پسر جوان گمان نمی‌کرد، کار شبانه‌روزی برای تامین هزینه ازدواج، خانواده‌اش را با دردسری رو‌به‌رو کند.
کد خبر: ۱۱۲۸۴۳۲

به گزارش جامجم، روزهای پایانی بهمن امسال مردی افغان با حضور در اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران جهت یافتن برادر 25 سالهاش که برای کار به تهران آمده و ناپدید شده بود، کمک خواست.

وی به افسر تحقیق گفت: برادرم برای کار به تهران آمده است. چند هفته قبل ما هم به ایران آمدیم و هر چه جستوجو کردیم برادرم را پیدا نکردیم. او به طرز مشکوکی ناپدید شده است. بنابراین برای یافتن او به کلانتری خبردادیم و عکس او را همراه شماره تماس در سطح شهر پخش کردیم. حتی برای یافتن او مژدگانی هم تعیین کردیم، غافل از اینکه این کار مارا به دردسر میاندازد. شاکی ادامه داد: در چند روز گذشته افراد مختلف از شهرهای دور و نزدیک با ما تماس میگیرند. برخی ازآنها اعلام کردند برادرم را ربودهاند و در باغی زندانی کردهاند. آنها از ما خواستند به پلیس حرفی نزنیم و پنج میلیون تومان برای آزادیاش بپردازیم. حتی تعدادی از تماس گیرندهها مدعی بودند جای برادرم را میدانند و باید به آنها پول بدهیم تا نشانی او را بدهند. برای چندنفر از آنها این مبالغ را واریز کردیم و به نشانیهایی که آنها داده بودند، رفتیم که معلوم شد این نشانیها دروغ بوده و برادرم آنجا نبوده است. سرگردان ماندهایم و میترسیم، جان برادرم در خطر باشد.

با طرح این شکایت، ماموران جستوجو برای یافتن جوان ناپدید شده و رازگشایی از سرنوشت او را آغاز کردند. تحقیقات در این باره ادامه داشت تا این که با گذشت 20 روز از این ماجرا، شاکی همراه برادر گمشدهاش به پلیس آگاهی آمد و اعلام کردکه او را یافته است.

جوان پیدا شده به افسر تحقیق گفت: من سه سال است برای کار، غیر قانونی به تهران آمدهام. چندی پیش برای دیدن خانوادهام به افغانستان رفته و بعداز یک هفته بازگشتم. در آن موقع خانواده دختر مورد علاقهام که هموطنم است، به من گفتند اگر تا پایان اسفند به خواستگاری دخترشان نروم او را به عقد جوان دیگری درمیآورند.
به همین خاطر بعد از بازگشتم از کابل به طور شبانهروزی به عنوان کارگر خدماتی در شرکتی کار میکردم تا هزینه جشن نامزدی را فراهم کنم و با آن دختر ازدواج کنم.

وی افزود: در مکان جدیدی که کار میکردم دسترسی به تلفن نداشتم و باید شبانهروز کار میکردم تا آن پول جور شود، به همین خاطر دیگر فرصتی نبود تا با خانوادهام حرف بزنم. چهار میلیون و 700 هزارتومان دستمزد گرفتم تا برای برگزاری مراسم نامزدیام به کابل بازگردم . فکر نمیکردم بیخبریام این همه دردسر به وجود آورد. آن روز در مترو بودم که برادرم را به طور اتفاقی دیدم. او با دیدن من شوکه شده بود و باور نمیکرد زنده باشم. مدام از من پرسوجو میکرد کجا بودم. زمانی که فهمید برای هزینه نامزدیام کار میکردم و موفق نشدم با خانوادهام حرف بزنم، آرام شد و با هم به اداره پلیس آمدیم تا بگویم زندهام و بلایی سرم نیامده است.

با توجه به مشخص شدن این ماجرا پرونده مختومه شد، اما قرارشد
پسر جوان به خاطر اقامت غیر قانونی از خاک ایران اخراج و به کشور خودش بازگردانده شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها