در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت
بر در میکده ای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
دربارۀ این دو بیت پیوسته در پایان غزلی از حافظ بسیارسخن گفته اند، اما سخن من تأمل در این نکته است که ، مسلمانی در روزگار حافظ چگونه بوده است که او این گونه دربارۀ آن هشدار میدهد؟
برخی از نشانه ها را در ابیاتی از شعرهای حافظ می توان یافت:
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
***
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
اما اگر در پی نشانه های بیشتری باشیم، بهترین متن برای پی جویی در رسم مسلمانی آن روزگار، کتاب اخلاق الاشرف از عبید زاکانی است که در همان زمان در شیراز می زیسته و با حافظ نیز انس و الفتی داشته است.
مقصود من از رسم مسلمانی، تلقی عمومی از نشانه های دیانت است که گاهی به اصل دین داری و مسلمانی ارتباطی ندارد مگر در برخی الفاظ و ظواهر آیین ها و نکته ها در این است که اغلب نهضت های دینی و مکتب های فکری ، که برای تغییر یا اصلاح وضعیت انسان پدیدار می شوند، مسئولیت آفرین هستند و پیروان آنها ناگزیر از تغییر بنیادین و یا دست کم اصلاح در اندیشه و کردار خویشند. اما در گذر زمان این مسئولیت دشوار با مجموعه ای از آیین های ظاهری و الفاظ و اصطلاحات جایگزین میشود .
چنان که تجربه های عرفانی برای رهایی انسان، به تدریج به مجموعه ای از آیین ها و نمایش ها و اسباب و ادوات و خرقه و دستار بدل شد و نیز فرهنگی از کلمات و اصطلاحاتی که اگر چه یادآور دوران پرشور آغازین و تجربه های شگفت عرفای بزرگ است اما از معنا تهی شده است.
هم حاکمان و هم اصناف مردم، از این مجموعۀ فرهنگی و آیین های ظاهری استقبال میکنند. زیرا ، بدون تحمل دشواری مسئولیت و رنج تغییر و اصلاح در اندیشه و کردار، میتوانند از مزایای انتساب با آن نهضت دینی یا جنبش فکری بهره مند شوند.
همین دل بستگان به ظواهر و کلمات تهی از معنا، که از تغییر و اصلاح خویش روی گردانند، میکوشند که با فرافکنی ، دیگران را به تحول و اصلاح خود وادارند. تمام آن چه با عنوان تزویر، سالوس، مکر و دغل و نظایر این ها در شعر آن روزگار آمده است حاصل چنین نگاهی است.
خانقاه که روزی گریزگاه اهل عرفان و مسئولیت انسانی از مجامع رسمی بود در گذار سالیان خود به مجمعی رسمی با همان آداب و رسوم بدل می شود و مجموعۀ اصطلاحات صوفیه ( میخانه، شراب، ساقی، مستی، قلندری و...) که راهی برای مرزبندی با زبان رسمی و اصطلاحات تهی شده از معناست به تدریج به همان سرنوشت زبان های رسمی بدل می شود.
این است که حافظ از یک سو به خاطر دل بستگی به اندیشۀ دینی و نیز علاقه ای که به تجربه های عارفان بزرگ دارد، ناگزیر است از تعابیر و کلمات مرتبط با فرهنگ دینی و تعالیم عرفانی استفاده کند و از دیگر سو، نمی خواهد که سخن او با اهل روی و ریا و ظاهربینان، مشتبه شود، این است که با تکرار و تأکید، از کلماتی که برای آن جماعت خوشایند است، برائت میجوید :
زخانقاه به میخانه میرود حافظ
مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد
و در نقطۀ مقابل آن، از کلماتی که در زبان و فرهنگ رسمی، حساسیت برانگیز و ممنوع است، بسیار در سخن خویش می آورد به گونه ای که در بلاغت آن را استعارۀ عنادیه نامیده اند، که در تضاد است با اصل بلاغت، یعنی سخن گفتن به مقتضای حال و مقام، اما حافظ با شیوۀ عنادی خویش برخلاف حال و مقام سخن میگوید تا مرزبندی خود را با اهل تزویر بیان کند:
من و انکار شراب ؟ این چه حکایت باشد؟!
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
***
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع زاین افسانه بی قانون نخواهد شد
نکتۀ ظریف دیگر این است که حافظ برای گریز از پسند عوام و تشکیل شدن حلقۀ مریدان بر گرد اندیشه و سخنش، گاهی خود را در زمرۀ اهل تزویر و سالوس ، محسوب میدارد و به سرزنش خویش میپردازد، یعنی خواب های طلایی ساده اندیشان اسطوره ساز و قهرمان پرور را بر میآشوبد:
حافظ! به حق قرآن کز شید وزرق بازآ
باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد
توجه به این نکات در شناخت شعر حافظ ممکن است راهگشا باشد از جمله برای درک خاستگاه آن تشتت ظاهری که در ابیات برخی غزل ها به نظر میرسد.
اسماعیل امینی
شاعر، منتقد و استاد دانشگاه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم