از دنیای کتاب‌ها

کمین‌گاه‌خدا

روزهای بین چهارم تا هشتم مرداد 1367 و پس از پذیرش قطعنامه، یادآور عملیات مرصاد است. عملیاتی که کمینگاه منافقین و سازمان مجاهدین خلق شد.
کد خبر: ۱۱۵۵۶۳۸

ستونی که قرار بود خودش را به تهران برساند بعد از گذشتن از مرز متوقف شد. در ادامه هم نیروهای نظامی ایران بلایی بر سرشان آوردند که تا سالها کمر راست نکرد. سطرهای پایین بخشهایی از روزهای اول عملیات از زبان میرزا محمد سُلگی است که از کتاب «آب هرگز نمیمیرد» انتخاب شده است:

هلیکوپتر پایین آمد و در محوطه جلوی ستاد نشست. پروانه هلیکوپتر که از چرخش ایستاد قلبم آرام شد. با دیدن سرهنگ صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش در پوست خود نمیگنجیدم. مرا از سالهای دور و عملیات والفجر میشناخت. خودش تنها بودو از فرماندهان ارتش و سپاه کسی همراه او نبود. گزارشی از استقرار نیروها در تنگه و درگیری از شب گذشته تا صبح را دادم و گفتم: «جناب سرهنگ! بچهها تا اینجا با چنگ و دندان جنگیدند، ولی باید نیرو و امکانات برسد. آتش پشتیبانی زمینی و هوایی نداریم!» نقشهای را از داخل هلیکوپتر در آورد و روی زمین پهن کرد. گفت: «من از عقب تا جلو ستون منافقین را از آسمان رصد کردم. عقبتر از اسلامآباد خبری نیست. از آسمان بچههای شما را هم از پشت خاکریز و بالای تنگه دیدم!» بعد سرهنگ صیاد با بیسیم هلیکوپتر با پایگاه هوایی دزفول، همدان و پایگاه هوانیروز کرمانشاه تماس گرفت. موقع خداحافظی گفت: «اینجا کمینگاه خداست! جهنم منافقین خواهد شد!» هلیکوپتر بلند شد و رفت. هنوز کمتر از یک ساعت از رفتن صیاد شیرازی نگذشته بود که اولین هواپیمای خودی در آسمان ظاهر شد. از پایگاه دزفول آمده بود و اولین بمبها را روی ستون منافقین ریخت. نماز ظهر را که خواندم دوباره صدای هلیکوپتر آمد. از سمت عقب بود. هلیکوپترهای کبرا بودند که صیاد، نوید آمدنشان را داده بود. در ارتفاع پایین یکی یکی به تنگه نزدیک میشدند، راکتهایشان را شلیک میکردند و بر میگشتند. دقایقی بعد دوباره هلیکوپتر 214 خودی به سمت اردوگاه آمد. آسمان اردوگاه در برد موشکها و پدافند منافقین بود. سه موشک هم به سمت هلیکوپتر شلیک کردند اما خدا خواست 214 سالم به زمین بنشیند. این دفعه سرهنگ صیاد شیرازی، حاج حسین همدانی، معاون عملیاتی قرارگاه قدسِ سپاه را هم آورده بود. وقتی او را دیدم انگار بار بزرگی از روی دوش من برداشته شد. هنوز او را فرمانده خودم میدانستم. گفتم: «حاج آقا چه بموقع رسیدی!»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها