زن جوان که نمی‌خواست زندگی‌اش از هم بپاشد برای دریافت نسخه‌ای سحرآمیز از یک رمال خیالی، پول میلیونی پرداخت اما وقتی به حقیقت پی برد کشته شد.عامل این جنایت دیروز در دادگاه خودش را بی‌گناه خواند.
کد خبر: ۱۱۵۰۲۹۸

به گزارش جامجم، 16 اسفند ماه سال 95 عابرانی که از حاشیه اتوبان حکیم میگذشتند با صحنه وحشتناکی روبهرو شدند. جسد یک زن جوان حاشیه ورودی خط جنوب بزرگراه حکیم به بزرگراه شهید باکری قرار گرفته بود. عابران بلافاصله با 110 تماس گرفتند و ماموران کلانتری 133 شهرزیبا در محل حاضر شدند. شواهد نشان میداد جسد متعلق به یک زن 30 ساله است که با ضربات چاقو کشته شده است. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به بررسی پرداخت.

در بررسیها روشن شد یک روز قبل مرد میانسالی ناپدید شدن زن 30 سالهاش به نام لیلا را به پلیس گزارش کرده بود. وی گفت: زنم 15 اسفندماه از خانهمان در حوالی میدان تجریش بیرون رفت و دیگر بازنگشت.

نشانیهایی که مرد میانسال از زن گمشدهاش به پلیس ارائه داد با نشانیهای جسد مطابقت داشت. به این ترتیب مرد میانسال به پزشکی قانونی رفت و جسد زنش را تحویل گرفت. پلیس در نخستین گام از تحقیقات پلیس به پرس و جو از خانواده لیلا پرداخت و دریافت زن جوان مدتی قبل از طریق شبکههای مجازی با پسرجوانی به نام حسین آشنا شده و با وجود مخالفت خانوادهاش در مرداد ماه سال 95 با وی ازدواج کرده بود. ولی پس از مدت کوتاهی با او به مشکل خورده بود. مادر لیلا در تشریح این ماجرا به ماموران گفت: زنم از همسرش جدا شد ولی پس از مدت کوتاهی به خاطر علاقهای که به او داشت تصمیم گرفت دوباره به زندگی برگردد . به همین علت از دوستش سحر و همسر وی به نام مهدی برای میانجیگری کمک خواسته بود.زنم چند روزی بود که مدام به دیدن سحر و همسرش میرفت تا اینکه کشته شد.

با اطلاعاتی که این زن به پلیس داد سحر و مهدی شناسایی و بازداشت شدند.مهدی با دروغگویی سعی داشت پلیس را گمراه کند ولی وقتی در بنبست اطلاعاتی گرفتار شد لب به اعتراف گشود و به قتل زن جوان اعتراف کرد.

وی گفت: من و همسرم سعی کردیم برای آشتی دادن لیلا و حسین میانجیگری کنیم ولی نشد. آن زمان یک ماه بود ازدواج کرده بودم و شغل مناسبی نداشتم.

حتی مجبور شده بودم برای زندگی به خانه همسرم بروم. همان روزها پای سگ همسرم هم شکسته بود و من پولی برای درمان آن نداشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم تا از لیلا پول بگیرم. من به دروغ به او گفتم رمالی را میشناسم که میتواند در مدت 29 روز در عوض دریافت دو میلیون تومان با دادن نسخهای سحرآمیز زندگیات را سروسامان دهد. لیلا که از شنیدن این حرف خوشحال شده بود دو میلیون تومان را به من داد. اما وقتی دید با گذشت بیش از یک ماه از این ماجرا هیچ تغییری در زندگیاش ایجاد نشده و نسخهای هم دریافت نکرده است چندبار با من تماس گرفت و پولش را خواست. با او قرار گذاشتم. لیلا با آژانس به زیر پل حکیم آمد و سوار ماشینم شد. از او خواستم تا برای برگرداندن پولش به من فرصت دهد اما قبول نکرد. به همین خاطر با هم درگیر شدیم. من او را به داخل شمشادها هل دادم و چند ضربه چاقو به بدنش زدم. سپس کیفش را که حاوی ۲۵۰ هزار تومان پول بود برداشتم و فرار کردم.

بهدنبال اعترافهای این مرد وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و دیروز در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به دفاع از خود پرداخت.

در ابتدای این جلسه پدر و مادر لیلا برای مهدی حکم قصاص خواستند. سپس مهدی به دفاع پرداخت و گفت: من قتل را قبول ندارم. وقتی با لیلا درگیر شدم چند ضربه چاقو به او زدم.ولی ضربهها کشنده نبود. من او را در حاشیه اتوبان رها کردم و چند روز بعد متوجه شدم کشته شده است. باور کنید من او را نکشتهام.

هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها