر با او دعوا داشتند پس از تنفیذ رئیسجمهور میتوانستند شروع به مخالفت کنند. وقتی دعوا بر سر انقلاب است هیچ کس نمیتواند ساکت بنشیند و رهبری هم قطعا سکوت نمیکند.
قانونی اعتراض کنید، کمکتان میکنیم
غلامحسین محسنیاژهای که در حال حاضر معاون اول قوه قضاییه است در دولت اول احمدینژاد، وزیر اطلاعات بود و تا زمان برکناریاش از این مسؤولیت در مرداد 88، وزیر اطلاعات بود و بعد از آن هم به عنوان دادستان کل کشور منصوب شد. او که چه در مسؤولیت وزارت اطلاعات و چه در قامت دادستان کل کشور، از نزدیک با حوادث سال 88 درگیر بود به تشریح یکی از دیدارهایش با موسوی پرداخته است:
مقرر شد که من خودم با آقای موسوی صحبت کنم، به بچهها گفتم آقای موسوی را پیدا کنید و قراری با او بگذارید؛ شاید برایش سخت باشد بیاید وزارت. در دفتری نزدیک خانه ایشان قرار گذاشتیم. زیاد فاصله نشده بود؛ فکر میکنم سه روز بعد از انتخابات بود. قرار شد ملاقات ما بعد از نماز مغرب باشد. مغرب شد، ایشان نیامد؛ نیمساعت هم گذشت و نیامد. گفتم تماس بگیرید. تماس گرفتند. ایشان دیگر خودش گوشی را برنداشت؛ یک کسی گوشی را برداشته و گفته بود که ایشان نخستوزیر امام بوده و نمیآید!
به دوستانم گفتم در این اوضاع و احوال بالاخره اینطور نیست که اینها شماره ویژه نداشته باشند؛ بگردید شماره ویژهشان را از طریق اطلاعات پیدا کنید اما هیچکس تماس نگیرد؛ شماره را که پیدا کردید بدهید به خودم تماس بگیرم. فکر میکنم شاید دو ساعت از مغرب گذشته بود، شاید هم بیشتر. خلاصه گفتند شماره تلفن مخصوصش این است. زنگ زدم و خودش گوشی را برداشت. گفتم من فلانی هستم؛ قرار بود شما بیایید اما نیامدید؛ من میخواهم بیایم پیش شما؛ الان کجایید؟ گفت خانه هستم. گفتم من آمدم. گفت نه من خسته هستم و ... گفتم من آمدم. گوشی را گذاشتم؛ دیگر مهلت ندادم که ادامه پیدا کند. به بچهها گفتم برویم خانه ایشان. آنها بلد بودند. رفتیم سمت خانهشان و در زدیم. ایشان در را باز کرد؛ چون دیگر چارهای نداشت. رفتیم داخل و شاید یک ساعت صحبت کردیم.
اگر انتخابات ابطال میشد...
آن موقع هیچکس بهجز ما نبود؛ اگر هم در خانه بودند، در اتاق ما نبودند؛ فقط من و ایشان بودیم. گفتم آقای موسوی! اولا که تقلب نشده است؛ به دلایلی که مختصر توضیح میدهم؛ ثانیا فرض کنیم تقلب شده است؛ قانون راه را برای شما باز کرده. اما من به عنوان وزیر اطلاعات به شما میگویم: میخواهید هشدار تلقی کنید یا هر چیز دیگری؛ اگر از طریق غیرقانونی بخواهید وارد شوید، مطمئن باشید نه موفق میشوید، نه ما اجازه میدهیم، ولی چنانچه به طریق قانونی اعتراض کنید، مطمئن باشید ما کمکتان میکنیم. شما قرینهای یا شاهدی بیاورید بر تقلب؛ من قول میدهم از طریق وزارت اطلاعات، به شما کمک کنیم. اگر نه، امکان ندارد شما به زور و با تهدید وارد قضیه شوید و حتما ما در مقابلتان میایستیم. بعد گفتم من یک سوال دارم؛ شما به شورای نگهبان نامه نوشتید و اعتراض دارید. فرض کنید شورای نگهبان کل صندوقها را بازبینی کرد؛ اگر دوباره شما برنده نبودید، نتیجه را قبول دارید؟ گفت نه! سوال بعدی من این بود که بر فرض محال که شما بخواهید انتخابات را به زور ابطال کنید؛ اگر دوباره انتخابات برگزار شد و باز شما برنده نشدید، قبول میکنید؟ گفت نه!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: