چرا فهرست تازه‌ای که سازمان ثبت احوال از اسامی عجیب ایرانیان منتشر کرده، ما را یاد نظریه‌ای ادبی می‌اندازد

چالش «سماور» در ثبت احوال

یک نظریه‌پرداز ادبی نوشته: «نامگذاری شخصیت‌های رمان‌ها همیشه بخش مهمی از خلق آنهاست» در حالی که شکسپیر گفته بود: «گل سرخ با هر نام دیگری هم بوی خوش دارد»
کد خبر: ۱۱۷۶۴۷۰

«دگمه»جان اون کنترل رو بده بابا.

«اسرائیل»، پاشو ظرفا رو بشور قربون دستت.

«سماور» عزیزم، نامهات رسید، فدای محبتت.

«نیست در جهان»جان! ناراحت نمیشی نیستی صدات کنم؟

«تولهشیر»جان، رفیق سالهای دور، خبری از خودت بده.

«اسکناس» اگر میدیدی دوریات با من چه کرد!

«نشد». جان؟ چی نشد؟ ببخشید با شما نبودم، دخترم رو صدا کردم!

«اضافه» دخترم، شب زود بیا مهمون داریم.

نام همسر؟ «سردار»! سردار آزمون؟ نه خانم مگه من با شما شوخی دارم؟ اسم زنمه.

مرگ بر «آمریکا»، مرگ بر «انگلیس»! مادرشان ناراحت میشود و از کادر بیرون میرود.

فرض کنید این گزارهها را از بین چند گفتوگوی روزمره و چند پیام مجازی و چند نامه پستی استخراج کردهایم. البته که این جملات را ما ساختهایم و شما صرفا دارید فرض میکنید که اینها محصول استخراج ما از گفتوگوها و پیامها و نامههاست و الا واضح است که ما به چنین جملاتی دست پیدا نکردهایم. اما در این فرض، یکسری کلمات کاملا واقعیاند و نه محصول خیالپردازیهای ما؛ منظورمان کلمات توی گیومه است: «دگمه»، «سماور»، «نیست در جهان»، «توله شیر»، «اسکناس»، «نشد»، «اضافه»، «سردار»، «آمریکا» و «انگلیس». شاید باورتان نشود، اما احتمالا پی بردهاید که اینها نام کساناند. اسمهایی دخترانه و پسرانه و تا همین دو سال پیش، عدهای از ایرانیان را به آنها صدا میزدند و هیچ بعید نیست هنوز هم در خانههایی فرزندانی با این نامها زندگی کنند و چنین گفتوگوهایی که آوردیم در این خانهها جریان داشته باشد.

ماجرا از این قرار است که سازمان ثبت احوال گزارشی منتشر کرده و طی این گزارش، به برخی از نامهای ایرانیان که سال 1395 تغییر یافتهاند، اشاره کرده است. ما طبعا در صفحه ادبیات و هنر با این سوژه که بیشتر اجتماعی به نظر میرسد نباید کاری داشته باشیم. اما این اسمها و معناهایی که با خودشان به زندگی آدمها میدهند، ما را عجیب یاد یکی از تئوریهای داستاننویسی انداخته است. نظریهای با عنوان نظریه «نام»ها که دیوید لاج، داستاننویس و منتقد ادبیات آن را مطرح کرده و به داستاننویسها پیشنهاد کرده است. حالا ربط این نظریه با نکتهای که اینجا درباره گزارش جدید سازمان ثبتاحوال مطرح کردهایم در چیست؟ در گزارش پیش رو سراغ همین ربط رفتهایم.

چه ایرادی داشته باشد عوض میکنند؟

لابد دیدهاید که چند وقت یک بار سازمان ثبتاحوال گزارشی منتشر میکند از نامهایی که ایرانیان برای فرزندان خود انتخاب میکنند و در این گزارشها برخی نامها که عجیب مینمایند تا مدتی سوژه کاربران شبکههای اجتماعی میشوند. همه تعجب میکنند مگر میشود اسم پسری مثلا «کلوخمراد» باشد یا اسم دختری «سنگینجان»! و عدهای هم در این میان میآیند و میگویند چنین اسمهایی را دور و بر خودشان بین فامیل یا همکاران دیدهاند. حالا قصه سر این نیست که ما آیا تاکنون با چنین اسمهای عجیب و غریبی مواجه شدهایم یا نه؛ وقتی هر از گاهی سازمان ثبتاحوال، از وجود چنین اسامیای در دفاتر ثبتی خودش خبر میدهد، ماجرا از این قرار است که بالاخره پدران و مادرانی هم هستند که چنین نامهایی را برای فرزندان خود انتخاب میکنند.

ممکن است شما هم از اسمی که برایتان انتخاب کردهاند راضی نباشید، اما میدانید که همینطوری نمیتوانید شناسنامهتان را بردارید و خودتان را به نزدیکترین دفتر ثبتاحوال برسانید و مراحل تغییر نامتان را طی کنید. هر اسمی را نمیشود تغییر داد. اما خب مدتی است که این سازمان ساز و کاری اندیشیده که صاحبان برخی نامها بتوانند برای تغییر درخواست بدهند. تازهترین گزارش این سازمان هم شامل همین دست از اسمهاست که سال 1395 تغییر یافتهاند. اما چرا این اسمها اجازه تغییر دارند؟

فهرست اسمهای عجیب تغییریافته در سال 1395 را دیروز سخنگوی سازمان ثبتاحوال اعلام کرده وقتی داشته با خبرگزاری ایسنا در این باره حرف میزده. او گفته این نامها طی بررسیهای کمیته مشورتی «نام» در سازمان ثبت احوال به دست آمده است. آنطور که سیفا... ابوترابی گفته این کمیته شامل استادان دانشگاه و مشاوران زبانهای رایج در کشور و تعدادی از اعضای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی است که نامهای ایرانی را بررسی میکنند.

اما این اسمها براساس چه قاعدهای اجازه تغییر یافتهاند و از این به بعد نیز اجازه ثبتشان داده نمیشود؟ ابوترابی گفته برخی از این نامها در تعارض با ارزشها و اعتقادات اسلامی یا ملی بوده یا نام مرکب نامناسب یا مهجور است که عرفا یک نام محسوب نمیشود، برخی دیگر از این اسامی نامتعارف نیز واژه یا واژههایی بوده که مقام یا منصب یا میزان تحصیلات کسی را نشان میدهد و تعدادی اسامی نیز لقب یا صفت بودهاندکه معمولا به نام کسی اضافه میکنند یا به جای نام او به کار میبرند. همچنین برخی نامهای استفاده شده فاقد ویژگیهای نام و معنای مناسب و برخی دیگر نیز معرف صفات مذموم و مغایر با ارزشهای انسانی و منزلت اجتماعی است و برخی اسامی نیز تغییر یافته و ترکیبی با نام مبارک حضرت علی(ع) و برخی دیگر نیز دلالت بر خوشحالی والدین از پسرزایی یا آرزوی ماندگاری فرزند و... است.

برخی دیگر از اسمهای عجیب این فهرست را هم ببینید: علی میت، گرزعلی، دجله، مکه، مصری، سوریه، خراسان، تهران، بغداد خانم، ششپر، گلغوزه، گرده، گردگل، ککلیگ، کیسهگل، صدگل، صدتومانی، روزه گل، پنبه، گلگل، هزار گل، گل انار، نعناع، نارنگی، مشجر، لیمو، کلپوره، گیلاس، گلباغی، ساعت، دفتر، خانه، خاص طلا، چینی، چلواری، سرانداز، مخمل، متاع، هزاری، وسیله نقره، سینما، سیمزر، سنگین طلا، وحوش، میمونه، اردک، کساد، قرص دولت، صد گنج، شبنما، زشتو، خال خاص، خاطی، معتاد، مشنگ، مخصوص، گران، گداباجی، گدا، کفر، کفایت، کیک، نمکی، می، قندی، پنیر، خدابس، خانمبس، خاتمه، تمامگل، تمام، تابست، پریبس، گل آخر، قیزتمام، قزتمام، قزبس، شیرینبس، دختربس، همین، همینبس، هل بس، نشد، نخواسته، نازبس، نازاده، صدآفرین، شانزده، سهراهی، سلاطون، زعفر، ثانیه، تومان، آبی، املاک، لالک، کبوت، کوچک، قیمت، فهرست، فامیله، عمه، عکسی، صنعت، وظیفه، ورانداز، واقعه، نگهدار، نظافت، مهره، مشروطه، مشتری، لولوپر، قیطاس، سید الماسقلی، داخل، قالب، شمشیر، رکاب، قونسول، سرتیپ، چوپان، عربشیر، سید کبوتر، ببر، گداییکن، گداخان، عاصی، صدیار، سوختهرو، سوخته، نگهدار، ندرتآقا، نوزاد، نمرد، میرقسمت، مرادحاصل، زیدان، محیط، قمصور.

تقدیم به ملال هستی شناسانه یک نام دخترانه

بیچاره «نشد»

اسمها، پوسته بیرونی قهرمانها و ضدقهرمانها هستند. سخت بتوانیم ضدقهرمانی را با نامی که قهرمانها را به یادمان میآورند تصور کنیم. گمان کنید صاحبان هر یک از اسمهایی که سازمان ثبتاحوال فهرستشان را منتشر کرده، قهرمانهای زندگی خودشان و دیگران بوده باشند؛ این اسمها میتوانست تا ابد افعال قهرمانانه آنها را خنثی کند.

مساله نام شخصیتها در ادبیات داستانی نیز بسیار مهم است؛ آنقدر مهم که دیوید لاج، داستاننویس و منتقد و نظریهپرداز ادبیات، یکی از فصلهای کتاب مهمش یعنی «هنر داستاننویسی» را به نامها اختصاص داد. کوشش او برای تبیین نظری انطباق نامها و شخصیتهای داستانی، دستاورد مهمی در پیشنهاد به داستاننویسان بوده است. او در این بخش از کتابش نوشته: «یکی از اصول بنیادی ساختارگرایی، اتفاقیبودن نشانه است، یعنی این ایده که هیچ پیوند ضروری و وجودی بین واژه و مرجع آن نیست. منظور این است که کلمات مرجع ندارند، و منظور این است که تصادف زبانی در کار است [...] ویلیام شکسپیر سه قرن قبل از فردینان دوسوسور گفته بود: «گل سرخ با هر نام دیگری هم بوی خوش دارد». اما او در ادامه نوشته: «نامهای خاص از این لحاظ وضع عجیب و جالبی دارند، اسم کوچک ما معمولا با نیتی معنایی روی ما گذاشته میشود و چیز خوشایند یا امیدبخشی را به ذهن پدر و مادر ما متبادر میکند که البته ما شاید همان بشویم یا نشویم.»

لاج همچنین نوشته: «در رمان، نامها هرگز خنثی نیستند، همیشه دال بر چیزی هستند حتی اگر عادی بودن و معمولیبودن را برسانند. نویسندگان کمیک، شوخ یا اندرزگو، ممکن است در نامگذاریها بسیار مبتکر یا تمثیلگرا باشند. رماننویسهای رئالیست نامهای عادی با معانی ضمنی مناسبی را ترجیح میدهند. نامگذاری شخصیتها همیشه بخش مهمی از خلق آنهاست».

نامهای عجیب فهرست سازمان ثبت احوال ما را سخت یاد نظریه نامهای دیوید لاج، میاندازد. به آن ملال شگفتانگیز پدر و مادری فکر کنید که نام دخترشان را گذاشتهاند: «نشد»؛ عجب ملال هستیشناسانهای. «نشد» حتی اگر قهرمان مهمترین رمانهای تاریخ ادبیات داستانی جهان هم باشد، هیچگاه نمیتواند مثل یک قهرمان باد در گلو بیندازد و بگوید: دیدید توانستم.

صابر محمدی

ادبیات و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها