«خوش‌رکاب» قصه علاقه جنون‌آمیزی مردی به دلبری آهنین و بی‌جان خود یعنی کامیونی است که منبع درآمد او و خانواده‌اش است. در جایی از قصه او مجبور می‌شود میان خیر خَلق و خیر خوش‌رکابش دست به انتخاب بزند.
کد خبر: ۱۱۳۲۰۵۲

در این راه تا لحظات آخر پای عشقش میماند و با همه جدل میکند اما در انتها با دیدن و لمس فاجعهای که در روزهای تاریخساز جنگ هشتساله در حال رخ دادن است، سلوک میکند و حاضر میشود از خیر مال و دلش بگذرد تا رسالت مهمتری را به انجام برساند. علی شاهحاتمی مطابق سلیقه معمولش در سریالسازی، این درام را از پس ماجراهای طنز عبور میدهد؛ کمدی که بار آن بیشتر بر دوش بده بستانهای کلامی و کل کلهای دو شخصیت اصلی سریال است. «خوش رکاب» تلفیق جنگ، عشق و خانواده با لحن کمدی و در دل ماجراهایی است که بیشتر در قالب روابط مثلث گونه «آقاتقی» با بازی محمد کاسبی، شاگردش «عزت» با بازی مجید صالحی و «خوش رکاب» میگذرد. حضور زوج محمد کاسبی و مجید صالحی در نقشهای اصلی و مقابل یکدیگر در به تعادل رساندن جنبههای کمدی و جدی کار و یکدست کردن لحن آن کمک شایانی کرده است.

«خوشرکاب» در زمان خود و برای قاب کوچک تازه بود. پیش از آن بجز سینمایی «لیلی با من است» معدود آثاری ساخته شده بود که کمدی را وارد آتش و خون جنگ کرده و زهر نمایش فضای جبهه را این چنین گرفته باشند. این سریال از این حیث توانست در جذب مخاطب موفق عمل کند و در یاد او تا به امروز خوش بنشیند. این موفقیت مرهون شناخت علی شاه‌‌حاتمی از کمدی است. شاهحاتمی در «خوشرکاب» تا حد زیادی توانسته است حدیث دل و مفاهیم ارزشمندش را به گونهای در میان خنده بگنجاند که هیچ یک از این دو وجه بر دیگری غالب نشود اما در این مجموعه نیز همچون آثار مشابهش این حرفها گاه در حد تکهاندازیهای سیاسی صرف باقی میمانند، خصوصا در سری دوم آن با نام «خوشغیرت» که دو سال بعد از «خوشرکاب» ساخته و در ایام نوروز پخش شد.

شخصیتهای قصه در فصل دوم تغییرات محسوسی کردهاند، در پی سالها و عبور از توفان حوادث قد کشیدهاند و اینبار تصمیم بزرگتری میگیرند و خودخواسته راهی سفری پرمخاطره به عراق میشوند. این قصه، روایت جنگ دیگری بود و به اشغال عراق به دست نیروهای ارتش آمریکا میپرداخت. کسی که پیش از این در جنگ به نیروهای هموطنش در مقابل عراق امدادرسانی میکرد سالها بعد و با برگشتن سکه روزگار، غیرت به خرج میدهد و برای رساندن دارو به مردم عراق با خوشرکابش به دل حادثه میزند. این قصه یک خطی و تاثیرگذار که میتوانست پیوست خوبی برای تکمیل سری نخست و به انجام رساندن رسالت کارگردان باشد در دیالوگها به ورطه شعار گرفتار میشود، در ایجاد موقعیتها گاه اسیر تخیل شده و در پایانبندی نیز شتابزده عمل میکند. البته بیراه نیست که کلیت این آسیبها را به سبب شتابزدگی در تولید این مجموعه بدانیم. امری که عوامل سریال نیز به آن اذعان دارند. نتیجه آن که این مجموعه با وجود همراه کردن علاقهمندان سری پیشین، نتوانست در قد و قامت «خوشرکاب» ظاهر شود و چون فصل نخست نوستالژیوار در خاطره جمعی مخاطبان سیما بماند. پس از آن زمزمههایی برای ساخت سریهای بعد این مجموعه به گوش رسید اما تا به امروز در حد احتمال باقی مانده و رنگ حقیقت به خود نگرفته است.

ترانه فروردین

جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها